کسی که
دوستش دارم
به من گفته است
که به من محتاج است
به همین خاطر هم
من مواظب خودم هستم
و چشمانم باز است
در راهی که میروم
و دلهره دارم
از هر قطره باران
که مبادا
با ضربتی نابودم کند
((برتولت برشت))
انتخاب بخش دهکده اینترنتی،منبع وبلاگ=http://m-bibak.blogfa.com
ما جز به فرمان پروردگار تو نازل نمی شویم،آنچه پیش ما و پشت سر ما و ما بین این دو میباشد همه از آن او است و پروردگارت هرگز فراموش کار نبوده (و نیست). (64)
همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان این دو قرار دارد، او را پرستش کن، و در راه عبادتش شکیبا باش، آیا مثل و مانندی برای او پیدا میکنی؟! (65)
انسان میگوید: آیا پس از مردن در آینده زنده (از قبر) بیرون خواهم آمد. (66)
آیا انسان به خاطر نمیآورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که چیزی نبود. (67)
سوگند به پروردگارت که همه آنها را همراه با شیاطین محشور میکنیم، بعد همه را گرداگرد جهنم در حالی که به زانو در آمدهاند حاضر میسازیم(68)!
سپس از هر گروه و جمعیتی کسانی را که از همه در برابر خداوند رحمان سرکشتر بودهاند جدا میکنیم. (69)
بعد از آن ما به خوبی از کسانی که برای سوختن در آتش اولویت دارند آگاهیم (و آنها را پیش از دیگران مجازات خواهیم کرد). (70)
و همه شما )بدون استثنا) وارد جهنم میشوید، این امری است حتمی و فرمانی است قطعی از پروردگارتان!! (71)
سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن رهائی میبخشیم، و ظالمان را در حالی که (از ضعف و ذلت) به زانو در آمدهاند در آن رها میکنیم. (72)
و هنگامی که آیات روشن ما بر آنها خوانده میشود کافران به مؤ منان میگویند کدامیک از دو گروه (ما و شما) جایگاهش بهتر و جلسات انس و مشورتش زیباتر و بخشش او بیشتر است؟(73)
اقوام بسیاری را پیش از آنها نابود کردیم که هم مال و ثروتشان از اینها بهتر بود و هم ظاهرشان آراسته تر! (74)
بگو کسی که در گمراهی است خداوند به او مهلت میدهد تا زمانی که وعده الهی را با چشم خود ببینند: یا عذاب این دنیا یا عذاب آخرت. آنروز است که خواهند دانست چه کسی مکانش بدتر و چه کسی لشکرش ناتوان تر است؟(75)
اما کسانی که در راه هدایت گام نهادند خداوند بر هدایتشان میافزاید، آثار و اعمال صالحی که (از انسان) باقی میماند در پیشگاه پروردگار تو ثوابش بیشتر و عاقبتش ارزشمندتر است. (76)
آیا ندیدی کسی را که آیات ما را انکار کرد و گفت اموال و فرزندان فراوانی نصیبم خواهد شد! (77)
آیا او از اسرار غیب مطلع گشته، یا نزد خدا عهد و پیمانی گرفته است؟ (78)
هرگز چنین نیست ما به زودی آنچه را او میگوید مینویسیم، و عذاب را بر او مستمر خواهیم داشت! (79)
آنچه را او میگوید (از اموال و فرزندان) از او به ارث میبریم و تک و تنها نزد ما خواهد آمد. (80)
آنها غیر از خدا معبودانی برای خود انتخاب کردند تا مایه عزتشان باشد (چه پندار خامی ؟). (81)
هرگز چنین نیست، به زودی معبودها منکر عبادت آنها خواهند شد، بلکه بر ضدشان قیام میکنند. (82)
آیا ندیدی که ما شیاطین را به سوی کافران فرستادیم تا آنها را شدیدا تحریک کنند. (83)
بنابراین در باره آنها عجله مکن ما آنها (و اعمالشان) را دقیقا شماره خواهیم کرد. (84)
در آن روز که پرهیزگاران را به سوی خداوند رحمان (و پاداشهای او) راهنمائی میکنیم. (85)
و مجرمان را (همچون شتران تشنهکامی که به سویآبگاه میروند) به جهنم میرانیم. (86)
آنها هرگز مالک شفاعت نیستند مگر کسی که نزدخداوند رحمان عهد و پیمانی دارد. (87)
آنها گفتند خداوند رحمن فرزندی برای خوداختیار کرده! (88)
چه سخن زشت و زنندهای آوردید. (89)
نزدیک است آسمانها بخاطر اینسخن از هم متلاشی گردد، و زمین شکافته شود و کوهها به شدت فرو ریزد! (90)
از این روکه برای خداوند رحمن فرزندی ادعا کردند. (91)
و هرگز سزاوار نیست که او فرزندیبرگزیند. (92)
تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند بنده اویند. (93)
همه آنها رااحصا کرده و دقیقا شمرده است. (94)
و همگی روز رستاخیز تک و تنها نزد او حاضرمیشوند. (95)
ادامه دارد.
.......پرده بالا میرود.....در حالی که دست او{ارباب کیخسرو} بسته است،اورا در بیابان کنار جاده نگاه میدارند-صداهای منقطع و مخلوط و هیاهو ، ناله و فغان شنیده می شود.
ارباب کیخسرو: با التماس و الحاح-من چه کردم که به سر من این بدبختی ها و زجر و شکنجه را میاورید،من به اعلیحضرت همایونی و به سلطنت خاندان پهلوی خدمت نمودم.صدای خرخر بلند می شود.....پرده پایین می افتد.
صدای ناشناس:پدر سوخته تو خدمت نکردی و خیانت نمودی.حالا باید به مجازات خود برسی.میدانی که پسرت در رادیوی برلین چه می گوید و چه ناسزاها به ناجی ایران نسبت می دهد.
ارباب:اگر پسرم خیانت نموده است،گناه من چیست؟
صدای ناشناس:تو از پسرت پدر سوخته تر هستی.دکتر زود باش،آمپول را تهیه و حاضر کن......
.....صدای ناشناس:{سوزن را}بده به دکتر احمدی،آی دکتر زود باش کار را خاتمه بده و ما را از شر این پیر گبر خلاص کن.
دکتر احمدی:اطاعت می نمایم.بازوی او را دودستی بگیرید،که تکان نخورد.
حق طبع و نمایش اکیدا ممنوع است.
مرد امروز : آنهایی که انتظار دارند،مملکت با بودن چنین نمایندگانی در مجلس ، امن و آرام بوده و مردم در رفاه و آسایش باشند.باید به آنها گفت:: زهی تصور باطل-زهی خیال محال. »
تذکر مولف :: منظور سردبیر روزنامه مرد امروز از چنین نمایندگانی،مسعودی نماینده مجلس شورای ملی و سردبیر وقت روزنامه اطلاعات ، و افرادی مانند او بوده است.مسعودی که ارباب کیخسرو را فریب داده و به عنوان شرکت در یک مراسم عروسی به منزل فردی میبرد و سپس با دستور سرپاس رکن الدین مختاری آخرین رئیس کل شهربانی زمان رضا شاه{1320-1313}«8» به منظور برگشتن به منزل از جشن عروسی ، ارباب رابه ابتدای خیابان هدایت نمود و ماشین ناشناسی، به سرعت آن زرتشتی بی گناه را سوار نمود و همراه خود بردند و در نهایت در یک زمان مناسب دور از چشم مردم با آمپول هوای احمدی،همراه با کمک دیگر مامورین شهربانی رضاخانی، وی را به قتل رساندند و به زندگی این شهروند از اقلیتهای دینی پایان دادند.
ادامه دارد.
در اوایل بهمن 1350 / 4 بهمن1350ش/ به فرمان محمد رضا پهلوی ، کمیته مشترک ضد خرابکاری ، تشکیل شد ، که خروجی آن اداره سیاه رو و بدنام ، جز شکنجه ، آزار و کارهای ضد انسانی ، در حق زندانیان سیاسی و مبارزان انقلابی و دگراندیشان عقیدتی بود.
