سیمای امام علی (ع) در آینه قرآن و حدیث
مریم معینی نیا
دوران زندگانی علی بن ابیطالب(ع) در پرتو همجواری با شخص اوّل اسلام ـحضرت محمد(ص)ـ از کودکی تا بزرگسالی و به تبع آن رشد و اعتلای روحی و فکری در نزد ایشان و برخورداری از انفاس قدسی و تعالیم نبوی؛ همچنین ایفای نقش تاریخی و حسّاس و سرنوشتساز حضرت علی(ع) در مقاطع مختلف از دوران پرفراز و نشیب رسالت پیامبر اسلام(ص)، سبب بوجود آمدن فضایل و مناقب خاص و ویژهای در وجود ایشان گردید که بعد از پیامبر(ص)، به عنوانِ شخص دوم عالم اسلام شناخته شد؛ و در این خصوصیات کسی هم تراز و هم پایه با ایشان نبوده است.
حضرت علی(ع) در تمام مراحل نبوّت، یک لحظه از یاری و پشتیبانی رسول خدا سستی و غفلت ننمود و تاریخ اسلام را سرشار از فداکاریها و شجاعتها و دلاوریهای خود کرد. تمامی این فضایل و نیز کسب مقام دامادی پیامبر(ص) که حاکی از علاقه و محبت رسول خدا به حضرت علی(ع) بود، بدون شک حسادت برخی را برانگیخت و دشمنیهانی را علیه او فراهم ساخت که تا زمان حیات پیامبر(ص)، جرأت علنی کردن آن را نداشتند و آن را مخفی میداشتند. اما این دشمنیهای پنهانی پس از رحلت پیامبر(ص)، در امر جانشینی و خلافت پس از رسول اکرم(ص) و خانهنشین کردن بیست و پنج ساله? حضرت علی(ع) گواه این مطلب است. لذا کتمان کردن حقایق و فضایل علی(ع) از سوی مخالفان و معاندان، امری طبیعی و بدیهی بود. لکن، علیرغم تمامی این تلاشها در نادیده گرفتن فضایل و مناقب علی بنِ ابیطالب(ع)، قرآن کریم به عنوان اوّلین و مهمترین دلیل و سند ما مسلمانان، به فراخور مقاطع مهم تاریخی صدر اسلام، آیات متعددی را درباره? حضرت علی(ع) ذکر کرده که دقت و تفحّص در شأن نزول آن آیات، سیمای علی(ع) را در آن کتاب آسمانی ترسیم و شأن و مرتبت قدسی و الهی آن حضرت را بر مشتاقان حق و حقیقت مبرهن و آشکار میسازد. از دیگر متون معتبر در دریافت مقام والای علی(ع)، احادیث و روایات منقول از رسول خدا(ص) است که خود دریچهای دیگر در اثبات فضایل آن حضرت است.
در این مقال برآنیم تا سیمای علی بن ابیطالب(ع) را در آیات متعددی از قرآن کریم و نیز احادیث نبوی دریابیم.
شأن نزول آیاتی از قرآن در ثبوت مقام علی(ع) ::
1. ماجرای لیلةالمبیت یا خوابیدن علی(ع) بر بستر پیامبر(ص) در شب هجرت، در اکثر منابع شیعی چون تاریخ یعقوبی، مروج الذهب مسعودی، الأرشاد مفید و جز آن آمده است. قابل توجه آنکه در کتب معتبر اهل سنّت مانند ابن هشام، تاریخ طبری و کامل ابن اثیر نیز این واقعه بهگونه مشروح ذکر شده است.
