سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا را بران که محبّت دنیا، کور و کر و لال می کند و سرفرازان را خوار . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، مشاوره و روانشناسی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، پرتوی از قرآن ، پهلوی اول ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، رضاشاه ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، تاریخ معاصر ایران ، تاریخ عصر پهلوی ، شبه مدرنیته مستبدانه ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، پهلوی اول ، رضاشاه ، پهلویها ، رضاخان ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، ویروس کرونا؟! ، مناسبتهای ملی و دینی ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، رضاشاه ، پهلوی اول ، سرگرمی ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، توحید و رهایی ، توحید،عرفان،رهایی ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر شفیعی کدکنی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، دکترشفیعی کدکنی ، رضاخان ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، پهلویها ، پیام توحید و رهایی ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، احمدشاملو ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، پرتوی از قرآن حکیم ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، فال روزانه حافظ ، فال ، شعر و زندگی ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تسلیت ، روزها و یادها ، گفتگو و مصاحبه ، محمدرضاشاه پهلوی ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ، کلمات راهگشاء و طلایی ، هنر و ادبیات متعهد ایران ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :18
بازدید دیروز :115
کل بازدید :487951
تعداد کل یاداشته ها : 481
103/2/31
2:38 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[2] مرداد 2[1] آبان 2[2] آذر 2[4]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
مجله آرامش یا صاحب الزمان (عج) « تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

سلامت اجتماعی با دو رویکرد
جامعه سالم، راه رسیدن به فرد سالم
 

 

 سلامت اجتماعی را از دو منظر می‌توان مورد بررسی قرار داد:

 


1- رویکرد اجتماع‌محور با تمرکز روی آثار نظام اجتماعی بر رفتار و روحیات انسان‌ها: در این رویکرد بیشتر به نقش روابط اجتماعی در شکل‌دهی شخصیت و رفتارهای انسان‌ها توجه و تلاش با اصلاح مناسبات اجتماعی، آثار این مناسبات بر رفتارهای فردی و خانوادگی و کنش‌های شخصیتی افراد بهبود یابد و به‌تبع آن، رفتارهای انسان‌ها منطقی، اجتماعی و نوع‌دوستانه شود و متعاقبا برآیند این رابطه متقابل فرد و جامعه به سلامت بگراید و «سلامت اجتماعی» محقق شود. سلامت اجتماعی در این رویکرد به تحقق «جامعه سالم» گرایش می‌یابد و البته زندگی فرد در چنین جامعه‌ای دستاورد سلامتی بیشتری برای افراد را محقق می‌کند. این رویکرد، هم حوزه‌های سخت‌افزاری و ملموس (objective) نظیر «محیط‌زیست»، «مبلمان شهری»، «محرومیت‌زدایی» و توسعه زیرساخت‌ها را شامل می‌شود و هم حوزه‌های نرم‌افزاری نظیر «عدالت اجتماعی»، «حقوق شهروندی»، «امنیت»، «سرمایه اجتماعی» را در برمی‌گیرد. جامعه‌ای که آلوده‌کننده‌های زیست‌محیطی دایما سلامت اشخاص را به مخاطره می‌اندازند یا امکان رفت‌وآمد آسان برای سالمندان یا معلولان وجود ندارد یا فقدان مسکن و مدرسه و بهداشت و درمان مناسب، بهره‌مندی از مواهب اجتماعی را برای گروه‌های وسیعی از اقشار اجتماعی ناممکن کند، جامعه‌ای «ناسالم» است. همچنین جامعه بی‌عدالت و دارای تفاوت‌ها و شکاف‌های طبقاتی چشمگیر، جامعه‌ای که کرامت انسان‌ها در آن پایمال می‌شود و تحقیر و خردکردن شخصیت افراد در آن رایج است، جامعه ناامن و بی‌قانون، جامعه‌ای که در آن اعتماد وجود ندارد و افراد به آینده خود اطمینان ندارند و شایسته‌سالاری و امکان‌پذیر بودن پیشرفت براساس صلاحیت‌های اجتماعی را باور ندارند، جامعه‌ای «بیمار» است. سلامت اجتماعی در این رویکرد، مجموعه اقداماتی را شامل می‌شود تا چنین جوامع نامتعادل و بیمارگونه را به تعادل باز گرداند و «سالم» کند.

 

 


تورم از آنجا که منجر به کاهش قدرت خرید اقشار حقوق‌بگیر، کارگران، کارمندان، معلمان، پیشه‌وران جزء و بازنشستگان می‌شود، یکی از مهم‌ترین عوامل رشد بی‌عدالتی و تعمیق نابرابری‌های اجتماعی تلقی می‌شود. اقتصاد‌دانان تورم را مالیات فقرا به ثروتمندان تعریف کرده‌اند و آن را جزو مهم‌ترین عوامل گسترش فقر و بی‌عدالتی و شکاف طبقاتی دانسته‌اند. در رویکرد اجتماع‌محور سلامت اجتماعی، تورم یکی از مهم‌ترین عوامل آسیب‌رسان سلامت جامعه تلقی می‌شود. تورم امید و اطمینان به آینده را سلب می‌کند؛ فقرا را در تله فقر درگیر می‌کند و ثمرات دسترنج کارگران را که همان حقوق و دستمزد آنان است روز به روز بی‌ارزش‌تر می‌کند. رشد دایمی قیمت‌ها عدم کفاف درآمدها را به دنبال می‌آورد و اضطرار، بخشی از فقرا را به جرایم اجتماعی سوق می‌دهد و کودکانی که به جای تحصیل ناگزیر از مشارکت در کسب درآمد خانواده می‌شوند و پدیده‌هایی چون کودکان کار و کودکان خیابانی و متکدیان از کنار آن زاییده می‌شوند و فحشا فاجعه محتمل اضطرار می‌شود و چون دستمزد کار شرافتمندانه کفاف هزینه‌های افزایش‌یابنده را نمی‌دهد، رشوه و زورگیری و دزدی مسلحانه رایج می‌شود و استرس اجتماعی ناشی از بی‌ثباتی و تغییرات روزانه قیمت‌ها، جامعه را آسیب‌دیده و آسیب‌پذیر می‌کند و «سلامت» جامعه را سلب می‌کند. طلیعه‌های نامبارک سیاستی تورم‌زاست که سلامت اجتماعی را مستقیم و غیرمستقیم در معرض خطر قرار داده است. افزایش هزینه بیمارستان‌ها و مراکز درمانی توسط مسوولان مربوطه 50-30درصد برآورد شده است، قیمت دارو و تجهیزات پزشکی به دلیل افزایش قیمت نهاده‌های انرژی بالا رفته است و گزارش‌های موجود کاهش مصرف لبنیات و گوشت را در سبد غذایی خانوارهای شهری و روستایی نشان می‌دهند.

افزایش سهم هزینه‌های بهداشتی و درمانی در سبد هزینه خانوار، افزایش سهم پرداخت از جیب (OOP) و افزایش نابرابری در مشارکت مالی خانوار‌ها (FFCI) و افزایش خانوارهای دچار هزینه‌های کمرشکن (Catastrophic) سلامت که همه توسط گزارش‌های رسمی و نمایندگان مجلس و مسوولان مختلف مورد اذعان قرار گرفته است، گویای این آسیب‌پذیری «سلامت جامعه» از سیاست‌های تورم‌زاست.

 


شواهد علمی نشان می‌دهد آسیب‌های واردشده به سلامت انسان‌ها در رویکرد اجتماع‌محور منحصر به عواقب بیرونی آنها (Externalities) نبوده، بلکه عدم تعادل‌های اجتماعی، بی‌عدالتی‌ها، پایمال شدن حقوق شهروندی و اقتصاد تورمی، منجر به ایجاد سطح پایداری از استرس با منشاء اجتماعی در افراد می‌شود. این نوع استرس، برخلاف استرس‌های بیولوژیک، گذرا و موقتی نیست و بنابراین مکانیسم‌های بیولوژیک مقابله با استرس حاد در مقابل آن کارایی ندارند. در استرس اجتماعی (Social Stress) عامل استرس‌زا استمرار می‌یابد و به همین دلیل پدیده «استرس مزمن» (Chronic Stress) رخ می‌دهد. در این حالت گلوکو کورتیکویید‌های مهار‌کننده استرس در سطح پایداری ترشح می‌شوند و افزایش طولانی‌مدت سطح آنها، عوارضی نظیر مصرف طولانی‌مدت گلوکو کورتیکویید‌ها را در بدن ایجاد می‌کند.

این افراد در معرض افزایش دایمی میزان قند خون هستند و در طولانی مدت گرفتار دیابت می‌شوند. علاوه بر این سیستم ایمنی آنان تحت‌اثر استرویید‌های یادشده مهار می‌شود و به این لحاظ مستعد ابتلا به انواع بیماری‌های عفونی ویروسی و میکروبی خواهند بود. از آنجا نقش سیستم ایمنی در کنترل و مهار موتاسیون‌های نابجای سلولی به‌خوبی نشان داده شده است و اختلال ایمونومدولاتور‌های اینترلوکین1 A و B1 , و TNFα و اینتر لوکین 6 همراه با سرطان‌های کبد ناشی از ابتلا به هپاتیت C و B و نیز سرطان‌های معده ناشی از ابتلا به هلیکوباکتر مشاهده شده است، استرس‌های اجتماعی از طریق ایجاد اختلال در سیستم ایمنی، می‌توانند به‌عنوان یکی از فاکتورهای مستعد‌کننده برای ابتلا به انواع سرطان‌ها محسوب شوند. براین اساس سلامت اجتماعی، ارتباطات متقابلی با سلامت فردی برقرار می‌کند و توجه به آن جزو لاینفکی از برنامه‌ریزی‌های نظام سلامت را تشکیل می‌دهد.

 

 


2- رویکرد جامعه‌پذیری با تمرکز بر مهارت‌های فرد برای تعامل سالم با جامعه: در این رویکرد، سلامت فردی دارای ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی تلقی می‌شود و «سلامت اجتماعی افراد» مورد توجه قرار می‌گیرد. در این رویکرد همان‌طور که اختلالات ارگانیک فرد باعث بیماری جسمی می‌شود و آسیب‌های روانی یا اختلالات نوروترانسمیتری افراد باعث فقدان سلامت روان می‌شود، فقدان مهارت در تعاملات موفق اجتماعی افراد نشانه عدم سلامت اجتماعی آنان تلقی می‌شود. بر این اساس افرادی که قدرت انعطاف‌پذیری در زندگی خود را ندارند، زود خشمگین می‌شوند، در برابر ناملایمات کم‌طاقت هستند، پشتکار و اراده غلبه بر مشکلات را ندارند، سخن‌چین و دو به هم زن هستند، اهل غیبت و تهمت و دروغ هستند، کینه‌توز و بی‌گذشت هستند، خشونت‌طلب و بی‌انصافند یا از فضیلت‌های اخلاقی بی‌بهره‌اند یا به‌لحاظ اجتماعی منزوی و پرخاشگر و نامنعطف هستند. این افراد به نسبت گرفتاری‌شان به این صفات و ویژگی‌ها، از نظر اجتماعی «ناسالم» هستند. در این رویکرد، برنامه‌ریزان سلامت، همزمان با برنامه‌ریزی برای سلامت جسم و روان، باید برای تحقق سلامت اجتماعی افراد نیز برنامه‌ریزی کنند و به این منظور باید روی توانمند‌سازی اجتماعی و ارتقای مهارت‌های ارتباطی افراد سرمایه‌گذاری و آموزش‌های اجتماعی را به این جهت هدف‌گذاری کنند.

 


بخشی از حیطه‌های واقع در این رویکرد، به‌طور کامل یا نسبی در انحصار حوزه سلامت قرار دارد؛ مهارت‌هایی نظیر «غلبه بر خشم» و «تاب‌آوری» از این گروه هستند. بخش دیگری از حیطه‌های مرتبط با این رویکرد، نظیر راستگویی، غیبت نکردن، پرهیز از تهمت، عفو و گذشت، کمک به دیگران و ایثار، به حوزه فرهنگ عمومی مرتبط می‌شود و برنامه‌ریزی‌های آن باید مشترک با اهل فرهنگ و علما و روحانیون صورت پذیرد و یک همکاری بین‌بخشی گسترده و عمیقی را طلب می‌کند.

