پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم در سال دهم هجرت برای انجام فریضه و تعلیم مراسم حج به مکه عزیمت کرد. این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را «حجة الوداع » نامیدند. افرادی که به شوق همسفری و یا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صد و بیست هزار تخمین زده شده اند.
ماموریت داده است که در این وضع نامساعد همه را از حرکت باز دارد وفرمان خدا را ابلاغ کند.
فرمان خدا در غدیر خم به رسول گرامی طی آیه زیر نازل شد:
«ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است به مردم برسان و اگر نرسانی رسالت خدای را بجا نیاورده ای و خداوند تو را از گزند مردم حفظ می کند».(مائده:67)
دقت در مضمون آیه ما را به نکات زیر هدایت می کند:
اولا: فرمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای ابلاغ آن مأمور شده بود آنچنان خطیر و عظیم بود که هرگاه پیامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسی به خود راه می داد و آن را ابلاغ نمی کرد رسالت الهی خود را انجام نداده بود، بلکه با انجام این مأموریت رسالت وی تکمیل می شد.
اکنون باید دید از میان احتمالاتی که مفسران اسلامی در تعیین موضوع مأموریت داده اند کدام به مضمون آیه نزدیکتر است.محدثان شیعه و همچنین سی تن از محدثان بزرگ اهل سنت(2) بر آنند که آیه در غدیر خم نازل شده است و طی آن خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ماموریت داده که حضرت علی علیه السلام را به عنوان «مولای م?منان » معرفی کند.ولایت و جانشینی امام پس از پیامبر از موضوعات خطیر و پر اهمیتی بود که جا داشت ابلاغ آن مکمل رسالت باشد و خودداری از بیان آن، مایه نقص در امر رسالت شمرده شود .
همچنین جا داشت که پیامبر گرامی، از نظر محاسبات اجتماعی و سیاسی، به خود خوف و رعبی راه دهد، زیرا وصایت و جانشینی شخصی مانند حضرت علی علیه السلام که بیش از سی و سه سال از عمر او نگذشته بود بر گروهی که از نظر سن و سال از او به مراتب بالاتر بودند بسیار گران بود. (3)
و در ادامه: هر کس که من مولا و رهبر او هستم………..
آفتاب داغ نیمروز هجدهم ماه ذی الحجه بر سرزمین غدیر خم به شدت می تابید و گروه انبوهی که تاریخ تعداد آنها را از هفتاد هزار تا صد و بیست هزار ضبط کرده است در آن محل به فرمان پیامبر خدا فرود آمده بودند و در انتظار حادثه تاریخی آن روز به سر می بردند، در حالی که از شدت گرما رداها را به دو نیم کرده، نیمی بر سر و نیم دیگر را زیر پا انداخته بودند.
سخنان پیامبردر روز غدیرخم
پیامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه، که سرزمین غدیر نظیر آن را هرگز به خاطر نداشت، بجا آورد و سپس به میان جمیعت آمد و بر منبر بلندی که از جهاز شتران ترتیب یافته بود قرار گرفت و با صدای بلند خطبه ای به شرح زیر ایراد کرد:
ستایش از آن خداست.از او یاری می خواهیم و به او ایمان داریم و بر او توکل می کنیم و از شر نفسهای خویش و بدی کردارهایمان به خدایی پناه می بریم که جز او برای گمراهان هادی و راهنمایی نیست خدایی که هرکس را هدایت کرد برای او گمراه کننده ای نیست. گواهی می دهیم که خدایی جز او نیست و محمد بنده خدا و فرستاده اوست .
هان ای مردم، نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم. و من مس?لم و شما نیز مسئول هستید. درباره من چه فکر می کنید؟
یاران پیامبر گفتند: گواهی می دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ کردی و نسبت به ما خیرخواهی و نصیحت کردی و در این راه بسیار کوشیدی خداوند به تو پاداش نیک بدهد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، وقتی مجددا آرامش بر جمعیت حکم فرما شد، فرمود:
آیا شما گواهی نمی دهید که جز خدا، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست؟ بهشت و دوزخ و مرگ حق است و روز رستاخیز بدون شک فرا خواهد رسید و خداوند کسانی را که در خاک پنهان شده اند زنده خواهد کرد؟
یاران پیامبر گفتند: آری، آری، گواهی می دهیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ادامه داد:
من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار می گذارم چگونه با آنها معامله خواهید کرد؟ناشناسی پرسید: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟
حضرت محمد
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
ثقل اکبر کتاب خداست که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگرش در دست شماست. به کتاب او چنگ بزنید تا گمراه نشوید. و ثقل اصغر عترت و اهل بیت من است. خدایم به من خبر داده که دو یادگار من تا روز رستاخیز از هم جدا نمی شوند.
هان ای مردم،بر کتاب خدا و عترت من پیشی نگیرید و از آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید.
در این موقع پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست حضرت علی علیه السلام را گرفت و بالا برد، تا جایی که سفیدی زیر بغل او بر همه مردم نمایان شد و همه حضرت علی علیه السلام را در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دیدند و او را به خوبی شناختند و دریافتند که مقصود از این اجتماع مسئله ای است که مربوط به حضرت علی علیه السلام است و همگی با ولع خاصی آماده شدند که به سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گوش فرا دهند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
هان ای مردم، سزاوارترین فرد بر م?منان از خود آنان کیست؟
یاران پیامبر پاسخ دادند:خداوند و پیامبر او بهتر می دانند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ادامه داد:
خداوند مولای من و من مولای م?منان هستم و بر آنها از خودشان اولی وسزاوارترم. هان ای مردم،«هر کس که من مولا و رهبر او هستم، علی هم مولا و رهبر اوست ».
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این جمله آخر را سه بار تکرار کرد (4) و سپس ادامه داد:
پروردگارا، دوست بدار کسی را که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن بدارد.خدایا، یاران علی را یاری کن ودشمنان او را خوار وذلیل گردان. پروردگارا، علی را محور حق قرار ده. سپس افزود:لازم است حاضران به غایبان خبر دهند ودیگران را از این امر مطلع کنند.
بشارت خداوند درغدیرخم برپیامبر:
هنوز اجتماع با شکوه به حال خود باقی بود که فرشته وحی فرود آمد و به پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم بشارت داد که خداوند امروز دین خود را تکمیل کرد ونعمت خویش را بر م?منان بتمامه ارزانی داشت. (5)در این لحظه، صدای تکبیر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بلند شد و فرمود:خدا را سپاسگزارم که دین خود را کامل کرد و نعمت خود را به پایان رسانید و از رسالت من و ولایت علی پس از من خشنود شد.پیامبر از جایگاه خود فرود آمد و یاران او، دسته دسته، به حضرت علی علیه السلام تبریک می گفتند و او را مولای خود و مولای هر مرد و زن م?منی می خواندند (6)