ابن هشام در ابتدای خبر هجرت، به این مطلب اشاره دارد که همه? اصحاب هجرت کردند و هر کس ماند گرفتار حبس یا فتنه شد مگر علی بن ابیطالب و ابوبکر.1 سپس ماجرای خوابیدن حضرت علی(ع) بر رختخواب رسول خدا در شب هجرت ایشان به مدینه و پوشیدنِ جامه? سبز حضرمی ـکه بهدستور پیامبر برای محفوظ ماندن علی(ع) از آسیب دشمنان بودـ را آورده است. سپس از هجوم کفار قریش در صبحگاه به بستر پیامبر(ص) و دیدن علی به جای ایشان سخن گفته است.2 طبری در کتاب تاریخش ماجرای فوق را مشروح ذکر کرده است.3 ابن اثیر نیز، ضمن ذکر ماجرای لیلة المبیت، در خاتمه افزوده است، که کفّار قریش، هنگامی که علی(ع) را به جای پیامبر(ص) در بستر یافتند او را زدند و بهسوی مسجد الحرام بردند و ساعتی او را نگه داشتند سپس رهایش کردند.4 ذکر کامل این روایت تاریخی در منابع فوق، اهمیت اقدام علی(ع) در شب هجرت را بهعنوان یکی از فضایل خاص برای آن حضرت تصریح میکند.
در أمالی شیخ مفید از امام چهارم(ع) روایت شده که آیه: «و من الناس من یّشری نفسهُ ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رؤوف بالعباد» (بقره،2/ 207) درباره? علی(ع) و خوابیدن ایشان در بستر پیامبر(ص) به هنگام هجرت شبانه? رسول خدا از مکه بهسوی مدینه نازل شده است.5 لذا اهمیّت اقدام شجاعانه? علی(ع) از نزول این آیه در شأن و منزلت ایشان، به ثبوت رسیده است.
2. یکی از سورههای معروف قرآن که شأن نزول آن را دربار? علی(ع) ذکر کردهاند، سوره عادیات در جریان سریه ذات السلاسل است.6 در پارهای از مآخذ شیعی، برخلاف گزارشی که از این سریّه در منابع معتبر سنّی چون ابن هشام،7 طبری8 و غیر آن آمده است، ماجرا به این صورت رخ داد که با اعزام عمروبنعاص کار بهانجام نرسید و مقصود حاصل نشد. بلکه پس از مأمور شدن علی بن ابیطالب، دشمن از پای درآمد و خاطر رسول خدا و سایر مسلمانان از آنها آسوده شد. طبرسی در مجمعالبیان آورده :
بعضی گفتهاند سور? عادیات وقتی نازل شد که رسول خدا، علی(ع) را به جنگ ذاتالسلاسل فرستاد، و علی(ع) لشگر دشمن را شکست داد و این در حالی بود که قبل از آن در چند نوبت افرادی با لشکریانی رفته بودند و نتوانستند کاری صورت دهند و به نزد پیامبر(ص) بازگشتند. این ماجرا در حدیثی طولانی از امام صادق(ع) روایت شده است. و آن را ذات السلاسل خواندهاند زیرا که علی(ع) شکست فاحشی به مشرکان داد و عدهای را کشت، جمعی را اسیر کرد، و اسیران را در طناب آنچنان به هم بست که گویی در غل و زنجیراند. وقتی این سوره نازل شد، رسول خدا(ص) از خانه بهمیان مردم آمد و نماز صبح را خواند و در نماز همین سوره(عادیات) را تلاوت کرد. بعد از آن که نمازش تمام شد، اصحاب گفتند: ما این سوره را نشنیده بودیم، رسول خدا(ص) فرمود: بله، علی بر دشمنانش ظفر یافت و خدایتعالی این سوره را فرستاد و جبرییل امشب با آوردن آن، فتح علی(ع) را به من مژده داد؛ چند روز بیشتر نگذشت که علی(ع) با غنایم و اسیران رسید.9
3. از دیگر آیاتی که دربار? شایستگی و منزلت حضرت علی(ع) نازل شده است، آی?: «الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرّاً و علانیةً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوفّ? علیهم و لا هم یحزنون» (بقره، 2/274) است. یعنی، کسانی که مالهای خود را در شب و روز، نهان و آشکار انفاق میکنند، برای ایشان در نزد پروردگار پاداشی است و آنان نه ترسی دارند و نه اندوهگین میشوند. در مجمعالبیان در ذیل آیه? فوق آمده است: از ابن عباس در سبب نزول این آیه چنین روایت شده که علی بن ابیطالب(ع) چهار درهم داشت؛ یکی را در شب، دیگری را در روز، سومی را به طور مخفیانه و چهارمی را آشکارا صدقه داد و این آیه در شأن آن حضرت نازل شد. طبرسی گوید: این معنی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت شده است؛ عیاشی در تفسیر خود و شیخ مفید در اختصاص و شیخ صدوق در عیون نیز نقل کردهاند.10
در تفسیر المیزان آمده است:
