ترقی و مدرنیزاسیون در ایران ، نکته های ظریف و کوچک-قست اول
چند روز قبل یک #کلیپِ کوتاه 6 دقیقه ای ، از ایران سال 1312خورشیدی را مشاهده نمودم ، که میتوان نکاتی خاصی را در پیرامون آن بیان کرد.
در آن فیلم کوتاهی که دیدم ، مناظری از زندگانی مردم کوچه بازار ، آسفالت کردن خیابان لاله زار تهران ، و تصاویری از خیابان شاه آباد ، کافه پارس ، میدان توپخانه ، خیابان مولوی، بازار بزرگ و ماشین دودی را نشان میداد.
توجه : نمایش تصویری از ماشین دودی ، الاغ و اسب و کالسکه ، در واقع یک زندگانی ساده و بسیار معمولی مردم را در آن مقطع زمانی از شهر تهران را در اختیار بیننده کنجکاو و پرسشگر قرار میدهد.
البته ناگفته نماند که صرف یک سری تغییرات ظاهری و روبنایی ، از جمله ساخت و سازهای کوچک و بزرگ با معماریهای اروپایی که غالباً در شهر تهران به عنوان مرکز حکومت وقت و پایتخت ایران ، دلیل اصولی و قاطعی از دستیابی به تجدد و یک رشد و ترقی و توسعه راستین و واقعی نمیشود.
بلکه برای دستیابی به رشد ، ترقی و مدرنیزه شدن اصولی در همه جهات ، در کشورهای جهان سومی چون کشور ما ،
باید توامان و همزمان از پیشرفت متوازن ، هدفمند ، منظم و سیستماتیکِ توسعه اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی در کنار همدیگر بهره کافی و وافی را برد.
یک توسعه سطحی گرا و ظاهرگرا مانند توجه خاص به یک تغییر ناقص و یا رشد بادکنکی ساختمانها ، و ساخت شرکتهای تجاری به افراد سرمایه دارشده نوکیسه نظامی و سیاسی وابسته به دولت و دربار در این نوع اقتصاد بیمار را تنها و تنها میتوان در راستای یک اقتصاد روبنایی و ظاهرگرا و سطحی تقسیم بندی نمود.
خرید و تاسیس کارخانجات نساجی و غیره غالباً از کشور آلمان که جزو صنایع مادر نمیباشد ، و ساخت و ساز پلها و تونلها ، تجمیع شش مدرسه علمی دوران قاجار ، دخالت مستبدانه در نوع کلاه و پوشش مردان و زنان این مملکت بدون دادن حق رای به زنان ،
با انجام تبلیغات پُر طمطراق و غلوآمیز توسط نهاد ارتش و دولت بی اختیار تحت امر شاه ، که هیچگاه به تمدن و ترقی نوگرایانه ریشه دار و اصولی نرسید را با تبلیغات پرسر و صدا همراه با پروپاگاندا ساختن آن دستاوردهای سطحی و بی پشتوانه ملی و مردمی به پادشاه ایران ساز! را ، در بهترین حالت میتوانیم با کمی تساهل و تسامح نامِ شبه مدرنیسم ، تجدد آمرانه و یا مدرنیسم نمایی کاذب در غالب یک نژاد پرستی و شووینیسم عریان باستان گرایانه بنامیم.
از این رو برخی نویسندگان بخاطر این عدم رشد همزمان ، هماهنگ ، متوازن و همه جانبه توسعه سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی نام توسعه و تجدد آمرانه ، مدرن نمایی کاذب ، شبه مدرنیسم و ....را به آن اطلاق میکنند.
( محققان و نویسندگانی چون اتابکی ، طبری، آبراهامیان ، دکتر کاتوزیان و ... )
آزادی و دموکراسی آرام و تدریجی بعد از انقلاب بزرگ مشروطیت که بصورت آزمون و خطا آغاز شده بود ؛ گرفتار کودتای سوم اسفند1299 شد ، و شور بختانه آن همه عشق و امید که از آن انقلاب بزرگ شکل گرفته بود ، گرفتار پنجه خونین دیکتاتوری و استبداد سلطنتی ، درباری و پلیسی شدند.
در آن فصل جدیدی که بعد از کودتای سوم حوت با همیاری بخشی از نیروهای نظامی و استعماری انگلیس در وطنمان شکل گرفت ، شاه کودتاگر و دیکتاتور نوین ، تمامی دستاوردهای بسیار انقلاب مشروطیت ایران ،
را برباد داد.