اگر برای برخی از افراد کم اطلاع ، یا ناآگاه و یا بعضی از جوانان کنجکاو اما ساده دل و خوش باور ، به وقایع ظلم و شکنجه در دوران شاه ، کمترین شک و شبهه ای باقی مانده است ، و هنوز هم برخی در داخل یا بویژه در خارج از کشور اسیر و شیفته شبکه های مجازی و رسانه های فارسی زبان وابسته به رژیم پادشاهی موروثی فردگرا ، همچون شبکه موسوم به ایران آریایی!؟ و ...هستند ، با درخواست برای اندیشه ورزی و آزادگی برای مولف و همه ما ، به نگارش چند نمونه دیگر از کشتار،شکنجه و اعمال و رفتارهای ضدحقوق بشری ساواک و مزدوران شاهنشاهی آریایی! می پردازیم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد ::
نمونه هشتم-8 ::
« مادر شهید محمد دزیانی در نامه ای به کیهان نوشته است :
پسرم...درمهرماه54 هنگامیکه دانشجوی سال آخر دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود، در تهران دستگیر شد ، .....اورا برای گرفتن اطلاعات در زیر سخت ترین شکنجه ها قرار دادند ، که منجر به قطع چند انگشت و لخته شدن خون در کف پاهایش شد ، و به مدت 5 ماه در بیمارستان501 ارتش بستری شد ، اما مقاومت و پایمردی محمد و روحیه تزل ناپذیر او از یک طرف و وجود بی سابقه ترین آثار شکنجه بر روی بدنش ، در آستانه ورود نمایندگان سازمانهای حقوق بین اللملی ، برای بازدید از زندانیهای سیاسی ، موجب شد که ساواک به فکر توطئه جدیدی بیافتد و اورا از پای درآورد و همین کار را هم کرد و محمد را در ساعت 10شب 22 بهمن سال 55 از طبقه اول بند 3 زندان اوین به زیر شکنجه بردند و او را شهید کردند..... » {21}
نمونه نهم-9 ::
« پدر سه شهید علیه عاملان شکنجه اعلام جرم کرد:
.....سه فرزند من به اسامی نزهت السادات 29 ساله دارای دانشنامه لیسانس علوم ریاضی از دانشگاه تهران ، بهمن27 ساله دارای لیسانس اقتصاد از دانشگاه تهران و اعظم السادات 25 ساله تکنیسین برق از سال52 ، فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کردند.
نزهت السادات در زدوخورد با ماموران ساواک شهید شد ، و پسرم بهمن برخلاف آنچه که از طرف ساواک اعلام شده بود ، که در زدوخورد با مامورین شهید شده است. بنا به اظهار زندانیان سیاسی آزاد شده ، پس از دستگیری زیر شکنجه های شدید ماموران ساواک به شهادت رسیده است.
اعظم السادات دختر دیگرم که در واقعه دولت آباد دستگیر شده بود ، در دادرسی ارتش به اعدام محکوم شد و همراه مبارز دیگری {به نام/22} صفر لنگرودی در شهریور55 تیرباران شد.
این پدر در نامه اش می نویسد ::
ماموران ساواک پس از شهادت سه فرزندم به ما حتی اجازه برگزاری مراسم ختم را هم ندادند......»{23}
نمونه دهم-10 ::
تذکر : خوانندگان عزیز و اندیشمندان محترم ، از اسامی زندانیان آزاد نشده در زندانهای شاه تا تاریخ21 دی57 ، که روزنامه کیهان منتشر نمود ، به چند نمونه ازنامها و شکنجه های اعمال شده بر روی زندانیان سیاسی و عقیدتی با افکار و عقاید مختلف ملی و اسلامی و .....اشاره ای گذرا و فشرده می نماییم.
« کمسیون حقوق بشر کانون وکلا ::
این180زندانی سیاسی را آزاد کنید
« اسامی و مشخصات 180 زندانی سیاسی که هنوز آزاد نشده اند.
اسامی بیش از 180 تن از زندانیان سیاسی که هم اکنون در زندانهای کشور به سر می برند ، از طرف کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری در اختیار کیهان قرار گرفت.
محمدعلی.....نام پدر=حمید،سن30سال.
وضع جسمانی : از ناحیه پا ناقص شده است و کسی که با ایشان گرفته شده بود ، زیر شکنجه جان خود را از دست داده است.....
حسین...
نام پدر=مهدی : سن37سال،شغل=آزاد-زندان قصر.بازداشت=سال53،محکومیت=ابد.
وضع جسمی : در اثر شکنجه زیاد دچار ناراحتی شدید اعصاب معده ، شکستن دندانها ، و قطع شدن رگ بوسیله آویزان کردن.
مهدی.....
نام پدر=علی اکبر، سن27سال ، شغل دیپلم-اتهام=عضویت در گروه-زندان قصر- بازداشت=سال54 - محکومیت ابد.
در درگیری دستگیر و گلوله خورده ، 3 تیر به بدن{سمت چپ} اصابت کرده و تاکنون 5عمل روی ایشان انجام گرفته ، 7عضو بدن ندارد{|1/4 کبد - نصف لوزولمعده - دودنده چپ -1 کلیه ، طحال و قسمتی از معده و روده ها } پا و شانه ایشان مجروح و مصدوم شده است.
سازمان عفو صلیب سرخ با او مصاحبه به عمل آورده و به علت افشاگری مجددا مورد شکنجه قرار گرفته و دو عمل جراحی دیگر در پیش دارد ، و در حال حاضر چسبندگی امعاء و احشاء و درد ممتد{دارد}.
علی .....نام پدر عباس-سن=25سال-شغل=دانشجو.....محکومیت=حبس ابد + 33سال.
وضع جسمانی :: در اثر شکنجه های زیاد گوش سمت راست چرک کرده و خونریزی نموده است و شنوایی خود را از دست داده است.
همچنین بدن ایشان را سوزانده اند و دچار خونریزی معده و زخم اثنی اشعر می باشد........................... »{24}
نمونه یازدهم-11 ::
تذکر : گروهی از خانواده های شهدا و زندانیان سیاسی از یک سازمان چریکی و مسلمان ، در آن بحبوبه تظاهرات مردم بر علیه حکومت سلطنتی و طاغوتی پهلوی ، به دفتر روزنامه اطلاعات رفتند و از شکنجه و درد فرزندان و بستگانشان گفتند و خواهان نجات و آزادی آنها از زندانهای شاهنشاه آریا مهر؟! شدند.در قسمت زیر بخش بسیار کوتاهی از آن را با هم مطالعه می کنیم :
« گروهی از خانواده های مجاهدین زندانی دیروز در گفتگو با خبرنگاران روزنامه اطلاعات اسامی فرزندان زندانی خود را که مصرانه تقاضای آزادی آنان را دارند، در اختیار ما قرار دادند.
این گروه اظهار کردند: جگرگوشگان ما بعلت صدمات جسمی که در شکنجه های غیر انسانی به آنها وارد شده ، در وضع نامساعدی به سر می برند و اسامی عده ای از این مجاهدین به شرح زیر است :
حسین .....
دارای همسر و سه فرزند.
وضع جسمانی : به علت آویز کردن به سقف در نقاط بدن خونریزی دارد ، و یک سال زیر شکنجه قرار گرفت.
سید مرتضی...{مهندس راه و ساختمان}.....
اتهام : خواندن قرآن ، نهج البلاغه و کتابهای دکتر علی شریعتی.
محکومیت:حبس ابد{قبلا به سه بار اعدام محکوم شده بود}
وضع جسمانی : به علت وارد شدن ضربه های باطوم برقی بر سرش وضع نامساعدی دارد، ناخنهای دستش را کشیده اند ، سه بار خونریزی معده کرد ، دندانهایش خورد شده و زانوهایش آب آورده است.
مهمترین شکنجه ها : آپولو ، انداختن چنگگ برقی به بیضه ها ، باطوم برقی.
مسعود.....
محکومیت : حبس ابد.
وضع جسمانی : قسمتی از خون مغزش بر اثر شکنجه های گوناگون منعقد شده و در حال بیهوشی به سر می برد.
سعید.....
تاریخ دستگیری1353......
اتهام : خواندن قرآن ، نهج البلاغه ، و کتابهای دکتر شریعتی.
شکنجه ها : سوزاندن بدن بوسیله الکل ، فندک ، سیگار و شکنجه قفس{ قفسی تخته ای که دست و پای زندانی ، به طور در هم قرار می گیرد ، و زیر آن آتش روشن می کنند } آپولو ، شوک الکتریکی ، آسیاب ، کشیدن ناخن های دست و پا ، کلاه خود آهنی که باعث کوری و کری می شود.
.....حمید....{مهندس برق از دانشگاه صنعتی}
....اتهام:عضویت در سازمان مجاهدین خلق ، خواندن نهج البلاغه و تعمق قرآن.
محکومیت : حبس ابد.
وضع جسمانی : بر اثر شکنجه های غیر انسانی پایش آسیب دیده و پس از سه عمل جراحی در حال فلج شدن است ...................... »{25} ادامه منابع و مآخذ ::21-روزنامه کیهان،پنشنبه21دی1357ش ، صفحه6 ، شماره=10610./ 22-برای بهتر خوانده شدن این دو کلمه اضافه شد.{مولف} 23/-روزنامه کیهان ، پنشنبه28 دی1358 هجری شمسی برابر با19صفر1399هجری قمری ، صفحه8 ، شماره10616. / 24-روزنامه کیهان،پنشنبه21دی1357 ، شماره10610 ، صفحه5. / 25-روزنامه اطلاعات ، چهارشنبه 20 دی ماه1357 ، برابر با 11صفر1399 ، شماره 15756 ، صفحه7. ادامه دارد.
