سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، او را باآرامش و بردباری می آراید . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، مشاوره و روانشناسی ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، پرتوی از قرآن ، پهلوی اول ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، رضاشاه ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، تاریخ معاصر ایران ، پهلوی اول ، رضاشاه ، پهلویها ، رضاخان ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، شبه مدرنیته مستبدانه ، تاریخ عصر پهلوی ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، رضاشاه ، پهلوی اول ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، ویروس کرونا؟! ، مناسبتهای ملی و دینی ، سرگرمی ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، فال روزانه حافظ ، فال ، گفتگو و مصاحبه ، شعر و زندگی ، روزها و یادها ، پرتوی از قرآن حکیم ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، محمدرضاشاه پهلوی ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، کلمات راهگشاء و طلایی ، هنر و ادبیات متعهد ایران ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، تسلیت ، توحید و رهایی ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، دکترشفیعی کدکنی ، رضاخان ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، پهلویها ، پیام توحید و رهایی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :46
کل بازدید :482789
تعداد کل یاداشته ها : 481
103/2/1
2:18 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[2] مرداد 2[1] آبان 2[2] آذر 2[2]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
یا صاحب الزمان (عج) مجله آرامش « تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

گفتگو با دکتر انور خامه ای

 


 خاطرات انور خامه ‏ای از زندان قصر
گفتگو و مصاحبه ؛
 این قسمت :
( مصاحبه با دکتر انورخامه ای) ؛ازاعضای زندانی گروه 53 نفر در دوران رضاشاه.



انور خامه‌ای تنها باقی مانده گروه 53 نفراست. گروهی که بخشی از مدت زندانی بودن خود را در زندان قصر گذرانده‌اند و حالا او از آن روزها خاطرات زیادی دارد. از سلول انفرادی فرخی یزدی تا آزادی و رفاه 53 نفر در جمع زندانیان سیاسی و غیر سیاسی «قصر». انور خامه‌ای در 96 سالگی، هنوز خاطرات سال‌های 1316 تا 1320 را با جزئیات به یاد دارد. اما بریده بریده و به سختی آنها را بیان می‌کند.

*ابتدا بگوئید شما چه زمانی بازداشت، و کی به زندان قصر منتقل شدید؟

 گروه 53 نفر که من عضو آن بودم ابتدا در زندان شهربانی تهران بودیم و بعدها به زندان قصر منتقل شدیم. دو سه نفر از 53 نفر مثل محمد شورشیان که در رأس جریان بود و رادمنش و شاید یک نفر دیگر، در اواخر سال 1315 دستگیر شده بودند و بقیه اعضا در فروردین و اردیبهشت 1316 دستگیر شدند. خود من هم جزء آخرین دستگیر شده‌ها بودم، در بیست و دوم اردیبهشت 1316 دستگیر شدم و همه به زندانی که در میدان توپخانه بود منتقل شدیم. بعد، از آنجا ما را به بخش پایینی زندان منتقل کردند که الان موزه شده و آن زمان متعلق به اداره سیاسی شهربانی بود.


*این زندان، چه شرایطی داشت؟

این زندان چهار کریدور بود و همه ما در سلول‌های انفرادی بودیم. آن جا در کریدور یک و دو که وضعیت بهتری داشت و تخت خواب هم داشت، سرویس‌های بهداشتی بیرون سلول‌ها بود و برای استفاده از آن باید در می‌زدیم و با مأمور می‌رفتیم. اما سرویس بهداشتی کریدور‌های سه و چهار داخل سلول‌ها بود. آن جا ما اجازه حرف زدن با همدیگر را نداشتیم، هر چند بالاخره گاهی اوقات مقداری پول به پاسبان‌ها می‌دادیم و آنها هم اجازه می‌دادند با هم حرف بزنیم و با هم رابطه داشتیم و حتی گاهی اوقات شعر هم می‌خواندیم. ما تقریباً حدود 10 سال در زندان پایین در این شرایط بودیم و بعد از مدت که در انفرادی بودیم، بازجویی‌ها تمام شد و پرونده‌های ما به دادگاه فرستاده شد و دادگاه ما برگزار شد. وقتی محکومیت ما صادر شد، باز هم در همان زندان پایین بودیم، اما دیگر در سلول‌ها باز بود و می‌توانستیم در کریدورها رفت و آمد کنیم و برای هواخوری بیرون برویم. از 1317 که دادگاه ما تمام شد تا سال 1320 که متفقین آمدند و اوضاع عوض شد، سه سال می‌شد. از این سه سال حدود یک سال یا کمی بیشتر یا کمتر، در همان بندهای پایینی بودیم و بقیه آن را به بندهای بالایی زندان قصر منتقل شدیم.


