سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس حکمت مدارا کردن با مردم است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، مشاوره و روانشناسی ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، پرتوی از قرآن ، پهلوی اول ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، رضاشاه ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، تاریخ معاصر ایران ، پهلوی اول ، رضاشاه ، پهلویها ، رضاخان ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، شبه مدرنیته مستبدانه ، تاریخ عصر پهلوی ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، رضاشاه ، پهلوی اول ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، ویروس کرونا؟! ، مناسبتهای ملی و دینی ، سرگرمی ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، فال روزانه حافظ ، فال ، گفتگو و مصاحبه ، شعر و زندگی ، روزها و یادها ، پرتوی از قرآن حکیم ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، محمدرضاشاه پهلوی ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، کلمات راهگشاء و طلایی ، هنر و ادبیات متعهد ایران ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، تسلیت ، توحید و رهایی ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، دکترشفیعی کدکنی ، رضاخان ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، پهلویها ، پیام توحید و رهایی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :36
بازدید دیروز :143
کل بازدید :484190
تعداد کل یاداشته ها : 481
103/2/10
5:10 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[2] مرداد 2[1] آبان 2[2] آذر 2[2]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
یا صاحب الزمان (عج) مجله آرامش « تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

مسئولیت‌های شیعه بودن

بخش 2

دکتر علی‌ شریعتی

 

این همه ستایش هنر از جانب مذهبی که آن همه شعر و شاعر را دشنام می‌گوید، آن هم برای کسی که هنرش فقط و فقط شعر است!؟ در تحلیل چرایی آن تهدید و این تأیید، فقط این را می‌توان گفت که پیامبر در برابر شعر غیر مسئول، و شعری که در خدمت هوس‌های شخصی و احساسات فردی، و در خدمت اشرافیت است (چنان که شعر جاهلی بود) می‌ایستد و چنان می‌جنگد که نسلش را قطع می‌کند. و بعدهاست که خلفا می‌آیند و دستگاه‌های دلقک بازی و حاجب سازی و شاعر پروری، آغاز به کار می‌کند، تا جایی که آدمی مثل سلطان محمود، فقط چهل و پنج هزار رأس شاعر در دربار خویش می‌پرورد!

و شعری که از حمایت پیامبر و اسلام برخوردار می‌شود، شعری است مسئول و متعهد که در خدمت هدف و ایده آل مردم و در کار نجات و آگاهی توده‌هاست. پس، تو به عنوان یک شاعر و هنرمند، باید تکلیف خود و مردم را روشن کنی و مرزهای اعتقادیت را مشخص سازی. که هنرمند آزاد، فریبی بیش نیست، یا باید به خلق بپیوندی و کمر به نجاتشان ببندی، یا به دشمنان خلق و فضیلت و آزادی . . . راه سومی نیست. و ببینید که چه کوششی شده است (و می شود) تا مسئولیت را از دوش نویسنده و هنرمند بردارند. و اگر فرصت تحلیلی می‌بود می‌دیدیم که تمامی پریشانی‌ها و بدبختی‌هامان، اگر مستقیماً به این دلیل نباشد که این قدرت‌ها و اثرهای علمی و هنری در خدمت مردم قرار نگرفته است، لااقل این هست که اگر این‌ها مسئولیت انسانی می‌داشتند، سرنوشت‌مان به گونه‌ای دیگر بود.

اسلام که رفت و فقط مسلمین ماندند، مؤمنین و شخصیت‌های دینی ما هم آن روح و جهت بینش اسلام را گم کردند و فقط شعائر را فهمیدند و احکام فردی را. دلشان به این خوش بود که سلطان محمود به جنگ هندویان نامسلمان می‌رود و سلطان خدابنده شیعه می‌شود و گوهرشاد خانم ملکه مغولی مسجد می سازد بالاتر از این ها را دیگر نمی‌فهمیدند. همین قدر که فلان قلدر ستمکار با حفظ رژیم و رویه و زندگی فرعونیش، ختنه بکند و طی تشریفاتی به دین مبین اسلام مشرف شود و به تعظیم شعائر بی‌ضرر بپردازد و اسم غارت‌هایش را جهاد بگذارد و از یزید بدتر عمل کند و برای حسین، روضه برپا کند، دل‌های مؤمنین شاد و اسلام، آباد می شد.

