سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به عمار پسر یاسر فرمود ، چون گفتگوى او را با مغیره پسر شعبه شنود . ] عمار او را واگذار ، چه او چیزى از دین بر نگرفته جز آنچه آدمى را به دنیا نزدیک کردن تواند ، و به عمد خود را به شبهه‏ها در افکنده تا آن را عذرخواه خطاهاى خود گرداند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، پهلوی اول ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، مشاوره و روانشناسی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، تاریخ معاصر ایران ، رضاشاه ، پرتوی از قرآن ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، رضاخان ، تاریخ عصر پهلوی ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، پهلویها ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، شبه مدرنیته مستبدانه ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، احمد شاملو ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، مناسبتهای ملی و دینی ، ویروس کرونا؟! ، سردار سپه ، سرگرمی ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، رضاشاه ، پهلوی اول ، فروغ فرخزاد ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، توحید و رهایی ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، احمدشاملو ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، اندیشه های متعهد و انسانی ، انقلاب مشروطیت ایران ، توحید،عرفان،رهایی ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر شفیعی کدکنی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، دکترشفیعی کدکنی ، راه انسانیت ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، پرتوی از قرآن حکیم ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، فال روزانه حافظ ، فال ، فلسفه و عرفان ، گفتگو و مصاحبه ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تسلیت ، پیام توحید و رهایی ، سیاوش کسرایی ، شعر و زندگی ، علیمردان خان بختیاری ، روزها و یادها ، کلمات راهگشاء و طلایی ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، هموطن تسلیت و یاری ، مناسبتهای غم انگیز ملی ، ، هنر و ادبیات متعهد ایران ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، محمدرضاشاه پهلوی ، مرتضی کیوان ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :259
بازدید دیروز :28
کل بازدید :502425
تعداد کل یاداشته ها : 483
103/10/4
9:59 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[3] «ش56آبان1402خورشیدی»[2] «ش57-آذر1402خورشیدی»[4] «ش58-دی1402خورشیدی»[3] «ش59 -اسفند1402خورشیدی»[3] «ش60-فروردین1403خ»[1] «ش61-اردیبهشت1403خ»[1] «ش62-شهریور -1403خ»[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
یا صاحب الزمان (عج) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) مجله آرامش « تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

در قیامت چون نماز‌ها را بیارند

در ترازو نهند
و روزه‌ها را

و صدقه‌ها را همچنین؛
اما چون محبّت را بیارند
محبّت در ترازو نگنجد.
پس اصل محبّت است.
اکنون چون در خود محبّت می‌بینی
آن را بیفزای تا افزون شود.

فیه مافیه
جلال‌الدین محمد بلخی (مولانا)
به تصحیح مرحوم استاد فروزانفر
#حکایت_خوانی
____________________
کمترین تحریری از یک آرزو این است

آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی...
در قناری ها نگه کن، در قفس، تا نیک دریابی
کز چه در آن تنگناشان باز، شادی های شیرین است.
کمترین تصویری از یک زندگانی،
آب،
نان،
آواز،
ور فزون تر خواهی از آن، گاهگه پرواز
ور فزون تر خواهی از آن، شادی آغاز
ور فزون تر، باز هم خواهی، بگویم باز...
آنچنان بر ما به نان و آب، اینجا تنگ سالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد،

شوق پروازی نخواهد بود...

#شفیعی_کدکنی

______________

تو خامُشی، که بخواند؟
تو می‌روی، که بماند؟
که بر نهالکِ بی‌برگِ ما ترانه بخواند؟

زمین تهی‌ست ز رِندان،
همین تویی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی

بخوان به نام گل سرخ،
و عاشقانه بخوان:
حدیث عشق بیان کن،
بدان زبان که تو دانی

#شفیعی_‌کدکنی

____________________

گر تو خاموش بمانی
چه کسی خواهد بود؟
که گواهی دهد:
اینجا، بودند
عاشقانی که زمین را به دگر آیینی
خواستند آذین بندند
و چه شیدا بودند!

#شفیعی_کدکنی

___________________

زیباترین حرف‌ات را بگو
شکنجه‌ی پنهان سکوت‌ات را آشکاره کن..

#احمد_شاملو

________________

من بودم که سرانجام او را کنار خود نشاندم، من بودم که دستش را به دست گرفتم، و آخر سر من بودم که با وجود خودداری او، او را بوسیدم.

اما با این همه، اگرچه چشم‌هایش گذاشتند که ببوسمشان، لبانش گریختند...نه تنها به بوسیدن من رغبت و حرارتی از خود نشان ندادند، بلکه از پاسخ دادن به لبان من نیز خودداری کردند...

چرا؟ چرا؟ چرا؟

برای چه او به قدر من شوق و نیاز عاشقانه نداشت؟

و افسوس که این سؤال، فقط یک جواب می‌تواند داشته باشد؛ و آن چنین است:

"برای این که او معشوق است، نه عاشق"
مثل خون در رگ‌های من ..‌.

#احمد_شاملو
"مثل خون در رگهای من"
_______________

ما خاموش بودیم، شیخ گفت:
هفتصد‌هزار مشایخ
در ماهیت تصوف سخن گفته‌اند
تمامترین و بهترین همه قولها این است که
اِسْتعمالُ الوَقْتِ بِما هُوَ اَوْلی بِه.

اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی‌ سعید
جلد 1، صفحة 299
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
استعمال الوَقت...: کاربرد وقت است در آنچه بدان شایسته‌تر است.
#حکایت_خوانی
______________

ذکر السّیل


روز شنبه نهم ماهِ رجب میان دو نماز بارانکی خرد خرد می‌بارید چنان که زمین تَر‌گونه می‌کرد.
و گروهی از گله‌داران در میان رود غزنین فرود آمدند.
هرچند گفتند از آنجا برخیزید که مُحال بوَد بر گذرِ سیل بودن، فرمان نمی‌بردند، تا باران قوی‌تر شد، کاهل‌وار برخاستند و خویشتن را به پای آن دیوار‌ها افگندند.
و آن هم خطا بود، که بر راهِ گذر سیل بودند.
و پاسی از شب بگذشته سیلی در رسید که اقرار دادند پیران کهن که بر آن جمله یاد ندارند. و درختِ بسیار از بیخ بکنده می‌آورد و مغافصه در رسید، گلّه‌داران بجَستند و جان گرفتند.
بسیار کاروانسرای که بر رسته وی بود ویران کرد و بازار‌ها همه ناچیز شد و آب تا زیرِ قلعت آمد.
و این سیل بزرگ مردمان را چندان زیان کرد که در حسابِ هیچ شمارگیر نیاید.
و از چند ثقه زاولی شُنودم که پس از آنکه سیل بنشست مردمان زر و سیم و جامه? تباه‌شده می‌یافتند، که سیل آنجا افگنده بود، و خدای عزَّ و جل تواند دانست که به گرسنگان چه رسید از نعمت.
تاریخ بیهقی،
به تصحیح دکتر محمدجعفر یاحقی، مهدی سیدی
صص 261–259
مغافصه: به ناگاه گرفتن
#سیل

پایان قسمت دوم.


  

باز گو ای باز عرش خوش‌شکار

تا چه دیدی این زمان از کردگار

راز بگشا ای علی مرتضی

ای پس از سوء القضا حُسن القضا

باز باش ای باب رحمت تا ابد

بارگاه ما لهُ کفواً احد

 

جلال الدین محمد بلخی

مثنوی معنوی

 

1- ستایشی که مولانا از حضرت مولی المَوالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد، علی التَّحقیق بالاترین نمونه مدیح آن حضرت در تاریخِ ادبیاتِ جهانِ اسلام است.

استادمحمدرضا شفیعی کدکنی

 

2- شب قدر را پنهان کرده‌اند در میان شب‌ها؛ [همان‌طور که] بنده خدا را پنهان کرده‌اند میان مدّعیان. پنهان است نه از حقیری، بلکه از غایتِ ظاهری پنهان شده است. 

چنانکه آفتاب بر خفّاش نهان است؛ پهلویِ او نشسته و از او خبر ندارد، چون پرده محبت دنیا او را صُمّ بُکم کرده است!

مگر که رحمت فرو آید

 که انّا انزلناهُ فی لیلة القدر.

 

مقالات شمس تبریزی

تصحیح دکتر محمدعلی موحد

#حکایت_خوانی

پایان قسمت اول.


  

به نام خداوند بخشنده و مهربان

 

(تا اندیشه کنید) درباره دنیا و آخرت! و از تو در باره یتیمان سؤال مى‏کنند، بگو: «اصلاح کار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بیامیزید، (مانعى ندارد؛) آنها برادر (دینى) شما هستند.» (و همچون یک برادر با آنها رفتار کنید!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، بازمى‏شناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت مى‏اندازد؛ (و دستور مى‏دهد در عین سرپرستى یتیمان، زندگى و اموال آنها را بکلى از اموال خود، جدا سازید؛ ولى خداوند چنین نمى‏کند؛) زیرا او توانا و حکیم است. (220)

و با زنان مشرک و بت‏پرست، تا ایمان نیاورده‏اند، ازدواج نکنید! (اگر چه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسى نداشته باشید؛ زیرا) کنیز باایمان، از زن آزاد بت‏پرست، بهتر است؛ هر چند (زیبایى، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت‏پرست، تا ایمان نیاورده‏اند، در نیاورید! (اگر چه ناچار شوید آنها را به همسرى غلامان باایمان درآورید؛ زیرا) یک غلام باایمان، از یک مرد آزاد بت‏پرست، بهتر است؛ هر چند (مال و موقعیت و زیبایى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مى‏کنند؛ و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مى‏نماید، و آیات خویش را براى مردم روشن مى‏سازد؛ شاید متذکر شوند! (221)

و از تو، در باره خون حیض سؤال مى‏کنند، بگو: «چیز زیانبار و آلوده‏اى است؛ از این‏رو در حالت قاعدگى، از آنان کناره‏گیرى کنید! و با آنها نزدیکى ننماید، تا پاک شوند! و هنگامى که پاک شدند، از طریقى که خدا به شما فرمان داده، با آنها آمیزش کنید! خداوند، توبه‏کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد. (222)

زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند؛ پس هر زمان که بخواهید، مى‏توانید با آنها آمیزش کنید. و (سعى نمائید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکى براى خود، از پیش بفرستید! و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان، بشارت ده! (223)

خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید! و براى اینکه نیکى کنید، و تقوا پیشه سازید، و در میان مردم اصلاح کنید (سوگند یاد ننمایید)! و خداوند شنوا و داناست. (224)

خداوند شما را به خاطر سوگندهایى که بدون توجه یاد مى‏کنید، مؤاخذه نخواهد کرد، اما به آنچه دلهاى شما کسب کرده، (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار، یاد مى‏کنید،) مؤاخذه مى‏کند. و خداوند، آمرزنده و بردبار است. (225)

کسانى که زنان خود را «ایلاء» مى‏نمایند ( سوگند یاد مى‏کنند که با آنها ، آمیزش‏جنسى ننمایند،) حق دارند چهار ماه انتظار بکشند. (و در ضمن این چهار ماه، وضع خود را با همسر خویش، از نظر ادامه زندگى یا طلاق، روشن سازند.) اگر (در این فرصت،) بازگشت کنند، (چیزى بر آنها نیست؛ زیرا) خداوند،آمرزنده و مهربان است. (226)

و اگر تصمیم به جدایى گرفتند، (آن هم با شرایطش مانعى ندارد؛) خداوند شنوا و داناست. (227)

زنان مطلقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند! ( عده نگه دارند) و اگر به خدا و روز رستاخیز، ایمان دارند، براى آنها حلال نیست که آنچه را خدا در رحمهایشان آفریده، کتمان کنند. و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگى زناشویى) در این مدت، (از دیگران) سزاوارترند؛ در صورتى که (براستى) خواهان اصلاح باشند. و براى آنان، همانند وظایفى که بر دوش آنهاست، حقوق شایسته‏اى قرار داده شده؛ و مردان بر آنان برترى دارند؛ و خداوند توانا و حکیم است. (228)

طلاق، (طلاقى که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است؛ (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگاهدارى کند (و آشتى نماید)، یا با نیکى او را رها سازد (و از او جدا شود). و براى شما حلال نیست که چیزى از آنچه به آنها داده‏اید، پس بگیرید؛ مگر اینکه دو همسر، بترسند که حدود الهى را برپا ندارند. اگر بترسید که حدود الهى را رعایت نکنند، مانعى براى آنها نیست که زن، فدیه و عوضى بپردازد (و طلاق بگیرد). اینها حدود و مرزهاى الهى است؛ از آن، تجاوز نکنید! و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است. (229)

اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار دیگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود؛ مگر اینکه همسر دیگرى انتخاب کند (و با او، آمیزش‏جنسى نماید. در این صورت،) اگر (همسر دوم) او را طلاق گفت، گناهى ندارد که بازگشت کنند؛ (و با همسر اول، دوباره ازدواج نماید؛) در صورتى که امید داشته باشند که حدود الهى را محترم میشمرند. اینها حدود الهى است که (خدا) آن را براى گروهى که آگاهند، بیان مى‏نماید. (230)

