خاطرات انور خامه ای از زندان قصر
کمال گرایی، در واقع باوری غیرمنطقی است که اشخاص نسبت به خود و محیط اطراف خود دارند. افرادی که کمال گرا هستند، معتقدند که خود و میط اطرافشان باید کامل بوده و هر گونه تلاشی در زندگی باید بدون اشتباه و خطا باشد.
میگنا: متاسفانه من دچار کمال گرایی شده ام و زمان زیادی را صرف انجام یک کار می کنم و این باعث بروز مشکل در تحصیل بنده هم شده است لطفا من را در جهت از بین بردن این مشکلم راهنمایی کنید.
کمال گرایی مفرط اغلب وسواس شدیدی را در فرد به وجود می آورد که او را خواهان نتایج و موفقیت های خاصی کرده و این فرد به نتایجی بغیر از آنچه در ذهن دارد اهمیتی نداده و آن را پیروزی قلمداد نمیکند.
در حالی که در واقع رسیدن دقیق به آنچه در ذهن است اندکی ممکن است با تاخیر رخ دهد و یا بلند پروازانه و رویایی باشد و یا نیاز به سال ها تلاش و تجربه داشته باشد. همین تاخیر یا عدم رخ داد او را به سمت درماندگی و یاس می کشاند و موجب می شود تا انگیزه خود را به کلی در فعالیت ها از دست بدهد. این گونه افراد معمولا در جایگاهی بسیار پایین تر از آنچه استعداد و توانمندی شان ایجاب می کند وجود دارند چرا که انگیزه پیشرفت خود را از دست می دهند. کمال گرایی، در واقع باوری غیرمنطقی است که اشخاص نسبت به خود و محیط اطراف خود دارند. افرادی که کمال گرا هستند، معتقدند که خود و محیط اطرافشان باید کامل بوده و هر گونه تلاشی در زندگی باید بدون اشتباه و خطا باشد.
راهکارهای مقابله ای:
انتظارات خود را از خود و دیگران و امور و کارها تعدیل کنید. تعدیل به معنای انعطاف پذیری، تطابق دادن با توانایی ها و امکانات، معنا کردن نتایج به بهترین نحو و دور از ناامیدی. نرسیدن به نتایج مورد دلخواه را شکست شخصی ندانید. بلکه هر نوع موفقیت و هر میزان از آن را ارزشمند بشناسید و عادت کنید خود را به خاطر آن تمجید و تشویق کنید. خود را ممکن الخطا بدانید. شما عاری از اشتباه نیستید پس در هنگام خطا خود را سرکوب نکنید. دستی به سر و روی خود بکشید و به خود وعده دهید دیگر تکرار نکنید. با انعطاف بالاتری زندگی کنید. داشتن انعطاف در کارها و عملکردها موجب می شود تا هم شما احساس آرامش بیشتری کنید و هم دیگران در کنار شما لذتمندانه تر زندگی کنند. انعطاف به معنای بی قیدی نیست بلکه به معنا تطابق شرایط با یکدیگر است. به معنای وحی منزل ندانستن قانون ها و بایدها و نبایدهاست.
خود را ممکن الخطا بدانید. شما عاری از اشتباه نیستید پس در هنگام خطا خود را سرکوب نکنید.
به معنای این است که برخی قوانین می تواند در برخی شرایط تغییر کند. این امر شما را در سطوح اخلاقی رشد می دهد و موفق تر میکند.
