اگزیستانسیال (رواندرمانی وجودی) چیست؟-قسمت چهارم و پایانی-4
اگزیستانسیال و پدیدارشناسی
چند تن از روانکاوان اگزیستانسیال در یک نکته ی عملی و بنیادین توافق داشتند: روانکاو باید به شیوه ای پدیدارشناختی با بیمار مواجه شود؛ یعنی باید به دنیای اگزیستانسیال بیمار وارد شود و بدون پیش فرض ها و ابزارهای «استاندارد شده» که درک را تحریف میکنند، به پدیده های آن دنیا گوش فرادهد و به طور مستقیم به خودِ پدیدهها بپردازد.
همانطور که لودویگ بینزونگر، یکی از معروف ترین روانکاوان اگزیستانسیال گفته است: «فقط یک مکان و یک زمان موجود نیست، بلکه به تعداد افراد، مکان و زمان وجود دارد». در واقع شیوه ی صحیح درک دنیای درونی یک انسان دیگر، شیوه ی «پدیدارشناسی» است، پس تا ممکن است باید چشمانداز دنیای خویش را به کناری نهاد و به دنیایی وارد شد که دیگری در حال تجربه اش است.
چنین رویکردی برای شناخت یک انسان دیگر در روان درمانی کاملا عملی است: هر درمانگر خوبی می کوشد به همین ترتیب با بیمار ارتباط برقرار کند. تاکید درمانگران اگزیستانسیال همواره بر تلاش درمانگر برای درک دنیای خصوصی مراجع است تا تمرکز بر مسیر مراجع برای منحرف شدن از «هنجارها».
اگزیستانسیال و انسانگرایی
مفاهیمی مثل مخالفت با جبرگرایی، تأکید بر آزادی، انتخاب، هدف، ارزش ها، مسئولیت و ارج نهادن بر دنیای تجربی منحصر به فرد هر انسان، در اگزیستانسیال و نظریه های انسانگرایی مشترک اند. اما آنچه که مورد توجه است این است که رشتهی آمریکایی روانشناسی انسانگرا به هیچ وجه با سنت اروپایی اگزیستانسیال مترادف نیست و تفاوتی بنیادین در لحن این دو موجود است.
سنت اگزیستانسیال در اروپا همواره بر محدودیتهای انسان و ابعاد تراژیک هستی تأکید داشت، شاید به این دلیل که اروپایی ها با محدودیتهای نژادی و جغرافیایی، جنگ و مرگ آشنایی بیشتری داشتند. ولی ایالات متحده (که روانشناسی انسانگرا در آن ایجاد شده)، در جوی آکنده از گشاده دستی و خوش بینی بوده است.
به همین علت است که تمرکز اروپایی بر محدودیت و بر رویارویی و همچنین بر پذیرش اضطراب حاصل از بی ثباتی، سرگشتگی و نابودی است. از سوی دیگر روانشناسان انسانگرا، بیشتر از رشد استعدادها میگویند تا محدودیتها و رویدادهای پیش بینی نشده، از پرورش کامل استعدادهای خود بیشتر میگویند تا معنای زندگی و از رویارویی من و تو بیشتر می گوید تا جدایی و تنهایی بنیادین.
در نتیجهی موارد گفته شده، رواندرمانی اگزیستانسیال و روانشناسی انسانگرا ارتباط مبهم و نامشخصی باهم دارند. با این حال در اصول اساسی مشترک اند و بسیاری از روانشناسان انسانگرا رویکردی اگزیستانسیال دارند که از این میان میتوان مزلو، پرلز، بوگنتال و خصوصا رولو می را نام برد.
نتیجه گیری
با توجه به مطالب ذکر شده، دانستیم که درمان اگزیستانسیال (رواندرمانی وجودی) رویکردی پویا یا پویه نگر است و بر دلواپسی هایی تمرکز می کند که در هستی انسان ریشه دارند. هر یک از ما بسیار نیازمند آن هستیم تا جاودانه باشیم، در جهانی استوار باشیم و الگویی داشته باشیم تا سرمشق راهمان قرارش دهیم؛ با ای حال، مرگ برای ما امری انکارناپذیر است و باید خودمان را برای بی پایگی های این دنیا و تنهایی و پوچی، آماده کنیم.
درمان اگزیستانسیال بر مدلی از ناهنجاری روانی بنیان نهاده شده که اضطراب و پیامدهای ناسازگار آن را پاسخی به این چهار دلواپسی میداند. در دنیای واقعی این چهار دلواپسی باهم درآمیخته اند و اساس درمان را تشکیل می دهند و همچنین این چهار7 مبحث، محتوا و فرایند گفتوگوی میان بیمار و درمانگر را می سازند. رویارویی بیمار با مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی، محتوای تفسیری آشکاری به درمان پیشکش می کند. حتی زمانی که این مضامین آشکارا در درمان مطرح نمی شوند، همچنان روش کار و اسلوب عملکرد را تعیین می کنند.
امید است با مطالعه ی این مطلب، توجه درمانگران به مفاهیم کلیدی اگزیستانسیال و دلواپسی های غایی که بارها از آن ها سخن به میان آمد، جلب شده باشد و در مواجهه با مراجعان خود، با نکته سنجی بیشتر، به این مفاهیم پرداخته شود.
همچنین برای آشنایی بیشتر با رویکرد اگزیستانسیال میتوانید وبینار انواع رویکردهای رواندرمانی که دکتر مانی رفیعی در حوزه این رویکرد سخنرانی کردند را مشاهده کنید.
منابع:
کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال، دکتر اروین د. یالوم، ترجمه دکتر سپیده حبیب، نشر نی
پایان.