 * شما قبلا در جایی، زندان قصر را با زندان‌های فرانسه مقایسه کرده بودید. تفاوت زندان قصر با زندان شهربانی چه بود؟

پیش از سطنت رضاشاه و اوایل سلطنت او، همه زندانیان در میدان توپخانه، جایی که بعداً شهربانی شد، نگه‌داری می‌شدند. آن جا دو زندان داشت یکی حیاط بزرگی داشت و همه زندانیان مثل دزد و قاتل و کسانی که از ایلات و عشایر دستگیر شده بودن در آن نگه‌داری می‌شدند. زندانیان مطبوعاتی و سیاسی هم در شهربانی که بعدها به اداره سیاسی تبدیل شد نگه‌داری می‌شدند. محل آن هم ضلع غربی میدان توپخانه بود و بعد از این که شهربانی را ساختند، آن جا شد اداره سیاسی و زیرش یک زندان بسیار بد و قدیمی از دوره قاجار بود که زندانیان سیاسی و مطبوعاتی را آن جا نگه می‌داشتند. کف آن کاملاً مرطوب بود و اصلاً جا نداشت و خیلی بد بود و کاملاً حبس تاریک بود. فرخی و دیگر زندانیان سیایس هم ابتدا آن جا بودند. بعد از آن که رضاشاه سلطنت رسید، دستور داد چند ساختمان ساختند. یکی عمارت اصلی شهربانی بود و یکی زندان جدیدی بود که ظاهراً با سبک فرانسوی‌ها ساخته شده بود. این زندان هم دو قسمت داشت، یکی حالت بند عمومی و دیگری زندان موقت بود که برای زندانیان سیاسی ساخته شده بود . ما از ابتدا در آن جا بودیم. یعنی ما ابتدا یک مدت در توپخانه بودیم، بعد هم در زندان پایین یعنی همین زندان شهربانی بودیم و بعد هم به زندان قصر منتقل شدیم. در زندان قصر هم تا قبل از محاکمه، در محدودیت بودیم و بعد از محاکمه دیگر در سلول‌ها آزاد بودیم.


 * در زندان قصر، شکنجه هم می‌شدید؟

در زندان قصر ما را شکنجه نمی‌کردند. فقط زمانی که ما در زندان اداره سیاسی، یعنی همان جایی که الان موزه شده، به عنوان متهم تحت بازجویی بودیم شکنجه می‌شدیم. خود من هم آن جا مفصل کتک خوردم، اما وقتی از زندان موقت به زندان قصر منتقل شدیم، کاملاً آزاد بودیم و حتی در دوره انفرادی هم دیگر در ماه‌های قبل از دادگاه کسی ما را اذیت نمی‌کرد. مگر این که در آنجا کسی تخلفی می‌کرد مثلاً دعوا می‌کرد، پرونده برایش درست می‌شد و به حبس تاریک موقت در همان زندان قصر منتقل می‌شد.


 *وضعیت خانواده زندانیان و ملاقاتی‌ها چطور بود؟

هیچ وقت خانواده‌ها را اذیت نمی‌کردند. ما در زندان پایین که تحت بازجویی بودیم، ملاقاتی نداشتیم، اما از وقتی به زندان قصر منتقل شدیم، چه زندانیان عادی و چه زندانیان سیاسی همه ملاقاتی داشتیم. روزهای دوشنبه اول هر ماه ما اجازه ملاقات داشتیم و هر کسی می‌توانست به ملاقات ما بیاید. اتاق ملاقات هم با یک دیوار که از توری‌های سیمی بود به دو بخش تقسیم شده بود. این طرف توری ما بودیم و از طرف دیگر ملاقات‌کننده. همه نوع حرف و سئوالی هم آزاد بود ولی معمولاً بیشتر از 20 دقیقه اگر طول می‌کشید تذکر می‌دادند که وقت تمام است. هر چند گاهی اوقات تا یک ساعت هم ملاقات‌ها طول کشید و کاری نداشتید. هر چیزی هم که از بیرون می‌آوردند، از غذا و شیرینی تا لباس و هر چیز دیگری ممنوعیتی نداشت.


