این قسمت :
( سوالی که همیشه پرسیده میشود...! )
یکی از سوالات همیشه این بوده که چرا در ایران جنبشهای دمکراسی خواهی به نتیجه نرسیده؟ چرا مثلا مشروطه ناکام ماند؟
یا چرا وقتی محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست مردم به کمک مشروطه طلبان و مجلس نشتافتند...؟ چرا تحول اساسی در فکر و اندیشه مردم صورت نمی گیرد؟!
و دهها سوال شبیه این... برای پاسخ به اینگونه سوالات میتوان ساعتها سخن گفت اما برای صرفه جویی در وقتِ خودم و خوانندگان عزیزم، بدون اینکه از جای خودم بلند شوم دستم را دراز میکنم و روزنامه چهره نما را که دقیقا در زمان انقلاب مشروطه منتشر میشد برمیدارم و باز میکنم میبینم در شماره هفتم مورخه17آوریل1911یعنی27فروردین1290 مقایسه ای کرده میزان بودجه معارف یا آموزش و پرورش ایران را با برخی کشورها.
(عکس آنرا در زیر این نوشته گذاشته ام).
لامصب این پاسخ و آنچه در عکس می بینیم مثل آچار فرانسه به تمام جنبشها و دورانهای تاریخ ما میخورد و توضیح میدهد! بودجه معارفِ برخی کشورها در زمانِ مشروطه چنین است:
بودجه آمریکا با 60میلیون لیره در آن بالا قرار دارد و در پایین، بودجه معارف ایران را 200هزار تومان ذکر کرده، حالا لیره را با تومن مقایسه کنید...!
و تازه، این رقم مربوط به پس از انقلاب مشروطه است که جامعه ایران تکان خورده و ایرانیان به اهمیت آموزش و پرورش پی برده اند...! برای اینکه بدانید این 200هزار تومان بودجه معارف ،چقدر پول بوده فقط کافی است اشاره کنم که در همین زمان یعنی وقتی محمدعلی شاه آمد تا در تهران شاه شود، میزانه بودجه سالیانه دربارِ محمدعلی شاه، هشتصد هزار تومان بود. (کسروی،تاریخ مشروطه ایران...ص 487)
یعنی بودجه دربار مستبدِ ایران، به تنهایی چهار برابر کل بودجه آموزش و پرورش ایران بود! البته میتوان این بودجه 200هزار تومانی معارف ایران را با حقوق شاهزادگان نیز مقایسه کرد تا به اوضاع اسف انگیز فرهنگی پی برد:
مثلا شعاع السلطنه برادر محمدعلی شاه در همین زمان 115هزار تومان حقوق میگرفت یا ظل السلطان 75هزار تومان حقوق می گرفت(همان...ص487).
البته فرصت نیست تا برخی مخارج مانند ختنه سورانِ ملیجک غلامعلی خان را با بودجه معارف کشور مقایسه کنم اما میدانیم که بر طبق نوشته اعتمادالسلطنه،ملیجک جور غریبی ادرار میفرمودند: «پیشخدمتی، گلدان دردست داشت شاهزاده دکمه شلوار را در حضور من باز کردند پیشخدمت باشی،احلیل شاهزاده را گرفته در گلدان نهادند شاهزاده ادرار کردند...»
( خاطرات اعتماد السلطنه، نسخه خطی، سه شنبه 5 شعبان 1305)
حالا هی تعجب میکنیم چرا مردم در زمانِ به توپ بستن، از مجلس دفاع نکردند...؟!
که نه تنها دفاع نکردند بلکه در غارت اموال و فرشهای مجلس، روی قزاقان لیاخوفی را سفید کرده حتی به درختان حیاط مجلس نیز رحم نکردند! بطوریکه عین السطنه در خاطراتش مینویسد: «از بهمن میرزا پرسیدم چه غارت کردی؟
افسوس میخورد و میگفت آدم نداشتم نتوانستم از اموال مجلس بیشتر غارت کنم فقط یک توله جدل الدوله و دو عدد قناری با قفس، نصیب ام شد!»
(روزنامه خاطرات عین السلطنه...ج3ص2129)
و حالا در این دنیای جهل و استبداد، عظمتِ کار،فداکاری و رنجهای مشروطه خواهان را در نظر بگیرید که میخواستند دیوِ استبداد را در قفسِ تنگِ قانون بکنند.!
تغییرات سیاسی باید متاثر و ریشه در تغییرات فرهنگی باشد تا ریشه دار گردد و تنها با تربیت و آموزش است که میتوان معجزه کرد و از چوب انسان تراشید...
نویسنده مقاله :
آقای علی مرادی مراغه ای
پایان.