سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند چراغ خدا در زمین است، پس هرکس که خداوند خیرش را بخواهد، از آن پرتوی بر می گیرد . [امام علی علیه السلام ـ در حکمتهای منسوب به ایشان ـ]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، پهلوی اول ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، مشاوره و روانشناسی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، تاریخ معاصر ایران ، رضاشاه ، پرتوی از قرآن ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، رضاخان ، تاریخ عصر پهلوی ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، پهلویها ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، شبه مدرنیته مستبدانه ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، احمد شاملو ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، مناسبتهای ملی و دینی ، ویروس کرونا؟! ، سردار سپه ، سرگرمی ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، رضاشاه ، پهلوی اول ، فروغ فرخزاد ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، توحید و رهایی ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، احمدشاملو ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، اندیشه های متعهد و انسانی ، انقلاب مشروطیت ایران ، توحید،عرفان،رهایی ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر شفیعی کدکنی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، دکترشفیعی کدکنی ، راه انسانیت ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، پرتوی از قرآن حکیم ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، فال روزانه حافظ ، فال ، فلسفه و عرفان ، گفتگو و مصاحبه ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تسلیت ، پیام توحید و رهایی ، سیاوش کسرایی ، شعر و زندگی ، علیمردان خان بختیاری ، روزها و یادها ، کلمات راهگشاء و طلایی ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، هموطن تسلیت و یاری ، مناسبتهای غم انگیز ملی ، ، هنر و ادبیات متعهد ایران ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، محمدرضاشاه پهلوی ، مرتضی کیوان ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :98
بازدید دیروز :28
کل بازدید :502264
تعداد کل یاداشته ها : 483
103/10/4
7:7 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[3] «ش56آبان1402خورشیدی»[2] «ش57-آذر1402خورشیدی»[4] «ش58-دی1402خورشیدی»[3] «ش59 -اسفند1402خورشیدی»[3] «ش60-فروردین1403خ»[1] «ش61-اردیبهشت1403خ»[1] «ش62-شهریور -1403خ»[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
یا صاحب الزمان (عج) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) مجله آرامش « تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

رضاشاه از نگاه میلسپو

 

رضاشاه از نگاه دکتر آرتور میلسپو

رضاشاهی که من شناختم

  دکتر آرتور میلسپو در تاریخ معاصر ایران به عنوان خزانه دار آمریکایی ایران مشهور است . او یک بار در فاصله سالهای 1301 تا 1306 در زمان رضاخان و یک بار در دی ماه 1321 در بحبوحه جنگ جهانی دوم و اشغال ایران به عنوان رئیس کل دارائی ایران استخدام شد و به ایران آمد و تا بهمن ماه 1323 همراه با 60 کارشناس آمریکایی به اداره امور مالیه ایران پرداخت.

 

9کتاب « آمریکایی‌ها در ایران » خاطرات ماموریت دکتر آرتور میلسپو در ایران است . در این کتاب وی برداشت ها و دیدگاههای خود را راجع به شخصیت رضاشاه منعکس کرده است . در بخشی از این کتاب چنین می خوانیم :

بخش بزرگی از برنامه های عمرانی رضاخان با توجه به نیازهای اساسی کشور زود رس و بی فایده بود . بسیاری از اقدامات رضاشاه هیچ کمکی به روشن شدن افکار ، تقویت نهادها و پیشرفت دراز مدت کشور نکرد . او کارهایی برای مردم انجام داد ولی از نظر مردم کار عمده ای صورت نگرفت . کشاورزی ، بهداشت و آموزش ، اساس پیشرفت یک کشور به شمار می رود . کشاورزی به آب بستگی دارد و آب در ایران وابسته به آبیاری است . با این حال در هیچیک از فعالیتهای رضاشاه حتی یک طرح بزرگ آبیاری وجود نداشت.

 

قحطی که در اثر خشکسالی و توزیع نامناسب محصول غله وقوع می یابد ، از جمله اسفناکترین بلایای ایران بود . هیچ گامی در راه درمان این بیماری برداشته نشد . رضاشاه کشاورزان را که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می‌دادند بی رحمانه استثمار کرد.

