فال روزانه شنبه 27 اردیبهشت 93 امروز بر شما چگونه خواهد گذشت ؟ فروردین: شما در این روزها شدیدا به این موضوع فکر میکنید که کارها و فعالیتهای مالی تان را سر و سامانی بدهید، به همین دلیل کمی دچار تشویش شدهاید. اما الازم است بدانید شما در حال حاضر دیگر بیش از این حد توان ندارید و نمیتوانید خیلی وضعیت مالی تان را متفاوت سازید. مهم ثباتی است که شما در حال حاضر توانسته اید بر وضعیت مالی تان برقرار سازید. اردیبهشت: شما لطافتی را که در سابق برای انجام کارهایتان داشتهاید را از دست دادهاید به همین دلیل باعث شده است که اطرافیان تان کمیاز شما دلخور شوند و از شما دوری کنند. بین صحبتهایتان و رفتارهایتان تعادلی را برقرار سازید، در حال حاضر صحبتهایی که از زبان شما جاری میشود با رفتارهایتان تفاوتهای بسیاری دارد. تا تعادل کامل تان را حفظ نکرده اید صحبتی را بر زبان نرانید. خرداد: انحطاطهای بسیاری در کارهایتان رخ داده است و باعث شده است بسیاری از رازهای شما که سالها یا روزها آنها را مخفی نگه داشته بودید افشا شوند. دوستانتان برای شما نقشههای مثبت بسیاری دارند اما شما از حسن نیت آنها مطمئن نیستید به همین دلیل وارد کارهایشان نمیشوید. در حال حاضر باید نقش خود را در زندگی پیدا کنید و این نقش را به خوبی ایفا کنید. تیر: شما در این روزها فریب یکی از اطرافیان تان را خوردهاید و به همین دلیل افسرده شده اید زیرا فکر نمیکردید که آنها جواب اعتماد شما را بدین شیوه بدهند. این اتفاقات باعث شده اند که شما از رویا و خواب بیدار شوید و به واقعیت زندگی روی بیاورید. هر صحبت و یا جریانی را که در ذهنتان رخ میدهد را برای دیگران بازگو نکنید. مرداد: شما به شخص یا اشخاصی در زندگیتان روی آورده اید و فکر میکنید اگر این شخص در زندگی شما وجود نداشته باشد شما دیگر توان مقابله با مشکلات زندگی را نخواهید داشت، اما باید بدانید شخصی که این همه به او اهمیت میدهید و بر روی حساب باز کردهاید شخصی تو خالی میباشد و شما خودتان شخصا دارای نیرو و توانی به مراتب بالاتر از او هستید. شهریور: کارها و فعالیتهای ناتمام بسیاری اطراف شما را گرفته اند به همین دلیل شما احساس نارضایتی میکنید زیرا نه قدرت اتمام این کارها را دارید و نه این که لحظهای از فکر آنها رها میشوید اما لازم است مدتی به خود و ذهنتان استراحت دهید تا این مشکلات کمکم و با مرور زمان حل شوند یا این که در زمانی مناسب تر به این مشکلات بپردازید. زیرا در این صورت توان بیشتری برای ارائه برنامهها و هم چنین پیشرفته بیشتری را خواهید داشت. مهر: شما در امروز سرشار از عشق و علاقه به اطراف و محیط زندگی تان هستید. به همین دلیل صحبتها یا رفتارهایی که انجام میدهید باعث میشوند که افراد زیادی جذب شما شوند. فقط لازم بدانید که انرژیهای خود را در چه مسیری سرمایه گذاری کنید تا در مدتی کوتاهتر پاسخ دلخواه شما را بدهد به این مسئله دقت بیشتری را داشته باشید. آبان: شما امیال و آرزوهای بزرگی را در سر میپرورانید بهتر است کمی از این آروزها و بزرگی آنها بکاهید زیرا در رویا انسان میتواند به همه چیز برسد اما در واقعیت شما نیازمند تلاش هستید تا به هدف خود برسید البته انسان پله به پله بالا میرود نمیشود که یکدفعه از پله ی اول به پله ی آخر برسید. شخص یا اشخاصی در این روزها بسیار به شما فکر میکنند و در چند روز آینده صحبتهایی را نیز با شما مطرح خواهند کرد. آذر: شما نقشههایی را که مدتهای مدیدی بود در ذهن داشتید به نتیجه رساندهاید و امروز از این نتیجهها بسیار خوشحال و خرسند هستید. اما بهتر است بدانید همیشه وضع به همین منوال پیش نمیرود، گاهی ممکن است علی رغم این که وقت و انرژی بسیاری را برای یک کار هزینه کنید اما نتیجهای که مد نظر دارید را به شما ندهید. بهتر است کمی بر سرعت کارهایتان بیفزاید تا بتوانید با انگیزه بیشتری به کارهای آتیهتان برسید. دی: شما در این روزها بر اعصاب خود مسلط نیستید و بر سر هر موضوع کوچکی زود عصبانی میشوید بهتر است خون سردی خود را حفظ کنید زیرا به سلامتی شما آسیبهای جدی وارد خواهد شد. مخصوصا در این زمان، ممکن است به افرادی که بزرگتر از شما هستند توهینی کنید که بعدها پشیمان شوید و دیگر جایی برای عذر خواهی نخواهد ماند. بهمن: شما در این روزها مدام به فکر گسترش محیط کاری یا شغلی خود هستید و میخواهید کارتان را توسعه بدهید، توصیه میکنیم با احتیاط این کار را انجام دهید زیرا تنوع و آغاز کارهای جدید بسیار برای شما مثمر ثمر خواهد بود. بهتر است با واقعیتهای زندگی کنار بیاید نه این که مدام در پی این موضوع باشید که آنها را رد کنید و یا این که ازآ نها فرار کنید. در روزهای آینده سورپریزهای بسیاری منتظر شما هستند. اسفند: دیگر زمان استراحت و غیر فعال بودن سر آمده است بهتر است کار و فعالیت تازهای را آغاز کنید زیرا الان شما در بهترین موقعیت قرار دارید و میتوانید بهترین بازده کاری را از خود در برابر مشکلات یا مسائل زندگی بروز دهید. شما در این روزها مسئلهای را از اعضای خانوادهتان مخفی نگه داشتهاید بهتر است به آنان این مسائل را انتقال دهید زیرا بهتر میتوانند شما را یاری دهند و با هم فکری آنها مسائل زندگی تان حل خواهد شد. پایان.فال روزانه | فال امروز شما