نکته ها
قبل از ارائه برخی دیگر از نمونه های ثبت شده در تاریخ ، در مورد عدم پایبندی شاهان سلسله پهلوی به اصول دموکراسی و حقوق بشر، که برخلاف ادعای بازمانده های رژیم سلطنتی و هواداران هدفمند و جهت دار حکومت پادشاهی موروثی ، می باشد ، برای روشن شدن بهتر مطالب توجه شما هموطنان اندیشمند را به نکات زیر جلب می نماییم ::
1-سوال اصلی و روشن این سلسله گفتارهای مرتبط به هم را، می توان بطور مشخص تر چنین بیان نمود :
آیا رژیم پهلوی به اصول دموکراسی و حقوق بشر پایبند بود ، و رضاشاه و پسرش محمدرضاشاه پهلوی ، انسانهایی دموکرات،آزادیخواه ، عدالت خواه ، و مردمی به معنای راستین با توجه به معیارها و استانداردهای حقوق بشری بین المللی وهمگام با نظام عرفی، سنتهای پیشرو و مردم سالار ملی داخلی بودند یا خیر؟
در صورت پاسخ آری ، با ذکر دلایل متقن و مستند و در صورت جواب نه ، بیان نمودن نمونه های ثبت شده تاریخی و مستند از وضع آزادی بیان، قلم، تجمعات قانونی، مطبوعات، دگراندیشان،احزاب و گروهها ، انجمنها و اتحادیه های کارگری و..... و همچنین نمونه هایی از وضعیت متهمین سیاسی، شکنجه ها ، اعدامها و ترورهای سیاسی و اعتقادی ، دزدیها و اختلاس و فسادهای افراد و وابستگان درباری ، و خلاصه هر مورد از موارد و نشانه هایی که عدم پایبندی شاهان پهلوی ، به اصول دموکراسی و حقوق انسانی ، در یک جامعه باز و یا در حال گذارعینی و عملی به ترقی و توسعه توامان سیاسی،اقتصادی،فرهنگی میباشد را بیان کنید ؟؟؟
2-برخی از افراد یک جانبه نگروابسته به محافل بازماندگان رژیم سلطنتی در خارج از کشور، که رشد اقتصادی را بصورت انحصاری موجب ترقی و توسعه میدانند و برای توسعه سیاسی ، آزادیهای مدنی و حق و حقوق شهروندی و ملزومات عملی آن اهمیتی قائل نیستند ، به افرادی چون ما خرده می گیرند ، که ظاهرا دچار جزم گرایی و دگم اندیشی شده ایم و تنها به معایب آن دوران تاریخی می پردازیم ، و نه به محاسن آن.
در جواب به آن دسته از افراد جاخوش کرده در کنج عافیت و رفاه در دول اروپایی و ایالات متحده آمریکا و .....بی خبر از دنیای واقعیت ، به این مسئله توجه ندارند و یا نمی خواهند توجه کنند ، که اصل این سری مطالب ، با بیان یک سوال مشخص به تحلیل و بررسی ، آن هم نه کنکاش از نظر جامعه شناختی و روانشناسی اجتماعی آن دوره تاریخی ، بلکه با ارائه یک سری نمونه های عینی ، پایبندی آن رژیم به اصول دموکراسی ، حقوق بشر و ملزومات ناشی از یک زندگانی شرافتمندانه و انسانی می باشد.
3-بی هیچ شک و شبهه ای جامعه ای رشد نمی کند ، مگر با رشد متوازن ، هماهنگ و موازی توسعه سیاسی،فرهنگی و اجتماعی، و توسعه اقتصادی ، متناسب با یک جامعه مدرن و متمدن ، با تکیه بر باورها و اعتقادات و سنتهای پیشرو و سازنده عرفی، مدنی و مذهبی هر کشوری در جامعه نهادینه می گردد.
4-با توجه به مطالب بالا و مشخص شدن هدف اصلی مولف در این گفتارها ، به ادامه پرداختن به نمونه های مستند و تاریخی می پردازیم ::
در حکومت پهلوی،بخصوص عصر رضاشاه پهلوی ، در کنار ساخت یک سری کارخانه ، و احداث راه آهن و .....چنین تصور می شد که تنها نوسازی اقتصادی ، راه دست یابی به دروازه های تمدن جهانی را هموار می کند.غافل از اینکه درک سطحی و تقلیل گرایانه از پدیده مدرنیته و پرداختن و علاقمند شدن به ظواهرتکنولوژی ، صنعت ، و نادیده گرفتن مبانی زیربنایی فکری و فرهنگی آن ، راه به یک جامعه آزاد، متمدن ، و توامان با یک رشد و توسعه اقتصادی و سیاسی متوازن ومستقل ملی و مردمی نمی برد ، و تنها با کمی ارفاق می توان از این فرایند ناقص به عنوان شبه مدرنیسم{11} و یا به زعم مولف این سطور مدرنیسم نمایی ظاهری نام برد و یا در نگاه یک نویسنده دیگر به آن تجدد آمرانه{12} نام نهاد.
5-رضاشاه به میزانی که به تقویت بوروکراسی و ارتش تاکید داشت ، مجلس شورای ملی را از دستاوردهای انقلاب مشروطیت بود ، از نقش اساسی و ویژه خود انداخت و آنرا به یک نهاد تشریفاتی که گوش به فرمان دستورات شخصی و امر و نهی های او است ، تقلیل داد.{13}
درواقع اهمیت ویژه قرار دادن و ارزشگذاری زیاد روی نیروهای نظامی، ارتش ، پلیس شهری و ژاندارمری روستایی{14} یک فضای امنیتی و اختناق آمیزی در جامعه حاکم نمود ، که به قول یرواند آبراهیمیان در کتاب تاریخ مدرن ، حکومت رضا شاه را به معنای واقعی یک نوع پادشاهی نظامی توصیف نمود.{15}رضا خان در زمانی که هنوز درجه دار بود به دلیل مهارتش در استفاده از مسلسل ماکسیم به رضا ماکسیم معروف شد.{16}
در اینجا به برخی دیگر از نمونه هایی در مورد عدم دموکرات ، آزاده و مردمی بودن، و عدم پایبندی شاهان پهلوی به اصول دموکراسی و حقوق بشرو ملزومات عینی و عملی آن می پردازیم.
نمونه چهارم-4 ::
وزیر مختار انگلیس در گزارشهای خود در زمان رضاشاه در مورد ایجاد و گسترش یک فضای امنیتی در غالب پلیس شهری و...
اظهار نگرانی می کند و چنین می نگارد : « مظنونین سیاسی با کوچکترین مورد مشکوک -چه اظهار نظرهای نسنجیده باشد ، یا ملاقات با یک دوست نه چندان محبوب حکومت- بدون محاکمه ، زندانی و یا به ولایات تبعید می شوند. »{17}
نمونه پنجم-5 ::
« میلسپو، خزانه دار ایران در اوایل سلطنت رضا شاه که در سال 1321 بار دیگر به ایران برگشت ، معتقد بود میراث رضا شاه { حکومتی فاسد و برای فساد }است.:/ به طور کلی او کشور را دوشید، دهقانان ایالات و عشایر و کارگران را از پای در آورد و از زمین داران مالیات و عوارض سنگین دریافت کرد / همچنین خانم آن لمپتون ، ایران شناس انگلیسی و وابسته مطبوعاتی کشورش در زمان جنگ جهانی دوم گزارش داده که{ اکثریت قابل توجهی از مردم از شاه بیزارند }.سفیر آمریکا در تهران نیز حس و حال مشابه ای را گزارش کرده و رضا شاه را{ خودکامه ای ستمگر، طمعکار و بی احساس}توصیف کرده که{ سقوط وی از قدرت ، و مرگش در تبعید...هیچ کس را متاثر نکرد. } »{18}
نمونه ششم-6 ::
دکتر همایون کاتوزیان نگاه دوگانه از وجه منفی و مثبت{ محاسن و معایب} نسبت به سلطنت رضا شاه را چنین تحلیل کرده است. :: « او حکومت پهلوی را به دو دوره تقسیم می کند و معتقد است از سال1304 تا1312 دوره رشد خودکامگی و استبداد رضاشاه بود.اودر این دوره اگر چه فرمانروای مطلق بود ، اما هنوز با نزدیکان خود رایزنی می کرد و آنان را در حکومت مشارکت می داد و طبقه متوسط جدید نیز هنوز تا حدودی از او حمایت می کردند.