او به نحوی عاقلانه مساله عشایر و ارتباط آن با وحدت ملی را درک کرد ولی به نحوی غیر عاقلانه رفاه عشایر را نادیده گرفت.

او کوشید شیوه زندگی آنان را عوض کند . روسای آنان را زندانی کرد یا کشت و به جای ایجاد وحدت عملا تفرقه را در کشور تشدید کرد . مصادره املاک نیز به مقدار زیادی به بی اعتبار شدن اسناد زمینها کمک کرد.

در زمینه بهداشت ، کار خود را با احداث بیمارستانها آغاز کرد ولی به طرز گسترده ای طب پیشگیری و بهداشت جامعه را نادیده گرفت . در هیچیک از شهرهای ایران لوله کشی آب ایجاد نکرد . در نتیجه خوردنیها و آشامیدنیها همچنان آلوده ماند . رضاشاه به مساله آموزش علاقه مند بود . او از تعداد بی سوادان کاست و در مقایسه با آنچه برای صنعت کرده بود ، پیشرفتهای آموزشی اساسی به نظر می‌رسید ، ولی در عمل برنامه صنعتی او با آرمانهای آموزشی که ادعا می‌کرد تناقض داشت.

زیرا برای کارخانه های خصوصی و دولتی ایران از کار زنان و کودکان به حد اعلای آن استفاده می‌کرد . او خیابانهای وسیع و سنگفرش احداث کرد ولی از پیش بینی محل برای پارکهای عمومی غافل ماند.

اگر پهلوی بیشتر شبیه به جورج واشینگتن می‌شد و نقش محدودتری را بر عهده می‌گرفت احتمال می‌رفت که دولت و مردم بسیاری از کارهای خوب و تعدادی از کارهای بد را که در این دوره به شاه نسبت داده می شد خودشان انجام دهند . علاوه بر آن کشور در دراز مدت به پیشرفت های واقعی تری نائل می‌گردید.

 

در طول این سالها بسیاری از دگرگونیهای عمده اقتصادی که در ایران صورت گرفت در عراق و سوریه و فلسطین نیز انجام شد . در این کشورها نیز کارخانه هایی احداث شد ، شهرها گسترش یافت و خانه های سبک جدید پدیدار شد . هر یک از این کشورها هتلهای امروزی ساختند و بر خلاف ایران اشخاص ماهر را برای اداره آنها تربیت کردند . افزون بر آن در عراق و سوریه و فلسطین مردم نیز از لحاظ نیرو و ابتکار رشد کردند . با این همه اگر کسی برنامه های مزبور را ارزیابی کند معلوم می‌شود که زیانبارترین کاستیهای رضاشاه دروسایلی بود که به کار می‌برد: دیکتاتوری ، فساد و ترور .

رضاشاه قانون اساسی را لغو نکرد ، تصویبنامه ها را جانشین قوانین نساخت ، پارلمان را تعطیل نکرد و یا هیات وزیران را منحل ننمود . مشروطیت ، قانون اساسی و دیگر قوانین مجلس و هیات وزیران به جای خود باقی ماندند ولی در عمل او به کلی بر خلاف روح قانون اساسی عمل و بسیاری از مواد آن را نقض کرد ؛ به ویژه آنچه که به حقوق مردم مربوط می‌شد.

 

انتخابات انجام می‌شد ، ولی شاه بر آن نظارت می‌کرد . پارلمان دست نشانده فاسد وترسو قوانینی به روال عادی تصویب می‌کرد ولی دقیقا طبق دستور و نظر شاه ، نخست وزیر و وزیران از سوی شاه عزل و نصب می‌شدند و دستورات خود را از او دریافت می‌کردند.

او آزادی مطبوعات و همچنین آزادی گفتار و اجتماعات را که قبلا وجود داشت به کلی از بین برد .

