در اواخر دوره قاجار نارضایتی عمومی در جامعه وجود داشت. دلایل آن نارضایتی چه بود؟
رنجبر کرمانی: پس از انقلاب مشروطه آزادیهایی در کشور به وجود آمده بود، اما گروهها و رجال سیاسی با تندرویها، بیثباتی، ناامنی و هرج و مرجی را در کشور به وجود آورده بودند. از این رو مردم از وضعیت موجود ناراضی شده بودند و روشنفکران تبلیغ کردند تا یک دولت قوی سر کار بیاید و او به اوضاع سر و سامان بدهد.
شاید عامل خارجی در دامن زدن به یاس، ناامیدی و بدبینی، موثر بود و به صورت زیرپوستی اثر داشت. باید توجه داشت که در کشور انقلاب شده بود و مانند همه کشورها هرج و مرج به وجود آمده بود........
مقصران نارضایتی عمومی در اواخر دوران قاجار گروهها و احزاب سیاسی، فعالان سیاسی و روزنامهنگاران بودند. اینها با اقداماتشان زمینه هرج و مرج، ناامیدی و بدبینی را در کشور به وجود آوردند و کاری کردند که مردم به دنبال دست قدرتمندی باشند. یعنی کار را به جایی رساندند تا کودتایی انجام بگیرد و رضاشاه روی کار بیاید.
آیتالله مدرس و تعدادی از نمایندگان مخالف جمهوری رضاخانی بودند. برخی این مخالفت را موافقت ایشان با احمدشاه قاجار قلمداد میکنند. آیا آیتالله مدرس موافق احمدشاه قاجار بود؟
رنجبر کرمانی: مجدد تأکید میکنم که طبق قانون اساسی مشروطه، شاه قدرت آنچنانی نداشت و نباید اینگونه تصور کرد که اگر شاه قدرتمندی داشتیم، وضع آنگونه نمیشد. این یک تصور اشتباه است. احمدشاه ناتوان و بیعرضه بود، اما به لحاظ قانونی قدرتی نداشت.
کسانی که مخالف جمهوری رضاخانی بودند، آزادیخواه و طرفدار قانون اساسی مشروطه بودند و موافق احمدشاه قاجار به آن معنا نبودند.
در قانون اساسی مشروطه، شاه نقش تشریفاتی داشت. طبق آن قانون اساسی، قدرت در اختیار نخستوزیر (دولت) و مجلس بود. چنین قانون اساسی مترقه بود و آیتالله مدرس با نگاه آگاه و هوشمند، درک کرده بود که جمهوری رضاخانی، جمهوری نیست، بلکه یک دیکتاتوری بزرگ در پوشش جمهوری است. آیت الله مدرس از قانون اساسی و نه احمدشاه قاجار دفاع کرد.
احمدشاه کارهای نبود، مدرس نیز به دنبال همین بود تا شاه قدرتی در کشور نداشته باشد و صرفاً در ایام نوروز پیامی صادر کردند و نقش تشریفاتی داشته باشد.
کسانی که مخالف جمهوری رضاخانی بودند، آزادیخواه و طرفدار قانون اساسی مشروطه بودند و موافق احمدشاه قاجار نبودند. در قانون اساسی مشروطه، شاه نقش تشریفاتی داشت. طبق آن قانون اساسی، قدرت در اختیار نخستوزیر (دولت) و مجلس بود. چنین قانون اساسی مترقه بود و آیتالله مدرس با نگاه آگاه و هوشمند، درک کرده بود که جمهوری رضاخانی، جمهوری نیست، بلکه یک دیکتاتوری بزرگ در پوشش جمهوری است.
مواجهه احمدشاه با کودتای سوم اسفند، جمهوری رضاخانی و آغاز سلطنت پهلوی چگونه بود؟
رنجبر کرمانی: ابتدا اینکه باید گفت او صبح روز سوم اسفند که از خواب بیدار شد، متوجه کودتا شد. کودتا یعنی اینکه یک عده نظامی با قدرت اسلحه، حکومت را در دست بگیرند و این حرکت بدون آگاهی و اطلاعرسانی قبلی انجام میگیرد. احمدشاه نمیتوانست در برابر کودتا کاری بکند و کاری هم نکرد.
تا مدتی کابینههای مختلفی کجدار و مریز آمدند و رفتند و احمدشاه نقش تشریفاتی خود را داشت. البته عدهای از رجال او را تشویق میکردند که فعالتر وارد عرصه سیاست شود، اما احمدشاه جوان و ترسو بود و تربیت ناصرالملکی او را از سیاست و دخالت در امور بازداشته بود.
در مقابل عامل بیگانه رضاخان را روی کار آورده بود و رضاخان به مانند سگ هار، احمدشاه را میترساند و اجازه انجام اقدامی به او نمیداد و حتی برای اینکه احمدشاه را زودتر مجاب به خروج از ایران کند، چند بسته انفجاری در کاخ احمدشاه منفجر کرد.
اساساً احمدشاه علاقهای به سلطنت نداشت. او یک جوان پولداری بود که میخواست به اروپا برود و خوشگذرانی کند. نهایت نگاهش این بود که اگر شد، پادشاهی تشریفاتی، بیدردسری داشته باشد که اگر نمیشد، برایش اهمیت خاصی نداشت. به همین دلیل در برابر رضاشاه جدیتی به خرج نداد.
احمدشاه روزی هم که فرمان نخست وزیری رضاخان را امضا کرد، شرطش این بود که رضاخان هرچه زودتر مقدمات خروج او از ایران را فراهم کند و به اروپا برود. رضاخان هم همین را میخواست و این کار را انجام داد و احمدشاه را تا مرز همراهی کرد.
پس از خروج احمدشاه، موضوع جمهوری دیکتاتوری رضاخانی و مخالفت آیتالله مدرس و طرفداری از قانون اساسی مشروطیت به وجود آمد تا اینکه رضاشاه با کمک انگلیسیها به سلطنت رسید.
منبع :
https://psri.ir/?id=gy480bfp
پایان.