* در زندان قصر چه کسانی زندانی بودند؟ وضعیت شما بین آن‌ها چه طور بود؟

آیا درگیری با اتفاق خاصی در آن جا رخ می‌داد؟ در قسمت پایین زندان قصر، یعنی کریدور یک تا چهار، فقط زندانیان سیاسی بودند و زندانیان عادی آن جا نبودند. اما در بند پنج و شش و هفت و هشت، زندانیان عادی هم بودند که وقتی به آن جا منتقل شدیم، چند مورد درگیری بین ما زندانیان عادی به وجود آمد. ما تقریباً نصف دوره حبس را در زندان پایین قصر یعنی همان کریدورهای یک تا چهار گذراندیم و بعدها ما را به فلکه منتقل کردند. در آنجا دیگر به جای انفرادی، همه ما در دو یا سه اتاق قرار گرفتیم. هشت الی ده نفر که رهبران اصلی 53 نفر بودند نظیر دکتر یزدی و رادمنش در یک اتاق بودند و در دو اتاق دیگر هم نزدیک به 20 تا 30 نفر با هم بودیم. مدتی هم این طوری با هم زندگی می‌کردیم. سال 1317 بود و تابستان هم هوا گرم بود و در همین دوره ما در اتاق‌های فلکه بودیم و بعضی وقت‌ها که هوا گرم بود. شبها لحاف و تشکمان را می‌آوردیم و همه در حیاط می‌خوابیدیم. بعد هم که به بندهای عمومی منتقل شدیم. در بندهای شش و هفت و هشت ماندیم و در آن جا زندانیان دیگر هم بودند، مانند سردار رشید کردستانی. اما در بندهای پایین مثلاً در بند 2 فرخی بود که جرمش سیاسی بود و چند نفر هم بودند که پرونده جاسوسی داشتند.


 *درگیری‌هایتان با دیگر زندانیان بر سر چه مسائلی بود؟

گاهی اوقات هم اداره زندان در درگیری تأثیر داشت. ما وقتی پایین بودیم زندانی غیر سیاسی بین ما نبود و ما هم اتفاق نیفتاد که با زندانیان سیاسی دیگر غیر از 53 نفر، درگیر شویم، اما بالا که رفتیم چون کریدورها عمومی بود و برخی از این زندانی‌ها با اداره زندان درارتباط بودند، گاهی اقات درگیری به وجود می‌آمد. یک بار شعبان زمانی از جمع 53 نفر، با یکی از غیرسیاسی‌ها درگیری شده بود و او را زده بود. البته اول آن زندانی غیر سیاسی توهین کرده بود و بعد زمانی او را زده بود. خلاصه آن زندانی شکایت کرد و زمانی را خواستند و برایش پرونده درست کردند و در حبس تاریک انداختندش.


*حبس تاریک، همان انفرادی بد یا شرایط دیگری داشت؟

چهار تا از اتاق‌های بند 2 را در زمان زندانی شدن تیمورتاش، جدا کرده بودند و بعدها این چهار اتاق را برای زندانیانی گذاشتند که در داخل زندان پرونده‌ای برای آنها درست می‌شد. برای مسائلی مانند دعوا کردن، از 24 ساعت تا یک هفته حبس تاریک به صورت انفرادی در همین اتاق صادر می‌شد. *شما هم در این سلول‌ها حبس شده بودید؟ من یک بار به همراه گرکانی با یک زندانی غیرسیاسی که جاسوسی می‌کرد درگیر شدیم و اداره زندان برای ما پرونده درست کرد و چند روز حبس تاریک برایمان نوشت. وقتی به آن جا منتقل شدیم کفش و کت ما را می‌گرفتند و کف آن جا هم فرش نداشت و سیمانی بود و خیلی سرد بود. ما شبها از سرما پشت به پشت هم تکیه می‌دادیم که بتوانیم بخوابیم.


*گفتید که شما به همراه اعضای 53 نفر، اوضاع خوبی در زندان داشتید، درباره فعالیت‌های خودتان در زندان توضیح دهید؟

گروه 53 نفر از ابتدا که در زندان پایین بودیم تا وقتی که به بالا آمدیم، با همه زندانیان فرق داشتیم. همیشه خانواده‌هایمان به ملاقات می‌آمدند و غذاهای خانگی برایمان می‌آوردند و اصلاً غذای زندان را نمی‌خوردیم. بالا که رفتیم این آزادی و رفاه بیشتر شد. هفته‌ای یک بار ملاقات داشتیم و از خوراک و پوشاک و لباس تا انواع کتاب‌ها را برایمان می‌آوردند . زندان پایین اگر در اتاقمان حتی یک کتاب شعر پیدا می‌کردند، جرم محسوب می‌شد و به حبس تاریک می‌رفتیم. اما در زندان قصر، آزادی کامل داشتیم. به قدری برای ما کتاب آورده بودند که مثلاً دکتر مرتضی یزدی کتاب‌های طبی آلمانی خود را تماماً در زندان مطالعه می‌کرد و از صبح تا غروب مشغول مطالعه بود و در طول زندان به لحاظ پزشکی ترقی کرد. چون ما اعضای 53 نفر هم هر وقت بیماری پیدا می‌کردیم، به پزشک زندان اعتماد نداشتیم و به دکتر یزدی و دکتر بهرامی و 4ـ 3 نفری که در جمع ما پزشک بودند، مراجعه می‌کردیم.


