سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را فرشته‏اى است که هر روز بانگ بر مى‏دارد : بزایید براى مردن و فراهم کنید براى نابود گشتن و بسازید براى ویران شدن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، مشاوره و روانشناسی ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، پرتوی از قرآن ، پهلوی اول ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، رضاشاه ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، تاریخ معاصر ایران ، پهلوی اول ، رضاشاه ، پهلویها ، رضاخان ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، شبه مدرنیته مستبدانه ، تاریخ عصر پهلوی ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، رضاشاه ، پهلوی اول ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، ویروس کرونا؟! ، مناسبتهای ملی و دینی ، سرگرمی ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، فال روزانه حافظ ، فال ، گفتگو و مصاحبه ، شعر و زندگی ، روزها و یادها ، پرتوی از قرآن حکیم ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، محمدرضاشاه پهلوی ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، کلمات راهگشاء و طلایی ، هنر و ادبیات متعهد ایران ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، تسلیت ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، رضاخان ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، پهلویها ، پیام توحید و رهایی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :65
بازدید دیروز :53
کل بازدید :481760
تعداد کل یاداشته ها : 481
103/1/10
2:42 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[2] مرداد 2[1] آبان 2[2] آذر 2[2]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
« تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » یا صاحب الزمان (عج) مجله آرامش پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

مسئولیت‌های شیعه بودن

بخش 2

دکتر علی‌ شریعتی

 

این همه ستایش هنر از جانب مذهبی که آن همه شعر و شاعر را دشنام می‌گوید، آن هم برای کسی که هنرش فقط و فقط شعر است!؟ در تحلیل چرایی آن تهدید و این تأیید، فقط این را می‌توان گفت که پیامبر در برابر شعر غیر مسئول، و شعری که در خدمت هوس‌های شخصی و احساسات فردی، و در خدمت اشرافیت است (چنان که شعر جاهلی بود) می‌ایستد و چنان می‌جنگد که نسلش را قطع می‌کند. و بعدهاست که خلفا می‌آیند و دستگاه‌های دلقک بازی و حاجب سازی و شاعر پروری، آغاز به کار می‌کند، تا جایی که آدمی مثل سلطان محمود، فقط چهل و پنج هزار رأس شاعر در دربار خویش می‌پرورد!

و شعری که از حمایت پیامبر و اسلام برخوردار می‌شود، شعری است مسئول و متعهد که در خدمت هدف و ایده آل مردم و در کار نجات و آگاهی توده‌هاست. پس، تو به عنوان یک شاعر و هنرمند، باید تکلیف خود و مردم را روشن کنی و مرزهای اعتقادیت را مشخص سازی. که هنرمند آزاد، فریبی بیش نیست، یا باید به خلق بپیوندی و کمر به نجاتشان ببندی، یا به دشمنان خلق و فضیلت و آزادی . . . راه سومی نیست. و ببینید که چه کوششی شده است (و می شود) تا مسئولیت را از دوش نویسنده و هنرمند بردارند. و اگر فرصت تحلیلی می‌بود می‌دیدیم که تمامی پریشانی‌ها و بدبختی‌هامان، اگر مستقیماً به این دلیل نباشد که این قدرت‌ها و اثرهای علمی و هنری در خدمت مردم قرار نگرفته است، لااقل این هست که اگر این‌ها مسئولیت انسانی می‌داشتند، سرنوشت‌مان به گونه‌ای دیگر بود.

اسلام که رفت و فقط مسلمین ماندند، مؤمنین و شخصیت‌های دینی ما هم آن روح و جهت بینش اسلام را گم کردند و فقط شعائر را فهمیدند و احکام فردی را. دلشان به این خوش بود که سلطان محمود به جنگ هندویان نامسلمان می‌رود و سلطان خدابنده شیعه می‌شود و گوهرشاد خانم ملکه مغولی مسجد می سازد بالاتر از این ها را دیگر نمی‌فهمیدند. همین قدر که فلان قلدر ستمکار با حفظ رژیم و رویه و زندگی فرعونیش، ختنه بکند و طی تشریفاتی به دین مبین اسلام مشرف شود و به تعظیم شعائر بی‌ضرر بپردازد و اسم غارت‌هایش را جهاد بگذارد و از یزید بدتر عمل کند و برای حسین، روضه برپا کند، دل‌های مؤمنین شاد و اسلام، آباد می شد.

همین قدرت‌ها بودند که منشی و شاعر را به آخور می‌بستند و می‌پروردند و ثمره‌اش این شد که خروارها قصیده و غزل و قطعه و مثنوی و رباعی و ترجیع‌بند و مستزاد و غیره که ثمره نبوغ هنری و قدرت زیبا آفرین ادبی این ملت و این فرهنگ است یک پول بدرد مردم نخورَد: یا قصیده باشد در مدح ممدوح و یا غزل در وصف معشوق. آن‌ها هم که دامن از دنیا در کشیده‌اند و از دستگاه‌ها بیرون آمده‌اند باز به سراغ مردم و درد مردم و نیاز مردم نیامده‌اند، به گوشه انزوای "عرفان" و "تقوی" و "زهد" خزیده و با دل خود به گفتگوها! مشغول شده و شب‌ها تا صبح ستاره می شمرده‌اند و یا بال در بال خلسه، به طیران آدمی، از سطح خاک پرواز کرده و مردم را با دنیای پست خود گذاشته و با معراج روحانی خود، تنهایی، به عالم هورقلیایی می‌رفته‌اند و آنجاها مشغول عملیات میشده‌اند.



من به عنوان کسی که از نظر طبقاتی وابسته به توده روستایی این کشور است (یا لااقل بوده است) می‌دیدم که همان لحظاتی که دهقان، تمامی عمرش را فدای لذت جویی‌های ارباب می‌کرد و ناموسش بازیچه خان و خان‌زاده بود، و وجودش ابزار دست خان، و شلاق خان، نویسندگان عالی و هنرمندان پر احساس و شعرای حساس ما، در انجمن‌های ادبی بسیار موقر و محترم! تهران در کار خلق چه آثار عظیمی بودند! دردشان همه قافیه‌ای بود که درست جا بیفتد و صدای " اَعِد "، " اَعِد " همپالکی‌ها را درآورد. و محققین و دانشمندان بزرگمان (به قول خودشان) در همین عصر، پانزده سال مدام کوشیدند و تمامی متن‌های اسلامی و ادبی هزار سال اخیر را زیر و رو کردند و به این نتیجه رسیدند که: کلمه "زلیخا" در هیچ یک از متون قدیمی یافت نشد!! الان هم رساله‌های دانشکده‌های ادبیات ما را نگاه کنید، هنوز شیوه تحقیق همان است که ادوارد براون و قزوینی تعلیم دادند و روح و بینش از آن هم کهنه‌تر است، میراث "سیبویه" است که پس از عمری تحقیق در دم احتضار، حسرتش همه این که: "مت و فی قلبی شائبه حتی" (می میرم در حالی که در قلبم این ابهام و شائبه است که آیا کلمه "حتی" حرف جر بود؟ اسم بود؟ چی بود؟)



درد بزرگ ادبیات و تحقیق غیر مسئول را می‌بینید؟! قدمای سنگین و بیش و کم مذهبی و پایبند مبانی اخلاقی و اصول انسانی و غیره این‌ها بودند، موج نویی‌های مزلف کافه تریاهای جدید را که خودتان می‌بینید. کار اساسی نیما و انقلابیون ادبی ما در شعر این نبود که وزن را شکستند و سخن را از قید مکرر قافیه ها رها کردند، این بود که روح شعر و جهت نگاه و احساس شاعر را دگرگون ساختند و این زبان خدایی را از قید حصارهای بلند به کوچه آوردند و چنان نیرومند و موفق که گویی اساساً در قالب شعر نیمایی نمی‌توان مدیحه سرود! نویسندگان احساساتی و نازک‌دلی که فرو افتادن برگی (که ستم و تاراج باد خزانی قرار گرفته است) چشمانشان را به اشک می نشاند (چون محمد حجازی و علی دشتی) فقط یک بار گذرشان به ده ما افتاد - اتفاقاً به مزینان - و ما با شگفتی و شادی خبر را استقبال کردیم که نویسندگان و ادبای بزرگ تهرانی قدم از محافل گرم ادبی پا به روستا گذاشته‌اند و از چشم "فتنه" و روی "زیبا" و دست و دل ممدوح و غمزه معشوق، لحظه‌ای فراغت یافته‌اند و به سراغ ما سوختگان کویر و قربانیان رنج و کار و گرسنگی آمده‌اند؟!



اما نه گرسنگی‌مان را احساس کردند و صدای تازیانه ها را شنیدند و رنجمان را چشیدند، و نه زندگیمان را دیدند، دیدیم که فقط و فقط به جستجوی "زیبا" خانمی آمده‌اند که نمی‌دانم از کجا به ده ما افتاده بود و قصه باز همان قصه اسافل اعضاء زیباست و شیخ حسین مزینانی! ("زیبای" حجازی را بخوانید). این است نویسنده غیر مسئول، و این است فاجعه‌ای که "هنر برای هنر" می‌سازد، که نه تنها هنر را از خدمت انسان آزاد می‌کند، بلکه به خدمت ضد انسان و در کار انحطاط و سرگرمی انسانش می‌گمارد. چنین است که امروز، هنر عبارت شده است از خوراک‌هایی که هنرمندان، برای کسانی تهیه می کنند که نمی‌دانند بعد از سیری دیگر چه بخورند و وقتشان را چگونه بگذرانند؟ و نویسندگان، خوراک‌های جنسی و پلیسی و سرگرمی‌های ذهنی و خیال پردازی‌های فکری می‌سازند، برای کسانی که فارغ از زندگی مادی، در اندیشه اشتغال اوقات فراغتشانند و پر کردن پوچی زندگیشان!