و هنگامى که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهاى «عده‏» رسیدند، یا به طرز صحیحى آنها را نگاه دارید (و آشتى کنید)، و یا به طرز پسندیده‏اى آنها را رها سازید! و هیچ‏گاه به خاطر زیان رساندن و تعدى کردن، آنها را نگاه ندارید! و کسى که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. (و با این اعمال، و سوء استفاده از قوانین الهى،) آیات خدا را به استهزا نگیرید! و به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانى و علم و دانشى که بر شما نازل کرده، و شما را با آن، پند مى‏دهد! و از خدا بپرهیزید! و بدانید خداوند از هر چیزى آگاه است (و از نیات کسانى که از قوانین او، سوء استفاده مى‏کنند، با خبر است)! (231)

و هنگامى که زنان را طلاق دادید و عده خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید که با همسران (سابق) خویش، ازدواج کنند! اگر در میان آنان، به طرز پسندیده‏اى تراضى برقرار گردد. این دستورى است که تنها افرادى از شما، که ایمان به خدا و روز قیامت دارند، از آن، پند مى‏گیرند (و به آن، عمل مى‏کنند). این (دستور)، براى رشد (خانواده‏هاى)شما مؤثرتر، و براى شستن آلودگیها مفیدتر است؛ و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید. (232)

مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر مى‏دهند. (این) براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و بر آن کس که فرزند براى او متولد شده ( پدر)، لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد؛ حتى اگر طلاق گرفته باشد.) هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایى خود نیست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نیز لازم است این کار را انجام دهد ( هزینه مادر را در دوران شیرخوارگى تامین نماید). و اگر آن دو، با رضایت یکدیگر و مشورت، بخواهند کودک را (زودتر) از شیر بازگیرند، گناهى بر آنها نیست. و اگر (با عدم توانایى، یا عدم موافقت مادر) خواستید دایه‏اى براى فرزندان خود بگیرید، گناهى بر شما نیست؛ به شرط اینکه حق گذشته مادر را به طور شایسته بپردازید. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و بدانید خدا، به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست! (233)

و کسانى که از شما مى‏میرند و همسرانى باقى مى‏گذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند (و عده نگه دارند)! و هنگامى که به آخر مدتشان رسیدند، گناهى بر شما نیست که هر چه مى‏خواهند، در باره خودشان به طور شایسته انجام دهند (و با مرد دلخواه خود، ازدواج کنند). و خدا به آنچه عمل مى‏کنید، آگاه است. (234)

و گناهى بر شما نیست که به طور کنایه، (از زنانى که همسرانشان مرده‏اند) خواستگارى کنید، و یا در دل تصمیم بر این کار بگیرید (بدون اینکه آن را اظهار کنید). خداوند مى‏دانست شما به یاد آنها خواهید افتاد؛ (و با خواسته طبیعى شما به شکل معقول، مخالف نیست؛) ولى پنهانى با آنها قرار زناشویى نگذارید، مگر اینکه به طرز پسندیده‏اى (به طور کنایه) اظهار کنید! (ولى در هر حال،) اقدام به ازدواج ننمایید، تا عده آنها سرآید! و بدانید خداوند آنچه را در دل دارید، مى‏داند! از مخالفت او بپرهیزید! و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان، عجله نمى‏کند)! (235)

اگر زنان را قبل از آمیزش‏جنسى یا تعیین مهر، (به عللى) طلاق دهید، گناهى بر شما نیست. (و در این موقع،) آنها را (با هدیه‏اى مناسب،) بهره‏مند سازید! آن کس که توانایى دارد، به اندازه تواناییش، و آن کس که تنگدست است، به اندازه خودش، هدیه‏اى شایسته (که مناسب حال دهنده و گیرنده باشد) بدهد! و این بر نیکوکاران، الزامى است. (236)

و اگر آنان را، پیش از آن که با آنها تماس بگیرید و (آمیزش‏جنسى کنید) طلاق دهید، در حالى که مهرى براى آنها تعیین کرده‏اید، (لازم است) نصف آنچه را تعیین کرده‏اید (به آنها بدهید) مگر اینکه آنها (حق خود را) ببخشند؛ یا (در صورتى که صغیر و سفیه باشند، ولى آنها، یعنى) آن کس که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد. و گذشت کردن شما (و بخشیدن تمام مهر به آنها) به پرهیزکارى نزدیکتر است، و گذشت و نیکوکارى را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست! (237)

در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى ( نماز ظهر) کوشا باشید! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخیزید! (238)

و اگر (به خاطر جنگ، یا خطر دیگرى) بترسید، (نماز را) در حال پیاده یا سواره انجام دهید! اما هنگامى که امنیت خود را بازیافتید، خدا را یاد کنید! ( نماز را به صورت معمولى بخوانید!) همان‏گونه که خداوند، چیزهایى را که نمى‏دانستید، به شما تعلیم داد. (239)

و کسانى که از شما در آستانه مرگ قرارمى‏گیرند و همسرانى از خود به‏جا مى‏گذارند، باید براى همسران خود وصیت کنند که تا یک سال، آنها را (با پرداختن هزینه زندگى) بهره‏مند سازند؛ به شرط اینکه آنها (از خانه شوهر) بیرون نروند (و اقدام به ازدواج مجدد نکنند). و اگر بیرون روند، (حقى در هزینه ندارند؛ ولى) گناهى بر شما نیست نسبت به آنچه در باره خود، به طور شایسته انجام مى‏دهند. و خداوند، توانا و حکیم است. (240)

و براى زنان مطلقه، هدیه مناسبى لازم است (که از طرف شوهر، پرداخت گردد). این، حقى است بر مردان پرهیزکار. (241)

این چنین، خداوند آیات خود را براى شما شرح مى‏دهد؛ شاید اندیشه کنید! (242)

آیا ندیدى جمعیتى را که از ترس مرگ، از خانه‏هاى خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیمارى طاعون، از شرکت در میدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! (و به همان بیمارى، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده کرد؛ (و ماجراى زندگى آنها را درس عبرتى براى آیندگان قرار داد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان مى‏کند؛ ولى بیشتر مردم، شکر (او را) بجا نمى‏آورند. (243)

و در راه خدا، پیکار کنید! و بدانید خداوند، شنوا و داناست. (244)

کیست که به خدا «قرض الحسنه‏اى‏» دهد، (و از اموالى که خدا به او بخشیده، انفاق کند،) تا آن را براى او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزى بندگان را) محدود یا گسترده مى‏سازد؛ (و انفاق، هرگز باعث کمبود روزى آنها نمى‏شود). و به سوى او باز مى‏گردید (و پاداش خود را خواهید گرفت). (245)

آیا مشاهده نکردى جمعى از بنى اسرائیل را بعد از موسى، که به پیامبر خود گفتند: «زمامدار (و فرماندهى) براى ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم. پیامبر آنها گفت: س‏خ‏للّهشاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچى کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید!» گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالى که از خانه‏ها و فرزندانمان رانده شده‏ایم، (و شهرهاى ما به وسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شده‏اند)؟!؛ س‏ذللّه اما هنگامى که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عده کمى از آنان، همه سرپیچى کردند. و خداوند از ستمکاران، آگاه است. (246)

و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند (×طالوت×) را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته‏تریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، مى‏بخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد براى منصب‏ها) آگاه است.» (247)

و پیامبرشان به آنها گفت: «نشانه حکومت او، این است که (×صندوق عهد×) به سوى شما خواهد آمد. (همان صندوقى که) در آن، آرامشى از پروردگار شما، و یادگارهاى خاندان موسى و هارون قرار دارد؛ در حالى که فرشتگان، آن را حمل مى‏کنند. در این موضوع، نشانه‏اى (روشن) براى شماست؛ اگر ایمان داشته باشید.» (248)

و هنگامى که طالوت (به فرماندهى لشکر بنى اسرائیل منصوب شد، و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب، آزمایش مى‏کند؛ آنها (که به هنگام تشنگى،) از آن بنوشند، از من نیستند؛ و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده کمى، همگى از آن آب نوشیدند. سپس هنگامى که او، و افرادى که با او ایمان آورده بودند، (و از بوته آزمایش، سالم به‏در آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمى نفرات خود، ناراحت شدند؛ و عده‏اى) گفتند: «امروز، ما توانایى مقابله با (×جالوت×) و سپاهیان او را نداریم.» اما آنها که مى‏دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروه‏هاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروه‏هاى عظیمى پیروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامت‏کنندگان) است. (249)

و هنگامى که در برابر (×جالوت×) و سپاهیان او قرارگرفتند گفتند: «پروردگارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان! (250)

ج832(152)سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزیمت واداشتند. و «داوود» (نوجوان نیرومند و شجاعى که در لشکر «طالوت‏» بود)، «جالوت‏» را کشت؛ و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشید؛ و از آنچه مى‏خواست به او تعلیم داد. و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمى‏کرد، زمین را فساد فرامى‏گرفت، ولى خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد. (251)

اینها، آیات خداست که به حق، بر تو مى‏خوانیم؛ و تو از رسولان (ما) هستى. (252)

بعضى از آن رسولان را بر بعضى دیگر برترى دادیم؛ برخى از آنها، خدا با او سخن مى‏گفت؛ و بعضى را درجاتى برتر داد؛ و به عیسى بن مریم، نشانه‏هاى روشن دادیم؛ و او را با «روح القدس س‏ذللّه تایید نمودیم؛ (ولى فضیلت و مقام آن پیامبران، مانع اختلاف امتها نشد.) و اگر خدا مى‏خواست، کسانى که بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانه‏هاى روشن که براى آنها آمد، جنگ و ستیز نمى‏کردند؛ (اما خدا مردم را مجبور نساخته؛ و آنها را در پیمودن راه سعادت، آزاد گذارده است؛) ولى این امتها بودند که با هم اختلاف کردند؛ بعضى ایمان آوردند و بعضى کافر شدند؛ (و جنگ و خونریزى بروز کرد. و باز) اگر خدا مى‏خواست، با هم پیکار نمى‏کردند؛ ولى خداوند، آنچه را مى‏خواهد، (از روى حکمت) انجام مى‏دهد (و هیچ‏کس را به قبول چیزى مجبور نمى‏کند). (253)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از آنچه به شما روزى داده‏ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است (تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را براى خود خریدارى کنید)، و نه دوستى (و رفاقتهاى مادى سودى دارد)، و نه شفاعت؛ (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند؛ (هم به خودشان ستم مى‏کنند، هم به دیگران). (254)

هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به اوهستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرانمى‏گیرد؛ (و لحظه‏اى از تدبیر جهان هستى، غافل نمى‏ماند؛) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین، شفاعت شفاعت‏کنندگان، براى آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمى‏کاهد.) آنچه را در پیش روى آنها ( بندگان) و پشت سرشان است مى‏داند؛ (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است.) و کسى از علم او آگاه نمى‏گردد؛ جز به مقدارى که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است؛ و علم و دانش محدود دیگران، پرتوى از علم بى‏پایان و نامحدود اوست.) تخت (حکومت) او، آسمانها و زمین را دربرگرفته؛ و نگاهدارى آن دو ( آسمان و زمین )، او را خسته نمیکند. بلندى مقام و عظمت، مخصوص اوست. (255)

در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابر این، کسى که به طاغوت ( بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست. (256)

خداوند، ولى و سرپرست کسانى است که ایمان آورده‏اند؛ آنها را از ظلمتها،به سوى نور بیرون مى‏برد. (اما) کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوى ظلمتها بیرون مى‏برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. (257)

آیا ندیدى (و آگاهى ندارى از) کسى ( نمرود) که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود؛ (و بر اثر کمى ظرفیت، از باده غرور سرمست شده بود؛) هنگامى که ابراهیم گفت: «خداى من آن کسى است که زنده مى‏کند و مى‏میراند.» او گفت: س‏خ‏للّهمن نیز زنده مى‏کنم و مى‏میرانم!» (و براى اثبات این کار و مشتبه‏ساختن بر مردم دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، فرمان آزادى یکى و قتل دیگرى را داد) ابراهیم گفت: س‏خ‏للّهخداوند، خورشید را از افق مشرق مى‏آورد؛ (اگر راست مى‏گویى که حاکم بر جهان هستى تویى،) خورشید را از مغرب بیاور!» (در اینجا) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمى‏کند. (258)

یا همانند کسى که از کنار یک آبادى (ویران شده) عبور کرد، در حالى که دیوارهاى آن، به روى سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراکنده بود؛ او با خود) گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده مى‏کند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند؛ سپس زنده کرد؛ و به او گفت: «چه‏قدر درنگ کردى؟» گفت: «یک روز؛ یا بخشى از یک روز.» فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردى! نگاه کن به غذا و نوشیدنى خود (که همراه داشتى، با گذشت سالها) هیچ‏گونه تغییر نیافته است! (خدایى که یک چنین مواد فاسدشدنى را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشى شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمینان خاطر توست، و هم) براى اینکه تو را نشانه‏اى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها(ى مرکب سوارى خود نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند مى‏دهیم، و گوشت بر آن مى‏پوشانیم!» هنگامى که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت: «مى‏دانم خدا بر هر کارى توانا است‏». (259)