 


در سال‌های اخیر، در برنامه‌ریزی سلامت اجتماعی با رویکرد «تعامل سالم با جامعه»، نگرش روان‌شناسی مثبت‌گرا (Positive Psychology) محوریت ویژه‌ای یافته است. این نگرش که دیدگاهی پست‌مدرن به علم روان‌شناسی تلقی شده است و به‌طور روزافزونی در حال گسترش و کاربردی شدن است؛ می‌کوشد تا به‌جای تمرکز بر بیماری‌ها و اختلالات روانی به شخصیت‌های سالم و بانشاط و برخوردار از لذت و شادمانی پایدار بپردازد. در این رویکرد مثبت‌اندیش؛ امید، توجه به زیبایی‌ها، قدردانی و شکرگزاری و... همه ابزارهایی برای دستیابی به شادمانی درونی و خوشنودی پایدار تلقی شده‌اند.

 مثبت‌اندیشی روابط اجتماعی فرد را متحول و عشق به همنوع و رعایت حقوق دیگران را در وی متجلی می‌کند. خوشبینی، یکی از مهم‌ترین قابلیت‌های مهارتی است که موجب سلامتی بیشتر انسان می‌شود. یکی از استادان دانشگاه هاروارد به نام جورج وایلانت، قابلیت‌هایی را مطالعه کرده است که آنها را «دفاع بالغ: mature defenses» نامیده است. اینها شامل فداکاری، آینده‌نگری، شوخ‌طبعی و توانایی به تعویق انداختن ارضای غرایز و امیال بوده است. این خصایص در برخی افراد بیشتر و در برخی کمتر به وجود می‌آید. وی مشاهده کرد افرادی که دارای قابلیت‌های دفاع بالغ بوده‌اند، در زندگی خود از درآمد بهتر، سلامت جسمی بیشتر و شادی افزون‌تری برخوردار بوده‌اند. در دانشگاه دیگری، دانشجویان این سوال را مطرح کردند که آیا شادی از طریق مهربانی کردن بهتر از خوش‌گذراندن حاصل می‌شود؟ پس از بحث طولانی، دانشجویان به همراه استادشان به این نتیجه رسیدند که برای هفته بعد هرکدام تکلیفی برعهده بگیرند. تکلیف عبارت بود از انجام یک فعالیت لذت‌بخش و یک فعالیت نوع‌دوستانه و تدوین و نوشتن نتایج حاصل از این تجربه.
نتایج حاصل‌شده بسیار جالب بود.

 پیامد نهایی فعالیت‌های لذت‌بخش دانشجویان (مانند رفتن به سینما، تماشای فیلم، خوردن بستنی و گردش رفتن با دوستان) در مقایسه با اقدامات مهرپرورانه رنگ می‌باخت. زمانی که کارهای نوع‌دوستانه، به صورت خودانگیخته و مبتنی بر قابلیت‌های شخصی انجام شده بود، تمام روز در حال و هوای بهتری سپری شده بود. یکی از دانشجویان از تماس تلفنی پسرعمویش برای دریافت کمک در درس ریاضی صحبت کرد. او گفت: «پس از کمک کردن به او با شگفتی متوجه شدم که در بقیه روز بهتر می‌توانم به دیگران گوش کنم. شاد و سرحال بودم و بیش از روز‌های دیگر محبت دیگران را به خودم احساس می‌کردم.» نتیجه تمرین دانشجویان این بود که برخلاف لذت‌های معمول، مهربانی با دیگران باعث خوشنودی پایدار و رضایتمندی مستمرتری می‌شود. رویکرد نوین روان‌شناسی مثبت‌گرا، برحسب خصلت پست‌مدرن خود، بسیار به رویکرد «دین»ی نزدیک شده است.
مثبت‌اندیشی، نگرش‌محوری در اندیشه دینی است.

 خوشبینی، حق دانستن هستی، باطل را رفتنی (و مانند کف روی آب) دانستن، هدفمند تلقی کردن هستی، حاکمیت عدالت (الهی) در جهان و موقتی بودن سختی‌ها، ترویج نیکوکاری و رسیدگی به همنوعان، ایثار و ازخودگذشتگی، دوست داشتن دیگران، تکریم فضیلت‌ها و ترویج کرامت‌ها و نهایتا امیدوار بودن به آینده و مطمئن از پیروزی نهایی حق و برقراری عدل، ... همه و همه آموزه‌های دینی هستند که مثبت‌اندیشی و خوشبینی و امید و نشاط را ترویج می‌کنند. آموزه‌های پیامبران الهی و امامان جانشین آنها، به تربیت انسان دینمدار همت می‌گمارد. انسان دینمدار، خوشبین، بانشاط، امیدوار به آینده، مطمئن از پیروزی نهایی حق بر باطل و برقراری نهایی عدالت است؛ چنین انسانی از سلامت اجتماعی با رویکرد«تعامل سالم با جامعه» برخوردار است.

 

نویسنده :: محمدرضاواعظ مهدوی

پایان.


  

 در آن روز که پرهیزگاران را به سوی خداوند رحمان (و   پاداشهای او) راهنمائی میکنیم. (85)



و مجرمان را (همچون شتران تشنهکامی که به سوی   آبگاه میروند) به جهنم میرانیم. (86)

 


 آنها هرگز مالک شفاعت نیستند مگر کسی که نزد   خداوند رحمان عهد و پیمانی دارد. (87)

 


 آنها گفتند خداوند رحمن فرزندی برای خود   اختیار کرده! (88)

 


 چه سخن زشت و زنندهای آوردید. (89)

 


 نزدیک است آسمانها بخاطر این   سخن از هم متلاشی گردد، و زمین شکافته شود و کوهها به شدت فرو ریزد! (90)

 

 

 از این رو   که برای خداوند رحمن فرزندی ادعا کردند. (91)

 


و هرگز سزاوار نیست که او فرزندی   برگزیند. (92)

 


 تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند بنده اویند. (93)

 


همه آنها را   احصا کرده و دقیقا شمرده است. (94)

 


 و همگی روز رستاخیز تک و تنها نزد او حاضر   می‌شوند. (95)

 


 کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند خداوند رحمن محبت   آنها را در دلها می‏افکند. (96)

 


ما قرآن را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزکاران   را بوسیله آن بشارت دهی و دشمنان سرسخت را انذار کنی. (97)

 

 

 چه بسیار اقوام (بیایمان  و گنهکاری) را قبل از آنها هلاک کردیم آیا احدی از آنها را احساس میکنی یا کمترین صدائی از آنان می‏شنوی.(98)

پایان.


  

ما جز به فرمان پروردگار تو نازل نمی شویم،آنچه پیش ما و پشت سر ما و ما بین این دو میباشد همه از آن او است و پروردگارت هرگز  فراموش کار نبوده (و نیست). (64)

 همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان این  دو قرار دارد، او را پرستش کن، و در راه عبادتش شکیبا باش، آیا مثل و مانندی برای  او پیدا میکنی؟! (65)

 

 انسان می‏گوید: آیا پس از مردن در آینده زنده (از قبر) بیرون  خواهم آمد. (66)

 

آیا انسان به خاطر نمی‏آورد که ما  او را پیش از این آفریدیم در  حالی که چیزی نبود. (67)

 

 سوگند به پروردگارت که همه آنها را همراه با شیاطین محشور  میکنیم، بعد همه را گرداگرد جهنم در حالی که به زانو در آمده‏اند حاضر میسازیم(68)!  

 

 

سپس از هر گروه و جمعیتی کسانی را که از همه در برابر خداوند رحمان سرکشتر  بوده‏اند جدا میکنیم. (69)

 

بعد از آن ما به خوبی از کسانی که برای سوختن در آتش  اولویت دارند آگاهیم (و آنها را پیش از دیگران مجازات خواهیم کرد).       (70)

 

 و همه شما   )بدون استثنا) وارد جهنم میشوید، این امری است حتمی و فرمانی است قطعی از  پروردگارتان!! (71)

 

 

 سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن رهائی میبخشیم، و ظالمان  را در حالی که (از ضعف و ذلت) به زانو در آمده‏اند در آن رها میکنیم. (72)

 

 و هنگامی  که آیات روشن ما بر آنها خوانده می‏شود کافران به مؤ منان میگویند کدامیک از دو  گروه (ما و شما) جایگاهش بهتر و جلسات انس و مشورتش زیباتر و بخشش او بیشتر است؟(73)

 

 

   اقوام بسیاری را پیش از آنها نابود کردیم که هم مال و ثروتشان از اینها بهتر  بود و هم ظاهرشان آراسته تر! (74)

 

 

 بگو کسی که در گمراهی است خداوند به او مهلت  می‏دهد تا زمانی که وعده الهی را با چشم خود ببینند: یا عذاب این دنیا یا عذاب  آخرت. آنروز است که خواهند دانست چه کسی مکانش بدتر و چه کسی لشکرش ناتوان تر است؟(75)

 

   اما کسانی که در راه هدایت گام نهادند خداوند بر هدایتشان میافزاید، آثار و  اعمال صالحی که (از انسان) باقی میماند در پیشگاه پروردگار تو ثوابش بیشتر و عاقبتش  ارزشمندتر است. (76)

 

 

 آیا ندیدی کسی را که آیات ما را انکار کرد و گفت اموال و  فرزندان فراوانی نصیبم خواهد شد! (77)

 

 آیا او از اسرار غیب مطلع گشته، یا نزد خدا  عهد و پیمانی گرفته است؟ (78)

 

 هرگز چنین نیست ما به زودی آنچه را او می‏گوید  مینویسیم، و عذاب را بر او مستمر خواهیم داشت! (79)

 

آنچه را او می‏گوید (از اموال و  فرزندان) از او به ارث میبریم و تک و تنها نزد ما خواهد آمد. (80)

 

آنها غیر از خدا  معبودانی برای خود انتخاب کردند تا مایه عزتشان باشد (چه پندار خامی ؟). (81)

 

 هرگز  چنین نیست، به زودی معبودها منکر عبادت آنها خواهند شد، بلکه بر ضدشان قیام  می‏کنند. (82)

 

 آیا ندیدی که ما شیاطین را به سوی کافران فرستادیم تا آنها را شدیدا  تحریک کنند. (83)

 

 بنابراین در باره آنها عجله مکن ما آنها (و اعمالشان) را دقیقا  شماره خواهیم کرد. (84)

 

 در آن روز که پرهیزگاران را به سوی خداوند رحمان (و  پاداشهای او) راهنمائی میکنیم. (85)

و مجرمان را (همچون شتران تشنهکامی که به سویآبگاه میروند) به جهنم میرانیم. (86)

 آنها هرگز مالک شفاعت نیستند مگر کسی که نزدخداوند رحمان عهد و پیمانی دارد. (87)

 آنها گفتند خداوند رحمن فرزندی برای خوداختیار کرده! (88)

 چه سخن زشت و زنندهای آوردید. (89)

 نزدیک است آسمانها بخاطر اینسخن از هم متلاشی گردد، و زمین شکافته شود و کوهها به شدت فرو ریزد! (90)

 از این روکه برای خداوند رحمن فرزندی ادعا کردند. (91)

و هرگز سزاوار نیست که او فرزندیبرگزیند. (92)

 تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند بنده اویند. (93)

همه آنها رااحصا کرده و دقیقا شمرده است. (94)

 و همگی روز رستاخیز تک و تنها نزد او حاضرمی‌شوند. (95)

ادامه دارد.


  

سلامت اجتماعی با دو رویکرد


جامعه سالم، راه رسیدن به فرد سالم


سلامت اجتماعی را از دو منظر می‌توان مورد بررسی قرار داد.


1- رویکرد اجتماع‌محور با تمرکز روی آثار نظام اجتماعی بر رفتار و روحیات انسان‌ها: در این رویکرد بیشتر به نقش روابط اجتماعی در شکل‌دهی شخصیت و رفتارهای انسان‌ها توجه و تلاش با اصلاح مناسبات اجتماعی، آثار این مناسبات بر رفتارهای فردی و خانوادگی و کنش‌های شخصیتی افراد بهبود یابد و به‌تبع آن، رفتارهای انسان‌ها منطقی، اجتماعی و نوع‌دوستانه شود و متعاقبا برآیند این رابطه متقابل فرد و جامعه به سلامت بگراید و «سلامت اجتماعی» محقق شود.