خود را در هر وضعیتی حتی در خطا بپذیرید و نه تنها خودتان را سرکوب نکنید بلکه به دیگران هم القا کنید که هر کسی ممکن است خطا کند و قابل چشم پوشی است. پذیرش خود را اصل مهمی بدانید. هر گونه فعالیت و هدفی را که انتخاب میکنید، با 100 %، 90 %، 80 % یا حتی 60 % موفقیت بپذیرید. این امر به شما کمک خواهد کرد، تشخیص دهید که کامل نبودن به معنی پایان دنیا نیست. به این نکته دقت کنید که بسیاری از چیزهای مثبت تنها با اشتباه کردن، قابل یادگیری هستند. بطور مشخص به آخرین اشتباه خود فکر کرده و عبرتهایی را که از آن گرفته اید، برای خود فهرست کنید. طی مراحل انجام کار در فعالیت، تنها بر روی نتیجه پایانی تمرکز نکنید. موفقیت خود را تنها بر اساس اینکه چه چیزی را به پایان رسانیده اید، ارزیابی ننمایید، بلکه به این مساله نیز اهمیت دهید که انجام این کار چقدر موجب احساس لذت در شما شده است. به این موضوع دقت کنید که، مراحل به انجام رسانیدن یک هدف نیز میتواند ارزشمند باشد.
تمرین کنید از جزییات و دقت زیاد بر روی آنها بگذرید اصلا از خود انتظار کامل بودن نداشته باشید و به خود این اختیار را بدهید که اندکی آسان تر کار کنید. همه این موارد به تمرین نیاز دارد و مطمئن باشید شما را موفق تر می کند و از سوی کسی یا نهادی یا طرد نمی شوید. تلاش سالم (سازنده)، منجر به انتخاب اهداف، بر پایه خوستههای شخصی و آرزوها و نه براساس پاسخگویی به انتظارات خارجی، میگردد. اهداف فرد کمال گرا همیشه تنها یک قدم از آنچه همزمان به پایان بردهاند، فراتر است.
به عبارتی اهداف آنها، واقعی، خود جوش (درونی) و ذاتا قابل حصول است. افراد کوشای سالم از انجام کار در دست اجرا بیشتر از تفکر در مورد نتیجه پایانی آن لذت میبرند. وقتی این افراد یا تجاربی چون نارضایتی یا شکست مواجه میشوند، واکنشهای آنها عموما به موقعیت ویژه موجود محدود میشود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمیدهند.
نویسنده مقاله : #مریم_گلمحمدی
«پرتوی از قرآن103-سوره الانبیاء-3»
سوره 21: الأنبیاء - جزء 17 - ترجمه : شادروان محمدمهدی فولادوند.
وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ (32)
و آسمان را سقفى محفوظ قرار دادیم و[لى] آنان از [مطالعه در] نشانه هاى آن اعراض مى کنند (32)
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (33)
و اوست آن کسى که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است هر کدام از این دو در مدارى [معین] شناورند (33)
وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ (34)
و پیش از تو براى هیچ بشرى جاودانگى [در دنیا] قرار ندادیم آیا اگر تو از دنیا بروى آنان جاویدانند (34)
کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ (35)
هر نفسى چشنده مرگ است و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود و به سوى ما بازگردانیده مى شوید (35)
وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَهُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ کَافِرُونَ (36)
و کسانى که کافر شدند چون تو را ببینند فقط به مسخره ات مى گیرند [و مى گویند] آیا این همان کس است که خدایانتان را [به بدى] یاد مى کند در حالى که آنان خود یاد [خداى] رحمان را منکرند (36)
خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ (37)
انسان از شتاب آفریده شده است به زودى آیاتم را به شما نشان مى دهم پس [عذاب را] به شتاب از من مخواهید (37)
وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (38)
و مى گویند اگر راست مى گویید این وعده [قیامت] کى خواهد بود (38)
لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلَا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَلَا هُمْ یُنْصَرُونَ (39)
کاش آنان که کافر شده اند مى دانستند آنگاه که آتش را نه از چهره هاى خود و نه از پشتشان بازنمى توانند داشت و خود مورد حمایت قرار نمى گیرند [چه حالى خواهند داشت] (39)
بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ یُنْظَرُونَ (40)
بلکه [آتش] به طور ناگهانى به آنان مى رسد و ایشان را بهتزده مى کند [به گونه اى] که نه مى توانند آن را برگردانند و نه به آنان مهلت داده مى شود (40)
وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ (41)
و مسلما پیامبران پیش از تو [نیز] مورد ریشخند قرار گرفتند پس کسانى که آنان را مسخره میکردند [سزاى] آنچه که آن را به ریشخند مى گرفتند گریبانگیرشان شد (41)
قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ (42)
بگو چه کسى شما را شب و روز از [عذاب] رحمان حفظ مى کند [نه] بلکه آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند (42)
أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنَا لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَلَا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ (43)
[]آیا براى آنان خدایانى غیر از ماست که از ایشان حمایت کنند [آن خدایان] نه مى توانند خود را یارى کنند و نه از جانب ما یارى شوند (43)
بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ (44)
[نه] بلکه اینها و پدرانشان را برخوردار کردیم تا عمرشان به درازا کشید آیا نمى بینند که ما مى آییم و زمین را از جوانب آن فرو مى کاهیم آیا باز هم آنان پیروزند (44)
قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ وَلَا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا یُنْذَرُونَ (45)
بگو من شما را فقط به وسیله وحى هشدار مى دهم و[لى] چون کران بیم داده شوند دعوت را نمى شنوند (45)
وَلَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (46)
و اگر شمه اى از عذاب پروردگارت به آنان برسد خواهند گفت اى واى بر ما که ستمکار بودیم (46)
وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ (47)
و ترازوهاى داد را در روز رستاخیز مى نهیم پس هیچ کس [در] چیزى ستم نمى بیند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى آوریم و کافى است که ما حسابرس باشیم (47)
وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِیَاءً وَذِکْرًا لِلْمُتَّقِینَ (48)
و در حقیقت به موسى و هارون فرقان دادیم و [کتابشان] براى پرهیزگاران روشنایى و اندرزى است (48)
ادامه دارد.
نخستین اتحادیه های کارگری به اروپا بر می گردد که بصورت سازمانهای خودجوش تعاون و همکاری متقابل میان کارگران در قرن هجدهم پیدا شدند ؛ در آغاز این اتحادیه ها بر اساس حرفه و شغل تشکیل می شدند ، لیکن بعدها با تحول در ساخت جامعه و اقتصاد تمایل به تمرکز در آنها گسترش یافت .
با تمرکز فزاینده در سرمایه صنعتی و مالی ، تمرکز در سازمان اتحادیه های کارگری نیز ضرورت یافت ، به علاوه پیدایش سازمانها متمرکز کارفرمایان ، ضرورت اتحاد میان سازمانها ی حرفه ای کارگران در مشاغل گوناگون را پیش می آورد . طبقه کارگر صنعتی بدون وحدت سازمانی نمی توانست در مقابل قدرت سازمان یافته کارفرمایان ویا قدرت دولت بایستد(1) . بنابراین ضرورت تشکیل سندیکاهها را دو چندان میکرد .
سندیکاsyndicate) (بر هر اتحادی که خواه به طور موقت و خواه به طور دائم برای تنظیم روابط کارگر و کارفرما یا بین کارگران تشکیل شده اند ، اطلاق می شود (2) . اهداف داخلی اتحادیه کارگری بهبود وضع اقتصادی اعضاء ، تامین معاش ، افزایش دستمزدها ، پیشگیری از بیکاری و مساعدت در زمان نیاز و اضطرار بود . تامین آزادیهای سیاسی و شرکت در فعالیت های حزبی از اهداف عمده اتحادیه ها بوده است . مهمترین وسیله و ابزار قدرت اتحادیه ها ، اعتصاب) strike ( است که خود اشکال گوناگون دارد و به معنی دست کشیدن کارگران و کارمندان و مزد بگیران از کار ، برای بدست آوردن خواسته هایشان می باشد و می تواند جزئی یا کلی و به مدت معین باشد ، که برای دفاع اقتصادی و بهبود بخشیدن به وضع زندگی اعضای اتحادیه بکار می رود .