و (به خاطر بیاور) هنگامى را که ابراهیم گفت: «خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مى‏کنى؟» فرمود: «مگر ایمان نیاورده‏اى؟!» عرض کرد: «آرى، ولى مى‏خواهم قلبم آرامش یابد. س‏ذللّه فرمود: «در این صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب کن! و آنها را (پس از ذبح کردن،) قطعه قطعه کن (و در هم بیامیز)! سپس بر هر کوهى، قسمتى از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوى تو مى‏آیند! و بدان خداوند قادر و حکیم است؛ (هم از ذرات بدن مردگان آگاه است، و هم توانایى بر جمع آنها دارد)». (260)

کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏کنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مى‏کند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسیع، و (به همه چیز) داناست. (261)

کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏کنند، سپس به دنبال انفاقى که کرده‏اند، منت نمى‏گذارند و آزارى نمى‏رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است؛ و نه ترسى دارند، و نه غمگین مى‏شوند. (262)

گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى که آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است؛ و خداوند، بى‏نیاز و بردبار است. (263)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازید! همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى‏کند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمى‏آورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن، (قشر نازکى از) خاک باشد؛ (و بذرهایى در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند. آنها از کارى که انجام داده‏اند، چیزى به دست نمى‏آورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمى‏کند. (264)

و (کار) کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبیت (ملکات انسانى در) روح خود، انفاق مى‏کنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد کافى بهره گیرد،) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست. (265)

آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر درختان آن، نهرها بگذرد، و براى او در آن (باغ)، از هر گونه میوه‏اى وجود داشته باشد، در حالى که به سن پیرى رسیده و فرزندانى (کوچک و) ضعیف دارد؛ (در این هنگام،) گردبادى (کوبنده)، که در آن آتش (سوزانى) است، به آن برخورد کند و شعله‏ور گردد و بسوزد؟! (همین‏طور است حال کسانى که انفاقهاى خود را، با ریا و منت و آزار، باطل مى‏کنند.) این چنین خداوند آیات خود را براى شما آشکار مى‏سازد؛ شاید بیندیشید (و با اندیشه، راه حق را بیابید)! (266)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از قسمتهاى پاکیزه اموالى که (از طریق تجارت) به دست آورده‏اید، و از آنچه از زمین براى شما خارج ساخته‏ایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان)، انفاق کنید! و براى انفاق، به سراغ قسمتهاى ناپاک نروید در حالى که خود شما، (به هنگام پذیرش اموال،) حاضر نیستید آنها را بپذیرید؛ مگر از روى اغماض و کراهت! و بدانید خداوند، بى‏نیاز و شایسته ستایش است. (267)

شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستى مى‏دهد؛ و به فحشا (و زشتیها) امر مى‏کند؛ ولى خداوند وعده «آمرزش‏» و «فزونى‏» به شما مى‏دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعده‏هاى خود، وفا مى‏کند.) (268)

(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى‏دهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمى‏کنند، و) متذکر نمى‏گردند. (269)

و هر چیز را که انفاق مى‏کنید، یا (اموالى را که) نذر کرده‏اید (در راه‏خدا انفاق کنید)، خداوند آنها را مى‏داند. و ستمگران یاورى ندارند. (270)

اگر انفاقها را آشکار کنید، خوب است! و اگر آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید، براى شما بهتر است! و قسمتى از گناهان شما را مى‏پوشاند؛ (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهید شد.) و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است. (271)

هدایت آنها (به‏طور اجبار،) بر تو نیست؛ (بنابر این، ترک انفاق به غیر مسلمانان، براى اجبار به اسلام، صحیح نیست؛) ولى خداوند، هر که را بخواهد (و شایسته بداند)، هدایت مى‏کند. و آنچه را از خوبیها و اموال انفاق مى‏کنید، براى خودتان است؛ (ولى) جز براى رضاى خدا، انفاق نکنید! و آنچه از خوبیها انفاق مى‏کنید، (پاداش آن) به طور کامل به شما داده مى‏شود؛ و به شما ستم نخواهد شد. (272)

(انفاق شما، مخصوصا باید) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته‏اند؛ (و توجه به آیین خدا، آنها را از وطنهاى خویش آواره ساخته؛ و شرکت در میدان جهاد، به آنها اجازه نمى‏دهد تا براى تامین هزینه زندگى، دست به کسب و تجارتى بزنند؛) نمى‏توانند مسافرتى کنند (و سرمایه‏اى به دست آورند؛) و از شدت خویشتن‏دارى، افراد ناآگاه آنها را بى‏نیاز مى‏پندارند؛ اما آنها را از چهره‏هایشان مى‏شناسى؛ و هرگز با اصرار چیزى از مردم نمى‏خواهند. (این است مشخصات آنها!) و هر چیز خوبى در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است. (273)

آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق مى‏کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مى‏شوند. (274)

کسانى که ربا مى‏خورند، (در قیامت) برنمى‏خیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده (و نمى‏تواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهى زمین مى‏خورد، گاهى بپا مى‏خیزد). این، به خاطر آن است که گفتند: «داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتى میان آن دو نیست.)» در حالى که خدا بیع را حلال کرده، و ربا را حرام! (زیرا فرق میان این دو، بسیار است.) و اگر کسى اندرز الهى به او رسد، و (از رباخوارى) خوددارى کند، سودهایى که در سابق ( قبل از نزول حکم تحریم) به دست آورده، مال اوست؛ (و این حکم، گذشته را شامل نمى‏گردد؛) و کار او به خدا واگذار مى‏شود؛ (و گذشته او را خواهد بخشید.) اما کسانى که بازگردند (و بار دیگر مرتکب این گناه شوند)، اهل آتشند؛ و همیشه در آن مى‏مانند. (275)

خداوند، ربا را نابود مى‏کند؛ و صدقات را افزایش مى‏دهد! و خداوند، هیچ انسان ناسپاس گنهکارى را دوست نمى‏دارد. (276)

کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مى‏شوند. (277)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها کنید؛ اگر ایمان دارید! (278)

اگر (چنین) نمى‏کنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد! و اگر توبه کنید، سرمایه‏هاى شما، از آن شماست ( اصل سرمایه، بدون سود)؛ نه ستم مى‏کنید، و نه بر شما ستم وارد مى‏شود. (279)

و اگر (بدهکار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایى، مهلت دهید! (و در صورتى که براستى قدرت پرداخت را ندارد،) براى خدا به او ببخشید بهتر است؛ اگر (منافع این کار را) بدانید! (280)

و از روزى بپرهیزید (و بترسید) که در آن روز، شما را به سوى خدا بازمى‏گردانند؛ سپس به هر کس، آنچه انجام داده، به طور کامل باز پس داده مى‏شود، و به آنها ستم نخواهد شد. (چون هر چه مى‏بینند، نتایج اعمال خودشان است.) (281)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که بدهى مدت‏دارى (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید! و باید نویسنده‏اى از روى عدالت، (سند را) در میان شما بنویسد! و کسى که قدرت بر نویسندگى دارد، نباید از نوشتن -همان طور که خدا به او تعلیم داده- خوددارى کند! پس باید بنویسد، و آن کس که حق بر عهده اوست، باید املا کند، و از خدا که پروردگار اوست بپرهیزد، و چیزى را فروگذار ننماید! و اگر کسى که حق بر ذمه اوست، سفیه (یا از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،) توانایى بر املاکردن ندارد، باید ولى او (به جاى او،) با رعایت عدالت، املا کند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حق) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانى که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید! (و این دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند،) تا اگر یکى انحرافى یافت، دیگرى به او یادآورى کند. و شهود نباید به هنگامى که آنها را (براى شهادت) دعوت مى‏کنند، خوددارى نمایند! و از نوشتن (بدهى خود،) چه کوچک باشد یا بزرگ،ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید)! این، در نزد خدا به عدالت نزدیکتر، و براى شهادت مستقیم تر، و براى جلوگیرى از تردید و شک (و نزاع و گفتگو) بهتر مى‏باشد؛ مگر اینکه داد و ستد نقدى باشد که بین خود، دست به دست مى‏کنید. در این صورت، گناهى بر شما نیست که آن را ننویسید. ولى هنگامى که خرید و فروش (نقدى) مى‏کنید، شاهد بگیرید! و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویى،) زیانى برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شده‏اید. از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم مى‏دهد؛ خداوند به همه چیز داناست. (282)

و اگر در سفر بودید، و نویسنده‏اى نیافتید، گروگان بگیرید! (گروگانى که در اختیار طلبکار قرار گیرد.) و اگر به یکدیگر اطمینان (کامل) داشته باشید، (گروگان لازم نیست، و) باید کسى که امین شمرده شده (و بدون گروگان، چیزى از دیگرى گرفته)، امانت (و بدهى خود را بموقع) بپردازد؛ و از خدایى که پروردگار اوست. بپرهیزد! و شهادت را کتمان نکنید! و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار است. و خداوند، به آنچه انجام مى‏دهید، داناست. (283)

آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. و (از این رو) اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه مى‏کند.سپس هر کس را بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، مى‏بخشد؛ و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات مى‏کند. و خداوند به همه چیز قدرت دارد. (284)

پیامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، کاملا مؤمن مى‏باشد.) و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آورده‏اند؛ (و مى‏گویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمى‏گذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داریم)؛ و بازگشت (ما) به سوى توست.» (285)

خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمى‏کند. (انسان،) هر کار (نیکى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر کار (بدى) کند، به زیان خود کرده است. (مؤمنان مى‏گویند:) پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینى بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان،) بر کسانى که پیش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایى، پس ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان! (286)


  

{ به نام خداوند بخشنده و مهربان }

 

و در راه خدا، با کسانى که با شما مى‏جنگند، نبرد کنید! و از حد تجاوز نکنید ، که خدا تعدى‏کنندگان را دوست نمى‏دارد! (190)

و آنها را ( بت پرستانى که از هیچ گونه جنایتى ابا ندارند) هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند ( مکه)، آنها را بیرون کنید! و فتنه (و بت پرستى) از کشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نکنید! مگر اینکه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید! چنین است جزاى کافران! (191)

و اگر خوددارى کردند، خداوند آمرزنده و مهربان است. (192)

و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند؛ و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدى جز بر ستمکاران روا نیست. (193)

ماه حرام، در برابر ماه حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند، و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید.) و تمام حرامها، (قابل) قصاص است. و (به طور کلى) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدى کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روى ننمایید)! و بدانید خدا با پرهیزکاران است! (194)

و در راه خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکى کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست مى‏دارد. (195)

و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانید! و اگر محصور شدید، (و مانعى مانند ترس از دشمن یا بیمارى، اجازه نداد که پس از احرام‏بستن، وارد مکه شوید،) آنچه از قربانى فراهم شود (ذبح کنید، و از احرام خارج شوید)! و سرهاى خود را نتراشید، تا قربانى به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)! و اگر کسى از شما بیمار بود، و یا ناراحتى در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) باید فدیه و کفاره‏اى از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندى بدهد! و هنگامى که (از بیمارى و دشمن) در امان بودید، هر کس با ختم عمره، حج را آغاز کند، آنچه از قربانى براى او میسر است (ذبح کند)! و هر که نیافت، سه روز در ایام حج، و هفت‏روز هنگامى که باز مى‏گردید، روزه بدارد! این، ده روز کامل است. (البته) این براى کسى است که خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد ( اهل مکه و اطراف آن نباشد). و از خدا بپرهیزید! و بدانید که او، سخت‏کیفر است! (196)

حج، در ماه‏هاى معینى است! و کسانى که (با بستن احرام، و شروع به مناسک حج،) حج را بر خود فرض کرده‏اند، (باید بدانند که) در حج، آمیزش جنسى با زنان، و گناه و جدال نیست! و آنچه از کارهاى نیک انجام دهید، خدا آن را مى‏داند. و زاد و توشه تهیه کنید، که بهترین زاد و توشه، پرهیزکارى است! و از من بپرهیزید اى خردمندان! (197)

گناهى بر شما نیست که از فضل پروردگارتان (و از منافع اقتصادى در ایام حج) طلب کنید (که یکى از منافع حج، پى ریزى یک اقتصاد صحیح است). و هنگامى که از «عرفات‏» کوچ کردید، خدا را نزد «مشعر الحرام‏» یاد کنید! او را یاد کنید همان‏طور که شما را هدایت نمود و قطعا شما پیش از این، از گمراهان بودید. (198)

سپس از همان‏جا که مردم کوچ مى‏کنند، (به سوى سرزمین منى) کوچ کنید! و از خداوند، آمرزش بطلبید، که خدا آمرزنده مهربان است! (199)

و هنگامى که مناسک (حج) خود را انجام دادید، خدا را یاد کنید، همانند یادآورى از پدرانتان (آن‏گونه که رسم آن زمان بود) بلکه از آن هم بیشتر! (در این مراسم ، مردم دو گروهند:) بعضى از مردم مى‏گویند: «خداوندا! به ما در دنیا، (×نیکى×) عطا کن!» ولى در آخرت، بهره‏اى ندارند. (200)

و بعضى مى‏گویند: «پروردگارا! به ما در دنیا (×نیکى×) عطا کن! و در آخرت نیز (×نیکى×) مرحمت فرما! و ما را از عذاب آتش نگاه دار!» (201)

آنها از کار (و دعاى) خود، نصیب و بهره‏اى دارند؛ و خداوند، سریع الحساب است. (202)