 

 سلامت اجتماعی در این رویکرد به تحقق «جامعه سالم» گرایش می‌یابد و البته زندگی فرد در چنین جامعه‌ای دستاورد سلامتی بیشتری برای افراد را محقق می‌کند. این رویکرد، هم حوزه‌های سخت‌افزاری و ملموس (objective) نظیر «محیط‌زیست»، «مبلمان شهری»، «محرومیت‌زدایی» و توسعه زیرساخت‌ها را شامل می‌شود و هم حوزه‌های نرم‌افزاری نظیر «عدالت اجتماعی»، «حقوق شهروندی»، «امنیت»، «سرمایه اجتماعی» را در برمی‌گیرد. جامعه‌ای که آلوده‌کننده‌های زیست‌محیطی دایما سلامت اشخاص را به مخاطره می‌اندازند یا امکان رفت‌وآمد آسان برای سالمندان یا معلولان وجود ندارد یا فقدان مسکن و مدرسه و بهداشت و درمان مناسب، بهره‌مندی از مواهب اجتماعی را برای گروه‌های وسیعی از اقشار اجتماعی ناممکن کند، جامعه‌ای «ناسالم» است.

 همچنین جامعه بی‌عدالت و دارای تفاوت‌ها و شکاف‌های طبقاتی چشمگیر، جامعه‌ای که کرامت انسان‌ها در آن پایمال می‌شود و تحقیر و خردکردن شخصیت افراد در آن رایج است، جامعه ناامن و بی‌قانون، جامعه‌ای که در آن اعتماد وجود ندارد و افراد به آینده خود اطمینان ندارند و شایسته‌سالاری و امکان‌پذیر بودن پیشرفت براساس صلاحیت‌های اجتماعی را باور ندارند، جامعه‌ای «بیمار» است. سلامت اجتماعی در این رویکرد، مجموعه اقداماتی را شامل می‌شود تا چنین جوامع نامتعادل و بیمارگونه را به تعادل باز گرداند و «سالم» کند.


تورم از آنجا که منجر به کاهش قدرت خرید اقشار حقوق‌بگیر، کارگران، کارمندان، معلمان، پیشه‌وران جزء و بازنشستگان می‌شود، یکی از مهم‌ترین عوامل رشد بی‌عدالتی و تعمیق نابرابری‌های اجتماعی تلقی می‌شود. اقتصاد‌دانان تورم را مالیات فقرا به ثروتمندان تعریف کرده‌اند و آن را جزو مهم‌ترین عوامل گسترش فقر و بی‌عدالتی و شکاف طبقاتی دانسته‌اند. در رویکرد اجتماع‌محور سلامت اجتماعی، تورم یکی از مهم‌ترین عوامل آسیب‌رسان سلامت جامعه تلقی می‌شود.

 تورم امید و اطمینان به آینده را سلب می‌کند؛ فقرا را در تله فقر درگیر می‌کند و ثمرات دسترنج کارگران را که همان حقوق و دستمزد آنان است روز به روز بی‌ارزش‌تر می‌کند. رشد دایمی قیمت‌ها عدم کفاف درآمدها را به دنبال می‌آورد و اضطرار، بخشی از فقرا را به جرایم اجتماعی سوق می‌دهد و کودکانی که به جای تحصیل ناگزیر از مشارکت در کسب درآمد خانواده می‌شوند و پدیده‌هایی چون کودکان کار و کودکان خیابانی و متکدیان از کنار آن زاییده می‌شوند و فحشا فاجعه محتمل اضطرار می‌شود و چون دستمزد کار شرافتمندانه کفاف هزینه‌های افزایش‌یابنده را نمی‌دهد، رشوه و زورگیری و دزدی مسلحانه رایج می‌شود و استرس اجتماعی ناشی از بی‌ثباتی و تغییرات روزانه قیمت‌ها، جامعه را آسیب‌دیده و آسیب‌پذیر می‌کند و «سلامت» جامعه را سلب می‌کند.

 طلیعه‌های نامبارک سیاستی تورم‌زاست که سلامت اجتماعی را مستقیم و غیرمستقیم در معرض خطر قرار داده است. افزایش هزینه بیمارستان‌ها و مراکز درمانی توسط مسوولان مربوطه 50-30درصد برآورد شده است، قیمت دارو و تجهیزات پزشکی به دلیل افزایش قیمت نهاده‌های انرژی بالا رفته است و گزارش‌های موجود کاهش مصرف لبنیات و گوشت را در سبد غذایی خانوارهای شهری و روستایی نشان می‌دهند. افزایش سهم هزینه‌های بهداشتی و درمانی در سبد هزینه خانوار، افزایش سهم پرداخت از جیب (OOP) و افزایش نابرابری در مشارکت مالی خانوار‌ها (FFCI) و افزایش خانوارهای دچار هزینه‌های کمرشکن (Catastrophic) سلامت که همه توسط گزارش‌های رسمی و نمایندگان مجلس و مسوولان مختلف مورد اذعان قرار گرفته است، گویای این آسیب‌پذیری «سلامت جامعه» از سیاست‌های تورم‌زاست.

 


شواهد علمی نشان می‌دهد آسیب‌های واردشده به سلامت انسان‌ها در رویکرد اجتماع‌محور منحصر به عواقب بیرونی آنها (Externalities) نبوده، بلکه عدم تعادل‌های اجتماعی، بی‌عدالتی‌ها، پایمال شدن حقوق شهروندی و اقتصاد تورمی، منجر به ایجاد سطح پایداری از استرس با منشاء اجتماعی در افراد می‌شود. این نوع استرس، برخلاف استرس‌های بیولوژیک، گذرا و موقتی نیست و بنابراین مکانیسم‌های بیولوژیک مقابله با استرس حاد در مقابل آن کارایی ندارند. در استرس اجتماعی (Social Stress) عامل استرس‌زا استمرار می‌یابد و به همین دلیل پدیده «استرس مزمن» (Chronic Stress) رخ می‌دهد. در این حالت گلوکو کورتیکویید‌های مهار‌کننده استرس در سطح پایداری ترشح می‌شوند و افزایش طولانی‌مدت سطح آنها، عوارضی نظیر مصرف طولانی‌مدت گلوکو کورتیکویید‌ها را در بدن ایجاد می‌کند.

 این افراد در معرض افزایش دایمی میزان قند خون هستند و در طولانی مدت گرفتار دیابت می‌شوند. علاوه بر این سیستم ایمنی آنان تحت‌اثر استرویید‌های یادشده مهار می‌شود و به این لحاظ مستعد ابتلا به انواع بیماری‌های عفونی ویروسی و میکروبی خواهند بود. از آنجا نقش سیستم ایمنی در کنترل و مهار موتاسیون‌های نابجای سلولی به‌خوبی نشان داده شده است و اختلال ایمونومدولاتور‌های اینترلوکین1 A و B1 , و TNFα و اینتر لوکین 6 همراه با سرطان‌های کبد ناشی از ابتلا به هپاتیت C و B و نیز سرطان‌های معده ناشی از ابتلا به هلیکوباکتر مشاهده شده است، استرس‌های اجتماعی از طریق ایجاد اختلال در سیستم ایمنی، می‌توانند به‌عنوان یکی از فاکتورهای مستعد‌کننده برای ابتلا به انواع سرطان‌ها محسوب شوند. براین اساس سلامت اجتماعی، ارتباطات متقابلی با سلامت فردی برقرار می‌کند و توجه به آن جزو لاینفکی از برنامه‌ریزی‌های نظام سلامت را تشکیل می‌دهد.

 


2- رویکرد جامعه‌پذیری با تمرکز بر مهارت‌های فرد برای تعامل سالم با جامعه: در این رویکرد، سلامت فردی دارای ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی تلقی می‌شود و «سلامت اجتماعی افراد» مورد توجه قرار می‌گیرد. در این رویکرد همان‌طور که اختلالات ارگانیک فرد باعث بیماری جسمی می‌شود و آسیب‌های روانی یا اختلالات نوروترانسمیتری افراد باعث فقدان سلامت روان می‌شود، فقدان مهارت در تعاملات موفق اجتماعی افراد نشانه عدم سلامت اجتماعی آنان تلقی می‌شود. بر این اساس افرادی که قدرت انعطاف‌پذیری در زندگی خود را ندارند، زود خشمگین می‌شوند، در برابر ناملایمات کم‌طاقت هستند، پشتکار و اراده غلبه بر مشکلات را ندارند، سخن‌چین و دو به هم زن هستند، اهل غیبت و تهمت و دروغ هستند، کینه‌توز و بی‌گذشت هستند، خشونت‌طلب و بی‌انصافند یا از فضیلت‌های اخلاقی بی‌بهره‌اند یا به‌لحاظ اجتماعی منزوی و پرخاشگر و نامنعطف هستند. این افراد به نسبت گرفتاری‌شان به این صفات و ویژگی‌ها، از نظر اجتماعی «ناسالم» هستند. در این رویکرد، برنامه‌ریزان سلامت، همزمان با برنامه‌ریزی برای سلامت جسم و روان، باید برای تحقق سلامت اجتماعی افراد نیز برنامه‌ریزی کنند و به این منظور باید روی توانمند‌سازی اجتماعی و ارتقای مهارت‌های ارتباطی افراد سرمایه‌گذاری و آموزش‌های اجتماعی را به این جهت هدف‌گذاری کنند.

 


بخشی از حیطه‌های واقع در این رویکرد، به‌طور کامل یا نسبی در انحصار حوزه سلامت قرار دارد؛ مهارت‌هایی نظیر «غلبه بر خشم» و «تاب‌آوری» از این گروه هستند. بخش دیگری از حیطه‌های مرتبط با این رویکرد، نظیر راستگویی، غیبت نکردن، پرهیز از تهمت، عفو و گذشت، کمک به دیگران و ایثار، به حوزه فرهنگ عمومی مرتبط می‌شود و برنامه‌ریزی‌های آن باید مشترک با اهل فرهنگ و علما و روحانیون صورت پذیرد و یک همکاری بین‌بخشی گسترده و عمیقی را طلب می‌کند.


در سال‌های اخیر، در برنامه‌ریزی سلامت اجتماعی با رویکرد «تعامل سالم با جامعه»، نگرش روان‌شناسی مثبت‌گرا (Positive Psychology) محوریت ویژه‌ای یافته است. این نگرش که دیدگاهی پست‌مدرن به علم روان‌شناسی تلقی شده است و به‌طور روزافزونی در حال گسترش و کاربردی شدن است؛ می‌کوشد تا به‌جای تمرکز بر بیماری‌ها و اختلالات روانی به شخصیت‌های سالم و بانشاط و برخوردار از لذت و شادمانی پایدار بپردازد. در این رویکرد مثبت‌اندیش؛ امید، توجه به زیبایی‌ها، قدردانی و شکرگزاری و... همه ابزارهایی برای دستیابی به شادمانی درونی و خوشنودی پایدار تلقی شده‌اند.

 مثبت‌اندیشی روابط اجتماعی فرد را متحول و عشق به همنوع و رعایت حقوق دیگران را در وی متجلی می‌کند. خوشبینی، یکی از مهم‌ترین قابلیت‌های مهارتی است که موجب سلامتی بیشتر انسان می‌شود. یکی از استادان دانشگاه هاروارد به نام جورج وایلانت، قابلیت‌هایی را مطالعه کرده است که آنها را «دفاع بالغ: mature defenses» نامیده است. اینها شامل فداکاری، آینده‌نگری، شوخ‌طبعی و توانایی به تعویق انداختن ارضای غرایز و امیال بوده است. این خصایص در برخی افراد بیشتر و در برخی کمتر به وجود می‌آید. وی مشاهده کرد افرادی که دارای قابلیت‌های دفاع بالغ بوده‌اند، در زندگی خود از درآمد بهتر، سلامت جسمی بیشتر و شادی افزون‌تری برخوردار بوده‌اند. در دانشگاه دیگری، دانشجویان این سوال را مطرح کردند که آیا شادی از طریق مهربانی کردن بهتر از خوش‌گذراندن حاصل می‌شود؟ پس از بحث طولانی، دانشجویان به همراه استادشان به این نتیجه رسیدند که برای هفته بعد هرکدام تکلیفی برعهده بگیرند. تکلیف عبارت بود از انجام یک فعالیت لذت‌بخش و یک فعالیت نوع‌دوستانه و تدوین و نوشتن نتایج حاصل از این تجربه.