و تحقیقات دانشگاهی علماء با مردم و سرنوشت مردم تماسی ندارد و به خاطر حقیقت علم! بزرگترین ابزارها را به دست دشمنان انسان می‌دهند. این است که از این همه پیشرفت هنر و نقاشی و موسیقی و علم و شعر و ادب و تکنیک و فیزیک، هیچ کس از توده را بهره‌ای نیست. گرچه بسیارند کسانی که وضع زندگیشان بهتر شده است، اما این‌ها مصرفی‌هایند نه تولیدی‌ها.



"هنر برای هنر"، "علم برای علم"، و "مذهب برای مذهب"، و همچنان که هنر برای هنر، تجلیل از هنر می‌ماند، و علم برای علم، تجلیل از علم، و به خدمت انسان گماردن هنر و علم، تحقیر هنر و علم می‌ماند، مذهب برای مذهب نیز، اصالت دادن به مذهب می‌شود و به خدمت کمال انسانی درآمدنش، وسیله کردن مذهب و تحقیر مذهب است!!



اما در چنین تجلیلی عامیانه یا عوام فریبانه و در زیر این جلال دروغین، حقیقت و حیات مذهب منجمد و تعطیل می‌شود. همچنان که حقیقت و حیات هنر و علم. این است که امروز می‌بینیم، مذهب، شعائر مذهبی، مراسم دینی، عبادات، سنت‌ها و حتی مخارج و ابراز احساسات مذهبی در اسلام، مسیحیت . . . بیشتر از گذشته است، مسجد پیامبر را مقایسه کنید با مساجدی که هر یک شاهکاری از هنر و ذوق و نبوغ و طلا و سرمایه است. این تجلیل از مسجد است، اما در حقیقت خالی کردن مسجد است از محتوی.



مذهب به خاطر مذهب، نماز به خاطر نماز، روزه به خاطر روزه، حبّ علی به خاطر حبّ علی، قرآن به خاطر قرآن... یعنی علی و قرآن و روزه و نماز و تشیع و اسلام را تجلیل کردن، اما از مصرف انداختن. یعنی آنچه را که وسیله نجات است در طاقچه و قاب طلایی گذاشتن و هی در برابرش خم و راست شدن و تعظیم و تجلیل و سجده کردن، بی آن که هیچ دردی دوا شود. این است، مذهب برای مذهب!



مذهب و تمام اصلاحات مشابهی که احساس دینی را در فرهنگ اسلامی و ابراهیمی نشان می‌دهد (بر خلاف اصطلاح مشابهش در لاتین Religion) به مفهوم راه است. سلک، راه‌های پیچ و خم دار کوهستانی است - مثل "سانتیه" طریقت، راهی است از منطقه‌ای به منطقه‌ای، مثل راه‌های سفر. شریعت، راه آب است، راهی که از کناره بلند رودخانه پایین می‌آید تا سطح آب، تا برداشتن آب ممکن گردد و دست تشنه نیازمندی که در طلب آب آمده است به آب برسد.



صراط، در لغت (به معنی اولیه‌اش) راهی است که به معبد می‌رود. مذهب نیز از "ذهب" به معنی رفتن است، یعنی راه و روش، راه رفتن. دین نیز یکی از معانی‌اش راه است. امت که جامعه اسلامی است از ریشه "ام" به معنی آهنگ و راه است. امامت نیز همریشه امت است، و به معنی راهنمونی و راهبری است و عبادت به معنی هموار شدن و هموار کردن راه است (عبد الطریق). حج به معنی آهنگ و قصد جایی کردن است و طواف بر گرد محوری حرکت کردن. و سعی، از نقطه‌ای به نقطه‌ای، در کوشش برای یافتن مطلوبی، دویدن است. و سبیل، مطلقاً به معنی راه است.....



می‌بینیم اصطلاحات رایجی که اساسی‌ترین مبانی اسلامی را بیان می کند و حتی اصطلاحاتی که بر خود دین اطلاق می‌شود در فرهنگ نخستین اسلام، همه به معنی راه و حرکت در راه است و این فلسفه مذهب و همه عقاید و اعمالی را که مذهب مطرح می کند نشان می‌دهد. یعنی وسیله‌ای که باید از آن عبور کرد و به مقصدی رسید، نه این که در راه ایستاد و به تجلیل‌های بی‌حقیقت و بی‌هدف پرداخت. که این بدان می‌ماند که از "راه" نه به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به مقصود و مقصدی، بلکه برای نفس "راه"، استفاده کنیم و به تزئین کردن و چراغانی کردن و آراستنش بپردازیم. این، یعنی راه برای راه، یعنی رفتن، نه برای رسیدن، بلکه برای قدم زدن، بی هدف، بی دلیل، بی نتیجه. و اگر تمام عمرمان را در راه باشیم اما در آن بایستیم و یا قدم بزنیم و به رفتن و رسیدن نیندیشیم، یک گام هم راه به جایی نمی‌بریم. همچنان که نبرده‌ایم و این است معنی سخن علی‌وار علی که: "آن ها که بی دانش و ناآگاه عبادت می کنند همچون خر گردنده خراسند، راه می‌پیمایند و به جایی نمی‌رسند، صبح تا شام در حرکتند و در راه، اما در پایان راه به همان نقطه می رسند که آغاز کرده بودند". معنی عبادت برای عبادت، مذهب برای مذهب و راه برای راه این است.



راه نه برای راه، بلکه برای رسیدن به هدف، و مذهب نه برای مذهب بلکه راهی به سوی هدف. اما امروز، مذهب برای مذهب است که ارج دارد، و این است که اعتقاد به مذهب، از معتقد به آن مذهب سلب مسئولیت می‌کند. آن هم از کدام مذهب؟ از خود اسلام که اصولاً عمیق‌ترین و روشن‌ترین و قاطع‌ترین بیان را برای نشان دادن مسئولیت انسان انتخاب می‌کند، زیرا وقتی عقاید مذهبی، شعائر مذهبی و احکام مذهبی خود هدف شد، هرکه مذهب داشت به هدف رسیده است و دیگر مسئولیتی بارش نیست. نماز برای نماز به این معنی است که هرکه نماز گذاشت مسئولیتش را انجام داده است اما قرآن که می گوید: "ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر" به این معنی است که نماز وسیله نفی و نهی زشتی و بدی است و اگر نماز کسی چنین نقشی نداشت و این نتیجه‌ها از آن برنیامد، نمازگزار و بی‌نماز یکی است، اتومبیلی که مرا به جایی نبرد با اتومبیل نداشتن یکی است. اتومبیل برای اتومبیل یعنی چه؟؟

ادامه دارد.


  

پیام امید به روشنفکر مسئول

(تفسیر سوره روم)

بخش 5-قسمت پایانی

دکتر علی‌ شریعتی



   
             
         

فما کان الله، لیظلم هم و لکن کانوا انفسهم یظلمون، خدا نیست که به مردم ستم می‌کند، بلکه اینها خودشان هستند که به خود ستم می‌کنند، برای اینکه خدا حتی در جهل و در بدبختی، سرنوشت‌شان را به خودشان رها نکرد بینه‌ها را آورد و برای آنها پیام فرستاد، پیام امید وآگاهی و روشنایی داد، تا هم قدرتمندان زورگو بفهمند که قدرت‌شان رو به زوال است و هم توده‌های مردم بفهمند که ضعف‌شان رو به قدرت می‌تواند رفت، اما آنهایی که باز هم اسیر ظلمند، خودشان به خودشان ظلم کرده‌اند - و هر کس مظلوم است خودش ظالم را یاری کرده است.



یکی از دانشجویان چند شب پیش اعتراض می‌کرد و ناراحت بود که من روی فلان صندلی نشسته بودم یکی از آقایان آمد و گفت از این صندلی بلند شوید که میهمان داریم، آیا اسلام همین است؟ آیا این طرز تفکر اسلامی است؟ گفتم بلی همین است، برای اینکه وقتی از صندلی پا می‌شوی، تو را از صندلی بلند می‌کنند، او گفت پا شو یک آدم محترمی آمده، تو که پا شدی ولو نق هم بزنی معلوم می‌شود آدم محترمی نیستی، چرا پا شدی؟ کی در اینجا مجرم است؟ اگر تو پا نمی‌شدی، چنین زشتی پدید نیامده بود.


ولکن کانوا انفسهم یظلمون، ثم کان عاقبه الذین اساؤا السوای ان کذبوا بایات الله، اینها آیات خدا است، آیات خدا قوانین جبری است، فوانین علمی است، آن چیزی است که تغییر پذیر نیست، مسلم است هر گروه ضعیف و خار و اسیری اگر به آگاهی برسد، راه را بشناسد و بر راه برود و تصمیم برای نجات وپیروزیش بگیرد، آیات خداوند پیروزی او را تائید و تضمین می‌کند: «ینصر الله» به یاری خدا، و یاری خدا در برابر هر قدرتی قطعاً پشتیبانش هست، این آیه است، یک حکم است، یک امر است و باید بیندیشند، بعد از اینکه آنها به خودشان ستم کردند - هم قدرت حاکم، هم قدرت محکوم فرق نمی‌کند - و نسبت به آیات خدا و نوامیس حاکم بر زندگی و زمان و جامعه‌ها و تاریخ بد کردند باید سرنوشت خود را ببینند، کسانی هم که تقبیح و حتی مسخره می‌کردند - اشاره به همان روشنفکرهاست - باید سرنوشت خود را ببینند و بدانند که پیروزی با مشیت پروردگار است. بعد می‌فرماید ::

الله یبدوا الخلق، می‌خواهد از تو آدم بدبخت و فقیری که در دنیای سوم اسیر شدی (چه در مکه گذشته، چه مکه امروز) این عقده‌ها را از تو بریزد و به جای اینکه در برابر قدرت‌ها و امپراطوری‌ها با آن اسلحه و تکنولوژی که دارند و تو خودت را ضعیف و ذلیل و اسیر و مایوس می‌شماری، آنها را تحقیر و محکوم به زوال کند و تو را در برابر خداوند قرار بدهد، «رویت را از این طرف بگردان و ببین منشأ قدرت‌ها کجاست که همه از این قدرت و منبع سرچشمه گرفته و اسیراین قدرت‌اند» فقط به این قدرت بیندیش، به او تکیه کن، و او را بفهم، و ارزیابی کن، نه آنچه که ظاهر حیات دنیا و ظاهر مسائل روز است، الله یبدوا الخلق ثم یعیده ثم الیه ترجعون، این سرنوشت حاکم بر بشر است. 

