در دهههای گذشته اقتصاددانان لزوم رسیدن به توسعه و رفاه را در سرمایه اقتصادی و نیروی کار جستوجو میکردند اما بعد از مدتی اقتصادانهای نئوکلاسیک به عامل سرمایه انسانی و نیروهای کار متخصص اشاره کردند، در ادامه تحولات در سالهای 1980 مفهوم سرمایه اجتماعی آرام آرام به عنوان فاکتوری مهم در روند توسعه و رفاه یک جامعه مورد توجه قرار گرفت و اقتصاددانان اغلب از آن به عنوان چسبی که جامعه را به هم پیوسته نگه میدارد با عنوان سرمایه اجتماعی یاد میکنند. به نظر آنها مهمترین نقشی که سرمایه اجتماعی در روند توسعه ایفا میکند، کاهش هزینههای معاملاتی است. به عنوان مثال اگر در یک جامعه افراد به همدیگر اعتماد داشته باشند در هنگام خرید و فروش اجناس خود نیاز به وجود یک فرد واسطه جهت شاهد معامله و اعتباربخشی به آن پیدا نمیشد. پس بدون وجود واسطه هزینه حق دلالی کاهش پیدا میکرد. بنابراین در جامعهای که افراد به یکدیگر اطمینان دارند معاملات اقتصادی پررونقتر و کمهزینهتر است و این خود موجب رونق اقتصادی میشود. سرمایه اجتماعی با سرمایه انسانی فرق دارد، سرمایه اجتماعی چیزی نیست که به صورت فردی بهدست آید مانند تحصیلات، بلکه سرمایه اجتماعی در صورتی معنادار است که بیش از یک نفر در آن سهیم باشند. سرمایه اجتماعی میتواند از دو نفر که با هم کار میکنند تا یک ملت را دربرگیرد. منابع ایجادکننده سرمایه اجتماعی از منظر فوکویاما اینگونه دستهبندی میشود. هنجارهایی که به لحاظ نهادی ساخته شدهاند مانند دولت و نظام قانونی- هنجارهایی که خودجوش هستند و از کنش متقابل اعضای یک جامعه به وجود میآیند- هنجارهایی که از جامعه دیگر برخاستهاند و در نهایت هنجارهای طبیعی مانند خانواده، نژاد و قومیت.مفهوم سرمایه اجتماعی را امروزه در سه سطح خرد، میانی و کلان تقسیم میکنند به این معنی که در سطح خرد روابط بین افراد را در بر میگیرد مانند: اعتماد به اعضای خانواده، دوستان و همکاران، همچنین وجود ارزشهای اجتماعی مثبت چون صداقت، امانتداری و تعهد در مقابل ارزشهای منفی مانند، تقلب، کلاهبرداری و چابلوسی. در سطح میانی روابط افقی و عمودی مدنظر قرار میگیرد که روابط افراد بین نهادها و سازمانها در این زمره هستند، نظریهپردازان این سطح، افرادی همچون کلمن و پاتنام هستند. به نظر کلمن سرمایه اجتماعی ترکیبی از ساختارهای اجتماعی است که تسهیلکننده کنشهای معینی از کنشگران در درون این ساختارهاست. به عنوان مثال در یک اجتماع روستایی که کشاورز علوفه را از کشاورز دیگر میگیرد و ابزار و ادوات کار کشاورزی را به طور گسترده به یکدیگر قرض میدهند، سرمایه اجتماعی اجازه داده که هر کشاورز کارش را با حداقل سرمایه فیزیکی انجام دهد. اما سرمایه اجتماعی در سطح کلان مربوط میشود به نظریه نورث. او از منظر اقتصاد سیاسی و در سطح کلان سرمایه اجتماعی را مورد مطالعه قرار داده است. این سطح سرمایه اجتماعی روابط قراردادی و ساختاری نهادهای کلان اعم از دولت، حکومت سیاسی و نظامهای قضایی و حقوقی را در بر میگیرد. در سطح کلان با سرمایه اجتماعی ساختاری سروکار داریم که اعتماد به نهادهای حاکمیتی و تخصصی مانند بیمارستان، بیمه و بانکها از آن جمله هستند. متاسفانه در کشور ما تضعیف سرمایه اجتماعی در سطح کلان موجب کاهش این سرمایه در سطوح دیگر شده است. اینکه افرادی توانستهاند در سطوح بالا مقدار معتنابهی سرمایه اقتصادی اختلاس کنند، نباید این اجازه را به دیگران بدهد که به اعمال خلاف عرف خود هرچند اندک مشروعیت ببخشند. متاسفانه در یک فضای نابهنجار امکان سوءاستفاده از این فضا و برهم زدن بیشتر هنجارهای اقتصادی و اجتماعی بیشتر میشود.اختلاس رخ داده به هر دلیل که به وقوع پیوسته است موجب تضعیف اعتماد و سرمایه اجتماعی مردم نیز شده است. برای جبران این سرمایه شاید بهتر باشد ضمن ترمیم منابع سرمایه اجتماعی نهادی در کشور به منابع دیگر سرمایه اجتماعی بیشتر توجه کنیم. منابعی که خودجوش هستند و از کنشهای متقابل مردم با یکدیگر به وجود میآیند.
نویسنده مقاله :: فرید میر موسوی