خاقانی :: غزل شماره222
تا چند ستم رسیده باشم
چون سایه ز خود رمیده باشم
لب بسته گلو گرفته
چون نای نالان و ستم رسیده باشم
انصاف بده چرا ننالم
کانصاف ز کس ندیده باشم
چند از سگ ابلق شب و رو
ز افتاده? سگ گزیده باشم
چند از پی آبدست هر خس
چون بلبله قد خمیده باشم
تا کی چو ترازو از زبانی
در گردن زه کشیده باشم
طیار شوم زبان ببرم
تا راست روی گزیده باشم
چون صبح و محک به راست گویی
گویای زبان بریده باشم
گوئی که ز غم مجوش و مخروش
این پند بسی شنیده باشم
درجوش و خروش ابر و بحرم
نتوانم کرمیده باشم
خاقانی دلفکارم آری
اندیک نه شوخدیده باشم
پایان.
سنایی :: مدح امیرالمومنین علی(ع)
بود حیدر در مدینه علم
حافظ و خازن خزینه? علم
جان جود و جهان علم او بود
بحر فضل و مکان حلم او بود
زو ظفر یافته مسلمانی
ملت کفر ازو به نقصانی
«اقتلوالمشرکین» فرو خوانده
به سر تیغ حکم آن رانده
شور و شر در دیار کفرافکند
شاخ بدعت زبیخ و بن برکند
پایان.
عدل شمعی بود جهان افروز
ظلم شه آتشی ممالک سوز
رخنه در ملک شاهی آرد ظلم
در ممالک تباهی آرد ظلم
شه چو ظالم بود نپاید دیر
زود گردد برو مخالف چیر
ظلم تا در جهان نهاد قدم
عافیت شد در آرزوی عدم
عدل تا سایه از جهان برداشت
خوشدلی رخت از این مکان برداشت
مادر خرمی عقیم بماند
غصه در سینهها مقیم بماند
جگر اهل دل پر از خون شد
دل ارباب فضل محزون شد
در جهانی که هست کون و فساد
در کشیدند رخ، صلاح و سداد
دورگردون نگرکه جون دون شد
جنبش اختران دگرگون شد
برکشید آسمان لئیمان را
تیره کرد اختر کریمان را
خاک بر تارک ضعیفان بیخت
آبروی همه شریفان ریخت
این لئیمان که سر برآوردند
عادت و رسم دیگر آوردند
همه از دانش است دعویشان
لیک بی دانشی است معنیشان
علمشان بهر فتنه انگیزی است
فضلشان از برای خونریزی است
بوی گند آید از فضایلشان
دیو بگریزد از شمایلشا ن
خویشتن ناشناس و بیادبند
همه آزار خلق را سببند
آنچه بینی که مشتری نظرند
گه زکیوان نحس، نحسترند
هم زبانشان زفحش آموده
هم درونشان به خبث آلوده
عالمی پر زدیو و دد بینی
جمله مست شراب خود بینی
هر یکی همچو دیو درنگ و پوی
همه دور از خدا و دنیا جوی
تو چه کوبی چنانکه ایشانند؟
بکن اندیشه نامسلمانند
این گروه دگر که مظلومند
اندرین روزگار محرومند
همه سرکشته و پریشانند
خسته تیغ ظلم ایشانند
آهشان سوخت سقف گردون را
اشکشان دجله ساخت هامون را
عجب ارآهشان اثر نکند
درود دلشان جهان سقر نکند
هست آن را که هست نادانتر
کار او از همه به سامانتر
وآنکه داند که کار دنیا چیست
یکنفس خوش نمیتواند پست
یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم
بازدیدم که ظالمان بودند
در جهان هفتهای نیاسودند
زانکه او ظالم و مسلمان بود
خلق، عاجز، خدای ناخشنود
چشم دل بازکن زروی یقین
ظلم حجاج (و) عدل کسری بین
این یکی کافر و پسندیده
وین مسلمان ولی نکوهیده
ظلم از هرکه هست نیک،بد است
وانکه ار ظالم است نیک بد است
هر کجا عدل روی بنمودست
نعمت اندر جهان بیفزودست
هر کجا ظلم رخت افکنده است
مملکت را زبیخ پرکنده است
عدل بازوی شه قوی دارد
قامت ملک مستوی دارد
شاعر :: سنایی
مبع :: گنج نما
بنام خدا
عید سعید غدیر را به همه آزادگان و همه شیعیان اهل عشق و معرفت و عمل به راه و رسم مولی الموحدین حضرت امیر المومنین امام علی(ع) تبریک و شادباش عرض می نماییم.