تاکید بر امامت و ولایت علی(ع) در غدیر ::
|
در سال دهم هجرى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله از مدینه حرکت و بمنظور اداى مناسک حج عازم مکه گردید،تعداد مسلمین را که در این سفر همراه پیغمبر بودند مختلف نوشتهاند ولى مسلما عده زیادى بالغ بر چند هزار نفر در رکاب پیغمبر بوده و در انجام مراسم این حج که به حجة الوداع مشهور است شرکت داشتند.نبى اکرم صلى الله علیه و آله پس از انجام مراسم حج و مراجعت از مکه بسوى مدینه روز هجدهم ذیحجه در سرزمینى بنام غدیر خم توقف فرمودند زیرا امر مهمى از جانب خداوند به حضرتش وحى شده بود که بایستى به عموم مردم آنرا ابلاغ نماید و آن ولایت و خلافت على علیه السلام بود که بنا بمفاد و مضمون آیه شریفه زیر رسول خدا مأمور تبلیغ آن بود:
|
انتخاب به خلافت ::
|
مجتمعین ولى کربیضة الغنم فلما نهضت بالامر نکثت طائفة و مرقت اخرى و قسط آخرون.(خطبه شقشقیه)
پس از کشته شدن عثمان مسلمین در مسجد پیغمبر صلى الله علیه و آله جمع شده و درباره تعیین خلیفه به گفتگو پرداختند،گفتند که امور خلافت را باید بدست کسى سپرد که حقیقة از عهده انجام آن بر آید . در آنمیان عمار یاسر و مالک اشتر و رفاعة بن رافع و چند نفر دیگر که بیش از سایرین شیفته خلافت على علیه السلام بودند صحبت نموده و مردم را براى بیعت آنحضرت آماده ساختند. این چند نفر با خطابههاى دلنشین و سخنان مستدل اعمال خلفاى سابقه را تجزیه و تحلیل کرده و نتیجه سرپیچى آنها را از دستورات رسول اکرم صلى الله علیه و آله در مورد خلافت على علیه السلام بمسلمین تذکر داده و سبقت و مجاهدت آنحضرت را در اسلام و قرابتش را نسبت برسول اکرم بدانها یاد آور شدند و بالاخره اذهان و افکار عمومى را بر یک سلسله حقایق و واقعیات روشن ساختند به طوریکه در پایان سخن آنها همه مسلمین اعم از مهاجر و انصار یکدل و یک زبان براى بیعت على علیه السلام آماده گردیدند،آنگاه از مسجد خارج شده و رو بخانه آن جناب آورده واظهار کردند یا على اکنون جامعه مسلمین بدون خلیفه میباشد دست خود بگشاى تا با تو بیعت کنیم که سزاوارتر از تو کسى براى این امر مهم وجود ندارد و عموم مسلمین نیز از صمیم قلب حاضرند که بیعت ترا در گردن خود اندازند. مسلمین گفتند اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله از تو تقاضا دارند که دعوت آنها را اجابت فرمائى. على علیه السلام فرمود شما را طاقت حمل خلافت من نباشد و دیر یا زود از من رو گردان میشوید زیرا موضوع خلافت یک مسأله ساده و عادى نیست بلکه بار سنگینى است که دوش کشندهاش را خرد میکند و آرامش و آسایش را از او باز ستاند،من کسى نیستم که پا از دائره حقیقت بیرون نهم و بخاطر عناوین موهوم طبقاتى حق مردم را پایمال کنم و یا تحت تأثیر سفارش و توصیه اشراف قرار گیرم،من تا داد مظلوم را از ظالم نستانم وجدانم آرام نمیگیرد و تا بینى گردنکشان را بر خاک سرد و تیره نمالم خود را راضى نمىتوانم نمود. على علیه السلام هر چه از این سخنان میگفت مسلمین رنجیده و ستمکش بیشتر فریاد زده و اظهار اطاعت میکردند،مالک اشتر نزدیک شد و گفت یا ابا الحسن برخیز که مردم جز تو کسى را نمیخواهند و بخدا سوگند اگر در اینکار تأنى کنى و خود را کنار کشى از حق مشروع خود باز خواهى ماند.آن گاه مسلمین ازدحام نموده و گفتند:ما نحن بمفارقیک حتى نبایعک،از تو جدا نشویم تا با تو بیعت کنیم. على علیه السلام فرمود:ان کان و لابد من ذلک ففى المسجد فان بیعتى لا یکون خفیا و لا یکون الا عن رضاء المسلمین و فى ملاء و جماعة. یعنى حالا که اصرار دارید و چارهاى جز این نیست بمسجد جمع شوید که بیعت با من مخفى و پوشیده نباشد و باید با رضاى مسلمین و در ملاء عام صورت گیرد.مسلمین در مسجد پیغمبر صلى الله علیه و آله جمع شده و عموما با میل و رغبت به آنحضرت بیعت نمودند و بعضى اشخاص سرشناس نیز مانند طلحه و زبیر که خود خیالاتى در سر مىپرورانیدند با مشاهده آن حال خوددارى از بیعت را صلاح ندیده بلکه در دل خود چنین میگفتند حالا که ما را از این نمد کلاهى نیست خوبست با على بیعت کنیم تا بلکه او در برابر این بیعت بما امتیازاتى دهد و حکومت پارهاى از شهرها را بما وا گذار نماید بدین جهت آنها ظاهرا مردم را هم براى بیعت آنحضرت ترغیب نمودند و حتى اول کسیکه بیعت نمود طلحه بود و تنى چند نیز مانند سعد وقاص و عبد الله بن عمر از بیعت خوددارى نمودند ! على علیه السلام پس از انجام این تشریفات ضمن ایراد خطبه بآنان فرمود بدانید آن گرفتاری ها که در موقع بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله دامنگیر شما بود امروز بسوى شما بازگشته است سوگند بآن کسى که پیغمبر را بحق مبعوث گردانید باید درست بهم مخلوط شده و زیر و رو شوید و در غربال آزمایش غربال گردید تا صاحبان فضیلت که عقب افتادهاند جلو افتند و آنان که بنا حق پیشى گرفتهاند عقب روند على علیه السلام سپس نماز خواند و بمنزل رفت و مشغول رسیدگى بامور گردید فرداى آن روز بمسجد آمد و خطبه خواند و مردم را از روش کار و برنامه حکومت خویش آگاه نمود و پس از حمد و ثناى الهى و درود به پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله چنین فرمود: بدانید که من شما را براه حق خواهم راند و روش پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله را که سالها متروک مانده است تعقیب خواهم نمود،من دستورات کتاب خدا را درباره شما اجراء خواهم کرد و کوچکترین انحرافى از فرمان خدا و سنت پیغمبر نخواهم نمود،من همیشه آسایش شما را بر خود مقدم شمرده و هر عملى را که درباره شما نمایم بصلاح شما خواهد بود ولى این صلاح و خیر خواهى یک مصلحت کلى است و من عموم مردم را در نظر خواهم گرفت نه یک عده مخصوص را،ممکن است در ابتداء امر اجراى این روش بر شما مشکل باشد ولى متحمل و بردبار باشید و بر سختى آن صبر نمائید،خودتان بهتر میدانید که من نه طمع خلافت دارم و نه حاضر بقبول این تکلیف بودم بلکه باصرار شما سرپرستى قوم را بعهده گرفتم و چون چشم ملت بمن دوخته است باید بحق و عدالت در میان آنها رفتار کنم. حال تا جائى که من خبر دارم بعضىها داراى اموال بسیار و کنیزکان ماهر و املاک حاصل خیز هستند چنانچه این اشخاص بر خلاف حق و موازین شرع این ثروت و دارائى را اندوخته باشند من آنها را مجبور خواهم نمود که اموالشان را به بیتـ المال مسلمین مسترد نمایند و شما باید بدانید که جز تقوى هیچگونه امتیازى میان افراد مسلمین وجود ندارد و پاداش آن هم در جهان دیگر داده خواهد شد بنابر این در تقسیم بیت المال همه مسلمین در نظر من بى تفاوت و یکسان هستند و بناى حکومت من بر پایه عدالت و مساوات است ستمدیدگان بینوا در نظر من عزیزند و نیرومندان ستمگر ضعیف و زبون. اشراف عرب مخصوصا بنى امیه که در دوران خلافت عثمان بیت المال را از آن خود میدانستند دفعة در برابر یک حادثه غیر منتظره واقع شدند،آنها خیال نمیکردند على علیه السلام با این صراحت لهجه با آنان سخن گوید و در حقگوئى و دادخواهى باین پایه اصرار ورزد گویا در مدت 25 سال که از زمان پیغمبر صلى الله علیه و آله میگذشت همه چیز فراموش شده بود و هر چه از آنزمان سپرى میشد احکام دین بلا اجراء میماند و تنها على علیه السلام بود که پس از 25 سال فترت فرمود: عرب و عجم،مالک و مملوک،سیاه و سفید در برابر قانون اسلام یکسانند و بیت المال باید بالسویه تقسیم شود و باز فرمود: و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک به الاماء لرددته فان فى العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق . بخدا سوگند (زمینها و اموالى را که عثمان باین و آن بخشیده) اگر بیابم بمالک آن برگردانم اگر چه با آن مالها زنهائى شوهر داده شده و یا کنیزانى خریده شده باشد زیرا وسعت و گشایش در اجراى عدالت است و کسى که بر او عدالت تنگ گردد در اینصورت جور و ستم بر او تنگتر شود لذا دستور فرمود اموال شخصى عثمان را براى فرزندان او باقى گذارند و بقیه را که از بیت المال برداشته بود میان مسلمین تقسیم نمایند و از این تقسیم به هر نفر سه دینار رسید و هیچکس را بر کسى مزیت نداد و غلام آزاد شده را با اشراف عرب با یک چشم نگاه کرد . این روش عادلانه خوشایند گروهى نگردید،آن عده که برسم جاهلیت خود را برتر از سایرین میدانستند و توقع داشتند که سهم آنها ازبیت المال باید بیشتر از مردم عادى باشد. اینها پیش خود گفتند که على حرمت قومى و عنوان خانوادگى ما را ناچیز و حقیر شمرد و میان ما و غلامان سیاه و مردم گمنام فرقى نگذاشت آیا ما مىتوانیم باین روش تحمل کنیم و با او کنار بیائیم؟ على علیه السلام از اول میدانست که بیعت این قبیل اشخاص سست عنصر و جاه طلب تا آخر ادامه پیدا نمیکند و چون آنان مردم سرشناس هستند عوام الناس را هم بزودى فریب داده و از طریق تقوى بیرون خواهند کرد بدین جهت از ابتداء مایل بپذیرفتن مقام خلافت نبود. |
ادامه دارد.
سخنانی از حضرت امام علی (ْع) ::
شکست عدم پیروزی نیست بلکه شکست پیروزی آدم را به تأخیر می اندازد.
هر که همتش کوچک باشد، فضیلتش از بین برود.
هر گاه جنایتها آشکار شود، برکت ها از میان برود.
ثمره حسادت، بدبختی در دنیا و آخرت است.
تو اگر نیکی کنی خود را گرامی داشته ای و به خودت نیکی کرده ای، اگر بدی کنی خودت را خوار کرده ای و به خودت زیان رسانده ای.
گنجایش هر ظرفی با آنچه در آن نهند، تنگ می شود جز ظرف دانش که (هر چه در آن نهند) گسترش می یابد.
بدهکاری زیاد، راستگو را دروغگو می کند و خوش قول را بد قول می کند.
هر که اطمینان داشته باشد که آنچه خدا برایش مقدر کرده است به او می رسد، دلش آرام گیرد.
زهد و بی اعتنایی به دنیا، بزرگترین آسایش است.
چه بسیارند عبرتها و چه اندک اند عبرت گرفتن ها!
در انتظار فرج باشید و از رحمت خدا نومید نشوید.
انصاف، برترین خصلت هاست.
هر که خوراکش کم باشد، اندیشه اش زلال گردد.
شنونده غیبت، مانند غیبت کننده است.
هر کس پاک دامنی و قناعت ارمغان او شد، سرافرازی با او هم پیمان گشت.
برترین بخشندگی بخشش در تنگدستی است.
محبوب ترین مؤمن نزد خداوند کسی است که مؤمن فقیری را در تنگدستی دنیا و گذران زندگی یاری رساند.
خوشا به حال آنکه به بندگان خدا نیکی کند و برای آخرت خود زاد و توشه برگیرد.
از گردش روزگار، گوهر مردان آشکار می شود.
از طمع کاری است که مردان گردن به ذلت و خواری نهند.