همین قدرت‌ها بودند که منشی و شاعر را به آخور می‌بستند و می‌پروردند و ثمره‌اش این شد که خروارها قصیده و غزل و قطعه و مثنوی و رباعی و ترجیع‌بند و مستزاد و غیره که ثمره نبوغ هنری و قدرت زیبا آفرین ادبی این ملت و این فرهنگ است یک پول بدرد مردم نخورَد: یا قصیده باشد در مدح ممدوح و یا غزل در وصف معشوق. آن‌ها هم که دامن از دنیا در کشیده‌اند و از دستگاه‌ها بیرون آمده‌اند باز به سراغ مردم و درد مردم و نیاز مردم نیامده‌اند، به گوشه انزوای "عرفان" و "تقوی" و "زهد" خزیده و با دل خود به گفتگوها! مشغول شده و شب‌ها تا صبح ستاره می شمرده‌اند و یا بال در بال خلسه، به طیران آدمی، از سطح خاک پرواز کرده و مردم را با دنیای پست خود گذاشته و با معراج روحانی خود، تنهایی، به عالم هورقلیایی می‌رفته‌اند و آنجاها مشغول عملیات میشده‌اند.



من به عنوان کسی که از نظر طبقاتی وابسته به توده روستایی این کشور است (یا لااقل بوده است) می‌دیدم که همان لحظاتی که دهقان، تمامی عمرش را فدای لذت جویی‌های ارباب می‌کرد و ناموسش بازیچه خان و خان‌زاده بود، و وجودش ابزار دست خان، و شلاق خان، نویسندگان عالی و هنرمندان پر احساس و شعرای حساس ما، در انجمن‌های ادبی بسیار موقر و محترم! تهران در کار خلق چه آثار عظیمی بودند! دردشان همه قافیه‌ای بود که درست جا بیفتد و صدای " اَعِد "، " اَعِد " همپالکی‌ها را درآورد. و محققین و دانشمندان بزرگمان (به قول خودشان) در همین عصر، پانزده سال مدام کوشیدند و تمامی متن‌های اسلامی و ادبی هزار سال اخیر را زیر و رو کردند و به این نتیجه رسیدند که: کلمه "زلیخا" در هیچ یک از متون قدیمی یافت نشد!! الان هم رساله‌های دانشکده‌های ادبیات ما را نگاه کنید، هنوز شیوه تحقیق همان است که ادوارد براون و قزوینی تعلیم دادند و روح و بینش از آن هم کهنه‌تر است، میراث "سیبویه" است که پس از عمری تحقیق در دم احتضار، حسرتش همه این که: "مت و فی قلبی شائبه حتی" (می میرم در حالی که در قلبم این ابهام و شائبه است که آیا کلمه "حتی" حرف جر بود؟ اسم بود؟ چی بود؟)



درد بزرگ ادبیات و تحقیق غیر مسئول را می‌بینید؟! قدمای سنگین و بیش و کم مذهبی و پایبند مبانی اخلاقی و اصول انسانی و غیره این‌ها بودند، موج نویی‌های مزلف کافه تریاهای جدید را که خودتان می‌بینید. کار اساسی نیما و انقلابیون ادبی ما در شعر این نبود که وزن را شکستند و سخن را از قید مکرر قافیه ها رها کردند، این بود که روح شعر و جهت نگاه و احساس شاعر را دگرگون ساختند و این زبان خدایی را از قید حصارهای بلند به کوچه آوردند و چنان نیرومند و موفق که گویی اساساً در قالب شعر نیمایی نمی‌توان مدیحه سرود! نویسندگان احساساتی و نازک‌دلی که فرو افتادن برگی (که ستم و تاراج باد خزانی قرار گرفته است) چشمانشان را به اشک می نشاند (چون محمد حجازی و علی دشتی) فقط یک بار گذرشان به ده ما افتاد - اتفاقاً به مزینان - و ما با شگفتی و شادی خبر را استقبال کردیم که نویسندگان و ادبای بزرگ تهرانی قدم از محافل گرم ادبی پا به روستا گذاشته‌اند و از چشم "فتنه" و روی "زیبا" و دست و دل ممدوح و غمزه معشوق، لحظه‌ای فراغت یافته‌اند و به سراغ ما سوختگان کویر و قربانیان رنج و کار و گرسنگی آمده‌اند؟!