و خدا را در روزهاى معینى یاد کنید! (روزهاى 11 و 12 و 13 ماه ذى حجه). و هر کس شتاب کند، (و ذکر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهى بر او نیست، و هر که تاخیر کند، (و سه روز انجام دهد نیز) گناهى بر او نیست؛ براى کسى که تقوا پیشه کند. و از خدا بپرهیزید! و بدانید شما به سوى او محشور خواهید شد! (203)

و از مردم، کسانى هستند که گفتار آنان، در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى‏شود؛ (در ظاهر، اظهار محبت شدید مى‏کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى‏گیرند. (این در حالى است که) آنان، سرسخت‏ترین دشمنانند. (204)

(نشانه آن، این است که) هنگامى که روى‏برمى‏گردانند (و از نزد تو خارج مى‏شوند)، در راه فساد در زمین، کوشش مى‏کنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود مى‏سازند؛ (با اینکه مى‏دانند) خدا فساد را دوست نمى‏دارد. (205)

و هنگامى که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر مى‏شود)، و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه مى‏کشاند. آتش دوزخ براى آنان کافى است؛ و چه بد جایگاهى است! (206)

بعضى از مردم (با ایمان و فداکار، همچون على (ع) در «لیلة المبیت‏» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. (207)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید همگى در صلح و آشتى درآیید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست (208)

و اگر بعد از این همه نشانه‏هاى روشن، که براى شما آمده است، لغزش کردید (و گمراه شدید)، بدانید (از چنگال عدالت خدا، فرار نتوانید کرد؛) که خداوند، توانا و حکیم است. (209)

آیا (پیروان فرمان شیطان، پس از این همه نشانه‏ها و برنامه‏هاى روشن) انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، در سایه‏هائى از ابرها به سوى آنان بیایند (و دلایل تازه‏اى در اختیارشان بگذارند؟! با اینکه چنین چیزى محال است!) و همه چیز انجام شده، و همه کارها به سوى خدا بازمى‏گردد. (210)

از بنى اسرائیل بپرس: «چه اندازه نشانه‏هاى روشن به آنها دادیم؟» (ولى آنان، نعمتها و امکانات مادى و معنوى را که خداوند در اختیارشان گذاشته بود، در راه غلط به کار گرفتند.) و کسى که نعمت خدا را، پس از آن که به سراغش آمد، تبدیل کند (و در مسیر خلاف به کار گیرد، گرفتار عذاب شدید الهى خواهد شد) که خداوند شدید العقاب است. (211)

زندگى دنیا براى کافران زینت داده شده است، از این‏رو افراد باایمان را (که گاهى دستشان تهى است)، مسخره مى‏کنند؛ در حالى که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند؛ (چراکه ارزشهاى حقیقى در آنجا آشکار مى‏گردد، و صورت عینى به خود مى‏گیرد؛) و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزى مى‏دهد. (212)

مردم (در آغاز) یک دسته بودند؛ (و تضادى در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مى‏کرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند؛) تنها (گروهى از) کسانى که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانه‏هاى روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف کردند. خداوند ، آنهایى را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (اما افراد بى‏ایمان، همچنان در گمراهى و اختلاف، باقى ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مى‏کند. (213)

آیا گمان کردید داخل بهشت مى‏شوید، بى‏آنکه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یارى خدا کى خواهد آمد؟!» (در این هنگام، تقاضاى یارى از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یارى خدا نزدیک است! (214)

از تو سؤال مى‏کنند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: «هر خیر و نیکى (و سرمایه سودمند مادى و معنوى) که انفاق مى‏کنید، باید براى پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.» و هر کار خیرى که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است.( لازم نیست تظاهر کنید، او مى‏داند). (215)

جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد؛ در حالى که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانید. (216)

از تو، در باره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال مى‏کنند؛ بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است؛ ولى جلوگیرى از راه خدا (و گرایش مردم به آیین حق) و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک احترام مسجد الحرام، و اخراج ساکنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است؛ و ایجاد فتنه، (و محیط نامساعد، که مردم را به کفر، تشویق و از ایمان بازمى‏دارد) حتى از قتل بالاتر است. و مشرکان، پیوسته با شما مى‏جنگند ، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند؛ ولى کسى که از آیینش برگردد ، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، برباد مى‏رود؛ و آنان اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود. (217)

کسانى که ایمان آورده و کسانى که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده‏اند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است. (218)

در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‏کنند، بگو: «در آنها گناه و زیان بزرگى است؛ و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد؛ (ولى) گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو مى‏پرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندى خود.» اینچنین خداوند آیات را براى شما روشن مى‏سازد، شاید اندیشه کنید! (219)


  

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

و آیا چنین نیست که هر بار آنها (یهود) پیمانى (با خدا و پیامبر)بستند، جمعى آن را دور افکندند (و مخالفت کردند.) آرى، بیشتر آنان ایمان نمى‏آورند. (100)

و هنگامى که فرستاده‏اى از سوى خدا به سراغشان آمد، و با نشانه‏هایى که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان که به آنها کتاب (آسمانى) داده شده بود ، کتاب خدا را پشت سر افکندند؛ گویى هیچ از آن خبر ندارند!! (101)

و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى‏خواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولى شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت‏» و «ماروت‏»، نازل شد پیروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد مى‏دادند. و) به هیچ کس چیزى یاد نمى‏دادند، مگر اینکه از پیش به او مى‏گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مى‏آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند؛ ولى هیچ گاه نمى‏توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند. آنها قسمتهایى را فرامى‏گرفتند که به آنان زیان مى‏رسانید و نفعى نمى‏داد. و مسلما مى‏دانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‏اى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى‏دانستند!! (102)

و اگر آنها ایمان مى‏آوردند و پرهیزکارى پیشه مى‏کردند، پاداشى که نزد خداست ، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند!! (103)

اى افراد باایمان! (هنگامى که از پیغمبر تقاضاى مهلت براى درک آیات قرآن مى‏کنید) نگویید: ؛ س‏خ‏للّهراعنا»؛ بلکه بگویید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنى «ما را مهلت بده!»، و هم به معنى «ما را تحمیق کن!» مى‏باشد؛ و دستاویزى براى دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده مى‏شود) بشنوید! و براى کافران (و استهزاکنندگان) عذاب دردناکى است. (104)

کافران اهل کتاب، و (همچنین) مشرکان، دوست ندارند که از سوى خداوند، خیر و برکتى بر شما نازل گردد؛ در حالى که خداوند، رحمت خود را به هر کس بخواهد ، اختصاص مى‏دهد؛ و خداوند، صاحب فضل بزرگ است. (105)

هر حکمى را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تاخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را مى‏آوریم. آیا نمى‏دانستى که خداوند بر هر چیز توانا است؟! (106)

آیا نمى‏دانستى که حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلى در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولى و یاورى براى شما نیست. (و اوست که مصلحت شما را مى‏داند و تعیین مى‏کند). (107)

آیا مى‏خواهید از پیامبر خود، همان‏تقاضاى (نامعقولى را) بکنید که پیش از این، از موسى کردند؟! (و با این بهانه‏جویى‏ها، از ایمان آوردن سر باز زدند.) کسى که کفر را به جاى ایمان بپذیرد، از راه مستقیم (عقل و فطرت) گمراه شده است. (108)

بسیارى از اهل کتاب، از روى حسد -که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو مى‏کردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند؛ با اینکه حق براى آنها کاملا روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید؛ تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد؛ خداوند بر هر چیزى تواناست. (109)

و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید؛ و هر کار خیرى را براى خود از پیش مى‏فرستید، آن را نزد خدا (در سراى دیگر) خواهید یافت؛ خداوند به اعمال شما بیناست. (110)

آنها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» این آرزوى آنهاست! بگو: «اگر راست مى‏گویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید!» (111)

آرى، کسى که روى خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى‏شوند. (بنابر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهى نیست.) (112)

یهودیان‏گفتند: «مسیحیان هیچ موقعیتى (نزد خدا) ندارند»، و مسیحیان نیز گفتند: «یهودیان هیچ موقعیتى ندارند (و بر باطلند)»؛ در حالى که هر دو دسته، کتاب آسمانى را مى‏خوانند (و باید از این گونه تعصبها برکنار باشند)افراد نادان (دیگر، همچون مشرکان) نیز، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قیامت، در باره آنچه در آن اختلاف داشتند، داورى مى‏کند. (113)

کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى کرد و سعى در ویرانى آنها نمود؟! شایسته نیست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد این (کانونهاى عبادت) شوند. بهره آنها در دنیا (فقط)رسوایى است و در سراى دیگر، عذاب عظیم (الهى)!! (114)

مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بى‏نیاز و داناست! (115)

و (یهود و نصارى و مشرکان) گفتند: «خداوند، فرزندى براى خود انتخاب کرده است‏»! -منزه است او- بلکه آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست؛ و همه در برابر او خاضعند! (116)

هستى بخش آسمانها و زمین اوست! و هنگامى که فرمان وجود چیزى را صادر کند، تنها مى‏گوید: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مى‏شود. (117)

افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمى‏گوید؟! و یا چرا آیه و نشانه‏اى براى خود ما نمى‏آید؟ !» پیشینیان آنها نیز، همین گونه سخن مى‏گفتند؛ دلها و افکارشان مشابه یکدیگر است؛ ولى ما (به اندازه کافى) آیات و نشانه‏ها را براى اهل یقین (و حقیقت‏جویان) روشن ساخته‏ایم. (118)

ما تو را به حق، براى بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم؛ و تو مسئول (گمراهى) دوزخیان (پس از ابلاغ رسالت) نیستى! (119)

هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‏هاى آنها شوى، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شده‏اى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود. (120)

کسانى که کتاب آسمانى به آنها داده‏ایم ( یهود و نصارى) آن را چنان که شایسته آن است مى‏خوانند؛ آنها به پیامبر اسلام ایمان مى‏آورند؛ و کسانى که به او کافر شوند، زیانکارند. (121)

اى بنى اسرائیل! نعمت مرا، که به شما ارزانى داشتم، به یاد آورید! و(نیز به خاطر آورید) که من شما را بر جهانیان برترى بخشیدم! (122)

از روزى بترسید که هیچ کس از دیگرى دفاع نمى‏کند؛ و هیچ‏گونه عوضى از او قبول نمى‏شود؛ و شفاعت، او را سود نمى‏دهد؛ و (از هیچ سوئى) یارى نمى‏شوند! (123)

(به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمى‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)». (124)

و (به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم! و (براى تجدید خاطره،) از مقام ابراهیم، عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: «خانه مرا براى طواف‏کنندگان و مجاوران و رکوع‏کنندگان و سجده‏کنندگان، پاک و پاکیزه کنید!» (125)

و (به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! این سرزمین را شهر امنى قرار ده! و اهل آن را -آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آورده‏اند- از ثمرات (گوناگون)، روزى ده! س‏ذللّه (گفت:) «ما دعاى تو را اجابت کردیم؛ و مؤمنان را از انواع برکات، بهره‏مند ساختیم؛ (اما به آنها که کافر شدند، بهره کمى خواهیم داد؛ سپس آنها را به عذاب آتش مى‏کشانیم؛ و چه بد سرانجامى دارند» (126)

و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم و اسماعیل، پایه‏هاى خانه (کعبه) را بالا مى‏بردند، (و مى‏گفتند:) «پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایى! (127)

پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر ، که تو توبه‏پذیر و مهربانى! (128)

پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار، قادرى)!» (129)

چز افراد سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم، (با آن پاکى و درخشندگى،) روى‏گردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم؛ و او در جهان دیگر، از صالحان است. (130)

در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! (و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت؛ و) گفت: «در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.» (131)

و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند؛ (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است؛ و شما، جز به آیین اسلام ( تسلیم در برابر فرمان خدا) از دنیا نروید!» (132)

آیا هنگامى که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟! در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را مى‏پرستید؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم.» (133)

آنها امتى بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست؛ و شما هیچ‏گاه مسئول اعمال آنها نخواهید بود. (134)

(اهل کتاب) گفتند: «یهودى یا مسیحى شوید، تا هدایت یابید!» بگو: «(این آیینهاى تحریف شده، هرگز نمى‏تواند موجب هدایت گردد،) بلکه از آیین خالص ابراهیم پیروى کنید! و او هرگز از مشرکان نبود!» (135)

بگویید: «ما به خدا ایمان آورده‏ایم؛ و به آنچه بر ما نازل شده؛ و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید ، و (همچنین) آنچه به موسى و عیسى و پیامبران (دیگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایى قائل نمى‏شویم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم؛ (و تعصبات نژادى و اغراض شخصى، سبب نمى‏شود که بعضى را بپذیریم و بعضى را رها کنیم.)» (136)

اگر آنها نیز به مانند آنچه شما ایمان آورده‏اید ایمان بیاورند، هدایت یافته‏اند؛ و اگر سرپیچى کنند، از حق جدا شده‏اند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مى‏کند؛ و او شنونده و داناست. (137)

رنگ خدایى (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام؛) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مى‏کنیم. (138)

بگو: «آیا در باره خداوند با ما محاجه مى‏کنید؟! در حالى که او، پروردگار ما و شماست؛ و اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست؛ و ما او را با اخلاص پرستش مى‏کنیم، (و موحد خالصیم) .» (139)

