سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از آنچه به کارت می آید بپرس و آنچه را به کارت نمی آید واگذار . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، پهلوی اول ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، مشاوره و روانشناسی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، تاریخ معاصر ایران ، رضاشاه ، پرتوی از قرآن ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، رضاخان ، تاریخ عصر پهلوی ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، پهلویها ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، شبه مدرنیته مستبدانه ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، احمد شاملو ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، مناسبتهای ملی و دینی ، ویروس کرونا؟! ، سردار سپه ، سرگرمی ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، رضاشاه ، پهلوی اول ، فروغ فرخزاد ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، توحید و رهایی ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، احمدشاملو ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، اندیشه های متعهد و انسانی ، انقلاب مشروطیت ایران ، توحید،عرفان،رهایی ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر شفیعی کدکنی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، دکترشفیعی کدکنی ، راه انسانیت ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، پرتوی از قرآن حکیم ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، فال روزانه حافظ ، فال ، فلسفه و عرفان ، گفتگو و مصاحبه ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تسلیت ، پیام توحید و رهایی ، سیاوش کسرایی ، شعر و زندگی ، علیمردان خان بختیاری ، روزها و یادها ، کلمات راهگشاء و طلایی ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، هموطن تسلیت و یاری ، مناسبتهای غم انگیز ملی ، ، هنر و ادبیات متعهد ایران ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، محمدرضاشاه پهلوی ، مرتضی کیوان ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :210
بازدید دیروز :28
کل بازدید :502376
تعداد کل یاداشته ها : 483
103/10/4
9:24 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[3] «ش56آبان1402خورشیدی»[2] «ش57-آذر1402خورشیدی»[4] «ش58-دی1402خورشیدی»[3] «ش59 -اسفند1402خورشیدی»[3] «ش60-فروردین1403خ»[1] «ش61-اردیبهشت1403خ»[1] «ش62-شهریور -1403خ»[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
یا صاحب الزمان (عج) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) مجله آرامش « تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

فال روزچهارشنبه 15 آبان 92

 

فال روزانه

 

امروز بر شما چگونه خواهد گذشت ؟

 

 

فروردین: شما هنوز سعی می‌کنید که احساسات خود نسبت به دوستان نزدیکتان را دسته بندی کنید. شاید به رویاهایتان اجازه دهید که یک رابطه دوستانه خوب را زنده کنند. یا شاید هم می‌خواهید نیازتان برای ایجاد کردن مرزهایی شخصی را واضح و شفاف کنید.

 

اردیبهشت: شما شاید ایده‌های خوبی برای انجام دادن کارهایتان در محل کار البته با روشی جدید و متفاوت داشته باشید. اگرچه مدتها در مورد این روش فکر کرده‌اید، ولی اگر حدس می‌زنید این روش کارایی ندارد و یا کسی ازتان حمایت نمی‌کند فعلاً آن را اجرا نکنید. به جای اینکه فکر کنید افراد دیگر بهتان ملحق شده و کمکتان می‌کنند، فعلاً بهتراست از خیر این موضوع بگذرید و انرژی تان را تلف نکنید!

 

خرداد: شما امروز با کمک منطق‌تان می‌توانید دیدگاه خوبی حاصل کنید. اما این بدین معنی نیست که شما به رویاهایتان اجازه ایجاد کردن یه رابطه دوستانه ایده‌آل‌تر می‌دهید. هم اکنون بهترین استراتژی برای شما این است که در عین حال که روابط عادی خود را حفظ می‌کنید، تسلیم عشق نشوید.

 

تیر: شما آماده جشن گرفتن هستید!! یا آماده انجام دادن کاری لذت بخش هستید?، حتی اگر هنوز وظایفتان را انجام نداده باشید. اما شما دوست ندارید تنهایی تفریح کنید، بنابراین دنبال کسی می‌گردید که با هم تفریح کنید و در جستجوی این وقت‌تان را تلف می‌کنید. اگر طرف مقابل‌تان دلش نمی‌خواهد شما را همراهی کند، بی خودی به او اصرار نکنید. شاید اگر تنها تفریح کنید بیشتر لذت ببرید!!

 

مرداد: شما هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن دارید و نکات مبهم زیادی نیز به صورت سربسته باقی مانده‌اند. حتی اگر بی‌صبرانه منتظر شروع کردن کارهایتان هستید، الان بهتر است که اصلاً کاری انجام ندهید و یک برنامه تفریحی تدارک ببینید. در عین حال به موقع خودش به فکر اهدافتان هم باشید. به جای اینکه برخلاف جریان آب شنا کنید، خودتان را به دست آن بسپارید.

 

شهریور: شما امروز در فکر تغییر دادن روش خود هستید و هرقدر بیشتر فکر می‌کنید این موضوع بغرنج تر می‌شود. خوشبختانه مشکل خیلی حادی برایتان پیش نخواهد آمد، اما باید از تجزیه و تحلیل کردن منطقی کردن دست بردارید. اگر به جای دنبال کردن حقیقت از غریزه و حس ششم خود پیروی کنید راه حل خوبی خواهید یافت.

 

مهر: شما امروز درگیر آرزوهای مربوط به شغل و حرفه‌تان شده‌اید. به جای اینکه آن را جدی گرفته و خودتان را درگیر کنید، برای مدتی در رویاهای شخصی و خصوصی تان گشت و گذار کنید! یک بار که دوباره رویاهایتان زنده شوند از نتایج آن شگفت زده خواهید شد. نگران نباشید؛ واقعیت صبر می‌کند تا شما بازگردید.

 

آبان: شاید امروز باز هم کارهای زیادی برای انجام دادن در داخل خانه داشته باشید که ظاهرا ربطی به وظایف شغلی ندارد. باوجود این فایده‌ای ندارد با حوادث خارجی بجنگید. مقاومت و عدم انعطاف پذیری در شما ناراحتی‌های بیشتری برایتان به همراه می‌آورد. تنها چیزی که در این روند از دست می‌دهید غرور نابجا است.

 

آذر: اگر شما نتوانید به دوست نزدیکتان بگویید دقیقا چه حسی دارید اعصابتان خرد خواهد شد. شاید دلایل خیلی خوبی برای حرف نزدن و ساکت بودن داشته باشید، اما نمی‌توانید در برابر وسوسه دردل کردن مقاومت کنید! لزومی ‌ندارد تمام آرزوهای خود را بیان کنید، اما نباید از اطرافیانتان سلب اعتماد کنید.

 

دی: امروز فکر شما حول و حوش پول و سکه دور می‌زند! اما دنبال راه‌هایی هستید که بتوانید در مورد یک مساله مهم مالی تصمیم گیری کنید. افکار بزرگ داشته باشید؛ برای اینکه رویاهای شما فوق العاده بزرگ هستند. در مورد تصمیماتی که آنی و لحظه‌ای هستند احتیاط کنید، اگر در مورد اقدام بعدی خود کاملاً مطمئن نیستید، بهترین کار این است که در مورد تمام گزینه‌ها تحقیق کنید.

 

بهمن: امروز روزی است که باید در بین همکارانتان بدرخشید! اما شاید نتوانید از محبوبیت خود به نفع خود استفاده کنید. مادامی ‌که به خودتان مغرور نشوید، مورد تشویق و توجه واقع شدن تجربه خیلی خوب و زیبایی خواهد بود.

 

اسفند: امروز یکی از نزدیکان‌تان می‌خواهد حرف خیلی مهمی‌ بهتان بزند، اما به دلایل نامعلومی ‌منصرف می‌شود. متاسافنه شما نمی‌توانید کاری بکنید و اگر بیشتر سعی کنید سدی که بینتان ایجاد شده است عمیق‌تر می‌شود. بعضی از این مشکلات شاید نتیجه رویاپردازی‌های شما باشد. بهترین کار صبر کردن است؛ پس زمانی را اختصاص دهید که رویاهای خود را منطقی تر کنید.

 

پایان.


  

 فال روزچهارشنبه 15 آبان 92

 

فال روزانه

 

امروز بر شما چگونه خواهد گذشت ؟

 

 

فروردین: شما هنوز سعی می‌کنید که احساسات خود نسبت به دوستان نزدیکتان را دسته بندی کنید. شاید به رویاهایتان اجازه دهید که یک رابطه دوستانه خوب را زنده کنند. یا شاید هم می‌خواهید نیازتان برای ایجاد کردن مرزهایی شخصی را واضح و شفاف کنید.

 

اردیبهشت: شما شاید ایده‌های خوبی برای انجام دادن کارهایتان در محل کار البته با روشی جدید و متفاوت داشته باشید. اگرچه مدتها در مورد این روش فکر کرده‌اید، ولی اگر حدس می‌زنید این روش کارایی ندارد و یا کسی ازتان حمایت نمی‌کند فعلاً آن را اجرا نکنید. به جای اینکه فکر کنید افراد دیگر بهتان ملحق شده و کمکتان می‌کنند، فعلاً بهتراست از خیر این موضوع بگذرید و انرژی تان را تلف نکنید!