از سلسله نتایج مثبت انقلاب مشروطیت عبارتند از :
1- کوتاه کردن قدرت مطلقه پادشاه.
2- مشروط نمودن و سرفرود آوردن پادشاه در مقابل قوانین منتخب مردم در مجلس شورای ملی.
3- تاسیس عدالتخانه مستقل.
4- تمرین و یادگیری یک دیالوگ و گفتگو و ایجاد دموکراسی و جمع محوری به صورت آزمون و خطا.
5- تفکیک قوا ، آزادی مطبوعات و....که در حکومت سلطنت مشروطه ، سلطان مقید به ،قوانین شده و طبق همان اصول ، فقط و فقط میتواند سلطنت کند و نه دخالت.
اما بعد از کودتای سوم اسفند 1299شمسی ،
شاهد به محاق رفتن همه آزادیها و دستاورهای مثبت مشروطیت ایران بودیم.
متاسفانه پهلوی اول سیاست ورزی با اهداف و عملکردهای غالباً منفی و منفعت طلبانه صرف ، همراه با فریب بخشی از نیروها و گروههای روشنفکر ملی ، دموکرات ، لیبرال ، سوسیالیستی ، و حتی بخشی از افراد مذهبی و علمای مسلمانان نجف و قم ،
تا همکاری با تکنوکراتهای تحصیل کرده ، مانند تیمور تاش ، علی اکبر داور ، نصرت الله فیروز ، سردار اسعد بختیاری ، فروغی ، سید عبدالحسین دیبا ، فرج الله بهرامی کتاب نویس رضاشاه ، زین العابدین رهنما و برادرش تجدد و .... ، که در مقابل دیکتاتور خونریز کرنش کردند ، به خاطر سوء ظن ، قساوت ، تک تازیهای سیاسی و طمعکاری که از خصایص هر پادشاه مستبد فردگرایی میباشد ، گرفتار سرپنجه آلوده و خونبارِ شکنجه ، اعدام ، تزریق آمپول هوا ، تبعید و حصر خانگی و یا سر به نیست شدن گشتند.
مولف این سطور چنین می اندیشد که شاید برخی از آن پشتیبانان دیکتاتور وقت گمان میکردند ، با یک شاه قَدر قُدرت و قوی شوکت میتوان ایرانی پیشرفته و مترقی ساخت.
در صورتی که شاید مردم با وجود دیکتاتوری و استبداد درباری و سلطنتی به لقمه نانی و یا ساخت و سازِ چند پل و تونل و راه آهن و یک اقتصاد روبنایی با یک رشد بادکنکی علی الخصوص در شهرهای بزرگ نظیر تهران ،
و نه شهرها ، روستاها و استانهایی دور از مرکز و پایتخت همچون کرمانشاهان ، لرستان ، ایلام ، کردستان ، سیستان و بلوچستان و ....دست یافت.
اما هرگز نمیتوان یک توسعه و تجدد متوازن و راستین که راهی مستقیم بسوی قانون گرایی ، مردم سالاری ، عدالت اجتماعی و یک پیشرفت و ترقی متمدنانه و اصولی رسید.
زیرا اساساً سیستم سلطنت موروثی فردگرا و مستبدانه پهلوی اول که به ویژه در دهه دوم سلطنتش ، مخالفتی ریشه ای با تمامی دستاوردهای انقلاب مشروطه را برگزید ،
و در نقش کودتاگر و یک قزاق کم سواد که دارای یک هوش خیابانی ، اما غیر ملی و مردمی بود ، همه مسائل سیاسی و اجتماعی و .... را از تنها و تنها از سوراخ کوچک و مکسگ تفنگ خود می دید و در نتیجه دستور سرکوب و خشونت ملیتها را میدهد.
پهلوی اول که مسیرکودتا ، دیکتاتوری تا استبداد را ماهرانه و صد البته مکارانه طی نمود.
وی نه تنها سلطنت نمی کرد ، بلکه در تمامی نهادهای اجرایی ، قضایی و مقننه و حتی در نوع پوشش مردانه و زنانه که امری خصوصی و شخصی بود ، یک دخالت تام و تمام می کرد.
او تا آنجا جلو رفت که نام مجلس شورای ملی ایران را طویله خواند ، و حتی برخلاف شعارهای آنچنانی در مورد ایجاد امنیت ملی ، مردم حتی از امنیت مالکیت خصوصی و اقتصادی و سیاسی تا حد زیادی بی بهره بودند.