 


نتایج حاصل‌شده بسیار جالب بود. پیامد نهایی فعالیت‌های لذت‌بخش دانشجویان (مانند رفتن به سینما، تماشای فیلم، خوردن بستنی و گردش رفتن با دوستان) در مقایسه با اقدامات مهرپرورانه رنگ می‌باخت. زمانی که کارهای نوع‌دوستانه، به صورت خودانگیخته و مبتنی بر قابلیت‌های شخصی انجام شده بود، تمام روز در حال و هوای بهتری سپری شده بود.

 یکی از دانشجویان از تماس تلفنی پسرعمویش برای دریافت کمک در درس ریاضی صحبت کرد. او گفت: «پس از کمک کردن به او با شگفتی متوجه شدم که در بقیه روز بهتر می‌توانم به دیگران گوش کنم. شاد و سرحال بودم و بیش از روز‌های دیگر محبت دیگران را به خودم احساس می‌کردم.» نتیجه تمرین دانشجویان این بود که برخلاف لذت‌های معمول، مهربانی با دیگران باعث خوشنودی پایدار و رضایتمندی مستمرتری می‌شود. رویکرد نوین روان‌شناسی مثبت‌گرا، برحسب خصلت پست‌مدرن خود، بسیار به رویکرد «دین»ی نزدیک شده است.


مثبت‌اندیشی، نگرش‌محوری در اندیشه دینی است. خوشبینی، حق دانستن هستی، باطل را رفتنی (و مانند کف روی آب) دانستن، هدفمند تلقی کردن هستی، حاکمیت عدالت (الهی) در جهان و موقتی بودن سختی‌ها، ترویج نیکوکاری و رسیدگی به همنوعان، ایثار و ازخودگذشتگی، دوست داشتن دیگران، تکریم فضیلت‌ها و ترویج کرامت‌ها و نهایتا امیدوار بودن به آینده و مطمئن از پیروزی نهایی حق و برقراری عدل، ... همه و همه آموزه‌های دینی هستند که مثبت‌اندیشی و خوشبینی و امید و نشاط را ترویج می‌کنند.

 آموزه‌های پیامبران الهی و امامان جانشین آنها، به تربیت انسان دینمدار همت می‌گمارد. انسان دینمدار، خوشبین، بانشاط، امیدوار به آینده، مطمئن از پیروزی نهایی حق بر باطل و برقراری نهایی عدالت است؛ چنین انسانی از سلامت اجتماعی با رویکرد«تعامل سالم با جامعه» برخوردار است.

نویسنده ::محمدرضا واعظ‌مهدوی استاد دانشگاه

پایان.


96/1/4::: 10:35 ص
نظر()
  

ولی الدین ابوزید عبدالرحمن بن محمد معروف به ابن خلدون در سال 732 هجری (1332 مسیحی) در یکی از خانواده های اندلسی که از یمن به تونس کوچیده بودند در شهر تونس زاده شد. وی در سال 808 هجری (1406 میلادی) در قاهره درگذشت. در دوره زندگی ابن خلدون، امپراتوری اسلامی هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ فرهنگی از دوران درخشان خود در قرون سوم و چهارم فاصله گرفته بود و رو به انحطاط پیش می رفت. در این دوره است که ابن خلدون با دیدی باز و عینی و واقع گرا به بررسی و تحلیل علل انحطاط تمدن اسلامی و نقد برخی از اصول تفکر فلسفه اسلامی می پردازد. غدر واقع علم عمران او، بررسی جامعه شناختی انحطاط امپراتوری اسلامی است.



زندگی ابن خلدون بر روی هم شامل سه دوره است؛

1- دوره فعالیت سیاسی در کشورهای غربی عالم اسلام که بیش از بیست سال به طول انجامید.

2- دوره انزوا و تالیف در قلعه ابن سلامه که چهار سال بود.

3- دوره اشتغال به امور قضایی و تدریس و تالیف در مصر که به هجده سال می رسد.



ابن خلدون در شرایط انحطاط امپراتوری اسلامی، دست به تاسیس علم جدیدی به نام «علم عمران» می زند. ابن خلدون میان علم عمران و سیاست مدنی فارابی تمایز قائل می شود و در جایی نیز به بی فایده بودن سیاست مدنی فارابی اشاره ای صریح دارد. اما او بین مباحث مطروحه در سیاست ارسطو و علم عمران خود نزدیکی هایی را احساس می کند. در واقع باید ابن خلدون را به سیاست نامه نویسان که واقعیت های اجتماعی و سیاسی را مورد توجه قرار داده اند، نزدیک تر دانست تا فیلسوفان.

 



ابن خلدون موضوع اصلی کتاب «مقدمه» که مهم ترین کتاب اوست را تاسیس علم عمران قرار داد و سعی کرد حدود و ویژگی های این دانش جدید را روشن کند. ابن خلدون در مقدمه خود، کوشش می کند مبانی نظری تاسیس تاریخ به عنوان دانشی عقلی را بنیان گذارد و تاسیس علم تاریخ به عنوان دانشی عقلی از طریق شناخت جوامع انسانی که همان عمران عالم است، امکان پذیر می شود. بنابراین ابن خلدون می خواهد ضابطه ای تدوین کند که با بهره گیری از آن بتواند تاریخ را که در دوره اسلامی صبغه ای کلامی داشت، به علمی با روشی برهانی یا عقلی تبدیل کرده و آن را در طبقه بندی دانش های عقلی وارد کند. علم عمران در نظر ابن خلدون به منزله علم اصولً تاریخ است و ویژگی های اجتماعات انسانی را مورد بحث قرار می دهد که در تشخیص درست از نادرست در گزارش های تاریخی به کار می آید.


ابن خلدون به عنوان متفکری مسلمان در راستای یافتن راهکارهای برون رفت از شرایط انحطاط تمدن اسلامی به ناچار مبنای نظری اش، مبانی کلامی سنتی بود که وی درباره برخی از مفردات آن اندکی تردید کرده بود، اما زیر سوال بردن بنیادهای آن برایش امکان پذیر نشده بود. در واقع وی نتوانست خود را از محدوده اندیشه سنت رها کرده و به افق های

بازتاسیس اندیشه دوران جدید رو کند. ابن خلدون در مقدمه به دلیل مبانی سنتی تفکرش، از پردازش مساله ای جدید که قابلیت تبدیل شدن به گفتمان مسلط را داشته باشد عاجز ماند.

در واقع می توان «علم عمران» را مسامحتاً جامعه شناسی انحطاط تمدن اسلامی نامید.

 نظریه اجتماعی ابن خلدون

ابن خلدون به پیروی از سخن فیلسوفان، انسان را مدنی بالطبع دانسته و این قول فیلسوفان را به ضروری بودن اجتماع انسانی تفسیر می کند. در واقع بحث مدنی بالطبع بودن انسان از مباحث مطروحه در کتاب سیاست ارسطو است که به فلسفه اسلامی وارد شده ولی در واقع منظور ارسطو مدنی بودن انسان بر حسب طبیعت امور است نه به این معنا که انسان بنا به سرشت، یعنی به ضرورت طبیعت انسانی نیازمند ایجاد اجتماع است. در واقع، نکته مهم این است که فیلسوفان اسلامی برخلاف فیلسوفان یونانی، فیلسوف شهرها یا مدینه های واقعی نبودند و بدین سان به نظر نمی آید که تمایزی اساسی را که فیلسوفان یونانی در مورد دو موضوع متفاوت حیات اجتماعی و مدنی انسان اعمال می کردند، درک کرده باشند.

ابن خلدون اگرچه به تبعیت از فیلسوفان اسلامی، انسان را «مدنی بالطبع» می داند، اما در واقع او در استفاده از این تعبیر به اندیشه های فیلسوفان یونانی چون ارسطو نزدیک است و منظور او از این ترکیب، تاکید بر زندگی اجتماعی است. در واقع او سعی می کند بین حیات اجتماعی- اقتصادی و مباحث مرتبط با دولت پیوندی برقرار کند. صرف نظر از زبان سنتی مقدمه ابن خلدون، مضمونی که او در این کتاب به کار می برد فراتر از زبان متداول فیلسوفان (یعنی زبان فقهی - کلامی دوره اسلامی) است. در واقع، ابن خلدون بر این واقعیت تاکید داشت که «علم مدنی» فیلسوفان در سده های متاخر به بن بستی رانده شده بود که با لوازم و امکانات آن سنت، راه برون رفتی برای آن متصور نبود.

هدف ابن خلدون از طرح علم عمران، تلاش برای فراهم آوردن شالوده ای عقلانی در جهت طرح مشکل انحطاط تمدن و فرهنگ اسلامی بود که علم مدنی فیلسوفان به دلیل اینکه ناظر به مدینه فاضله ای بود که از نظر ابن خلدون غیرواقعی محسوب می شد، نمی توانست او را در تاسیس علم عمران یاری کند.

ابن خلدون نتوانست علم نوبنیاد خود را بر مبنای تدوین مفهوم «واقعیت اجتماعی» استوار کند که به ویژه در نزد امیل دورکیم به عنوان «شیء» مستقل از سایر پدیده ها که موضوع سایر علوم هستند، در نظر گرفته شده است.علمی که ابن خلدون تاسیس کرد به این دلیل که مفهوم عمران در هیچ کجای کتاب مقدمه دارای حدود مشخص و معین نیست و اگر معرفتی معین و محدود نباشد، معرفتی علمی محسوب نمی شود و این نکته که هر گونه تمسک به قواعد بنیادی که خارج از ماهیت موضوع علم مورد نظر قرار گیرد، علم را از استقلال خارج می کند.ابن خلدون همانند حکمای یونانی نقطه عزیمت خود را نظام های سیاسی قرار می دهد، اما سعی می کند علمی را تاسیس کند که ماهیت مناسبات اجتماعی استوار کند اقتصادی را به گونه ای مستقل از حوزه سیاسی بررسی کند.

اینکه چرا آگوست کنت به رغم اینکه اندیشه اش از قدرت تحلیلی - تجربی کمتری نسبت به اندیشه ابن خلدون برخوردار است، به عنوان پدر جامعه شناسی شناخته شده را باید ناشی از مبانی متفاوت این دو دیدگاه دانست. آگوست کنت نظریه اش را در درون نظریه علم جدید که با کپلر، کپرنیک و گالیله آغاز شده و با نیوتن به اوج رسیده بود و همچنین بر پایه اندیشه های فلسفی بیکن، دکارت، لایبنیتس و در نهایت کانت بنا نهاده بود و در واقع جامعه شناسی مورد نظر کنت علمی جدید بود که در نتیجه گسست از فلسفه کهن (فلسفه ارسطویی) شکل گرفته بود. در حالی که در نقطه مقابل ابن خلدون به رغم نقد فلسفه اسلامی به ناچار دیدگاه خود را در چارچوب مقولات و مفاهیم فلسفه ارسطویی طرح کرده.

 کلیات عقاید ابن خلدون

در مقدمه همواره به دو کلمه و مفهوم برمی خوریم، عمران و حضارت.

عمران؛ از ریشه «عمر» به معنی ساکن بودن در جایی، معاشرت کردن با کسی، مترقی شدن و کشاورزی است.

به اعتقاد ابن خلدون عمران عبارت است از طرقی که افراد در رسیدن به نیازهای زندگی شان پیش می گیرند و چون در کسب معاش طریقه ها و روش ها مختلف است پس بنابراین عمران ها نیز مختلف است. مثلاً «عمران البدوی» و «عمران الحضری».

حضارت؛ از ریشه «حضر» است که ابن خلدون بیشتر از آن شهری شدن و به تجمل و لوکس خو گرفتن را اراده می کند.

بیشتر تحقیق ابن خلدون در باب تفاوت های عمران بدوی و عمران حضری است و اینکه این شرایط محیط زندگی یا شرایط جغرافیایی و آب و هوایی است که به اعتقاد وی خوی و عادات و رفتارهای این دو جامعه را از هم مجزا می کند.