 

خرداد: شما امروز با کمک منطق‌تان می‌توانید دیدگاه خوبی حاصل کنید. اما این بدین معنی نیست که شما به رویاهایتان اجازه ایجاد کردن یه رابطه دوستانه ایده‌آل‌تر می‌دهید. هم اکنون بهترین استراتژی برای شما این است که در عین حال که روابط عادی خود را حفظ می‌کنید، تسلیم عشق نشوید.

 

تیر: شما آماده جشن گرفتن هستید!! یا آماده انجام دادن کاری لذت بخش هستید?، حتی اگر هنوز وظایفتان را انجام نداده باشید. اما شما دوست ندارید تنهایی تفریح کنید، بنابراین دنبال کسی می‌گردید که با هم تفریح کنید و در جستجوی این وقت‌تان را تلف می‌کنید. اگر طرف مقابل‌تان دلش نمی‌خواهد شما را همراهی کند، بی خودی به او اصرار نکنید. شاید اگر تنها تفریح کنید بیشتر لذت ببرید!!

 

مرداد: شما هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن دارید و نکات مبهم زیادی نیز به صورت سربسته باقی مانده‌اند. حتی اگر بی‌صبرانه منتظر شروع کردن کارهایتان هستید، الان بهتر است که اصلاً کاری انجام ندهید و یک برنامه تفریحی تدارک ببینید. در عین حال به موقع خودش به فکر اهدافتان هم باشید. به جای اینکه برخلاف جریان آب شنا کنید، خودتان را به دست آن بسپارید.

 

شهریور: شما امروز در فکر تغییر دادن روش خود هستید و هرقدر بیشتر فکر می‌کنید این موضوع بغرنج تر می‌شود. خوشبختانه مشکل خیلی حادی برایتان پیش نخواهد آمد، اما باید از تجزیه و تحلیل کردن منطقی کردن دست بردارید. اگر به جای دنبال کردن حقیقت از غریزه و حس ششم خود پیروی کنید راه حل خوبی خواهید یافت.

 

مهر: شما امروز درگیر آرزوهای مربوط به شغل و حرفه‌تان شده‌اید. به جای اینکه آن را جدی گرفته و خودتان را درگیر کنید، برای مدتی در رویاهای شخصی و خصوصی تان گشت و گذار کنید! یک بار که دوباره رویاهایتان زنده شوند از نتایج آن شگفت زده خواهید شد. نگران نباشید؛ واقعیت صبر می‌کند تا شما بازگردید.

 

آبان: شاید امروز باز هم کارهای زیادی برای انجام دادن در داخل خانه داشته باشید که ظاهرا ربطی به وظایف شغلی ندارد. باوجود این فایده‌ای ندارد با حوادث خارجی بجنگید. مقاومت و عدم انعطاف پذیری در شما ناراحتی‌های بیشتری برایتان به همراه می‌آورد. تنها چیزی که در این روند از دست می‌دهید غرور نابجا است.

 

آذر: اگر شما نتوانید به دوست نزدیکتان بگویید دقیقا چه حسی دارید اعصابتان خرد خواهد شد. شاید دلایل خیلی خوبی برای حرف نزدن و ساکت بودن داشته باشید، اما نمی‌توانید در برابر وسوسه دردل کردن مقاومت کنید! لزومی ‌ندارد تمام آرزوهای خود را بیان کنید، اما نباید از اطرافیانتان سلب اعتماد کنید.

 

دی: امروز فکر شما حول و حوش پول و سکه دور می‌زند! اما دنبال راه‌هایی هستید که بتوانید در مورد یک مساله مهم مالی تصمیم گیری کنید. افکار بزرگ داشته باشید؛ برای اینکه رویاهای شما فوق العاده بزرگ هستند. در مورد تصمیماتی که آنی و لحظه‌ای هستند احتیاط کنید، اگر در مورد اقدام بعدی خود کاملاً مطمئن نیستید، بهترین کار این است که در مورد تمام گزینه‌ها تحقیق کنید.

 

بهمن: امروز روزی است که باید در بین همکارانتان بدرخشید! اما شاید نتوانید از محبوبیت خود به نفع خود استفاده کنید. مادامی ‌که به خودتان مغرور نشوید، مورد تشویق و توجه واقع شدن تجربه خیلی خوب و زیبایی خواهد بود.

 

اسفند: امروز یکی از نزدیکان‌تان می‌خواهد حرف خیلی مهمی‌ بهتان بزند، اما به دلایل نامعلومی ‌منصرف می‌شود. متاسافنه شما نمی‌توانید کاری بکنید و اگر بیشتر سعی کنید سدی که بینتان ایجاد شده است عمیق‌تر می‌شود. بعضی از این مشکلات شاید نتیجه رویاپردازی‌های شما باشد. بهترین کار صبر کردن است؛ پس زمانی را اختصاص دهید که رویاهای خود را منطقی تر کنید.

 

پایان.


  

خـوشحالی یک وضعیت خاص ذهـنـی اسـت. هـر فـردی درزنـدگی خـود

 

روزهـایی را تجربه نموده که برایش خوشایندنبوده است. اما ناخرسندی

مزمن میتواند سلامتی، شغل و روابط شما را تحت تاثیر قرار

دهد.بجزهـرگونه مشکـلات پزشکی یا افسردگی های بلندمـدت که نیازمند

تجویزهای طبی و مساعدت حرفه ای می باشند، می توانـیـد مـیزان

خوشحالی خود را کنترل نمایید.

 

 


بـه خـوشـحال بـودن فـکر کـنـیــد تا احساس و ظاهر بهتری بدست آورید.

 دراین قسمت نکته های وجود دارند که شما را در این کار یاری می نمایند:

1- خوش بین باشید.


بـه زنـدگی با دیـدی مثـبـت نگـاه کـنـید تـا خـود را بـه دلیل احساس انرژی و

 خوشحالی بسیار زیادی کـه نصیبتان خواهـد شد، متعجب سازید. بـه یاد

 داشته باشید که افراد شاد و مثبت بیشتر می توانند دیگران را مجذوب خود

کنند.

 

2- دید وسیعی داشته باشید.


اجازه ندهید مسائل کوچک شما را آشفته نمایـد. بـرای رسیـدن بـه هـدف

خـود پـایدار و مـقاوم باشید، خـواه آن هـدف ریاست، پرداخت رهن و یا یک

ازدواج طولانی مدت باشد. در ایـن راه بـا موانـعی مواجه خواهید شد؛ به

سرانجام و پـاداش تلاشـتان فکر کـرده و از ناخرسندی بخاطر مسائل کم

 اهمیت دوری نمایید.

 

3- سپاسگزار باشید.


از دیگران قدردانی کنید. از همکار خود بخاطر کمکش بشما تشکر کرده و

بدلیل موفقیت در انـجـام کـارش بـه او تـبریک بـگویید. بـه خدمتکاری که

صبحانه شما را برایتان می آورد کـلمـه ای محـبت آمیـز بیان کنید. به شخص

 درمانده ای کـه در خـیـابان از مـقـابـلـش رد میشوید، چند سکه کمک نموده

 و از اینکه زندگی مسرت بخشی دارید شکرگزار باشید.

 

4- از زندگی لذت ببرید.


به کارهایی مبادرت نمایید که از انجام دادن آنها لذت میبرید: اتومبیلتان را

 بـشوییـد، بـه برخی تعمیرات جزئی در منزل بپردازید، تلویزیون تماشا کنـیـد،

 خرید بروید. برای خود یک اولویت قائل شده و آنچه را که دوست دارید انجام

 دهید.

 

5- از جسم خود مراقبت نمایید.


خوب بخورید و ورزش کنید. به باشگاه رفته و کمی بدوید یـا در یـک بازی

ورزشی شرکت کنید. هـمراهی نمودن یـک تـیم به عنـوان یـک عضـو و

بیرون رفتن با هم تیمی ها بعد از بازی، برای جسم و فکر شما مفید خواهد

بود.

 

6- برنامه های خود را تغییر دهید.


برنامه های روزانه خود را عوض نموده تا انرژی جـدیدی پیدا کنید. مرز

مشخصی بین کار و تـفریح ایـجاد نـمایید. بـرای فـعالیتهای ســرگرم کننده و

 یا تفکر در محیطی آرام از خانه خارج شوید.

 

7- با مردم در تماس باشید.


آیا بخاطر می آورید زمانـی کـه یک دوست قدیمی بطور غیر منتظره با شما

 تماس گرفت چه احساسی داشتید؟ برای یکی از آشنایان ایمیلی ارسال

نمـوده یا با افراد فامیل و یا دوستان قدیمی خود تماس گرفته و از حال آنها

 باخبر شوید.

 

8- خلاق باشید.


روزنه ای برای انرژی خلاق خود بیابید. این ممکن است شـامـل

کـاردسـتـی، باز سازی، نقاشی، ترسیم کاریکاتور، نویسندگی و یا حتی

باغداری باشد. مهم نیست که چــقدر مشغله داشته باشید و یا تا چه اندازه

 در آخر هفته احساس بی حالی می کـنـیـد، اگـر زمـانی را برای انـجـام

فـعـالیت های خلاق اختصاص دهید، احساسی شادتر و سالم تر خواهید

نمود.