افراد مختلفی از ابن عباس روایت کردهاند و در تفسیر آیه?: «و یطعمون الطعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً» (دهر، 76/8) گفتهاند، این آیه در شأن علی بن ابیطالب(ع) و فاطمه«علیهاالسلام» دختر رسول خدا نازل شده است. و در روایتی از ابن عباس چنین آمده، حسن و حسین بیمار شدند و رسول خدا(ص) با جمعی از صحابه از ایشان عیادت کرد. مردم به علی(ع) گفتند بهتر است برای بهبودی فرزندانت نذری کنی. علی و فاطمه و فضّه کنیز آنها نذر کردند که اگر کودکان بهبود یابند سه روز روزه بدارند. بچهها بهبودی یافته و اثری از آن کسالت باقی نماند. علی(ع) سه من جو قرض کرد و فاطمه?علیهاالسلام? یک من آن را دستاس و سپس خمیر کرد و پنج قرص نان به تعداد خانواده پخت، و سهم هر کس را جلویش گذاشت تا افطار کنند. در همین زمان سائلی (به در خانه آمده) گفت: سلام بر شما اهل بیت، من مسکینی از مساکین مسلمان هستم، مرا اطعام دهید که خدا شما را از موائد بهشتی طعام دهد.
خاندان پیامبر(ص) آن سائل را بر خود مقدم شمرده، افطار خود را به او دادند، و آن شب را جز آب چیزی نخوردند و شکم گرسنه دوباره نیّت روزه کردند. هنگام افطار روز دوم طعام را پیش روی خود نهادند تا افطار کنند، یتیمی بر در خانه ایستاد، آن شب هم یتیم را بر خود مقدم داشته و در شب سوم نیز اسیری آمد و همان عمل را با او کردند. صبح روز چهارم که شد، علی(ع) دست حسن و حسین را گرفت و نزد رسول خدا آمدند. پیامبر اکرم(ص) وقتی بچهها را دید که از شدت گرسنگی میلرزند، فرمود: چقدر بر من دشوار است که شما را در چنین حالی ببینم؛ آنگاه با علی(ع) و کودکان به سوی فاطمه«علیهاالسلام» رفت و او را در محراب یافت که از فرط گرسنگی چشمهایش گود افتاده بود. از مشاهده? این وضع ناراحت شد؛ در همین حال جبرییل نازل شد و عرضه داشت: این سوره را بگیر، خدا تو را در داشتن چنین اهل بیتی تهنیت میگوید، آنگاه آیات را قرائت کرد.11
4. از دیگر آیات مهم نازل شده در شأن و منزلت حضرت علی(ع)، آیه?: «انّما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکوة و هم راکعون» (مائده، 5/55) است. امامیه معتقد است، این آیه نص در ولایت و خلافت آن حضرت است. زیرا تنها اوست که در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داد.12 علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آورده:
اجماع علما و اهل حدیث از همه? فرق اسلام این است که تنها حضرت علی(ع) انگشتر خود را در حال رکوع نماز به تصدّق داد. از اینرو، خداوند پاس عملش را نگهداشته و آن آیه را در شأن حضرت علی(ع) فرستاده است، و میبینیم که رسول خدا(ص)، او را از میان همه? اصحاب خود به این کلمات اختصاص داده و امر ولایتش را آشکار ساخت و فرمود: «من کنت مولاهُ فعلی? مولاهُ، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.»13
5. از دیگر آیاتی که میتواند بیانگر شأن و فضیلتی درخور توجه برای اهلبیت پیامبر(ص) و از جمله حضرت علی(ع) باشد، آیه? مباهله (آل عمران، 3/61) است. این ماجرا از وقایع مهم تاریخ اسلام در سال دهم هجری است. در ماجرای مباهله بهدستور خداوند، رسول اکرم(ص) موظف شد تا با فرزندان و خاندانش در مقابل رؤسای قوم مسیحی که در پذیرش آیین جدید مقاومت کرده و حقانیت آن را زیر سؤال میبُردند، به ملاعنه و نفرین کردن بر یکدیگر بپردازند، و در این مراسم، اهلبیت ایشان یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین او را همراهی میکردند. وقتی مسیحیان نجران آنها را دیدند گفتند: اینها همان چهرههایی هستند که اگر خدا را سوگند دهند تا همه? کوههای جهان را از جای برکند، خدا چنان کند. بنابراین دست از مباهله برداشتند و بهشرط پرداخت جزیه با مسلمانان از در صلح و دوستی در آمدند.14
قابل ذکر است، آیات متعددی در قرآن کریم در شأن و مرتبت حضرت علی(ع) نازل شده است که بهطرح و بررسی مهمترین و معروفترین آنها پرداخته شد؛ چرا که ذکر تمامی آنها در محدوده? این مقال نمیگنجد.