ابن خلدون اعتقاد دارد با گسترش شهرنشینی و توسعه روزافزون، تمدن به نابودی می گراید زیرا عصبیت از بین می رود، بنابراین به نظر او با از بین رفتن عصبیت و دین، تمدن ها به سمت زوال و نابودی پیش می روند.

به اعتقاد ابن خلدون رئیس قبیله در جوامع بدوی که براساس عصبیت قوی تر و دانایی بیشتر به این عنوان برگزیده می شود با افراد قبیله به شیوه ای دموکراتیک رفتار می کند در صورتی که با شکل گیری شهرها، سلطان مستبد، نظرات خود را با زور تحمیل می کند و بدین صورت عصبیت که لازمه اش دموکراسی و آزادی است از بین می رود.

به اعتقاد ابن خلدون هر سیکل (دوره) دارای 5 مرحله است که همه دولت ها ناگزیر از گذراندن این مراحل هستند؛ 1- تهاجم، 2- اوج، 3- تجمل، 4- استبداد، 5- انحطاط.

 عصبیت

عصبیت که یکی از مفاهیم بنیادی نظریه اجتماعی - سیاسی ابن خلدون است در لغت به معنای تعصب است. عصبیت در معنایی که ابن خلدون به کار می برد به معنای «همبستگی گروهی» یا «روحیه جمعی» است که مبتنی بر اشتراکات قومی و خانوادگی و نژادی و دینی است.

ابن خلدون معتقد است که تنها در زندگی بادیه نشینی است که عصبیت کارکرد دارد و می تواند به حیات خود ادامه دهد و در شهر اثری از عصبیت دیده نمی شود زیرا ماهیت زندگی قبیله ای دربردارنده مشقات و دشواری هایی است که اعضای قبیله را به منظور تامین نیازهای فردی شان وادار به وفاداری تام و تمام به قبیله و پیوندهای خونی می کند.

 سرچشمه های عصبیت

از نظر ابن خلدون عصبیت دارای منابع و سرچشمه هایی است که عبارتند از؛ 1- فطرت؛ بدویان و بادیه نشینان به دلیل فطرت پاک و دست نخورده ای که دارند بر مبنای اخلاقیات رفتار می کنند و بنابراین دارای عصبیت هستند، پس بین عصبیت و فطرت از دید ابن خلدون رابطه ای مستقیم وجود دارد.

2- حسب و نسب؛ نسب به معنای جد واحد داشتن و اینکه خون یک خاندان با خون خاندان های دیگر آمیخته نشده باشد. حسب نیز به معنای بزرگی انسان در نسب و نژاد است و بنابراین آن را می توان به غرور خانوادگی، قومی و ملی تعبیر کرد. اعراب بادیه نشین به دلیل برخورداری از این دو ویژگی از عصبیت مستحکم تری برخوردارند.

3- دین؛ یکی دیگر از منابع عصبیت دین است. ابن خلدون با استناد به آیات قرآن، این مساله را مطرح می کند که اسلام به جای نابودکردن عصبیت عرب ها و بادیه نشینان، آن را در مسیر درستی هدایت کرد و دامنه تنگ عصبیت قبیله ای را به کل امت اسلامی گسترش داد.

4- محیط و نوع معیشت؛ ابن خلدون اعتقاد دارد که عصبیت تنها در میان بادیه نشینانی که در شرایط سخت جغرافیایی زندگی می کنند و بنابراین همبستگی گروهی و جمعی برای ادامه بقایشان امری ضروری محسوب می شود، کارکرد داشته و می تواند استمرار یابد.

گاستون بوتول در باب منشأ و منبع عصبیت می گوید؛ «قدرت نظامی و توانایی اعراب از پیوند محکم آنان با هم ناشی می شود که این پیوند به واسطه پاکی و خالصی نژاد و تبار آنان است یعنی آنها به واسطه داشتن خون مشترک به هم مرتبط و با هم متحدند.»

 انواع عصبیت

1- ولا؛ مقصود از ولا یاری رساندن و همکاری با هم همانند اعضای یک خانواده است.

2- حلف؛ سوگندی است که بدان با هم پیمان دوستی می بندند و به معنی عهد و پیمانی است که قبایل را به یکدیگر نزدیک می کند، هر چند که این قبایل با هم پیوند خانوادگی نداشته باشند.

3- عصبیت رئیس قبیله؛ رئیس قبیله به دلیل اینکه از عصبیت مستحکم تر و قوی تری نسبت به سایر افراد قبیله برخوردار است در کنار ویژگی هایی چون شجاعت و درایت به ریاست قبیله برگزیده می شود.

4- عصبیات مختلف؛ هر قبیله ای با همه تعدد و تنوع عصبیت های داخلی، مجموعاً دارای یک عصبیت کلی و عمومی است که از عصبیات قبایل دیگر مستقل است. غلبه عصبیات یک قبیله یا قوم بر عصبیت قوم یا قبیله ای دیگر بسیار دشوار است. چنانکه ابن خلدون می گوید؛ هرگز بربرهای شمال آفریقا رعیت های تسلیمی برای رومیان نبودند و همواره موجب دردسر آنها می شدند.

ابن خلدون همانند هابز دلیل تشکیل جامعه را نیاز انسان به زندگی جمعی برای تامین نیازهای فردی و حفظ بقای خود می داند.ابن خلدون به تاثیر آب و هوا و شرایط جغرافیایی در اخلاق و روحیه انسان اهمیت فراوانی می دهد. به عقیده او مردم نواحی گرم سبک سر و لاقید و عشرت طلب اند و برعکس مردم نواحی سرد مآل اندیش و جدی هستند و اهالی نواحی معتدل از نظر خوی و عادت به اعتدال نزدیک ترند.
از دیدگاه ابن خلدون ثروت، جمعیت و کار سه فاکتور مهم در توسعه تمدن است. به اعتقاد او بین ثروت و تمدن رابطه مستقیمی وجود دارد، در واقع هرچه ثروت دولتی بیشتر باشد امکان رشد و شکوفایی آن دولت نیز بیشتر است.

تمدن بدون داشتن صنعت ناقص و بیمار است، در واقع علت افتراق فراوان اندیشه ابن خلدون از اندیشه فلاسفه اسلامی به رغم زبان مشترک موجود بین آنها، همین دیدگاه واقع گرایانه (رئالیستی) ابن خلدون نسبت به حیات اجتماعی - اقتصادی اجتماعات انسانی است.

ابن خلدون در واقع در نظر مشابه با نظر دورکیم در باب تقسیم کار اجتماعی منتج از تراکم مادی و اخلاقی است، توسعه صنعت را در جامعه نتیجه افزایش جمعیت و پدید آمدن تحولات فکری در مردم شهرنشین می داند.

وی افزایش جمعیت را موجب توسعه تمدن یک جامعه می داند و در این باره تحلیل هایی دارد؛ 1- کار بیشتر؛ این واقعیت که با افزایش میزان جمعیت فعال و نیروی کار نیز افزایش می یابد، 2- ثروت بیشتر؛ یک جمعیت انبوه فعال می تواند در ایجاد ثروت موثر باشد.

3- افزایش جمعیت موجب سلامت هوا؛ این تحلیل البته بسیار دور از ذهن و عامیانه به نظر می رسد. به اعتقاد ابن خلدون یکی دیگر از فواید ازدیاد جمعیت این است که در شهرهایی که جمعیت کمی دارند هوای شهر تحرک کافی ندارد و در نتیجه فساد هوا موجب ایجاد بسیاری بیماری ها می شود، اما در شهرهای پرجمعیت هیچ گونه بیماری در کار نیست.

 فلسفه سیاسی ابن خلدون

به طور کلی فلسفه سیاسی از دو بخش عمده تشکیل می شود؛ مباحث توصیفی و مباحث تجویزی. فلسفه سیاسی عبارت از پژوهش در موضوعات مربوط به زندگی عمومی و پیشبرد کیفیت آن است و حوزه سیاسی را با مصالح عمومی یکسان می شمارد به عبارت دیگر دلنگرانی اخلاقی برای کیفیت زندگی کل جامعه سیاسی ویژگی اصلی فلسفه سیاسی است.

یکی از دیرینه ترین خواست های همه اندیشمندان و فیلسوفان سیاسی، عقلانی کردن سیاست بوده است. در بحث های فلسفه سیاسی عقل در مقابل زور و اجبار، هوا و هوس فردی و نیز شرع و دین به کار رفته است.

در فلسفه سیاسی غرب، عقلی شدن دولت و سیاست در دوره های تاریخی متوالی به سه معنی مطرح شده است؛ 1- جوهر گرایی (افلاطون، روسو، هابز)، 2- نظریه اصحاب اصالت فایده. در این نظریه دولت باید در جهت تامین «بیشترین شادی بیشترین تعداد مردم» بکوشد. (جرمی بنتام، استوارت میل)

3- عقلانیت علمی که عقلانی شدن دولت را در کارایی و پیچیدگی ابزارها و بوروکراسی آن می بیند و به عقلانیت فلسفی یا عقلانی شدن اهداف به معنای افلاطونی توجهی ندارد. (ماکس وبر)

در واقع در فلسفه سیاسی غرب عقلانی شدن فرآیندی جمعی و چندذهنی محسوب می شود و بنابراین نیازمند گسترش حوزه عمومی جامعه است که عرصه ای چندذهنی و محل برخورد اندیشه ها و اذهان گوناگون است.

فلسفه سیاسی اسلام؛ فارابی به عنوان سرآمد فلاسفه سیاسی اسلام در پی تلفیق عقل فلسفی یونانی با وحی و شرع در اسلام بود، اما نهایتاً شرع را به عقل مستولی ساخت و عقل را دینی کرد.

ابن سینا به تعبیری در ترکیب فلسفه عقلی یونان و شریعت اسلامی از فارابی فراتر رفت. ولی دولت آرمانی اسلام را از نوع دولت مثالی افلاطون می دانست. از دید او شریعت قانون کلی و مظهر عقل است. تنها گروهی برگزیده از مردم قادر به درک عقلانی هستند و بقیه از فهم عقلی عاجزند. از دیدگاه او مهم ترین فضیلت این است که به او وحی شده و کسی که به او وحی شده به رب انسانی تبدیل می شود.

اما ابن خلدون که وی را می توان تا حدودی فاقد برخی وجوه مبانی کلامی فلسفه اسلامی دانست، در مقدمه خود برحسب مبنای قوانین از سه نوع حکومت سخن گفته است؛ 1- سیاسته الدینیه یا دولت شرعی که قانون آن مبتنی بر شرع اسلام است. چنین حکومتی از نظر او هم معاش و هم معاد مردم را تامین می کند و بنابراین برترین و بهترین نوع حکومت است، 2- سیاسه العقلیه که قانون آن ناشی از عقل و نظر حکام است. این نوع حکومت به طور کلی در فکر رفاه و معاش دنیاست و به آخرت کاری ندارد، 3- سیاسته المدنیه، به نظر ابن خلدون چنین حکومتی باید سرشتی در مردم به وجود آورد که هرگونه نیاز به قدرت دولتی را زایل سازد. یعنی اینکه حکومت به عقل و توافق و پذیرش عمومی استوار باشد، وی خود این نوع حکومت را ناممکن و متعلق به عالم خیال می دانست. از چنین دیدگاهی ظاهراً شرعی کردن سیاست سهل تر از عقلانی کردن آن است.

به طور کلی عقل در فلسفه اسلامی نهایتاً همان شرع اما در لباسی دیگر است و بدین سان چون دین دارای خصلتی تک ذهنی و غیردموکراتیک است و با کنش کلامی ارتباطی نسبتی ندارد، پس عقل در فلسفه سیاسی اسلام کاملاً تک ذهنی است. فلسفه سیاسی اسلام دین را عقلانی نکرد (چنان که هگل با دین مسیحیت کرد) بلکه عقل را دینی و شرعی ساخت و در نتیجه عقلانی کردن سیاست هم چیزی جز شرعی کردن سیاست نبود.

عقل شرعی قدرتمدار و تک ذهنی است. در واقع فلسفه اسلامی چیزی جز الهیات (Theology) مرسوم در قرون وسطی اروپا نیست.