هنگامی که من با رضاشاه آشنا شدم او را بیشتر فاقد قیود اخلاقی یافتم تا هرزه و فاسد . در ایران ضرب المثلی وجود دارد که اشخاص درستکار تنبل و بیکاره ‌اند و اشخاص نادرست زرنگ.

رضاشاه بی شک به فعالیت و زرنگی بیشتر اهمیت می داد و نادرستی را هم بی شک با سلیقه اش جور می‌یافت و بیشتر مایل بود آن را وسیله کارش قرار دهد ؛ از نظر کسب پول نیز این شیوه را رضایتبخش تر می‌دانست.

در هر حال با گذشت زمان او مشاوران کم و بیش نجیب خود را کنار گذاشت و بدترین عناصر کشور را پیرامون خودش جمع کرد . او این عده را همدست خویش ساخت.

به آنها امتیازات گوناگون داد . با دقت شگفت انگیزی هر رذالتی را پاداش و هر فضیلتی را مجازات داد . در عین حال خودش را به ملت تاثیر پذیرش به عنوان نمونه مجسم فساد معرفی کرد .

وسیله کار رضاشاه طبعا حکومت ترور بود . هنگامی که من هنوز به قدر کافی نزدیک و شاهد رویدادها بودم ، مواردی از بی رحمی توجهم را جلب کرد . ولی پس از نخستین سالهای سلطنتش ترور گسترش یافت.

او ظاهرا دست به هیچ تصفیه ای در یک زمان نزد ، هرچند گفته می‌شود ، کشتار بزرگ مشهد به دستور شخص او صورت گرفته بود.

وقتی من مجددا به ایران بازگشتم به من خبر دادند که او هزاران نفر را زندانی و صدها نفر را به قتل رسانده که بعضی از آنان به دست خودش بوده است.

به من گفتند که بسیاری از رجال و شخصیتها در زندان مسموم و یا با آمپول هوا کشته شده اند . به عنوان مثال می توان از فیروز وزیر مالیه سابق ، تیمورتاش که زمانی وزیر دربار مورد اعتمادش بود ، سردار اسعد یکی از روسای ایل بختیاری که زمانی وزارت جنگ را بر عهده داشت نام برد . داور که یک صاحب منصب فوق العاده بود ، خود کشی کرد.

 

کیخسرو شاهرخ نماینده زرتشتیان در مجلس که تاجری محترم و دوست یک هیات آمریکایی بود به قتل رسید. تقدس مذهبی یا حرمت اماکن مقدسه نیز دیکتاتور را از اعمال خشونت باز نمی داشت . او به زیارتگاهها بی احترامی کرد . روحانیون را مضروب کرد و کشت.

وحشت بر افراد مستولی گردید.هیچ کس نمی‌دانست به چه کسی اعتماد کند و هیچ کس جرئت نمی کرد اعتراض یا انتقاد کند . بجز در اوایل کار ، به نظر نمی رسید هیچ تلاشی برای کشتن شاه به عمل آمده باشد . می‌گویند خود او بر این باور بوده که مقدر است عمر طولانی داشته باشد..

 

منبع ::

دکتر آرتور میلسپو ، آمریکایی‌ها در ایران ، ترجمه : عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، نشر البرز ، 1370 ، ص 50 تا 53
پایان.

 


  

رضاشاه از دیدگاه 5 آمریکایی!

 


 