مقام و منزلت علی(ع) در احادیث نبوی ::
1. حدیث یوم الدّار:
بعد از نزول آیه? مبارکه? «و انذر عشیرتک الأقربین» (شعراء، 26/214)، پیامبر اکرم(ص)، علی(ع) را که در آن روز پانزده سال بیشتر نداشت خواست و به او گفت که طعامی آماده سازد و عموم خویشاوندان را که شامل همه? فرزندان عبدالمطلب، یعنی عموها و عمو زادهها و عمه زادههای پیامبر بودند دعوت کند. تعداد آنان از چهل نفر تجاوز نمیکرد. چون برای بار سوم آنها را جمع کرد و غذا صرف شد، پیامبر در جمع آنها سخن گفت و فرمود: هیچکس از برای کسان خود، چیزی بهتر از آنچه من برای شما آوردهام، نیاورده است. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام. خدایم به من فرمان داده که شما را بهسوی او بخوانم. کدامیک از شما یاور و پشتیبان من خواهد بود تا برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد. سکوت بر مجلس حاکم شد و هیچکس جواب مثبت نداد. تنها علی(ع) که از همه کوچکتر بود از جای برخاست و اعلام پشتیبانی از پیامبر خدا کرد. چون پیامبر سه بار این سخن را گفت و هر بار علی(ع) برخاست، گردن او را گرفت و فرمود: این برادر من، وصیّ من و خلیفه? من در میان شماست؛ سخن او را بشنوید و فرمان او را ببرید.15
این حدیث بیانگر فضیلتی در خور توجه برای حضرت علی(ع) است که از همان ابتدای بعثت، آمادگی برای هر گونه فداکاری در راه حمایت از رسول خدا را اعلام میکند.
2. حدیث منزلت:
دربار? عدم حضور علی(ع) در غزوه? تبوک و ماجرای آن آمده است: رسول خدا در سفر تبوک، علی بن ابیطالب را در میان اهل خویش گذاشت. منافقان گفتند: برای خلاصی از دست او، وی را همراه نبرده است! در این وقت علی(ع) سلاح گرفته و در جَرف به رسول خدا رسید و آنچه را منافقان گفته بودند به عرض آن حضرت رسانید. پیامبر(ص) فرمود: دروغ میگویند، من بهخاطر آنچه در پشت سر گذاشته بودم تو را در آنجا نگه داشتم، برگرد و به جای من در اهل من و خودت بمان. آیا راضی نیستی که نسبت به من مانند هارون به موسی باشی، جز آن که پیامبری بعد از من نمیآید (أفلا ترضی یا علی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی، اِلاّ انهُ لا نبی بعدی). در این هنگام علی(ع) به مدینه بازگشت و رسول خدا به سفر ادامه داد.16
این حدیث، پس از حدیث یوم الدّار از مهمترین احادیث در بیان مقام و شأن علی بن ابیطالب(ع) است که به حدیث منزلت مشهور شده و راویان زیادی آن را در کتب خویش ذکر کردهاند.17
3. حدیث غدیر خم:
ابن هشام که اخبار حجة الوداع را از شروع سفر تا پایان مناسک در دوازده روایت دنبال کرده است،18 در روایت سیزدهم بدون پرداختن به کیفیت مراجعت پیامبر(ص) به مدینه، فقط با عبارت: «ثم قفل رسول الله»، به برگشت اشارهای کرده و آنگاه از اقامت آن حضرت در بقیه? ذی الحجه و صفر، در مدینه و اعزام اسامة بن زید برای جنگ با رومیان سخن بهمیان آورده است؛19 و هیچ اشارهای به حدیث غدیر و مسأله امامت و جانشینی علی(ع) نکرده است.