اینجا یک مرتبه آیات مختلف می‌آورد، همه‌اش به همین پیام اصلی اشاره می‌کند، همه امید دادن به این گروهی است که از نظام حاکم بر دنیای زمان خود مایوس شده‌اند.

فاقم وجهک للدین حنیفاً، رویت را از این طرف به آن طرف و صد قبله و پیشگاه و قطب و رهبر وحزب و قدرت، و مانند اینها نگردان که 30 سال ستایش شخصی را بکنی که او همه قدرت و ایمانت بشود، و بعد هم که از بین رفت ندانی چه کارکنی، در تمام این سی سال که عشق او و ایمان به او را در دلت پروراندی، اگر دلت رابه ایمان خودت پرورش داده بودی، امروز قهرمان بودی، نه یک مداح ستایشگر چاپلوس و نیایشگر قدرتی که امروز دیگر خدایش! مرده و خداوندش! به ذلت افتاده و یا همدست ابلیس شده است.

فاقم این جبهه‌گیری‌های بی‌دلیل و بی‌ثمر و روی آوردن به قبله‌های شرق وغرب را رها کن.

فاقم وجهک للدین حنیفاً، رویت رابه طرف ایمانی برگردان که ایمان حنیف است. حنیف هم به معنای توحید و یکتا پرستی است و هم معنای عمیق دیگری دارد:

حنیف، کسی است یا دینی است، یا‌ایمانی است که از باطل به حق آمده است.

فاقم وجهک للدین، کدام دین؟ کدام ایمان؟ آن ایمانی که تو را از ایمان‌های دروغین، به حق می‌کشاند، و رویت را از بیراهه‌ها به راه می‌آورد، به آن ایمان برگرد، کدام است آن؟ فطرت الله التی فطر الناس علیها، برگرد به فطرت انسانی خودت، به جای اینکه اسیر و ستایشگر و ذلیل قدرت‌ها بشوی، به فطرت انسانی خودت برگرد، بفهم که همه قدرت‌ها در فطرت تو نهاده شده است، و خدا در فطرت تو وجود دارد، پس به او تکیه کن و به عنوان قبله و سرچشم، امید به او نگاه کن.

کدام فطرت؟ فطرتی که: فطر الناس علیها، که خداوند همه مردم را بر آن فطرت ساخته است، آن فطرت انسانی، نه آن فطرتی که در امپراطور شرق و امپراطورغرب و حکومت فلان و طبقات فلان تکیه کند، بلکه فطرتی که تو را به عنوان جانشین خداوند بر زمین سرپرستی می‌دهد و تورا وارث زمین می‌کند، و از اسارت و چاپلوسی، رهایی می‌بخشد.

فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم، آنچه را که خداوند خلق کرده و نهاده است در دنیا هیچ تغییر و تحولی ندارد، همیشه ثابت و جاوید است، به صورت یک قانون علمی که تغییرپذیر نیست، اگر برآن قانون تکیه کنی، اگر بر آن مشیت دائمی و غیر قابل تغییر و تبدیل و غیر قابل نقض تکیه کنی، قانون و مشیتی که هیچ قدرتی، «حتی قدرتی که به حساب خودش، ممکن است چهره زمین و تاریخ را دگرگون کند و همه ملت‌ها را مستعمره کند»، در برابرش ناتوان است آری اگر به او تکیه کنی:

لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم، این آن ایدئولوژی استوار و پا برجاست، و همیشه می‌توانی به او تکیه کنی و بدانی که او هر گز متزلزل نمی‌شود.

ولکن اکثرالناس لا یعلمون، اما بیشتر مردم نمی‌دانند، یک مرتبه اینجا مساله باران را مطرح می‌کند، خیلی چیز عجیبی است - متاسفانه وقت نیست. نمی‌بینی خداوند از لای ابرها چگونه باران را می‌فرستد و پراکنده می‌کند، اینجا کدام باران است؟ هم این باران، و هم اشاره می‌کند به باران آگاهی و شعور و عشق و ایمان راستینی که بر یک ملت مرده می‌ریزد و بهار می‌رویاند، نمی‌بینی در اثربارانی که فرو می‌ریزد چگونه زمین مرده زنده می‌شود بعد از اینکه مرده بود؟

ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون، فساد در بحر و بر یعنی همه زمین را فرا گرفت، کی فساد را به وجود آورده است؟ دست‌های خود شما و می‌بینید آنچه را و می‌چشید آنچه را که خود ساخته‌اید و پخته‌اید و خدا همان دست‌پخت خودتان را که بیچارگی و بدبختی باشد به شما می‌خوراند، شاید بیدار شوید وبرگردید از این کار، الله الذی خلقکم خداست که شما را خلق کرده است.

ثم رزقکم ثم یمیتکم ثم یحییکم، باز دوباره به تاریخ بر می‌گردد. قل سیروا فی الارض، به اینها بگو که بروند زمین را بگردند، فانظروا کیف کان عاقبه الذین من قبل و ببینند پایان روزگار کسانی را که پیش از اینها بوده‌اند.

کان اکثرهم مشرکین، بیشتر‌شان مشرک بودند و برای همین بود که سرنوشتشان به تباهی گرایید و جنازه‌هاشان در زیر خرابه‌های قدرت و کاخ‌های ثروت مدفون شد و زورشان بریخت.

باز دو مرتبه، بعد از اینکه ارزیابی تاریخ را کردی:

فاقم وجهک للدین القیم، الله الذی یرسل الریاح می‌خواهد بگوید همان نظامی که بر طبیعت حاکم است بر جامعه بشری هم حاکم است، قوانینی که بر زمین و کشاورزی و گیاه و حیوان و حیات حاکم است، همان قوانین هم براندیشه و افکار و سرنوشت جامعه، طبقات، گروه‌ها و روشنفکران، متعهدین و ملت‌ها حاکم است، به آنها اشاره می‌کند تو هم نتیجه‌گیری کن، نه تنها از تاریخ، بلکه از طبیعت.

الله الذی یرسل الریاح فتثیر سحاباً فیبسطه فی السماء کیف یشاء و یجعله، کسفاً فتری الودق یخرج من خلاله فاذا اصاب به من یشاء من عباده اذا هم یستبشرون، خدا کسی است که بادها را می‌فرستد، نسیم اندیشه، نسیم آگاهی، بر یک جامعه و یک نسل، و فتثیر سحاباً، و ابرها را بر می‌انگیزد از زمین در زیر تابش و آگاهی خورشید، ابرهای بارآور عاطفه‌ها، احساس‌ها، و تصمیم‌ها و آگاهی‌ها، فیبسطه فی السماء و این نیروها و احساس‌های اندک اندک را، که کم‌کم از زمین، آرام آرام به آسمان می‌رود و برانگیخته می‌شود توده انباشته و انبوهی می‌شود، که آسمان را پر می‌کند و افق تا افق بسط می‌دهد و دامن می‌گستراند، آنچنان که می‌خواهد، بعد باران می‌فرستد و از میان این ابرها، قطره‌های باران فرو می‌ریزد.

فاذا اصاب به من یشاء من عباده، و چون این باران به آنکه خود می‌خواهد یعنی به آن دل آماده رویش و آماده بهار می‌رسد، اذا هم یستبشرون، آنگاه اینها هستند که مژده و بشارت می‌یابند، امیدوار می‌گردند، مردگی و خزان‌زدگی زمستان یاس و سرما به امید اسفند و فروردین تبدیل می‌شود.

فانظر الی اثاررحمت الله، بنگر به آثار رحمت خداوند، و از وضعی که امروز داری و شکنجه می‌شوی، نا امید مباش.

فانظر الی آثار رحمت الله، کیف یحیی الارض بعد موتها، به آثار رحمت خداوند نگاه کن که چگونه زمینی را که مرده است در بارش باران زنده می‌کند.

ان ذلک لمحی الموتی و هو علی کل شیء قدیر، این است زندگی و حیات بخشنده بر مردگان.

خداوند به همه چیز قادر است حتی زنده کردن یک ملت مرده، حتی روح دمیدن بر نسلی که هیات مردار یافته و عفونت گرفته است. «اگر در زیر باران آگاهی و ایمان و عشق قرار بگیرد».