نخستین اتحادیه کارگری در ایران به سال 1289 و همزمان باانتشار روزنامه ای با عنوان اتفاق کارگران مربوط به کارگران چاپخانه تهران برمی گردد ، اما در آن زمان بیشتر اتحادیه کارگری تحت اندیشه های سوسیالیستی قرارگرفته بود ، برای نمونه از تشکیل کمیته عدالت در سال 1295 بدست ایرانیان باکو و تاسیس حزب کمونیست در ایران سال1299 بدست همان گروه موسس کمیته عدالت ، می توان اشاره کرد ، اما فعالیت اتحادیه های کارگری در دهه 1320 با هدایت حزب توده به اوج خود رسید ، طبقه کارگر صنعتی ایران در آن دوران بیشتر در صنایع نفت ، نساجی و افزارمندی اشتغال داشتند . در همان سالها حکومت به منظور جلب حمایت طبقه کارگر ، کوششهای محدودی در زمینه سهیم کردن کارگران در 20درصد از سود کارگاهها ، تعیین حداقل دستمزدها و فروش سهام کارخانه به کارگران انجام داد ، هرسال گنگره ای ملی کار به ریاست شاه به منظور تعیین سیاستهاس کارگران تشکیل می شد . بانک دولتی رفاه کارگران نیز نیز به منظور جلب حمایت طبقات کارگری تشکیل شد ، بر طبق اصلاحیه قانون کار در مورخ 1342 تنها تشکیل سندیکاهای جداگانه مجاز بود ، سندیکا ها اجازه تشکیل فدراسیون نداشتند . کارگران بر طبق قانون ، حق مذاکره دسته جمعی داشتند لیکن در عمل حکومت این کار را به جای آنها انجام می داد . با وقوع برخی اعتصابات پراکنده در اوایل دهه 1350 دولت به منظور افزایش دستمزدها بر کارفرمایان فشار وارد کرده کرد . دولت شاه در واکنش به بحرانهای داخلی خود در همان سالها از طریق تاسیس حزب رستاخیز دست به بسیج کارگری زد و به موجب قانون توسعه مالکیت صنعتی به فروش برخی سهام کارخانه ای خصوصی و دولتی به کارگران پرداخت . در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 کارگران ، تحت نفوذ تاثیر جو سیاسی متحول به اعتصابات و فعالیتهای سیاسی دست زدند . کمیته های اعتصاب کارگران در طی انقلاب ، به شوراهای کارگری تبدیل شدند ، و در صدد به دست گرفتن مدیریت کارخانه ها بر آمده اند. تقاضاهای شوراهای کارگری شامل تقلیل ساعت کار ، افزایش دستمزدها ، به رسمیت شناختن شوراها و قانونی شدن اعتصاب بود.
در چند سال گذشته بیشتر گروهها برای احقاق حقوق خود دست به تجمع می زدند که نسبت به اعتصاب از شدت کمتری برخوردار می باشد ، ولی امروزه بار دیگر بعد از سالها ، شاهد کارگرانی هستیم که بخاطر منافع گروهی در دور هم جمع شده و از سازمانهای زیربط خواستار توجه هر چه بیشتر ، به گروه صنفی خود می باشند، خانه کارگر اولین نهادی است که مسئول رسیدگی به نیازها و خواسته های کارگران می باشد ، ولی این نهاد چون دولتی بوده بخاطر همین اهداف و برنامه های خود را در راستای برنامه دولت تهیه و تدوین می کند لذا نمی تواند پاسخگوی نیازهای تمامی کارگران باشد ؛ سندیکای ثبت نشده شرکت واحد یک نهاد غیر دولتی بوده که در چند سال گذشته از طریق نمایندگان خود برای دریافت خواسته های خود بوجود آمده اند و اولین حرکت آنها مربوط به 27 اسفند ماه سال 83 می باشد که رانندگان دور میدان آزادی را گرفته و اتوبوسها را متوقف کرده بودند و خواستار رسیدگی به وضعیت خود بودند ، از آن زمان تاکنون فعالیت نمایندگان این اتحادیه به نحو قابل توجهی گسترش یافته ، که نمونه بارز آن انتشار فراخوان و توزیع گسترده آن برای رانندگان برای اعتصاب دسته جمعی برای رسیدن به حقوق خود می باشد. از سوی دیگر این اعتصاب این قشر تنها به ایران برنمی گررد و ما در چند روز گذشته شاهد اعتصاب رانندگان مترو لندن و نیویورک نیز بوده ایم ، که در صورت موفق شدن آنها می تواند بعنوان الگو و گروه مرجعی برای سایر گروهها شناخته شود. اما هر کدام از این اعتصاب کنندگان با شیوها و برخوردهای مختلفی از طرف دولت مواجه شدند. برخی از اندیشمندان معتقدند هستند که وجود اعتصابات نشان دهنده وجود آزادی در یک جامعه هست ، چرا که گروههای صنفی در یک کشور مستبد جرات اجرای همچین برنامه هایی را ندارند و نمی توانند از حقوق خود دفاع کنند . برخی هم معتقدند که عدم دست یابی کارگران به خواسته های خود ، آنها را ناخواسته به طرف سندیکاها می کشاند .