طبری و ابن اثیر هم اخبار حجة الوداع را به تفصیل ذکر نکردهاند و از مسأله جانشینی و وصایت پیامبر(ص) دربار? علی(ع) و حدیث معروف غدیر خم هیچ سخنی نگفتهاند.20 به این ترتیب، این سئوال به ذهن متبادر میشود که این منابع، علیرغم توجه عام به سیره و زندگی پیامبر(ص) که در بعضی موارد حتی کوچکترین جزییات زندگی آن حضرت را به تفصیل ذکر کردهاند، چگونه روزهای زیادی از عمر پیغمبر را که هر دقیقه و ثانیه آن، با قول، فعل و یا تقریر آن حضرت میتوانست مبیّن حکم جدید و دستور العمل تازهای باشد، نادیده انگاشه و بدون اشاره به حادثه یا واقعه? مهمی چون غدیر خم و مسأل? امامت و جانشینی پس از رسول خدا(ص)، به قسمت دیگر پرداخته باشند؟!
ما مسلمانان معتقدیم که پیامبر اکرم(ص) در هیچ شرایطی، جامعه و مردم را از داشتن امام بینیاز نمیدید، حتی اگر تعداد آنها اندک و احتمال بروز شکاف و اختلاف ضعیف باشد، و میفرمود: «اذا خرج ثلاثه، فی سفرٍ فلیؤمر علیهم احدهم»، اگر دو یا سه نفر در سفری بودید، یکی را به عنوان رییس و مدبّر خود انتخاب کنید.21 این امر بیانگر نیاز انسان به رهبری و نظم است.
پیامبری که از بیم اختلاف سه نفر در سفر، به آنها دستور میدهد تا یک نفر را به عنوان امیر و رییس خود انتخاب کنند، چگونه میتوانسته امت اسلام را پس از خود، بدون تعیین سرپرست و زمامدار که در حلّ و فصل مشکلات مرجع باشد، رها کند و مسلمانان را در سلکی منظم در نیاورد؟! در حالی که نصّ صریح ایشان در واگذاری وصایت، جانشینی و خلافت مسلمانان به حضرت علی(ع) در بیان حدیث غدیر، نشان اهمیت فراوانی است که حضرت برای امر رهبری و پیشوایی مردم قایل بود.22 مسأله رهبری مسلمانان پس از پیغمبر آنقدر مهم و حساس بود که خداوند جبرییل را نزد محمد(ص) فرستاد تا آن حضرت در حال حیات خویش برای ولای علی(ع) از مردم، شاهد و گواه بگیرد و پیش از وفات خود، حضرت را بهنام امیرالمؤمنین نامگذاری نماید، و پیامبر(ص) نُه نفر از اصحاب مشهور و یاران خود را بهعنوان شاهد فراخواند.23 همچنین در بازگشت از حج در غدیر خم به پیامبرش فرمود: «یا ایها الرسول، بلّّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته…» (مائده، 5/67)، و پس از ابلاغ خلافت و امامت علی(ع) از سوی رسول خدا(ص) با حدیث معروف: «من کنت مولاهُ فهذا علیّ? مولاهُ»24، خطاب به عموم مسلمانان و اعلام رسمی جانشین و رییس حکومت اسلامی پس از نبی، آی?: «الیوم اکملت لکم دینکم…» (مائده/3) بر پیامبر(ص) نازل شد که نزول این آیه، بهمنزله? تبریک و شادباش به رسول خدا بود و اینکه وی با اعلام ولایت، کمال دین را اعلام کرد، همچنین تأکید بر این نکته بود که اگر پیامبر(ص) نصّ ولایت را بر مردم ابلاغ نمیکرد، دین اسلام به کمال نمیرسید.