اما در عین حال نمی‌خواهد قضیه را مساله ایده‌آلیستی کند، نمی‌خواهد اوتوپیا درست کند، نمی‌خواهد شعار‌های آبدوغ خیاری بدهد که همه خوششان بیاید در عین حال که ارزیابی مسائل و واقعیت‌گرایی و مشکلات، همه آن چیز‌هایی است که وجود دارد، و نباید آنها را انکار کرد، می‌گوید:

فانک لا تسمع الموتی و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرین، یعنی تو‌ای پیام‌بخش، ‌ای آزادی دهنده،‌ای کسی که می‌خواهی این ملت بدبخت و فقیر و ذلیل را که در بین این دو قدرت هست به حرکت در بیاوری، می‌توانی آنها را به حرکت در بیاوری و این گروه ضعیف را در دنیا حکومت و عزت ببخشی، و از ذلت به قدرت‌شان برسانی و از اسارت شرق و غرب به تعیین کننده سرنوشت شرق و غرب و امیدوار به آینده تبدیلشان کنی، اما حرفت را به مرده نمی‌توانی بفهمانی، به او که به شکل یک جنازه و مجسمه در آمده است، پوک و پوچش کرده‌اند، مردارش ساخته‌اند و روح و حیات و حرکت و شیره بهار را در ذاتش میرانده‌اند، که دیگر اصلاً حرف نمی‌فهمد، تهمت می‌زند و ملتی را مایوس می‌کند، آنچه «بینه» می‌گویی، آن چه دلیل می‌گویی، آن چه که مدرک نشان می‌دهی، باز هم بیشتر در پی تعصب خویش است و منجمد شده و در بغض و خودخواهی و تنگ نظری گرفتار شده و مرده است و بدتر از مرده، تو نمی‌توانی دعوت و دعا را به گوش کری برسانی که از تو پشت کرده و فرار می‌کند.

چیز عجیبی است، چه تیپ‌هایی هستند - نمی‌دانم راجع به الان صحبت می‌کنم یا راجع به قرن هفتم - تیپ را نگاه کن، «به مرده نمی‌توانی حرف را بفهمانی»، به آدم کری که اصلاً گوشش نمی‌شنود و ناز و اداهایش زیاد است، داری با او حرف می‌زنی، حرفت را گوش نمی‌دهد و به تو پشت کرده می‌رود که حرفت را گوش ندهد، تازه اگر هم بخواهد گوش بدهد باز اصلاً نمی‌فهمد!

اگر بیاید و بخواند و گوش بدهد و ببیند و دقیق هم بشود و فکر هم بکند و انصاف هم به خرج بدهد، شعور ندارد که بفهمد، چه برسد که نمی‌خواهد و نمی‌شنود و حاضر هم نیست که گوش بدهد و فرار هم می‌کند.

فانک لا تسمع الموتی، زنده بودن پیام، و کلمه حق را نگاه کنید چیست - آیا هزار و چهار صد سال از این سخن گذشته است؟ - آیا این سخنی است که با چند طایفه بدوی مکه گفته می‌شده یا برای قرن بیستم و تمدن و جهان‌بینی امروز؟ امروز یک آدم آگاه مگر می‌تواند فوری‌تر، زنده‌تر، درست‌تر و دقیق‌تر و عمیق‌تر از این سخن بگوید، فانک لا تسمع الموتی و لا تسمع الصم الدعاء اذا و لوا مدبرین، به مرده‌ها نمی‌توانی حالی کنی و بشنوانی، دعا را به آدم کری که در حال پشت کردن است و فرار می‌کند، سرپیچی می‌کند، و گوش هم نمی‌دهد، نمی‌توانی بفهمانی.

و ما انت بهاد العمی عن ضلالتهم ان تسمع الا من یؤمن بآیاتنا فهم مسلمون، و تو کور‌ها را نمی‌توانی راه بنمایانی، بینایی که دنبال راه است، واقعاً خواهان راه پیدا کردن است و احساس گم کردن راه می‌کند، به او فقط می‌توانی راه نشان بدهی، آدم کوری که حاضر هم نیست بشنود، نمی‌توانی به او راه را نشان بدهی و او را از ضلالتش در بیاوری، فقط و فقط به کسی می‌توانی حرف بشنوانی و پیامت را برسانی که به آیات ما ایمان دارند و اینها مُسلِم‌ها هستند، یعنی آدم‌هایی که دلی تسلیم در برابر حق دارند، تا بفهمند که حرفی درست و منطقی است می‌پذیرند.

الله الذی خلقکم من ضعف، از ضعف حالاتان به ستوه نیایید، ثم جعل من بعد ضعف قوه، احتیاج به تفسیر نیست. و قال الذین اوتوا العلم و الایمان، آن‌هایی که آگاهی و عشق و ایمان دارند، یعنی این چیز‌ها به آنان داده شده است. می‌گوید لقد لبثتم فی کتاب الله الی یوم البعث فهذا یوم البعث ولکنکم، کنتم لا تعلمون، این آخرین آیه را درست توجه کنید که چه جور جمع می‌کند قضیه را، و چه جور نتیجه‌گیری می‌کند.

ولقد ضربنا للناس فی هذا القرآن، و ما برای مردم، مردم همه زمانها، در این قرآن مثالهایی زدیم. ولقد ضربنا للناس فی هذا القرآن من کل مثل ولئن جئتهم بایه لیقولن الذین کفروا ان انتم الا مبطلون. ما در این آیه، حجت‌ها، نشانه‌ها، بینه‌ها را آوردیم به شما دادیم و در این کتاب همه نمونه‌ها و مثال‌ها را برای هر وضعی، هر جریانی، هر حقیقتی آوردیم، راه روشن شده ومسئولیت‌ها مشخص گردیده است، ایمان و امید بر اساس نظام کائنات، مطالعه نظام طبیعت، مطالعه تاریخ، سرنوشت قدرت‌های جهان، نابود شدن قدرت‌هایی که خیال می‌کردند جاودان و بی‌مرگند، و پیروزی گروه‌های ضعیف و فقیر و ناتوان و بی‌سلاحی که خیال می‌کردند برای همیشه باید اسیر و مظلوم و ذلیل بمانند و به گرسنگی و بدبختی تمکین کرده بودند و در راه نجاتشان بر خویش امیدی و راهی نمی‌یافتند، همه، این نمونه‌ها را دادیم، کسانی که می‌دانند، آگاهی دارند - به جای اینکه تحت تاثیر این قدرت‌ها، جبهه‌گیری‌ها و ضعف‌ها و مقایسه و ارزیابی‌های ظاهر حیات دنیا، و تکیه کردن به قدرتهای مدعی چند روز و به حلقوم‌های دروغ زن و فریبکاری که شعار‌های بسیار بزرگ برای انسانیت و بشریت می‌دهند، قرار گیرند و گول وضع موجود را بخورند - که خودت هیچ نیستی و هیچ کاره‌ای و آنها همه کاره و همه چیز - به جای اینها برگرد به دین استوار، از باطل به حق، به منشاء قدرت و به نظام حاکم بر جهان، به فلسفه خلقت، به قوانین لایتغیری که بر زمان و بر جامعه‌ها و بر موجودات مادی و طبیعت حکومت دارد، به قوانینی که میان بهار و زمین و گیاه افسرده و پژمرده وجود دارد و به اینکه خداوند همه چیز را به حق آفریده و آغاز کرده است و هر قدرتی پایانی دارد و هر ستمی مرگی، اینکه یک قرن یا دو قرن را ملاک ارزیابی و اعتقاد و ایدئولوژی خودت قرار بدهی، جهان‌بینی‌ات را گسترده‌تر کن، زمان تاریخی را بسنج، فقط محیط و سرزمین و مرز خودت را همه جهان مگیر، تمام زمین را بگرد، تمام زمان را سیر کن و ببین که چه قدرت‌هایی استعمارگر‌تر از اینها و چه قدرت‌هایی که بیشتر از اینها زمین را کندند و کاویدند و زیر و رو کردند، همه نابود شدند، و ستمکاران خرابه‌هایی برای درس گرفتن شما در روی زمین بر جای گذاشتند، و نیز ببین که چه گروه‌های اندکی بودند، که برگروه‌های بسیار و چه ضعیف‌هایی بودند که بر اقویا پیروز شدند و آنگاه به خود برگرد، به فطرت خدایی خود برگرد، به خود ایمان و امید پیدا کن، وآنگاه معتقد باش که «شرق همچون گرگی هار و غرب همچون سگی هار» آنچنان جنون استعمار کردن، جنگیدن، فتح کردن، غرور‌های پوچ، خود خواهی‌های فردی، فاشیسم، و غارت مردم که نتیجه‌ای جز اینکه از درون به فساد، تخدیر، پوچی، عیاشی، تجمل پرستی، خیانت به خود، تبعیض، استثمار داخلی، عصیان‌های درونی گرایش پیدا کند ندارد و نیز در برابر یک گروه ضعیف، ناتوان که در زیر دست امیه بن خلف و ابوجهل در یک گوشه ناچیز جهان ذلت می‌بینند و شکنجه می‌شوند و قدرت آه گفتن، و اعتراض کردن ندارند، نابود می‌شوند و مسلمین درهمین نسل اگر خدا را بشناسند و جهان و زمان را بفهمند و ارزشهای عظیم الهی را که خدا در متن اراده‌شان نهاده است کشف کنند، در همین نسل بر قدرت جهان، حاکم خواهند شد و بر مسیر تغییر و تعیین سرنوشت زمان، به عنوان یک علت تعیین کننده حاضر در خواهندآمد، اما چگونه؟

پس از سختی‌ها، بیچارگی‌ها، ضعف‌ها، یاس‌ها، تباهی‌ها، خیانت‌ها، بدبینی‌ها، بدآموزی‌ها و بداندیشی‌ها در آخر می‌گوید:

«فاصبر»، مقاومت کن، تحمل کن، فاصبر آن وعد الله حق و لا یستخفنک الذین لا یوقنون، صبر کن، وعده خداوند راست است. «کسانی که یقین دارند تو را سست نکنند»

 

پایان.


92/8/19::: 12:4 ص
نظر()
  

شمیم عشق:: سلام این مطالب وبلاگت رو خودت مینویسی؟ خوشحال میشم باهات تبادل لینک داشته باشم . این میتونه آغاز یه همکاری جدید باشه

جواب مدیر مجله آرامش به مدیر سایت شمیم عشق{تبادل لینک...} ::

بنام خدا

با سلام و آرزوی سلامتی همیشگی برای شما دوست عزیز. 