نویسنده مقاله :: بابک حقیقی راد

پایان.


  

دکتر مصطفی اقلیما

رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران



آخرین آمار منتشره از سوی سازمان‌ها و دستگاه‌های دولتی حاکی از این است که 2 میلیون نفر معتاد در کشور وجود دارد این در حالی است که این آمار چندین سال است که تکرار می‌شود و هیچ تغییری در اعداو ارقام آن به وجود نیامده است.

اعتیاد سن مشخصی ندارد اما اگر بخواهیم دقیق‌تر بررسی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که هر چقدر جرم در جامعه به صورت آشکار وجود داشته باشد به همان مقدار مجرم نیز به صورت مخفی وجود دارد.

با این حساب تعداد مبتلایان به اعتیاد درکشور در خوشبینانه‌ترین حالت 4 میلیون نفر بر آورد می‌شود این تعداد اگر درخانواده‌ای زندگی کنند که هر کدام 4 عضو داشته باشند یعنی 16 میلیون نفر به صورت مستقیم با اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کنند.

از این میزان حدود 2 میلیون کودک با این پدیده مواجه هستند که معلوم نیست سرنوشت آنها پس از رفتن به مدرسه با وجود گذشته‌ای که همراه با یک معتاد بوده، چگونه خواهد شد.

آمار آسیب‌های اجتماعی درکشورمان طی چند سال اخیر بالا رفته. علت این موضوع کاملا مشخص است وقتی تورم در جامعه بالا می‌رود به تبع آن بیکاری نیز افزایش پیدا می‌کند و فقر در جامعه زیاد می‌شود و تعداد زیادی از افرادی که به فقر دچار شده‌اند به سمت مواد مخدر گرایش پیدا می‌کنند.

متاسفانه وقتی بیکاری در جامعه افزایش پیدا می‌کند شیوع مواد مخدر در بین جوانان بیشتر می‌شود و در چند سال اخیر نیز به رغم تکذیبیه‌های آموزش و پرورش ابتلا به اعتیاد در بین دانش‌آموزان راهنمایی نیز دیده شده.

این در حالی است که در گذشته‌ای نه چندان دور سن ابتلا به اعتیاد از 16 سال به بالا بود اما با ورود مواد مخدر صنعتی به کشور و شیوع آن بین جوانان و فشارهایی که در اثر بیکاری به افراد وارد می‌آید سن ابتلا پایین آمده.

از سوی دیگر تعداد زیادی هر ساله حدود 5/ 1 میلیون نفر از دانشگاه‌ها فارغ التحصیل می‌شوند اما با سیاست‌های استخدامی فقط 20 درصد این افراد می‌توانند جذب بازار کار شوند و سالی یک میلیون جوان تحصیلکرده بیکار باقی می‌مانند.

بنابراین وقتی تعداد بیکاران د رجامعه افزایش پیدا کرد متاسفانه باید منتظر بروز چنین آسیب‌هایی در جامعه باشیم.

با تمام این اوصاف و با وجود تمام برخوردهایی که در زمینه مبارزه با مواد مخدر صورت می‌گیرد همچنان برای مبارزه با این مشکل با صورت مسئله برخورد می‌شود و برای از بین بردن علت‌های این مشکل گامی جدی برداشته نشده است.

پایان.


  

در باب چیستی جامعه‌شناسی مردم‌مدار
جامعه‌شناسی برای گروه‌های مردمی

هربرت گانز، از روسای پیشین انجمن جامعه‌شناسی آمریکا، نخستین جامعه‌شناسی است که اصطلاح جامعه‌شناسی مردم‌مدار را در سال 1988 پیشنهاد کرد البته امروز مایکل بوروی را چهره‌ای شاخص و موثر در بسط و گسترش و نیز تثبیت جایگاه این نوع جامعه‌شناسی باید دانست.

از محوری‌ترین نکات در رویکرد به جامعه‌شناسی مردم‌مدار، دو پرسش اساسی است؛ جامعه‌شناسی برای چه کسی؟ و جامعه‌شناسی برای چه؟ درواقع، در پاسخ به این دو پرسش است که بوروی به یک نظام تقسیم کار در جامعه‌شناسی می‌رسد و بر این اساس چهار نوع جامعه‌شناسی حرفه‌ای، سیاستگذار، انتقادی و مردم‌مدار را از هم متمایز می‌سازد.

 


مایکل بوراووی، رئیس انجمن بین‌المللی جامعه‌شناسی با طرح جامعه‌شناسی مردم‌مدار اهالی جامعه‌شناسی را متوجه نکته مهمی کرد. در کنار جامعه‌شناسی برخاسته از آکادمی و دانشگاه، در کنار جامعه‌شناسی انتقادی و روشنفکرانه، در کنار جامعه‌شناسی‌ای که طرح‌های بازار و دولت را پیش می‌برد، جای جامعه‌شناسی‌ای خالی است که مردم را مشاهده کند، هدف را گروه‌های مردمی دانسته و برای مردم تولید کند. این جامعه‌شناسی جدید دغدغه‌اش مردم یا به تعبیری درست‌تر، گروه‌های مردمی است.

 


روند موردنظر جامعه‌شناسی مردم‌مدار راهی برای شناسایی مسائل و موضوعات جامعه‌اش است و در برابر دستورکار جامعه‌شناسی حرفه‌ای قرار می‌گیرد که مساله‌یابی را به خلاقیت و اکتشاف شخصی دانشجویان و پژوهشگران واگذار کرده‌است. از این‌روست که جامعه‌شناسی مردم‌مدار طی گفت‌وگویی دوطرفه با مردم به شناسایی مسائل و موضوعات گروه‌های مردمی پرداخته و به معنای دقیق‌تری به «جامعه»شناسی روی می‌آورد. در مقاله‌ای مهدی حاجی‌مهریان جامعه‌شناسی مردم‌مدار را اینگونه مثال می‌زند که «جامعه همانند پیکری است که پزشکان/ جامعه‌شناسان با ابزار و سنجش‌های مختلف همواره میزان فشار خون، نوار قلب، دمای بدن و وضعیت این پیکر را ارزیابی و رصد می‌کنند.» جامعه‌شناسی مردم‌مدار چنین رصدی را طی همین گفت‌وگوی توامان و دوطرفه با گروه‌های مردمی انجام می‌دهد.
دکتر محمدامین قانعی‌راد در سخنرانی خود درخصوص جامعه‌شناسی مردم‌مدار می‌گوید: «جامعه‌شناسی مردم‌مدار باید در خدمت مردم و جامعه مدنی باشد، مخاطبش را مردم بداند، برای آنان و به کمک آنان به تولید دانش جامعه‌شناختی بپردازد و مقیاس‌هایش را نیز متناسب با چنین شرایطی تنظیم کند.» قانعی‌راد معتقد است بازخوانی مقالات پژوهشی به زبان همه‌فهم، که البته باید آن را متمایز از عوامانه کردن جامعه‌شناسی دانست، ازجمله اهدافی است که در قالب جامعه‌‌شناسی مردم‌مدار دنبال می‌شود.

 


 جامعه‌شناسی مردم‌مدار، همچنان ریشه‌های خود را در جامعه‌شناسی حرفه‌ای می‌بیند و بدون توجه و نگاه به جامعه‌شناسی حرفه‌ای نمی‌تواند دوام آورده و بقای خود را تضمین کند. سی‌رایت میلز که ازجمله متفکرانی است که در سنت جامعه‌شناسی مردم‌مدار به آن توجه می‌شود، پیوند میان مسائل شخصی با مسائل عام اجتماعی و رایج کردن چنین باورداشتی را برای مردم از مهم‌ترین اهداف جامعه‌شناسی مردم‌مدار می‌داند. جامعه‌شناسی مردم‌مدار دانش را نه برای آکادمی، نه برای دولت‌ها و بازار و نه برای نقد آثار علمی، بلکه توجهش را مستقیما به گروه‌های مردمی معطوف می‌کند. این درحالی است که به باور وی این مواجهه با مردم نه یک‌سویه بلکه دوطرفه و در قالبی گفت‌وگویی شکل می‌گیرد. این در شرایطی است که تصور غالبی که از سنت جامعه‌شناسی مردم‌مدار وجود دارد، عمدتاً معطوف به نوع «سنتی» آن بوده که قالبی تک‌گویانه به خود می‌گیرد، حال آنکه با برداشتی ارگانیک، جامعه‌شناسان مردم‌مدار از طریق گفت‌وگو با مردم، توامان از مردم می‌آموزند و به ‌آنها نیز آموزش می‌دهند. این نوع جامعه‌شناسی «روش»، «نظریه» و «تاریخ» خود را دارد. در واقع، جامعه‌شناسی مردم‌مدار همچون چتری عمل می‌کند که در آن رویکردهای روش‌شناختی و تئوریکی را که متناسب با پروژه‌اش است، از دل تاریخ جامعه‌شناسی بیرون می‌کشد و برجسته می‌سازد.

 


دکتر بهرنگ صدیقی، مدیر کارگروه جامعه‌شناسی مردم‌مدار در مقاله‌ای که در سایت این انجمن منتشر شده، اهداف جامعه‌شناسی مردم‌مدار را به چهار مورد، شامل گسترش مخاطبان جامعه‌شناسی، حفظ شرایط گفت‌وگویی در تولید دانش جامعه‌شناسی، رهایی‌بخشی و گسترش تخیل جامعه‌شناختی به واسطه پیوند میان گرفتاری‌های شخصی با مسائل عام اجتماعی و نیز پیوند میان سرگذشت شخصی و تاریخ اجتماعی تقسیم می‌کند و پیامد مستقیم این نوع جامعه‌شناسی را رشد مطالبات اجتماعی گروه‌های مردمی می‌داند.
اما هنگامی که صحبت از روش‌های جامعه‌شناسی مردم‌مدار می‌شود، باید یادمان باشد که صحبت از روش‌هایی است که برای گفت‌وگو و ارتباط برقرار کردن با گروه‌های مردمی به کار می‌آید و ازجمله به بهره‌گیری از ابزارهایی چون سینما و عکاسی و مطبوعات و... اشاره می‌شود.

 


دکتر فاضل از اساتید جامعه‌شناسی دانشگاه تهران نیز سه مولفه اساسی برای جامعه‌شناسی مردم‌مدار را مطرح می‌کند؛ دیالوگ، تناسب و دسترس‌پذیری. «دیالوگ» زمینه‌ساز مشارکت مردم در تولید علم جامعه‌شناسی، «تناسب» عامل پیوند جامعه‌شناسی با مسائل مردم و نیز طرح آنها بر بستری تاریخی است و «دسترس‌پذیری» نیز امکان فهم معرفت جامعه‌شناختی را برای مردم فراهم می‌آورد که البته همین امر می‌تواند دامی پیش‌روی جامعه‌شناسی مردم‌مدار نیز باشد.

 


 فاضلی در تشریح نسبت میان جامعه‌شناسی مردم‌مدار و جامعه‌شناس مردم‌مدار می‌گوید که نمی‌توان از هر یک از انواع جامعه‌شناسی پرورش جامعه‌شناس مردم‌مدار طلب کرد. مردم‌مدار بودن یک جامعه‌شناس مستلزم برخورداری از نوعی اخلاق است که مختص اینگونه از جامعه‌شناسی است. در مجموع، به تعبیر بوراووی، باید گفت جامعه‌شناس مردم‌مدار نوعی خصلت «پارتیزانی» دارد و بر مبنای همین خصلت پارتیزانی است که جامعه‌شناسی مردم‌مدار با هیچ روش و موضع روش‌شناختی برخوردی جزم‌اندیشانه ندارد. دوری از جزم‌اندیشی در مورد ارزش‌ها نیز صادق است. به عبارتی دیگر، این نوع از جامعه‌شناسی زمینه بحث در مورد ارزش‌ها را فراهم می‌کند بدون آنکه هیچ ارزشی را تحمیل کند.


در مجموع، جامعه‌شناسی مردم‌مدار را گونه‌ای از جامعه‌شناسی باید دانست که با برخورداری از صراحت مفهومی و دقت روش‌شناختی، داعیه‌هایی به اندازه یافته‌های تجربی خود دارد و با خصلتی پارتیزانی به مسائل مردم می‌پردازد.