دوره دوم سلطنت رضا شاه از 1312 تا 1320 بود.در این دوره قدرت شاه نه تنها خودکامه ، بلکه خودسرانه نیز شد، و حمایت روشنفکران و همه طبقات را از دست داد.
رضا شاه اگر چه در دور اول حکومت خود برخی از خواسته های روشنفکران ایران را در زمینه ایجاد دولت مدرن ، ناسیونالیسم ایرانی ، کاهش نفوذ روحانیت ، اصلاحات دیوانی و اداری و تمرکز سیاسی برآورده کرد ، اما خواست های دیگر آنها در زمینه حکومت قانون و آزادی و لیبرالیسم را سرکوب کرد.
بعد از این ناکامی و سرکوب و پس از بروز هر چه بیشتر خصلتهای استبدادی او در دور دوم سلطنتش ، بسیاری از روشنفکرانی که پشتوانه فکری لازم برای نوسازی در زمان رضاشاه را فراهم کردند ، از اوفاصله گرفتند ، یا او آنها را از خود راند.
رضاشاه در این دوره نه تنها به سرکوب شدید مخالفانش پرداخت، بلکه از بیم اینکه مبادا نزدیکان و دوستانش علیه او دسیسه کنند و قدرت و جایگاه او را به خطر اندازند ، دست به تسویه و قلع و قمع آنان زد و به مرور تمام کسانی که او را برای رسیدن به سلطنت یاری کرده بودند را ، یا به قتل رساند و یا مجازات کرد......»{19}
نمونه هفتم-7 ::« از بیخ و بن برکنده باد استبداد »
سلطانعلی سلطانی ، نماینده مجلس دو-سه ماه بعد از استعفای رضاشاه درشهریور1320ش ، در نطقی طولانی از جمله گفت{20} : « عشایر قشقایی و کوه گیلویه و بختیاری و امثال آنها...نه تنها اموالشان غارت شده و از هستی ساقط شده اند، بلکه دسته دسته از طوایف را بدون محاکمه اعدام کرده اند.تنها چندین دسته برادران کوه گیلویی مرا که به هیچ عنوانی در محاکم نظامی نتوانستند ، گناهی برای آنها پیدا کنند ، به نام قصد فرار، کشتند... از طایفه بهمئی علاء الدینی کوه گیلویه در یک روز 97 نفر را کشتند ، که یک نفرشان کودک13ساله بود.
400 نفراز این طایفه را در اهواز حبس کردند و قریب 300 نفرآنها در زندان مردند... خوانین بویر احمدی را با دادن تامین و سوگند یاد کردن به طهران آوردند و به عنوان اینکه بر علیه حکومت قیام کرده اند کشتند... روشی که در خانه نشین کردن عشایر نشان دادند ، روش اعدام و فنا بود ، نه تربیت و اصلاح. و همین روش جامعه ایرانی را ناتوان ، و امید به وحدت ملی را ضعیف کرده است.
چون رئیس مجلس پیوسته حرف او را قطع می کرد ، سلطانی با عصبانیت از پشت تریبون کنار آمد و در حالی که فریاد می زد( از بیخ و بن برکنده باد استبداد ) از مجلس خارج شد. » {20}
توجه : در نگارش سطور بالا بصورت مستقیم و غیرمستقیم{از راه مطالعه و کنکاش} کتابها، مجلات و روزنامه های زیراستفاده شده است ::
11-اقتصاد سیاسی ایران ، محمد علی همایون کاتوزیان ، ترجمه:محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی{تهران،نشرمرکز1374}صفحه145 / و تاریخ زندان در عصرقاجاریه و پهلوی ، صفحه91 / و مجله مهرنامه ، شماره25 ، صفحه118.
( برای مطالعه بیشتر در تحلیل و بررسی جامعه شناختی و اقتصادی و سیاسی ، به دو کتاب ازدکتر محمد علی همایون کاتوزیان به نامهای1-دولت و جامعه در ایران، انقراض قاجار و استقرارپهلوی ، ترجمه:حسن افشار ، نشر مرکز، چاپ هفتم1392 ، و 2-اقتصاد سیاسی ایران ، مراجعه نمایید. )
12-تورج اتابکی،تجدد آمرانه ، جامعه و دولت در عصر رضا شاه ، ترجمه مهدی حقیقت خواه ،تهران ، نشر ققنوس/ مجله مهرنامه ش25 ، صفحه118.
13-مهرنامه ش25، ص118 ، نویسنده مقاله: بیژن مومیوند.
14-همان.
15-همان.
16-همان / و دولت و جامعه در ایران{انقراض قاجار و استقرار پهلوی-دکتر محمد علی همایون کاتوزیان-ترجمه حسن افشار ، صفحه286.
17-همان.
18-همان / و اقتصاد سیاسی ایران ، ترجمه محمد رضا نفیسی و کامبیز عزیزی.تهران ، نشر مرکز.
19-همان.
20-دولت و جامعه در ایران ، صفحات345 و 346.
ادامه دارد.
دستگاه شکنجه آپولو،اختراع در زمان حکومت پادشاهی محمدرضاپهلوی |
{9}« .....با آنکه مرگ ارباب کیخسرو در اواخر شب دهم و ساعات اولیه بامداد یازدهم تیر 1319 رخ داد، ولی روزنامه اطلاعات روز 13 تیر این خبر را منتشر نمود. جسد او در پیادهرو کوچه سزاوار خیابان کاخ پیدا شد.
ارباب کیخسرو در طول دوران نمایندگی مجلس کتابخانه مجلس، چاپخانه مجلس، موزه مجلس و نیایشگاه آدریان را تأسیس کرد.
او تلاش زیادی برای تأمین حقوق اقلیتهای دینی کرد. او تأسیسات فرهنگی متعددی در تهران، کرمان و یزد برپا کرد.
دبیرستان پسرانه فیروزبهرام، دبیرستان دخترانه انوشیروان،مدارس جمشید جم، ایرج و گیو و تأسیس گورستان زرتشتیان تهران در قصر فیروزه از یادگارهای او است.
همچنین ساخت آرامگاه فردوسی بهوسیله او انجام پذیرفت.
درواقع او بود که نخستینبار محل دقیق دفن فردوسی را کشف کرد.
ارباب کیخسرو از مؤسسین انجمن آثار ملی ایران در سال 1304 بود، که بعدها به همت همین انجمن، بسیاری از بناهای تاریخی کشور مورد بازسازی قرار گرفت.
پس از درگذشت او، زرتشتیان کرمان دبیرستان دخترانهای تأسیس نموده و به یاد او «دبیرستان دخترانه کیخسرو شاهرخ» نامگذاری کردند. »
{10} « تندیسی از ارباب کیخسرو شاهرخ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ساخته و نصب شده است.هر ساله در روز تولد ایشان با اهدای گل از مقام ایشان تجلیل و قدردانی به عمل میآورند.
همایش سپاس داری از اندیشههای تأثیر گذار
در تاریخ 6 اسفند 1389، همایشی با عنوان سپاسداری از اندیشههای تأثیر گذار زرتشتی در جشنگاه خسروی با کوشش گروه پویندگان اشا برگزار شد.
این همایش به منظور قدردانی از کیخسرو شاهرخ، فرنگیس یگانگی، اسفندیار یگانگی و اردشیر یگانگی برگزار شد دارای بخشهای متنوعی بود. در این همایش دو تن از نوههای ارباب کیخسرو بنام کامبیز یگانگی و تموچین شاهرخ حضور داشتند، آنها درمورد تأثیر گذاری کیخسرو شاهرخ . خانواده ایشان گفتگو کردند.
در 11 تیر 1394 همزمان با سالگرد درگذشت ارباب کیخسرو، مراسم گهنبار خوانی به یادبود ایشان و بنیانگذاران دبیرستان فیروزبهرام در سالن گردهمایی این دبیرستان توسط جمعهی از ایرانیان زرتشتی برگزاز شد. »
یادش گرامی و روانش شاد باد.
منابع ::
4-مجوعه آثار مهندس مهدی بازرگان-شماره6/نشر=شرکت سهامی انتشار.
5-روزنامه مردامروز،دوره اول،به کوشش زنده یاد:محمد علی سپانلو،نشر اسفار،تهران1363،سطر پایانی پیشگفتار.
6-روزنامه مرد امروز،شماره47 ، 17شهریور1324خورشیدی ، صفحات3 و 9.
7-همان.
8-پلیس خفیه ایران،مروری بر رخدادهای سیاسی و تاریخچه شهربانی1320-1299 ،مرتضی سیفی قمی تفرشی ،انتشارات ققنوس،چاپ دوم ،بهار1368 ،صفحه160.