احمد کسروی در مورد نقش منفی رضاشاه
از جمله مینویسد :
[ ....شاه بدیهایی نیز داشت و یکی از آنها از میان بردن مشروطه بود.
در زمان او مشروطه از بین رفت و قوانین از کار افتاد و چاپلوسی و پستی میان مردم رواج گرفت و این گناه کوچکی نبود........ما نیک میدانیم که چون رضاشاه به روی کار آمد ، اصول دیکتاتوری را پیش گرفت و بسیاری از قانون ها را از میان برد.
نخست قانون انتخابات را از میان برد ، که نمایندگان را خود دولت برمیگزید.سپس قوانین دایر به بازداشت و زندان را از میان برد که شاه هر که را میخواست دستور بازداشت و زندان می داد..... ]
منبع : کتاب دژخیمان عصر طلایی( پزشک احمدی -سرپاس مختاری- صفحات 208 و 210 ) ؛ به نقل از روزنامه پرچم-شماره 168- سال یکم -شنبه 24مردادماه 1321خورشیدی.
در اینجا به گوشه ای از عملکردهای پهلوی اول که گام به گام بعد کوتای سوم حوت 1299خ ، با کودتای حسابگرانه تاج سلطنت را بر سر نهاد ، اشاره ای فشرده و گذرا میکنیم :
1- ممنوعیت آزادی مطبوعات آزاد ، آزادی قلم ، آزادی بیان و پس از بیان.
2- بستن دهها روزنامه نشریه جات باقی مانده از انقلاب مشروطه .
3- ممنوعیت هر گونه آزادی اجتماعات، تخته کردن و بستن درهای همه انجمنها ، جمعیتها ، احزاب و گروهها و افرد منفرد ملی گرا ، دموکرات ، لیبرال دموکرات ، چپ گرای رادیکال ، سوسیالیست و ......
4- غیر قانونی نمودن و قلع و قمع کردن انواع اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری.
5- دستگیری و زندانی نمودن زنان آزایخواه و تعطیلی همه جمعیتهای فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی زنان روشنفکر و دگر اندیش ایران پرست.
6- عدم اجرای قانون مشروطیت و بی اعتبار کردن نقش بی بدیل مجلس شورای ملی و طویله خواندن آن نهاد مردمی.
7- سرکوب خونین و بمباران مناطق مسکونی در لرستان و بلوچستان به بهانه تخت قاپو کردن عشایر و ....با کمک هواپیماهای استعمار انگلیس.
8- ایجاد یک جو خفقان آلود و پلیسی در کشور ، و کشتار ددمنشانه و بی رحمانه ، همه قیامهای بر حق عدالتخواهانه ، آزادی طلبانه و ضد فساد اداری ، افزایش مالیاتها و دزدیها دولتی برخی از درجه داران رژیم فردگرا و قدرت طلب سلطنتی نوین.
9- سرکوب و، زندانی نمودن ، شکنجه و اعدام آزادیخواهان مشروطه خواه و ملیونِ ضد استعمار ، ضد استبداد ، ضد استثمار و ضد ارتجاع دربار و سلطنت مردم ستیز.
10- شهادت و سر بریدن افرادی همچون کلنل پسیانها ، میرزاکوچک خان جنگلی ها ، و یا تبعید، زندان ، شکنجه ، تیرباران ، دار کشیدن و سربه نیست کردن افرادی همچون :
علی مردان خان بختیاری ها ، دکتر ارانی ها ، جهانسوزها ، ابراهیم مازندرانی ها ، فرخی یزدی ها ، اسماعیل عراقی ها ، میرزاده عشقی ها و آمپول هوا زدن به افراد خودی چون نصرت الدوله فیروزها ، سردار اسعد بختیاریها ، تیمورتاشها ، سید عبدلحسین دیباها ، و یا به خودکشی سوق دادن و مرگ داورها و سپهسالار تنکابنی ها و ...
11- آزاد نبودن هر گونه تجمعات اعتراضی مسالمت آمیز و قانونی به سیاستهای غلط و ضدمردمی دولتی.
12- ملت ایران به دلیل جو فشار و اختاق ، غصب و غارت اموال بیت المال و املاک و زمینهای ملت ایران با سر نیزه و زندان و کشتار و استبداد پهلوی اول ؛
و عدم رعایت حق و حقوق ملی و شهروندی ، حقوق بشری و همه لوازم دنیای مدرن واقعی که از دستاوردها و لوازم تدریجی انقلاب مشروطیت ایران بود ، شدیداً در رنج و عصیان بودند.