نگاهی به زندگانی حضرت علی (ع)
ولادت و خاندان
|
بنا به نوشته مورخین، امام على(ع) در روز جمعه 13 رجب سال سىام عام الفیل و در خانهی خدا متولد شدند. پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف (عموی پیامبر(ص)) و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود. بنابراین امام على(ع) از هر دو طرف هاشمى نسب است. مادر این حضرت، خداپرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى میکرد و پیوسته به درگاه خدا مناجات کرده و تقاضا مینمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند. فاطمه بنت اسد، مادر امیر المؤمنین(ع)، در حالی که هنگام تولد فرزندش فرا رسیده بود به زیارت خانهی خدا رفت و گفت: “خدایا من به تو و به آن چه از رسولان و کتابها از جانب تو آمدهاند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است. به حق آن که این خانه را ساخته و به حق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان”
در این هنگام به فرمان خدا، دیوارهای خانهی خدا (کعبه) شکافت و فاطمه به درون خانه رفت و دیوار به هم بر آمد. فاطمه پس از سه روز بیرون آمد و در حالی که امیرالمؤمنین(ع) را در بغل داشت، گفت من به خانه خدا وارد شدم و از میوههاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد: “اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى میفرماید من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأدیباش کردم و او را به غامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بتها را در خانه من میشکند و اوست که در بام خانهام اذان میگوید و مرا تقدیس و پرستش مینماید. خوشا بر کسی که او را دوست داشته باشد و فرمانش را اطاعت کند و واى بر کسى که با او دشمنی کرده و از او نافرمانی کند.”
|
تربیت و پرورش در دامان رسول خدا(ص)
|
ابوطالب پدر امام على(ع) در میان قریش بسیار بزرگ و محترم بود، او در تربیت فرزندان خود دقت و تلاش زیادی نموده و از ابتدا آنها را با تقوى و با فضیلت تربیت میکرد و از کودکى فنون اسبسوارى و رزم و تیراندازى را به رسم عرب به آنها تعلیم میداد. پیغمبر اکرم(ص) در کودکى از داشتن پدر محروم شده بودند، ایشان در ابتدا تحت کفالت جد خود عبدالمطلب قرار گرفته بود و پس از فوت عبدالمطلب فرزندش ابوطالب، برادرزاده خود را در دامن پر عطوفت خود بزرگ نمود. همچنین فاطمه بنت اسد، مادر على(ع) و همسر ابوطالب نیز براى نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مانند مادرى مهربان دلسوزى کامل داشت بطوری که در هنگام فوت فاطمه رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز مانند على علیه السلام بسیار متأثر و متألم بود و شخصا بر جنازه او نماز گزارد و پیراهن خود را بر وى پوشانید. چون نبى گرامى در خانه عموى خود ابوطالب بزرگ شد بپاس احترام و بمنظور تشکر و قدردانى از فداکاریهاى عموى خود در صدد بود که بنحوى ازانحاء و بنا به وظیفه حقشناسى کمک و مساعدتى به عموى مهربان خود نموده باشد. اتفاقا در آنموقع که على علیه السلام وارد ششمین سال زندگانى خود شده بود قحطى عظیمى در مکه پدیدار شد و چون ابوطالب مرد عیالمند بوده و اداره هزینه یک خانواده پر جمعیت در سال قحطى خالى از اشکال نبود لذا پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم؛ على علیه السلام را که دوران شیرخوارگی و کودکى را گذرانیده و در سن شش سالگى بود جهت تکفل معاش از پدرش ابوطالب گرفته و بدین بهانه او را تحت تربیت و قیمومت خود قرار داد و بهمان ترتیب که پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم در پناه عم خود ابوطالب و زوجه وى فاطمه زندگى میکرد پیغمبر و زوجهاش خدیجه(س) نیز براى على علیه السلام بمنزله پدر و مادر مهربانى بودند. ابن صباغ در فصول المهمه و مرحوم مجلسى در بحار الانوار مىنویسند که سالى در مکه قحطى شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بعم خود عباس بن عبد المطلب که توانگر و مالدار بود فرمود که برادرت ابوطالب عیالمند است و پریشان حال و قوم و خویش براى کمک و مساعدت از همه سزاوارتر است بیا بنزد او برویم و بارى از دوش او برداریم و هر یک از ما یکى از پسران او را براى تأمین معاشش بخانه خود ببریم و امور زندگى را بر ابوطالب سهل و آسان گردانیم،عباس گفت بلى بخدا این فضل کریم و صله رحم است پس ابوطالب را ملاقات کردند و او را از تصمیم خود آگاه ساختند ابوطالب گفت طالب و عقیل را (در روایت دیگر گفت عقیل را) براى من بگذارید و هر چه میخواهید بکنید،عباس جعفر را برد و حمزه طالب را و نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز على علیه السلام را بهمراه خود برد. نکتهاى که تذکر آن در اینجا لازم است اینست که على علیه السلام در میان اولاد ابوطالب با سایرین قابل قیاس نبوده است هنگامیکه پیغمبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام را از نزد پدرش بخانه خود برد علاوه بر عنوان قرابت و موضوعتکفل،یک جاذبه قوى و شدیدى بین آن دو برقرار بود که گوئى ذرهاى بود بخورشید پیوست و یا قطرهاى بود که در دریا محو گردید و به این حسن انتخابى که رسول گرامى بعمل آورده بود میل وافر و کمال اشتیاق را داشت زیرا. على را قدر پیغمبر شناسد بلى قدر گوهر زرگر شناسد البته مربى و معلمى مانند پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم که آیه علمه شدید القوی در شأن او نازل شده و خود در مکتب ربوبى (چنانکه فرماید ادبنى ربى فاحسن تأدیبى) تأدیب و تربیت شده است شاگرد و متعلمى هم چون على لازم دارد. على علیه السلام از کودکى سرگرم عواطف محمدى بوده و یک الفت و علاقه بى نظیرى به پیغمبر داشت که رشته محکم آن به هیچوجه قابل گسیختن نبود.
على علیه السلام سایهوار دنبال پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم میرفت و تحت تربیت و تأدیب مستقیم آنحضرت قرار میگرفت و در تمام شئون پیرو عقاید و عادات او بود بطوریکه در اندک مدتى تمام حرکات و سکنات و اخلاق و عادات او را فرا گرفت.