9 و 10:https://fa.wikipedia.org
ادامه دارد.
پرده اول:.....صحنه تئاتر اطاق کوچک پذیرایی منزل اسفندیاری رئیس مجلس شورای ملی را...نشان می دهد ، در این اطاق مرحوم ارباب کیخسرو شاهرخ ایستاده و منتظر ورود اسفندیاری است،که از طرف درب منزل اسفندیاری وارد شده و پس از سلام و علیک مقابل یگدیگر می نشینند.مذاکرات شروع میشود.
اسفندیاری:آقای ارباب حال شما چطور است.....
ارباب کیخسرو:حالت مزاجییم بهتر است و در اثر معالجعه اطباء بکلی رفع کسالت شده.....از این جهت نگران نیستم،ولی نگرانی دیگری دارم که این نگرانی را مرا از بین خواهد برد.نمی دانم نسبت به بندگان اعلیحضرت همایونی چه قصور و غفلتی نموده ام که مدتی است مامورین شهربانی مرا تعاقب و تعقیب نموده و منزلم را تحت مراقبت گرفته اند.
اسفندیاری :ارباب ممکن است اشتباه نموده باشید و این مامورین تصادفا اهالی آن کوچه را تحت مراقبت قرار داده، جنابعالی تصور نموده باشید که منظورشان خانه و شخص خودتان می باشد.....
ارباب کیخسرو: ابدا اشتباه ننموده و سوء تفاهم نیست.مامورین فقط به منظور بنده و منزلم در آن کوچه مراقبت می نمایند.حتی روز گذشته که نوکرم برای خرید هیزم بیرون رفته بود،در موقع مراجعت یکی از مامورین اورا مورد تفتیش بدنی هم قرار داده بود.تصور می نمایم که بیمهری اعلیحضرت نسبت به بنده برای خاطر این جوانمرگ شده اشت{منظور گوینده رادیو برلین،شاهرخ فرزند خودش است} که بدون در نظر گرفتن مقتضیات یک مطالبی را هر روز و هر شب در رادیو برلین میگوید،مخصوصا دو شب قبل رادیو برلین میگفت:که عن قریب اعلیحضرت همایونی باید از سلطنت ایران کناره نموده و دست آقازاده ها را گرفته و مدتی برای تفریح و تفرج به خارجه رفته و پولهای یغما و دزدی شده را خرج لهو و لهب آقازاده ها بنمایند......
ادامه دارد.
قبل از نگارش این نمونه از فضای رعب و وحشت دوران رضا پهلوی ، باید به این نکته اذعان نماییم،قتل و کشتار اقلیت های دینی و قومی در عصر رضا شاه ، که در برخی موارد با دستور مستقیم خود شاه انجام می گرفته است ، یکی ازحوادث ناگوار آن دوران است،که در تضاد و منافات شدید با حق و حقوق انسانی و منشورحقوق بشر و بویژه با دستورات انسان ساز و رهایی بخش و مترقی دین مبین اسلام قرآنی میباشد.
بعد از حوادث شهریور1320شمسی و ورود متفقین به خاک ایران و میانجیگری فروغی برای شاه نمودن ولیعهد محمد رضا پهلوی،و در نهایت امضای استعفانامه توسط رضا شاه،و تبعید او توسط دولت انگلستان به جزیره موریس،یک فضای تقریبا باز سیاسی بوجود آمد، که بی شک تحت تاثیر شرایط جهانی و خواست قدرتمندان خصوصا انگلیس ، برای شکل گیری یک شرایط آرام با ضریب بالای امنیتی درایران،برای دست اندازی و چپاول منابع زیر زمینی از جمله نفت و گاز،این مملکت بود.
در این شرایط با فضای باز سیاسی،روزنامه ها و نشریاتی که از دوران انقلاب مشروطه تاکنون به محاق تعطیل و سانسور رضاخانی رفته بودند،این مجال را یافتند که دوباره همچون ققنوس از خاکستر خویش برخیزند و برای یک دورانی عرض اندام نمایند،که صد البته این فضای تحمیل شده بین اللملی ، ناشی از تخاصم دول قدرتمند و شرایط خاص سیاسی آنزمان، دیری نپایید،که آخرین شعله های حیات آزادی و دموکراسی،که نمود عینی آن در طول زمامداری حکومت ملی و مردمی دولت دکتر محمد مصدق بود ، با کودتای سیاه آمریکایی،انگلیسی و درباری در28مرداد1332، به تمامی و کامل خاموش شد.
با بسته شدن فضای سیاسی و اجتماعی بعد از کودتای 28مرداد1332شمسی و سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق رهبر و پیشوای نهضت ملی و ضد استعماری ایران،توام با سرکوب،کشتار،شکنجه،اعدام و زندانی نمودن اعضا و هواداران نهضت آزادی ایران،جبهه ملی ایران و سایر افراد و گروههای سیاسی دیگر،و با پایان یافتن دوران رفرم و مبارزه قانونی،طبق فرمایش زنده یاد مهندس مهدی بازرگان در بیدادگاهی در رژیم پهلوی،که خطاب به رئیس دادگاه گفت،ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما سخن می گوییم{4}،موجب رشد فضای پلیسی و امنیتی و تشکیل گروههایی با مشی سیاسی چریکی شد،که با افزایش نارضایتی ها،تظاهرات و اعتصابات ملی و مردمی به پیروزی انقلاب در22بهمن سال1357ش منجر شد.
نمونه سوم-3 :: قتل ارباب کیخسرو شاهرخ،در دوران رضا شاه پهلوی
مرحوم ارباب کیخسرو شاهرخ،از نمایندگان زرتشتیان در مجلس شورای ملی ایران، و رئیس انجمن زرتشتیان ایران بود.او در روز7تیر سال1254خورشیدی دیده به جهان گشود و در روز 11تیر ماه1319در تهران،توسط مزدوران رضا شاه با آمپول هوای پزشک احمدی جانی معروف به قتل رسید.
یکی از نشریاتی که بعد از حوادث شهریور1320ش ، و ایجاد یک فضای نسبتا باز سیاسی منتشر میشد،روزنامه مردامروزبه سردبیری مرحوم محمد مسعود،بود.
ناگفته نماند زنده یاد محمد مسعود روزنامه نگار،نویسنده و داستان نویس،در بیست و دوم بهمن1326شمسی در حدود ساعت 22، ترور شد.{5}در مورد این نویسنده که در دوران محمدرضاپهلوی به قتل رسید، در آینده به خواست خدای متعال مطالبی درج می نماییم.
بخش کوتاه شده ای از مقاله داستان گونه ای به نام قتلگاه ، بقلم یکی از نویسندگان معروف منزوی در روزنامه مرد امروز{6}::
نویسنده این مقاله انتقادی و افشاگرانه را تقدیم مدیر وقت روزنامه اطلاعات و نماینده مجلس شورای ملی،نمود،زیرا به نوعی او را مقصر در قتل آن زرتشتی بیگناه می دانست.
{7}«.....چرا این پیس را تقدیم ایشان می شود؟
برای اینکه جریان قتل مرحوم ارباب کیخسرو شاهرخ ، یکی از مرموزترین حوادث دوره بیست ساله میباشد و با اینکه ورثه آن مرحوم مانند ورثه سایر مقتولین ...شکایت نمودند.ولی متصدیان و مامورین تحقیق نخواستند و یا نتوانستند قاتلین را گرفتار عدالت نموده و تسلیم دادگاه نمایند......در تنظیم این پیس سعی شده است که قواعد تئاتر نویسی که عبارت از وحدت موضوع و وحدت زمان و وحدت مکان است ،حتی الامکان رعایت شود.این پیس صددرصد تراژدی است و منتج به قتل یکی از مظلوم ترین و یکی از خادمین حقیقی مشروطیت ایران است،خاتمه می یابد.
این پیس مشتمل بر سه پرده و یک صحنه خاتمه است.
پرده اول:آن روز قبل از قتل و در منزل مرحوم حاج محتشم السلطنه اسفندیاری،رئیس سابق مجلس شورای ملی...علل و جهات سیاسی قتل مرحوم ارباب کیخسرو کاملا روشن می شود.
پرده دوم:پرده دوم... در اطاق مختاری رئیس کل شهربانی وقت واقع میشود.با اینکه قانون سازمان شهربانی را وظیفه دار نموده است که امنیت را حفظ و حمایت نمایند،معهذا در این پرده کاملا روشن می شود که با چه مهارتی نقشه قتل و محو شخص بیگناه و مظلوم را طرح ریزی می نمایند.