اما نه گرسنگی‌مان را احساس کردند و صدای تازیانه ها را شنیدند و رنجمان را چشیدند، و نه زندگیمان را دیدند، دیدیم که فقط و فقط به جستجوی "زیبا" خانمی آمده‌اند که نمی‌دانم از کجا به ده ما افتاده بود و قصه باز همان قصه اسافل اعضاء زیباست و شیخ حسین مزینانی! ("زیبای" حجازی را بخوانید). این است نویسنده غیر مسئول، و این است فاجعه‌ای که "هنر برای هنر" می‌سازد، که نه تنها هنر را از خدمت انسان آزاد می‌کند، بلکه به خدمت ضد انسان و در کار انحطاط و سرگرمی انسانش می‌گمارد. چنین است که امروز، هنر عبارت شده است از خوراک‌هایی که هنرمندان، برای کسانی تهیه می کنند که نمی‌دانند بعد از سیری دیگر چه بخورند و وقتشان را چگونه بگذرانند؟ و نویسندگان، خوراک‌های جنسی و پلیسی و سرگرمی‌های ذهنی و خیال پردازی‌های فکری می‌سازند، برای کسانی که فارغ از زندگی مادی، در اندیشه اشتغال اوقات فراغتشانند و پر کردن پوچی زندگیشان!



و تحقیقات دانشگاهی علماء با مردم و سرنوشت مردم تماسی ندارد و به خاطر حقیقت علم! بزرگترین ابزارها را به دست دشمنان انسان می‌دهند. این است که از این همه پیشرفت هنر و نقاشی و موسیقی و علم و شعر و ادب و تکنیک و فیزیک، هیچ کس از توده را بهره‌ای نیست. گرچه بسیارند کسانی که وضع زندگیشان بهتر شده است، اما این‌ها مصرفی‌هایند نه تولیدی‌ها.



"هنر برای هنر"، "علم برای علم"، و "مذهب برای مذهب"، و همچنان که هنر برای هنر، تجلیل از هنر می‌ماند، و علم برای علم، تجلیل از علم، و به خدمت انسان گماردن هنر و علم، تحقیر هنر و علم می‌ماند، مذهب برای مذهب نیز، اصالت دادن به مذهب می‌شود و به خدمت کمال انسانی درآمدنش، وسیله کردن مذهب و تحقیر مذهب است!!



اما در چنین تجلیلی عامیانه یا عوام فریبانه و در زیر این جلال دروغین، حقیقت و حیات مذهب منجمد و تعطیل می‌شود. همچنان که حقیقت و حیات هنر و علم. این است که امروز می‌بینیم، مذهب، شعائر مذهبی، مراسم دینی، عبادات، سنت‌ها و حتی مخارج و ابراز احساسات مذهبی در اسلام، مسیحیت . . . بیشتر از گذشته است، مسجد پیامبر را مقایسه کنید با مساجدی که هر یک شاهکاری از هنر و ذوق و نبوغ و طلا و سرمایه است. این تجلیل از مسجد است، اما در حقیقت خالی کردن مسجد است از محتوی.



مذهب به خاطر مذهب، نماز به خاطر نماز، روزه به خاطر روزه، حبّ علی به خاطر حبّ علی، قرآن به خاطر قرآن... یعنی علی و قرآن و روزه و نماز و تشیع و اسلام را تجلیل کردن، اما از مصرف انداختن. یعنی آنچه را که وسیله نجات است در طاقچه و قاب طلایی گذاشتن و هی در برابرش خم و راست شدن و تعظیم و تجلیل و سجده کردن، بی آن که هیچ دردی دوا شود. این است، مذهب برای مذهب!