یا مى‏گویید: «ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودى یا نصرانى بودند»؟! بگو: س‏خ‏للّهشما بهتر مى‏دانید یا خدا؟! (و با اینکه مى‏دانید آنها یهودى یا نصرانى نبودند، چرا حقیقت را کتمان مى‏کنید؟)» و چه کسى ستمکارتر است از آن کس که گواهى و شهادت الهى را که نزد اوست، کتمان مى‏کند؟! و خدا از اعمال شما غافل نیست. (140)

(به هر حال) آنها امتى بودند که درگذشتند. آنچه کردند، براى خودشان است؛ و آنچه هم شما کرده‏اید، براى خودتان است؛ و شما مسئول اعمال آنها نیستید. (141)

به زودى سبک‏مغزان از مردم مى‏گویند: «چه چیز آنها ( مسلمانان) را، از قبله‏اى که بر آن بودند، بازگردانید؟!» بگو: «مشرق و مغرب، از آن خداست؛ خدا هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مى‏کند.» (142)

همان‏گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه‏اى قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط؛) تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبله‏اى را که قبلا بر آن بودى، تنها براى این قرار دادیم که افرادى که از پیامبر پیروى مى‏کنند، از آنها که به جاهلیت بازمى‏گردند، مشخص شوند. و مسلما این حکم، جز بر کسانى که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود. (این را نیز بدانید که نمازهاى شما در برابر قبله سابق، صحیح بوده است؛) و خدا هرگز ایمان ( نماز) شما را ضایع نمى‏گرداند؛ زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است. (143)

نگاه‏هاى انتظارآمیز تو را به سوى آسمان (براى تعیین قبله نهایى) مى‏بینیم! اکنون تو را به سوى قبله‏اى که از آن خشنود باشى، باز مى‏گردانیم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام کن! و هر جا باشید، روى خود را به سوى آن بگردانید! و کسانى که کتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مى‏دانند این فرمان حقى است که از ناحیه پروردگارشان صادر شده؛ (و در کتابهاى خود خوانده‏اند که پیغمبر اسلام، به سوى دو قبله، نماز مى‏خواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفى داشتن این آیات) غافل نیست! (144)

سوگند که اگر براى (این گروه از) اهل کتاب، هرگونه آیه (و نشانه و دلیلى) بیاورى، از قبله تو پیروى نخواهند کرد؛ و تو نیز، هیچ‏گاه از قبله آنان، پیروى نخواهى نمود. (آنها نباید تصور کنند که بار دیگر، تغییر قبله امکان‏پذیر است!) و حتى هیچ‏یک از آنها، پیروى از قبله دیگرى نخواهد کرد! و اگر تو، پس از این آگاهى، متابعت هوسهاى آنها کنى، مسلما از ستمگران خواهى بود! (145)

کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده‏ایم، او ( پیامبر) را همچون فرزندان خود مى‏شناسند؛ (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه کتمان مى‏کنند! (146)

این (فرمان تغییر قبله) حکم حقى از طرف پروردگار توست، بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان در آن مباش! (147)

هر طایفه‏اى قبله‏اى دارد که خداوند آن را تعیین کرده است؛ (بنابراین، زیاد در باره قبله گفتگو نکنید! و به جاى آن،) در نیکى‏ها و اعمال خیر، بر یکدیگر سبقت جویید! هر جا باشید، خداوند همه شما را (براى پاداش و کیفر در برابر اعمال نیک و بد، در روز رستاخیز،) حاضر مى‏کند؛ زیرا او، بر هر کارى تواناست. (148)

از هر جا (و از هر شهر و نقطه‏اى) خارج شدى، (به هنگام نماز،) روى خود را به جانب «مسجد الحرام‏» کن! این دستور حقى از طرف پروردگار توست! و خداوند، از آنچه انجام مى‏دهید، غافل نیست! (149)

و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روى خود را به سوى آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمى‏دارند،) دلیلى بر ضد شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانه‏هاى پیامبر، که در کتب آسمانى پیشین آمده، این است که او، به سوى دو قبله، نماز مى‏خواند.) از آنها نترسید! و (تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید! (150)

همان‏گونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم،) رسولى از خودتان در میان شما فرستادیم؛ تا آیات ما را بر شما بخواند؛ و شما را پاک کند؛ و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد؛ و آنچه را نمى‏دانستید، به شما یاد دهد. (151)

پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم! و شکر مرا گویید و (در برابر نعمتهایم) کفران نکنید! (152)

اى افرادى که ایمان آورده‏اید! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است. (153)

و به آنها که در راه خدا کشته مى‏شوند، مرده نگویید! بلکه آنان زنده‏اند،ولى شما نمى‏فهمید! (154)

قطعا همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوه‏ها، آزمایش مى‏کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‏کنندگان! (155)

آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى‏رسد، مى‏گویند: «ما از آن خدائیم؛ و به سوى او بازمى‏گردیم!» (156)

اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایت‏یافتگان! (157)

«صفا» و «مروه‏» از شعائر (و نشانه‏هاى) خداست! بنابراین، کسانى که حج خانه خدا و یا عمره انجام مى‏دهند، مانعى نیست که بر آن دو طواف کنند؛ (و سعى صفا و مروه انجام دهند. و هرگز اعمال بى‏رویه مشرکان، که بتهایى بر این دو کوه نصب کرده بودند، از موقعیت این دو مکان مقدس نمى‏کاهد!) و کسى که فرمان خدا را در انجام کارهاى نیک اطاعت کند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار، و (از افعال وى) آگاه است. (158)

کسانى که دلایل روشن، و وسیله هدایتى را که نازل کرده‏ایم، بعد از آنکه در کتاب براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مى‏کند؛ و همه لعن‏کنندگان نیز، آنها را لعن مى‏کنند؛ (159)

مگر آنها که توبه و بازگشت کردند، و (اعمال بد خود را، با اعمال نیک،) اصلاح نمودند، (و آنچه را کتمان کرده بودند؛ آشکار ساختند؛) من توبه آنها را مى‏پذیرم؛ که من تواب و رحیمم. (160)

کسانى که کافر شدند، و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود! (161)

همیشه در آن (لعن و دورى از رحمت پروردگار) باقى مى‏مانند؛ نه در عذاب آنان تخفیف داده مى‏شود، و نه مهلتى خواهند داشت! (162)

و خداى شما، خداوند یگانه‏اى است، که غیر از او معبودى نیست! اوست بخشنده و مهربان (و داراى رحمت عام و خاص)! (163)

در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب‏و روز، و کشتیهایى که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایى که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانه‏هایى است (از ذات پاک خدا و یگانگى او) براى مردمى که عقل دارند و مى‏اندیشند! (164)

بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مى‏کنند؛ و آنها را همچون خدا دوست مى‏دارند. اما آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودى غیر خدا برگزیدند،) هنگامى که عذاب (الهى) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام قدرت ، از آن خداست؛ و خدا داراى مجازات شدید است؛ (نه معبودهاى خیالى که از آنها مى‏هراسند.) (165)

در آن هنگام، رهبران (گمراه و گمراه‏کننده) از پیروان خود، بیزارى مى‏جویند؛ و کیفر خدا را مشاهده مى‏کنند؛ و دستشان از همه جا کوتاه مى‏شود. (166)

و (در این هنگام) پیروان مى‏گویند: «کاش بار دیگر به دنیا برمى‏گشتیم، تا از آنها ( پیشوایان گمراه) بیزارى جوییم، آن چنان که آنان (امروز) از ما بیزارى جستند! (آرى،) خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت‏زایى به آنان نشان مى‏دهد؛ و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد! (167)

اى مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست! (168)

او شما را فقط به بدیها و کار زشت فرمان مى‏دهد؛ (و نیز دستور مى‏دهد) آنچه را که نمى‏دانید، به خدا نسبت دهید. (169)

و هنگامى که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید!» مى‏گویند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مى‏نماییم.» آیا اگر پدران آنها، چیزى نمى‏فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروى خواهند کرد)؟! (170)

مثل (تو در دعوت) کافران، بسان کسى است که (گوسفندان و حیوانات را براى نجات از چنگال خطر،) صدا مى‏زند؛ ولى آنها چیزى جز سر و صدا نمى‏شنوند؛ (و حقیقت و مفهوم گفتار او را درک نمى‏کنند. این کافران، در واقع) کر و لال و نابینا هستند؛ از این رو چیزى نمى‏فهمند! (171)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از نعمتهاى پاکیزه‏اى که به شما روزى داده‏ایم، بخورید و شکر خدا را بجا آورید؛ اگر او را پرستش مى‏کنید! (172)

خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غیر خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولى) آن کس که مجبور شود، در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نیست؛ (و مى‏تواند براى حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند بخشنده و مهربان است. (173)

کسانى که کتمان مى‏کنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده، و آن را به بهاى کمى مى‏فروشند، آنها جز آتش چیزى نمى‏خورند؛ (و هدایا و اموالى که از این رهگذر به دست مى‏آورند، در حقیقت آتش سوزانى است.) و خداوند، روز قیامت، با آنها سخن نمى‏گوید؛ و آنان را پاکیزه نمى‏کند؛ و براى آنها عذاب دردناکى است. (174)

اینان، همانهایى هستند که گمراهى را با هدایت، و عذاب را با آمرزش، مبادله کرده‏اند؛ راستى چقدر در برابر عذاب خداوند، شکیبا هستند!! (175)

اینها، به خاطر آن است که خداوند، کتاب (آسمانى) را به حق، (و توام با نشانه‏ها و دلایل روشن،) نازل کرده؛ و آنها که در آن اختلاف مى‏کنند، (و با کتمان و تحریف، اختلاف به وجود مى‏آورند،) در شکاف و (پراکندگى) عمیقى قرار دارند. (176)

نیکى، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) روى خود را به سوى مشرق و (یا) مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغییر آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازید؛) بلکه نیکى (و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز ، و فرشتگان، و کتاب (آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال (خود) را، با همه علاقه‏اى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مى‏کند؛ نماز را برپا مى‏دارد و زکات را مى‏پردازد؛ و (همچنین) کسانى که به عهد خود -به هنگامى که عهد بستند-وفا مى‏کنند؛ و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مى‏دهند؛ اینها کسانى هستند که راست مى‏گویند؛ و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اینها هستند پرهیزکاران! (177)

اى افرادى که ایمان آورده‏اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر کسى از سوى برادر (دینى) خود، چیزى به او بخشیده شود، (و حکم قصاص او، تبدیل به خونبها گردد،) باید از راه پسندیده پیروى کند. (و صاحب خون، حال پرداخت کننده دیه را در نظر بگیرد.) و او ( قاتل) نیز، به نیکى دیه را (به ولى مقتول) بپردازد؛ (و در آن، مسامحه نکند.) این، تخفیف و رحمتى است از ناحیه پروردگار شما! و کسى که بعد از آن، تجاوز کند، عذاب دردناکى خواهد داشت. (178)

و براى شما در قصاص، حیات و زندگى است، اى صاحبان خرد! شاید شما تقوا پیشه کنید. (179)

بر شما نوشته شده: «هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبى ( مالى) از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقى است بر پرهیزکاران!» (180)

پس کسانى که بعد از شنیدنش آن را تغییر دهند، گناه آن، تنها بر کسانى است که آن (وصیت) را تغییر مى‏دهند؛ خداوند، شنوا و داناست. (181)

و کسى که از انحراف وصیت کننده (و تمایل یک‏جانبه او به بعض ورثه)، یا از گناه او (که مبادا وصیت به کار خلافى کند) بترسد، و میان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نیست؛ (و مشمول حکم تبدیل وصیت نمى‏باشد.) خداوند، آمرزنده و مهربان است. (182)

اى افرادى که ایمان آورده‏اید! روزه بر شما نوشته شده، همان‏گونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید. (183)

چند روز معدودى را (باید روزه بدارید!) و هر کس از شما بیمار یا مسافر باشد تعدادى از روزهاى دیگر را (روزه بدارد) و بر کسانى که روزه براى آنها طاقت‏فرساست؛ (همچون بیماران مزمن، و پیرمردان و پیرزنان،) لازم است کفاره بدهند: مسکینى را اطعام کنند؛ و کسى که کار خیرى انجام دهد، براى او بهتر است؛ و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانید! (184)

(روزه، در چند روز معدود) ماه رمضان است؛ ماهى که قرآن، براى راهنمایى مردم ، و نشانه‏هاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن کس که بیمار یا در سفر است، روزهاى دیگرى را به جاى آن، روزه بگیرد! خداوند، راحتى شما را مى‏خواهد، نه زحمت شما را! هدف این است که این روزها را تکمیل کنید؛ و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده، بزرگ بشمرید؛ باشد که شکرگزارى کنید! (185)

و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)! (186)

آمیزش جنسى با همسرانتان، در شب روزهایى که روزه مى‏گیرید، حلال است. آنها لباس شما هستند؛ و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید). خداوند مى‏دانست که شما به خود خیانت مى‏کردید؛ (و این کار ممنوع را انجام مى‏دادید؛) پس توبه شما را پذیرفت و شما را بخشید. اکنون با آنها آمیزش کنید، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نمایید! و بخورید و بیاشامید، تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) براى شما آشکار گردد! سپس روزه را تا شب، تکمیل کنید! و در حالى که در مساجد به اعتکاف پرداخته‏اید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهاى الهى است؛ پس به آن نزدیک نشوید! خداوند، این چنین آیات خود را براى مردم، روشن مى‏سازد، باشد که پرهیزکار گردند! (187)