|
علی (ع) در دوران بعثت
|
سبقتکم الى الاسلام طفلا صغیرا ما بلغت اوان حلمى(على علیه السلام)
پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم از دوران جوانى غالبا از اجتماع آن روز کناره گرفته و بطور انفرادی به تفکر و عبادت مشغول بود و در نظام خلقت و قوانین کلى طبیعت و اسرار وجود مطالعه میکرد،چون به چهل سالگى رسید در کوه حرا که محل عبادت و انزواى او بود پرتوى از شعاع ابدیت ضمیر او را روشن ساخته و از خلقت و اسرار آفرینش دریچهاى بر خاطر او گشوده گردید،زبانش به افشاى حقیقت گویا گشت و براى ارشاد و هدایت مردم مأمور شد.محمد صلى الله علیه و آله و سلم از آنچه میدید ندای حقیقت میشنید و هر جا بود جستجوى حقیقت میکرد،در دل خروشى داشت و در عین حال زبان به خاموشى کشیده بود ولى سیماى ملکوتیش گویاى این مطلب بود که: در اندرون من خسته دل ندانم چیست مگر گاهى راز خود بخدیجه میگفت و از غیر او پنهان داشت خدیجه نیز وى را دلدارى میداد و یارى میکرد.چندى که بدین منوال گذشت روزى در کوهحرا آوازى شنید که: چه بخوانم؟گفته شد: بسمالله الرحمن الرحیم اقرا باسم ربک الذى خلق،خلق الانسان من علق،اقرا و ربک الاکرم،الذى علم بالقلم،علم الانسان ما لم یعلم… (1) بخوان بنام پروردگارت که (کائنات را) آفرید،انسان را از خون بسته خلق کرد.بخوان بنام پروردگارت که اکرم الاکرمین است، خدائى که بوسیله قلم نوشتن آموخت و بانسان آنچه را که نمیدانست یاد داد. چون نور الهى از عالم غیب بر ساحت خاطر وى تابیدن گرفت بر خود لرزید و از کوه خارج شد بهر طرف مینگریست جلوه آن نور را مشاهده میکرد،حیرت زده و مضطرب بخانه آمد و در حالیکه لرزه بر اندام مبارکش افتاده بود خدیجه را گفت مرا بپوشان خدیجه فورا او را پوشانید و در آنحال او را خواب ربود چون به خود آمد این آیات بر او نازل شده بود. یا ایها المدثر،قم فانذر،و ربک فکبر،و ثیابک فطهر،و الرجز فاهجر،و لا تمنن تستکثر،و لربک فاصبر. (2) اى که جامه بر خود پیچیدهاى،برخیز (و در انجام وظائف رسالت بکوش و مردم را) بترسان،و پروردگارت را به بزرگى یاد کن،و جامه خود را پاکیزه دار،و از بدى و پلیدى کنارهگیر،و در عطاى خود که آنرا زیاد شمارى بر کسى منت مگذار،و براى پروردگارت (در برابر زحمات تبلیغ رسالت) شکیبا باش. اما انتشار چنین دعوتى بآسانى ممکن نبود زیرا این دعوت با تمام مبانى اعتقادى قوم عرب و سایر ملل مخالف بوده و تمام مقدسات اجتماعى و دینى و فکرى مردم دنیا مخصوصا نژاد عرب را کوچک مینمود لذا از دور و نزدیک هر کسى شنید پرچم مخالفت بر افراشت حتى نزدیکان او نیز در مقام طعن و استهزاء در آمدند.در تمام این مدت که حیرت و جذبه الهى سراپاى وجود مبارک آنحضرت را فرا گرفته و بشکرانه این موهبت عظمى بدرگاه ایزد متعال سپاسگزارى و ستایش مینمود چشمان على علیه السلام او را نظاره میکرد و از همان لحظه اول که از بعثت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم آگاه گردید با اینکه ده ساله بود به اسلام گرویده و مطیع پیغمبر شد و اولین کسى است از مردان که به آنحضرت گرویده است و این مطلب مورد تصدیق تمام مورخین و محدثین اهل سنت میباشد چنانکه محب الدین طبرى در ذخائر العقبى از قول عمر مىنویسد که گفت: کنت انا و ابو عبیدة و ابوبکر و جماعة اذ ضرب رسول الله (ص) منکب على بن ابیطالب فقال یا على انت اول المؤمنین ایمانا و انت اول المسلمین اسلاما و انت منى بمنزلة هارون من موسى. (3) من با ابو عبیدة و ابوبکر و گروهى دیگر بودم که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بشانه على بن ابیطالب زد و فرمود یا على تو از مؤمنین،اولین کسى هستى که ایمان آوردى و تو از مسلمین اولین کسى هستى که اسلام اختیار کردى و مقام و نسبت تو بمن مانند مقام و منزلت هارون است بموسى. همچنین نوشتهاند که بعث النبى صلى الله علیه و آله یوم الاثنین و اسلم على یوم الثلاثا . (4) یعنى نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روز دوشنبه بنبوت مبعوث شد و على علیه السلام روز سه شنبه (یکروز بعد) اسلام آورد.و سلیمان بلخى در باب 12 ینابیع المودة از انس بن مالک نقل میکند که حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: صلت الملائکة على و على على سبع سنین و ذلک انه لم ترفع شهادةان لا اله الا الله الى السماء الا منى و من على. (5) یعنى هفت سال فرشتگان بر من و على درود فرستادند زیرا که در اینمدت کلمه طیبه شهادت بر یگانگى خدا بر آسمان بر نخاست مگر از من و على. خود حضرت امیر علیه السلام ضمن اشعارى که بمعاویه در پاسخ مفاخره او فرستاده است بسبقت خویش در اسلام اشاره نموده و فرماید: سبقتکم الى الاسلام طفلا بر همه شما براى اسلام آوردن سبقت گرفتم در حالیکه طفل کوچکى بوده و بحد بلوغ نرسیده بودم.علاوه بر این در روزى هم که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بفرمان الهى خویشان نزدیک خود را جمع نموده و آنها را رسما بدین اسلام دعوت فرمود احدى جز على علیه السلام که کودک ده ساله بود بدعوت آنحضرت پاسخ مثبت نگفت و رسول گرامى صلى الله علیه و آله و سلم در همان مجلس ایمان على علیه السلام را پذیرفت و او را بعنوان وصى و جانشین خود بحاضرین مجلس معرفى فرمود و جریان امر به شرح زیر بوده است. چون آیه شریفه (و انذر عشیرتک الاقربین) (7) نازل گردید رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرزندان عبدالمطلب را در خانه ابوطالب گرد آورد و تعداد آنها در حدود چهل نفر بود (و براى اینکه در مورد صدق دعوى خویش معجزهاى بآنها نشان دهد) دستور فرمود براى اطعام آنان یک ران گوسفندى را با ده سیر گندم و سه کیلو شیر فراهم نمودند در صورتیکه بعضى از آنها چند برابر آن خوراک را در یک وعده میخوردند . چون غذا آماده شد مدعوین خندیدند و گفتند محمد غذاى یک نفر را هم آماده نساخته است حضرت فرمود کلوا بسم الله (بخورید بنام خداى) پس از آنکهاز آن غذا خوردند همگى سیر شدند !