سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو دعوى خلاف هم نیست جز که یکى را روى در گمراهى است . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، مشاوره و روانشناسی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، پرتوی از قرآن ، پهلوی اول ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، رضاشاه ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، تاریخ معاصر ایران ، تاریخ عصر پهلوی ، شبه مدرنیته مستبدانه ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، پهلوی اول ، رضاشاه ، پهلویها ، رضاخان ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، ویروس کرونا؟! ، مناسبتهای ملی و دینی ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، رضاشاه ، پهلوی اول ، سرگرمی ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، توحید و رهایی ، توحید،عرفان،رهایی ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر شفیعی کدکنی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، دکترشفیعی کدکنی ، رضاخان ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، پهلویها ، پیام توحید و رهایی ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، احمدشاملو ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، پرتوی از قرآن حکیم ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، فال روزانه حافظ ، فال ، شعر و زندگی ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تسلیت ، روزها و یادها ، گفتگو و مصاحبه ، محمدرضاشاه پهلوی ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ، کلمات راهگشاء و طلایی ، هنر و ادبیات متعهد ایران ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :29
بازدید دیروز :175
کل بازدید :485780
تعداد کل یاداشته ها : 481
103/2/16
5:38 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[2] مرداد 2[1] آبان 2[2] آذر 2[4]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
مجله آرامش یا صاحب الزمان (عج) « تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

گفتگو با دکتر انور خامه ای

 


 خاطرات انور خامه ‏ای از زندان قصر
گفتگو و مصاحبه ؛
 این قسمت :
( مصاحبه با دکتر انورخامه ای) ؛ازاعضای زندانی گروه 53 نفر در دوران رضاشاه.



انور خامه‌ای تنها باقی مانده گروه 53 نفراست. گروهی که بخشی از مدت زندانی بودن خود را در زندان قصر گذرانده‌اند و حالا او از آن روزها خاطرات زیادی دارد. از سلول انفرادی فرخی یزدی تا آزادی و رفاه 53 نفر در جمع زندانیان سیاسی و غیر سیاسی «قصر». انور خامه‌ای در 96 سالگی، هنوز خاطرات سال‌های 1316 تا 1320 را با جزئیات به یاد دارد. اما بریده بریده و به سختی آنها را بیان می‌کند.

*ابتدا بگوئید شما چه زمانی بازداشت، و کی به زندان قصر منتقل شدید؟

 گروه 53 نفر که من عضو آن بودم ابتدا در زندان شهربانی تهران بودیم و بعدها به زندان قصر منتقل شدیم. دو سه نفر از 53 نفر مثل محمد شورشیان که در رأس جریان بود و رادمنش و شاید یک نفر دیگر، در اواخر سال 1315 دستگیر شده بودند و بقیه اعضا در فروردین و اردیبهشت 1316 دستگیر شدند. خود من هم جزء آخرین دستگیر شده‌ها بودم، در بیست و دوم اردیبهشت 1316 دستگیر شدم و همه به زندانی که در میدان توپخانه بود منتقل شدیم. بعد، از آنجا ما را به بخش پایینی زندان منتقل کردند که الان موزه شده و آن زمان متعلق به اداره سیاسی شهربانی بود.


*این زندان، چه شرایطی داشت؟

این زندان چهار کریدور بود و همه ما در سلول‌های انفرادی بودیم. آن جا در کریدور یک و دو که وضعیت بهتری داشت و تخت خواب هم داشت، سرویس‌های بهداشتی بیرون سلول‌ها بود و برای استفاده از آن باید در می‌زدیم و با مأمور می‌رفتیم. اما سرویس بهداشتی کریدور‌های سه و چهار داخل سلول‌ها بود. آن جا ما اجازه حرف زدن با همدیگر را نداشتیم، هر چند بالاخره گاهی اوقات مقداری پول به پاسبان‌ها می‌دادیم و آنها هم اجازه می‌دادند با هم حرف بزنیم و با هم رابطه داشتیم و حتی گاهی اوقات شعر هم می‌خواندیم. ما تقریباً حدود 10 سال در زندان پایین در این شرایط بودیم و بعد از مدت که در انفرادی بودیم، بازجویی‌ها تمام شد و پرونده‌های ما به دادگاه فرستاده شد و دادگاه ما برگزار شد. وقتی محکومیت ما صادر شد، باز هم در همان زندان پایین بودیم، اما دیگر در سلول‌ها باز بود و می‌توانستیم در کریدورها رفت و آمد کنیم و برای هواخوری بیرون برویم. از 1317 که دادگاه ما تمام شد تا سال 1320 که متفقین آمدند و اوضاع عوض شد، سه سال می‌شد. از این سه سال حدود یک سال یا کمی بیشتر یا کمتر، در همان بندهای پایینی بودیم و بقیه آن را به بندهای بالایی زندان قصر منتقل شدیم.


 * شما قبلا در جایی، زندان قصر را با زندان‌های فرانسه مقایسه کرده بودید. تفاوت زندان قصر با زندان شهربانی چه بود؟

پیش از سطنت رضاشاه و اوایل سلطنت او، همه زندانیان در میدان توپخانه، جایی که بعداً شهربانی شد، نگه‌داری می‌شدند. آن جا دو زندان داشت یکی حیاط بزرگی داشت و همه زندانیان مثل دزد و قاتل و کسانی که از ایلات و عشایر دستگیر شده بودن در آن نگه‌داری می‌شدند. زندانیان مطبوعاتی و سیاسی هم در شهربانی که بعدها به اداره سیاسی تبدیل شد نگه‌داری می‌شدند. محل آن هم ضلع غربی میدان توپخانه بود و بعد از این که شهربانی را ساختند، آن جا شد اداره سیاسی و زیرش یک زندان بسیار بد و قدیمی از دوره قاجار بود که زندانیان سیاسی و مطبوعاتی را آن جا نگه می‌داشتند. کف آن کاملاً مرطوب بود و اصلاً جا نداشت و خیلی بد بود و کاملاً حبس تاریک بود. فرخی و دیگر زندانیان سیایس هم ابتدا آن جا بودند. بعد از آن که رضاشاه سلطنت رسید، دستور داد چند ساختمان ساختند. یکی عمارت اصلی شهربانی بود و یکی زندان جدیدی بود که ظاهراً با سبک فرانسوی‌ها ساخته شده بود. این زندان هم دو قسمت داشت، یکی حالت بند عمومی و دیگری زندان موقت بود که برای زندانیان سیاسی ساخته شده بود . ما از ابتدا در آن جا بودیم. یعنی ما ابتدا یک مدت در توپخانه بودیم، بعد هم در زندان پایین یعنی همین زندان شهربانی بودیم و بعد هم به زندان قصر منتقل شدیم. در زندان قصر هم تا قبل از محاکمه، در محدودیت بودیم و بعد از محاکمه دیگر در سلول‌ها آزاد بودیم.


 * در زندان قصر، شکنجه هم می‌شدید؟

در زندان قصر ما را شکنجه نمی‌کردند. فقط زمانی که ما در زندان اداره سیاسی، یعنی همان جایی که الان موزه شده، به عنوان متهم تحت بازجویی بودیم شکنجه می‌شدیم. خود من هم آن جا مفصل کتک خوردم، اما وقتی از زندان موقت به زندان قصر منتقل شدیم، کاملاً آزاد بودیم و حتی در دوره انفرادی هم دیگر در ماه‌های قبل از دادگاه کسی ما را اذیت نمی‌کرد. مگر این که در آنجا کسی تخلفی می‌کرد مثلاً دعوا می‌کرد، پرونده برایش درست می‌شد و به حبس تاریک موقت در همان زندان قصر منتقل می‌شد.


 *وضعیت خانواده زندانیان و ملاقاتی‌ها چطور بود؟

هیچ وقت خانواده‌ها را اذیت نمی‌کردند. ما در زندان پایین که تحت بازجویی بودیم، ملاقاتی نداشتیم، اما از وقتی به زندان قصر منتقل شدیم، چه زندانیان عادی و چه زندانیان سیاسی همه ملاقاتی داشتیم. روزهای دوشنبه اول هر ماه ما اجازه ملاقات داشتیم و هر کسی می‌توانست به ملاقات ما بیاید. اتاق ملاقات هم با یک دیوار که از توری‌های سیمی بود به دو بخش تقسیم شده بود. این طرف توری ما بودیم و از طرف دیگر ملاقات‌کننده. همه نوع حرف و سئوالی هم آزاد بود ولی معمولاً بیشتر از 20 دقیقه اگر طول می‌کشید تذکر می‌دادند که وقت تمام است. هر چند گاهی اوقات تا یک ساعت هم ملاقات‌ها طول کشید و کاری نداشتید. هر چیزی هم که از بیرون می‌آوردند، از غذا و شیرینی تا لباس و هر چیز دیگری ممنوعیتی نداشت.