و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالى که مى‏دانید (این کار، گناه است)! (188)

در باره «هلالهاى ماه‏» از تو سؤال مى‏کنند؛ بگو: «آنها، بیان اوقات (و تقویم طبیعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعیین وقت) حج است‏». و (آن چنان که در جاهلیت مرسوم بود که به هنگام حج، که جامه احرام مى‏پوشیدند، از در خانه وارد نمى‏شدند، و از نقب پشت خانه وارد مى‏شدند، نکنید!) کار نیک، آن نیست که از پشت خانه‏ها وارد شوید؛ بلکه نیکى این است که پرهیزگار باشید! و از در خانه‏ها وارد شوید و تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید! (189)


  

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر (1)

ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است. (2)

(خداوندى که) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته). (3)

(خداوندى که) مالک روز جزاست. (4)

(پروردگارا!) تنها تو را مى‏پرستیم؛ و تنها از تو یارى مى‏جوییم. (5)

ما را به راه راست هدایت کن... (6)

راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى، نه کسانى که بر آنان غضب کرده‏اى، و نه گمراهان. (7)

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (1)

آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (2)

(پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است) ایمان مى‏آورند؛ و نماز را برپا مى‏دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى داده‏ایم، انفاق مى‏کنند. (3)

و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مى‏آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (4)

آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (5)

کسانى که کافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏کند که آنان را (از عذاب الهى) بترسانى یا نترسانى؛ ایمان نخواهند آورد. (6)

خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهایشان پرده‏اى افکنده شده؛ و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. (7)

گروهى از مردم کسانى هستند که مى‏گویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده‏ایم.» در حالى که ایمان ندارند. (8)

مى‏خواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند؛ در حالى که جز خودشان را فریب نمى‏دهند؛ (اما) نمى‏فهمند. (9)

در دلهاى آنان یک نوع بیمارى است؛ خداوند بر بیمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهایى که میگفتند، عذاب دردناکى در انتظار آنهاست. (10)

و هنگامى که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» مى‏گویند: «ما فقط اصلاح‏کننده‏ایم س‏ذللّه! (11)

آگاه باشید! اینها همان مفسدانند؛ ولى نمى‏فهمند. (12)

و هنگامى که به آنان گفته شود: «همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید!» مى‏گویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولى نمى‏دانند! (13)

و هنگامى که افراد باایمان را ملاقات مى‏کنند، و مى‏گویند: «ما ایمان آورده‏ایم!» (ولى) هنگامى که با شیطانهاى خود خلوت مى‏کنند، مى‏گویند: «ما با شمائیم! ما فقط (آنها را) مسخره مى‏کنیم!» (14)

خداوند آنان را استهزا مى‏کند؛ و آنها را در طغیانشان نگه مى‏دارد، تا سرگردان شوند. (15)

آنان کسانى هستند که «هدایت‏» را به «گمراهى‏» فروخته‏اند؛ و (این) تجارت آنها سودى نداده؛ و هدایت نیافته‏اند. (16)

آنان ( منافقان) همانند کسى هستند که آتشى افروخته (تا در بیابان تاریک، راه خود را پیدا کند)، ولى هنگامى که آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مى‏فرستد و) آن را خاموش مى‏کند؛ و در تاریکیهاى وحشتناکى که چشم کار نمى‏کند، آنها را رها مى‏سازد. (17)

آنها کران، گنگها و کورانند؛ لذا (از راه خطا) بازنمى‏گردند! (18)

یا همچون بارانى از آسمان، که در شب تاریک همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهاى خود مى‏گذارند؛ تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند). (19)

(روشنائى خیره کننده) برق، نزدیک است چشمانشان را برباید. هر زمان که (برق جستن مى‏کند، و صفحه بیابان را) براى آنها روشن مى‏سازد، (چند گامى) در پرتو آن راه مى‏روند؛ و چون خاموش مى‏شود، توقف مى‏کنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بین مى‏برد؛ چرا که خداوند بر هر چیز تواناست. (20)

اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (21)

آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان ( جو زمین) را همچون سقفى بالاى سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبى فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوه‏ها را پرورش داد؛ تا روزى شما باشد.بنابر این، براى خدا همتایانى قرار ندهید، در حالى که مى‏دانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریده‏اند، و نه شما را روزى مى‏دهند). (22)

و اگر در باره آنچه بر بنده خود ( پیامبر) نازل کرده‏ایم شک و تردید دارید ،( دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را - غیر خدا - براى این کار، فرا خوانید اگر راست مى‏گویید! (23)

پس اگر چنین نکنید - که هرگز نخواهید کرد - از آتشى بترسید که هیزم آن، بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها ( بتها) است، و براى کافران، آماده شده است! (24)

به کسانى که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، بشارت ده که باغهایى از بهشت براى آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوه‏اى از آن، به آنان داده شود، مى‏گویند: «این همان است که قبلا به ما روزى داده شده بود.(ولى اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است.)» و میوه‏هایى که براى آنها آورده مى‏شود، همه (از نظر خوبى و زیبایى) یکسانند. و براى آنان همسرانى پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود. (25)

خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکى مانند) پشه، و حتى کمتر از آن، مثال بزند شرم نمى‏کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‏اند، مى‏دانند که آن، حقیقتى است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‏اند، (این موضوع را بهانه کرده) مى‏گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زیادى را با آن گمراه، و گروه بسیارى را هدایت مى‏کند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏سازد! (26)

فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، میشکنند؛ و پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روى زمین فساد میکنند؛ اینها زیانکارانند. (27)

چگونه به خداوند کافر مى‏شوید؟! در حالى که شما مردگان (و اجسام بى‏روحى) بودید ، و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را مى‏میراند؛ و بار دیگر شما را زنده مى‏کند؛ سپس به سوى او بازگردانده مى‏شوید.(بنابر این، نه حیات و زندگى شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه دارید از خداست). (28)

او خدایى است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، براى شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چیز آگاه است. (29)

(به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمین، جانشینى ( نماینده‏اى) قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آیا کسى را در آن قرار مى‏دهى که فساد و خونریزى کند؟! (زیرا موجودات زمینى دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا مى‏آوریم، و تو را تقدیس مى‏کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقى را مى‏دانم که شما نمى‏دانید.» (30)

سپس علم اسماء ( علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات) را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‏گویید، اسامى اینها را به من خبر دهید! س‏ذللّه (31)

فرشتگان عرض کردند: «منزهى تو! ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده‏اى، نمى‏دانیم؛ تو دانا و حکیمى.» (32)

فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) این موجودات آگاه کن.» هنگامى که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را شما آشکار میکنید، و آنچه را پنهان میداشتید!» (33)

و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد. (34)

و گفتیم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن؛ و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مى‏خواهید، گوارا بخورید؛ (اما) نزدیک این درخت نشوید؛ که از ستمگران خواهید شد. (35)

پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگى (به زمین) فرود آیید! در حالى که بعضى دشمن دیگرى خواهید بود. و براى شما در زمین، تا مدت معینى قرارگاه و وسیله بهره بردارى خواهد بود.» (36)

سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت؛ (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه‏پذیر و مهربان است. (37)

گفتیم: «همگى از آن، فرود آیید! هرگاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند.» (38)

و کسانى که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود. (39)

اى فرزندان اسرائیل! نعمتهایى را که به شما ارزانى داشتم به یاد آورید! و به پیمانى که با من بسته‏اید وفا کنید، تا من نیز به پیمان شما وفا کنم.( و در راه انجام وظیفه، و عمل به پیمانها) تنها از من بترسید! (40)

و به آنچه نازل کرده‏ام ( قرآن) ایمان بیاورید! که نشانه‏هاى آن، با آنچه در کتابهاى شماست، مطابقت دارد؛ و نخستین کافر به آن نباشید! و آیات مرا به بهاى ناچیزى نفروشید! (و به خاطر درآمد مختصرى، نشانه‏هاى قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید!) و تنها از من (و مخالفت دستورهایم) بترسید (نه از مردم)! (41)

و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه مى‏دانید کتمان نکنید! (42)

و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید)! (43)

آیا مردم را به نیکى (و ایمان به پیامبرى که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت مى‏کنید، اما خودتان را فراموش مى‏نمایید؛ با اینکه شما کتاب (آسمانى) را مى‏خوانید! آیا نمى‏اندیشید؟! (44)

از صبر و نماز یارى جوئید؛ (و با استقامت و مهار هوسهاى درونى و توجه به پروردگار ، نیرو بگیرید؛) و این کار، جز براى خاشعان، گران است. (45)

آنها کسانى هستند که مى‏دانند دیدارکننده پروردگار خویشند، و به سوى اوبازمى‏گردند. (46)

اى بنى اسرائیل! نعمتهایى را که به شما ارزانى داشتم به خاطر بیاورید؛ و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برترى بخشیدم. (47)

و از آن روز بترسید که کسى مجازات دیگرى را نمى‏پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته مى‏شود؛ و نه غرامت از او قبول خواهد شد؛ و نه یارى مى‏شوند. (48)

و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایى بخشیدیم؛ که همواره شما را به بدترین صورت آزار مى‏دادند: پسران شما را سر مى‏بریدند؛ و زنان شما را (براى کنیزى) زنده نگه مى‏داشتند. و در اینها، آزمایش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود. (49)

و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که دریا را براى شما شکافتیم؛ و شما را نجات دادیم؛ و فرعونیان را غرق ساختیم؛ در حالى که شما تماشا مى‏کردید. (50)

و (به یاد آورید) هنگامى را که با موسى چهل شب وعده گذاردیم؛ (و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى، به میعادگاه آمد؛) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید؛ در حالى که ستمکار بودید. (51)

سپس شما را بعد از آن بخشیدیم؛ شاید شکر (این نعمت را) بجا آورید. (52)

و (نیز به خاطر آورید) هنگامى را که به موسى، کتاب و وسیله تشخیص (حق از باطل) را دادیم؛ تا هدایت شوید. (53)

و زمانى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با انتخاب گوساله (براى پرستش) به خود ستم کردید! پس توبه کنید؛ و به سوى خالق خود باز گردید! و خود را (یکدیگر را) به قتل برسانید! این کار، براى شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذیرفت؛ زیرا که او توبه‏پذیر و رحیم است. (54)

و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که گفتید: «اى موسى! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!» پس صاعقه شما را گرفت؛ در حالى که تماشا مى‏کردید. (55)

سپس شما را پس از مرگتان، حیات بخشیدیم؛ شاید شکر (نعمت او را) بجا آورید. (56)

و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم؛ و «من‏» ( شیره مخصوص و لذیذ درختان ) و «سلوى‏» ( مرغان مخصوص شبیه کبوتر) را بر شما فرستادیم؛ (و گفتیم:) «از نعمتهاى پاکیزه‏اى که به شما روزى داده‏ایم بخورید!» (ولى شما کفران کردید!) آنها به ما ستم نکردند؛ بلکه به خود ستم مى‏نمودند. (57)

و (به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتیم: «در این شهر ( بیت المقدس) وارد شوید! و از نعمتهاى فراوان آن، هر چه مى‏خواهید بخورید! و از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید! و بگویید: «خداوندا! گناهان ما را بریز!» تا خطاهاى شما را ببخشیم؛ و به نیکوکاران پاداش بیشترى خواهیم داد.» (58)

اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند؛ (و به جاى آن، جمله استهزاآمیزى گفتند؛) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانى ، عذابى از آسمان فرستادیم. (59)

و (به یاد آورید) زمانى را که موسى براى قوم خویش، آب طلبید، به او دستور دادیم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید؛ آن‏گونه که هر یک (از طوایف دوازده‏گانه بنى اسرائیل)، چشمه مخصوص خود را مى‏شناختند! (و گفتیم:) «از روزیهاى الهى بخورید و بیاشامید! و در زمین فساد نکنید!» (60)

و (نیز به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتید: «اى موسى! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم! از خداى خود بخواه که از آنچه زمین مى‏رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، براى ما فراهم سازد.» موسى گفت: «آیا غذاى پست‏تر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مى‏کنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهرى فرود آئید؛ زیرا هر چه خواستید، در آنجا براى شما هست.» و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانى آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدائى شدند ؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهى، کفر مى‏ورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق مى‏کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند. (61)

کسانى که (به پیامبر اسلام) ایمان آورده‏اند، و کسانى که به آئین یهود گرویدند و نصارى و صابئان ( پیروان یحیى) هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچ‏گونه ترس و اندوهى براى آنها نیست. (هر کدام از پیروان ادیان الهى، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کرده‏اند، ماجور و رستگارند.) (62)

و (به یاد آورید) زمانى را که از شما پیمان گرفتیم؛ و کوه طور را بالاى سر شما قرار دادیم؛ (و به شما گفتیم:) «آنچه را (از آیات و دستورهاى خداوند) به شما داده‏ایم، با قدرت بگیرید؛ و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید (و به آن عمل کنید)؛ شاید پرهیزکار شوید!» (63)

