و بر سر هر راه ننشینید که (مردم با ایمان را) تهدید کنید و مؤمنان را از راه خدا باز دارید، و با (القای شبهات،) آن را کج و معوج نشان دهید! و به خاطر بیاورید زمانی را که اندک بودید، و او شما را فزونی داد! و بنگرید سرانجام مفسدان چگونه بود! (86)
و اگر گروهی از شما به آنچه من به آن فرستاده شدهام ایمان آوردهاند، و گروهی ایمان نیاوردهاند، صبر کنید تا خداوند میان ما داوری کند، که او بهترین داوران است! (87)
اشراف زورمند و متکبر از قوم او گفتند: «ای شعیب! به یقین، تو و کسانی را که به تو ایمان آوردهاند، از شهر و دیار خود بیرون خواهیم کرد، یا به آیین ما بازگردید!» کفت: «آیا (میخواهید ما را بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم؟! (88)
اگر ما به آیین شما بازگردیم، بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده، به خدا دروغ بستهایم; و شایسته نیست که ما به آن بازگردیم مگر اینکه خدایی که پروردگار ماست بخواهد; علم پروردگار ما، به همه چیز احاطه دارد. تنها بر خدا توکل کردهایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما بحق داوری کن، که تو بهترین داورانی!» (89)
اشراف زورمند از قوم او که کافر شده بودند گفتند: «اگر از شعیب پیروی کنید، شما هم زیانکار خواهید شد!» (90)
سپس زمین لرزه آنها را فرا گرفت; و صبحگاهان بصورت اجسادی بیجان در خانههاشان مانده بودند. (91)
آنها که شعیب را تکذیب کردند، (آنچنان نابود شدند که) گویا هرگز در آن (خانهها) سکونت نداشتند! آنها که شعیب را تکذیب کردند، زیانکار بودند! (92)
سپس از آنان روی برتافت و گفت: «ای قوم من! من رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی نمودم; با این حال، چگونه بر حال قوم بیایمان تاسف بخورم؟!» (93)
و ما در هیچ شهر و آبادی پیامبری نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را به ناراحتیها و خسارتها گرفتار ساختیم; شاید (به خود آیند، و به سوی خدا) بازگردند و تضرع کنند! (94)
سپس (هنگامی که این هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نیکی (و فراوانی نعمت و رفاه) را به جای بدی (و ناراحتی و گرفتاری) قرار دادیم; آنچنان که فزونی گرفتند، (و همهگونه نعمت و برکت یافتند، و مغرور شدند،) و گفتند: «(تنها ما نبودیم که گرفتار این مشکلات شدیم;) به پدران ما نیز ناراحتیهای جسمی و مالی رسید.» چون چنین شد، آنها را ناگهان (به سبب اعمالشان) گرفتیم (و مجازات کردیم)، در حالی که نمیفهمیدند. (95)
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم; ولی (آنها حق را) تکذیب کردند; ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم. (96)
آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید در حالی که در خواب باشند؟! (97)
آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما هنگام روز به سراغشان بیاید در حالی که سرگرم بازی هستند؟! (98)
آیا آنها خود را از مکر الهی در امان میدانند؟! در حالی که جز زیانکاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمیدانند! (99)
آیا کسانی که وارث روی زمین بعد از صاحبان آن میشوند، عبرت نمیگیرند که اگر بخواهیم، آنها را نیز به گناهانشان هلاک میکنیم، و بر دلهایشان مهر مینهیم تا (صدای حق را) نشنوند؟! (100)
اینها، شهرها و آبادیهایی است که قسمتی از اخبار آن را برای تو شرح میدهیم; پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند; (ولی آنها چنان لجوج بودند که) به آنچه قبلا تکذیب کرده بودند، ایمان نمیآوردند! اینگونه خداوند بر دلهای کافران مهر مینهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، حس تشخیصشان را سلب میکند)! (101)
و بیشتر آنها را بر سر پیمان خود نیافتیم; (بلکه) اکثر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم! (102)
سپس بدنبال آنها ( پیامبران پیشین) موسی را با آیات خویش به سوی فرعون و اطرافیان او فرستادیم; اما آنها (با عدم پذیرش)، به آن (آیات) ظلم کردند. ببین عاقبت مفسدان چگونه بود! (103)
و موسی گفت: «ای فرعون! من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم. (104)
سزاوار است که بر خدا جز حق نگویم. من دلیل روشنی از پروردگارتان برای شما آوردهام; پس بنی اسرائیل را با من بفرست!» (105)
(فرعون) گفت: «اگر نشانهای آوردهای، نشان بده اگر از راستگویانی!» (106)
(موسی) عصای خود را افکند; ناگهان اژدهای آشکاری شد! (107)