اولین کسی که بحث اعتصابات و سندیکاههای کارگران بیشتر از همه مورد توجه قرارداده است ، کارل مارکس می باشد. به نظر مارکس طبقه درخود (class-in-itself ( طبقه ای است که خود آگاهی و شعور طبقاتی نداشته و خام است و طبقه ای برای خود ( (class-for-it self از وضعیت خود آگاهی داشته و خام نیست . مارکس معتقد است برای اینکه طبقه در خود به طبقه برای خود برسد ، چهار شرط لازم است ، او معتقد است طبقه در خود در ابتدا دچار نابسامانیهایی بسیاری از قبیل فقر ، بیکاری می باشد از این رو به طبقه ناراضی تبدیل می شود . ولی آیا پی به علت ناراضایتی خود می برد ؟ پاسخ منفی است چراکه اصلاً نمی داند مشکلش چیست ، اما زمانی که قشر روشنفکر پیشرو کارگر ، شروع به آگاهی رسانی می کند ، این طبقه با کسب آگاهی ، علل و عوارض نارضایتی خویش را در می یابد ، و متوجه می شوند که حق واقعی خود را در یافت نمی کنند . مرحله دوم وقتی است که "طبقه در خود" راهی را برای رهایی از استثمار می یابد و مرحله سوم در سندیکاهای کارگری و احزاب خلاصه می شود ، که سعس می کنند در قالب سندیکا به حقوق خود برسند ، شرط چهارم شکل گرفتن انقلاب است (3) .
اما رابرت مرتون (( Robert k. merton جامعه شناس کارکردگرا معتقد است ، افراد برای تشکیل گروه باید ، نیازها و راهها ، اهداف مشترکی داشته و باهمدیگر در ارتباط باشند . وی در مدل تبیین ارزشی خود همنواگرایان را کسانی می داند که در مسیر رسیدن به اهداف مقبول جامعه از مسیرها ی مجاز جامعه می گذرند ، اما مرتون در مقابل همین گروه از گروه نابهجاری به نام عصیانگران و یا شورشیان نام می برد ، یعنی افرادی که که راهها و اهدافی که جامعه برای آنها تعیین کرده مطلوب نمی دانند و از ابزارها و شیوهای مطلوب خود برای رسیدن به اهداف خود که مورد تایید جامعه نمی باشد ، استفاده می نمایند (4) با این اوصاف اعتصاب کنندگان گروهی هستند که اهداف خاصی را برای خود تعریف کرده اندکه جامعه در شرایط کنونی آن را نفی می کند و اعتصاب گنندگان نیز مجبور هستند برای دستیابی به اهداف از شیوه های غیر مجاز جامعه استفاده کنند . اما لازم به ذکر است اعتصاب کنندگان شرکت واحد نه شورشی هستند نه عصاینگر و نه انقلابی ، چراکه همین رانندگان اهداف جامعه را قبول دارند و به آرمان کشورشان احترام می گذرند ، اما خواسته ها و انتظارات آنها بیش از ان چیزی است که تعریف شده است . برای رخداد هر پدیدهای عوامل زیادی وجود دارد که دست به دست هم داده تا پدیده ای را بوجود آورند ، در پدیده اعتصاب نیز چندین عوامل از جمله ، عوامل اقتصادی ، اجتماعی ، و سیاسی دخیل هستند ، ولی عوامل باید نسبت به درجه اهمیت و میزان تاثیر گذاری باید مورد توجه قرار گیرند. نیل اسملسر(Smelser) ¹ بیان میکند که هر کجا عوامل مختلفی در جامعه جمع میشوند و بر یک مسئله عظیم و بحرانی تأثیر میگذارند. مسئله به بحرانیترین شکل خود میرسد و بی