یادداشت‌های 5 آمریکایی درباره رضاشاه


  دکتر محمدقلی مجد

  «جان گونتر» نویسنده آمریکایی در کتابش با عنوان «در درون آسیا» که در سال 1939 منتشر ساخت، فصلی را به رضاشاه اختصاص داده است. گونتر درباره زندانیان سیاسی عصر رضاشاه می‌نویسد: «نه محاکمه‌ای وجود دارد، و نه حکم دادگاهی. خصم باید از میان برداشته شود، و اگر مرگش بنا به مصلحت ضرورت یابد، نه با تبر میرغضب و گلوله تفنگ جوخة اعدام که با روش ملودرام‌تر خوراندن سم به سراغش می‌آید. آنهایی که روش فوق را نمی‌پسندند با ملال خاطر آن را مصون‌سازی به روش پهلوی می‌نامند. یک روز خوب و دلپذیر حبّی در چای ناشتایی می‌اندازند و فاتحه. احتمالاً هم اعلام می‌کنند که بخت برگشته بر اثر سکته مغزی مرده است.» گونتر فاش می‌کند که حتی سگ‌ها هم از قساوت اعلیحضرت بی‌نصیب نمی‌ماندند: «وقتی شاه در سفر است (که البته بی‌وقفه در سفر است)، در هر روستا و قریه‌ای که شب را منزل می‌کند سگ‌ها را می‌کشند، زیرا ایشان خواب سبکی دارند، و هر صدایی خوابشان را پریشان می‌کند.» گونتر همچنین اشاره می‌کند که: «می‌گویند شاه بزرگ‌ترین ملاک آسیاست، البته احتمالاً بعد از امپراطور ژاپن. در سرتاسر ایران املاک وسیعی دارد که عمدتاً از صاحبان یاغی سابق‌شان مصادره کرده است. ... از عجایب اینکه اعلیحضرت همایونی تنها پادشاه این عالم هستند که به هتل‌داری اشتغال دارند. امور سیر و سیاحت در ایران در انحصار دولت است؛ و اکثر هتل‌ها، علی‌الخصوص هتل‌های حاشیه دریای خزر، به شخص شاه تعلق دارد.»(1)

 

 

توصیفاتی که معاصران رضاشاه، نظیر میلسپو، و همچنین مقامات سفارت آمریکا در گزارش‌های دیپلماتیک محرمانه‌شان از او به دست می‌دهند، با زندگینامه «رسمی» رضاشاه از زمین تا آسمان تفاوت دارد. به گفته میلسپو، رضا «یک دهاتی مازندرانی» است؛ «موجودی با غرایز بدوی، تربیت نیافته و تجربه ندیده، در حلقه نوکرانی متملق، و مشاورینی بزدل و خودخواه... قساوت و طمع، که قبلاً هم در خُلق و خوی او بارز بود، چنان رشد یافته که به صفات غالبش مبدل گشته است. ... به مرور زمان، مشاوران کم و بیش شرافتمندش را کنار گذاشت و بدترین آدم‌های مملکت را به دور خود جمع کرد، و همه را همدست خویش ساخت. به آنها لطف و مرحمت می‌کرد و امتیاز می‌بخشید. با دقت حیرت‌آوری، رذایل را پاداش می‌داد و فضایل را مکافات می‌کرد. و در همان حال، شخصاً سرمشقی عالی از فساد گسترده را پیش روی مردمش می‌گذاشت که خیلی خوب از آن تقلید می‌کردند.»(2)

 

 

شرح زندگانی رضاشاه در گزارش بسیار محرمانه‌ای که با زحمت به دست سفارت آمریکا در لندن افتاده بود، با زندگینامه رسمی او که از طرف دولت ایران ارائه شده و بخش امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه آمریکا آن را ویراسته و اصلاح کرده بود، بسیار تفاوت داشت. نامه بسیار محرمانه مورخ 29 می 1939 «ری اترتن» کنسول سفارت آمریکا در لندن، به «والاس اس. موری» رئیس بخش امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه آمریکا، شامل بخشی از گزارش محرمانه آن وزارتخانه است. اترتن از هیو میلارد، دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران در سال 1930 نام می‌برد.

 

 

والاس عزیز؛ عطف به نامه مورخ 7 آوریل شما درباره گذشته شاه ایران، در زیر بخشی از زندگینامه بسیار محرمانه‌ای که سفارت با لطف خود در حق اینجانب اجازه تهیه رونوشت از آن را داده، و به موضوع نامه مربوط می‌شود، ایفاد می‌گردد.

«پهلوی، رضاشاه. متولد حدود 1873. فرزند خانواده‌ای کوچک از اهالی سوادکوه مازندران. پدرش ایرانی و مادرش زن قفقازی‌تبار بود که والدینش پس از الحاق بخش‌هایی از قفقاز به روسیه به موجب عهدنامه ترکمنچای به ایران پناه آورده بودند. در سن 15 سالگی به بریگاد قزاق ایران پیوست و او را به اصطبل‌بانی گماشتند.