 

9- برای خود همدمی پیدا کنید.


تقسیم نمـودن تجربیات با کسی که به او عشق می ورزید، خوشحالی

 شما را افزایش خـواهـد داد. عـشـق مـطلق باعث بوجود آمدن احـسـاس

امنیت، رضایت و شادمانی در شما می گردد. روابط جنسی مشروع نیز

میتواند بـرای ذهـن و جسم شما اثرات بسیار مفیدی داشته باشد.

 

10- با کسی صحبت نمایید.


یکی از دوستان خود را برای هم صحبتی و بیان احساسات و عقاید خود

انتـخـاب کـنید. او در مـورد شما قضاوت ننموده و مشکلات شما را حل

نخـواهد کرد. وی بـه حـرفهایـتـان گوش می دهد چرا که می داند شما نیز

 همین کار را برایش انجام خواهید داد.

 

11- تخیل کنید.


آرزوها و بلند پـروازی های خود را یادداشت نموده و به تدریج آنها را واقعیت

 بخشید آنگاه همیشه چـیزهایی بـرای انــتظار کشیدن، و جایی برای

متمرکز کردن انرژی خود خواهید داشت.

 

 

12- بخشنده باشید.


شاید زمان آن فرا رسیده باشد که کسـی ( یـا خودتان ) را بخاطر چیزی که

 اتفاق افتاده و یا گفتـه شـده مـورد بـخشایـش قـرار دهــید. اتفاقات و

اشتباهات گذشته را پـذیرفته و فراموش کنید. بدانید که نمیـتوانید زمان را بـه

 عـقب برگردانید. شادمانی خود را با از یاد بردن نومیدی ها و شکستهای

 گذشته دوباره بدست آورید.


نگران نباشید، خوشحال باشیددر دنـیای واقعی نمی توانیم از دیگران انتظار

 داشته باشیم تا برای ما شادمانـی ایـجـاد کنند. خوشحالی حالتی از ذهن

 است که کاملا میتواند تحت کنترل شما باشد.


محیط پیرامون خود را به گونه ای مهیا سازید که فرصتـهایـی بـرای شناختن

 و لذت بردن از جنبه های مثبت و خوشایند زندگی را فراهم آورد. برای شاد

 بودن تلاش کنید.


منبع : مجله اینترنتی صبح بخیر ایران

 


  
وقتی یک نفر لبخند می‌زند، یک حال بد، تبدیل به حال خوب می‌شود
  
.
یک عذر‌خواهی پذیرفته می‌شود
 

اعتماد به نفسی بالا برده می‌شود
 
قراردادی بسته می‌شود و حتی ممکن است یک رابطه عاشقانه
 
نیز شکل گیرد.
 
اما اگر حال و هوای همین لبخند عوض شود: یک «نیشخند»
 
 می‌تواند روی اعصاب برود
 
سر کل‌کل و دعوا نتیجه را به کلی به رقیب واگذار کند
 
وسط یک دعوای زن و شوهری به معنای پایان یک رابطه به حساب
 
آید و حتی نشانه تحقیر محسوب شود.
.
.
خالی از لطف نیست قبل از آن که به "لبخند خوانی” بپردازیم،
 
بدانید که محققان می‌گویند که یک لبخند بسیار کوتاه‌مدت (حتی به
 
اندازه یک چهارصدم ثانیه) کافی است تا یک نیروی حسی قوی
 
 ایجاد کند: به طور مثال باعث می‌شود مردم به اطراف خود نگاه
 
مثبت‌تری داشته باشند و چه بسا مسایل خسته‌کننده مفرح و
 
با‌نشاط شوند! حتی شاید بتوانید مزه بد یک غذا را با لبخند برای
 
خودتان قابل تحمل کنید.
.
.
.
و اما در آخر: لبخند مسری است. به قول معروف «بخند تا دنیا به
 
رویت لبخند بزند
 
 
 الهه شادی


  
  در همه احوال و موقعیت ها، حتی اگر با همسرتان مشاجره ای داشته اید، او را در دیدار والدینش همراهی کنید.
 اگر دختر یا پسری خود به تنهایی به منزل والدینش برود، اولین سوالی که در ذهن والدین او مخابره می شود، این است که با همسرش دچار مشکل شده است، اگر پیش زمینه ذهنی خوبی نیز از شما نداشته باشند، این گونه خواهند گفت که از اول خودش را دست بالا می گرفته، به رفت و آمد با ما علاقه مند نیست، فکر کرده نیاد چی میشه و... که به این طریق باب گفتگوی "چرا نیامده است و اون این طوری و اون طوری" و هزاران حرف و حدیث دیگر را خود گشوده اید و در صورت وجود مشکلی بین شما وهمسرتان، زمینه مداخله یک طرفانه آنها را نیز موجب شده اید. لذا، بهتر است با تنظیم شرایط زندگی، در یک زمان خاص و از پیش تعیین شده چنین ملاقاتهایی را ترتیب دهید تا چنین شبهاتی را ایجاد نکنید .

• برخی از افراد با بروز کوچکترین مشکل و اصطکاک در زندگی، همسرشان را از دیدن خانواده اش محروم می کنند(به خصوص مردان از این سلاح، بیشتر استفاده می کنند). اگرعادلانه قضاوت کنید به این اندیشه دست خواهید یافت که شما از این حربه، به عنوان مسکّنی موقتی برای التیام خود و شرایط استفاده می کنید که چندان هم حربه کارسازی نیست. شما با وجود هر مشکل بزرگ با همسرتان، حتی اگر مسبب آن خانواده همسرتان باشد، نبایستی از رفت و آمد همسرتان با خانواده اش ممانعت کنید. این حق را ندارید که در رابطه والد و فرزندی مانع شوید و والدینی را که خواهان دیدار فرزندشان هستند، منتظر بگذارید چرا که دوری از فرزند برایشان مشکل و گاهی طاقت فرساست واین رفتار به جای نقش التیام بخشی، نقش شعله ور شدن زبانه های آتش را خواهد داشت و شرایط را بدتر خواهد کرد.

همسران

• با خانواده همسرتان به گونه ای رفتار نمائید که دوست دارید آنها نیز به همان گونه با شما رفتار کنند، هیچ گاه خیره سری نکنید، حریم و حدود احترام را نشکنید و اجازه ندهید حساسیت های بیش از حد شما باعث رنجش و تکدر خاطر آنها شود و موجبات طرد شما و همسرتان را در خانواده فراهم آورد.

 

• درصورت وجود اختلاف فرهنگی و طبقاتی با خانواده همسر، می توانید با صبر، گذشت و پیدا کردن وجوه مشترک، آنها را تعدیل نمایید. یادتان باشد که همسرتان شریک زندگی و همسفر ادامه راهتان است که در همه احوال باید یاریگر او باشید و به شکرانه وجود او در زندگیتان، بهتر است با خانواده او همراه بوده و مهربان باشید.

 

• اگر همسرتان نسبت به خانواده اش وابستگی افراطی نشان می دهد، در جستجوی علت این وابستگی باشید. در صورتی که علت این وابستگی، از رفتار شما نشات می گیرد، مثلا عدم توجه شما نسبت به او، کمبود عاطفه بین شما و همسرتان، عدم حمایت شما از وی، رفتارهای کودکانه و نسنجیده شما در برخورد با مشکلات و...، درصدد تغییر رفتارتان بر آیید. اگر گرایش افراطی او به پدر و مادر خود، علتی دیگر داشته باشد، بهتر است این موضوع را با او درمیان بگذارید و خواستار ترک آن شوید و در صورت عدم همکاری، این موضوع را با یک فرد معتمد و آگاه در میان بگذارید و برای رفع آن  راه حل بخواهید.

همسران

• هیچ گاه در صدد قطع رابطه همسرتان با خانواده اش نباشید. چه بسا با قطع این ارتباط، موجبات خلاء روحی و سلب آرامش وی را فراهم نموده اید که تبعات آن، اول از همه گریبانگیر خود شخص شما خواهد شد و تأثیر مستقیمی بر کیفیت زندگی مشترکتان خواهد داشت. از سوی دیگر، کینه و نفرت ایجاد شده به خاطر این رفتار، تا آخر عمر در ذهن همسرتان و خانواده اش باقی خواهد ماند و با کوچکترین تلنگر و لرزه ای زنده خواهد شد. با این اوصاف بهتر است به خاطر علاقه مندی به همسرتان، برای خانواده او نیز حرمت و احترام قائل باشید حتی اگر خانواده او را نمی پسندید.

 

• اگر ضرورتی ایجاب نمی کند( همچون کهولت و ناتوانی والدین یکی از زوجین، تنهایی، بیماری،...) سعی کنید محل زندگی تان در نزدیکی بستگان نباشد. از این طریق شما می توانید امکان مواجهه گفتاری و رفتاری را که منجر به بروز برخی مسایل خاص می شود را تا حد زیادی کنترل نمایید و نیز حافظ حریم حرمت ها و احترام ها باشید. پیامبر اسلام در این زمینه می فرمایند: با خویشاوندان خود پیوند کنید ولی همسایه آنها نشوید زیرا همسایگی میان شما کینه ها پدید می آورد( نهج الفصاحه ،ح 1843).