* در زندان قصر چه کسانی زندانی بودند؟ وضعیت شما بین آن‌ها چه طور بود؟

آیا درگیری با اتفاق خاصی در آن جا رخ می‌داد؟ در قسمت پایین زندان قصر، یعنی کریدور یک تا چهار، فقط زندانیان سیاسی بودند و زندانیان عادی آن جا نبودند. اما در بند پنج و شش و هفت و هشت، زندانیان عادی هم بودند که وقتی به آن جا منتقل شدیم، چند مورد درگیری بین ما زندانیان عادی به وجود آمد. ما تقریباً نصف دوره حبس را در زندان پایین قصر یعنی همان کریدورهای یک تا چهار گذراندیم و بعدها ما را به فلکه منتقل کردند. در آنجا دیگر به جای انفرادی، همه ما در دو یا سه اتاق قرار گرفتیم. هشت الی ده نفر که رهبران اصلی 53 نفر بودند نظیر دکتر یزدی و رادمنش در یک اتاق بودند و در دو اتاق دیگر هم نزدیک به 20 تا 30 نفر با هم بودیم. مدتی هم این طوری با هم زندگی می‌کردیم. سال 1317 بود و تابستان هم هوا گرم بود و در همین دوره ما در اتاق‌های فلکه بودیم و بعضی وقت‌ها که هوا گرم بود. شبها لحاف و تشکمان را می‌آوردیم و همه در حیاط می‌خوابیدیم. بعد هم که به بندهای عمومی منتقل شدیم. در بندهای شش و هفت و هشت ماندیم و در آن جا زندانیان دیگر هم بودند، مانند سردار رشید کردستانی. اما در بندهای پایین مثلاً در بند 2 فرخی بود که جرمش سیاسی بود و چند نفر هم بودند که پرونده جاسوسی داشتند.


 *درگیری‌هایتان با دیگر زندانیان بر سر چه مسائلی بود؟

گاهی اوقات هم اداره زندان در درگیری تأثیر داشت. ما وقتی پایین بودیم زندانی غیر سیاسی بین ما نبود و ما هم اتفاق نیفتاد که با زندانیان سیاسی دیگر غیر از 53 نفر، درگیر شویم، اما بالا که رفتیم چون کریدورها عمومی بود و برخی از این زندانی‌ها با اداره زندان درارتباط بودند، گاهی اقات درگیری به وجود می‌آمد. یک بار شعبان زمانی از جمع 53 نفر، با یکی از غیرسیاسی‌ها درگیری شده بود و او را زده بود. البته اول آن زندانی غیر سیاسی توهین کرده بود و بعد زمانی او را زده بود. خلاصه آن زندانی شکایت کرد و زمانی را خواستند و برایش پرونده درست کردند و در حبس تاریک انداختندش.


*حبس تاریک، همان انفرادی بد یا شرایط دیگری داشت؟

چهار تا از اتاق‌های بند 2 را در زمان زندانی شدن تیمورتاش، جدا کرده بودند و بعدها این چهار اتاق را برای زندانیانی گذاشتند که در داخل زندان پرونده‌ای برای آنها درست می‌شد. برای مسائلی مانند دعوا کردن، از 24 ساعت تا یک هفته حبس تاریک به صورت انفرادی در همین اتاق صادر می‌شد. *شما هم در این سلول‌ها حبس شده بودید؟ من یک بار به همراه گرکانی با یک زندانی غیرسیاسی که جاسوسی می‌کرد درگیر شدیم و اداره زندان برای ما پرونده درست کرد و چند روز حبس تاریک برایمان نوشت. وقتی به آن جا منتقل شدیم کفش و کت ما را می‌گرفتند و کف آن جا هم فرش نداشت و سیمانی بود و خیلی سرد بود. ما شبها از سرما پشت به پشت هم تکیه می‌دادیم که بتوانیم بخوابیم.


*گفتید که شما به همراه اعضای 53 نفر، اوضاع خوبی در زندان داشتید، درباره فعالیت‌های خودتان در زندان توضیح دهید؟

گروه 53 نفر از ابتدا که در زندان پایین بودیم تا وقتی که به بالا آمدیم، با همه زندانیان فرق داشتیم. همیشه خانواده‌هایمان به ملاقات می‌آمدند و غذاهای خانگی برایمان می‌آوردند و اصلاً غذای زندان را نمی‌خوردیم. بالا که رفتیم این آزادی و رفاه بیشتر شد. هفته‌ای یک بار ملاقات داشتیم و از خوراک و پوشاک و لباس تا انواع کتاب‌ها را برایمان می‌آوردند . زندان پایین اگر در اتاقمان حتی یک کتاب شعر پیدا می‌کردند، جرم محسوب می‌شد و به حبس تاریک می‌رفتیم. اما در زندان قصر، آزادی کامل داشتیم. به قدری برای ما کتاب آورده بودند که مثلاً دکتر مرتضی یزدی کتاب‌های طبی آلمانی خود را تماماً در زندان مطالعه می‌کرد و از صبح تا غروب مشغول مطالعه بود و در طول زندان به لحاظ پزشکی ترقی کرد. چون ما اعضای 53 نفر هم هر وقت بیماری پیدا می‌کردیم، به پزشک زندان اعتماد نداشتیم و به دکتر یزدی و دکتر بهرامی و 4ـ 3 نفری که در جمع ما پزشک بودند، مراجعه می‌کردیم.


*برنامه روزانه زندانیان زندان قصر چه بود؟

در بند عمومی شب‌ها ساعت 10 یک بوق می‌زدند و همه در‌های کریدورها بسته می‌شد و در داخل کریدورها هم همه افراد را به اتاق خودشان برمی گرداندند و در سلول‌ها را هم می‌بستند. صبح که می‌شد کریدور و سلول‌ها را باز می‌کردند و دیگر رفت و آمد آزاد بود. ما بیشتر کریدور 2 بودیم و بین این کریدور با یک کریدور دیگر، حیاط بود و ما آزاد بودیم. این کار همیشگی ما بود تا عصر که باید به کریدور برمی گشتیم. ساعت 10 هم که دوباره در اتاق‌ها بسته می‌شد.


*برخورد نگهبانان و زندانبان‌ها با زندانیان چه طور بود؟

برخورد نگهبانان، گاهی اوقات بد بود، اما ما هم آنها را اذیت می‌کردیم. چون زندان را متعلق به دشمن خود می‌دانستیم و از طرفی دستمان هم به رئیس زندان و مقامات نمی‌رسید، تلافی‌اش را سر زندانبان‌ها در می‌آوردیم. حتی گاهی اوقات زندانیان غیرسیاسی هم بی‌جهت با مأموران زندان درگیر می‌شدند. یکی از این زندانیان غیر سیاسی یک جوان قوی هیکل تبریزی بود که چون خیلی قلدر بود، بی‌خود بهانه می‌گرفت و با پاسبان‌ها درگیر می‌شد و آنها را کتک می‌زد. بعد هم برایش پرونده درست می‌کردند و می‌بردند به همان انفرادی که گفتم. حتی یک بار هم حکمی دادند که خیلی به ندرت اتفاق می‌افتاد و این زندانی را در همان انفرادی خواباندند و شلاق زدند. اما برای زندانیان سیاسی هیچ وقت این اتفاق نیفتاد و کسی را شلاق نزدند.


*از دیگر زندانیان زندان قصر، کسی رابه یاد دارید؟

دو نفر بودند که در همان انفرادی‌های بند 2 نگه‌داری می‌شدند.
یکی از آنها سیف ا... خان بود ؛
 و یکی عزت ا... بود که دوبار سعی کرده بود از زندان قصر فرار کند. یک بار هم فرار کرده بود و تا مرز شوروی رفته بود و آن جا دستگیر شده بود و دوباره به زندان آورده بودنش. او در همان زندان بالاخره فوت کرد. البته به جز 53 نفر، کسان دیگری هم بودند که به استناد همان قانون اقدام‌کنندگان علیه امنیت کشور دستگیر شده بودند. این‌ها هم زندانی سیاسی محسوب می‌شدند. مثل کسانی که به جرم جاسوسی زندانی شده بودند و همین طور کسانی مثل فرخی که به دلیل انتقاد از دربار و رضاشاه زندانی شده بودند. رؤسای عشایر هم بودند که به دلایلی زندانی شده بودند. در بین این‌ها فرخی و یکی دو نفر دیگر وضع خوبی نداشتند و بقیه مثل سردار اسعد و افراد دیگر پولدار بودند و همه چیز از بیرون برایشان می‌آمد. اما فرخی و خان‌بابا و یکی دو نفر دیگر وضع بدی داشتند. کسی را نداشتند که برایشان از بیرون غذا بیاورد و مجبور بودند از غذای زندان بخورند. البته گاهی 53 نفر با برخی دیگر از زندانیان به آنها غذا می‌دادند. در آن جا یک سلول کلاً به فرخی داده بودند و تنها در آن جا بود، البته به دستور شهربانی در اتاقش باز بود و حتی زمانی که ما در اوایل زندانمان در انفرادی بودیم و نمی‌توانستیم بیرون بیاییم، او می‌توانست بیرون برود.