هنجاریهای عظیم را منجر میگردد5) ). از نظر هال Hall) ( شرایط اقتصادی هر فردی که در جامعه قرار دارد و در آن جامعه فعالیت میکند متغیر اساسی و شاید متغیری است که به فرد تاثیر میگذارد . به نظر هال اینگونه تغییرات بر همه قسمتهای جامعه به یک اندازه تاثیر میگذارد در دورههای بحران اقتصادی ممکن است جامعه دارای برنامههایی باشد که ابن برنامهها باعث میشود ، بسیاری از برنامههای جامعه نادیده گرفته شود و دارای اهمیت کمتری گردد . به نظر او به همین دلیل است که شرایط متغیر اقتصادی در واقع بهترین شاخصهای هدفهای اصلی جامعه میباشد ، به عبارت دیگر میتوان گفت : هر فردی که در جامعه به کاری دست میزند در واقع کاری که او انجام میدهد ناشی از شرایط اقتصادی او و جامعه او میباشد ، اما نمی توان تنها عامل اقتصادی را برای اعتصاب کنندگان برشمرد ، چراکه در جامعه کارگرانی وچود دارند که در مقایسه با رانندگان از مزایای کمی برخوردارند ، ولی هیچگونه به اعتصاب دست نمی زنند ، در این بعد عامل سیاسی نیز می تواند دخیل باشد ، چراکه کسانی دست به اعتصاب می زنند که از شعور سیاسی برخوردار باشند ، و بدانند که از این طریق می توانند به حق و حقوق خود می رسند ، رانندگان بخاطر اینکه روزانه هزار نفر را در شهری بزرگی مثل تهران بر مقصد می رسانند ، می دانند که با یک روز اعتصاب کل نظام اجتماعی مدخل شده و ضربه های زیادی بر جامعه می توانند وارد کنند ، پس یک رابطه بین امید و اعتصاب وجود دارد ، چرا که کارگران دیگری مثل کارگران معادن وجود دارند که هیج وقت دست به اعتصاب نمی زنند ، چون می دانند با اعتصاب کردن آنها هیج تاثیری در روند کار ممکن است رخ ندهد ، چرا که در صورت اعتصاب کردن تنها به کارفرما ضرر می رسانند و چون تعداد نفراتشان خیلی کم است بنابراین از همبستگی زیادی برخوردار نیستند. بنابراین کارفرما هر گونه برخورداری می تواند داشته باشد ، ولی رانندگان فقط روزانه با سه میلیون مسافر در ارتباط هستند ، و در صورت اعتصاب کردن پیامدهای آن به همه مردم بر می گردد.
اما از نظر اجتماعی ، باید گفت رانندگان بویژه در جامعه ایران از جایگاه منزلت زیادی برخوردار هستند ، و کمتر مورد تحقیر قرار می گیرند ، وهمیشه مورد احترام قرار مردم قرار می گیرند ، و واقعیت اینکه که هیج کارگرانی به اندازه آنها از آن منزلت برخوردار نیستند.
نویسنده مقاله : غفار پارسا
منابع ::
1: بشیریه ، حسین . جامعه شناسی سیاسی . تهران . نشر نی. 1374 . ص176
2: آقا بخشی ، علی . افشاری راد ، مینو . فرهنگ علوم سیاسی .تهران . نشر چاپار . 1383 . ص 671
3 : تنهایی، حسین ابوالحسن . درآمدی برمکاتب و نظریه های جامعه شناسی . مشهد . نشر مرندیز .1383. ص229
4 : تنهایی، حسین ابوالحسن . جامعه شناسی نظری . تهران . انتشارات بهمن برنا .1382 .ص 75
5 : گیدنز، آنتونی . جامعه شناسی .ترجمه منوچهر صبوری . تهران . نشر نی 1378 . ص678
پایان.