پرده سوم: ... در یکی از منازل واقع در خیابانهای فرعی خیابان کاخ میباشد،که به مناسبت جشن عروسی عده زیادی مدعوین دعوت شده اند،در این صحنه است که آقای عباس مسعودی با دستورات قبلی رل مهم و موثری را انجام می دهد.
صحنه آخرکه با خاتمه تراژدی در محوطه وسیعی بالای خیابان پهلوی نزدیک رودخانه کرج می باشد که در این مکان مامورین شهربانی رل خود را انجام و دکتر احمدی جانی معروف آمپول {مرگ}را به ارباب کیخسرو تزریق... شده است.....
ادامه دارد.
با افزایش معضلات مادی و طاقت فرسا شدن مشکلات و پدیده های اقتصادی،اجتماعی و .....نظیر: رباخواری، رانتخواری،اعتیاد، فساد، فحشا،گورخوابی، کارتن خوابی،دزدی ها و اختلاسهای چندصدمیلیونی الی چند هزار میلیاردی توسط شهرام جزایری ها، علی خاوری ها ، بابک زنجانی ها و .....در کنار مشاهده رفتار و اعمال برخی مدعیان دینی و اسلام پناهان که با عملکردهای متضاد با دستورات انسانی الهی قرآن کریم، و فرمایشات گهربار و سازنده پیامبر اسلام{ص} و ائمه اطهار(ع) ، و به طبع آن ایجاد و رشد فضای بی اعتمادی، و شیوع بیماریها و ناهنجاریهای اخلاقی مانند: افزایش غیبت نمودن، دروغ گفتن، سخن چینی، مردم آزاری،تهمت زنی، فحاشی ، چشم و هم چشمی، پول و مال پرستی و .....موجب آن شده است که هواداران و باقی مانده های رژیم سرنگون شده سلطنی بدست مردم و نیروهای انقلابی، در انقلاب ضد دیکتاتوری، ضدطاغوتی و ضد سلطنتی بهمن1357خورشیدی، را بر حسب قراین و شواهد موجود، ظاهرا دلگرم و راضی نموده و آنها با سوءاستفاده فرصت طلبانه از فضای موجود، ناشی از معظلات اقتصادی و اجتماعی و ..... ، بر آن داشته است که در فضای مجازی اینترنت و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان ، با پنهان شدن زیر علم نژادپرستانه آریایی با محور باستان ستایی افراطی، همراه با افکارپوپولیستی و تبلیغ نوعی ناسیونالیسم شوونیستی{1} توام با چسباندن دروغین و فرصت طلبانه سیاسی دوران پهلوی، از موضع راست گرایانه ارتجاعی، به دستاوردهای درخشان حقوق بشری کوروش کبیر ، با تحریف و جعل تاریخ ، سعی در فریب توده های جوان مملکت پاک ایران زمین زیبا دارند.
هواداران سلطنت سعی وافری دارند در رسانه های گروهی مرتبط به خودشان ، اعداد و ارقام شکنجه شدگان،اعدام شدگان، و آمار زندانیان سیاسی رژیم شاهنشاهی پهلوی را ، بی ارزش و فاقد اهمیت جلوه دهند و با دروغ،فرافکنی،جعل و تحریف تاریخی ، با توجه به گذشت زمان و مطلع بودن از ضعف تاریخی برخی از افراد ملت و خصوصا بی اطلاعی و یا کم اطلاعی عده ای از نوجوانان و جوانان، از وقایع آن روزگاران ، تعداد شهدا و شکنجه شدگان و آسیب دیدگان آن دوران را ، برای رد گم کردن و فرار از واقعیت مشخص ملی ، با تعداد بالای کشته شدگان دیکتاتورهای جهان هم زمان حکومت پهلوی ها، مقایسه نمایند ، تا در این فرار به جلوی سفسطه گرانه به سبک سلطنتی با یک لوث کردن و دودوزه بازی سیاسی، اصل ماجرای شکنجه و کشتار و فضای استبداد آن دوران را مخدوش نمایند ، تا در این بین حقیقت، به روش رضاخانی ذبح تاریخی شود.
با گسترش تبلیغات سیستماتیک برخی از محافل هدفمند خارجی، از شرقشناسان و خاورشناسان مغرض و جهت دار ،در این وانفسا ، باقیمانده های رژیم شاهنشاهی ، همزمان در کنار قدیس سازی و تعریف و تمجید غلوآمیز و بعضا دروغ بافی از رضا شاه و محمد رضا پهلوی ،بعنوان افرادی ایران دوست،دموکرات و مردمی،بصورت افسار گسیخته و بی ادبانه ،با اتکا به برخی از توهمات ذهنی و برداشتهای غلط و یا برخی از اسناد ضعیف و جعلی،تبلیغات مسمومی را بر علیه دین سراسر رحمت و صلح و آزادی اسلام رهایی بخش محمدی و علوی ایجاد نموده اند.
با توجه به سطور بالا، ما در این سلسه گفتارهای مرتبط به هم در صدد دفاع عاقلانه و مستند از دین نجات بخش اسلام علوی و قرآنی هستیم ، و هم درصدد بررسی و دوباره خوانی برخی از گوشه ها ی حوادث تاریخی دوران پهلوی ، که مرتبط با بحثمان می باشدهستیم ، تا دقیقتر و بهتر دریابیم که آیا آن دو پدر و پسر ، در واقع افراد ایران دوست، مردمی و دموکرات و آزاده بودند و یا نه.
دوستان گرامی و شما اندیشمندان محترم: برای پر بار کردن این سری گفتارهای مرتبط ،با ارسال پیشنهادات،راهنمای ها و انتقادات اصولی و سازنده ، به روشن تر شدن مسائل مطرحه شده کمک و مساعدت نمایید.متشکریم.
یک تذکر ویژه :: خوانندگان محترم! برای نگارش این سری سلسله گفتارها ، از آثار و کتابها و اسناد مختلف استفاده شده است ، آنچه یک نویسنده و محقق آزاده و شرافتمند و متعهد به ارزشهای انسانی به آن باید پایبند باشد، بدون هیچ حب و بغض و تعصب جاهلانه ای از منابع مختلف و متضاد با عقاید و افکار گوناگون ، که حتی با اعتقادات مولف در تضاد آشکار است ، استفاده می نماید.از این رو مولف این سطور هم از این قاعده مستسناء نبوده است، به همین دلیل ارجاع نویسنده این مطالب به آثار،مجلات،روزنامه ها ،نشریات و کتابهای مختلف ، الزاما به معنای قبول اعتقادات و افکار و نقطه نظرات سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و .....نویسندگانی که از آنها نقل می شود ندارد، و صرفا به منظور تحقیق و بررسی در مورد همان موضوعات مطرح شده می باشد و بس.
سوال مشخص :: آیا در حکومت پهلوی زندانیان سیاسی مورد اعدام،شکنجه و بدرفتاری های منافی حقوق بشر ، قرار می گرفتند یا نه؟
اگر جواب منفی است،علت آن فضای دموکراتیک و مردمی شاهان پهلوی چه بود؟
اگر جواب سوال بالا مثبت است ، چند سند و نمونه مشخص و ثبت شده را بیان نمایید؟
جواب سوال بالا :: طبق اسناد و معلومات مشخص و ثبت شده تاریخی، و بویژه شاهدان زنده در اقصی نقاط عالم، که توسط نویسندگان،محققان و خاطرات نویسانی ، با افکار و عقاید متضاد و مخالف ، گویای بدرفتاری، شکنجه های قرون وسطایی در زندانهای شاهنشاهی پهلوی ، از جمله کمیته مشترک ضد خرابکاری ، زندان اوین، زندان قصر و .....حکایت دارد.
نمونه های گوناگون =
نمونه اول 1-:: « در حالی که چشمانم بسته بود، مرا روی صندلی آپولو نشانده و دست و پاهایم را با گیره های فلزی که در کنار آن تعبیه شده بود بستند، و به قدری گیره ها را که با پیچ بسته و سفت می شدند چرخاندند که نزدیک بود، استخوانهای دست و پایم بشکند.
آن گاه کلاهی آهنی را روی سرم گذشتند که تمام سر و گردنم در آن قرار داده شد، به طوری که دیگر نه چیزی می دیدم، و نه کلامی می شنیدم.
در این حال ناگهان با وارد آمدن اولین ضربه کابل بر کف پایم ، انگار که بمبی را در بدن من منفجر کرده باشند، تمام وجودم به آتش کشیده شد ، به طوری که ناخودآگاه فریاد کشدم که ای کاش فریاد نزده بودم ، زیرا داد و فریاد من فقط در داخل کلاه فلزی موصوف پیچید و به سان بمبی در سرم منفجر شد و به مراتب بیشتر از ضربه شلاق دردناک و کشنده بود.