 1-هموطن گرامی،این وبلاگ بصورت گروهی میباشد،که نویسندگان آن از بستگان و دوستان و...میباشند.

2-مطالب این مجله در دو بخش کلی تهیه و انتشار می یابد.

یک سری مطالب تولیدی است،که توسط آرامش-مدیریت وبلاگ مجله آرامش ، و آقایان امید و علی و ایرانی و خانمها باران و بهار و .....نوشته میشود. + و یک سری مطالب از سایتها و وبلاگهای هموطنان و دوستان باز انتشار میشود،که در انتهای مطلب نام منبع ذکر میشود.

3-نویسندگان وبلاگ مجله آرامش،علاوه بر نگارش مطالب تخصصی و شخصی خود، مسئولیت نظارت بر مطلبهای تولیدی و غیر تولیدی دیگر را دارند.

مثلا،امید،ناظر بخش ادبی مجله آرامش + و یا علی، ناظر بخش مذهبی مجله آرامش ، و یا aramesh=آرامش، مدیر وبلاگ مجله آرامش، مسئولیت نظارت بر تمام مطالب انتشار یافته را دارد-تا اگر احیانا جمله یا مطلبی اشتباه و یا مغایر با قوانین است، حذف شود.

با تشکر.

آرامش، مدیر وبلاگ مجله آرامش.


  

بنام خدا

بدلیل نزدیک شدن روزهای تاسوعا و عاشورا، و بخاطر احترام به خونهای پاک شهیدان جان برکف کربلا، مطالب شاد و تفریحی همچون فال روزانه و ...تا اطلاع ثانوی در این مجله انتشار نمی یابد.

دوستان و کاربران عزیز، لطفا با پیشنهادات و نظرات خود ما را در نگارش مطالب بهتر یاری رسانید.

عزیزان و عزاداران حسینی:: اگر خدای ناکرده به جمله و یا مطلبی در این مجله برخورد نموده اید-که یا اشتباها انتشار یافته، و یا اشتباه چاپی و یا سندی و تاریخی دارد، و یا مطالبش نادرست میباشد و.....سریعا مدیریت وبلاگ مجله آرامش را از طریق نظرات عمومی و یا خصوصی و یا از طریق ایمیل مجله آرامش مطلع نمایید.متشکریم.

مجله آرامش

پایان.


92/8/17::: 2:44 ص
نظر()
  

اعمال مهم در دهه اول محرم

 

1-یکى از اعمال مهم ، دعاى اول ماه است . و به جهت اینکه اول این ماه اول سال بوده و از طرف دیگر دعاهاى قبل از وقت نیز تاثیر خاصى در برآورده شدن حاجات و رسیدن به امور مهم دارد، این دعا تاثیر زیادى در سلامتى و دورى از آفات دینى و دنیایى آن سال و بهبودى حال و بدست آوردن نیکیها دارد. و دعایى که براى اول ماه در اقبال روایت شده دعاى بسیار مفیدى براى مطالب مذکور است . 

2 – بهتر است در شب اول، بعضى از نمازهایى را که در این شب وارد شده به مقدار حال و توانایى خود خوانده – حداقل دو رکعت نمازى را که شامل حمد و یازده بار “قل هو الله احد” است -، بعد از آن دعایى را که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بعد از این نماز خوانده است و در کتاب اقبال نقل شده بخواند و فرداى آن روز را روزه بگیرد.

در روایت آمده است : کسى که چنین عملى را انجام دهد، مانند کسى است که بمدت یک سال کارهاى خوب انجام داده و تا سال آینده محفوظ خواهد بود.

 

3 – روزه روز سوم، در روایت آمده است: حضرت یوسف علیه السلام در این روز از چاه خارج شد. و اگر کسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشکل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید.

 

4 – روایت شده: مستحب است تمام ماه را روزه بگیرد. و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روایت مخصوص داریم اما احتیاط این است که روز عاشورا را روزه نگیرد ولى از خوردن و آشامیدن تا عصر خوددارى نماید و آنگاه چیزى بخورد یا بیاشامد به جهت این که امام حسین علیه السلام و یاران حضرت در عصر از غصه هاى این دنیاى پست رهایى یافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود که عبارت بود از دیدار خداوند بزرگ، رسیدند. و شاید به همین جهت است که دوستان عزادار آن حضرت علیه السلام در عصر این روز غم و غصه آنها کاهش پیدا کرده و از بین مى‌رود.

حضرت یوسف علیه السلام در روز سوم محرم از چاه خارج شد. و اگر کسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشکل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید.

 

دو نکته::

الف- در سایر اعمال شب و روز عاشور، از قبیل نمازها و دعاهاى آن – غیر از زیارتها و نمازهاى آن – اشکالهایى وجود دارد. و ممکن است این اعمال ساخته و پرداخته مخالفین شیعه باشد. مواردى مانند استحباب سرمه کشیدن و غیر آن ؛ و حتى اگر از معصومین علیهم السلام نیز روایت شده باشد، باز هم انجام مراسم عزادارى و صلوات فرستادن بر امام علیه السلام و اصحاب او و لعنت نمودن کشندگان آنها بهتر از انجام چیزهایى است که در آن روایات وارد شده است . زیرا در روایت بر این اعمال نیز تاکید شده است.

ب- از چیزهایى که عقل آنها را همراه با زیارت آن حضرت علیه السلام لازم مى داند، زیارت اهل بیت و یاران شهید اوست؛ بخصوص زیارتهایى که وارد شده است.

 

پایان.

 


  

سوم محرم؛ روز حضرت رقیه

 

سوم محرم؛ روز حضرت رقیه

روز سوم ماه‌ محرم‌الحرام به یاد بزرگ کوچک بانویی، نامگذاری کرده‌اند که خیل وسیعی از عاشقانش را رهسپار مرقد شریفش می‌کند، کودکی که سرنوشت غمبارش در کنار حماسه کربلا، دل خون شیعیان می‌کند، رقیه بابا، فقط سه چهار سال از عمر کوتاه خویش را در ناز و نوازش پدر گذارنده بود و یکباره در روز عاشورا این دختر آل طه، طعم یتیمی را می‌چشد، خداحافظی سوزناک با پدر، سیلی خوردن از دشمنان، آتش گرفتن خیمه‌ها، فرو رفتن تیغ‌ها در پا، فرار از سم اسبان، همه و همه چقدر برای یک دختر بچه قابل تحمل است؟!


 


رقیه پدر را می‌خواهد، تاب تحمل دوری از پدر را ندارد، همه اینها بهانه است تا هرچه زودتر به سوی پدر پر کشد و از شر قساوت‌های زمانه رهایی یابد، لعنت خدا بر خبیث‌ترین افرادی که حرمت خاندان آل الله را شکستند و دیگر جایی برای بخشش باقی نگذاشتند.


امروز، روز رقیه حسین(ع) است، رقیه‌ای که همراه با برادر کوچکش علی اصغر حماسه بزرگی را در جهان ثبت کردند تا نامشان در صف اول مریدان امامت ثبت شود، درود بیکران خداوند بر کودکی که بدنش در اثر تازیانه کبود شده بود و درود خدا به آن هنگامی که با دیدن پدر جان از بدنش خارج ‌شد.


عصر عاشوراست، دشمنان برای غارت خیمه‌ها هجوم آورده‌اند، کودکان اهل‌بیت علیهم‌السلام بر اثر تشنگی در خطر هلاکت هستند، هنگامی که آب را برای رقیه (س) می‌برند، آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد، یکی از سپاهان دشمن پرسید «کجا می‌روی؟»، حضرت رقیه (س) فرمود «بابایم تشنه بود، می‌خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم»، او گفت «آب را خودت بخور، پدرت را با لب تشنه شهید کردند!»، حضرت رقیه (س) در حالی که گریه می‌کرد‌، فرمود «پس من هم آب نمی‌آشامم».

 

رقیه: پدرم تشنه‌ است، تا او آب نخورد، آب نمی‌نوشم.

فاطمه کفیل استاد تاریخ جامعةالزهرا(س) در خصوص تشنگی حضرت رقیه در روز عاشورا به دو روایت اشاره می‌کند و می‌گوید: هنگامی که امام حسین علیه‌السلام در لحظات آخر رقیه را در آغوش می‌گیرد و لب‌های خشکیده نازدانه‌اش را می‌بوسد، در این هنگام رقیه به پدرش می‌گوید«العطش العطش، فان الظما قد احرقنی»؛ «بابا بسیار تشنه‌ام، شدت تشنگی جگرم را آتش زده است»، امام حسین (ع) به او فرمود «کنار خیمه بنشین تا برای تو آب بیاورم»، آن گاه امام حسین(ع) برخاست تا به سوی میدان برود، باز هم رقیه(س) دامن پدر را گرفت و با گریه گفت «یا ابه این تمضی عنا؟»؛ «بابا جان کجا می‌روی؟ چرا از ما بریده‌ای؟»، امام (ع) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد، این نشان از رابطه عمیق عاطفی بین حضرت رقیه‌ علیهاالسلام و اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام دارد، با توجه به اینکه رقیه مادر نداشت و مادرش از دنیا رفته بود.