منبع ::
مجله مهرنامه، شماره 27، آذر 1391، صفحات:  110-111 .



پایان.

  

کمال گرایی، در واقع باوری غیرمنطقی است که اشخاص نسبت به خود و محیط اطراف خود دارند. افرادی که کمال گرا هستند، معتقدند که خود و میط اطرافشان باید کامل بوده و هر گونه تلاشی در زندگی باید بدون اشتباه و خطا باشد.

میگنا: متاسفانه من دچار کمال گرایی شده ام و زمان زیادی را صرف انجام یک کار می کنم و این باعث بروز مشکل در تحصیل بنده هم شده است لطفا من را در جهت از بین بردن این مشکلم راهنمایی کنید.

کمال گرایی مفرط اغلب وسواس شدیدی را در فرد به وجود می آورد که او را خواهان نتایج و موفقیت های خاصی کرده و این فرد به نتایجی بغیر از آنچه در ذهن دارد اهمیتی نداده و آن را پیروزی قلمداد نمیکند.

 

در حالی که در واقع رسیدن دقیق به آنچه در ذهن است اندکی ممکن است با تاخیر رخ دهد و یا بلند پروازانه و رویایی باشد و یا نیاز به سال ها تلاش و تجربه داشته باشد. همین تاخیر یا عدم رخ داد او را به سمت درماندگی و یاس می کشاند و موجب می شود تا انگیزه خود را به کلی در فعالیت ها از دست بدهد. این گونه افراد معمولا در جایگاهی بسیار پایین تر از آنچه استعداد و توانمندی شان ایجاب می کند وجود دارند چرا که انگیزه پیشرفت خود را از دست می دهند. کمال گرایی، در واقع باوری غیرمنطقی است که اشخاص نسبت به خود و محیط اطراف خود دارند. افرادی که کمال گرا هستند، معتقدند که خود و محیط اطرافشان باید کامل بوده و هر گونه تلاشی در زندگی باید بدون اشتباه و خطا باشد.

 

 

راهکارهای مقابله ای:
انتظارات خود را از خود و دیگران و امور و کارها تعدیل کنید. تعدیل به معنای انعطاف پذیری، تطابق دادن با توانایی ها و امکانات، معنا کردن نتایج به بهترین نحو و دور از ناامیدی. نرسیدن به نتایج مورد دلخواه را شکست شخصی ندانید. بلکه هر نوع موفقیت و هر میزان از آن را ارزشمند بشناسید و عادت کنید خود را به خاطر آن تمجید و تشویق کنید. خود را ممکن الخطا بدانید. شما عاری از اشتباه نیستید پس در هنگام خطا خود را سرکوب نکنید. دستی به سر و روی خود بکشید و به خود وعده دهید دیگر تکرار نکنید. با انعطاف بالاتری زندگی کنید. داشتن انعطاف در کارها و عملکردها موجب می شود تا هم شما احساس آرامش بیشتری کنید و هم دیگران در کنار شما لذتمندانه تر زندگی کنند. انعطاف به معنای بی قیدی نیست بلکه به معنا تطابق شرایط با یکدیگر است. به معنای وحی منزل ندانستن قانون ها و بایدها و نبایدهاست.
خود را ممکن الخطا بدانید. شما عاری از اشتباه نیستید پس در هنگام خطا خود را سرکوب نکنید.
به معنای این است که برخی قوانین می تواند در برخی شرایط تغییر کند. این امر شما را در سطوح اخلاقی رشد می دهد و موفق تر میکند.

 

 

خود را در هر وضعیتی حتی در خطا بپذیرید و نه تنها خودتان را سرکوب نکنید بلکه به دیگران هم القا کنید که هر کسی ممکن است خطا کند و قابل چشم پوشی است. پذیرش خود را اصل مهمی بدانید. هر گونه فعالیت و هدفی را که انتخاب می‌کنید، با 100 %، 90 %، 80 % یا حتی 60 % موفقیت بپذیرید. این امر به شما کمک خواهد کرد، تشخیص دهید که کامل نبودن به معنی پایان دنیا نیست. به این نکته دقت کنید که بسیاری از چیزهای مثبت تنها با اشتباه کردن، قابل یادگیری هستند. بطور مشخص به آخرین اشتباه خود فکر کرده و عبرتهایی را که از آن گرفته‌ اید، برای خود فهرست کنید. طی مراحل انجام کار در فعالیت، تنها بر روی نتیجه پایانی تمرکز نکنید. موفقیت خود را تنها بر اساس اینکه چه چیزی را به پایان رسانیده‌ اید، ارزیابی ننمایید، بلکه به این مساله نیز اهمیت دهید که انجام این کار چقدر موجب احساس لذت در شما شده است. به این موضوع دقت کنید که، مراحل به انجام رسانیدن یک هدف نیز می‌تواند ارزشمند باشد.

 

 

تمرین کنید از جزییات و دقت زیاد بر روی آنها بگذرید اصلا از خود انتظار کامل بودن نداشته باشید و به خود این اختیار را بدهید که اندکی آسان تر کار کنید. همه این موارد به تمرین نیاز دارد و مطمئن باشید شما را موفق تر می کند و از سوی کسی یا نهادی یا طرد نمی شوید. تلاش سالم (سازنده)، منجر به انتخاب اهداف، بر پایه خوسته‌های شخصی و آرزوها و نه براساس پاسخگویی به انتظارات خارجی، می‌گردد. اهداف فرد کمال گرا همیشه تنها یک قدم از آنچه همزمان به پایان برده‌اند، فراتر است.

 

 

به عبارتی اهداف آنها، واقعی، خود جوش (درونی) و ذاتا قابل حصول است. افراد کوشای سالم از انجام کار در دست اجرا بیشتر از تفکر در مورد نتیجه پایانی آن لذت می‌برند. وقتی این افراد یا تجاربی چون نارضایتی یا شکست مواجه می‌شوند، واکنشهای آنها عموما به موقعیت ویژه موجود محدود می‌شود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمی‌دهند.

 

نویسنده مقاله : #مریم_گلمحمدی


100/2/9::: 4:46 ص
نظر()
  

تقویت فن بیان و اعتماد به نفس در سخنوری؟!

 



تقویت فن بیان و اعتماد به نفس در سخنوری با 10 نکته ::


راهنمای تقویت فن بیان و اعتماد به نفس، سخنوری و سخنرانی در جمع را با نکات مهمی از قبیل تمرین صدا و تنفس صحیح، شمرده و با اعتماد بنفس صحبت کردن، مخاطب شناسی و زبان بدن مناسب بیاموزید و با تمرینات عملی فن بیان قوی و گویندگی موثر داشته باشید.


فن بیان (oratorical skill) چیزی نیست که فقط برای سخنرانی در جلسات و جمع‌ها یا برای کسب و کار لازم باشد؛ تقویت فن بیان در همه امور زندگی و برای همه لازم و مفید است.
از گفتگوی دو نفره با نزدیکان و ارسال ویس در فضای مجازی گرفته تا مصاحبه شغلی و سخنرانی‌های بزرگ.
تقویت فن بیان یعنی ما بتوانیم به گونه ای صحبت کنیم که مخاطب جذب کلام ما شود، احترامش به عقاید و محتوای صحبت‌های ما جلب شود و ما بتوانیم گفتگو را به مسیر و نتیجه ی دلخواه ببریم. خب مسلما برای رسیدن به این مطلوب باید نکات زیادی را رعایت کنیم.
در این مطلب چگونگی تقویت مهارت فن بیان و سخنوری را به شما آموزش می‌دهیم.