سوره 21: الأنبیاء - جزء 17 - ترجمه : شادروان محمدمهدی فولادوند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَکَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِینَ (11)
و چه بسیار شهرها را که [مردمش] ستمکار بودند در هم شکستیم و پس از آنها قومى دیگر پدید آوردیم (11)
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا یَرْکُضُونَ (12)
پس چون عذاب ما را احساس کردند بناگاه از آن مى گریختند (12)
لَا تَرْکُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ (13)
[هان] مگریزید و به سوى آنچه در آن متنعم بودید و [به سوى] سراهایتان بازگردید باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید (13)
قَالُوا یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (14)
گفتند اى واى بر ما که ما واقعا ستمگر بودیم (14)
فَمَا زَالَتْ تِلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ (15)
سخنشان پیوسته همین بود تا آنان را دروشده بى جان گردانیدیم (15)
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ (16)
و آسمان و زمین و آنچه را که میان آن دو است به بازیچه نیافریدیم (16)
لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کُنَّا فَاعِلِینَ (17)
اگر مى خواستیم بازیچه اى بگیریم قطعا آن را از پیش خود اختیار میکردیم (17)
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ (18)
بلکه حق را بر باطل فرو مى افکنیم پس آن را در هم مى شکند و بناگاه آن نابود مى گردد واى بر شما از آنچه وصف مى کنید (18)
وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا یَسْتَحْسِرُونَ (19)
و هر که در آسمانها و زمین است براى اوست و کسانى که نزد اویند از پرستش وى تکبر نمى ورزند و درمانده نمى شوند (19)
یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ (20)
شبانه روز بىآنکه سستى ورزند نیایش مى کنند (20)
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنْشِرُونَ (21)
آیا براى خود خدایانى از زمین اختیار کرده اند که آنها [مردگان را] زنده مى کنند (21)
لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ (22)
اگر در آنها [=زمین و آسمان] جز خدا خدایانى [دیگر] وجود داشت قطعا [زمین و آسمان] تباه مى شد پس منزه است خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى کنند (22)
لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ (23)
در آنچه [خدا] انجام مى دهد چون و چرا راه ندارد و[لى] آنان [=انسانها] سؤال خواهند شد (23)
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ هَذَا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَذِکْرُ مَنْ قَبْلِی بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ (24)
آیا به جاى او خدایانى براى خود گرفته اند بگو برهانتان را بیاورید این است یادنامه هر که با من است و یادنامه هر که پیش از من بوده [نه] بلکه بیشترشان حق را نمى شناسند و در نتیجه از آن رویگردانند (24)
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ (25)
و پیش از تو هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم که خدایى جز من نیست پس مرا بپرستید (25)
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ (26)
و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختیار کرده منزه است او بلکه [فرشتگان] بندگانى ارجمندند (26)
لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ (27)
که در سخن بر او پیشى نمى گیرند و خود به دستور او کار مى کنند (27)
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ (28)
آنچه فراروى آنان و آنچه پشت سرشان است مى داند و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد شفاعت نمى کنند و خود از بیم او هراسانند (28)
وَمَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلَهٌ مِنْ دُونِهِ فَذَلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ (29)
و هر کس از آنان بگوید من [نیز] جز او خدایى هستم او را به دوزخ کیفر مى دهیم [آرى] سزاى ستمکاران را این گونه مى دهیم (29)
أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ (30)
آیا کسانى که کفر ورزیدند ندانستند که آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده اى را از آب پدید آوردیم آیا [باز هم] ایمان نمى آورند (30)
وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ (31)
و در زمین کوههایى استوار نهادیم تا مبادا [زمین] آنان [=مردم] را بجنباند و در آن راههایى فراخ پدید آوردیم باشد که راه یابند (31)
ادامه دارد.