جان نگارشهای انسانی-3
توجه :: ( مطالب زیر ، نه شعر ، نه شعر گونه ، نه گزارش است ، نه داستانک ، نه شعر سپید و نه شعر نو ؛ تنها می توان گفت ، مطالب زیر دل نوشته های آزاد و انسانی و یا به قول مولف ، جان نگارشهای معنوی و انسانی که از عمق دل و جان و احساسات انسانی بر می خیزد و بس. )
یک درد بزرگ؟!
آهای ای رنج دیده
از این مصیبت بزرگ.
خبر چه بد
چه ناگوار
چه کشنده و غم افزا بود.
دقایقها چه شکنج انگیز می گذرند
آن سوی پدری سر بر گریبان غصه
سوی دیگر پسری ، و یا دختری
در حال ماتم و اشک،
و در گوشه خلوتی زجر ناله های
یک مادر پیر.
یک پیرمرد گریان با چشمانی سرخ
و قلبی سوزان از درد لحظه افزون.
چه می توان کرد
چه می شود گفت
مگر- آری مگر لحظه ای
مانند آنها دردشان را
زندگی کرد.
که سخت است و محال نه
می شود اندکی
آری تنها،
اندکی مانند آنها درد را لمس نمود
و همه
به درجه عشق راستین ما به انسان است.
انسان بودن و انسان ماندن
نه در خالی بندیهای کافه ای،
بلکه در اندیشه پاک معنوی ،
و زبان و کرداری انسانی و انسانی!
*
چقدر تلخ است
خبر بد از راه دور
چقدر کشنده است
خبر مرگی عزیزی را دادن،
شنیدن و با تعجب فریاد کشیدن.
چه دردی دارد
درد مصیبت
دردی که می توان روی نمی داد!؟
و ای کاش.....!
بگذریم
چه می شود نوشت ،
از درد عشقهای رفته به باد آن همنوعان ،
آن هموطنان بهت زده و نالان،
وتنها
و تنها می گوییم؛
هموطن صبوری ، تسلیت.....
و همیشه قلب من با توست
ای مصیبت دیده هوشیار!
تسلیت ، تسلیت ، تسلیت...........
به قلم :: مهدی گل محمدی
کد مطلب 20/0
پایان.