ضربات شلاق با قساوت تمام یکی پس از دیگری فرود می آمد.
بدنم مثل کوره گداخته شده و درد و رنج ناشی از آن به اعماق قلب و روح و جانم زبانه می کشید... »{2}
نمونه دوم-2 ::
« روزی دیگر در اتاق بازجویی محاسنم را به الکل آغشته نموده و سپس آتش زدند و صورتم را سوزاندند و پس از آن میله سرخ شده ای را روی لب هایم گذاشتند و در آن حال به من گفتند خودت را در آینه ببین ، خیلی خوشگل شده ای.
جواب دندان شکنی به آنها دادم که هر سه نفر بازجو به شدت عصبانی شده ، با تمام توان به جان من افتادند. در مرحله ای دیگر از سقف آویزانم کردند و با روشن نمودن چراغ زیر پاهای پانسمان شده ام ، هم پانسمان و هم پاهای زخمی را سوزاندند.
در طول روند بازجویی در حالی که مرا از سقف آویزان کرده بودند ، از بالا آب جوش قطره قطره روی سرم می چکید و در این حال بازجو که مشخص بود ، شیئی فلزی در دست دارد ، محکم به صورتم کوبید که فکم شکست و پس از آن حسینی مرا بلند کرده و به زمین زد ، و با زانو محکم به شکمم کوبید، که مثانه ام پاره شد و به بیمارستان منتقل شدم.
پس از بهبودی نسبی مرا به کمیته مشترک برگرداندند و این بار به وسیله سند ، آب جوش را از مجرای ادرار وارد مثانه ام نمودند ، و به دکتر گفتند:در مثانه اش میکروب کشت کنید. »{3}
منابع نمونه اول و دوم :
1-ماهنامه گیلان اوجا شماره 9 و 10 ، دی و بهمن1395 ، صفحات 16 و 17
2-مجله چشم انداز ایران، مقاله شکنجه خط سرخ تاریخ، (مصاحبه با یکی از افرادی که در تاریخ 1354/5/11 در رژیم پهلوی دستگیر و به هشت سال زندان محکوم شد.)دی و بهمن1392،صفحه53 ، به نقل از کتاب شکنجه گران می گویند ، صفحه=89 تالیف قاسم حسن پور، چاپ سوم1386 ، انتشارات موزه عبرت ایران.
3-همان/به نقل از کتاب شکنجه گران می گویند،صفحه91 ( مصاحبه با فردی دیگر که در تاریخ1354/6/11دستگیر و به شش سال زندان محکوم شد)
کدمطلب=19/5( مقاله پنجم/مطلب19}
ادامه دارد.
سلامت اجتماعی با دو رویکرد
جامعه سالم، راه رسیدن به فرد سالم
سلامت اجتماعی را از دو منظر میتوان مورد بررسی قرار داد.
1- رویکرد اجتماعمحور با تمرکز روی آثار نظام اجتماعی بر رفتار و روحیات انسانها: در این رویکرد بیشتر به نقش روابط اجتماعی در شکلدهی شخصیت و رفتارهای انسانها توجه و تلاش با اصلاح مناسبات اجتماعی، آثار این مناسبات بر رفتارهای فردی و خانوادگی و کنشهای شخصیتی افراد بهبود یابد و بهتبع آن، رفتارهای انسانها منطقی، اجتماعی و نوعدوستانه شود و متعاقبا برآیند این رابطه متقابل فرد و جامعه به سلامت بگراید و «سلامت اجتماعی» محقق شود.
سلامت اجتماعی در این رویکرد به تحقق «جامعه سالم» گرایش مییابد و البته زندگی فرد در چنین جامعهای دستاورد سلامتی بیشتری برای افراد را محقق میکند. این رویکرد، هم حوزههای سختافزاری و ملموس (objective) نظیر «محیطزیست»، «مبلمان شهری»، «محرومیتزدایی» و توسعه زیرساختها را شامل میشود و هم حوزههای نرمافزاری نظیر «عدالت اجتماعی»، «حقوق شهروندی»، «امنیت»، «سرمایه اجتماعی» را در برمیگیرد. جامعهای که آلودهکنندههای زیستمحیطی دایما سلامت اشخاص را به مخاطره میاندازند یا امکان رفتوآمد آسان برای سالمندان یا معلولان وجود ندارد یا فقدان مسکن و مدرسه و بهداشت و درمان مناسب، بهرهمندی از مواهب اجتماعی را برای گروههای وسیعی از اقشار اجتماعی ناممکن کند، جامعهای «ناسالم» است.
همچنین جامعه بیعدالت و دارای تفاوتها و شکافهای طبقاتی چشمگیر، جامعهای که کرامت انسانها در آن پایمال میشود و تحقیر و خردکردن شخصیت افراد در آن رایج است، جامعه ناامن و بیقانون، جامعهای که در آن اعتماد وجود ندارد و افراد به آینده خود اطمینان ندارند و شایستهسالاری و امکانپذیر بودن پیشرفت براساس صلاحیتهای اجتماعی را باور ندارند، جامعهای «بیمار» است. سلامت اجتماعی در این رویکرد، مجموعه اقداماتی را شامل میشود تا چنین جوامع نامتعادل و بیمارگونه را به تعادل باز گرداند و «سالم» کند.
تورم از آنجا که منجر به کاهش قدرت خرید اقشار حقوقبگیر، کارگران، کارمندان، معلمان، پیشهوران جزء و بازنشستگان میشود، یکی از مهمترین عوامل رشد بیعدالتی و تعمیق نابرابریهای اجتماعی تلقی میشود. اقتصاددانان تورم را مالیات فقرا به ثروتمندان تعریف کردهاند و آن را جزو مهمترین عوامل گسترش فقر و بیعدالتی و شکاف طبقاتی دانستهاند. در رویکرد اجتماعمحور سلامت اجتماعی، تورم یکی از مهمترین عوامل آسیبرسان سلامت جامعه تلقی میشود.
تورم امید و اطمینان به آینده را سلب میکند؛ فقرا را در تله فقر درگیر میکند و ثمرات دسترنج کارگران را که همان حقوق و دستمزد آنان است روز به روز بیارزشتر میکند. رشد دایمی قیمتها عدم کفاف درآمدها را به دنبال میآورد و اضطرار، بخشی از فقرا را به جرایم اجتماعی سوق میدهد و کودکانی که به جای تحصیل ناگزیر از مشارکت در کسب درآمد خانواده میشوند و پدیدههایی چون کودکان کار و کودکان خیابانی و متکدیان از کنار آن زاییده میشوند و فحشا فاجعه محتمل اضطرار میشود و چون دستمزد کار شرافتمندانه کفاف هزینههای افزایشیابنده را نمیدهد، رشوه و زورگیری و دزدی مسلحانه رایج میشود و استرس اجتماعی ناشی از بیثباتی و تغییرات روزانه قیمتها، جامعه را آسیبدیده و آسیبپذیر میکند و «سلامت» جامعه را سلب میکند.
طلیعههای نامبارک سیاستی تورمزاست که سلامت اجتماعی را مستقیم و غیرمستقیم در معرض خطر قرار داده است. افزایش هزینه بیمارستانها و مراکز درمانی توسط مسوولان مربوطه 50-30درصد برآورد شده است، قیمت دارو و تجهیزات پزشکی به دلیل افزایش قیمت نهادههای انرژی بالا رفته است و گزارشهای موجود کاهش مصرف لبنیات و گوشت را در سبد غذایی خانوارهای شهری و روستایی نشان میدهند. افزایش سهم هزینههای بهداشتی و درمانی در سبد هزینه خانوار، افزایش سهم پرداخت از جیب (OOP) و افزایش نابرابری در مشارکت مالی خانوارها (FFCI) و افزایش خانوارهای دچار هزینههای کمرشکن (Catastrophic) سلامت که همه توسط گزارشهای رسمی و نمایندگان مجلس و مسوولان مختلف مورد اذعان قرار گرفته است، گویای این آسیبپذیری «سلامت جامعه» از سیاستهای تورمزاست.
شواهد علمی نشان میدهد آسیبهای واردشده به سلامت انسانها در رویکرد اجتماعمحور منحصر به عواقب بیرونی آنها (Externalities) نبوده، بلکه عدم تعادلهای اجتماعی، بیعدالتیها، پایمال شدن حقوق شهروندی و اقتصاد تورمی، منجر به ایجاد سطح پایداری از استرس با منشاء اجتماعی در افراد میشود. این نوع استرس، برخلاف استرسهای بیولوژیک، گذرا و موقتی نیست و بنابراین مکانیسمهای بیولوژیک مقابله با استرس حاد در مقابل آن کارایی ندارند. در استرس اجتماعی (Social Stress) عامل استرسزا استمرار مییابد و به همین دلیل پدیده «استرس مزمن» (Chronic Stress) رخ میدهد. در این حالت گلوکو کورتیکوییدهای مهارکننده استرس در سطح پایداری ترشح میشوند و افزایش طولانیمدت سطح آنها، عوارضی نظیر مصرف طولانیمدت گلوکو کورتیکوییدها را در بدن ایجاد میکند.
