یکی از نیاز های بنیادی ما انسانها نیاز به رابطه و صمیمیت است . در دنیایی که ما روزانه با دهها نفر سرو کار داریم.از استاد گرفته تا کارمند،مدیر،همسر ،مادر وپدر و… این نیاز ما تحت الشعاع مکانیزم های پیچیده که برای فرار از صمیمیت به کار می گیریم قرار می گیرد.
روابط ما انسانها در چهار حالت قاطعیت، پرخاشگری ، سلطه طلبی و سلطه گری خلاصه می شود.نوع سالم روابط قاطعیت می باشد و هر 3 رابطه دیگر برای هر دو طرف رابطه مخرب و غیر سازنده است.
در جامعه ما بیشترین سبک قابل مشاهده روابط خصوصا در قشر به اصطلاح روشن فکر بر پایه سلطه طلبی و سلطه گری است. اشخاص سلطه گر با مکانیزم های پیچیده به بهره کشی از افراد سلطه جو مشغول هستند و افراد سلطه طلب منفعلانه به نیاز های آنها پاسخ می دهند.
افراد سلطه گر معمولا کسانی هستند که دوستان نزدیک خود را نا خود آگاه از افراد با اعتماد به تفس پایین، منفعل و معمولا با سن کمتر از خود انتخاب می کنند… به دلیل احساس حقارتی که در خود دارند در تحقیر دوستان خود و نزدیکان آنها کوتاهی نمی کنند.اگر در سلطه گری ماهر باشند تحقیر پدر ومادر دوستان خود را در اولویت دارند.زیرا پدر ومادر بیشترین تاثیر را در زندگی ما دارند و با تحقیر آنها می توانند خود را برای سلطه گری غالب کنند. آنها معمولا در تصمیم گیری ها منتظر طرف مقابل می باشند تا با او مخالفت کنند . به صورت ناخود آگاه محبت خود را به صورت مشروط برای اطرافیان در نظر می گیرند.از ابراز توانایی های خود برای تحقیر و بیان ضعف دیگران لذت می برند.معمولا خواسته های خود را مبهم بیان می کنند.به صورت زیرکانه و غیر مستقیم از دیگران بهره کشی می کنند.
افراد سلطه طلب کسانی هستند که از افراد سلطه گر بت می سازند تا بتوانند نیاز های او را تامین کنند. آنها از نیاز های اصلی خود می گذرند تا نیاز های فرد سلطه گر را تامین کنند.. هنگامی که خود و یا اطرافیانش توسط فرد سلطه گر تحقیر می شوند واکنش نشان نمی دهند. معمولا با فرد سلطه گر همانند سازی کور کورانه می کنند . در واکنش به مشکلات کاملا منفعلانه عمل می کنند .
در تصمیم گیری ها تابع هستند. گرایش های خود تخریب گری( مازوخیسم) در آنها بالاست.به نوعی از تحقیر شدن لذت می برند.
-ما در طول زندگی در دوره هایی از قاطعیت ،پرخاشگری ، سلطه گری و سلطه طلبی قرار داریم ولی آنچه بیشتر زندگی ما را در بر می گیرد تعیین کننده سبک روابط ماست.. رابطه افراد سلطه گر با سلطه طلب در کوتاه مدت با برد سلطه گر و باخت سلطه طلب همراه است ولی در بلند مدت رابطه باخت، باخت است و دوامی نخواهد داشت. چون هر دوی آنها با فاصله گیری از نیاز های اصیل انسانی رابطه ای مخرب را بنا کردند.
-تحقیر در هر صورت آن یک رفتار غیر انسانی است. پس حتی اگر خودمان تحقیر نشویم با تحقیر شدن دیگران نباید خوشحال شویم و واکنشی نشان ندهیم مگر اینکه گرایش های سلطه طلبانه و سلطه گری داشته باشیم.
-معیار های اولیه که برای روان درمانی لازم است برقراری رایطه توام با صمیمیت ، احترام متقابل و قاطعیت با بیمار است. نه رابطه ای توام با دیدی تحقیر آمیز به بیمار… از اصول اصلی پیمان درمانی عشق ورزی به بیمار به چشم یک انسان است . کسی که خود باید تصمیم بگیرد،پیشرفت کند وانتخاب کند. پس درمانگری که جای خالی پاتولوژیک پدر یا مادر سخت گیر بیمار را پر می کند ،کاری جز بهره کشی از بیمار انجام نمی دهد.
-کسی که به هوش بالا ی خود ایمان دارد زمانی که به او می گویند کودن، خشمگین نمی شود. ولی کسی که هوش متوسطی دارد معمولا با شنیدن این جمله خشمگین می شود… پس اگر با خواندن این متن خشمگین شدیم بدانیم این گرایش ها در ما وجود دارد.پس در راستای برقراری رابطه توام با قاطعیت قدم برداریم.
برگرفته از کتاب سبک ها و مهارت های ارتباطی تالیف دکتر نیما قربانی.
گردآورنده: حامد کاشانکی