( تقویت فن بیان ) 
 1. افزایش اعتماد به نفس ::

 پیش از هر چیز بگذارید بگویم که  داشتن اعتماد بنفس همه چیز است. زمانی که اعتماد بنفس ندارید، در همه کارها از جمله سخنوری و ایجاد ارتباط دچار مشکل می‌شوید. پس اگر آگاهی از موضوع و تسلط به کلام خود دارید اما باز هم فن بیان شما ضعیف است، باید روی اعتماد به نفس خود کار کنید. اعتماد بنفس در صدای شما شنیده و در چهره و بدن شما دیده می‌شود.  زمانی که در مورد چیزی صحبت می‌کنید و می‌خواهید مخاطب خود را متقاعد کنید باید خودتان به آن باور داشته باشید.  کمال گرایی می‌تواند یکی از دشمنان اعتمادبنفس شما باشد. اگر دچارش هستید درمان کمال گرایی مخرب را بخوانید.
2. آگاهی و تسلط به موضوع و کلام
 بی شک زمانی که می‌خواهیم درباره موضوعی صحبت کنیم باید اطلاعات و آگاهی کافی درباره آن داشته باشیم. همچنین با زیر و بم زبان و دستور زبان و بار معنایی کلمات آشنا باشیم. دایره واژگان ما گسترده باشد و بهترین لغات و جملات را انتخاب کنیم. لزومی ندارد از کلمات قلمبه سلمبه استفاده کنید. نرم و روان صحبت کردن یک مهارت است. همه این‌ها با افزایش سطح دانش عمومی و تخصصی کسب می‌شود. سواد صحبت کردن و فن بیان فقط در مدرسه و دانشگاه به دست نمی‌آید بلکه با بیشتر خواندن و بیشتر شنیدن و البته قدرت تفکر و تحلیل ایجاد می‌گردد.

تقویت فن بیان و تسلط به کلام
3. مدیریت استرس این کاملا طبیعی است که وقتی می‌خواهیم در جمعی سخنرانی کنیم یا در گفتگویی کسی را متقاعد کنیم، دچار استرس و فشار روانی بشویم. تپش قلب، تعریق، عضلات منقبض، تنگی نفس، لرزش دست و صدا و … از نشانه های این استرس است. اما برای مدیریت استرس چه باید کرد؟ پذیرش استرس، تغییر نگرش و دیدگاه درباره موضوعی که با نگاه اغراق آمیز شما باعث اضطراب در شما شده، تنفس عمیق، تمرین خوش‌بینی و شوخ طبعی از مواردی هستند که می‌توانید برای رفع استرس انجام دهید.

4. مخاطب شناسی اگر شما اعتماد بنفس بالا و تسلط به کلام خود داشته باشید اما مخاطب خود را نشناسید، یک جای کار شما می‌لنگد. سن، جنسیت، شغل، روحیه، تحصیلات، سطح آگاهی مخاطب از موضوع و … از مواردی هستند که باید به آن‌ها توجه کنید و بر اساس نیاز مخاطب خود سخنانتان را بیان کنید. اهمیت مخاطب شناسی در تقویت فن بیان

5. شمرده و ملایم صحبت کردن
زیاد از حد سریع صحبت می‌کنید یا شاید زیادی آرام و یکنواخت، صحبت کردنتان شبیه ناله یا حتی پرخاش است؟
مِن و مِن می‌کنید و با تکیه کلام‌های بیجا (کلماتی مثل در واقع، چیز، مثلا، متوجهید؟ و …) شنونده را کلافه می‌کنید؟
همه جملاتتان را با من شروع می‌کنید و مدام از خودتان تعریف می‌کنید؟ این‌ها نشانه های ضعف بیان و شکست در سخنرانی خواهند بود. صدا و لحن بیان شما باید به گونه ای باشد که برای شنونده «وضوح» در مورد آنچه می‌شنود را به دنبال داشته باشد.
تلفظ و ادای صحیح کلمات، ضرب?آهنگ مناسب دادن به کلام و بالا و پایین بردن به‌جای صدا و استفاده از عبارات درست خالی از تکبر و خودستایی، از مهم‌ترین نکات برای تقویت فن بیان است که شما را تا موفقیت در ارتباط موثر همراهی می‌کند.

6. مباحث را اولویت بندی کنید.
  برای اینکه بتوانید توجه مخاطبتان را از ابتدا تا انتها به حرفها‌یتان جلب کنید لازم است از یک چینش مناسب برای سخنرانی خود استفاده کنید. فکر کنید که از کجا شروع کنید مناسب‌تر است و چه پایانی بهتر خواهد بود؟
میانه ی صحبت کدام مباحث جالب‌تر و کدام دقیق تر است. نکات دقیق و حیاتی سخن را در بهترین زمان بیان کنید و برای صحبت کردن خود برنامه هوشیارانه ای داشته باشید.

 7. کسب مهارت تنفس صحیح مهارت تنفس یعنی نفس کشیدن به شکل صحیح، عمیق و استوار. نفس نفس زدن حین سخنرانی مخاطب را متوجه استرس و عدم تسلط کامل شما بر موضوع سخنرانی می‌کند.
مهارت نفس کشیدن کمک بسیاری در تنظیم سرعت حرف زدن و کنترل استرس به شما می‌کند. تنفس صحیح شکمی یا دیافراگمی را جایگزین تنفس قفسه سینه کنید. تنفس شکمی به این صورت است که در هنگام دم، اکسیژن را به درون شکم خود فرستاده و در بازدم آن را تخلیه می کنید. به بیان دیگر به جای باد کردن شش ها، باید شکم خود را باد کنید.

8.  زبان بدن مناسب زبان بدن در ایجاد ارتباط موثر و بیان و سخنرانی قدرتمند نقش بسیار مهمی دارد. حرکت دست و تغییر فاصله خود با مخاطب موقع صحبت کردن، به کار بردن حرکات نمادین معنی دار به جای کلمات، داشتن وضعیت بدنی درست موقع گفتگو، تأکید بر نکات مهم کلام با حرکت و زبان بدن از نکات مهمی هستند که در تقویت فن بیان به شما کمک می‌کنند. در عوض باید از قوز کردن، سر پایین و شانه های خمیده، چشمان سرگردان، لمس بیش از اندازه صورت، بازی کردن با کرک لباس، فین فین کردن و … که شما را مضطرب، عصبی یا غیر قابل اعتماد نشان می دهد بپرهیزید.

نقش زبان بدن در تقویت فن بیان و سخنوری

 9. خودمحور و تک گوینده نباشید یکی از مهم‌ترین نکات تقویت فن بیان و سخنوری این است که هنگام صحبت کردن خودمحور و تک گوینده نباشید. از افعال جمع و ضمیر «ما»، در سخنان خود بیشتر استفاده کنید.
ارتباط چشمی موثر با مخااطبین برقرار کنید. مهربان باشید. گاهی نظرات مخاطبین را بپرسید یا موافقت و مخالفت آن‌ها را بشنوید. سخنرانی را به سمت گفت‌و‌گو ببرید تا مخاطب بر موضوع متمرکز تر و نسبت به آن پویاتر باشد. 

10. روابط اجتماعی خود را گسترش دهید ناگفته پیداست که روابط اجتماعی بیشتر سواد رابطه را در ما افزایش می‌دهد. بنابراین برای تقویت فن بیان خود باید از لاک امن خود بیرون بیایید و روابط خود را در اجتماع افزایش دهید. شنونده خوبی باشید و به کلام افراد مختلف از قشرهای مختلف خوب گوش کنید. هر انسان مثل کتابی است که خواندنش می تواند اطلاعاتی به شما بدهد و جالب باشد. برای بهتر صحبت کردن باید بیشتر شنید و بیشتر در موارد مختلف گفت‌و‌گو کرد. نکات پایانی ؛ یکی از روش‌های جالبی که امروزه برای تقویت فن بیان می‌توان استفاده کرد ضبط کردن صدای خود و سپس گوش دادنش است که به راحتی با تلفن‌های همراه خود می‌توانیم انجام دهیم. اینگونه کاستی‌ها و اشتباهات خود را بهتر متوجه می‌شویم و در جهت رفع آن برمی‌آییم.


سرچشمه :: #سایت_ستاره
( بخش روانشناسی )

 پایان.

 


100/2/9::: 3:57 ص
نظر()
  

«پرتوی از قرآن103-سوره الانبیاء-3»

 

 

سوره 21: الأنبیاء - جزء 17 - ترجمه : شادروان محمدمهدی فولادوند.