سپس شما پس از این، روگردان شدید؛ و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زیانکاران بودید. (64)

به طور قطع از حال کسانى از شما، که در روز شنبه نافرمانى و گناه کردند، آگاه شده‏اید! ما به آنها گفتیم: «به صورت بوزینه‏هایى طردشده درآیید!» (65)

ما این کیفر را درس عبرتى براى مردم آن زمان و نسلهاى بعد از آنان، و پند و اندرزى براى پرهیزکاران قرار دادیم. (66)

و (به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور مى‏دهد ماده‏گاوى را ذبح کنید (و قطعه‏اى از بدن آن را به مقتولى که قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفى کند؛ و غوغا خاموش گردد.)» گفتند: «آیا ما را مسخره مى‏کنى؟» (موسى) گفت: «به خدا پناه مى‏برم از اینکه از جاهلان باشم!» (67)

گفتند: «(پس) از خداى خود بخواه که براى ما روشن کند این ماده‏گاو چگونه ماده‏گاوى باشد؟ س‏ذللّه گفت: خداوند مى‏فرماید: «ماده‏گاوى است که نه پیر و از کار افتاده باشد، و نه بکر و جوان؛ بلکه میان این دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهید.» (68)

گفتند: «از پروردگار خود بخواه که براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ « گفت: خداوند مى‏گوید: «گاوى باشد زرد یکدست،که رنگ آن، بینندگان را شاد و مسرور سازد.» (69)

گفتند: «از خدایت بخواه براى ما روشن کند که چگونه گاوى باید باشد؟ زیرا این گاو براى ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد!» (70)

گفت: خداوند مى‏فرماید: «گاوى باشد که نه براى شخم زدن رام شده؛ و نه براى زراعت آبکشى کند؛ از هر عیبى برکنار باشد، و حتى هیچ‏گونه رنگ دیگرى در آن نباشد.» گفتند: «الان حق مطلب را آوردى!» سپس (چنان گاوى را پیدا کردند و) آن را سر بریدند؛ ولى مایل نبودند این کار را انجام دهند. (71)

و (به یاد آورید) هنگامى را که فردى را به قتل رساندید؛ سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختید؛ و خداوند آنچه را مخفى مى‏داشتید، آشکار مى‏سازد. (72)

سپس گفتیم: «قسمتى از گاو را به مقتول بزنید! (تا زنده شود، و قاتل را معرفى کند.) خداوند این‏گونه مردگان را زنده مى‏کند؛ و آیات خود را به شما نشان مى‏دهد؛ شاید اندیشه کنید!» (73)

سپس دلهاى شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سخت‏تر! چرا که پاره‏اى از سنگها مى‏شکافد، و از آن نهرها جارى مى‏شود؛ و پاره‏اى از آنها شکاف برمى‏دارد ، و آب از آن تراوش مى‏کند؛ و پاره‏اى از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر مى‏افتد؛ (اما دلهاى شما، نه از خوف خدا مى‏تپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانى است!) و خداوند از اعمال شما غافل نیست. (74)

آیا انتظار دارید به (آئین) شما ایمان بیاورند، با اینکه عده‏اى از آنان، سخنان خدا را مى‏شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف مى‏کردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند؟! (75)

و هنگامى که مؤمنان را ملاقات کنند، مى‏گویند: «ایمان آورده‏ایم.» ولى هنگامى که با یکدیگر خلوت مى‏کنند، (بعضى به بعضى دیگر اعتراض کرده،) مى‏گویند: «چرا مطالبى را که خداوند (در باره صفات پیامبر اسلام) براى شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو مى‏کنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟! آیا نمى‏فهمید؟!» (76)

آیا اینها نمى‏دانند خداوند آنچه را پنهان مى‏دارند یا آشکار مى‏کنند مى‏داند؟! (77)

و پاره‏اى از آنان عوامانى هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها نمى‏دانند؛ و تنها به پندارهایشان دل بسته‏اند. (78)

پس واى بر آنها که نوشته‏اى با دست خود مى‏نویسند، سپس مى‏گویند: «این، از طرف خداست.؛ س‏ذللّه تا آن را به بهاى کمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه بادست خود نوشتند؛ و واى بر آنان از آنچه از این راه به دست مى‏آورند! (79)

و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى، به ما نخواهد رسید.» بگو: «آیا پیمانى از خدا گرفته‏اید؟! -و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمى‏ورزد- یا چیزى را که نمى‏دانید به خدا نسبت مى‏دهید»؟! (80)

آرى، کسانى که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند؛ و جاودانه در آن خواهند بود. (81)

و آنها که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، آنان اهل بهشتند؛ و همیشه در آن خواهند ماند. (82)

و (به یاد آورید) زمانى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید؛ و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکى کنید؛ و به مردم نیک بگویید؛ نماز را برپا دارید؛ و زکات بدهید. سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما -جز عده کمى- سرپیچى کردید؛ و (از وفاى به پیمان خود) روى‏گردان شدید. (83)

و هنگامى را که از شما پیمان گرفتیم که خون هم را نریزید؛ و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنید. سپس شما اقرار کردید؛ (و بر این پیمان) گواه بودید. (84)

اما این شما هستید که یکدیگر را مى‏کشید و جمعى از خودتان را از سرزمینشان بیرون مى‏کنید؛ و در این گناه و تجاوز، به یکدیگر کمک مى‏نمایید؛ (و اینها همه نقض پیمانى است که با خدا بسته‏اید) در حالى که اگر بعضى از آنها به صورت اسیران نزد شما آیند، فدیه مى‏دهید و آنان را آزاد مى‏سازید! با اینکه بیرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آیا به بعضى از دستورات کتاب آسمانى ایمان مى‏آورید، و به بعضى کافر مى‏شوید؟! براى کسى از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهى) را انجام دهد، جز رسوایى در این جهان، چیزى نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار مى‏شوند. و خداوند از آنچه انجام مى‏دهید غافل نیست. (85)

اینها همان کسانند که آخرت را به زندگى دنیا فروخته‏اند؛ از این رو عذاب آنها تخفیف داده نمى‏شود؛ و کسى آنها را یارى نخواهد کرد. (86)

ما به موسى کتاب (تورات) دادیم؛ و بعد از او، پیامبرانى پشت سر هم فرستادیم؛ و به عیسى بن مریم دلایل روشن دادیم؛ و او را به وسیله روح القدس تایید کردیم. آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبرى چیزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خوددارى نمودید)؛ پس عده‏اى را تکذیب کرده، و جمعى را به قتل رساندید؟! (87)

و (آنها از روى استهزا) گفتند: دلهاى ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چیزى نمى‏فهمیم. آرى، همین طور است!) خداوند آنها را به خاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همین دلیل، چیزى درک نمى‏کنند؛) و کمتر ایمان مى‏آورند. (88)

و هنگامى که از طرف خداوند، کتابى براى آنها آمد که موافق نشانه‏هایى بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزى بر کافران مى‏دادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامى که این کتاب، و پیامبرى را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند؛ لعنت خدا بر کافران باد! (89)

ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند؛ که به ناروا، به آیاتى که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل مى‏کند؟! از این رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند. و براى کافران مجازاتى خوارکننده است. (90)

و هنگامى که به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ایمان بیاورید!»مى‏گویند: «ما به چیزى ایمان مى‏آوریم که بر خود ما نازل شده است.» و به غیر آن، کافر مى‏شوند؛ در حالى که حق است؛ و آیاتى را که بر آنها نازل شده، تصدیق مى‏کند. بگو: «اگر (راست مى‏گویید، و به آیاتى که بر خودتان نازل شده) ایمان دارید، پس چرا پیامبران خدا را پیش از این، به قتل مى‏رساندید؟!» (91)

و (نیز) موسى آن همه معجزات را براى شما آورد، و شما پس از (غیبت) او، گوساله را انتخاب کردید؛ در حالى که ستمگر بودید. (92)

و (به یاد آورید) زمانى را که از شما پیمان گرفتیم؛ و کوه طور را بالاى سر شما برافراشتیم؛ (و گفتیم:) «این دستوراتى را که به شما داده‏ایم محکم بگیرید، و درست بشنوید!» آنها گفتند: س‏خ‏للّهشنیدیم؛ ولى مخالفت کردیم.» و دلهاى آنها، بر اثر کفرشان، با محبت گوساله آمیخته شد. بگو: «ایمان شما، چه فرمان بدى به شما مى‏دهد، اگر ایمان دارید!» (93)

بگو: «اگر آن (چنان که مدعى هستید) سراى دیگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مى‏گویید!» (94)

ولى آنها، به خاطر اعمال بدى که پیش از خود فرستاده‏اند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند کرد؛ و خداوند از ستمگران آگاه است. (95)

و آنها را حریص‏ترین مردم -حتى حریصتر ازمشرکان- بر زندگى (این دنیا، و اندوختن ثروت) خواهى یافت؛ (تا آنجا) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى که این عمر طولانى، او را از کیفر (الهى) باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بیناست. (96)

(آنها مى‏گویند: «چون فرشته‏اى که وحى را بر تو نازل مى‏کند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمى‏آوریم!») بگو: «کسى که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است؛ در حالى که کتب آسمانى پیشین را تصدیق مى‏کند؛ و هدایت و بشارت است براى مؤمنان.» (97)

کسى که دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است؛ و) خداوند دشمن کافران است. (98)

ما نشانه‏هاى روشنى براى تو فرستادیم؛ و جز فاسقان کسى به آنها کفر نمى‏ورزد. (99)


  

20- طه [رمزى است‏خطاب به پیامبر اسلام]

در این سوره، خطاب به پیامبر اکرم، داستان شگفت موسى و برخوردش را با فرعون و جادوگران و شیوه انحرافى سامرى را درحرکت ارتجاعى او در جامعه بسوى شرک و نجات قوم بنى اسرائیل از چنگ نظام فرعونى را بیان کرده تا دلگرمى پیامبر و آموزش مسلمین فراهم آید. در قسمت آخر سوره از فرمان سجده بر آدم و اغواى ابلیس و هبوط و خروج آدم از بهشت‏یاد شده است.

از سوره‏هاى مکى است و 135 آیه دارد. و به نام سوره «حکیم‏» هم یاد شده است و نام دیگرش هم سوره «کلیم‏» است.

ادامه مطلب...

  

11- هود [نام یکى از پیامبران]

علاوه بر یادى که از هود - پیامبر قوم عاد - در آیات 50 تا 60 شده است، این سوره مشتمل بر معارف الهى و احکام و عبادات، و آغاز و فرجام خلقت مى‏باشد و از آیه 25 تا 45 سرگذشت مفصل نوح پیامبر و همچنین سرگذشت صالح و لوط و شعیب و موسى نقل شده است.

این سوره 123 آیه دارد و در سال 9 بعثت در مکه نازل شده است. پیامبر فرموده: سوره هود مرا پیر کرد. این بخاطر آیه 112 است که خدا دستور به استقامت مى‏دهد.

ادامه مطلب...

  

1- فاتحه [گشاینده]

چون قرآن با این سوره شروع مى‏شود و این سوره آغازگر قرآن است، «فاتحه‏» نامیده مى‏شود. بخاطر حمد و ستایشى که در این سوره از خداوند بعمل آمده نام دیگرش سوره «حمد» است. و نیز بنام «شکر» و «وافیه‏» و «نور» هم از آن یاد مى‏شود. نام دیگرش «سبع المثانى‏» است و نیز «ام الکتاب‏». امام صادق(ع) فرموده است: سوره‏اى که اولش ستایش، وسطش اخلاص و آخرش نیایش است. (تفسیر برهان ج 1 ص 42.)

این سوره 7 آیه دارد و در سال سوم بعثت آمده و چهل و سومین سوره است که در مکه نازل شده است. بعضى هم این سوره را اولین سوره دانسته‏اند.

2- بقره [گاو ماده]

در آیات 17 تا 73 این سوره داستان فرمان خدا به بنى اسرائیل، مبنى بر کشتن و ذبح کردن گاو، بیان شده است.

این سوره کلا در مورد مؤمنین و مشرکین و منافقین و خلقت آدم و بدعتهاى اهل کتاب و ماجراهاى موسى و بنى اسرائیل و بناى کعبه توسط حضرت ابراهیم و نعمتهاى خداوند و مسائل قصاص و وصیت و قتال با مشرکین و نکاح و طلاق و ربا و مجادله ابراهیم با مشرکین بر سر اعتقاد به توحید و تغییر قبله و احکامى از حج و ارث و روزه و ... مى‏باشد. آیة الکرسى، آیه 255 این سوره است.

286 آیه دارد و بیشتر آیاتش در مدینه و پس از هجرت نازل شده است.

3- آل عمران

عمران پدر حضرت مریم بود. خاندان عمران عبارت مى‏شود از عمران و همسرش و مریم و عیسى. در آیه 33 مى‏خوانیم:

«خداوند، آدم و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید.»

در این سوره، که 200 آیه دارد و در سال سوم هجرت در مدینه نازل شده است از توحید و مقاومت در برابر دشمنان و مردم شناسى و در رابطه با جنگ بدر و احد و زندگى مسلمین در آن فراز و نشیبها، سخن مى‏گوید. در بخشى هم ولادت مریم و عیسى و نصارى و مجادله با اهل کتاب مطرح است و از شیوه‏هاى عمل مخالفان و مخالفت‏هاى یهودیان هم سخن به میان آمده است و در کل، بشارتى براى اصحاب پیامبر است. میان آمده است و در کل، بشارتى براى اصحاب پیامبر است.