به تدریج مدارج ترقی را طی کرد و به سبب شجاعت و بی‌باکی‌اش مورد توجه مربیان نظامی روس قرار گرفت، و ظاهراً هرگاه نیرویی برای دستگیری راهزنان و یا سرکوب آشوب‌ها به هر نقطه از کشور اعزام می‌شد، او نیز در آن شرکت داشت. در ابتدای جنگ به درجه سرهنگی ترفیع یافته بود، و در سال 1921 که بریگاد قزاق، که حال به لشکر تبدیل شده بود، در شمال کشور از داشتن افسران روس محروم شد و نیازمند فرماندهی قاطع بود، رضاخان برای این امر انتخاب شد.» در گزارش فوق به این مطلب که شاه قبلاً «اصطبل‌‌بان سفارت بریتانیا در تهران بود» اشاره‌ای نشده است. میلارد می‌گوید که وقتی در تهران بوده از شخصی به نام ویلکینسن، که به گمان او رئیس بانک شاهنشاهی ایران بود، می‌پرسد که آیا حقیقت دارد که شاه زمانی که قزاق بوده در بیرون بانک نگهبانی می‌داده و یک عکس هم در حال نگهبانی از او هست، و او نیز این مطلب را تأیید می‌کند. میلارد همچنین می‌گوید که عکس دیگری هم از شاه در حال نگهبانی جلوی در سفارت بریتانیا وجود دارد. البته میلارد خودش هیچ‌یک از عکس‌های فوق را ندیده بود. او همچنین می‌گوید که آشپز ایرانی‌اش گفته است که قبلاً‌ (احتمالاً قبل از جنگ) آشپز دوم سفارت آلمان بوده و چند بار در شب‌های سرد، وقتی که سفارت میهمانی داشته، برای رفیق قدیمی‌اش، رضاخان، که جلوی در سفارت نگهبانی می‌داده، یک فنجان قهوه فرستاده است.(3)

 

 

در تاریخ 16 ژوئن، موری این پاسخ محرمانه را برای اترتن فرستاد: «ری عزیز؛ از نامه مورخ 29 مه 1936، که در آن قسمتی از زندگینامه بسیار محرمانه شاه را برایم نقل کرده بودی، بسیار سپاسگزارم. این خلاصه دقیقاً همان چیزی بود که به دنبالش بودیم،‌ و اطلاعاتی را که داشتیم تأیید کرد. اطمینان می‌دهم که این خلاصه و همچنین منبعی که از آن به دست آمده کاملاً محرمانه باقی خواهد ماند.»(4) در سال 1939، همین موری زندگینامه «رسمی» رضاخان را که قرار بود بین روزنامه‌نگاران توزیع شود، ویراست و شسته و رفته کرد.

 

 

گزارش‌های دیپلماتیک سفارت آمریکا در تهران مملو از اشاراتی از این دست به دهاتی بودن رضاشاه و نداشتن تحصیلات رسمی و بی‌فرهنگی‌اش است. مثلاً، چارلز سی. هارت، وزیرمختار آمریکا، در گزارشی محرمانه رضاشاه را «یک دهاتی بی‌سواد از پدری به همان اندازه بی‌سواد» می‌نامد.(5) هارت در گزارش دیگری می‌نویسد: «حتی پنج سال پادشاهی بر تخت طاووس شاهنشاهان ایران نیز خشونت و وقاحت سرگروهبانی بنیانگذار سلسله پهلوی را صیقل نداده است. البته گمان می‌کنم که نیازی به توضیح نباشد. از وقایعی که در گزارش‌هایم شرح داده‌ام، و آنهایی که پیش از من گزارش شده است، و همچنین نظر کلی ناظران ذیصلاح ایرانی این مطلب باید تقریباً بدیهی باشد.»(6)

 

 

هارت در گزارشش از اولین ملاقاتی که در فوریه 1930 با رضاشاه داشت،‌ می‌نویسد: «البته شاید نظرم عوض شود، ولی از نزد رضاشاه که برگشتم، ایمان داشتم مردی که ملاقات کرده بودم چند قدم بیشتر باتوحش فاصله ندارد.»(7)

 

 

وقتی هارت چهار سال بعد ایران را ترک کرد، نه فقط نظرش عوض نشده بود، بلکه متقاعد بود که برداشت اولیه‌اش از شخصیت رضاشاه بسیار بلندنظرانه بوده است.