 

 

 

 

وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ (32)

 

و آسمان را سقفى محفوظ قرار دادیم و[لى] آنان از [مطالعه در] نشانه‏ هاى آن اعراض مى کنند (32)

 

 

 

وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (33)

 

و اوست آن کسى که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است هر کدام از این دو در مدارى [معین] شناورند (33)

 

 

 

وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ (34)

 

و پیش از تو براى هیچ بشرى جاودانگى [در دنیا] قرار ندادیم آیا اگر تو از دنیا بروى آنان جاویدانند (34)

 

 

 

کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ (35)

 

هر نفسى چشنده مرگ است و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود و به سوى ما بازگردانیده مى ‏شوید (35)

 

 

 

وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَهُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ کَافِرُونَ (36)

 

و کسانى که کافر شدند چون تو را ببینند فقط به مسخره‏ ات مى‏ گیرند [و مى‏ گویند] آیا این همان کس است که خدایانتان را [به بدى] یاد مى ‏کند در حالى که آنان خود یاد [خداى] رحمان را منکرند (36)

 

 

 

خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ (37)

 

انسان از شتاب آفریده شده است به زودى آیاتم را به شما نشان مى‏ دهم پس [عذاب را] به شتاب از من مخواهید (37)

 

 

 

وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (38)

 

و مى‏ گویند اگر راست مى‏ گویید این وعده [قیامت] کى خواهد بود (38)

 

 

 

لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلَا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَلَا هُمْ یُنْصَرُونَ (39)

 

کاش آنان که کافر شده‏ اند مى‏ دانستند آنگاه که آتش را نه از چهره ‏هاى خود و نه از پشتشان بازنمى‏ توانند داشت و خود مورد حمایت قرار نمى‏ گیرند [چه حالى خواهند داشت] (39)

 

 

 

بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ یُنْظَرُونَ (40)

 

بلکه [آتش] به طور ناگهانى به آنان مى ‏رسد و ایشان را بهت‏زده مى ‏کند [به گونه‏ اى] که نه مى‏ توانند آن را برگردانند و نه به آنان مهلت داده مى ‏شود (40)

 

 

 

وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ (41)

 

و مسلما پیامبران پیش از تو [نیز] مورد ریشخند قرار گرفتند پس کسانى که آنان را مسخره میکردند [سزاى] آنچه که آن را به ریشخند مى‏ گرفتند گریبانگیرشان شد (41)

 

 

 

قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ (42)

 

بگو چه کسى شما را شب و روز از [عذاب] رحمان حفظ مى ‏کند [نه] بلکه آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند (42)

 

 

 

أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنَا لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَلَا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ (43)

 

[]آیا براى آنان خدایانى غیر از ماست که از ایشان حمایت کنند [آن خدایان] نه مى‏ توانند خود را یارى کنند و نه از جانب ما یارى شوند (43)

 

 

 

بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ (44)

 

[نه] بلکه اینها و پدرانشان را برخوردار کردیم تا عمرشان به درازا کشید آیا نمى ‏بینند که ما مى ‏آییم و زمین را از جوانب آن فرو مى ‏کاهیم آیا باز هم آنان پیروزند (44)

 

 

 

قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ وَلَا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا یُنْذَرُونَ (45)

 

بگو من شما را فقط به وسیله وحى هشدار مى‏ دهم و[لى] چون کران بیم داده شوند دعوت را نمى ‏شنوند (45)

 

 

 

وَلَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (46)

 

و اگر شمه‏ اى از عذاب پروردگارت به آنان برسد خواهند گفت اى واى بر ما که ستمکار بودیم (46)

 

 

 

وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ (47)

 

و ترازوهاى داد را در روز رستاخیز مى ‏نهیم پس هیچ کس [در] چیزى ستم نمى ‏بیند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى ‏آوریم و کافى است که ما حسابرس باشیم (47)

 

 

 

وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِیَاءً وَذِکْرًا لِلْمُتَّقِینَ (48)

 

و در حقیقت به موسى و هارون فرقان دادیم و [کتابشان] براى پرهیزگاران روشنایى و اندرزى است (48)

 

 

 

ادامه دارد.


  

تاریخ تحلیلی ایران ما-3

 


 تاریخ تحلیلی ایران ما-قسمت سوم-3
 این قسمت : ( زنی که حامی مصدق شد )


بی‌بی مریم بختیاری دختر حاج حسین قلی خان ایلخانی و نیز خواهر سردار اسعد بختیاری، از مبارزان دوران جنگ جهانی اول و حامیان نهضت مشروطه بود. بی‌بی مریم در سال 1253 خورشیدی بدنیا آمد. تنها 9 سال داشت که پدرش بدستور ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه،حاکم اصفهان کشته شد.
بی‌بی مریم از کودکی تحت تعلیم پدر و سپس برادرش سردار اسعد بود. او در ایران آن روزگاران جزو معدود زنانی بود که دوشادوش و بلکه گاهی بسیار جلوتر از مردان در جریان مبارزه با اشغال گران انگلیسی (در جنگ جهانی اول) و همچنین نهضت مشروطه ،در کمال دلیری به مبارزه پرداخت‌.
بی‌بی مریم زنی تحصیلکرده و دارای اندیشه های بزرگ بود. از او یاداشت‌های درباره خاطرات زندگی‌اش به جا مانده که نشان دهنده درک و بینش بالای اوست. به حق بی‌بی مریم را باید جزو پیشگامان دفاع از حقوق زنان در ایران شمرد.
او در یاداشت های خود درباره وضعیت زنان ایران اینچنین نوشته: « ...در ایران زن های بدبخت یا باید بزک بکنند، شبانه روز در فکر لباس و پودر و سرخاب باشند یا خیاطی و ریسمان تابیدن، کار بزرگ آن ها همین است. افسوس که وجود چندین [ میلیون ] زن در خاک ایران از عدم علم برای هیچ کس اهمیتی ندارد، کاری که به آن ها می دهند، ترشی، خیار، بادمجان انداختن می‌باشد. می‌گویند زن باید خودش را مثل بادمجان کند و میان کوچه راه برود و خدا می‌داند وقتی که چاقچور و چادر می‌کند و در کوچه راه می روند و آن روبنده را می زند به یمن بادمجان بزرگ که راه بروند ... » بی‌بی مریم در جریان نهضت مشروطه نقشی مهم در تشویق ایل بختیاری به جنگ با استبداد داشت. هنگامی که سردار اسعد بختیاری برادر وی بختیاری ها را برای حمله به اصفهان و تهران آماده میکرد ،بی‌بی مریم خود فرماندهی یه فوج سواره نظام بختیاری‌ها را در فتح اصفهان بر عهده داشت (1288 خورشیدی).
در جریان جنگ جهانی اول و اشغال ایران، در سال 1297،گروهی از نظامیان روسی و انگلیسی در پی تعقیب چند آلمانی بر آمده اما قبل از اینکه به خاک بختیاری برسند در منطقه تیران، نیروهای بی‌بی‌ مریم آنها را شکست داده و وادار به عقب نشینی کرد. در جریان جنگ جهانی بسیاری از آزادی خواهان ایران در اثر تعقیب‌های سیاسی به منطقه ی بختیاری و نزد بی‌بی مریم پناهنده شدند.
سرشناس ترین این افراد، بزرگانی همچون: علی اکبر دهخدا،فرخی یزدی(شاعر مشروطه) بود. اما از همه مشهور تر دکتر محمد مصدق بود که در آن هنگام والی فارس بوده که با فشار انگلیسی‌ها به دولت ایران، او را از حکومت فارس خلع کرده بودند.
دکتر مصدق در این دوره به منطقه سورشجان و منزل بی‌بی مریم پناهنده شد و مدت ها میهمان او بود. جمله‌ای منصوب به بی‌بی مریم هست که خطالب به دکتر مصدق گفته بود: ?تا زمانی که یک زن لچک به سر و برنو (تفنگ محبوب بختیاری ها) به دست در ایل بختیاری هست شما در امان اید?
وحید دستگردی که خود چندی میهمان و پناهده او بود درباره‌اش چنین گفته بود: اگر سردار اسعد به جای حمایت از برخی خوانین بی لیاقت در تصدی حکومت ولایات، از این زن استفاده می‌کرد و وی را در مصدر کاری قرار می‌داد می‌توانست منشاء خدمات بسیاری به ایران شود.
بی‌بی مریم پس از ایجاد دیکتاتوری رضا شاه، سه سال پس از اعدام فرزندش علیمردان خان توسط رضاشاه،در سال 1316 خورشیدی در اصفهان در گذشت و در تخت پولاد به خاک سپرده شد. خاطره رشادت‌های بی‌بی مریم پس از مرگش در اشعار و ترانه های محلی بختیاری‌ها همچنان نام خود را حفظ کرد و همچنان در زبان عامه جاری است.
 منبع : #مصدق_به_روایت_تاریخ_و_اسناد

 توجه ؛ برای مطالعه بیشتر ::
 1-نشریه پژوهشی تاریخ و فرهنگ
 2- سرزمین بختیاری،رضا بهرامی دشتکی
 3-خاطرات سردار مریم بختیاری،ویرایش: غلامعباس نوروزی بختیاری انتشارات آنزان، تهران 1388
4-سردار مریم بختیاری، حسن دهقانی،ناشر:مولف،چاپ قم 1387
 پایان.