 

• سعی کنید جویای احوال و شرایط زندگی خانواده همسرتان باشید و همسرتان را نیزبه انجام این رفتار ترغیب نمایید. این وظیفه شما، از اهمیت بیشتری برخوردار می گردد، به خصوص اگر آنها در شهر دیگری زندگی کنند. مرتبا با آنها از طریق تلفن در تماس باشید و هر وقت فرصتی را پیدا کردید دیدن آنها را در اولویت برنامه تان قرار دهید.

همسران

• یکی از مواردی که برای همه انسانها با ارزش است و محبت طرفین را زیاد تر می کند هدیه دادن و هدیه گرفتن است. مناسبت های شاد مختلف را مغتنم شمرده و به بستگان همسرتان هدیه بدهید. هراز چند گاهی بدون برنامه قبلی آنها را به منزلتان دعوت نمایید و در کنار آنها بودن را علت دعوتتان بیان کنید.

 

• به هنگام بروز مشکلی در زندگیتان سعی نمایید تا حد امکان آن را در بین خودتان حل و فصل نمایید و آن را در خانواده هایتان مطرح ننماید تا از این طریق از تبعات بعدی آن همچون دخالت، جانبداری،... پیشگیری کرده باشید. اما اگر برای حل مشکلتان، نیازمند راهنمایی های یک فرد با تجربه هستید، با در نظر گرفتن نوع مسئله و آگاهی از نحوه برخورد خانواده خود یا همسر با این موضوع، علت درخواست کمک از آنها و رضایت همسرتان، بهترین مشاوران را والدینتان بدانید و سوالات و یا مسائلتان را مطرح نمایید و نظر آنان را جویا شده و راهنمایی بخواهید. والدین آگاه و خردمند با آگاهی که از شرایط زندگی شما دارند، می توانند با این درخواست شما عاقلانه و بدون سوءگیری برخورد کرده  و نظرات مفیدتری ارائه دهند.

 

در پایان امیدواریم شما و همسرتان با به کاربستن راهکارهای ارائه شده و با همکاری یکدیگر و ممارست و صبر بر تمرین، بتوانید بر کیفیت این ارتباط مهم بیفزائید و آن را سامان بخشید.

تهیه و تنظیم : پایگاه تکناز


  

فرا رسیدن ماه پر خیر و برکت محرم را به همه برادران و خواهران حسینی و زینبی کشور عزیزمان ایران تبریک و تسلیت عرض می نماییم.

ماه محرم،ماه شناخت حضرت امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)،بزرگ پیامرسان کربلا،و ادامه راه پاک آن شهیدان و پیشوایان می باشد.

با مطالعه زندگی و بیانات گرانقدرحضرت زینب{س} در روز عاشورا و قبل و بعد از آن، و مطالعه فراگیر و هدفمند زندگی،دستورات و بخصوص دانستن فلسفه و دلایل قیام کربلای حضرت امام حسین{ع}-و اجرای دستورات او و همه ائمه اطهار{ع} در نیت-شعار و عمل،عشق،محبت و معرفتمان را دوچندان افزایش دهیم،تا جوابی قاطع،کوبنده و علمی به دشمنان تشیع علوی و شبهه افکنان مغرض با سلاح اندیشه و آگاهی بدهیم. 

ماه محرم،ماه پیروزی حق بر باطل است.

ماه محرم،ماه اثبات پیروزی خون بر شمشیر میباشد.


  

 

گفتم از زشتی گفتارِ بدم ، گفت : “بیا”

از سیه کاری رفتار بدم ، گفت : “بیا”

 

گفتم از غفلت دل ، از هوسم ، از نفسم

صاحب آن همه کردارِ بدم ، گفت : “بیا”

 

گفتم از سرکشیم ، سینه سپر ، داد زدم

نیستم خسته دل از کار بدم ، گفت : “بیا”

 

گفتم از دوست گریزانم و در خود غرقم

دائما در پی پندار بدم ، گفت : “بیا”

 

گفتم از گوهر ذکر تو ندارم بهره

غوطه ور مانده در افکار بدم ، گفت : “بیا”

 

گفتم ای چشمه ی خوبی ، سحری چشم گشا

نگر اعمال شرر بار بدم ، گفت : “بیا”

 

گفتم ای صاحب این سفره که خوبان جمعند

گفته بودی که خریدار بِدم ، گفت : “بیا”

 

گفتم آینه شیطان شده بودم عمری

خسته از دست همین یار بدم ، گفت : “بیا”

 

گفتم خدا ز دست دل من رنجیده

من همان عبد گنهکار بدم ، گفت : “بیا”


  

ابوالفضل پورعرب از بازیگری خداحافظی کرد

ابوالفضل پور عرب، بازیگر سینما و تئاتر و تلویزیون در گفتگو با خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران درباره وضعیت جسمانی خود گفت: مدت طولانی را در بستر بیماری بودم و اکنون برای استراحت و گذراندن دوران نقاهت به “بوشهر” رفته بودم.

وی افزود: در حال حاضر حالم خوب است و شاید به زودی با پروژه‌ای همکاری خود را آغاز کنم.

پورعرب درخصوص حضورش در “کلاشینکف” تصریح کرد: حضورم در “کلاشینکف” به دلیل سفرم به “بوشهر” منتفی شد و من دیر به این پروژه رسیدم.

وی ادامه داد: تصمیم گرفته‌ام دیگر بازی نکنم و در مقام کارگردانی فعالیت خود را ادامه دهم.

ستاره سینمای ایران با اشاره به سن خود، اظهار داشت: دیگر توانایی و بازتاب بازی‌ام مثل جوانی‌ام نیست و ترجیح می‌دهم به جای ایفای نقش، کارگردانی کنم.

پورعرب خاطرنشان کرد: از لطف و احوال پرسی مردم سپاسگزارم و سعی می‌کنم با ساختن آثاری متفاوت در خدمت آنها باشم.


92/8/14::: 11:59 ع
نظر()
  

بخش اول

 

مسئولیت‌های شیعه بودن،-

از دیدگاه دکتر علی‌ شریعتی::

 



Print

   
             
         

مسئولیت شیعه بودن، غیر از آن که یک بحث علمی و فلسفی و اعتقادی بسیار عمیق است، در قلمرو و تحقیق محقق و متفکر و آشنا با مسائل علمی، خود بخود، بحثی عمومی نیز هست، که هرکه به مکتبی - یا مذهبی - معتقد می‌شود، مسئولیت‌هایی را متوجه خویش می‌کند و شیعه بودن نیز از این قاعده مستثنی نیست.

هر کس (در هر سطحی از تفکر علمی) با اعتقاد به هر مکتب و مذهبی، باید خویشتن را در برابر این پرسش بیابد که: "اعتقادم، چه مسئولیت‌هایی را متوجه‌ام می‌کند؟" بخصوص وقتی که مسئله "شیعه بودن" است و مسئولیت بسیار جدی‌تر و سنگین‌تر. چرا که یکی از خصوصیات مذهب تشیع (نسبت به سایر مذاهب برادر در اسلام) تعریف ایمان است.

دانشمندان شیعه، در تعریف ایمان، غیر از ایمان به قلب و اقرار به زبان، شرط عمل و اجرا (و بنا به اصطلاح عمل به جوارح) را نیز می‌افزایند، که اصل "اصالت عمل" است. یعنی همچنان که در فلسفه "اگزیستانسیالیسم"، اصل "پراکسیس" مطرح است، عمل، ایجاد کننده واقعیت و حقیقت است، و بی‌عمل، اعتقاد و عدم اعتقاد به چیزی، مساوی است. بی‌عمل، مؤمن بودن، مساوی است با کافر و منکر بودن. زیرا به قول "رگریه" (یکی از منتقدین هنر اگزیستانسیالیسم): "هنرمندان بزرگ در آثاری که بوجود نیاورده‌اند، با بی‌هنران مساویند". مثلاً فردوسی و مولوی که در به وجود آوردن شاهنامه و مثنوی، هنرمند و شاعرند، در آثاری که به وجود نیاورده‌اند، با دیگران (حتی کسانی که از خواندن و نوشتن نیز عاجزند) مساویند، و این در ذهنیت ماست که چون در کار خلق و آفرینش هنری هم نیستند (عمل نمی‌کنند) هنرمند و شاعرشان می‌خوانیم.

روشنفکر مترقی و آگاهی که می‌داند و عمل نمی‌کند، با منحط جاهل خواب آلودی که نمی‌داند که عمل کند، مساوی است. کسی که تمام مسائل اجتماعی را دقیق و عالمانه تحلیل می‌کند، اما از تعهد هر مسئولیت اجتماعی سر باز می‌زند، به اندازه کسی که اصلاًَ نمی‌داند جامعه چیست، ارزش وجودی دارد، زیرا که "بد" و "خوب" ، "ایمان" و "کفر" و "شیعه بودن" و "شیعه نبودن"، بعد از عمل است که تحقق می‌یابد.