ابولهب گفت هذا ما سحرکم به الرجل (محمد با این غذا شما را مسحور نمود) ! آنگاه حضرت بپا خواست و پس از تمهید مقدمات فرمود: اى فرزندان عبد المطلب خداوند مرا بسوى همه مردمان مبعوث فرموده و بویژه بسوى شما فرستاده (و درباره شما بمن) فرموده است که (خویشاوندان نزدیک خود را بترسان) و من شما را بدو کلمه دعوت میکنم که گفتن آنها بر زبان سبک و در ترازوى اعمال سنگین است،بوسیله اقرار بآندو کلمه فرمانرواى عرب و عجم میشوید و همه ملتها فرمانبردار شما شوند و (در قیامت) بوسیله آندو وارد بهشت میشوید و از آتش دوزخ رهائى مىیابید (و آنها عبارتند از) شهادت به یگانگى خدا (که معبود سزاوار پرستش جز او نیست) و اینکه من رسول و فرستاده او هستم پس هر کس از شما (پیش از همه) این دعوت مرا اجابت کند و مرا در انجام رسالتم یارى کند و بپا خیزد او برادر و وصى و وزیر و وارث من و جانشین من پس از من خواهد بود. از آن خاندان بزرگ هیچکس پاسخ مثبتى نداد مگر على علیه السلام که نابالغ و دهساله بود . آرى هنگامیکه نبى اکرم در آنمجلس ایراد خطابه میکرد على علیه السلام که با چشمان حقیقت بین خود برخسار ملکوتى آنحضرت خیره شده و با گوش جان کلام او را استماع میکرد بپا خاست و لب باظهار شهادتین گشود و گفت:اشهد ان لا اله الا الله و انک عبده و رسوله.دعوتت را اجابت میکنم و از جان و دل بیاریت بر میخیزم. پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود یا على بنشین و تا سه مرتبه حرف خود را تکرار فرمود ولى در هر سه بار جوابگوى این دعوت کس دیگرى جز على علیه السلام نبود آنگاه پیغمبر بدان جماعت فرمود این در میان شما برادر و وصیى و خلیفه من است و در بعضى مآخذ است که بخود على فرمود:انت اخى و وزیرى و وارثى و خلیفتى من بعدى (تو برادر و وزیر و وارث من و خلیفه من پس از من هستى) فرزندان عبد المطلب از جاى برخاستند و موضوع بعثت و نبوت پیغمبر را مسخره نموده و بخنده برگزار کردند و ابولهب بابوطالب گفت بعد از این تو باید تابع برادرزاده و پسرت باشى.آنروز را که پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم بحکم آیه و انذر عشیرتک الاقربین خاندان عبد المطلب را به پرستش خداى یگانه دعوت فرمود یوم الانذار گویند. (8) از ابتداى طلوع اسلام پیغمبر اکرم هر روز با مخالفتهاى قریش مواجه شده و بعناوین مختلفه در اذیت و آزار او میکوشیدند تا سال 13 بعثت که در مکه بود آنى از طعن و آزار قریش حتى از فشار اقوام نزدیک خود مانند ابو لهب در امان نبوده است در تمام اینمدت على علیه السلام سایه صفت دنبال پیغمبر راه میرفت و او را از گزند و آزار مشرکین و از شکنجه و اذیت بت پرستان مکه دور میداشت و تا همراه آنحضرت بود کسى را جرأت آزار و ایذاء پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم نبود. در طول مدت دعوت که در خفا و آشکارا صورت میگرفت على علیه السلام از هیچگونه فداکارى مضایقه نکرد تا اینکه رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز روز بروز در دعوت خود راسختر شده و مردم را علنا بسوى خدا و ترک بتپرستى دعوت میکرد و در نتیجه عدهاى از زن و مرد قریش را هدایت کرده و مسلمان نمود اسلام آوردن چند تن از قریش بر سایرین گران آمد و بیشتر در صدد اذیت و آزار پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم در آمدند. بزرگترین دشمنان و مخالفین آنحضرت ابوجهل و احنس بن شریق و ابوسفیان و عمرو عاص و عموى خویش ابولهب بودهاند و صراحة از ابوطالب خواستار شدند که دست از حمایت پیغمبر برداشته و او را اختیار قریش بگذارد ولى ابوطالب تا زنده بود پیغمبر را حمایت کرده و تسهیلات لازمه را در باره اشاعه عقیده او فراهم مینمود. در اثر فشار پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم با عدهاى از خویشان و یاران خویش سه سال در شعب ابیطالب (دره؛ کوه) مخفى شده و یاراى آنرا نداشتهاند که خود را ظاهر کرده و آشکارا خدا را عبادت نمایند. چون ظهور دین اسلام در مکه با این موانع و مشکلات روبرو شده بود ناچار بایستى اندیشهاى کرد و محیط مناسبى براى رشد و نمو نهال تازه اسلام پیدا نمود و همین اندیشیدن و جستجوى راه حل منجر به هجرت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم گردید. ادامه دارد. |
لیست برخی از افراد معروف ایرانی که متولد ماه فروردین هستند
لیست برخی از افراد معروف ایرانی که متولد ماه فروردین هستند ::
- ایرانی ::
فریدون جنیدی ( شاهنامهپژوه و نویسنده)
علی دایی (بازیکن فوتبال)
محمد علی فردین (بازیگر)
مجید مجیدی (کارگردان)
محمدعلی کشاورز (بازیگر)
خسرو شکیبایی (بازیگر)
ژاله علو (بازیگر)
مریلا زارعی ( بازیگر)
بیتا فرحی (بازیگر)
پوران درخشنده (کارگردان)
علیرضا افتخاری (خواننده)
رخشان بنیاعتماد (کارگردان)
محمد رضا گلزار (بازیگر)
خشایار اعتمادی (خواننده)
- فرنگی ::
ژوزف پولیتزر (روزنامه نگار آمریکایی)
هنری جیمز (نویسنده آمریکایی)
ونسان ونگوک (نقاش هلندی)
نیکیتا خروشچوف (نخست وزیر سابق روسیه)
تنسی ویلیامز (نویسنده آمریکایی)
چارلی چاپلین (هنرپیشه انگلیسی)
مارلون براندو (هنرپیشه آمریکایی)
بیسمارک (صدراعظم آلمان)
به نام خداوند بخشنده و مهربان از تو درباره انفال ( غنایم، و هرگونه مال بدون مالک مشخص) سؤال میکنند ; بگو: «انفال مخصوص خدا و پیامبر است; پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و خصومتهایی را که در میان شماست، آشتی دهید! و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید! (1)
مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد; و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد; و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. (2)
آنها که نماز را برپا میدارند; و از آنچه به آنها روزی دادهایم، انفاق میکنند. (3)