  

پیکر بی جان تیمسارافشار طوس

 


تاریخ ایران ما ؛
( برگهایی از تاریخ ایران زمین )-قسمت دوم-2
 این قسمت ::
)ششم اردیبهشت 1332؛ و پیداشدن پیکر بی جان تیمسار سرلشکر افشار طوس...... ) 


روز ششم اردیبهشت جسد طناب پیچ شد? سرتیپ افشارطوس، در نزدیکی غار تلو در تپه‌های لشکرک در شمال تهران کشف شد. روزنامه‌ها عکس‌های وحشتناکی از جسد طناب پیچ شده افشارطوس که صورت او تماما سیاه شده بود و به وضع بسیار فجیعی کشته شده بود، چاپ کردند. دکتر مصدق در دادگاه نظامی درباره نقش بی‌نظیر افشارطوس می گوید:
«مرحوم سرلشکر افشارطوس در شغل ریاست شهربانی افسری بی‌نظیر بود و غیر از انجام وظیفه نظری نداشت و به همین جهت با وضع فجیعی به قتل رسید غرض از از قتل او دو چیز بود یکی آنکه چنین افسری را از بین ببرند و دیگر آنکه ثابت کنند دولت آنقدر ضعیف است که رئیس شهربانی آن را می‌ربایند ولی قادر نیست قاتل او را دستگیر نماید.»
خدمات اداری صادقانه و شجاعانه سرلشکر افشار طوس به دکتر مصدق موجب شد افتخار دریافت لقب شهید ملی را پیدا کند. ترور او با محکومیت گسترده و همدردی عظیم مردم مواجه و تشییع جناز? او به شکل یک تظاهرات عظیم انجام شد.
با اعلام دولت او پس از کشته شدن به درج? سرلشکری مفتخر شد. دکتر مصدق در 7 اردیبهشت در پیامی به مناسب شهادت سرتیپ افشارطوس، خطاب به خانواده او نوشت:
«با نهایت تاثر شهادت اسف‌انگیز افسر رشید و فداکار مرحوم تیمسار سرتیپ افشارطوس رئیس شهربانی کل کشور را که در راه ایفاء وظیفه و خدمت بوطن و مبارزه با توطئه‌های ضد ملی بوضع ناجوانمردانه‌ای توسط ایادی ناپاک و خائن به کشور شربت شهادت نوشیده است به خاندان داغدیده آن مرحوم تسلیت عرض میکنم. شهادت این افسر رشید برای ملت ما ضایعه‌ای فراموش نشدنی است.
من خود را در این مصیبت بزرگ با خاندان جلیل افشارطوس سهیم میدانم و با استظهار به عدل الهی و اطمینان باجرای قانون از خداوند متعال صبر و شکیبائی خاندان شهید فقید را مسئلت می‌دارم. نخست وزیر- دکتر محمد مصدق»


منابع ::
#مصدق_به_روایت_تاریخ_و_اسناد
1-دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی، جلیل بزرگمهر، ص493
2-جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی، ص273-274.
3-نامه های دکتر مصدق، محمد ترکمان، ص 228 

پایان.

 


100/2/6::: 10:28 ص
نظر()
  
من پذیرفتم شکست خویش را،
پندهای عقل دوراندیش را،
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
 میروم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
 میروم از رفتن من شاد باش
 از عذاب دیدنم آزاد باش
گرچه تو تنهاتر از من میشوی
آرزو دارم شبی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
 آرزو دارم خدا شادت کند
بعد شادی تشنه‌ی نامم کند
(حمید مصدق)
___________________________________
با همه‌ی بی سر و سامانی ام 
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدن آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه‌ی طوفانی ام
دل خوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
(محمدعلی بهمنی)
_____________________________________
امروز تو را دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
(خیام)

  

نخستین اتحادیه های کارگری به اروپا بر می گردد که بصورت سازمانهای خودجوش تعاون و همکاری متقابل میان کارگران در قرن هجدهم پیدا شدند ؛ در آغاز این اتحادیه ها بر اساس حرفه و شغل تشکیل می شدند ، لیکن بعدها با تحول در ساخت جامعه و اقتصاد تمایل به تمرکز در آنها گسترش یافت .

 

 

با تمرکز فزاینده در سرمایه صنعتی و مالی ، تمرکز در سازمان اتحادیه های کارگری نیز ضرورت یافت ، به علاوه پیدایش سازمانها متمرکز کارفرمایان ، ضرورت اتحاد میان سازمانها ی حرفه ای کارگران در مشاغل گوناگون را پیش می آورد . طبقه کارگر صنعتی بدون وحدت سازمانی نمی توانست در مقابل قدرت سازمان یافته کارفرمایان ویا قدرت دولت بایستد(1) . بنابراین ضرورت تشکیل سندیکاهها را دو چندان میکرد .

 

 

سندیکاsyndicate)  (بر هر اتحادی که خواه به طور موقت و خواه به طور دائم برای تنظیم روابط کارگر و کارفرما یا بین کارگران تشکیل شده اند ، اطلاق می شود (2) . اهداف داخلی اتحادیه کارگری بهبود وضع اقتصادی اعضاء ، تامین معاش ، افزایش دستمزدها ، پیشگیری از بیکاری و مساعدت در زمان نیاز و اضطرار بود . تامین آزادیهای سیاسی و شرکت در فعالیت های حزبی از اهداف عمده اتحادیه ها بوده است . مهمترین وسیله و ابزار قدرت اتحادیه ها ، اعتصاب) strike (  است که خود اشکال گوناگون دارد و به معنی دست کشیدن کارگران و کارمندان و مزد بگیران از کار ، برای بدست آوردن خواسته هایشان می باشد و می تواند جزئی یا کلی و به مدت معین باشد ، که برای دفاع اقتصادی و بهبود بخشیدن به وضع زندگی اعضای اتحادیه بکار می رود .

 

نخستین اتحادیه کارگری در ایران به سال 1289 و همزمان باانتشار روزنامه ای با عنوان اتفاق کارگران مربوط به کارگران چاپخانه تهران برمی گردد ، اما در آن زمان بیشتر اتحادیه کارگری تحت اندیشه های سوسیالیستی قرارگرفته بود ، برای نمونه از تشکیل کمیته عدالت در سال 1295 بدست ایرانیان باکو و تاسیس حزب کمونیست در ایران سال1299 بدست همان گروه موسس کمیته عدالت ، می توان اشاره کرد ، اما فعالیت اتحادیه های کارگری در دهه 1320 با هدایت حزب توده به اوج خود رسید ، طبقه کارگر صنعتی ایران در آن دوران بیشتر در صنایع نفت ، نساجی و افزارمندی اشتغال داشتند . در همان سالها حکومت به منظور جلب حمایت طبقه کارگر ، کوششهای محدودی در زمینه سهیم کردن کارگران در 20درصد از سود کارگاهها ، تعیین حداقل دستمزدها و فروش سهام کارخانه به کارگران انجام داد ، هرسال گنگره ای ملی کار به ریاست شاه به منظور تعیین سیاستهاس کارگران تشکیل می شد . بانک دولتی رفاه کارگران نیز نیز به منظور جلب حمایت طبقات کارگری تشکیل شد ، بر طبق اصلاحیه قانون کار در مورخ 1342 تنها تشکیل سندیکاهای جداگانه مجاز بود ، سندیکا ها اجازه تشکیل فدراسیون نداشتند . کارگران بر طبق قانون ، حق مذاکره دسته جمعی داشتند لیکن در عمل حکومت این کار را به جای آنها انجام می داد . با وقوع برخی اعتصابات پراکنده در اوایل دهه 1350 دولت به منظور افزایش دستمزدها بر کارفرمایان فشار وارد کرده کرد . دولت شاه در واکنش به بحرانهای داخلی خود در همان سالها از طریق تاسیس حزب رستاخیز دست به بسیج کارگری زد و به موجب قانون توسعه مالکیت صنعتی به فروش برخی سهام کارخانه ای خصوصی و دولتی به کارگران پرداخت . در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 کارگران ، تحت نفوذ تاثیر جو سیاسی متحول به اعتصابات و فعالیتهای سیاسی دست زدند . کمیته های اعتصاب کارگران در طی انقلاب ، به شوراهای کارگری تبدیل شدند ، و در صدد به دست گرفتن مدیریت کارخانه ها بر آمده اند. تقاضاهای شوراهای  کارگری شامل تقلیل ساعت کار ، افزایش دستمزدها ، به رسمیت شناختن شوراها و قانونی شدن اعتصاب بود.