دانشمندان شیعه، با این اصل اضافی (اصالت عمل) نشان می‌دهند که بینش اصلی شیعی، تا چه حد برای مسئولیت، اصالت قائل است. اصالتی که در ذات "شیعه بودن" نهفته است، نه وظیفه‌ای که هر فرد پس از شیعه بودنش باید انجام دهد.

بحث اساسی‌ای که در جهان امروز مطرح است، مسئله مسئولیت را بیش از آنچه که ما در فارسی از این کلمه می‌فهمیم، ارزش و تعمق بخشیده است. اصل اعتقاد به اصالت "مسئولیت" یا "آزادی هنرمند"، بزرگترین تصادم میان دو قطب فکری جهان را (در شرق و غرب) سبب شده است. آیا هنرمند کسی است که ارزش‌های مجرد هنری را آنچنان که خود می‌گزیند، و بر اساس ملاک‌هایی که خود می‌پسندد، خلق می‌کند؟ و یا هنرمند، آفریننده و خلاقی است که پیش از اصالت دادن به اثر هنری خویش، خود را مسئول انجام تعهدی می‌داند، و اثرش را وسیله‌ای برای رسیدن به هدفی که رسالت خویش می‌شمارد؟

این دو تعریف، دانشمندان و متفکران، بخصوص هنرمندان و نویسندگان جهان را به دو قطب متضاد تقسیم کرده است. و اصل "هنر برای هنر" را در برابر "هنر برای انسان" (و برای ترقی و نجات و آزادی انسان و اجتماع)، نشانده است. آیا "علم" بخاطر خود علم است یا بعنوان وسیله‌ای در خدمت نیاز انسان‌ها، توده‌های مردم و جامعه بشری؟

آیا کسی که توانست اثری پدید آرد که احساسی برانگیزد، و با عناصر کلام قطعه زیبایی بسازد، شاعر است؟ یا شاعر کسی است که تمام قدرت‌های بیان را به کار می‌گیرد، تا انسان‌ها را در نیل به هدف‌ها (و آگاهی بخشیدنشان به زندگی و احساس، و مسئولیت‌ها و ناهنجاری‌های سرگذشت و سرنوشت‌شان) یاری کند؟ کدام یک از این‌ها واقعیت است؟ از قول "نیچه" در یک جمله می‌گویم: "هنر برای هنر"، "علم برای علم" و "شعر برای شعر"، فریبی است برای پوشاندن "نعش بودن" هنرمند یا دانشمند و (آبرومندانه) جلوه دادن گریزش از تعهد مسئولیت‌های اجتماعی!

در قرن بیستم، فاجعه‌ای بزرگ، بسیار عمیق و هنرمندانه طرح شد، و علم بخاطر خود علم ارزش یافت. نه در خدمت اثبات یا انکار مذهب، مکتب، ایدئولوژی و حق و باطل. "من جامعه‌شناس" جامعه‌شناسى‌ام را وسیله قرار نمی‌دهم تا برای مردم مکتب بسازم، راه حل پیشنهاد کنم، و بوسیله آگاهی‌های علمیِ جامعه‌شناسى‌ام به رهائی و نجات، هدایتشان کنم... چون جامعه‌شناسی تکنیکی نیست که راه حل نشان بدهد. پیغمبری نیست که هدایت کند، و مسئول اثبات و انکار مکتب، یا هدفی نیست. کار جامعه‌شناسی محدود به این است که واقعیتی در جامعه (یا واقعیتی را بنام جامعه) تجزیه و تحلیل و آنالیز کند. فقط بگوید پدیده‌ای که در جهان بوجود میاید، عواقبی چنین دارد، و حالتی که در جامعه هست بعلت این عوامل یا علل است. و چون راه نجات را بپرسی، میگوید: "مسئول راهنمائی نیستم، این کار فلسفه است و ایدئولوژی و مذهب...) و چون از عالم بجوئی پاسخ می‌شنوی که: "جواب به آنچه که می‌پرسی، علم را نوکر هدف‌های خاصی می‌کند، در صورتی که علم آزاد است!

از جامعه شناس می‌پرسی که جامعه بشری را سرمایه داری می‌سازد یا غیر سرمایه‌داری؟ و جواب می‌شنوی که: "این ها به من مربوط نیست. من فقط می‌گویم که سرمایه داری چگونه پدیده ایست، چگونه بوجود آمد و چه تحولاتی یافت، و چه انواعی دارد. این که بد است یا خوب، باید نگاهش داشت یا ویرانش کرد، به من مربوط نیست. من گرسنگی را می‌توانم تجزیه و تحلیل کنم، اما نشان دادن راه سیر کردن گرسنگان کار من نیست."

می‌بینید که چگونه با سرپوش زیبای "حقیقت علمی" و "آزادی و عدم تعهد و مسئولیت عالم" ، و با شعار "آزاد شدن دانشمند و دانش"، توده های انسانی و بشریت و جامعه‌هایی را که از ناهنجاری و تبعیض و تصادم و تضاد رنج می‌برند و راه نجاتی می‌جویند، از آگاهی‌ها و روشنگری‌ها و یاری‌هایی که علم (و بخصوص جامعه شناسی) می‌تواند ببخشد، محروم می‌کنند؟

در این صورت، علم در خدمت مردم نیست. فیزیک‌دان فقط می‌خواهد حقایق عالم را کشف کند، و جامعه شناس فقط در اندیشه تجزیه و تحلیل واقعیت‌های اجتماعی است، و هیچ کار دیگرشان نیست. روانشناسی و تعلیم و تربیت و اقتصاد و . . . نیز چنینند. وقتی علم، از دسترس مردم و از هدایت مردم و تعهد مسئولیت سر باز زد و منزوی و گوشه نشین و پارسا شد، لقمه بسیار چربی می شود که به سادگی در اختیار قدرت‌ها قرار می‌گیرد. همچنان که امروز، علم آزاد شده از پیرایه ایدئولوژی (و هر مکتب و مذهبی) بیش از همه در اختیار دشمنان مردم، دشمنان ایمان و هدف و دشمنان نجات بشریت، قرار گرفته است.

"هنر را برای هنر دوست بداریم"، یعنی مردم را با لذت‌ها و زیبایی‌های مجرد سرگرم کردن، و هنر را نیز سرگرم خلق این تفنن‌های ذوقی کردن، که کسانی بتوانند از آن لذت ببرند که در رفاه مادی و اجتماعی بسر می‌برند و می‌خواهند فراغتشان را به فعالیت‌های هنری بپردازند و خلاصه شکم گنده‌های خرپولی که در مزایده‌ها و گالری‌ها تابلو‌های هنری می‌خرند به قیمت‌هایی که آوازه‌اش بپیچد! آن‌ها که فقط از هنر پول دارند و هنر مکیدن و کید.

این است که می بینیم "هنر در خدمت هنر"، به "هنر در خدمت اشرافیت و رفاه" تبدیل می‌شود. و تابلوی یک نقاش، که برای دل خویش نقاشی می‌کند بی‌توجه به آن که مردم بپسندند یا نپسندند، و به درد مردم بخورد یا نخورد فقط و فقط طعمه دهان مناقصه و مزایده‌هایی است که به کاخ میلیاردرها می‌انجامد. سلب مسئولیت از علم، ادب، شعر و هنر، اصل فریب قدرت‌های مسلط بر بشریت است، تا انسان را از بزرگترین سرمایه‌ها و عوامل نجات و رفاه و ترقی محروم کند، و دانشمندان و هنرمندان را (که بزرگترین سرمایه زندگی بشریند) از متن جامعه بیرون براند و در لابراتوارها و کلاس‌های در بسته دانشگاه‌ها محصور کند، و به نوعی پارسایی آبرومندانه به نفع خویش ناگزیرشان سازد.

این است که می‌بینیم در دوره های دیکتاتوری و قلدری در تاریخ، انزوا طلبی و عزلت گزینی و پارسایی منفی و زهد گرایی و گوشه نشینی اجتماعی، این همه ترویج می‌شود، تا جامعه، بهترین و پاک‌ترین روح‌هایش را نبیند، و آن همه در زوایای خانه‌ها و غارها و رهبانیت‌های بی‌دلیل، بپوسند، تا با مردم و عوام کالانعامی سر و کار داشته باشند که از بهترین اندیشه‌ها، و پاک‌ترین روح‌هایش خالی‌اند.

شاید لفظ و تعبیر "مسئولیت" نو باشد، اما تکیه‌ای که رهبران و روح اسلام بر مسئولیت هنر و علم و ادب (و حتی شعر) دارند، بیش از آنی است که امروز در دنیا مطرح است. تناقض‌ها و تضادهایی که بدون طرح مسأله مسئولیت، احساس می‌کنیم، یکی از اساسی‌ترین و درخشان‌ترین ملاک‌های تأکید و اصرار و تعصب اسلام است بر مسئولیت بر علم، شعر، هنر، اندیشه و تحقیق، که تنها وجه ممکن هنر و علم را در خدمت اجتماع و ایمان می‌داند و شکل مخالفش را با شدت نفی می‌کند.