این کلیپ کوتاه در سال1312شمسی فیلمبرداری شده که ، 8سال از آعاز سلطنت پهلوی اول ، و نزدیک13سال بعد از کوتای سوم اسفند1299ش و دوران وزارت جنگ، و نخست وزیری رضاخان سردار سپه و سپس عصر سلطنت رضاشاهی میگذرد.
بیننده در این فیلم کوتاه ، زنان محجبه و چادری ، روحانیون و میوه فروشان ،
کالسکه رانها و اتوموبیلهای آن عصر را نشان میدهد ، که نشان از یک زندگی بسیار معمولی مردم ایران بود ، فارغ از آن همه سرو صدا و تبلیغات مبنی بر ترقی و مدرن شدن ایران در دوران پدر! ایران نوین! دارد.
نکته مهم : پا گذاشتن به دنیای مدرن و ایجاد تغییرات اساسی در آموزش و توسعه سیاسی و اقتصادی و ...در ایران ما ، دقیقاً از دوران سردار عباس میرزا و وزیر توانمندش قائم مقام فراهانی ، سپس امیر کبیر با تشکلیل ارتش نوین و تاسیس دارالفنون و ...شروع شده ، و تا دوران پادشاهی احمدشاه قاجار و رضاشاه امتداد مییابد ؛
همه و همه نشان دهنده این است ، بعد از انقلاب مشروطیت در ایران و دوران رشد شتابنده در اروپا ، مسافرت تجار و دانشجویان به کشورهای خارجی و دریافت انواع مدارک تخصصی در رشته های حقوق ، پزشکی ، مهندسی معماری و ....مسیر آغاز مدرن شدن و آمدن ابزار و آلات دنیای متمدن به ایران راهموار نمودند.
در واقع آمدن ابزار پیشرفت چون رادیو ، آسفالت خیابانها ، تاسیس مراکز عالی دانشجویی ، تغییر شکل و شمایل ظاهری ساختمانها و معماری جدید، خرید انواع کارخانجات که غالباً جزو صنایع مادر نبودند از آلمان و انگلیس و ....و خلاصه انواع وسایل و ابزار و آلات اقتصادی و توسعه و ساخت مدارس و موسسات آموزشی و درمانی با وسایل و تکنولوژی جدید دنیای متمدن به ایران ، نشان از این دارد که تمامی دنیا در آن عصر به بسوی زیست جدیدی میتاختند ، و ایران هم با توجه به تعییر و تحول در دنیا ، بویژه بعد از انقلاب اکتبر روسیه و سرنگونی روسیه تزاری و ایجاد اتجاد جماهیر شوروی با مرام سوسیالیستی توسط بانی اولیه انقلاب یعنی لنین و تبدیل جهان به دو قدرت شرقی شوروی و غربی انگلیس یا همان بریتانیای کبیر ؛
در ایران از پادشاهی ناصرالدین شاه با همت امیرکبیر و علی الخصوص بعد از انقلاب مشروطیت1285 و ایجاد عدالتخانه و مجلس شورا ، با کوتاه کردن دست سلطه سلطان مطلقه به پادشاه غیر مسئول که تنها حق قانونگذاری را مجلس شورای ملی داشته و مسئول اجرای قوانین دولت منتخب توس مجلس شورای منتخب ملت است و بس.
بعد از کوتای سوم اسفند1299 با توجه به انقلاب اکتبر روسیه و تاثیر این بر کشورهای همسایه ، احتیاج انگلیس به حاکمان قدرتمند و البته اهل همکاری سیاسی با منافع انگلستان استعمارگر و ترس از نفوذ افکار بلشویکی و سوسیالیستی به ایران و در خطر افتادن مستعمره پر منفعتش در هندوستان که آنزمان همسایه ایران ما بود ، بقول آیرونساد یک رژیم دیکتاتوری و نطامی ، با یک حاکم دیکتاتور و مقتدر و ایجاد یک حاکمیت قدرقدرت تمرکز گرا ، که به جای طرف شدن با خانها و اقوام متعدد ایرانی با یک حکومت دیکتاتوری پلیسی منافع خود را به خوبی تامین میکند.
( کتاب خاطرات آیرونساید ، ترجمه قزوینی )
#پهلوی_اول
#تاریخ_عصرپهلوی
#تاریخ_معاصر_ایران
نویسنده مقاله : #مهدی_گلمحمدی
ادامه دارد.