وی درباره روایت دوم، بیان می‌کند: هلال‌بن نافع، که از سربازان دشمن بود، می‌گوید «من جلوی لشکر -دشمن- بودم، دیدم حسین(ع)، پس از وداع با اهل بیت خود، به سوی میدان می‌آید، در این هنگام ناگاه چشمم به دخترکی افتاد که از خیمه بیرون آمد و با گام‌های لرزان، دوان دوان به دنبال او شتافت و خود را به حسین رسانید،آن گاه دامن او را گرفت و صدا زد «یا ابه! انظر الی فانی عطشان»؛ «بابا جان، به من بنگر، من تشنه‌ام»، شنیدن این سخن کوتاه ولی جگر سوز از زبان کودکی تشنه‌‌کام، مثل آن بود که بر زخم‌های دل داغدار امام حسین(ع) نمک پاشیده ‌باشند، سخن او آن چنان امام حسین(ع) را منقلب ساخت که بی‌اختیار اشک از دیدگانش جاری شد و با چشمی اشکبار به دخترش فرمود «الله یسقیک فانه وکیلی»، «خدا ترا سیراب می‌کند؛ زیرا او وکیل و پناهگاه من است»، هلال می‌گوید «پرسیدم، این دخترک که بود و چه نسبتی با حسین داشت؟»، به من پاسخ دادند «او رقیه دختر سه ساله حسین است».

 

آن عصر عاشوراست، دشمنان برای غارت خیمه‌ها هجوم آورده‌اند، کودکان اهل‌بیت علیهم‌السلام بر اثر تشنگی در خطر هلاکت هستند، هنگامی که آب را برای رقیه (س) می‌برند، آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد.
قدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم.

‌پس از اینکه هیاهو در دشت نینوا به خاموشی می‌گراید و خاندان آل طه پس از یک روز پر از مصیبت با بدن‌های زخمی مدتی کوتاه را به استراحت می‌گذارند و در شب شام غریبان،‌ حضرت زینب (س) در زیر خیمه نیم سوخته‌ای، خواب بر چشمانش سنگینی می‌کند، در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را دید، عرض کرد «مادرجان،‌ آیا از حال ما خبر داری؟!»، حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود «تاب شنیدن ندارم»، حضرت زینب (س) عرض کرد «پس شکوه‌ام را به چه کسی بگویم؟»، حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود «من خود هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین (ع) جدا می‌کردند،‌ حاضر بودم، اکنون برخیز و رقیه (س) را پیدا کن».


در این هنگام حضرت زینب سراسیمه از خواب برخاست، هر چه صدا زد، ‌حضرت رقیه (س) را نیافت و با خواهرش ام کلثوم(س)،‌ درحالی که گریه می‌‌کردند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند؛‌ تا اینکه نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند، کنار بدن‌های پاره پاره؛ رقیه (س) را دیدند که خود را روی پیکر مطهر پدر افکنده‌ و درحالی که دست‌هایش را به سینه پدر چسبانیده است، درد دل می‌کند، حضرت زینب (س) او را نوازش داد و در این وقت سکینه (س) نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند، در مسیر راه،‌ سکینه (س) از رقیه (س) پرسید «چگونه پیکر پدر را پیدا کردی؟»، او پاسخ داد «آن قدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، ‌من در اینجا هستم».

 

السلام علیک یا ابناه وامصیبتاه بعد فراقک واغربتاه بعد شهادتک

این استاد جامعة‌الزهرا(س) درباره شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها بیان می‌کند: آن گونه کامل بهایی نقل می‌کند که حضرت رقیه خیلی گریه می‌کردند که از شدت گریه زنان اهل بیت به گریه افتادند بعد می‌گوید از شدت گریه زنان آل طه، یزید از خواب بیدار می‌شود و می‌پرسد که چه شده است، که به او می‌گویند کودک حسین خیلی بی تابی می‌کند و یزید دستور می‌دهد سر مبارک امام حسین را نزد رقیه علیهاالسلام ببرند. کامل بهایی نقل می‌کند که وقتی سر را به نزد حضرت رقیه آوردند که ایشان بیشتر گریه کردند و ترسیدند و فریاد زدند و طولی نکشید که جان از بدنشان پر کشید.


وی به روایت دیگری اشاره می‌کند و می‌گوید: پس از اینکه سر امام حسین علیه‌السلام را به حضرت رقیه دادند، چون نظر آن حضرت بر سر مبارک افتاد، پرسید «ماهذا الراس؟»؛ «این سر کیست؟»، گفتند «هذا راس ابیک»؛ «این‌ سر مبارک پدر توست»، پس آن مظلومه آن سر مبارک را از طشت برداشته و در بر گرفت و شروع به گریستن کرد و گفت «پدرجان،‌ کاش من فدای تو می‌شدم، ‌کاش قبل از امروز کور و نابینا بودم و کاش می‌مردم و در زیر خاک می‌بودم و نمی‌دیدم، محاسن مبارک تو به خون خضاب شده است»، پس آن قدر گریست که بیهوش شد.


کفیل با اشاره به صحبت کردن سر امام حسین علیه‌السلام بر بالای نیزه با دختر سه ساله‌‌شان، ابراز می‌دارد: حارث که یکی از لشگریان یزید بود گفت «یزید دستور داد سه روز اهل بیت را در دم دروازه شام نگه‌دارند تا چراغانی شهر شام کامل شود، حارث می‌گوید «شب اول من به شکل خواب بودم،‌ دیدم دختری کوچک بلند شد و نگاهی کرد، دید لشگر از خستگی راه خوابیده‌اند و کسی بیدار نیست، اما فوراً از ترسش بازنشست، باز بلند شد و چند قدم به طرف سر حسین آمد که بر درختی که نزدیک خرابه دم دروازه شام آویزان بود، آری،‌ به طرف آن درخت و سر مقدس آمد و از ترس برگشت،‌ تا چند مرتبه، آخر الامر زیر درخت ایستاد و به سر بابایش نگاه کرد، کلماتی فرمود و اشک ریخت، سپس دیدم سر حسین پایین آمد و در مقابل نازدانه قرار گرفت و رقیه سلام الله علیها گفت «السلام علیک یا ابناه وامصیبتاه بعد فراقک واغربتاه بعد شهادتک»؛ «سلام بر تو ای بابای من، وای از شدت اندوه بعد از فراق تو، وای از غریبی بعد از شهادت تو».

 


زیارتنامه حضرت رقیه(س)
بسم الله الرحمن الرحیم
«السلام علیک یا سیدتنا رقیه علیک تحیة والسلام ورحمة الله وبرکاته السلام علیک یا بنت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب، السلام علیک یا بنت فاطمة الزهراء سیدة نساء العالمین، السلام علیک یا بنت خدیجة الکبری ام المؤمنین و المؤمنات، السلام علیک یا بنت ولی الله، السلام علیک یا اخت ولی الله، السلام علیک یا بنت الحسین الشهید، السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة، السلام علیک ایتها الرضیة المرضیة، السلام علیک ایتها التقیة النقیة، السلام علیک ایتها الزکیة الفاضلة، السلام علیک ایتها المظلومة البهیة، صلی الله علیک و علی روحک و بدنک فجعل الله منزلک و ماواک فی الجنة مع ابائک و اجدادک الطیبین الطاهرین المعصومین، السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار و علی الملائکه الحافین حول حرمک الشریف ورحمة الله وبرکاته وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطیبین الطاهرین برحمتک یا ارحم الراحمین»

 

پایان.


  

فال روزانه جمعه 17 آبان 92

فال روزانه

امروز بر شما چگونه خواهد گذشت ؟

 

فروردین: اگرچه شما می‌توانید فکرتان را روی جزئیات متمرکز کنید، ولی فعلاً بگذارید که از شما دور باشند. عشق خالصانه شما تاحدودی می‌تواند برای اینکه هرچیزی در مسیر درست خود قرار بگیرد کافی باشد. به مشکلات فکر نکنید حتی اگر موقتاً به انکار کردن آنها مبادرت می‌ورزید. هر مسأله بحرانی که به وجود بیاید شما می‌توانید با آن روبرو شوید، و اگر بحرانی نباشد دست کم روز خوب شما را خراب نخواهد کرد.

 

اردیبهشت: شما با روشهای انجام دادن کارها که خارج از عادات معمول می‌باشند به راحتی گیج می‌شوید، هنوز اعتماد بیش از حد نامعمولتان می‌تواند دردسر ایجاد کند. حتی اگر که می‌خواهید به راحتی برای خودتان فرصتی را ایجاد کنید، ممکن است که امری مهم را از دست بدهید و ممکن است مشکلی را که می‌تواند بدتر شود نادیده بگیرید. تلاش کردن برای داشتن یک دید متعادل مفیدتر از این است که از مشکلات دوری کنیم.

 

خرداد: زمانی که شما بخش نهفته احساستان را بررسی می‌کنید، به طور خوشایندی شگفت‌زده می‌شوید، برای اینکه آنچه که شما الان یاد می‌گیرید می‌تواند تأثیر مثبت فوری روی روابط مهم شما داشته باشد. احتمال دارد که امروز بیشتر به تصورات ذهنی خود بپردازید، اما اکنون زمان مناسبی برای خیالات بی نتیجه نیست. توجهتان را همراه با واقع‌بینی صرف کار کردن بر روی مهم ترین اولویت‌ها بکنید.

 

تیر: همچنانکه امروز ستاره ژوپیتر مقابل خورشید قرار گرفته است شما هم می‌توانید معاشرتی‌تر باشید. وقتی که دیگران شما را تشویق می‌کنند، شاد بودن راحت است، باز هم شما می‌توانید احساسی جدی تر به آنچه که انجام می‌دهید داشته باشید. شم فهم قوی شما از آنچه که اتفاق می‌افتد می‌تواند برای شما خوش شانسی بیاورد. بالا را نشانه بگیر و از ریسک کردن نترس.