اسماعیل حق‌پرست

پایان.


  

کودکی، شهر و فضاهای شهری؟

تاملی جامعه‌شناختی بر برنامه‌ریزی شهری در ایران


سازمان ملل در گزارشی اعلام کرد: خشونت علیه کودکان در جهان گسترده است و در مواردی امری عادی به‌حساب می‌آید. در این گزارش چهارساله آمده است کودکان بسیاری با خشونت جسمی مواجه‌اند که یا پنهان می‌شود یا از نظر اجتماعی پذیرفته شده است. در این گزارش آمده است هنوز بیش از یک میلیارد کودک در جهان در معرض خطر کتک خوردن قانونی، از معلمان خود هستند. پروفسور پائولو سرجیو پین هیرو، نویسنده این گزارش گفت: زمان آن است که کودکان براساس قانون دارای حقوق، برابر با بزرگسالان شوند. وی گفت: اکنون زمان آن فرا رسیده است که کودکان را به‌عنوان افرادی تحت حمایت قانون و حقوق، به‌عنوان شهروندان کامل و نه به‌عنوان مینی انسان یا اموال خانواده‌هایشان، به رسمیت بشناسیم.
گزارش‌هایی از این دست فراوانند ولی واقعیت این است که این گزارش‌ها به هیچ عنوان یارای به‌تصویر کشیدن عمق رنج کودکی را در تمدن مدرن ندارند. فهرست عاملان خشونت علیه کودکی، در دنیای مدرن، فهرست بلند بالایی است که از بسیاری از آنها در هیچ پرونده قضایی نشانی نمی‌یابیم و شهر یکی از اصلی‌ترین عاملان خشونت علیه کودکی در دنیای مدرن است. شهرسازان، شهرها را برای شهروندانی می‌سازند که در هژمونی بزرگسالانه تعریف شهروندی، کودکان، شهروندان ناقص یا ناشهروند تعریف شده‌اند. معماری شهرها براساس اصول زیبایی‌شناسانه بزرگسالانه شکل گرفته و هدف آن ارتقای کیفیت زندگی شهروندانی است که کودکان عمدتا در شمول آن نیستند و بر این اساس حتی سوال از اینکه جایگاه کودک در شهر چیست و دیدگاه کودکان درخصوص شهر چگونه است سوالاتی ناوارد و فاقد معنایی قابل درک تلقی‌شده، بنابراین اغلب ایجاد و توسعه فضاهای شهری در غیاب هر‌گونه برداشت شهروندانه‌ای از کودک انجام می‌شود و چون چنین است شهرها، اگر هم جایی برای راحتی و شادمانی باشند، بدون شک بر اساس ارزش‌ها و آرمان‌های کسانی طراحی شده‌ است که کودک نیستند. همه این اتفاقات در حالی رخ می‌دهند که کودکان وجود دارند و بزرگ‌ترین سنخ جمعیتی جوامعی مثل جامعه ما را تشکیل می‌دهند.

آیا زمان آن فرا نرسیده است که با نگاه شهروندانه به کودکان، حقوق آنها را در طراحی و توسعه شهرها رعایت کرده و با گوش کردن به صداهای خود کودکان (نه والدین و قیم‌های آنها) شهرهایی بسازیم که علاوه بر ارزش‌های بزرگسالان، ارزش‌های کودکان را نیز مد نظر داشته باشد؟

بیان مشکل
در ماده (31) کنوانسیون جهانی حقوق کودکان و نوجوانان، حق بازی و فراغت برای کودکان به‌رسمیت شناخته شده است. در این ماده آمده است که:

1- حکومت‌ها حق کودکان و نوجوانان را برای داشتن بازی، سرگرمی، وقت آسایش و استراحت به رسمیت می‌شناسند. کودکان و نوجوانان می‌توانند به‌طور فعال و آزادانه در امور فرهنگی و هنری در‌خور سنی خودشان، شرکت جویند.

2-حکومت‌ها به حق کودکان و نوجوانان برای فعالیت‌های هنری و فرهنگی توجه داشته و با اقدام‌های خود، آن را پشتیبانی می‌کنند و امکانات مناسب را برای انجام فعالیت‌های فرهنگی- هنری و همچنین اوقات فراغت و سرگرمی کودکان و نوجوانان فراهم می‌کنند.

نگاه این قانون به کودکان و نوجوانان، نگاه از منظر شهروندی و حقوق شهروندی است. این ماده بیانگر آن است که همان‌طور که بزرگسالان حق دارند از زندگی خود لذت ببرند، کودکان و نوجوانان نیز دارای چنین حقوقی هستند و همان‌طورکه حکومت‌ها موظف‌اند تا از این حق شهروندان بزرگسال صیانت کنند، باید موانع برخورداری کودکان و نوجوانان از این حق را نیز برطرف کنند. اما چگونه زندگی لذت‌بخش برای کودکان و نوجوانان در جامعه‌ای سراسر تحت کنترل بزرگسالان امکان‌پذیر است؟ با وجود اینکه 40درصد جمعیت کشور ما زیر 18سال هستند، غیبت فضاهای مناسب با ارزش‌ها و خواسته‌های کودکان و نوجوانان در شهر‌های ما به‌شدت ملموس است و کودکان و نوجوانان نسبت به شهر، تصوری آمیخته با هراس و واهمه دارند.

نگاه از منظر شهروندی بعد دیگری نیز به مساله کودکی در شهر می‌بخشد که وظایف و مسوولیت‌های شهروندی نام دارد. نادیده انگاشتن کودکان و نوجوانان در طراحی فضاهای شهری، هم تضییع‌کننده حقوق شهروندی و هم مانعی بر سر راه مشارکت و مسوولیت‌پذیری آنهاست. چنانچه برای آحاد جامعه در دوران کودکی و نوجوانی در شهر جایگاهی دیده نشود و این جمعیت 40درصدی، فضای مناسبی در اختیار نداشته باشد، معنا و مفهوم مشارکت را به‌درستی درک نخواهند کرد و امروز و فردای جامعه تهی از شهروندان مسوول خواهد شد.

اگر چه نمی‌توان انکار کرد که کودکی و نوجوانی در عصر مدرن دچار تحولات بسیار شده‌اند ولی به نظر می‌رسد که کودکان و نوجوانان هنوز هم شهروندان درجه یک محسوب نمی‌شوند. بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهند که ظهور وضعیت مدرن در دنیا، همان‌طور که فوکو مفصلا به آن پرداخته است، نه یک جریان رهایی‌بخش که جریان فزاینده‌ای از کنترل و بازدارندگی است. این جریان اگرچه جریانی فراگیر و همه جانبه است ولی به نظر می‌رسد که فشار آن بر کودکان و نوجوانان به مراتب بیشتر از بزرگسالان بوده است. شاید بی‌راه نباشد که وضعیت کودکان و نوجوانان را در دنیای مدرن مشابه وضعیتی تلقی کنیم که فوکو برای دیوانگی و دیوانگان به تصویر کشیده است. اگر استیلای گفتمان عقلانیت دیوانگان را از جامعه جدا و در دارالمجانینی جدا از جامعه و شهر زندانی کرد، استیلای گفتمان بزرگسالی نیز کودکان و نوجوانان را به بهانه‌هایی همچون نادانی، ناتوانی و مهم‌تر از همه شرارت، از عرصه‌های حیات اجتماعی جدا کرد و در محیط‌های محافظت‌شده‌ای نظیر مهد‌کودک‌ها و مدارس و... تحت کنترل و درنظر گرفت.

نمودهای کودک‌گریزی و به عبارتی روشن‌تر کودک‌ستیزی در تمدن مدرن بسیار است اما در این میان «شهر» مهم‌ترین عرصه تاخت‌وتاز بزرگسالی بر کودکی بوده است. اندکی توجه به فضاهای شهری ما را متوجه این واقعیت حیرت‌آور خواهد کرد که کودکان و نوجوانان از خیابان‌ها، محلات و حتی پارک‌ها غایب‌اند و دردناک‌تر اینکه بر خلاف همه شعارهایی که در حمایت از کودکان و نوجوانان سرداده شده و می‌شود، کودکان تقریبا هیچ جایگاهی در ذهنیت نظام برنامه‌ریزی شهری کشور ندارند. این وضعیت به نحوی بارز است که برخی از صاحب‌نظران بر آنند که وضعیت کودکان و نوجوانان در دوران ماقبل مدرن به مراتب، بهتر از دوره مدرن بوده است. آنها معتقدند که رهاورد مدرنیته برای کودکان و نوجوانان فقط محدودیت بیشتر بوده است.

به عنوان مثال بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهند که در اوایل عصر مدرن در انگلستان که با رشد سرمایه‌داری همراه بود، وضعیت کودکان در شهرها تقریبا همان چیزی است که چارلز دیکنز در رمان‌هایش به تصویر می‌کشد. در واقع در این دوران، کودکان در فضاهای شهری، به صورت‌های مختلف بازرگان، فروشنده، خیابان‌گرد، سارق، گدا و... به کار مشغول بودند. این در حالی است که چند سال بعد، مراقبت و کنترل کودکان در این کشور، به تدریج از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شد و از آنجاکه زنان، به‌خصوص در طبقه متوسط و بالا، خانه‌نشین شدند، کودکان نیز به مثابه ضمایم زنان به گوشه‌ای در خانه تبعید شدند.

مقایسه کودکان روستایی با شهری نیز شاید ما را به فهم این مساله نزدیک‌تر کند، هر چند که این مقایسه به معنای انکار محرومیت کودکان روستایی از بسیاری امتیازات کودکان شهری نیست. اگر فرض انسان شهروند این باشد که جامعه فضایی است مرکب از فضا‌هایی که امکان زندگی در آنها فراهم می‌شود، بر این اساس بهره‌مندی و حضور در این فضا از حقوق لاینفک اعضای جامعه است و به هر مقدار که جامعه‌ای هریک از اعضا را از بهره‌مندی و حضور در این فضاها (به هر دلیلی) محروم کند به همان مقدار حقوق شهروندی را پایمال کرده و اصل عدالت شهروندی دور شده است. مقایسه تاریخی و ساختاری شهر و روستا بیانگر آن است که امکان حضور کودکان در عرصه‌های عمومی حیات اجتماعی (فضاها)، در روستاها بسی فراهم‌تر از شهر‌ها بوده و هست. حضور کودکان به همان مقدار که در فضاهای شهری امروز نادر و عجیب و ناممکن است در فضاهای روستایی طبیعی و محتمل است. ظهور و نمود کودکان روستایی در عرصه‌های عمومی و بنابراین مشارکت‌شان در حیات اجتماعی جامعه محل زندگی‌شان به مراتب بیشتر از کودکان شهری و خصوصا کلانشهرهایی نظیر تهران است.
گفته می‌شود که در تهران قدیم، کودکان به راحتی از خانه خارج می‌شدند، در خیابان‌ها پرسه می‌زدند و به قهوه‌خانه و فضاهای دیگر شهری می‌رفتند. این در حالی است که امروزه، این فضاها هر چه بیشتر از کودکان دریغ می‌شوند.

امروزه در فضاهای شهری رفت‌‌وآمد بچه‌ها دایما با سرویس یا خودروهای شهری صورت می‌گیرد و حتی به‌تازگی در برخی مراکز تجاری دیده می‌شود که حق قدم‌زدن نیز از کودکان گرفته ‌شده است. در این مراکز اغلب چیزی شبیه به کالسکه به والدین کرایه داده می‌شود تا فرزندان‌شان را به نوعی در آن زندانی کرده و به‌راحتی امکان خرید داشته باشند.

در واقع شهر در دنیای مدرن به قفس تنگ کودکان و نوجوانان تبدیل شده است و جالب اینکه سازوکارهای کنترلی شهر مدرن بر کودکان و نوجوانان همه به بهانه تامین امنیت کودکان و نوجوانان طراحی و اجرا می‌شوند. البته نباید انکار کرد که این بهانه‌ها، چندان هم بی‌اساس نیستند زیرا هر روزه اخبار و گزارش‌های بسیاری را در رسانه‌ها مشاهده می‌کنیم که حاکی از قربانی شدن و سوءاستفاده از کودکان و نوجوانان در فضاهای شهری است. همه این اخبار و گزارش‌ها این تصور را تقویت می‌کند که خیابان‌ها و دیگر فضاهای شهری، مکان‌های ناامن و پرخطری برای کودکان و نوجوانان هستند و بنابران منطقی است که والدین جهت تامین امنیت فرزندان‌شان آنها را از این فضاها دور کرده و مورد محافظت و کنترل بیشتری قرار دهند.