شعر جاهلیت، "هنر برای هنر" و "شعر برای شعر" است، شعر امرؤالقیس و تمام شعرای جاهلی، معلقات سبعه - که هنوز هم در ردیف زیباترین قصاید شعری جهان به حساب می‌آید، بر اساس ملاک "شعر، برای خود شعر" ، به وجود آمد، اما اسلام (قرآن به صراحت - و الشعراء یتبعهم الغاوون- و مسلمین عملاً و نظراً)، چنانش کوبید، که هرگز تاب سر برآوردن نیافت. و بعد از اسلام نیز - به قول طه حسین - شعرای جاهلی، شعر برای شعر سرودن را، رها نکردند، اما در برابر منطق توده اسلام نتوانستند سر از خرقه زربفت اشرافیان درآرند. اما اینان که اکنون به نام شعرای جاهلی معروفند، واقعاً شعرای جاهلی نبودند که مسلمانان شاعری بودند که شعر را برای شعر می‌سرودند، و روح اسلام نفی‌شان می کرد و پیامبر اسلام می‌گفت: حتی دل مرد پر از چرک باشد بهتر که پر از شعر.

مذهبی که چنان شدید و با بدترین تعبیرات به شعر و شاعر حمله می‌کند از سوی دیگر، چنان به دفاع از شعر بر می‌خیزد که باور کردنی نیست. حسان بن ثابت شاعری است که جز شعر گفتن کاری نمی‌داند، آنقدر که در جنگ خندق، که تمام مجاهدین، بیرون از شهر، در کنار خندق با دشمن مقابلند و زنان میان حصار، "او" در جمع زنان است! و تازه وقتی "صفیه" دختر عبدالمطلب، یهودی‌ای (از بنی قریظه) را به جاسوسی در پای حصار زنان می‌بیند و دفعش را از حسان می‌خواهد، جواب می‌شنود که: "شعر اگر خواسته باشید، از ما ساخته است اما این کار . . . !" و چون خود "صفیه" پایین می‌رود و با نیزه‌اش او را می‌کشد، و بالا می‌آید و به حسان می گوید تو مردی، برو و لباس‌هایش را به غنیمت بردار، می‌شنود: "چنین کاری را البته که می‌کنم!"

همین احسان شاعر، از پیامبر اسلام، چنان تجلیلی می‌بیند که هیچ شهید و مجاهدی ندیده است. یکی این که از میان دو کنیزی که حاکم مصر برای پیامبر می‌فرستد - با نام های "ماریه" و "سیرین" - "ماریه" را خود به زنی می‌گیرد (که ابراهیم از اوست) و "سیرین" را به حسان می‌دهد. و دیگر آن که کاخی را که یکی از اشراف به پیامبر هدیه می‌دهد (که از قصرهای ییلاقی اطراف مدینه بوده است، و در جایی که پیامبر آرزوی داشتن خانه‌ای ییلاقی داشته است) این تنها کاخ را به حسان می‌بخشد. و یک بار به صله شعر کعب بن زهیر، خرقه درویش، بیرون می‌کند و بر کعب می پوشاند. و همین پیامبری که می گوید: "چرک" از "شعر" بهتر است می‌گوید: "و ان من الشعر لحکمه"، و یک بار در برابر شعری که حسان سروده بود فرمود: "انما نفث روح القدس علی لسانک" همانا روح القدس بر زبانت دمیده است.

 

ادامه دارد.


  

پیام امید به روشنفکر مسئول

(تفسیر سوره روم)

بخش 3

دکتر علی‌ شریعتی::

 



Print

   
             
         

اینها گروه‌های روشنفکر هستند که دنیا را در اختیار دارند. ابوسفیان است که کاروان‌های قریش را از شام تا مکه هدایت می‌کند و نیز یاران او، کاروان‌دارهای قریش از بنی‌هاشم هستند و بنی‌امیه و به هر حال قبایل ثروتمند و سرمایه‌دار. اینها کسانی‌اند که زمام جهان را در دست دارند و می‌دانند که در دنیا چه خبر است.

پیغمبر اسلام خودش امی است از مکه جایی نرفته - جز یکی دو بار تا بصری که از وسط راه برگشته - کتاب‌های آسمانی دیگران را ندیده و نخوانده، با مذاهب جهان و تمدن‌های جهان مثل آنها آشنا نیست، زبان خارجه نمی‌داند، با فلسفه روم و یونان و اسکندرانی آشنایی ندارد، افلاطون قدیم و جدید را نمی‌شناسد، ازتمدن ایران و روم آگاهی ندارد، قدرت‌ها و جبهه‌گیری‌های دنیا دستش نیست، ارتش ایران و ارتش روم را نمی‌داند که چیست، سلاح و اسلحه دنیا را نه تنها ندارد، بلکه نمی‌شناسد و نشنیده است، امی است، پیروان او هم کسانی هستند که ازخودش محروم‌ترند و از همه این امتیازات اجتماعی، فرهنگی، علمی و تحصیلی محرومند: چنین گروهی در چنین وضعی است.

این روشنفکران مساله را این طور مطرح کردند که: به آن پسر عبد الله نگاه کن و آن عده فقیر و بیچاره که در اطرافش هستند، آیا او دارد این اشخاص را گول می‌زند، یا اینکه خودش نمی‌داند چه خبر است، به اینها می‌گوید «شما اگر کار کنید و ایمان به خداوند داشته باشید، می‌توانید بر همه جهان حکومت کنید». اصلاً جهان را نمی‌داند کجاست، خیال می‌کند جهان از مکه تا مدینه است، و همین 4 تا قبیله عرب، نمی‌داند که رومی‌ها فقط لژیون عربی‌شان صد هزار نفر، از عرب شمالی (از غسانی که مسلح هستند) می‌باشد و سپاه جناح جنوبی قشون روم صد هزار نفر مسلح است که اگر یک جناح دیگرش را برای جنگ تجهیز کند به سرعت می‌تواند در این صحنه 200 هزار نفر قوای مسلح بفرستد، آن هم با کدام سلاح؟ نه با خنجر و شمشیر، با «زبر» و «دبابه» و منجنیق و قلعه‌کوب‌های نیرومند.

ایران 700 هزار سپاه مسلح به یونان می‌فرستد، سپاهی که به طرف شمال شرقی گسیل می‌کند 500 هزار نفر است، سپاهی که فقط در اصفهان در پادگان جی دارد سیصد هزار نفر مسلح است، سپاهی که زین و برگ و افسار و تزیینات هر اسبش از مجموعه اسلحه همه عرب گران قیمت‌تر است. او نمی‌داند دنیا چه خبر است، عده‌ای مثل بلال، خباب، ابوذر، عمار، سمیه، سلمان، و امثال این تیپ‌ها را می‌گوید که اگر شما مومن باشید، و متقی باشید و کار کنید همین نسل شما - نه آینده - در دنیا حکومت می‌کنند، مسلماً ازدنیا خبر ندارد، و نمی‌داند که همه پایگاه عرب، مدینه و مکه و تمام قبایل عرب و همه یمن مجموعاً ارزش این را نداشته که به ایران و روم بروند آنجاها را مستعمره کنند، یعنی همه اعراب به درد بردگی هم نمی‌خوردند، برای همین هم هست که می‌بینیم ایران می‌رود آتن و مصر را می‌گیرد، و برای اینکه ایران بتواند مصر را تصرف کند باید همه این مناطق را دور بزند (اشاره به نقشه)، باید بیاید به آفریقا تا به این نقطه برسد و فتح کند. ایران مصر را در تصرف خود دارد، روم در این نقطه واقع است، اینجا عراق است، و دریای سرخ و آفریقا و در قسمت شمال ترکیه و یونان است که روم شرقی نامیده می‌شد. در قرن هفتم، در قرن بعثت پیغمبر است که دنیا بین دو بلوک تقسیم می‌شود، دو منطقه نظامی و قدرت و تمدن که همه چیز دنیا بین این دو قدرت تقسیم شده است، سرنوشت همه ملت‌ها، همه نژاد‌ها و همه قبائل و همه تمدن‌های دنیا یا در قسطنطنیه تعیین می‌شود یا در مرکز ایران یعنی مدائن، اگر کشوری و ملتی در قرن هفتم زیر دست رومی و ایرانی نبود، به خاطر این نبوده که آن ملت قدرتمند بوده است، بلکه خودشان و سرزمینشان از لحاظ استراتژی، از لحاظ اقتصادی یا از لحاظ تمدن کوچک‌ترین ارزشی برای اینکه حتی لشکرکشی به آنجا بشود نداشته‌اند، و فقط این موضوع وسیله نجات از زیر یوغ یونان یا ایران بوده است.