به جز این سه حدیث معروف در خصوص شأن و منزلت علی(ع)؛ بهگواهی تاریخ، در مقاطع مختلف از دوران رسالت نبوی که در تمامی آن لحظات، علی(ع) همنشین و همکار و همنفس با پیامبر(ص) بود و بهعنوان نخستین مرد ایمان آورنده، پشت سر رسول خدا نماز گزارد.25
نمونههای فراوانی از سخنان و روایتهای پیامبر(ص)، در بیان ویژگیهای مختص حضرت علی(ع) و ترسیم سیمای واقعی ایشان و مقام و مرتبت الهی وارد شده است. چنانکه در مقام دامادی پیامبر(ص)، یعقوبی آورده است: وقتی علی بن ابیطالب، فاطمه «علیهاالسلام» دختر رسول خدا را بهسوی مدینه آورد، هنوز با او ازدواج نکرده بود، و دو ماه پس از هجرت، رسول خدا فاطمه «علیهاالسلام»را به او تزویج کرد.26 مسلم است که حضرت فاطمه «علیهاالسلام»خواهان بسیاری داشت و در کتب معتبر تاریخ اسلام آمده که ابوبکر و عمر هر یک خواهان فاطمه «علیهاالسلام» بودند، لیکن چون خواست خود را با پیامبر(ص) در میان نهادند، رسول خدا(ص) گفت منتظر قضای الهی است.27 و هنگامی که حضرت علی(ع)، فاطمه «علیهاالسلام» را از رسول خدا خواستگاری کرد، پیامبر(ص) پذیرفت. چون عدهای لب به اعتراض گشودند، فرمود: «ما أنا زوجتّه و لکن اللّه زوجّه»، من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا او را تزویج کرد.28
مسأله ازدواج حضرت فاطمه «علیهاالسلام»بهعنوان تنها دختر و بازمانده? رسول خدا با علی(ع) امری است مهم، بهطوری که وقتی عاص بن وائلِ سهمی، به طعنه، پیامبر(ص) را ابتر و منقطع از نسل میخواند،29 خداوند سوره کوثر را در شأن و منزلت فاطمه زهرا «علیهاالسلام»نازل میکند.
ابن هشام روایت کاملی را دربار? حضور حضرت علی(ع) در جنگ اُحد ذکر کرده و آورده است که وقتی جنگ در اُحد شدید شد، رسول خدا(ص) در حفرهای که دشمن کنده بود افتاد و علی(ع) او را یاری کرد و دستش را گرفت، «فأخذ علیّ بن ابیطالب بید رسول اللّه»30؛ و در ادامه مینویسد: برخی از آگاهان به من خبر دادند که ابن ابی نجیح گفت: روز اُحد منادی ندا میداد: «لا سیف الاّ ذو الفقار ـ و لا فتی الاّ علی».31 طبری نیز جریان نبرد تن به تن حضرت علی(ع) با پرچمدار مشرکان یعنی ابی طلحه را آورده است.32 از حملات مکرر حضرت علی(ع) در صحنه? جنگ اُحد مینویسد و اینکه جبرییل گفت: ای پیامبر خدا، از خود گذشتگی این است و پیامبر گفت: او از من است و من از اویم. جبرییل گفت: من نیز از شمایم. گوید در این وقت بانگی برآمد که شمشیری جز ذوالفقار و جوانمردی جز علی نیست.33
در جریان فتح قلعه? خیبر نیز، پیامبر(ص) به نوبت، ابوبکر و عمر را برای فتح قلعه? یهودیان خیبر فرستاد و آنان هر یک رفتند و برگشتند اما آنجا را فتح نکردند، تا آنکه پیامبر(ص) فرمود: «فردا پرچم را بهدست مردی میدهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبر خدا نیز او را دوست دارند و خدا بهدست او قلعهها را فتح میکند.»34 پس از آنکه علی(ع) عازم منطقه میشود، خیبر را فتح و از در آن بهعنوان سپر استفاده میکند در حالی که هشت نفر نمیتوانستند آن را پشت و رو کنند.35
اخبار مورخین در خصوص دلاوری و شجاعت حضرت علی(ع) در عرصه? پیکار با یهودیان خیبر، بخصوص نقل جمله? معروف پیامبر(ص) در شأن و مقام وی در فتح قلعه، بیانی دیگر از فضایل و مناقب علی بن ابیطالب(ع) در تاریخ اسلام است.