 

در چند سال گذشته بیشتر گروهها برای احقاق حقوق خود دست به تجمع می زدند که نسبت به اعتصاب از شدت کمتری برخوردار می باشد ، ولی امروزه بار دیگر بعد از سالها ، شاهد کارگرانی هستیم که بخاطر منافع گروهی در دور هم جمع شده و از سازمانهای زیربط خواستار توجه هر چه بیشتر ، به گروه صنفی خود می باشند، خانه کارگر اولین نهادی است که مسئول رسیدگی به نیازها و خواسته های کارگران می باشد ، ولی این نهاد چون دولتی بوده بخاطر همین اهداف و برنامه های خود را در راستای برنامه دولت تهیه و تدوین می کند لذا نمی تواند پاسخگوی نیازهای تمامی کارگران باشد ؛ سندیکای ثبت نشده شرکت واحد یک نهاد غیر دولتی بوده که در چند سال گذشته از طریق نمایندگان خود برای دریافت خواسته های خود بوجود آمده اند و اولین حرکت آنها مربوط به 27 اسفند ماه سال 83 می باشد که رانندگان دور میدان آزادی را گرفته و اتوبوسها را متوقف کرده بودند و خواستار رسیدگی به وضعیت خود بودند ، از آن زمان تاکنون فعالیت نمایندگان این اتحادیه به نحو قابل توجهی گسترش یافته ، که نمونه بارز آن انتشار فراخوان و توزیع گسترده آن برای رانندگان برای اعتصاب دسته جمعی برای رسیدن به حقوق  خود می باشد. از سوی دیگر این اعتصاب این قشر تنها به ایران برنمی گررد و ما در چند روز گذشته شاهد اعتصاب رانندگان مترو لندن و نیویورک نیز بوده ایم ، که در صورت موفق شدن آنها می تواند بعنوان الگو و گروه مرجعی  برای سایر گروهها شناخته شود. اما هر کدام از این اعتصاب کنندگان با شیوها و برخوردهای مختلفی از طرف دولت مواجه شدند. برخی از اندیشمندان معتقدند هستند که وجود اعتصابات نشان دهنده وجود آزادی در یک جامعه هست ، چرا که گروههای صنفی در یک کشور مستبد جرات اجرای همچین برنامه هایی را ندارند و نمی توانند از حقوق خود دفاع کنند . برخی هم معتقدند که عدم دست یابی کارگران به خواسته های خود ، آنها را ناخواسته به طرف سندیکاها می کشاند .

 

اولین کسی که بحث اعتصابات و سندیکاههای کارگران بیشتر از همه مورد توجه قرارداده است ، کارل مارکس می باشد. به نظر مارکس طبقه درخود (class-in-itself  ( طبقه ای است که خود آگاهی و شعور طبقاتی نداشته و خام است و طبقه ای برای خود ( (class-for-it self از وضعیت خود آگاهی داشته و خام نیست . مارکس معتقد است برای اینکه طبقه در خود به طبقه برای خود برسد ، چهار شرط لازم است ، او معتقد است طبقه در خود در ابتدا دچار نابسامانیهایی بسیاری از قبیل فقر ، بیکاری می باشد از این رو به طبقه ناراضی تبدیل می شود . ولی آیا پی به علت ناراضایتی خود می برد ؟ پاسخ منفی است چراکه اصلاً نمی داند مشکلش چیست ، اما زمانی که قشر روشنفکر پیشرو کارگر ، شروع به آگاهی رسانی می کند ، این طبقه با کسب آگاهی ، علل و عوارض نارضایتی خویش را در می یابد ، و متوجه می شوند که حق واقعی خود را در یافت نمی کنند . مرحله دوم وقتی است که "طبقه در خود" راهی را برای رهایی از استثمار می یابد و مرحله سوم در سندیکاهای کارگری و احزاب خلاصه می شود ، که سعس می کنند در قالب سندیکا به حقوق خود برسند ، شرط چهارم شکل گرفتن انقلاب است (3) .

 

اما رابرت مرتون  ((  Robert k. merton  جامعه شناس کارکردگرا  معتقد است ، افراد برای تشکیل گروه باید ، نیازها و راهها ، اهداف مشترکی داشته و باهمدیگر در ارتباط باشند . وی در مدل تبیین ارزشی خود  همنواگرایان را کسانی می داند که در مسیر رسیدن به اهداف مقبول جامعه از مسیرها ی مجاز جامعه می گذرند ، اما مرتون در مقابل همین گروه از گروه نابهجاری به نام عصیانگران و یا شورشیان نام می برد ، یعنی افرادی که که راهها و اهدافی که جامعه برای آنها تعیین کرده مطلوب نمی دانند و از ابزارها و شیوهای مطلوب خود برای رسیدن به اهداف خود که مورد تایید جامعه نمی باشد ، استفاده می نمایند (4) با این اوصاف اعتصاب کنندگان گروهی هستند که اهداف خاصی را برای خود تعریف کرده اندکه جامعه در شرایط کنونی آن را نفی می کند و اعتصاب گنندگان نیز مجبور هستند برای دستیابی به اهداف از شیوه های غیر مجاز جامعه استفاده کنند . اما لازم به ذکر است اعتصاب کنندگان شرکت واحد نه شورشی هستند نه عصاینگر و نه انقلابی ، چراکه همین رانندگان اهداف جامعه را قبول دارند و به آرمان کشورشان احترام می گذرند ، اما خواسته ها و انتظارات آنها بیش از ان چیزی است که تعریف شده است . برای رخداد هر پدیدهای عوامل زیادی وجود دارد که دست به دست هم داده تا پدیده ای را بوجود آورند ، در پدیده اعتصاب نیز چندین عوامل از جمله ، عوامل اقتصادی ، اجتماعی ، و سیاسی دخیل هستند ، ولی عوامل باید نسبت به درجه اهمیت و میزان تاثیر گذاری باید مورد توجه قرار گیرند. نیل اسملسر(Smelser) ¹ بیان می‌کند که هر کجا عوامل مختلفی در جامعه جمع می‌شوند و بر یک مسئله عظیم و بحرانی تأثیر می‌گذارند. مسئله به بحرانی‌ترین شکل خود می‌رسد و بی هنجاریهای عظیم را منجر می‌گردد5) ). از نظر هال Hall)  ( شرایط اقتصادی هر فردی که در جامعه قرار دارد و در آن جامعه فعالیت می‌‌کند متغیر اساسی و شاید متغیری است که به فرد تاثیر می‌‌گذارد . به نظر هال اینگونه تغییرات بر همه قسمتهای جامعه به یک اندازه تاثیر میگذارد در دوره‌های بحران اقتصادی ممکن است جامعه دارای برنامه‌هایی باشد که ابن برنامه‌ها باعث می‌شود ، بسیاری از برنامه‌های جامعه نادیده گرفته شود و دارای اهمیت کمتری گردد . به نظر او به همین دلیل است که شرایط متغیر اقتصادی در واقع بهترین شاخص‌های هدفهای اصلی جامعه می‌باشد ، به عبارت دیگر می‌توان گفت : هر فردی که در جامعه به کاری دست می‌زند در واقع کاری که او انجام می‌دهد ناشی از شرایط اقتصادی او و جامعه او می‌باشد ، اما نمی توان تنها عامل اقتصادی را برای اعتصاب کنندگان برشمرد ، چراکه در جامعه کارگرانی وچود دارند که در مقایسه با رانندگان از مزایای کمی برخوردارند ، ولی هیچگونه به اعتصاب دست نمی زنند ، در این بعد عامل سیاسی نیز می تواند دخیل باشد ، چراکه کسانی دست به اعتصاب می زنند که از شعور سیاسی برخوردار باشند ، و بدانند که از این طریق می توانند به حق و حقوق خود می رسند ، رانندگان بخاطر اینکه روزانه هزار نفر را در شهری بزرگی مثل تهران بر مقصد می رسانند ، می دانند که با یک روز اعتصاب کل نظام اجتماعی مدخل شده و ضربه های زیادی بر جامعه می توانند وارد کنند ، پس یک رابطه بین امید و اعتصاب وجود دارد ، چرا که کارگران دیگری مثل کارگران معادن وجود دارند که هیج وقت دست به اعتصاب نمی زنند ، چون می دانند با اعتصاب کردن آنها  هیج تاثیری در روند کار ممکن است رخ ندهد ، چرا که در صورت اعتصاب کردن تنها به کارفرما ضرر می رسانند و چون تعداد نفراتشان خیلی کم است بنابراین از همبستگی زیادی برخوردار نیستند. بنابراین کارفرما هر گونه برخورداری می تواند داشته باشد  ، ولی رانندگان فقط روزانه با سه میلیون مسافر در ارتباط هستند ، و در صورت اعتصاب کردن پیامدهای آن به همه مردم  بر می گردد.