بنابراین، اگر در قرن هفتم ما در مکه باشیم دنیا در دست دو غول مسلح است، دو غول نظامی که علوم، تکنیک، فرهنگ، تمدن، مذاهب پیشرفته، فلسفه‌ها، علماء، نظام‌های اجتماعی، روابط اجتماعی، سازمان‌های اداری و نظامی و همه سلاح‌های مدرن در دست امپراطوری عظیم ایران است یا روم (شرق و غرب)، مکه در وسط دو بلوک قوی جهانگیر است، هر دو امپراطورند، امپراطور یعنی جهانگیر، یعنی قدرت جهانی مافوق یک کشور و یک نظم، ایران تمام شرق را زیر تسلط دارد، روم هم تمام غرب را، و این مکه و مدینه دو تا ده کوچکند و ارزش این را نداشته‌اند که رومی‌ها تمام صحرای النفوذ را بپیمایند، بیایند مدینه را بگیرند، یا ایرانی‌ها تمام ربع‌الخالی و نجد آتش خیز را طی کنند و مکه را بگیرند. تازه، مکه چیست؟ یک معبدی و یک قبله‌ای است در وسط، کاروان‌دار و گوسفنددار در اطراف، و یک گیاه هم در آنجا نمی‌روید. مدینه که قسمت حاصلخیز است یک شهر قبایلی و منطقه کشاورزی است که یک مقدار نخل کاری در اطراف آن مشاهده می‌شود و دو قبیله اوس و خزرج در آنجا زندگی می‌کنند و چند تا خانواده یهودی که در آنجا کاسبی می‌کنند - مثل همه جا. اصلاً معلوم نیست که راجع به زمان حاضر صحبت می‌کنم یا قرن هفتم!

پیغمبر اسلام در مکه است، مکه معبدی بوده سر راه و تازه مکه شده. یعنی یکی از منازل سر جاده شد، علتش این است که چون ایران و روم در طول تاریخ - پیش از اسلام - بر سر تقسیم دنیا همیشه با هم می‌جنگیده‌اند، میدان جنگ، عربستان بوده است، جاده ابریشم که از چین به ایران می‌آمد و از ایران به روم می‌رفت بزرگ‌ترین جاده اقتصادی شرق به غرب بوده، از قسمت شمال عربستان یعنی از ترکیه فعلی می‌بایست رد می‌شد چون آنجا صحنه جنگ دو قدرت بزرگ جهانی بود و کاروان‌های اقتصادی نمی‌توانست با امنیت کامل از آن منطقه رد شود، ناچار تجار جاده را تغییر دادند، یعنی کالا‌های چینی، یا ایرانی را برای رساندن به غرب از صحرای عربستان رد می‌کردند، خود مدینه و مکه در قسمت غربی‌اش کوهستان است و اینجا یک صحرای بزرگ و صحرای ربع‌الخالی و نجد است، صحراهایی که آتش از آن بر می‌خیزد و جز سنگ‌های سوخته آتش فشان چیزی در آن روییده نمی‌شود و دریایی از رمل است که تپه‌های شنی آن هر روز در تغییر است و هیچ نشانه‌ای هم وجود ندارد، تنها شتر می‌تواند راه را پیدا کند و از آن صحرا‌ها بگذرد، تجار ناچار بودند با شتردارها و کاروان‌دارهای عربستان برای حمل کالا‌های خود قراردادی ببندند.

اینکه اغلب مورخین ما بر اشرافیت قریش و اشراف بزرگ آن زمان تکیه می‌کنند شاید اطلاع ندارند که اصولاً - مکه قلعه‌ای بیش نبوده - مگر ابوسفیان چقدر ارزش داشته و یا اشرافیت آن زمان بر چه پایه‌ای بوده است؟ عده‌ای که می‌توانسته‌اند چند نفر شتر داشته باشند و یا واسطه کار باشند جزء اشراف بزرگ بوده‌اند، یعنی تجار، آن هم به خاطر اینکه جاده موقتاً تغییر مسیر داده وراه برای تجارت و جنگ ایجاد شده و چون امکان گذشتن ازاین جاده برای تجار تروتمیز ایرانی و رومی نبوده و نمی‌توانستند از صحرا بگذرند ناچار کاروانها را کرایه می‌کردند و مال التجاره خود را به شتردارهای قریش می‌دادند، زیرا این اشخاص وارد به راه بودند و از مسیر مکه به وسیله شتر مال التجاره شرق را به غرب یعنی به روم می‌بردند.

مکه سر راه قرار داشت و از این راه بود که عده‌ای از قریش به پول و پله‌ای می‌رسیدند کما اینکه هر دهی که کنار جاده قرار بگیرد، زمینش گران می‌شود و چند نفر قهوه‌چی پولدار پیدا می‌شوند (به هر حال آنها این اندازه اشرافیت داشته‌اند) و مکه چنین جایی است که از یک طرف به صحراهای آتش خیز و از طرف دیگر به کوهستان محدود است - اصولاً در کتب آن زمان ایران و روم، کلمه عرب و یا عربستان بسیار کم آمده و اگر گاهی در آثار و کتب یونانی کلمه عرب یا عربستان خوشبخت دیده می‌شود، مقصود یمن است که مقداری حاصلخیز است و به خاطر جنگی که ایرانی‌ها دائماً با حبشی‌ها در این سرزمین داشته‌اند نام آن در اخبار و یا سر زبانها است ولی خود عربستان - مکه و مدینه - اسمش در هیچ اثری از تاریخ نیست.

بنابراین آنجا، این ارزش را نداشته که ایران و روم این قسمت را در سیطره خودشان دربیاورند و اداره کنند. پس در چنین جایی که سرزمین وحی و محل بعثت و ظهور و انقلاب اسلام است، هر موجی و طوفانی که پیدا شود در خود این صحرا گم می‌شود و خبر آن به دنیا نمی‌رسد، چه رسد به اینکه قدرتش به خارج برسد.

دنیا با این قسمت از جهان اصلاً تماس ندارد که اطلاع پیدا کند چه حر کت، چه تحول و چه نهضت و انقلاب تازه‌ای شده است. بزرگ‌ترین خطر و تحول و تغییر برای یک روشنفکر در قرن هفتم - که از آنجا خبر دارد ویا فکر می‌کند وجود پیدا می‌کند - این است که به وسیله پیغمبر اسلام و پیروانش یک نهضتی به وجود بیاید و آنها قوی و نیرومند بشوند و ممکن بشود که تمام مکه را فتح کنند، فقط این خطر هست که تمام مکه را اشغال کنند و در اختیار خود بگیرند، تازه چه خواهد شد؟ افکار عمومی دنیا نمی‌تواند از خبر آن به وسیله روزنامه‌ها مطلع گردد، در چنین وضعی یک گروه فقیر، برده، بدبخت، مفلوک، بی‌سواد بی‌ارتباط با دنیا و عاجز، در حالی که حتی از شکنجه شدن خودشان نمی‌توانند مانع بشوند، و نمی‌توانند در برابر ارباب یکی از هم فکر‌های خودشان که امیه بن خلف است با تمام نیرو‌شان مقاومت کنند، با آن که می‌بینند رفیق‌شان شکنجه می‌شود، تماشا می‌کنند و کوچک‌ترین اعتراضی نمی‌توانند بکنند. در چنین حالی، پیغمبراسلام می‌گوید:

«اگر به ایمان و راهتان مومن باشید بر جهان حکومت می‌کنید»

روشنفکر آنجا می‌خندد که آقا دنیا کجاست؟ اصلاً می‌دانی دنیا کجاست و در آن چه خبر است؟ می‌دانی قدرت یعنی چه؟ می‌دانی سپاه و اسلحه دست کی است و می‌دانی چه کسی می‌تواند روم را شکست بدهد؟

فقط و فقط ایران است - از زمان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان، سه دوره از تاریخ، یعنی 550 سال پیش از میلاد تا 622 بعد از میلاد، 1100 سال - و روم که دنیا را اداره می‌کنند و با هم جنگ دارند، شرق و غرب و «عرب» هیچ جایی از تاریخ ندارد.

به مناسبت جاده‌ای که از مکه می‌گذرد چند نفر شتردار و کاروان‌دار عرب تازه به نان و نوایی رسیده‌اند، در حالی که یک نفر خودش زندگی ندارد و در خانه ابوطالب زندگی کرده و در بین همین شترداران هم نمی‌تواند حرفش را بزند، پس از اینکه توانسته زندگی‌اش را اداره کند و خانواده‌ای ترتیب بدهد - و آن هم به خاطر این بوده است که کارمند مزد بگیر یک زن ثروتمند به نام خدیجه شده است - پس او چگونه به پیروان خودش می‌گوید ما دنیا را تسخیر می‌کنیم؟ در اینجا است که سوره روم جواب می‌دهد:

آلم، غلبت الروم، در این تفسیر که عرض می‌کنم معلوم نیست تقسیم بندی دنیا از نظر وضع حاضر است یا 1400 سال پیش، هر دو زمان مشابه هم است، حتی الفاظ تغییر نکرده، جبهه‌گیری‌ها عوض نشده و جهت‌های جغرافیایی فرقی نکرده است، مسلمان‌های زمان حال هم‌چنان وضعی را دارا هستند، منتهی محدوده بدبختی‌شان گسترده‌تر شده است، بلوک شرق و غرب در دنیا حاکم است و مسلمانها در وسط قرار دارند - جزء دنیای سوم‌اند.