شرح موارد متعددی از رفتار وحشیانه و خشن شخص شاه با نوکران، باغبانان، مدیران سالخورده روزنامه‌ها، افسران ارشد ارتش، و وزیران کابینه در گزارش‌های دیپلماتیک سفارت آمریکا پراکنده است. طبق گزارش‌ها، هر وقت اعلیحضرت گمان می‌کرد کارگران راه‌آهن آن قدر که باید تن به کار نمی‌دهند، دستور می‌داد تا آنها را به باد شلاق بگیرند؛ خود شاه اگر از کار عمله و بناهایی که برای اعلیحضرت کاخ می‌ساختند راضی نبود،‌ آنها را زیر مشت و لگد می‌گرفت؛ و با مدیران روزنامه‌ها نیز رفتار خشنی داشت.

سروان «فرانک سی. جدلیکا» وابسته نظامی آمریکا در گزارشی با عنوان «خلق و خوی رضاخان» می‌نویسد:

رضاخان، رئیس‌الوزرای جدید ایران، اگر چه به عالی‌‌ترین مقام سیاسی کشور رسیده است، هنوز نتوانسته لااقل یکی از اخلاق روزهای گذشته‌اش را که سرباز و افسر قزاق بود به کنار بگذارد. ... رضاخان هنوز میل دارد اشخاصی را که خلاف اراده‌اش عمل می‌کنند شخصاً‌ تنبیه کند. وقتی وزیر جنگ بود هم به هنگام غضب به صورت فرد مقابل سیلی می‌زد یا او را به باد کتک می‌گرفت؛ حال می‌خواست طرف رئیس‌الوزرا باشد یا رئیس نظمیه، مدیر روزنامه، افسر و یا هر مقام دیگر. طی دو هفته گذشته نیز وی از دست چند نفر غضبناک شد، که البته بلافاصله شخصاً‌ آنها را کتک زد. طبق گزارش‌ها، تازه‌ترین قربانیانش یک افسر پلیس و یک ملا بودند. شکی نیست که عدم خویشتنداری رضاخان در مقابل این غرایز بدوی نفرت‌انگیز است. چنین رفتاری ذهنیت نامطلوبی، علی‌الخصوص در بین خارجی‌ها ایجاد می‌کند. یک روزنامه تهرانی که جسارت کرده و از این رفتار رضاخان انتقاد کرده بود، بلافاصله توقیف شد. برای آنکه درک بهتری از رفتار رئیس‌الوزرا داشته باشیم، باید محیطی را که در آن بزرگ شده و شرایط جسمی و ذهنی او را مدنظر قرار دهیم.......

پی‌نوشت‌ها

1- گونتر، در درون آسیا، صص 516-499.

2- میلسپو، آمریکایی‌ها در ایران، صص 37-21.

3- اترتن به موری (569/9111، 701، پرونده محرمانه)، مورخ 29 مه 1936.

4- موری به اترتن (569/9111، 701، پرونده محرمانه)، مورخ 16 ژوئن 1936.

5- هارت، گزارش شماره 282 (36/بی 00، 891)، مورخ 10 ژانویه 1931.

6- هارت، گزارش شماره 765 (1/45، 891)، مورخ 7 اوت 1931.

7- هارت، گزارش شماره 16 (75/255 اچ 123)، مورخ 11 فوریه 1930.

 


منبع :: 
رضاشاه و بریتانیا ، دکتر محمد قلی مجد ؛
 صص 45 تا 50

 

پایان.