این افراد در معرض افزایش دایمی میزان قند خون هستند و در طولانی مدت گرفتار دیابت میشوند. علاوه بر این سیستم ایمنی آنان تحتاثر استروییدهای یادشده مهار میشود و به این لحاظ مستعد ابتلا به انواع بیماریهای عفونی ویروسی و میکروبی خواهند بود. از آنجا نقش سیستم ایمنی در کنترل و مهار موتاسیونهای نابجای سلولی بهخوبی نشان داده شده است و اختلال ایمونومدولاتورهای اینترلوکین1 A و B1 , و TNFα و اینتر لوکین 6 همراه با سرطانهای کبد ناشی از ابتلا به هپاتیت C و B و نیز سرطانهای معده ناشی از ابتلا به هلیکوباکتر مشاهده شده است، استرسهای اجتماعی از طریق ایجاد اختلال در سیستم ایمنی، میتوانند بهعنوان یکی از فاکتورهای مستعدکننده برای ابتلا به انواع سرطانها محسوب شوند. براین اساس سلامت اجتماعی، ارتباطات متقابلی با سلامت فردی برقرار میکند و توجه به آن جزو لاینفکی از برنامهریزیهای نظام سلامت را تشکیل میدهد.
2- رویکرد جامعهپذیری با تمرکز بر مهارتهای فرد برای تعامل سالم با جامعه: در این رویکرد، سلامت فردی دارای ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی تلقی میشود و «سلامت اجتماعی افراد» مورد توجه قرار میگیرد. در این رویکرد همانطور که اختلالات ارگانیک فرد باعث بیماری جسمی میشود و آسیبهای روانی یا اختلالات نوروترانسمیتری افراد باعث فقدان سلامت روان میشود، فقدان مهارت در تعاملات موفق اجتماعی افراد نشانه عدم سلامت اجتماعی آنان تلقی میشود. بر این اساس افرادی که قدرت انعطافپذیری در زندگی خود را ندارند، زود خشمگین میشوند، در برابر ناملایمات کمطاقت هستند، پشتکار و اراده غلبه بر مشکلات را ندارند، سخنچین و دو به هم زن هستند، اهل غیبت و تهمت و دروغ هستند، کینهتوز و بیگذشت هستند، خشونتطلب و بیانصافند یا از فضیلتهای اخلاقی بیبهرهاند یا بهلحاظ اجتماعی منزوی و پرخاشگر و نامنعطف هستند. این افراد به نسبت گرفتاریشان به این صفات و ویژگیها، از نظر اجتماعی «ناسالم» هستند. در این رویکرد، برنامهریزان سلامت، همزمان با برنامهریزی برای سلامت جسم و روان، باید برای تحقق سلامت اجتماعی افراد نیز برنامهریزی کنند و به این منظور باید روی توانمندسازی اجتماعی و ارتقای مهارتهای ارتباطی افراد سرمایهگذاری و آموزشهای اجتماعی را به این جهت هدفگذاری کنند.
بخشی از حیطههای واقع در این رویکرد، بهطور کامل یا نسبی در انحصار حوزه سلامت قرار دارد؛ مهارتهایی نظیر «غلبه بر خشم» و «تابآوری» از این گروه هستند. بخش دیگری از حیطههای مرتبط با این رویکرد، نظیر راستگویی، غیبت نکردن، پرهیز از تهمت، عفو و گذشت، کمک به دیگران و ایثار، به حوزه فرهنگ عمومی مرتبط میشود و برنامهریزیهای آن باید مشترک با اهل فرهنگ و علما و روحانیون صورت پذیرد و یک همکاری بینبخشی گسترده و عمیقی را طلب میکند.
در سالهای اخیر، در برنامهریزی سلامت اجتماعی با رویکرد «تعامل سالم با جامعه»، نگرش روانشناسی مثبتگرا (Positive Psychology) محوریت ویژهای یافته است. این نگرش که دیدگاهی پستمدرن به علم روانشناسی تلقی شده است و بهطور روزافزونی در حال گسترش و کاربردی شدن است؛ میکوشد تا بهجای تمرکز بر بیماریها و اختلالات روانی به شخصیتهای سالم و بانشاط و برخوردار از لذت و شادمانی پایدار بپردازد. در این رویکرد مثبتاندیش؛ امید، توجه به زیباییها، قدردانی و شکرگزاری و... همه ابزارهایی برای دستیابی به شادمانی درونی و خوشنودی پایدار تلقی شدهاند.
مثبتاندیشی روابط اجتماعی فرد را متحول و عشق به همنوع و رعایت حقوق دیگران را در وی متجلی میکند. خوشبینی، یکی از مهمترین قابلیتهای مهارتی است که موجب سلامتی بیشتر انسان میشود. یکی از استادان دانشگاه هاروارد به نام جورج وایلانت، قابلیتهایی را مطالعه کرده است که آنها را «دفاع بالغ: mature defenses» نامیده است. اینها شامل فداکاری، آیندهنگری، شوخطبعی و توانایی به تعویق انداختن ارضای غرایز و امیال بوده است. این خصایص در برخی افراد بیشتر و در برخی کمتر به وجود میآید. وی مشاهده کرد افرادی که دارای قابلیتهای دفاع بالغ بودهاند، در زندگی خود از درآمد بهتر، سلامت جسمی بیشتر و شادی افزونتری برخوردار بودهاند. در دانشگاه دیگری، دانشجویان این سوال را مطرح کردند که آیا شادی از طریق مهربانی کردن بهتر از خوشگذراندن حاصل میشود؟ پس از بحث طولانی، دانشجویان به همراه استادشان به این نتیجه رسیدند که برای هفته بعد هرکدام تکلیفی برعهده بگیرند. تکلیف عبارت بود از انجام یک فعالیت لذتبخش و یک فعالیت نوعدوستانه و تدوین و نوشتن نتایج حاصل از این تجربه.
نتایج حاصلشده بسیار جالب بود. پیامد نهایی فعالیتهای لذتبخش دانشجویان (مانند رفتن به سینما، تماشای فیلم، خوردن بستنی و گردش رفتن با دوستان) در مقایسه با اقدامات مهرپرورانه رنگ میباخت. زمانی که کارهای نوعدوستانه، به صورت خودانگیخته و مبتنی بر قابلیتهای شخصی انجام شده بود، تمام روز در حال و هوای بهتری سپری شده بود.
یکی از دانشجویان از تماس تلفنی پسرعمویش برای دریافت کمک در درس ریاضی صحبت کرد. او گفت: «پس از کمک کردن به او با شگفتی متوجه شدم که در بقیه روز بهتر میتوانم به دیگران گوش کنم. شاد و سرحال بودم و بیش از روزهای دیگر محبت دیگران را به خودم احساس میکردم.» نتیجه تمرین دانشجویان این بود که برخلاف لذتهای معمول، مهربانی با دیگران باعث خوشنودی پایدار و رضایتمندی مستمرتری میشود. رویکرد نوین روانشناسی مثبتگرا، برحسب خصلت پستمدرن خود، بسیار به رویکرد «دین»ی نزدیک شده است.
مثبتاندیشی، نگرشمحوری در اندیشه دینی است. خوشبینی، حق دانستن هستی، باطل را رفتنی (و مانند کف روی آب) دانستن، هدفمند تلقی کردن هستی، حاکمیت عدالت (الهی) در جهان و موقتی بودن سختیها، ترویج نیکوکاری و رسیدگی به همنوعان، ایثار و ازخودگذشتگی، دوست داشتن دیگران، تکریم فضیلتها و ترویج کرامتها و نهایتا امیدوار بودن به آینده و مطمئن از پیروزی نهایی حق و برقراری عدل، ... همه و همه آموزههای دینی هستند که مثبتاندیشی و خوشبینی و امید و نشاط را ترویج میکنند.
آموزههای پیامبران الهی و امامان جانشین آنها، به تربیت انسان دینمدار همت میگمارد. انسان دینمدار، خوشبین، بانشاط، امیدوار به آینده، مطمئن از پیروزی نهایی حق بر باطل و برقراری نهایی عدالت است؛ چنین انسانی از سلامت اجتماعی با رویکرد«تعامل سالم با جامعه» برخوردار است.
نویسنده ::محمدرضا واعظمهدوی استاد دانشگاه
پایان.