مبارک-مبارک-مبارک.
عید بزرگ امامت و ولایت به شیعیان علوی مبارک و فرخنده باد.
عید فرخنده غدیر خم ،عید فرمان بسیار مهم و بشریت سازحضرت حق ، بصورت وحی به پیامبر-مبنی بر رهبری و امامت و جانشینی بلافصل امام علی{ع} را به همه اندیشمندان منصف-آگاه و آزاده جهان تبریک و شادباش عرض می نماییم.
مبارک-مبارک-مبارک...........................................
از طرف :: مدیر مجله و همه نویسندگان وبلاگ گروهی مجله آرامش{ آرامش=مدیرمجله + امید+ علی+ ایرانی + سید محمد حسینی + بهار و باران}20/7/1393
در انتظار خوابم و صد افسوس
خوابم به چشم باز نمی آید
اندوهگین و غمزده می گویم
شاید ز روی ناز نمی آید
چون سایه گشته خواب و نمی افتد
در دامهای روشن چشمانم
می خواند آن نهفته? نامعلوم
در ضربه های نبض پریشانم
مغروق این جوانی معصومم
مغروق لحظه های فراموشی
مغروق این سلام نوازشبار
در بوسه و نگاه و همآغوشی
می خواهمش در این شب تنهایی
با دیدگان گمشده در دیدار
با درد ، درد ساکت زیبایی
سرشار ، از تمامی خود سرشار
می خواهمش که بفشردم بر خویش
بر خویش بفشرد من شیدا را
بر هستیم بپیچد ، پیچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را
در لابلای گردن و موهایم
گردش کند نسیم نفسهایش
نوشد ، بنوشد که بپیوندم
با رود تلخ خویش به دریایش
وحشی و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله های سرکش بازیگر
در گیردم ، به همهمه در گیرد
خاکسترم بماند در بستر
در آسمان روشن چشمانش
بینم ستاره های تمنا را
در بوسه های پر شررش جویم
لذات آتشین هوسها را
می خواهمش دریغا ، می خواهم
می خواهمش به تیره ، به تنهایی
می خوانمش به گریه ، به بی تابی
می خوانمش به صبر ، شکیبایی
لب تشنه می دود نگهم هر دم
در حفره های شب ، شب بی پایان
او ، آن پرنده ، شاید می گرید
بر بام یک ستاره? سرگردان
منبع :: سایت گنج نما-آثار فروغ فرخزاد-دفتر اسیر
پایان.
بسم الله الرحمن الرحیم
|
|
الف، لام، را. کتابى است با آیاتى استوار و روشن از جانب حکیمى آگاه.{1}
|
|
که جز خداى یکتا را نپرستید، من از جانب او بیمدهنده شما و نیز مژدهدهندهاى براى شما هستم.{2}
|
|
و نیز از پروردگارتان آمرزش بخواهید و به درگاهش توبه کنید، تا شما را از رزقى نیکو -تا آنگاه که مقرر است- برخوردارى دهد. و هر شایسته انعامى را نعمت دهد. و اگر رویگردان شوید، بر شما از عذاب روز بزرگ بیمناکم.{3}
|
|
بازگشتتان به خداست و او بر هر کارى تواناست.{4}
|
|
آگاه باش که اینان صورت برمى گردانند تا راز دل خویش پنهان دارند، حال آنکه بدان هنگام که جامههاى خود در سر مىکشند خدا آشکار و نهانشان را مىداند، زیرا او به راز دلها آگاه است.{5}
|
|
هیچ جنبندهاى در روى زمین نیست، جز آنکه روزى او بر عهده خداست، و موضع و مکانش را مىداند، زیرا همه در کتاب مبین آمده است.{6}
|
|
اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر روى آب بود. تا بیازماید کدام یک از شما به عمل نیکوتر است. و اگر بگویى که بعد از مرگ زنده مىشوید، کافران گویند که این جز جادویى آشکار نیست.{7}
|
|
و اگر چندگاهى عذابشان را به تأخیر بیفکنیم مىپرسند: چه چیز مانع آن شده است؟ آگاه باشید چون عذابشان فرا رسد، آن را باز نگردانند، و آنچه مسخرهاش مىکردند آنان را در بر خواهد گرفت.{8}
|
|