و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد; سفید (و درخشان) برای بینندگان بود! (108)
اطرافیان فرعون گفتند: «بیشک، این ساحری ماهر و دانا است! (109)
میخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند; (نظر شما چیست، و) در برابر او چه دستوری دارید؟» (110)
(سپس به فرعون) گفتند: «(کار) او و برادرش را به تاخیر انداز، و جمعآوریکنندگان را به همه شهرها بفرست... (111)
تا هر ساحر دانا (و کارآزمودهای) را به خدمت تو بیاورند!» (112)
ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: «آیا اگر ما پیروز گردیم، اجر و پاداش مهمی خواهیم داشت؟ !» (113)
گفت: «آری، و شما از مقربان خواهید بود!» (114)
(روز مبارزه فرا رسید. ساحران) گفتند: «ای موسی! یا تو (وسایل سحرت را) بیفکن، یا ما میافکنیم!» (115)
گفت: «شما بیفکنید!» و هنگامی (که وسایل سحر خود را) افکندند، مردم را چشمبندی کردند و ترساندند; و سحر عظیمی پدید آوردند. (116)
(ما) به موسی وحی کردیم که: «عصای خود را بیفکن!» ناگهان (بصورت مار عظیمی در آمد که) وسایل دروغین آنها را بسرعت برمیگرفت. (117)
(در این هنگام،) حق آشکار شد; و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت. (118)
و در آنجا (همگی) مغلوب شدند; و خوار و کوچک گشتند. (119)
و ساحران (بیاختیار) به سجده افتادند. (120)
و گفتند: «ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم; (121)
پروردگار موسی و هارون!» (122)
فرعون گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! حتما این نیرنگ و توطئهای است که در این شهر (و دیار) چیدهاید، تا اهلش را از آن بیرون کنید; ولی بزودی خواهید دانست! (123)
سوگند میخورم که دستها و پاهای شما را بطور مخالف ( دست راست با پای چپ، یا دست چپ با پای راست) قطع میکنم; سپس همگی را به دار میآویزم! (124)
(ساحران) گفتند: «(مهم نیست،) ما به سوی پروردگارمان بازمیگردیم! (125)
انتقام تو از ما، تنها بخاطر این است که ما به آیات پروردگار خویش -هنگامی که به سراغ ما آمد- ایمان آوردیم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبائی را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بمیران!» (126)
و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آیا موسی و قومش را رها میکنی که در زمین فساد کنند، و تو و خدایانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودی پسرانشان را میکشیم، و دخترانشان را زنده نگه میداریم (تا به ما خدمت کنند); و ما بر آنها کاملا مسلطیم!» (127)
موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار میکند; و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است!» (128)
گفتند: «پیش از آنکه به سوی ما بیایی آزار دیدیم، (هم اکنون) پس از آمدنت نیز آزار میبینیم! (کی این آزارها سر خواهد آمد؟)» گفت: «امید است پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند، و شما را در زمین جانشین (آنها) سازد، و بنگرد چگونه عمل میکنید!» (129)
و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشکسالی و کمبود میوهها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند! (130)
(اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی (و نعمت) به آنها میرسید، میگفتند: سخللّهبخاطر خود ماست.» ولی موقعی که بدی (و بلا) به آنها میرسید، میگفتند: «از شومی موسی و کسان اوست»! آگاه باشید سرچشمه همه اینها، نزد خداست; ولی بیشتر آنها نمیدانند! (131)
و گفتند: «هر زمان نشانه و معجزهای برای ما بیاوری که سحرمان کنی، ما به تو ایمان نمیآوریم!» (132)
سپس (بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم:) طوفان و ملخ و آفت گیاهی و قورباغهها و خون را -که نشانههایی از هم جدا بودند- بر آنها فرستادیم; (ولی باز بیدار نشدند، و) تکبر ورزیدند، و جمعیت گنهکاری بودند! (133)
هنگامی که بلا بر آنها مسلط میشد، میگفتند: «ای موسی! از خدایت برای ما بخواه به عهدی که با تو کرده، رفتار کند! اگر این بلا را از ما مرتفع سازی، قطعا به تو ایمان میآوریم، وبنی اسرائیل را با تو خواهیم فرستاد!» (134)
اما هنگامی که بلا را، پس از مدت معینی که به آن میرسیدند، از آنها برمیداشتیم، پیمان خویش را میشکستند! (135)
سرانجام از آنها انتقام گرفتیم، و آنان را در دریا غرق کردیم; زیرا آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند. (136)
ادامه دارد.