(آری،) مؤمنان حقیقی آنها هستند; برای آنان درجاتی (مهم) نزد پروردگارشان است; و برای آنها، آمرزش و روزی بینقص و عیب است. (4)
همانگونه که خدا تو را بحق از خانه (به سوی میدان بدر،) بیرون فرستاد، در حالی که گروهی از مؤمنان ناخشنود بودند (;ولی سرانجامش پیروزی بود! ناخشنودی عدهای از چگونگی تقسیم غنایم بدر نیز چنین است)! (5)
آنها پس از روشن شدن حق، باز با تو مجادله میکردند; (و چنان ترس و وحشت آنها را فراگرفته بود، که) گویی به سوی مرگ رانده میشوند، و آن را با چشم خود مینگرند! (6)
و (به یاد آرید) هنگامی را که خداوند به شما وعده داد که یکی از دو گروه ( کاروان تجاری قریش، یا لشکر مسلح آنها) نصیب شما خواهد بود; و شما دوست میداشتید که کاروان (غیر مسلح) برای شما باشد (و بر آن پیروز شوید); ولی خداوند میخواهد حق را با کلمات خود تقویت، و ریشه کافران را قطع کند; (از این رو شما را بر خلاف میلتان با لشکر قریش درگیر ساخت، و آن پیروزی بزرگ نصیبتان شد.) (7)
تا حق را تثبیت کند، و باطل را از میان بردارد، هر چند مجرمان کراهت داشته باشند. (8)
(به خاطر بیاورید) زمانی را (که از شدت ناراحتی در میدان بدر،) از پروردگارتان کمک میخواستید; و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یکهزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود میآیند، یاری میکنم. (9)
ولی خداوند، این را تنها برای شادی و اطمینان قلب شما قرار داد; وگرنه، پیروزی جز از طرف خدا نیست; خداوند توانا و حکیم است! (10)
و (یاد آورید) هنگامی را که خواب سبکی که مایه آرامش از سوی خدا بود، شما را فراگرفت; و آبی از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند; و پلیدی شیطان را از شما دور سازد; و دلهایتان را محکم، و گامها را با آن استوار دارد! (11)
و (به یاد آر) موقعی را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: «من با شما هستم; کسانی را که ایمان آوردهاند، ثابت قدم دارید! بزودی در دلهای کافران ترس و وحشت میافکنم; ضربهها را بر بالاتر از گردن (بر سرهای دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید! (12)
این بخاطر آن است که آنها با خدا و پیامبرش (ص) دشمنی ورزیدند; و هر کس با خدا و پیامبرش دشمنی کند، (کیفر شدیدی میبیند;) و خداوند شدید العقاب است! (13)
این (مجازات دنیا) را بچشید! و برای کافران، مجازات آتش (در جهان دیگر) خواهد بود! (14)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که با انبوه کافران در میدان نبرد روبهرو شوید، به آنها پشت نکنید (و فرار ننمایید)! (15)
و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند -مگر آنکه هدفش کنارهگیری از میدان برای حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهی (از مجاهدان) بوده باشد- (چنین کسی) به غضب خدا گرفتار خواهد شد; و جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهی است! (16)
این شما نبودید که آنها را کشتید; بلکه خداوند آنها را کشت! واین تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی; بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند; خداوند شنوا و داناست. (17)
سرنوشت مؤمنان و کافران، همان بود که دیدید! و خداوند سستکننده نقشههای کافران است. (18)
اگر شما فتح و پیروزی میخواهید، پیروزی به سراغ شما آمد! و اگر (از مخالفت) خودداری کنید، برای شما بهتر است! و اگر بازگردید، ما هم باز خواهیم گشت; و جمعیت شما هر چند زیاد باشد، شما را (از یاری خدا) بینیاز نخواهد کرد; و خداوند با مؤمنان است! (19)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا و پیامبرش را اطاعت کنید; و سرپیچی ننمایید در حالی که (سخنان او را) میشنوید! (20)
و همانند کسانی نباشید که میگفتند: «شنیدیم!» ولی در حقیقت نمیشنیدند! (21)
بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمیکنند. (22) |
ادامه دارد.
لیست برخی از افراد معروف متولد ماه بهمن ::
-لیست برخی ازافراد معروف ایرانی متولد بهمن ماه ::
1-خسرو گلسرخی ( شاعر و مبارز)
2-صادق هدایت (نویسنده)
3-سیروس قایقران (فوتبالیست)
4-محمود فرشچیان (مینیاتوریست)
5-علی نصیریان (بازیگر )
6-علیرضا خمسه (بازیگر )
7-علیرضا عصار (خواننده)
8-تورج نگهبان (ترانه سرای)
9-افشین قطبی (مربی فوتبال)
10-احسان حدادی (پرتابگر دیسک)
11-شهاب حسینی (بازیگر)
12-سمیرا مخملباف (کارگردان)
13-رویا نونهالی (بازیگر)
14-شَهرنوش پارسیپور (نویسنده)
15-بزرگ علوی ( نویسنده)
- فرنگی ::
ادیسون (مخترع آمریکایی)
گالیله (دانشمند ایتالیایی)
فرانسیس بیکن (فیلسوف انگلیسی)
چارلز داروین (طبیعیدان انگلیسی)
لنگستن هیوز (نویسنده آمریکایی)
سامرست موآم (نویسنده انگلیسی)
چارلز دیکنز (نویسنده انگلیسی)
پرلمان (نویسنده آمریکایی)
پل نیومن (هنرپیشه آمریکایی)
کیم نواک (هنرپیشه آمریکایی)
کلارک گیبل (هنرپیشه آمریکایی)
جیمز دین (هنرپیشه آمریکایی)
فرانکلین روزولت (رئیس جمهور سابق آمریکا)
آبراهام لینکلن و رونالد ریگان(روسای جمهور سابق آمریکا)
ملک عبدالله دوم (پادشاه اردن)
دمیتری مندلیف (شیمیدان روس)
بنام خدای یگانه
ولادت مولای متقیان،و پیشوای عدالت،مساوات،برابری و برادری،حضرت امام علی{ع} را به همه موحدان و آزادگان جهان تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
هموطنان عزیز و آزاده! امیدواریم همه ما بویژه شیعیان علوی،با توکل به خدای یگانه،همراه با داشتن عشق و محبت امام علی(ع)در دل،و بازگو کردن آن عشق راستین در زبان و گفتار و بخصوص با عمل به دستورات و فرمایشات آن امام همام،توام با الگو برداری از سیره آن پیشوای عدالت،آزادی،مساوات و انسانیت، به سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی دست یابیم.انشاءالله.
تشیع علوی همان اسلام ناب محمدی می باشد و بس.
هر که با آل علی-ع-در افتاد،ور افتاد.