اگر به انسان رحمتى بچشانیم، آنگاه از او بازش گیریم، مأیوس مىشود و کفران مىورزد.{9}
|
|
و اگر پس از سختى و رنج، نعمت و آسایشى به او بچشانیم، مىگوید: ناگواریها از من دور شده است. و در این حال، شادمان است و فخر مىفروشد،{10}
|
|
مگر کسانى که شکیبایى ورزیدند و کارهاى نیکو کردند، که آمرزش و مزد بزرگ از آن آنهاست.{11}
|
|
مباد که برخى از چیزهایى را که بر تو وحى کردهایم واگذارى و بدان دلتنگ باشى که مىگویند: چرا گنجى بر او افکنده نمىشود؟ و چرا فرشتهاى همراه او نمىآید؟ جز این نیست که تو بیمدهندهاى بیش نیستى و خداست که کارساز هر چیزى است.{12}
|
|
یا آنکه مىگویند که از خود برمىبافد و به دروغ به خدا نسبتش مىکند. بگو: اگر راست مىگویید، جز خدا هر که را که توانید به یارى بطلبید و ده سوره مانند آن به هم بربافته، بیاورید.{13}
|
|
پس اگر شما را اجابت نکردند، بدانید که قرآن به علم خدا نازل شده و نیز هیچ خدایى جز او نیست. آیا تسلیم مىشوید؟{14}
|
|
آنان که زندگى و زینت این دنیا را بخواهند، پس همه مزد کردارشان را در این جهان مىدهیم و در آن نقصانى نمىبینند.{15}
|
|
اینان کسانى هستند که در آخرت جز آتش نصیبى ندارند و هر چه کردهاند ناچیز شود و هر چه به جاى آوردهاند باطل است.{16}
|
|
آیا آن کس که از جانب پروردگار خویش دلیلى روشن دارد و زبانش بدان گویاست و پیش از این کتاب موسى که خود پیشوا و رحمتى بوده است بدان شهادت داده، با آن کس که دلیلى ندارد برابر است؟ ایشان به آن کتاب روشن ایمان مىآورند. و هر گروه دیگرى که به او کافر شود، جایگاهش در آتش است. در آن شک مکن، که حق است و از جانب پروردگارت آمده است. ولى بیشتر مردم ایمان نمىآورند.{17}
|
|
چه کس ستمکارتر از آن کسى است که به خدا دروغ مىبندد؟ اینان را به پروردگارشان عرضه خواهند داشت و شاهدان گواهى خواهند داد که اینانند که بر پروردگارشان دروغ مىبستهاند. هان، لعنت خدا بر ستمکاران باد؛{18}
|
|
آنان که مردم را از راه خدا بازمىدارند و راه خدا را منحرف مىخواهند و به آخرت ایمان ندارند؛{19}
|
|
اینان نمىتوانند در روى زمین از خداى بگریزند و جز او هیچ یاورى ندارند، عذابشان مضاعف مىشود. نه توان شنیدن داشتهاند و نه توان دیدن.{20}
|
|
اینان به خویشتن زیان رسانیدند و آنچه را که به دروغ خدا مىخواندند از دست دادهاند.{21}
|
|
به ناچار در آخرت زیانکارترند.{22}
منبع :: سایت گنج نما ادامه دارد. |
علی را چه بخوانم،
علی را چه بگویم.
در این دنیای مادی بیرحم-
توان نیست ما را بسراییم از او،-
او که همه عشق و صفا-
همه لطف به خلق خدا بود.
*****
ای قلم و ای مغز عافیت اندیش-
بگسل از نفس و هوا،
پاک شو، آزاده باش-
و از علی گو آن دم-
که از ذهنت نگذرد،
جز عشق علی و آل علی{ع}.
علی مرد عدالت-
مرد عشق و ایثار،
عالم علم و عمل-
با خودسازی و عشق به خدا،-
در مکتب وحی-
همدم و امید بندگان خدا-
تا ولی حضرت حق یافت مقام-
مقام بس والایی-
که نیاید در قلم و اذهان ما.
ما شیعیان علوی-
نیست نیازی افسانه سراییم-
علی خود بزرگ است و عزیز-
علی امام بر حق-
امام اول شیعیان علوی،
علی داماد پیغمبر-
بنده پاک و خودساخته حضرت باریتعالی-
علی ولی حضرت حق-
شفاعت گر شیعیان علوی-
همان خودساختگان-
اهل عشق و علم و عمل،
در مکتب امامت -
و ولایت علی و آل علی{ع}.