یونانی‌ها دنیا را بر اساس موقعیت جغرافیایی خودشان تقسیم بندی کرده‌اند و گفته‌اند از این نقطه به طرف شرق، خاور دور محسوب می‌شود: چین و ماچین. ماچین قسمت‌هایی از هندو چین را می‌گفته‌اند، ماچین یعنی آنچه که نزدیک به چین است، پس اطراف چین و هند، خاور دور است، البته نسبت به یونان؛ ایران خاورمیانه است، لبنان و سوریه و اردن و امثال اینها نیز جزء خاورمیانه هستند. خاور نزدیک یعنی سرزمین‌هایی که از منطقه خاور میانه به یونان نزدیک‌تراست. بنا براین، جهان سه قسمت شده است: خاور دور، خاورمیانه و خاور نزدیک.

جنگ ایران و روم بر سر دو قسمت است، همه جا را در تقسیم بندی بین خودشان حل کرده‌اند ولی بعضی جاها هنوز حل نشده است، مثل الان که یکی همین خاور نزدیک است و دیگری خاور دور. جنگ شرق و غرب بر سر خاور نزدیک که یک قسمت ارمنستان و دیگری بین النهرین است می‌باشد که گاه تحت تسلط بلوک شرق قرار می‌گیرد و گاه تحت تسلط غرب، و مساله ارمنستان را هم در آن موقع به نحوی حل کردند که خیلی خوشمزه بود، و آن این بود که حاکم ارمنستان، یک افسر ایرانی باشد، منتهی از امپراطور روم حکم بگیرد، پس مشکل آنجا هم حل شده بود!

اما تمام مشکل خاور نزدیک حل نشده بود، راه‌ها، نصیبِین، گاه در اختیار بلوک شرق قرار می‌گرفت و گاه به دست بلوک غرب می‌افتاد، گاه غربیها می‌آمدند تا نزدیکی مدائن را فتح می‌کردند وگاه شرق می‌رفت و تمام خاور نزدیک و ارمنستان و تا بیخ گوش روم را می‌گرفت. در خود عربستان هم مثل حالا عده‌ای عرب متمدن تقلیدی بودند، آنهایی که در شهر زندگی می‌کردند و پادشاهان حیره بودند، چون نزدیک به ایران بودند، از ایرانی‌ها تقلید می‌کردند، ایرانی زده بودند، آنهایی که در شمال زندگی می‌کردند غسانی‌ها بودند و مقلد رومی‌ها بودند و غرب زده دسته‌ای که نزدیک به شرق بودند، پیمان نظامی با بلوک شرق داشتند، به خاطر نجات از تجاوزهای عرب بادیه، که روستا‌های آباد آنها را مورد حمله قرار می‌دادند، از این رو از خود عرب‌ها قبیله‌ای را اجیر و مزدور کرده و با آنها پیمان نظامی بسته بودند که حائل بشوند و به خاطر دفاع از بلوک شرق، با خود عرب‌ها مبارزه کنند، درست همین نقش را غربی‌ها هم بازی می‌کردند، غسانی‌ها هم که با رومی‌ها هم‌پیمان بودند، برای رهایی از حمله قبائل بادیه که می‌آمدند توی صحرا و ارتش مدرن و مجهز غرب نمی‌توانست کاری بکند، وضع‌شان همین طور بود.
بنابراین خاور نزدیک درست صحنه نبرد بین دو بلوک شرق و غرب است و بالاخص در قرن هفتم و در موقع نزول سوره روم و گرفتاری و ضعف ومحکوم بودن اقلیت پیروان پیغمبر در مکه، که مرتب بین ایران و روم دست به دست می‌گردد، و خود عرب‌های حجاز هم در چنین وضعی هستند - مسلمانها و مؤمنین در برابر قدرت‌ها و شخصیت‌های عرب - و این گروه است که رهبر‌شان خطاب به آنها می‌گوید:

«اگر ایمان وتصمیم و تقوا و جهاد داشته باشید همه جهان به شما می‌رسد»

می‌بینید که سخن از عرب قریش و مکه نیست، سخن از سرنوشت جهان و همه قدرت‌های حاکم بر زمین است. اینجاست که روشنفکران مسخره می‌کنند که کدام جهان، کدام قدرت‌ها؟ تو می‌دانی ما در وسط بلوک غول‌آسای شرق و غرب قرار گرفته‌ایم که دنیا را بین خودشان تقسیم کرده‌اند و امکان تنفس نیست، و اگر همه عرب هم پیرو تو بشوند و هر کدام هم یک گلوله بشوند، چهره قدرت غرب یا شرق را نمی‌توانند خدشه‌دار بکنند چه رسد به تو و طرفداران ضعیف و بی‌پناهت که جلو امیه ابن خلف و ابو جهل نمی‌توانند نفس بکشند.

و این پیام قرآن هم به روشنفکران بی‌مسئولیت و فلسفه‌باف است که از شرق و غرب اطلاع دارند و هم به روشنفکران مسئولی که در میان این گروه ضعیف و محکوم بار مسئولیت جهاد در راه مردم محروم، و در زنجیر شرق و غرب، را به دوش می‌کشند، هر چند که اکنون در زیر شکنجه امیه بن خلف هستند.

روی سخن قرآن با هر دو گروه است که:

آلم. غلبت الروم، روم شکست خورد فی ادنی الارض در نزدیک‌ترین زمین، خاور میانه، در حدود سال 624 یا 625 یا 627 است که ایرانی‌ها با رومی‌ها می‌جنگند، رومی‌ها از ایرانی‌ها در این سال شکست می‌خورند و ایرانی‌ها تمام خاور نزدیک و ارمنستان را اشغال می‌کنند.

امپراطوری روم به خاطر مرگ امپراطور و تغییر نظام داخلی در جبهه خارجی و درگیری با ایران، با بلوک شرق، عقب نشینی می‌کند و همه صحنه‌های مورد اختلاف را به دست ایرانی‌ها می‌سپارد. در اینجاست که سوره روم پیش بینی می‌کند، اما تا چند سال دیگر؟ از سه تا نه سال- در ظرف شش سال - غربی‌ها بر شرقی‌ها پیروز می‌شوند و پیروز هم شدند و امپراطوری غرب دوباره تجدید قوا کرد و به خاور نزدیک سپاه کشید و تمام پایگاهها را دو مرتبه از دست پادگاههای ایرانی نجات داد و به اسارت خودش در آورد و حتی تا نزدیک مدائن آمد - درست در آن مدت اندکی که قرآن پیش بینی کرده بود.

بنابراین روم شکست خورد، در خاور نزدیک، ادنی الارض، و هم من بعد غلبهم، و رومی‌ها بعد از مغلوب شدنشان، سیغلبون، دو مرتبه پیروز خواهند شد، فی بضع سنین، در ‌اند سال.

لله الامر من قبل و من بعد در این پیش بینی یک مرتبه شعاری می‌دهد، و به روشنفکر مسئول و ایدئولوگی که این حرف‌ها را استهزاء می‌کند و از دنیا خبر می‌دهد و جبهه‌گیری‌های نظامی جهان را تفسیر سیاسی می‌کند و نتیجه‌ای هم که می‌گیرد پفیوز بودن خودش است، جواب می‌دهد، لله الامر، امر از آن شرق و غرب نیست، داستان، دست امپراطوری غرب یا شرق، قیصر یا خسرو نیست، قدرت، دست سلاح نیست، سرنوشت و مساله زندگی و ملت‌ها دست بازی قدرت‌ها نیست.

لله الامر من قبل و من بعد، چنانکه نبوده و چنانکه نخواهد بود، همه چیز در دست و اراده خداوند است، در ید قدرت او است (امر یعنی قضیه، مساله)، و یومئذ یفرح المؤمنون. اینجا مساله پیچیده‌ای است، غرب به وسیله شرق در خاور نزدیک شکست می‌خورد اما بعد از چند سال، غربی‌ها پیروز خواهندشد و شرقی‌ها شکست خواهند خورد، چرا؟ برای اینکه امر دست خداست. از پیش و از بعد.

در این روز که رومی‌ها باز بر ایرانیها غلبه کنند و پیروز شوند و یا غرب شکست بخورد، فاتح مغلوب بشود و یا مغلوب باز غالب گردد، مؤمنون پس از آن شدت، به نجات و فرح و آزادی می‌رسند و می‌توانند نفس بکشند. اما پیروزی و شکست قدرت‌های بزرگ چه ربطی به شکنجه شوندگان مؤمن مکه دارد؟ بعضی از مفسرین، قضیه را با چنین تفسیرهایی به هم ربط داده‌اند که:

«وقتی رومی‌ها ایرانی‌ها را شکست می‌دهند، یعنی شرقی‌ها را، مؤمنون شاد می‌شوند به خاطر اینکه رومی‌ها مسیحی‌اند و اهل کتاب و ایرانی‌ها زرتشتی، و برای همین هم بوده که قرآن پیش بینی می‌کند که چون رومی‌ها بر ایرانی‌ها پیروز شوند، آن موقع ما که مؤمنین هستیم، خوشحال می‌شویم».

 

ادامه دارد.


  
<      1   2   3   4   5   >>   >