در خاتمه قابل ذکر است، این مقال تنها بخشی از آیات و احادیثی را که در خصوص حضرت علی(ع) در قرآن و کلام نبی اکرم(ص) آمده است، مورد بررسی و مداقّه قرار داده و در حکم گامی کوچک، در شناخت سیمای تابناک و عالمگیر امیرمؤمنان علی(ع) است.
پاورقیها:
1. ابن هشام، عبدالملک، سیرة النبویّه، 2/480 (4 جلدی)، لبنان ـبیروت، دار احیاء التراث العربی، 1413 هـ/1993 م.
2. همان/481 ، 482.
3. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، 3/911،913 (الرسل و الملوک)، بیروت، مؤسسة عز الدّین، چ 2،1407.
4. ابن اثیر، عز الدّّین، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، 2/928، ترجمه? سید حسین روحانی، بیجا، چ 1، انتشارات اساطیر، 1370 هـ.
5. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، 2/135، نشر بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی با همکاری نشر فرهنگی رجاء و انتشارات امیرکبیر، چ 5،1370.
6. مفید، محمد بن نعمان، الأرشاد، 2ـ1/51، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، بیجا، انتشارات علمیه اسلامیه، بیتا.
7. سیره? ابن هشام، 4/272، 273.
8. تاریخ طبری، 3/16.
9. تفسیر المیزان، 20/800، 801.
10. همان، 2/566.
11. همان، 20/364، 365.
12. همان، 6/6.
13. همان، 6/30، 31.
14. ابن سعد، ابو عبدالله محمد بن سعد، الطبقات الکبری، 1/375،358، لبنان، دار بیروت، 1405هـ، ابن واضح، تاریخ الیعقوبی، 2/82،83، دار بیروت، بیتا.
15. تاریخ طبری، 2/865 ـ 867؛ تاریخ ابن اثیر، 2/877 ـ 879.
16. سیره? ابن هشام، 4/163.
17. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ترجمه اکبر ثبوت و محمد شریف رازی، 5/334 و 14/14، تهران، نشر کتابخانه? بزرگ اسلامی، 1363، قشیری نیشابوری، ابوالحسن مسلمبن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق موسی شاهین لاشین و احمد عمر هاشم، 5/22، ح2404، بیروت، مؤسسة عز الدّین، 1407 هـ.
18. سیره? ابن هشام، 4/248 ـ 253.
19. همان/252.
20. تاریخ طبری، 4/1311؛ تاریخ ابن اثیر، 3/1172 ـ 1174.
21. مرتضی مطهری، امامت و رهبری، 1/211.
22. «من کنت مولاهُ فهذا علیّ? مولاهُ» ر. ک: طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الاحتجاج، تعلیق سید محمد باقر موسوی خراسانی، 1/60، بیروتـ لبنان، مؤسسة الاعلمی، چ 3، 1410؛ المسند حنبل، 2/57، احادیث/95و641 و961و964و1310؛ کلینی، یعقوب بن اسحاق، اصول کافی، ترجمه و شرح سید هاشم رسولی محلاتی، 2/43، انتشارات چهارده معصوم «علیهاالسلام»، بیتا، تاریخ یعقوبی، 2/112.
23. مفید، محمد بن نعمان، أمالی، ترجم? حسین استاد ولی/29، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1364.
24. طبرسی الاحتجاج، 1/60؛ اصول کافی، 2/43؛ سایر منابع آمده در پانوشت شماره 22.
25. تاریخ طبری، 3/867؛ سیره? ابن هشام، 1/240؛ تاریخ ابن اثیر، 2/871 ـ 875.
26. تاریخ یعقوبی، 2/41.
27. طبقات الکبری، 8/11.
28. تاریخ یعقوبی، 2/41.
29. سیره? ابن هشام، 2/393.
30. همان، 3/85.
31. همان/106.
32. تاریخ طبری، 3/1022.
33. همان/1026.
34. سیره? ابن هشام، 3/349 ، 350؛ تاریخ طبری، 3/1146، 1147؛ تاریخ ابن اثیر، 3/1069، 1070.
35. سیره? ابن هشام، 3/350.
پایان.