(در آغاز،) هیچ کس به موسی ایمان نیاورد، مگر گروهی از فرزندان قوم او; (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافیانش، مبادا آنها را شکنجه کنند; زیرا فرعون، برتریجویی در زمین داشت; و از اسرافکاران بود! (83) موسی گفت: «ای قوم من! اگر شما به خدا ایمان آوردهاید، بر او توکل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید!» (84) گفتند: «تنها بر خدا توکل داریم; پروردگارا! ما را مورد شکنجه گروه ستمگر قرار مده! (85) و ما را با رحمتت از (دست) قوم کافر رهایی بخش! (86) و به موسی و برادرش وحی کردیم که: «برای قوم خود، خانههایی در سرزمین مصر انتخاب کنید; و خانههایتان را مقابل یکدیگر (و متمرکز) قرار دهید! و نماز را برپا دارید! و به مؤمنان بشارت ده (که سرانجام پیروز میشوند!)» (87) موسی گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافیانش را زینت و اموالی (سرشار) در زندگی دنیا دادهای، پروردگارا! در نتیجه(بندگانت را) از راه تو گمراه میسازند! پروردگارا! اموالشان را نابود کن! و (بجرم گناهانشان،) دلهایشان را سخت و سنگین ساز، به گونهای که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند!» (88) فرمود: «دعای شما پذیرفته شد! استقامت به خرج دهید; و از راه (و رسم) کسانی که نمیدانند، تبعیت نکنید!» (89) (سرانجام) بنی اسرائیل را از دریا ( رود عظیم نیل) عبور دادیم; و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند; هنگامی که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آوردهاند، وجود ندارد; و من از مسلمین هستم! سذللّه (90) (اما به او خطاب شد:) الآن؟!! در حالی که قبلا عصیان کردی، و از مفسدان بودی! (91) ولی امروز، بدنت را (از آب) نجات میدهیم، تا عبرتی برای آیندگان باشی! و بسیاری از مردم، از آیات ما غافلند! (92) (سپس) بنی اسرائیل را در جایگاه صدق (و راستی) منزل دادیم; و از روزیهای پاکیزه به آنها عطا کردیم; (اما آنها به نزاع و اختلاف برخاستند!) و اختلاف نکردند، مگر بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغشان آمد! پروردگار تو روز قیامت، در آنچه اختلاف میکردند، میان آنها داوری میکند! (93) و اگر در آنچه بر تو نازل کردهایم تردیدی داری، از کسانی که پیش از تو کتاب آسمانی را میخواندند بپرس، به یقین، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسیده است; بنابر این، هرگز از تردیدکنندگان مباش! (مسلما او تردیدی نداشت! این درسی برای مردم بود!) (94) و از آنها مباش که آیات خدا را تکذیب کردند، که از زیانکاران خواهی بود! (95) (و بدان) آنها که فرمان پروردگار تو بر آنان تحقق یافته، (و بجرم اعمالشان، توفیق هدایت را از آنها گرفته هرگز) ایمان نمیآورند، (96) هر چند تمام آیات (و نشانههای الهی) به آنان برسد، تا زمانی که عذاب دردناک را ببینند! (زیرا تاریکی گناه، قلبهایشان را فرا گرفته، و راهی به روشنایی ندارند!) (97) چرا هیچ یک از شهرها و آبادیها ایمان نیاوردند که (ایمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفید افتد؟! مگر قوم یونس، هنگامی که آنها ایمان آوردند، عذاب رسوا کننده را در زندگی دنیا از آنان برطرف ساختیم; و تا مدت معینی ( پایان زندگی و اجلشان) آنها را بهرهمند ساختیم. (98) و اگر پروردگار تو میخواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به(اجبار) ایمان میآوردند; آیا تو میخواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟! (ایمان اجباری چه سودی دارد؟!) (99) (اما) هیچ کس نمیتواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا (و توفیق و یاری و هدایت او)! و پلیدی (کفر و گناه) را بر کسانی قرارمیدهد که نمیاندیشند. (100)
بگو: «نگاه کنید چه چیز (از آیات خدا و نشانههای توحیدش) در آسمانها و زمین است!» اما این آیات و انذارها به حال کسانی که (به خاطر لجاجت) ایمان نمیآورند مفید نخواهد بود! (101) آیا آنها (چیزی) جز همانند روزهای پیشینیان (و بلاها و مجازاتهایشان) را انتظار میکشند؟! بگو: «شما انتظار بکشید، من نیز با شما انتظار میکشم!» (102) سپس (هنگام نزول بلا و مجازات،) فرستادگان خود و کسانی را که (به آنان) ایمان میآورند، نجات میدهیم و همین گونه، بر ما حق است که مؤمنان (به تو) را (نیز) رهایی بخشیم! (103) بگو: «ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایی را که جز خدا میپرستید، نمیپرستم! تنها خداوندی را پرستش میکنم که شما را میمیراند! و من مامورم که از مؤمنان باشم! (104) و (به من دستور داده شده که:) روی خود را به آیینی متوجهساز که از هر گونه شرک، خالی است; و از مشرکان مباش! (105) و جز خدا، چیزی را که نه سودی به تو میرساند و نه زیانی، مخوان! که اگر چنین کنی، از ستمکاران خواهی بود! (106) و اگر خداوند، (برای امتحان یا کیفر گناه،) زیانی به تو رساند، هیچ کس جز او آن را برطرف نمیسازد; و اگر اراده خیری برای تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هر کس از بندگانش بخواهد میرساند; و او غفور و رحیم است!» (107) بگو: «ای مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده; هر کس (در پرتو آن) هدایت یابد، برای خود هدایت شده; و هر کس گمراه گردد، به زیان خود گمراه میگردد; و من مامور (به اجبار) شما نیستم!» (108) و از آنچه بر تو وحی میشود پیروی کن، و شکیبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند فرمان (پیروزی) را صادر کند; و او بهترین حاکمان است! (109) پایان.