مذهب و تمام اصلاحات مشابهی که احساس دینی را در فرهنگ اسلامی و ابراهیمی نشان می‌دهد (بر خلاف اصطلاح مشابهش در لاتین Religion) به مفهوم راه است. سلک، راه‌های پیچ و خم دار کوهستانی است - مثل "سانتیه" طریقت، راهی است از منطقه‌ای به منطقه‌ای، مثل راه‌های سفر. شریعت، راه آب است، راهی که از کناره بلند رودخانه پایین می‌آید تا سطح آب، تا برداشتن آب ممکن گردد و دست تشنه نیازمندی که در طلب آب آمده است به آب برسد.



صراط، در لغت (به معنی اولیه‌اش) راهی است که به معبد می‌رود. مذهب نیز از "ذهب" به معنی رفتن است، یعنی راه و روش، راه رفتن. دین نیز یکی از معانی‌اش راه است. امت که جامعه اسلامی است از ریشه "ام" به معنی آهنگ و راه است. امامت نیز همریشه امت است، و به معنی راهنمونی و راهبری است و عبادت به معنی هموار شدن و هموار کردن راه است (عبد الطریق). حج به معنی آهنگ و قصد جایی کردن است و طواف بر گرد محوری حرکت کردن. و سعی، از نقطه‌ای به نقطه‌ای، در کوشش برای یافتن مطلوبی، دویدن است. و سبیل، مطلقاً به معنی راه است.....



می‌بینیم اصطلاحات رایجی که اساسی‌ترین مبانی اسلامی را بیان می کند و حتی اصطلاحاتی که بر خود دین اطلاق می‌شود در فرهنگ نخستین اسلام، همه به معنی راه و حرکت در راه است و این فلسفه مذهب و همه عقاید و اعمالی را که مذهب مطرح می کند نشان می‌دهد. یعنی وسیله‌ای که باید از آن عبور کرد و به مقصدی رسید، نه این که در راه ایستاد و به تجلیل‌های بی‌حقیقت و بی‌هدف پرداخت. که این بدان می‌ماند که از "راه" نه به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به مقصود و مقصدی، بلکه برای نفس "راه"، استفاده کنیم و به تزئین کردن و چراغانی کردن و آراستنش بپردازیم. این، یعنی راه برای راه، یعنی رفتن، نه برای رسیدن، بلکه برای قدم زدن، بی هدف، بی دلیل، بی نتیجه. و اگر تمام عمرمان را در راه باشیم اما در آن بایستیم و یا قدم بزنیم و به رفتن و رسیدن نیندیشیم، یک گام هم راه به جایی نمی‌بریم. همچنان که نبرده‌ایم و این است معنی سخن علی‌وار علی که: "آن ها که بی دانش و ناآگاه عبادت می کنند همچون خر گردنده خراسند، راه می‌پیمایند و به جایی نمی‌رسند، صبح تا شام در حرکتند و در راه، اما در پایان راه به همان نقطه می رسند که آغاز کرده بودند". معنی عبادت برای عبادت، مذهب برای مذهب و راه برای راه این است.



راه نه برای راه، بلکه برای رسیدن به هدف، و مذهب نه برای مذهب بلکه راهی به سوی هدف. اما امروز، مذهب برای مذهب است که ارج دارد، و این است که اعتقاد به مذهب، از معتقد به آن مذهب سلب مسئولیت می‌کند. آن هم از کدام مذهب؟ از خود اسلام که اصولاً عمیق‌ترین و روشن‌ترین و قاطع‌ترین بیان را برای نشان دادن مسئولیت انسان انتخاب می‌کند، زیرا وقتی عقاید مذهبی، شعائر مذهبی و احکام مذهبی خود هدف شد، هرکه مذهب داشت به هدف رسیده است و دیگر مسئولیتی بارش نیست. نماز برای نماز به این معنی است که هرکه نماز گذاشت مسئولیتش را انجام داده است اما قرآن که می گوید: "ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر" به این معنی است که نماز وسیله نفی و نهی زشتی و بدی است و اگر نماز کسی چنین نقشی نداشت و این نتیجه‌ها از آن برنیامد، نمازگزار و بی‌نماز یکی است، اتومبیلی که مرا به جایی نبرد با اتومبیل نداشتن یکی است. اتومبیل برای اتومبیل یعنی چه؟؟

ادامه دارد.