4- نساء [زنان]

در قسمتهائى از این سوره، مسائل و احکامى درباره ازدواج با زنان و حقوق آنان و روابط خانوادگى و حل اختلافات و مسئله ارث و طلاق و ... بیان شده است. از آیه 136 به بعد، تشریح روحیات منافقین است.

از موضوعات دیگر این سوره، احکام نماز و جهاد و هجرت و شهادات و تجارت، حالات اهل کتاب، و همچنین شئون جامعه اسلامى است که بر ویرانه‏هاى سنت‏هاى جاهلى بنا مى‏شود. و دستورات اجتماعى اسلام در این سوره ذکر شده است.

این سوره در مدینه و پس از هجرت نازل شده است. و 176 آیه دارد.

5- مائده [سفره و خوان غذا]

در آیه 112 تا 115 حواریون و پیروان عیسى(ع) از او درخواست مى‏کنند که براى اطمینان بیشتر، خداوند از آسمان، خوان غذا فرود آورد. و عیسى از خداوند مى‏خواهد که:

«پروردگارا! براى ما غذائى از آسمان نازل کن تا براى اول و آخر ما عید باشد و نشانه‏اى از تو ... ».

نام دیگر سوره، «عقود» است. این سوره داراى 120 آیه است و پس از هجرت، در مدینه جزء آخرین سوره‏هائى است که نازل شده و عمدتا تاکید آیاتش بر بناى اجتماعى اسلامى، بر پایه بینش توحیدى و مبارزه با خرافات و شرکها و تاسیس روابط صحیح اجتماعى و احکام حلال و حرام مى‏باشد. حرمت‏شراب و قمار، در آیه 90 آمد است.

و از این رهگذر، مسائلى از عهد و پیمان و حدود و قصاص و داستهائى از هابیل و قابیل و از بنى اسرائیل نیز بیان شده است، که در زمینه مسائل حقوقى و جزائى مى‏باشد. مطالب مربوط به غدیر خم در آیات 3 و 67 بیان شده است.

6- انعام [احشام و چهارپایان]

در قسمتهائى از آیات 136 تا 144 و رسوم و سنت‏هاى جاهلى را در باره گاو و گوسفند و شتر و بز و قربانى و گوشت آن بیان کرده و در اصلاح عقائد انحرافى آنان در مورد این حیوانات کوشیده است.

تلاش همیشگى قرآن در اصلاح «عقیده‏» انسان بخصوص در مورد الوهیت و عبودیت، در این سوره روشن است و در همین باره به مسائلى از قبیل توحید و نبوت و معاد و احتجاج با مشرکین و برخى وظائف شرعى پرداخته است.

این سوره 165 آیه دارد و جز 6 آیه، بقیه در مکه و قبل از هجرت نازل شده است و بنا به نقلى آیات 20، 23، 91، 93، 114، 140، 151، 152، 153، از این سوره، مکى است. این سوره، پس از سوره «حجر» نازل شده است. سوره «حجر» نازل شده است.

7- اعراف [جائى است میان بهشت و جهنم]

در آیات 45 تا 48 از گروهى که در قیامت، در اعراف خواهند بود یا مى‏کند و از خطاب‏هاى آنان با اهل بهشت، در رابطه با اعمال و پاداشها سخن مى‏گوید. بنا به تفسیرى هم، این اصحاب اعراف، ممکن است ائمه باشند که در حدیث است که:

«نحن الاعراف‏» - ما اعرافیم که یاران خود را مى‏شناسیم و هر کس که ما را بشناسد و ما او را بشناسیم وارد بهشت مى‏شود.(تفسیر البرهان ج 2 ص 17.)

این سوره، بیشتر روى سخن با مشرکین دارد و نیز مؤمنین، و از سرنوشت انسانها در طول تاریخ در رابطه با وفا به عهد خدائى و نیز فرجام کار انسان در آخرت، و عذاب و پاداش و عرش و ساعت و قرآن و ... سخن مى‏گوید و از آیه 148 به بعد، اشاره به رجعتى که در قوم موسى بصورت گوساله پرستى پیدا شد مى‏کند. خطاب «یا بنى آدم‏» چندین بار تکرار شده و لحن هشدار دهنده دارد. این سوره در مکه و قبل از هجرت نازل شده و 206 آیه دارد. هشدار دهنده دارد. این سوره در مکه و قبل از هجرت نازل شده و 206 آیه دارد.

8- انفال [منابع و ثروت‏هاى عمومى در طبیعت]

در نخستین آیه این سوره، حکم ثروت‏هاى عمومى و اینکه از آن کیست و چگونه و در چه راهى مصرف مى‏شود، بیان شده است این سوره به نام «بدر» هم گفته شده زیرا پس از هجرت به مدینه و وقوع جنگ بدر در ماه رمضان، این سوره در سال دوم هجرى نازل شده است و متضمن مسائلى مربوط به جهاد و غنائم و انفال و هجرت مى‏باشد.

نزول این سوره پس از اولین حرکت مسلحانه مسلمانان (جنگ بدر) درخور تامل و دقت است. به جمع‏بندى نقاط قوت و ضعف و ارزیابى عمل مسلمین پرداخته و رهنمودهاى متناسبى مى‏دهد.

این سوره 75 آیه دارد و نود و سومین سوره‏اى است که نازل شده است.

9- توبه [بازگشت]

در آیه 2 سخن از این است که اگر مشرکین از راه کج و انحرافى خویش باز گردند و حق را بپذیرند به نفع آنهاست.

این سوره، بخصوص در 40 آیه اول، اعلام جنگ با مشرکین و منافقین و اولتیماتوم با آنهاست و (آخرین حرف)ها را با آنها مى‏زند. و بخاطر همین لحن حاد، بدون «بسم الله الرحمن الرحیم‏» شروع مى‏شود.

از آخرین سوره‏هاى نازل شده در سال هشتم هجرى و به روایتى در سال نهم در مدینه است و از نظر ترسیم خط مشى حکومت اسلامى با قبایل و گروه‏ها و جناحهاى مخالف و روش سیاسى اسلام، در روابط و عملها، اهمیت‏خاصى دارد.

روحیه شهادت طلبى مسلمین و رسیدن به «احدى الحسنیین‏» در آیه 52 مطرح شده است و در آیه 107 ماجراى مسجد ضرار و توطئه منافقین بیان گردیده است.

نام دیگر این سوره «برائت‏» است. بنا به اعلان برائت و بیزارى نسبت به مشرکین پیمان شکن. و بهمین جهت هم در اول سوره بسم الله ... نیست زیرا بسم الله نشان امان و رافت است و سوره برائت، بر داشتن امان است و در آن، شمشیر است.(از على علیه السلام. به نقل مرحوم طبرسى.)

در این سوره، مفصلا درباره منافقین بحث‏شده است و مشت آنان را در رابطه با مسائل مبارزاتى و اقتصادى باز کرده است و به همین جهت نام دیگرش «فاضحه‏» یعنى رسوا کننده است. داراى 129 آیه است.

10- یونس [نام یکى از پیامبران]

در این سوره که 109 آیه دارد و در مکه نازل شده، علاوه بر یادى از یونس پیامبر، مسائلى در مورد توحید و رسالت انبیاء و سرگذشت امتهاى گذشته بمیان آمده است. که قوت قلبى براى مسلمین است و عبرتى است براى مخالفان عنود و سرکش. بخصوص سرگذشت هلاکت بار فرعون و سپاه او و غرق شدنشان.


  

اصلا شده از خودمان بپرسیم،چرا جلد زیبای قرآن ارزش شد و مطالب زندگی سازش فراموش شد؟

 آیا از خودمان پرسیدیم چرا وقتی در کوچه و شهرمان صدای آیه های قرآن آمد،فورا از خودمان پرسیدیم-خدای من باز چه کسی مرده است؟

آیا از خودمان پرسیدیم، چرا غرب بر سرنوشت ملت مسلمان چیره شد؟

هیچ وقت از خودمان پرسیدیم، چرا امام حسین(ع) با 72 یار دلاورش تنها ماند و فریاد رسایش برای مردم طول تاریخ آنجا که فرمود هل من ناصر ینصرنی، نشنیده نشد؟؟؟؟؟

هیچ شده در معنی این جمله امام حسین{ع} تدبیر نمایم، آنجا که به افراد مقابلش بصورت خاص و همه مردم جهان بصورت عام در طول تاریخ فرمود: اگر دین ندارید و به معاد نیز باور ندارید،لااقل در دنیایتان آزاده باشید؟؟؟؟؟

هیچ موقع دنبال علت آن بودیم که چرا آن قرآن ناطق یعنی حضرت امام علی(ع) خانه نشین شد؟

آیا از خود سوال نمودیم، آیا امام علی{ع} و امام حسین-ع- و امام رضا(ع) و... از قدرناشناسی و جهالت ما متضرر شدند، و یا خود ما به روز سیاه افتادیم و آسیب دیدیم؟

و خلاصه آیا از خودمان این سوال کلیدی را نمودیم، که در حال حاظر برای جبران گذشته هایی که در آن دخیل نبودیم ، چه باید کرد تا ترقی نماییم و به سعادت و خوشبختی ماندگار دنیوی و اخروی دست یابیم؟؟؟

عزیزان داستان از آنجا شروع شد که ما به ظواهر توجه نمودیم و تنها به شعار متوصل شدیم و اصل را قربانی فرع نمودیم.قرنها حتی لباس دانشمندان ایران و ملت مسلمان مورد توجه غرب بود.آنها افتخار می کردند مثل عالمان و دانشمندان شرقی ما لباس بپوشند،حرف بزنند و رفتار نمایند.بدبختی از آنجا آغاز شد، ما به ظواهر پرداختیم و تنها ترجمه گر بی اراده ای دانش غربی شدیم.آنها با دوستی و وحدت دنبال ترقی و پیشرفت بودند،ما دنبال کینه و رقابت ناجوانمردانه و یا بحث و جدلهایی که تنها دستاورد آن فتنه و کینه بود-رفتیم.

در دوران مامون عباسی برای فریفتن مردم بازار بحثهای بی فایده آنچنانی و ترجمه انبوه کتابهای مکاتب یونانی و ...به دستور شخص مامون بسیار داغ شده بود.روزی یکی از گماشتگان مامون نزد او رفت و از وی پرسید،مردی آمده و کتابی قطور آورده که صفحات آن خالی و سفید است.مامون در پاسخ گفت : مانند دیگر مترجمان به اندازه وزن کتاب به او طلا بدهید-آنها نمی دانند که چه کلاهی بر سرشان می گذاریم!!!...{نقل به مضمون}

افرادی مثل مامون و معاویه و ابن زیاد و عمروعاص و...خوب می دانستند حق کیست و چه گونه باید با یک به اصطلاح حق کوچکی،باطل بزرگی پدید آورد و حق راستین را از مدار خود خارج نمود.

در آن وانفساء این امامان ما نبودند که متضرر شدند،زیرا آنها خود پیشوا و رهبران به حق بودند که مردم را به خواندن متن قرآن کریم و عمل به دستورات الهی دعوت می نمودند،بلکه این مردم جاهل و متعصب بودند که حق را خانه نشین و یا بی یاور نمودند ولی اندک زمانی نشد که گرفتار معاویه ها و یزیدها و ابن زیادهای دورانشان شدند و آه از نهادشان برآمد.

و از سویی دیگر ما شرقیها وقتی بر سر و کله همدیگر می زدیم،غربی ها کتبهای دانشمندان و عالمان ما را برسی می نمودند و برای پیشرفت کشور خود از آن استفاده می کردند.وقتی ما کتاب زندگی ساز قرآن مجید را در طاقچه هایمان قرار دادیم و تنها در مرگ عزیزانمان از آن سراغ می گرفتیم،غربیها به تفسیر و بررسی آن پرداختند و تا در وجوه علمی و اجتماعی و ...از آن استفاده نمایند.

خوب هر چه بود اتفاق افتاد و گذشت، اینک سوال این است در حال حاظر چه باید کرد؟؟؟

 1-بازگشت به اصالت ایرانی و اسلامی

2-بازگشت به کتاب زندگی ساز قرآن کریم و معنی-تفسیر و انجام رهنمودهای آن در کلیه مراحل زندگی، با توجه به مسئله اجتهاد و بروز بودن تفاسیر همراه با حفظ جوهره و ریشه توحیدی و الهی آن.

3-تهذیب و خودسازی نفس خود، با ترک عادات و رفتارهای نامطلوب-منفی-شرک آلود و کفر آلود/همراه با تقویت رفتارها و اعمال و گفتارهای مثبت و آینده ساز/زیرا رطب خورده را منع رطب کی توان کرد.

4-فراگیری صنعت و علوم مختلف با توجه به استعداد های خودمان، و نوع آوری و ریختن آن علوم و فنون در قالبهای ملی و اسلامی.

5-نوع دوستی و وطن دوستی راستین همراه با وحدت ملی برای ایجاد ترقی و پیشرفتی روز افزون، تا آنجا که سرآمد کشورهای دنیا در علم/حقیقت گرایی/ایمان و عمل صالح شویم.


91/12/10::: 4:0 ع
نظر()
  
<      1   2