او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید; و روز را روشنی بخش (تا به تلاش زندگی پردازید) در اینها نشانههایی است برای کسانی که گوش شنوا دارند! (67)
گفتند: «خداوند فرزندی برای خود انتخاب کرده است»! (از هر عیب و نقص و احتیاجی) منزه است! او بینیاز است! از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است! شما هیچگونه دلیلی بر این ادعا ندارید! آیا به خدا نسبتی میدهید که نمیدانید؟! (68)
بگو: «آنها که به خدا دروغ میبندند، (هرگز) رستگار نمیشوند! (69)
بهرهای (ناچیز) از دنیا دارند; سپس بازگشتشان بسوی ماست; و بعد، به آنها مجازات شدید به سزای کفرشان میچشانیم! (70)
سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر تذکرات من نسبت به آیات الهی، بر شما سنگین (و غیر قابل تحمل) است، (هر کار از دستتان ساخته است بکنید.) من بر خدا توکل کردهام! فکر خود، و قدرت معبودهایتان را جمع کنید; سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند; (تمام جوانب کارتان را بنگرید;) سپس به حیات من پایان دهید، و (لحظهای) مهلتم ندهید! (اما توانایی ندارید!) (71)
و اگر از قبول دعوتم روی بگردانید، (کار نادرستی کردهاید; چه اینکه) من از شما مزدی نمیخواهم; مزد من، تنها بر خداست! و من مامورم که از مسلمین ( تسلیم شدگان در برابر فرمان خدا) باشم!» (72)
اما آنها او را تکذیب کردند! و ما، او و کسانی را که با او در کشتی بودند، نجات دادیم; و آنان را جانشین (و وارث کافران) قرار دادیم; و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم! پس ببین عاقبت کار کسانی که انذار شدند (و به انذار الهی اهمیت ندادند)، چگونه بود! (73)
سپس بعد از نوح، رسولانی به سوی قومشان فرستادیم; آنان دلایل روشن برایشان آوردند; اما آنها، به چیزی که پیش از آن تکذیب کرده بودند، ایمان نیاوردند! اینچنین بر دلهای تجاوزکاران مهر مینهیم (تا چیزی را درک نکنند)! (74)
بعد از آنها، موسی و هارون را با آیات خود به سوی فرعون و اطرافیانش فرستادیم; اما آنها تکبر کردند (و زیر بار حق نرفتند; چرا که) آنها گروهی مجرم بودند! (75)
و هنگامی که حق از نزد ما بسراغ آنها آمد، گفتند: «این، سحری است آشکار !» (76)
موسی گفت: «آیا درباره حق، هنگامی که به سوی شما آمد، (چنین) میگویید؟! آیا این سحر است؟! در حالی که ساحران (هرگز) رستگار (و پیروز) نمیشوند! (77)
گفتند: «آیا آمدهای که ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، منصرف سازی; و بزرگی (و ریاست) در روی زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ایمان نمیآوریم!» (78)
فرعون گفت: «(بروید و) هر جادوگر (و ساحر) دانایی را نزد من آورید!» (79)
هنگامی که ساحران (به میدان مبارزه) آمدند، موسی به آنها گفت: «آنچه (از وسایل سحر) را میتوانید بیفکنید، بیفکنید!» (80)
هنگامی که افکندند، موسی گفت: «آنچه شما آوردید، سحر است; که خداوند بزودی آن را باطل میکند; چرا که خداوند (هرگز) عمل مفسدان را اصلاح نمیکند! (81)
او حق را به وعده خویش، تحقق میبخشد; هر چند مجرمان کراهت داشته باشند!» (82)
ادامه دارد.