 

اما از نظر اجتماعی ، باید گفت رانندگان بویژه در جامعه ایران از جایگاه منزلت زیادی برخوردار هستند ، و کمتر مورد تحقیر قرار می گیرند ، وهمیشه مورد احترام قرار مردم قرار می گیرند ، و واقعیت اینکه که هیج کارگرانی به اندازه آنها از آن منزلت برخوردار نیستند.

 

نویسنده مقاله : غفار پارسا

 

منابع ::

1: بشیریه ، حسین . جامعه شناسی سیاسی . تهران . نشر نی. 1374 . ص176

 

2: آقا بخشی ، علی . افشاری راد ، مینو . فرهنگ علوم سیاسی .تهران . نشر چاپار . 1383 . ص 671

 

3 : تنهایی، حسین ابوالحسن . درآمدی برمکاتب و نظریه های جامعه شناسی . مشهد . نشر مرندیز .1383. ص229

 

4 : تنهایی، حسین ابوالحسن . جامعه شناسی نظری . تهران . انتشارات بهمن برنا .1382 .ص 75

 

5 : گیدنز، آنتونی . جامعه شناسی .ترجمه منوچهر صبوری . تهران . نشر نی 1378 . ص678

 

پایان.


  

سوره 21: الأنبیاء - جزء 17 - ترجمه : شادروان محمدمهدی فولادوند.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

 

 

وَکَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِینَ (11)

 

و چه بسیار شهرها را که [مردمش] ستمکار بودند در هم شکستیم و پس از آنها قومى دیگر پدید آوردیم (11)

 

 

 

 

فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا یَرْکُضُونَ (12)

 

پس چون عذاب ما را احساس کردند بناگاه از آن مى‏ گریختند (12)

 

 

 

 

لَا تَرْکُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ (13)

 

[هان] مگریزید و به سوى آنچه در آن متنعم بودید و [به سوى] سراهایتان بازگردید باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید (13)

 

 

 

 

قَالُوا یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (14)

 

گفتند اى واى بر ما که ما واقعا ستمگر بودیم (14)

 

 

 

 

فَمَا زَالَتْ تِلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ (15)

 

سخنشان پیوسته همین بود تا آنان را دروشده بى‏ جان گردانیدیم (15)

 

 

 

 

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ (16)

 

و آسمان و زمین و آنچه را که میان آن دو است به بازیچه نیافریدیم (16)

 

 

 

 

لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کُنَّا فَاعِلِینَ (17)

 

اگر مى‏ خواستیم بازیچه‏ اى بگیریم قطعا آن را از پیش خود اختیار میکردیم (17)

 

 

 

 

بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ (18)

 

بلکه حق را بر باطل فرو مى‏ افکنیم پس آن را در هم مى ‏شکند و بناگاه آن نابود مى‏ گردد واى بر شما از آنچه وصف مى ‏کنید (18)

 

 

 

 

وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا یَسْتَحْسِرُونَ (19)

 

و هر که در آسمانها و زمین است براى اوست و کسانى که نزد اویند از پرستش وى تکبر نمى ‏ورزند و درمانده نمى ‏شوند (19)

 

 

 

 

یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ (20)

 

شبانه روز بى‏آنکه سستى ورزند نیایش مى کنند (20)

 

 

 

 

أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنْشِرُونَ (21)

 

آیا براى خود خدایانى از زمین اختیار کرده‏ اند که آنها [مردگان را] زنده مى کنند (21)

 

 

 

 

لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ (22)

 

اگر در آنها [=زمین و آسمان] جز خدا خدایانى [دیگر] وجود داشت قطعا [زمین و آسمان] تباه مى ‏شد پس منزه است‏ خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى کنند (22)

 

 

 

 

لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ (23)

 

در آنچه [خدا] انجام مى‏ دهد چون و چرا راه ندارد و[لى] آنان [=انسانها] سؤال خواهند شد (23)

 

 

 

 

أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ هَذَا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَذِکْرُ مَنْ قَبْلِی بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ (24)

 

آیا به جاى او خدایانى براى خود گرفته‏ اند بگو برهانتان را بیاورید این است‏ یادنامه هر که با من است و یادنامه هر که پیش از من بوده [نه] بلکه بیشترشان حق را نمى ‏شناسند و در نتیجه از آن رویگردانند (24)

 

 

 

 

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ (25)

 

و پیش از تو هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم که خدایى جز من نیست پس مرا بپرستید (25)

 

 

 

 

وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ (26)

 

و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختیار کرده منزه است او بلکه [فرشتگان] بندگانى ارجمندند (26)

 

 

 

 

لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ (27)

 

که در سخن بر او پیشى نمى‏ گیرند و خود به دستور او کار مى کنند (27)

 

 

 

 

 

یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ (28)

 

آنچه فراروى آنان و آنچه پشت‏ سرشان است مى‏ داند و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد شفاعت نمى کنند و خود از بیم او هراسانند (28)

 

 

 

 

وَمَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلَهٌ مِنْ دُونِهِ فَذَلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ (29)

 

و هر کس از آنان بگوید من [نیز] جز او خدایى هستم او را به دوزخ کیفر مى‏ دهیم [آرى] سزاى ستمکاران را این گونه مى‏ دهیم (29)

 

 

 

 

أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ (30)

 

آیا کسانى که کفر ورزیدند ندانستند که آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده‏ اى را از آب پدید آوردیم آیا [باز هم] ایمان نمى ‏آورند (30)

 

 

 

 

وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ (31)

 

و در زمین کوههایى استوار نهادیم تا مبادا [زمین] آنان [=مردم] را بجنباند و در آن راههایى فراخ پدید آوردیم باشد که راه یابند (31)

 

 

 

ادامه دارد.


  
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ (1)

براى مردم [وقت] حسابشان نزدیک شده است و آنان در بى‏ خبرى رویگردانند (1)

 

مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ (2)

هیچ پند تازه‏ اى از پروردگارشان نیامد مگر اینکه بازى‏ کنان آن را شنیدند (2)

 

لَاهِیَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (3)

در حالى که دلهایشان مشغول است و آنانکه ستم کردند پنهانى به نجوا برخاستند که آیا این [مرد] جز بشرى مانند شماست آیا دیده و دانسته به سوى سحر مى ‏روید (3)

 

قَالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (4)

[پیامبر] گفت پروردگارم [هر] گفتار[ى] را در آسمان و زمین مى‏ داند و اوست‏ شنواى دانا (4)

 

بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ (5)

بلکه گفتند خوابهاى شوریده است [نه] بلکه آن را بربافته بلکه او شاعرى است پس همان گونه که براى پیشینیان هم عرضه شد باید براى ما نشانه‏ اى بیاورد (5)

 

مَا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَفَهُمْ یُؤْمِنُونَ (6)

قبل از آنان [نیز مردم] هیچ شهرى که آن را نابود کردیم [به آیات ما] ایمان نیاوردند پس آیا اینان [به معجزه] ایمان مى ‏آورند (6)

 

وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (7)

و پیش از تو [نیز] جز مردانى را که به آنان وحى میکردیم گسیل نداشتیم اگر نمیدانید از پژوهندگان کتابهاى آسمانى بپرسید (7)

 

 


وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَا یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا کَانُوا خَالِدِینَ (8)

و ایشان را جسدى که غذا نخورند قرار ندادیم و جاویدان [هم] نبودند (8)


ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَیْنَاهُمْ وَمَنْ نَشَاءُ وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ (9)

سپس وعده [خود] به آنان را راست گردانیدیم و آنها و هر که را خواستیم نجات دادیم و افراطکاران را به هلاکت رسانیدیم (9)

 

لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (10)
در حقیقت ما کتابى به سوى شما نازل کردیم که یاد شما در آن است آیا نمى‏ اندیشید (10)

  
<      1   2   3   4      >