 

مرداد: زمان این فرا رسیده تا برروی موجهای خوشی که به زندگی شما جریان دارند سوار شوید. اگرچه شما می‌توانی بسیار پرشور و حرارت باشی، ولی به یاد داشته باش افرادی را که این احساساتتان را درک نمی‌کنند درهم نکوبی. البته شما قصد نداری که بیکار بنشینی برای اینکه مشتاقانه می‌خواهی آنچه را که در اختیار داری به جهان عرضه کنی. امروز بذرهایت را بکار تا بعداً بهترین‌ها را برداشت کنی.

 

شهریور: حتی اگر از احساساتت مطمئن نیستی، الان که ماه به برج سنبله بازگشته است بهتره که بهشان اعتماد کنی. حتی اگر با مشکلات جدی روبررو هستی، امروز شاید وقفه‌ای در آنها به وجود آید. شما در مورد چگونگی لذت بردن بیشتر از زندیگتان نظریات جالبی داری. آنچه که دیگران از شما به عنوان خوشبختی می‌بینند کاملاً نتیجه این است که شما به خوبی مسائل را می‌فهمی.

 

مهر: اگر شما به طور طبیعی خلاق هستی، زمان مناسبی است برای اینکه هنرت را نشان دهی، زیرا که با کار کردن می‌توانی عمیق‌ترین احساساتت را بیان کنی. اما باید با استعداد و دانشی که داری عمل کنی. آنچه که تا به حال به دست آورده‌ای نتیجه استفاده درست از استعدادهایت بوده است.

 

آبان: ممکن است فردی اکنون وارد زندگیتان شود تا شما را با یک تصور جدید روبررو کند و به یک عرصه جدید تفکر هدایت کند. نیرویی که در برابر تغییرات آینده دوام می‌آورد را هدر نده. حقایقی که کشف می‌کنی می‌تواند شما را از موقعیت ناخوشایندی که در آن هستی خارج کند. جریان‌های متداول روزمره شما را هدایت خواهد کرد، از اینکه آنها را وارد زندگیت کنی نترس.

 

آذر: مواظب باش زمانی که در حال تفریح کردن هستی مسئولیتهایت را فراموش نکنی. فکر زیرکانه‌ای است که دلبستگیهای همیشگی‌ات را به عملکردی مثبت تبدیل کنی. هر تغییری را که در نظر داری انجام بده زیرا که ژوپیتر در حال حاضر بر موفقیتهای زمینی اشاره دارد.

 

دی: شما امروز می‌توانید از آمیزه جادویی بینش خلاقانه و آرزوهای دنیوی‌ات استفاده کنی. اگرچه شما لزوماً آدم تنبلی نیستی، ولی نمی‌خواهی برای رسیدن به هدفهایت تلاش بیشتری بکنی. اکنون برای اینکه یک پروژه جدید را تقبل کنی فرصت مناسبی است. هر تصمیمی که بگیری تعهدی برایت به وجود می‌آورد که باعث می‌شود روی مهمترین مسائل تمرکز کنی.

 

بهمن: ستاره ژوپیتر و اورانوس خبرهای خوبی برای دو هفته بعد دارد، درحالیکه امروز حرکت از ژوپیتر به سمت خوشید درک و فهم شما را نسبت به رابطه بین مسئولیتهای احساسی و معنویاتتان افزایش می‌دهد. یک بینش جدید می‌تواند شما را به مسیر متفاوت هدایت کند، اما نباید زمانت را هدر بدی. به یاد داشته باش، اکنون زمان مناسب فرا رسیده، فقط باید بیشتر تلاش کنی.

 

اسفند: ارتباط برقرار کردن با یک گروه هم فکر می‌تواند امروز برایت جالب باشد. این کار باعث یک رشد خلاقانه در شما شده و فرصتی است تا از زندگیت لذت ببری. شما حتی آمادگی این را داری که کاری را خارج از حیطه کارهای قبلی‌ات انجام دهی. درمورد اینکه دیگران چگونه فکر می‌کنند نگران نباش، بخشی از فعالیت شما قرار است تغییر کند تا روش زندگی‌ات را بازیابی کنید.

 

منبع :: سایت تاپ ناز

پایان


  

مم

وقایع روز دوم محرم الحرام

وقایع روز دوم محرم الحرام, روز دوم محرم

وقایع روز دوم محرم الحرام  ( روز دوم محرم – سال 61 هجرى قمرى ) 

 ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا.

امام حسین علیه السلام پس از آن که با دعوت مردم کوفه و نامه هاى فراوان و پى در پى آنان روبرو شد، تصمیم به هجرت از مکه به سوى کوفه گرفت .

با این که برخى از آشنایان و بزرگان مدینه ، مانند محمد حنفیه ، عبدالله بن عباس ، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عمر، آن حضرت را از سفر به کوفه بر حذر کرده بودند و با دلایلى چند، تلاش کردند که وى را منصرف کنند، با این حال امام حسین علیه السلام سفر به کوفه را براى خویش تکلیف فرض ‍ کرد و به آن اقدام نمود.

امام حسین علیه السلام در ماه ذى حجه سال 60 قمرى به قصد کوفه ، از مکه خارج گردید. قافله امام حسین علیه السلام پس از رسیدن به سرزمین عراق ، در منزلگاه ((شراف )) با سپاه یکهزار نفرى حر بن یزید ریاحى که از سوى عبیدالله بن زیاد براى تعقیب و یا نبرد امام حسین علیه السلام ماءموریت یافته بود، مواجه گردید و از آن پس ، مسیر تاریخ به سوى دیگر کشیده شد.

حر بن یزید که در پى نامه هاى روزانه عبیدالله ، امام حسین علیه السلام را کنترل کرده و در مراقبت کامل خویش داشت ، بنا به فرمان عبیدالله بن زیاد، آن حضرت را از مسیر اصلى به صحراى خشک و غیر آباد کشانید. تا این که در روز پنج شنبه ، دوم ماه محرم سال 61 قمرى در سرزمین کربلا، راه را بر امام حسین علیه السلام بست و از ادامه حرکت آن حضرت ، ممانعت به عمل آورد. امام حسین علیه السلام همین که متوجه شد، آن سرزمین ، کربلا است ، فرمود :اللهم انى اعوذبک من الکرب و البلاء
پس فرمود: این موضع کرب و بلاء و محل محنت و عنا است ، فرود آئید که اینجا منزل و محل خیام ما است . این زمین جاى ریختن خون ما است و در این مکان واقع خواهد شد قبرهاى ما. خبر داد مرا جدم رسولخدا (ص ) باینها. پس در آنجا فرود آمدند. دستور داد آن جا خیمه گاه و منزلگاه دایمى خویش قرار دهند. چون آن حضرت پیش از این از جدش محمد صلى الله علیه و آله و سلم و پدرش امیرمؤمنان علیه السلام شنیده بود که محل شهادتش در کربلا است .

وقایع روز دوم محرم الحرام,اتفاقات روز دوم محرم,ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا

وقایع روز دوم محرم الحرام, روز دوم محرم

در این روز امام علیه‏السلام به اهل کوفه نامه‏ای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه ـ که مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت نامه را به “قیس بن مسهّر” دادند تا عازم کوفه شود. اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه‏السلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند. زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه‏السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:

“اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیی‏ءٍ قَدیرٌ؛

خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی.”
در این روز، سنه 605، به قول ابن اثیر وفات کرد به حله شیخ زاهد عالم ورام بن ابى فراس صاحب تنبیه الخواطر و او از بزرگان علماى امامیه و از احفاد مالک اشتر و جدامى سید ابن طاووس است .

قال السید رحمه الله فى فلاح السائل کان جدى ورام بن ابى فراس قدس الله جل جلاله روحه ممن یقتدى بفعله و قد اوصى ان یجعل فى فمه بعد وفاته فص عقیق علیه اسماء ائمته صلوات الله علیهم .

 

منابع ::


 روزشمار تاریخ اسلام سید تقى واردى
مـن ز خــــــود هــیچ ندارم که بدان فــــخـــــر کنم.***هر چه دارم همه از آل محمد (صلی الله علیه و آله) دارم.


  

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان عمر، حفظ کنید!) (102)

و همگی به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت)، چنگ زنید ، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید! و شما بر لب حفره‏ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد; این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‏سازد; شاید پذیرای هدایت شوید. (103)

باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند. (104)

و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند; (آن هم) پس از آنکه نشانه‏های روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمی دارند. (105)

(آن عذاب عظیم) روزی خواهد بود که چهره‏هائی سفید، و چهره‏هائی سیاه می‏گردد، اما آنها که صورتهایشان سیاه شده، (به آنها گفته می‏شود:) آیا بعد از ایمان، و (اخوت و برادری در سایه آن،) کافر شدید؟! پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه کفر می‏ورزیدید! (106)

و اما آنها که چهره‏هایشان سفید شده، در رحمت خداوند خواهند بود; و جاودانه در آن می‏مانند. (107)

« اینها آیات خداست; که بحق بر تو می‏خوانیم. و خداوند (هیچ گاه) ستمی برای (احدی از) جهانیان نمی‏خواهد. (108)

و (چگونه ممکن است خدا ستم کند؟! در حالی که) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مال اوست; و همه کارها، به سوی او باز می‏گردد (و به فرمان اوست.) (109)

شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده‏اند; (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر می‏کنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، (به چنین برنامه و آیین درخشانی،) ایمان آورند، برای آنها بهتر است! (ولی تنها) عده کمی از آنها با ایمانند، و بیشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار) (110)

آنها ( اهل کتاب، مخصوصا» یهود) هرگز نمی‏توانند به شما زیان برسانند، جز آزارهای مختصر; و اگر با شما پیکار کنند، به شما پشت خواهند کرد (و شکست می‏خورند; سپس کسی آنها را یاری نمی‏کند. (111)

هر جا یافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است; مگر با ارتباط به خدا، (و تجدید نظر در روش ناپسند خود،) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگی به این و آن); و به خشم خدا، گرفتار شده‏اند; و مهر بیچارگی بر آنها زده شده; چرا که آنها به آیات خدا، کفر می بناحق می‏کشتند. اینها بخاطر آن است که گناه کردند; و (به حقوق دیگران،) تجاوز می‏نمودند. (112)

آنها همه یکسان نیستند; از اهل کتاب، جمعیتی هستند که (به حق و ایمان) قیام می‏کنند; و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را می‏خوانند; در حالی که سجده می‏نمایند. (113)

به خدا و روز دیگر ایمان می‏آورند; امر به معروف و نهی از منکر می‏کنند; و در انجام کارهای نیک، پیشی می‏گیرند; و آنها از صالحانند. (114)

و آنچه از اعمال نیک انجام دهند، هرگز کفران نخواهد شد! (و پاداش شایسته آن را می‏بینند.) و خدا از پرهیزکاران، آگاه است. (115)

کسانی که کافر شدند، هرگز نمی‏توانند در پناه اموال و فرزندانشان، از مجازات خدا در امان بمانند! آنها اصحاب دوزخند; و جاودانه در آن خواهند ماند. (116)

آنچه آنها در این زندگی پست دنیوی انفاق می‏کنند، همانند باد سوزانی است که به زراعت قومی که بر خود ستم کرده (و در غیر محل و وقت مناسب، کشت نموده‏اند)، بوزد; و آن را نابود سازد. خدا به آنها ستم نکرده; بلکه آنها، خودشان به خویشتن ستم می‏کنند. (117)

 

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هرگونه شر و فسادی در باره شما، کوتاهی نمی‏کنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانه‏های) دشمنی از دهان (و کلام)شان آشکار شده; و آنچه در دلهایشان پنهان می‏دارند، از آن مهمتر است. ما آیات (و راه‏های پیشگیری از شر آنها) را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید! (118)

شما کسانی هستید که آنها را دوست می‏دارید; اما آنها شما را دوست ندارند! در حالی که شما به همه کتابهای آسمانی ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانی شما ایمان ندارند). هنگامی که شما را ملاقات می‏کنند، (به دروغ) می‏گویند: «ایمان آورده‏ایم!» اما هنگامی که تنها می‏شوند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان می‏گزند! بگو: «با همین خشمی که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینه‏ها آگاه است.» (119)

اگر نیکی به شما برسد، آنها را ناراحت می‏کند; و اگر حادثه ناگواری برای شما رخ دهد، خوشحال می‏شوند. (اما) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگاری پیشه کنید، نقشه‏های (خائنانه) آنان، به شما زیانی نمی‏رساند; خداوند به آنچه انجام می‏دهند، احاطه دارد. (120)

 

 

 

ادامه دارد.


  

جمعی از اهل کتاب (از یهود)، دوست داشتند (و آرزو می‏کردند) شما را گمراه کنند; (اما آنها باید بدانند که نمی‏توانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمی‏کنند مگر خودشان را، و نمی‏فهمند! (69)

ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر می‏شوید، در حالی که (به درستی آن) گواهی می‏دهید؟! (70)

ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل (می‏زمیزید و) مشتبه می‏کنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده می‏دارید در حالی که می‏دانید؟! (71)

و جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: «(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید; و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانی پیشین می‏دانند; و این توطئه کافی است که آنها را متزلزل سازد). (72)

و جز به کسی که از آیین شما پیروی می‏کند، (واقعا) ایمان نیاورید!» بگو: «هدایت، هدایت الهی است! (و این توطئه شما، در برابر آن بی اثر است)»! (سپس اضافه کردند: «تصور نکنید) به کسی همانند شما (کتاب آسمانی) داده می‏شود، یا اینکه می‏توانند در پیشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو کنند، (بلکه نبوت و منطق، هر دو نزد شماست!)» بگو: «فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار کسی نیست; بلکه) به دست خداست; و به هر کس بخواهد (و شایسته بداند،) می‏دهد; و خداوند، واسع ( دارای مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شایسته آن) است. (73)

هر کس را بخواهد، ویژه رحمت خود می‏کند; و خداوند، دارای مواهب عظیم است.» (74)

و در میان اهل کتاب، کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری، به تو باز می‏گردانند; و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمی‏گردانند; مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی! این بخاطر آن است که می‏گویند: «ما در برابر امیین ( غیر یهود)، مسؤول نیستیم.» و بر خدا دروغ می‏بندند; در حالی که می‏دانند (این سخن دروغ است). (75)

آری، کسی که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری پیشه نماید، (خدا او را دوست می‏دارد; زیرا) خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. (76)

کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود (به نام مقدس او) را به بهای ناچیزی می‏فروشند، آنها بهره‏ای در آخرت نخواهند داشت; و خداوند با آنها سخن نمی‏گوید و به آنان در قیامت نمی‏نگرد و آنها را (از گناه) پاک نمی‏سازد; و عذاب دردناکی برای آنهاست. (77)

در میان آنها ( یهود) کسانی هستند که به هنگام تلاوت کتاب (خدا)، زبان خود را چنان می‏گردانند که گمان کنید (آنچه را می‏خوانند،) از کتاب (خدا) است;در حالی که از کتاب (خدا) نیست! (و با صراحت) می‏گویند: «آن از طرف خداست!» با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ می‏بندند در حالی که می‏دانند! (78)

برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانی و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگوید: «غیر از خدا، مرا پرستش کنید!» بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمی الهی باشید، آن‏گونه که کتاب خدا را می‏آموختید و درس می‏خواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!) (79)

و نه اینکه به شما دستور دهد که فرشتگان و پیامبران را، پروردگار خود انتخاب کنید. آیا شما را، پس از آنکه مسلمان شدید، به کفر دعوت می‏کند؟! (80)

و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)،پیمان مؤکد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‏کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکد بستید؟» گفتند: «(آری) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.» (81)

پس کسی که بعد از این (پیمان محکم)، روی گرداند، فاسق است. (82)

آیا آنها غیر از آیین خدا می‏طلبند؟! (آیین او همین اسلام است;) و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابر (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوی او بازگردانده می‏شوند. (83)

بگو: «به خدا ایمان آوردیم; و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده; و آنچه به موسی و عیسی و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است; ما در میان هیچ یک از آنان فرقی نمی‏گذاریم; و در برابر (فرمان) او تسلیم هستیم.» (84)

و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد; و او در آخرت، از زیانکاران است. (85)

« چگونه خداوند جمعیتی را هدایت می‏کند که بعد از ایمان و گواهی به حقانیت رسول و آمدن نشانه‏های روشن برای آنها، کافر شدند؟! و خدا، جمعیت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد! (86)

کیفر آنها، این است که لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگی بر آنهاست. (87)

همواره در این لعن (و طرد و نفرین) می‏مانند; مجازاتشان تخفیف نمی‏یابد; و به آنها مهلت داده نمی‏شود. (88)

مگر کسانی که پس از آن، توبه کنند و اصلاح نمایند; (و در مقام جبران گناهان گذشته برآیند، که توبه آنها پذیرفته خواهد شد;) زیرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است. (89)

کسانی که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، (و در این راه اصرار ورزیدند،) هیچ‏گاه توبه آنان، (که از روی ناچاری یا در آستانه مرگ صورت می‏گیرد،) قبول نمی‏شود; و آنها گمراهان (واقعی)اند (چرا که هم راه خدا را گم کرده‏اند، و هم راه توبه را!). (90)

کسانی که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، اگر چه روی زمین پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فدیه (و کفاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچ‏یک آنها قبول نخواهد شد; و برای آنان، مجازات دردناک است; و یاورانی ن

هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمی‏رسید مگر اینکه از آنچه دوست می‏دارید، (در راه خدا) انفاق کنید; و آنچه انفاق می‏کنید، خداوند از آن آگاه است. (92)

همه غذاها(ی پاک) بر بنی اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود; (مانند گوشت شتر که برای او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست می‏گویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایی که به پیامبران پیشین می‏دهید، حتی در تورات تحریف شده شما نیست!)» (93)

بنا بر این، آنها که بعد از این به خدا دروغ می‏بندند، ستمگرند! (زیرا از روی علم و عمد چنین می‏کنند). (94)

بگو: «خدا راست گفته (و اینها در آیین پاک ابراهیم نبوده) است. بنا بر این، از آیین ابراهیم پیروی کنید، که به حق گرایش داشت، و از مشرکان نبود!» (95)

نخستین خانه‏ای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است. (96)

در آن، نشانه‏های روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است; و هر کس داخل آن ( خانه خدا) شود; در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی‏نیاز است. (97)

بگو: «ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر می‏ورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالی که انجام می‏دهید!» (98)

بگو: «ای اهل کتاب! چرا افرادی را که ایمان آورده‏اند، از راه خدا بازمی‏دارید، و می‏خواهید این راه را کج سازید؟! در حالی که شما (به درستی این راه) گواه هستید; و خداوند از آنچه انجام می‏دهید، غافل نیست!» (99)

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! اگر از گروهی از اهل کتاب، (که کارشان نفاق‏افکنی و شعله‏ورساختن آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمی‏گردانند. (100)

و چگونه ممکن است شما کافر شوید، با اینکه (در دامان وحی قرار گرفته‏اید، و) آیات خدا بر شما خوانده می‏شود، و پیامبر او در میان شماست؟! (بنابر این، به خدا تمسک جویید!) و هر کس به خدا تمسک جوید، به راهی راست، هدایت شده است. (101)

 

ادامه دارد.


  
<      1   2   3   4   5   >>   >