تشیع علوی=اسلام راستین نبوی و محمدی
از طرف :: نویسندگان و شیعیان علوی مجله آرامش
و (نیز به خاطر بیاور) هنگامی که کوه را همچون سایبانی بر فراز آنها بلند کردیم، آنچنان که گمان کردند بر آنان فرود میآمد; (و در همین حال، از آنها پیمان گرفتیم و گفتیم:) آنچه را (از احکام و دستورها) به شما دادهایم، با قوت (و جدیت) بگیرید! و آنچه در آن است، به یاد داشته باشید، (و عمل کنید،) تا پرهیزگار شوید! (171)
و (به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت; و آنها را گواه بر خویشتن ساخت; (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری، گواهی میدهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم; (و از پیمان فطری توحید بیخبر ماندیم)»! (172)
یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم; (و چارهای جز پیروی از آنان نداشتیم;) آیا ما را به آنچه باطلگرایان انجام دادند مجازات میکنی؟!» (173)
این گونه، آیات را توضیح میدهیم; و شاید به سوی حق بازگردند (و بدانند ندای توحید در درون جانشان، از روز نخست بوده است)! (174)
و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم; ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد! (175)
و اگر میخواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا میبردیم; (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست; پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون میآورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را میکند; (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمیشود! (این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند; این داستانها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)! (176)
چه بد مثلی دارند گروهی که آیات ما را تکذیب کردند; و آنها تنها به خودشان ستم مینمودند! (177)
آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته (واقعی) اوست; و کسانی را که (بخاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانکاران (واقعی) آنها هستند! (178)
به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم; آنها دلها ( عقلها )یی دارند که با آن (اندیشه نمیکنند، و) نمیفهمند; و چشمانی که با آن نمیبینند; و گوشهایی که با آن نمیشنوند; آنها همچون چهارپایانند; بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همهگونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)! (179)
و برای خدا، نامهای نیک است; خدا را به آن (نامها) بخوانید! و کسانی را که در اسماء خدا تحریف میکنند (و بر غیر او مینهند، و شریک برایش قائل میشوند)، رها سازید! آنها بزودی جزای اعمالی را که انجام میدادند، میبینند! (180)
و از آنها که آفریدیم، گروهی بحق هدایت میکنند، و بحق اجرای عدالت مینمایند. (181)
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. (182)
و به آنها مهلت میدهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد); زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است. (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.) (183)
آیا فکر نکردند که همنشین آنها ( پیامبر) هیچگونه (اثری از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنین نسبت ناروایی به او میدهند؟!) او فقط بیم دهنده آشکاری است (که مردم را متوجه وظایفشان میسازد). (184)
آیا در حکومت و نظام آسمانها و زمین، و آنچه خدا آفریده است، (از روی دقت و عبرت) نظر نیفکندند؟! (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگی آنها نزدیک شده باشد؟! (اگر به این کتاب آسمانی روشن ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟! (185)
هر کس را خداوند (به جرم اعمال زشتش) گمراه سازد، هدایت کنندهای ندارد; و آنها را در طغیان و سرکشیشان رها میسازد، تا سرگردان شوند! (186)
درباره قیامت از تو سؤال میکنند، کی فرامیرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است; و هیچکس جز او (نمیتواند) وقت آن را آشکار سازد; (اما قیام قیامت، حتی) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است; و جز بطور ناگهانی، به سراغ شما نمیآید!» (باز) از تو سؤال میکنند، چنان که گویی تو از زمان وقوع آن باخبری! بگو: «علمش تنها نزد خداست; ولی بیشتر مردم نمیدانند.» (187)
بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد; (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند;) و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم میکردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمیرسید; من فقط بیمدهنده و بشارتدهندهام برای گروهی که ایمان میآورند! (و آماده پذیرش حقند) (188)
او خدایی است که (همه) شما را از یک فرد آفرید; و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامی که با او آمیزش کرد، حملی سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهای خود ادامه میداد; و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند سخللّهاگر فرزند صالحی به ما دهی، از شاکران خواهیم بود!» (189)
اما هنگامی که خداوند فرزند صالحی به آنها داد، (موجودات دیگر را در این موهبت مؤثر دانستند; و) برای خدا، در این نعمت که به آنها بخشیده بود، همتایانی قائل شدند; خداوند برتر است از آنچه همتای او قرار میدهند! (190)
آیا موجوداتی را همتای او قرارمیدهند که چیزی را نمیآفرینند، و خودشان مخلوقند. (191)
و نمیتوانند آنان را یاری کنند، و نه خودشان را یاری میدهند. (192)
و هرگاه آنها را به سوی هدایت دعوت کنید، از شما پیروی نمیکنند; و برای شما یکسان است چه آنها را دعوت کنید و چه خاموش باشید؟! (193)
آنهایی را که غیر از خدا میخوانید (و پرستش میکنید)، بندگانی همچون خود شما هستند; آنها را بخوانید، و اگر راست میگویید باید به شما پاسخ دهند (و تقاضایتان را برآورند)! (194)
آیا (آنها حداقل همانند خود شما) پاهایی دارند که با آن راه بروند؟! یا دستهایی دارند که با آن چیزی را بگیرند (و کاری انجام دهند)؟! یا چشمانی دارند که با آن ببینند؟! یا گوشهایی دارند که با آن بشنوند؟! (نه، هرگز، هیچکدام،) بگو: «(اکنون که چنین است،) بتهای خویش را که شریک خدا قرار دادهاید (بر ضد من) بخوانید، و برای من نقشه بکشید، و لحظهای مهلت ندهید، (تا بدانید کاری از آنها ساخته نیست)! (195)
ولی و سرپرست من، خدایی است که این کتاب را نازل کرده; و او همه صالحان را سرپرستی میکند. (196)
و آنهایی را که جز او میخوانید، نمیتوانند یاریتان کنند، و نه (حتی) خودشان را یاری دهند; (197)
و اگر آنها را به هدایت فرا خوانید، سخنانتان را نمیشنوند! و آنها را میبینی (که با چشمهای مصنوعیشان) به تو نگاه میکنند، اما در حقیقت نمیبینند!» (198)
(به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکیها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن)! (199)
و هرگاهوسوسهای از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر; که او شنونده و داناست! (200)
پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) میافتند; و (در پرتو یاد او، راه حق را میبینند و) ناگهان بینا میگردند. (201)
و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته در گمراهی پیش میبرند، و باز نمیایستند! (202)
هنگامی که (در نزول وحی تاخیر افتد، و) آیهای برای آنان نیاوری، میگویند: «چرا خودت (از پیش خود) آن را برنگزیدی؟!» بگو: «من تنها از چیزی پیروی میکنم که بر من وحی میشود; این وسیله بینایی از طرف پروردگارتان، و مایه هدایت و رحمت است برای جمعیتی که ایمان میآورند. (203)
هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید; شاید مشمول رحمت خدا شوید! (204)
پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن; و از غافلان مباش! (205)
آنها که (در مقام قرب) نزد پروردگار تو هستند، (هیچگاه) از عبادتش تکبر نمیورزند، و او را تسبیح میگویند، و برایش سجده میکنند. (206)
پایان سوره.