*برنامه روزانه زندانیان زندان قصر چه بود؟

در بند عمومی شب‌ها ساعت 10 یک بوق می‌زدند و همه در‌های کریدورها بسته می‌شد و در داخل کریدورها هم همه افراد را به اتاق خودشان برمی گرداندند و در سلول‌ها را هم می‌بستند. صبح که می‌شد کریدور و سلول‌ها را باز می‌کردند و دیگر رفت و آمد آزاد بود. ما بیشتر کریدور 2 بودیم و بین این کریدور با یک کریدور دیگر، حیاط بود و ما آزاد بودیم. این کار همیشگی ما بود تا عصر که باید به کریدور برمی گشتیم. ساعت 10 هم که دوباره در اتاق‌ها بسته می‌شد.


*برخورد نگهبانان و زندانبان‌ها با زندانیان چه طور بود؟

برخورد نگهبانان، گاهی اوقات بد بود، اما ما هم آنها را اذیت می‌کردیم. چون زندان را متعلق به دشمن خود می‌دانستیم و از طرفی دستمان هم به رئیس زندان و مقامات نمی‌رسید، تلافی‌اش را سر زندانبان‌ها در می‌آوردیم. حتی گاهی اوقات زندانیان غیرسیاسی هم بی‌جهت با مأموران زندان درگیر می‌شدند. یکی از این زندانیان غیر سیاسی یک جوان قوی هیکل تبریزی بود که چون خیلی قلدر بود، بی‌خود بهانه می‌گرفت و با پاسبان‌ها درگیر می‌شد و آنها را کتک می‌زد. بعد هم برایش پرونده درست می‌کردند و می‌بردند به همان انفرادی که گفتم. حتی یک بار هم حکمی دادند که خیلی به ندرت اتفاق می‌افتاد و این زندانی را در همان انفرادی خواباندند و شلاق زدند. اما برای زندانیان سیاسی هیچ وقت این اتفاق نیفتاد و کسی را شلاق نزدند.


*از دیگر زندانیان زندان قصر، کسی رابه یاد دارید؟

دو نفر بودند که در همان انفرادی‌های بند 2 نگه‌داری می‌شدند.
یکی از آنها سیف ا... خان بود ؛
 و یکی عزت ا... بود که دوبار سعی کرده بود از زندان قصر فرار کند. یک بار هم فرار کرده بود و تا مرز شوروی رفته بود و آن جا دستگیر شده بود و دوباره به زندان آورده بودنش. او در همان زندان بالاخره فوت کرد. البته به جز 53 نفر، کسان دیگری هم بودند که به استناد همان قانون اقدام‌کنندگان علیه امنیت کشور دستگیر شده بودند. این‌ها هم زندانی سیاسی محسوب می‌شدند. مثل کسانی که به جرم جاسوسی زندانی شده بودند و همین طور کسانی مثل فرخی که به دلیل انتقاد از دربار و رضاشاه زندانی شده بودند. رؤسای عشایر هم بودند که به دلایلی زندانی شده بودند. در بین این‌ها فرخی و یکی دو نفر دیگر وضع خوبی نداشتند و بقیه مثل سردار اسعد و افراد دیگر پولدار بودند و همه چیز از بیرون برایشان می‌آمد. اما فرخی و خان‌بابا و یکی دو نفر دیگر وضع بدی داشتند. کسی را نداشتند که برایشان از بیرون غذا بیاورد و مجبور بودند از غذای زندان بخورند. البته گاهی 53 نفر با برخی دیگر از زندانیان به آنها غذا می‌دادند. در آن جا یک سلول کلاً به فرخی داده بودند و تنها در آن جا بود، البته به دستور شهربانی در اتاقش باز بود و حتی زمانی که ما در اوایل زندانمان در انفرادی بودیم و نمی‌توانستیم بیرون بیاییم، او می‌توانست بیرون برود.



منبع ::
مجله مهرنامه، شماره 27، آذر 1391، صفحات:  110-111 .



پایان.