ماجرای محمد «بسیجه» معروف به «بیجه» که در پوشش مسافربری، اقدام به ربودن کودکان و نوجوانان و زنان کرده و پس از تجاوز آنها را به قتل می‌رساند یکی از تکان دهنده‌ترین جنایات در تاریخ شهری ایران است و می‌تواند تا مدت‌های مدید توضیح‌دهنده هراس کودکان و نوجوانان و والدین از خیابان یا چیزی به نام تاکسی باشد. این واقعه، بیانگر بی‌دفاعی کودکان و نوجوانان در فضاهای شهری مدرن است و به خوبی نشان می‌دهد که خیابان‌ها تا‌چه حد برای کودکان و نوجوانان ناامن هستند.

«به نظر می‌رسد در قرن حاضر فضاهای شهری تبدیل به یکی از عوامل اصلی تهدیدکننده امنیت شهرها شده و مشکلات بسیاری را برای امنیت شهروندان ایجاد کرده‌اند. بسیاری از کارشناسان معتقدند شهرها برای اینکه ایمن باشند باید برای همه گروه‌های سنی جنسی ساخته شوند و برنامه‌ریزان شهری باید تفاوت‌های سنی و جنسیتی را در ساخت آنها مورد توجه قرار دهند.

در‌حالی‌که جامعه ما روزبه‌روز بیش از گذشته شهری می‌شود باید به نیازهای ملموس و محسوس شهروندان نیز با تاکید بر جمعیت، سن و طبقه توجه کرد. ساخت‌وساز و برنامه‌ریزی‌های شهری نه تنها می‌تواند شرایط نابرابری اقتصادی را مهیا کند، بلکه اقشار مختلف جامعه را نیز در استفاده از فضاهای عمومی تحت تاثیر قرار می‌دهد به‌طوری که گاهی به دلیل نبود توجه کافی، سالمندان، معلولان، کودکان و زنان از زندگی سالم و صحیح شهری محروم می‌مانند. حذف هرکدام از سنخ‌های اجتماعی از فضاهای شهری به معنای عدم امکان برخورداری آنها از حقوق شهروندی‌شان است و هر‌گونه تبعیض و اجحاف منجر به ایجاد نارضایتی و در نهایت ناامنی و عدم تعادل اجتماعی در جامعه خواهد شد.

امنیت اجتماعی و به‌طور کل امنیت، ارتباط مستقیمی با فضا و ساخت‌وساز شهری دارد. یک فضای شهری مناسب تا حد زیادی تامین‌کننده امنیت و یک فضای نامناسب، از بین برنده آن و زمینه‌ساز انواع آسیب‌ها و معضلات اجتماعی است. فضاهای نامناسب شهری، فضاهای بی‌دفاع، محلات ناامن، شهرهایی با معماری صرفا مردانه، همه‌وهمه از عوامل تهدیدکننده امنیت شهری و اجتماعی هستند.»1

دیر زمانی فمینیست‌ها معتقد بودند چیدمان زندگی و عرصه‌های کنش در دنیای چیدمانی، مردسالارانه است و معتقد بودند که این وضعیت محصول سیطره ذهنیت و جهان‌بینی مردسالارانه در دنیاست. آنها بر همین اساس معتقد بودند که علم نیز ماهیتی ایدئولوژیک پیدا کرده و چنین دانشی با حداکثر خوش‌بینی قادر به باز نمایی فقط نیمی از واقعیت خواهد بود. آنها توصیه می‌کردند که برای دسترسی به دانشی کامل‌تر ‌باید از چشم‌اندازهای زنانه نیز به دنیا نگاه کرد. آنها معتقد بودند که استیلای ذهنیت مردانه باعث شده است تا شهرسازان شهرها را بر اساس ارزش‌های مردانه طراحی کرده و در عمل، شهر‌ها را تبدیل به مکان‌هایی دلگیر و خطرناک برای زنان کنند.

شهر در خوش‌بینانه‌ترین تعریف خود در دنیای مدرن قفسی است که بزرگسالان و کودکان را در آن نگهداری می‌کنند ولی واقعیت این است که قفس، قفس است چه امن باشد چه ناامن.

به نظر می‌رسد که گفتمان حاکم بر ذهنیت شهر‌سازی در کشور گفتمانی علاوه بر مردانه بودن، غیرسنی هم هست و در چنین گفتمانی شهر‌سازی بر اساس ارزش‌های گروه‌های مختلف سنی بسیار سخت و حتی ناممکن است. این وضعیت در حالی است که با اقداماتی نظیر تصویب کنوانسیون جهانی حقوق کودکان و نوجوانان، که ایران نیز آن را پذیرفته است، زمان آن فرا رسیده که کودکان و نوجوانان و ارزش‌های آنها وارد معادلات شهر‌سازی شده و شهرسازان به طراحی شهرهایی بپردازند که امکان زندگی لذت‌بخش را برای تمامی سنخ‌های اجتماعی خصوصا کودکان و نوجوانان فراهم آورد. زندگی در شهر، در زمانه ما، یک مسوولیت جمعی است و طراحی و اداره شهرها بدون مشارکت هریک از بخش‌های جامعه بسیار پرهزینه و حتی ناممکن است. زمان آن فرا رسیده که ضمن تصدیق شهروندی کامل کودکان و نوجوانان به صداهای آنها گوش دهیم، هویت‌های خاص آنها را به رسمیت بشناسیم، از فرهنگ‌هایشان محافظت کنیم و به باز‌اندیشی در خصوص شهر از منظر ارزش‌ها و واقعیات کودکان و نوجوانان بپردازیم.

1- مقاله «امنیت و فضاهای شهری»، روزنامه اعتماد ملی، چهارشنبه دوم مرداد 1387
*پژوهشگر جامعه‌شناسی کودک
علی رضا کرمانی*
 
 
پایان.

  

 در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او بسیار راستگو و  پیامبر خدا بود. (41)

 

 هنگامی که به پدرش گفت ای پدر! چرا چیزی را پرستش میکنی که  نمی‏شنود و نمی‏بیند و هیچ مشکلی را از تو حل نمی‏کند؟!      (42)

 

 ای پدر! علم و دانشی  نصیب من شده است که نصیب تو نشده، بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راه راست  هدایت کنم. (43)

 

 ای پدر! شیطان را پرستش مکن که شیطان نسبت به خداوند رحمن عصیانگر  بود. (44)

 

 ای پدر! من از این میترسم که عذابی از ناحیه خداوند رحمن به تو رسد در  نتیجه از دوستان شیطان باشی! (45)

 

 

 گفت ای ابراهیم آیا تو از خدایان من روی گردانی ؟  اگر (از این کار) دست برنداری تو را سنگسار می‏کنم، از من برای مدتی طولانی دور شو(46)

 

 

     (ابراهیم) گفت سلام بر تو! من به زودی برایت از پروردگارم تقاضای عفو می‏کنم  چرا که او نسبت به من مهربان است. (47)

 

 

و از شما و آنچه غیر از خدا می‏خوانید کناره  گیری می‏کنم، و پروردگارم را می‏خوانم و امیدوارم دعایم در پیشگاه پروردگارم بیپاسخ  نماند. (48)

 

 هنگامی که از آنها و از آنچه غیر خدا می‏پرستیدند کناره گیری کرد ما  اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک را پیامبر بزرگی قرار دادیم. (49)

 

 و از  رحمت خود به آنها ارزانی داشتیم و برای آنها نام نیک و مقام مقبول و برجسته (در  میان همه امتها) قرار دادیم. (50)

 

 در این کتاب (آسمانی) از موسی یاد کن، که او مخلص  بود، و رسول و پیامبر والامقامی. (51)

 

ما او را از طرف راست (کوه) طور فرا خواندیم،  و او را نزدیک ساختیم و با او سخن گفتیم. (52)

 

 و ما از رحمت خود برادرش هارون را که  پیامبر بود به او بخشیدیم. (53)

 

 در کتاب آسمانی خود از اسماعیل یاد کن که او در  وعده‏هایش صادق و رسول و پیامبر بزرگی بود. (54)

 

او همواره خانواده خود را به نماز  و زکات دعوت می‏کرد و همواره مورد رضایت پروردگارش بود. (55)

 

 و در این کتاب (نیز)  از ادریس یاد کن، او بسیار راستگو و پیامبر بزرگی بود. (56)

 

 و ما او را به مقام  بلندی رساندیم. (57)

 

 آنها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود،  از فرزندان آدم و از کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم، و از دودمان آنها که هدایت کردیم و برگزیدیم، آنها کسانی بودند که وقتی آیات خداوند رحمان بر آنانخوانده می‏شد به خاک می‏افتادند و سجده می‏کردند، در حالی که گریان بودند. (58)

 امابعد از آنها فرزندان ناشایسته‏ای روی کار آمدند که نماز را ضایع کردند و پیروی ازشهوات نمودند و به زودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید. (59)

 مگر آنها که توبهکنند، ایمان آورند، و عمل صالح انجام دهند، چنین کسانی داخل بهشت می‏شوند و کمترینستمی به آنها نخواهد شد. (60)

 باغهائی است جاودانی که خداوند رحمان، بندگانش را بهآن وعده داده است، هر چند آن را ندیده‏اند، وعده خدا حتما تحقق یافتنی است. (61)

 آنها هرگز در آنجا گفتار لغو و بیهودهای نمی‏شنوند و جز سلام در آنجا سخنی نیست وهر صبح و شام روزی آنها در بهشت مقرر است. (62)

 این همان بهشتی است که ما به ارث بهبندگان پرهیزگار میدهیم. (63)

ادامه دارد.


95/12/5::: 1:21 ع
نظر()
  

  (مریم) او را در آغوش گرفته به سوی قومش آمد، گفتند: ای مریم! کار بسیار عجیب  و بدی انجام دادی! (27)

 

 ای خواهر هارون! نه پدر تو مرد بدی بود، و نه مادرت زن  بدکاره‏ای! (28)

 

  (مریم) اشاره به او کرد، گفتند ما چگونه با کودکی که در گاهواره  است سخن بگوئیم؟! (29)

 

  (ناگهان عیسی زبان به سخن گشود) گفت من بنده خدایم به من  کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر قرار داده است. (30)

 

 و مرا وجودی پر برکت قرار  داده در هر کجا باشم، و مرا توصیه به نماز و زکات مادام که زنده‏ام کرده است. (31)

 

   و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده، و جبار و شقی قرار نداده است. (32)

 

 و سلام    (خدا) بر من آن روز که متولد شدم و آنروز که می‏میرم و آنروز که زنده برانگیخته  می‏شوم. (33)

 

 اینست عیسی بن مریم، گفتار حقی که در آن تردید می‏کنند. (34)

 

 هرگز  برای خدا شایسته نبود فرزندی انتخاب کند، منزه است او، هر گاه چیزی را فرمان دهد  می‏گوید: موجود باش! آن هم موجود می‏شود. (35)

 

 و خداوند پروردگار من و شماست، او را  پرستش کنید اینست راه راست. (36)

 

 ولی (بعد از او) گروهها از میان پیروان او اختلاف  کردند، وای به حال کافران از مشاهده روز بزرگ (رستاخیز). (37)

 

 چه گوشهای شنوا و چه  چشمهای بینائی (در آنروز) که نزد ما می‏آیند پیدا میکنند؟ ولی این ستمگران امروز درگمراهی آشکارند. (38)

 آنها را از روز حسرت (روز رستاخیز که برای همه مایه تاسف است (بترسان، روزی که همه چیز پایان مییابد در حالی که آنها در غفلتند و ایماننمی‏آورند. (39)

 ما زمین و تمام کسانی را که بر آن هستند به ارث میبریم و همگی بهسوی ما باز میگردند. (40)

ادامه دارد.


  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >