وقتی محبت ها به کینه تبدیل می شود
در چارچوب ارتباط نزدیک میان دو فرد، اگر رفتار مرد با زن سلطه گرانه باشد، نتیجه آن خشونت خانگی خواهد بود. خشونت خانگی می تواند جسمانی، جنسی، روانی یا عاطفی باشد. سوءاستفاده مالی و محدودکردن فرد نیز از جمله مشخصه های دیگر خشونت خانگی است. خشونت می تواند عملا یا فقط با تهدید صورت بگیرد؛ همچنین همیشگی یا موقتا اتفاق بیفتد. خشونت در خانواده در میان تمام طبقات اجتماعی، گروه های سنی، نژاد، جنس، شیوه زندگی یا به رغم معلولیت رخ می دهد. خشونت خانگی می تواند در هر زمان - چه در ابتدا و چه پس از گذشت چند سال از ارتباط میان دو نفر - رخ بدهد.
کودکان نیز از تاثیر منفی خشونت های خانگی - چه در کوتاه مدت و چه در دراز مدت - در امان نیستند. تمام اشکال خشونت - روانی، اقتصادی، عاطفی و جسمانی - از قدرت طلبی و سلطه گری فرد آزار رسان ناشی می شود. بنابر آمارهای جهانی حدود 90 درصد از قربانیان خشونت خانگی زنان و حدود 10 درصد مردان هستند. مردان نیز مورد سوءرفتار زنان قرار می گیرند، اما بخش عمده خشونت خانگی، به ویژه موارد مرگ آور و خطرناک آن، از سوی مردان علیه دختران و زنان خانواده صورت می گیرد. همچنین مردانی که مورد خشونت زن قرار گرفته اند پس از ترک او با تهدید جانی مواجه نیستند، اما دوره پس از ترک مرد برای زن می تواند بسیار خطرناک باشد.
عامل اصلی خشونت علیه زنان را می توان در شیوه های زندگی و باورمردان نسبت به زنان تبعیضی یافت که مانع از برابری زن با مرد در همه سطوح زندگی می شود. خشونت هم در تبعیض ریشه دارد و هم به آن دامن می زند. سازمان عفو بین الملل اشاره می کند؛ خشونت علیه زن «طبیعی» یا «چاره ناپذیر» نیست، بلکه تظاهری است از ارزش ها و معیارهای تاریخی و فرهنگی جوامع مختلف.
برخی نهادهای اجتماعی و سیاسی خود زمینه ساز تضعیف و خشونت علیه زن می شوند. برخی رسوم فرهنگی و سنتی هم - به ویژه آنهایی که به طور وسواس گونه ای بر پرهیزگاری جنسی تاکید می کنند - می توانند بهانه ای شوند برای خشونت علیه زنان و دختران. از آنجایی که بسیاری از دختران و زنان حاضر نیستند خشونت خانگی را به پلیس گزارش دهند یا نیروی قضائی در برخی کشورها به شکایات در این زمینه ترتیب اثر نمی دهد و آنها را موضوعی خصوصی قلمداد می کند، آمار خشونت خانگی دقیق و منعکس کننده واقعیات نیست. با این حال آمار جمع آوری شده همچنان تکان دهنده است.
در کشورهای اسلامی که تفسیری انعطاف ناپذیر از قوانین شرعی را اتخاذ کرده اند، حقوق زنان با پیچیدگی های خاص خود روبه روست؛ معمولا زنان در ارتباط با ازدواج و طلاق از اختیارات کمتری برخوردار هستند و این موضوع از دید برخی ناظران اجتماعی زمینه ساز خشونت علیه زن در محیط خانه است. بنابر آمارهای سازمان عفو بین الملل خشونت در خانواده بیش از ابتلا به سرطان و تصادفات جاده ای عامل مرگ یا معلولیت جسمانی زنان اروپایی در گروه سنی 16 تا 44 سال است.
اما برخی کشورها با کمک سازمان های بین المللی دست به ابتکارات تازه ای برای مهار این روند کرده اند. مثلا دولت اسپانیا به تازگی برای مقابله با خشونت خانگی سیاست هایی را اتخاذ کرده که براساس نظرات جمع آوری شده از زنان آسیب دیده تدوین شده است. قوانین جدید برای سازمان های بهزیستی و پلیس اسپانیا قدرت بیشتری در نظر گرفته تا از رفتار خشونت آمیز مرد پیش از خطرآفرینی جلوگیری کنند. این قوانین همچنین از قربانیان خشونت خانگی بیشتر پشتیبانی را می کند تا احساس تنهایی نکنند.
بنابر تخمین دولت روسیه، احتمالا در سال 1999 حدود 14 هزار زن توسط اقوام خود به قتل رسیده اند. با این حال این کشور قانونی برای مقابله با خشونت خانگی ندارد. در کشور آفریقای جنونی تعداد زنانی که در خانه به ضرب گلوله کشته می شوند بیش از آنهایی است که در خارج خانه و توسط فردی غریبه به قتل رسیده اند. اما در کشورهای اسلامی که حقوق زنان با پیچیدگی های خاصی روبه روست؛ معمولا زنان در ارتباط با ازدواج و طلاق از اختیارات کمتری برخوردار هستند و این موضوع از دید برخی ناظران اجتماعی زمینه ساز خشونت علیه زن در محیط خانه به شمار می آید. افکار سنتی و محدودیت های موجود در اینگونه کشورها باعث شده که آماری مستند از میزان حوادث خشونت خانگی ارائه نشود.
اما درباره خشونت خانوادگی و اقتصاد، یک روزنامه نگار، نیز پژوهشی انجام داده است که حاوی نکاتی است، براساس این پژوهش خشونت خانگی می تواند همه زنان را در هر سن، نژاد و طبقه اجتماعی قربانی کند، اما طبق یافته های پژوهشی، این نوع سوء رفتار، با عوامل مالی و پایگاه اقتصادی افراد رابطه مستقیم دارد. بنا به گزارش سازمان بهزیستی ایران در سال 1384، ظرف شش ماه، هشت هزار مورد خشونت خانگی علیه زنان گزارش شده است، یعنی به طور متوسط روزانه حدود 44 مورد خشونت به اطلاع مسوولان می رسد، درحالی که بسیاری از موارد دیگر ممکن است هیچ وقت به نهادهای رسمی گزارش نشود. همچنین بیش از 60 درصد زنان ایرانی، دستکم یکبار در زندگی خود، قربانی خشونت خانگی بوده اند.
خشونت جسمانی، شایع ترین نوع خشونت خانگی به شمار می رود، به گفته دکتر هادی معتمدی، مدیرکل دفتر آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی، اغلب موارد خشونت روانی بیشتر است. دکتر معتمدی با استناد به یافته های آماری می گوید که آزار روانی 52 درصد و خشونت فیزیکی 37 درصد خشونت علیه زنان را شامل می شود. خشونت روانی گرچه آثارجسمانی ندارد، اما اثرات آن پایدار و طولانی تراست. در این نوع خشونت نیز، عامل اقتصادی و پایگاه اجتماعی افراد، از عوامل تاثیرگذار است.
بر اساس پژوهش میترا خاقانی فرد که بین زنان مراجعه کننده به مجتمع قضائی خانواده در سال 1382 انجام شده، 4/18درصد زنان بیشترین خشونت اقتصادی را هنگامی تجربه کرده اند که همسرانشان با سوءاستفاده از تمام منابع خانواده سعی داشته اند آنان را کنترل یا به رفتار مطابق میل شوهران، وادار کنند.
درصد بالایی از زنان این تحقیق، تمایل به خودکشی و آسیب رسانیدن به همسر را تجربه کرده اند. همچنین بیش از 70 درصد زنان قربانی خشونت به فکر انتقام بوده و 9/36درصد آنان آرزوی مرگ همسرانشان را درسر داشته اند.
ادامه دارد
جامعه ایرانی با فرهنگ مملو از مهر و محبت به خانواده، جایگاه ویژ ه ای را برای این کانون اجتماعی در نظر گرفته است، اما مدتی است که تعداد قتل های خانوادگی و خشونت های موجود در خانواده چنان افزایش یافته که کمتر روزی است که صفحه حوادث روزنامه ها به خشونت های خانگی نپردازد.
قتل های خانوادگی، شدیدترین نوع خشونت های خانگی است که در آن افراد، به دلایل اختلاف های مالی اندک یا مسائل عمومی، شک ها و سوءظن ها، تقسیم اموال به ارث رسیده، ارتباط های نامشروع، خیانت در زندگی زناشویی، اعتیاد و...، به مجروح کردن یا کشتن اعضای خانواده خود اقدام می کنند.
عامل یا عاملان این دسته از قتل ها معمولا با همکاری دیگر اعضای خانواده، شناسایی می شوند و طبق قوانین موجود مورد محاکمه قرار می گیرند. طبق قانون این گروه از خشونت گران در صورت درخواست اولیای دم، قصاص و در صورت گذشت اولیای دم، به حداکثر 15 سال حبس محکوم می شوند؛ تنها ماده قانونی که در آن قاتل می تواند پس از ارتکاب جرم از مجازات رهایی یابد، ماده 220 قانون مجازات اسلامی است که در آن پیش بینی شده در صورتی که پدری فرزند خود را به هر دلیل به قتل رسانده باشد، قصاص نمی شود و طبق نظر قاضی، به حبس محکوم خواهد شد.
به گزارش ایسنا، یک بازپرس دادسرای امور جناحی تهران می گوید؛ این قتل ها بیشتر همسرکشی است و وقوع سایر قتل ها چون برادر یا خواهرکشی، پدر یا مادرکشی در مقایسه با همسرکشی در رده پایین تری قرار دارند. حسینی، طولانی شدن اختلافات خانوادگی که سرچشمه آن اختلافات مالی و عدم تفاهم است را از جمله علل اصلی وقوع قتل می داند و می افزاید؛ سوءظن ها و شک هایی که گاهی بین زوجین وجود دارد و بعضا بر قرائن و شواهد بدون پایه و اساس حقوقی استوار است، هم گاهی منجر به وقوع قتل های خانوادگی می شود.
قتل فرزندان
علی نجفی توانا، یک حقوقدان درباره قتل های خانوادگی نیز اظهار می کند؛ این قتل ها ناشی از روابط خانوادگی اعم از سببی یا نسبی است.
معمولا این قتل ها به دلیل اختلافات دیرینه و مزمنی اتفاق می افتد که بین اعضای خانواده وجود دارد و به دلیل عدم امکان وصول یک راه حل دوستانه و منطقی منجر به اختلاف شده و در نهایت بعد از گذراندن مراحل چندگانه خشونت تبدیل به قتل می شود. این حقوقدان با اشاره به مطالعات انجام شده در این زمینه می گوید؛ وقوع قتل توسط زن یا مردی که جنس مخالف خود را می کشد، نسبت به سایر انواع قتل های خانوادگی در کشورهایی چون کانادا، فرانسه و آمریکا بیشتر به چشم می خورد و این زوج های قاتل در واقع افرادی هستند که با هم رابطه زوجیت ندارند و آزاد زندگی می کنند و چون به دلایل مختلف نسبت به یکدیگر بدبین و بدگمان می شوند نوعی حسادت و انتقام بین آنها به وجود می آید که به قتل می انجامد.
وی در ادامه به قتل فرزندان توسط والدین اشاره می کند و می گوید؛ اینگونه قتل ها غالبا در اثر اعتیاد والدین به ویژه پدر و یا به علت فقر و نداری اتفاق می افتد که در آن کودکان قربانیان بی گناه پدر و مادری هستند که قصد داشته اند به گونه ای صورت مسئله را پاک کرده و از حل آن فرار کنند.
فقر و اختلافات مالی
قاضی دادگاه کیفری استان تهران، سوء ظن و شک، موارد ناموسی، اختلافات خانوادگی و مالی را از عوامل وقوع قتل های خانوادگی می داند و معتقد است؛ مسائل مالی از جمله مهمترین عللی است که با حل و فصل نشدن بین افراد خانواده منجر به بروز درگیری، شدت یافتن آن و نهایتا وقوع قتل می شود.
نوالله عزیزمحمدی با اشاره به فراوانی آمار همسرکشی در قتل های خانوادگی می گوید؛ پرونده های بسیاری در دادگاه کیفری استان مورد بررسی قرار می گیرد و می توان گفت که بخش کوچکی از قتل های خانوادگی، برادر یا خواهرکشی، پدر یا مادرکشی و امثال آن است و غالب قتل ها بین زن و شوهرها اتفاق می افتد. با نگاهی اجمالی به مسئله خشونت و قتل های خانوادگی می توان دریافت که مسائل بسیاری در وقوع چنین جرائمی دخیل است که از مهمترین آنها فقر مادی و فرهنگی است که در غالب بزهکاران پس از ارتکاب جرم مشاهده می شود.
عزیزمحمدی به فقر به عنوان یکی از عوامل اصلی بروز جرم به ویژه قتل اشاره می کند و بر این باور است که فقر همیشه و همه جا در ابعاد مختلف وجود دارد و در مورد بروز و ظهور قتل های خانوادگی هم یکی از عوامل اصلی است.
قاضی قتل دادسرای جنایی درخصوص شرایط اجتماعی مجرمان می گوید؛ فقر و مشکلات معیشتی در بین اقشاری که از لحاظ اجتماعی، مادی، فرهنگی و اقتصادی از سطوح پایینی برخوردارند، نسبت به سایر افراد در جامعه بیشتر موجب بروز بزه و ارتکاب قتل می شود. نجفی توانا، حقوقدان درباره با شرایط خانوادگی قاتل و مقتول می افزاید؛ معمولا افرادی قربانی این نوع قتل ها هستند که از لحاظ اقتصادی به فرودستان یا افراد فقیر و محروم جامعه تعلق دارند یا از لحاظ فرهنگی فاقد آموزش های لازم برای خنثی کردن بحران خشونت هستند و متاسفانه به جای مدیریت بحران خشونت، خود به نوعی اقدام می کنند و باعث تشدید خشونت می شوند.
حسینی، در رابطه با قوانین مجازات کننده مرتکبان خشونت های خانوادگی اظهار می کند؛ این قوانین، کامل، مستدل و کافی است اما مشکل اساسی این جاست که مردم گاهی برداشت های نامناسبی از این قوانین دارند و گاهی برخی مردها گمان می کنند در صورتی که همسرشان مرتکب ارتباط نامشروع شده، کشتن او جایز است و در جامعه جرم به حساب نمی آید؛ درحالی اگر اجرای این مسئله در فقه مستلزم شرایط خاصی است. عزیز محمدی با ذکر اینکه خلاء قانونی برای مرتکبان قتل های خانوادگی وجود ندارد، تصریح می کند؛ در برخی موارد مواد قانونی طبق شرع بیان شده که مطابق قوانین شرع غیرقابل تغییر است.
خفه کردن شیوه مرسوم خانواده ها
عزیز محمدی در ادامه می گوید؛ زمانی که مردی همسرش را به دلیلی به قتل می رساند در صورتی که اولیای دم تقاضای قصاص او را داشته باشند باید تفاضل دیه پرداخت شود یا پدری فرزند خود را به قتل برساند یا کسی به عقیده هدورالدم کسی را بکشد قصاص ندارد. وی در رابطه با روش های ارتکاب قتل های خانوادگی اظهار می کند؛ قتل های خانوادگی بین زوجین بیشتر به طریق خفه کردن و بین سایر افراد خانواده غالبا با چاقو صورت می گیرد.
نجفی توانا حقوقدان ،درباره مجازات قاتلان خانوادگی می افزاید؛ درخصوص مجازات مرتکبان قتل های خانوادگی، قانونگذار بین این عده و سایر قاتلان تبعیض قرار نداده است مگر در مورد قتل فرزند توسط پدر که در این صورت طبق ماده 220 قانون مجازات اسلامی پدر از مجازات قصاص معاف است ولی مجازات تعزیری را خواهد داشت و درخصوص سایر اقوام و خویشان با افراد بیگانه تفاوتی برای مجازات فردی که مرتکب قتل شده است، وجود ندارد.
وی به تشدید مجازات در یک مورد اشاره می کند و می گوید؛ افرادی که مورث خود را به قتل می رسانند نه تنها مجازات می شوند، بلکه از او، ارثی هم نمی برند و این قانون راه را بر فردی که به طمع ارث بردن و کسب اموال والدین خود، آنها را به قتل می رساند، می بندد و او را مجازات می کند.
به نظر می رسد افزایش خشونت های خانگی و قتل های خانوادگی آن هم بر اثر اختلافات مالی و خشونت های آنی، وظیفه گروه های مختلف جامعه را در جهت ارتقای فرهنگ خانواده ها و رفع نواقص احتمالی در قوانینی که باب توجیه قتل ها را باز می گذارد، سنگین تر از گذشته کرده است.
مقالات جامعه شناسی
ادامه دارد
«جامعه باز و دشمنان آن»و «فقر تاریخ گرایی» دو اثر مهم کارل پوپر (Karl popper) تحت تاثیر برآیند بررسی حکومت های توتالیتریسمی در اروپا بود، به واقع بنیان نظریه های فلسفی در گرایش های سیاسی، اقتصادی وی را بنا می گذارند. در این دو اثر به وضوح می توان تلاش بی وقفه پوپر را در مقابله با جنگ و مطرود شمردن نظریه ها و اندیشه های سیاسی اقتدارطلبانه و همچنین دفاع از آزادی را، درک کرد.پیامبران کاذب اصطلاحی بود که اول بار توسط پوپر وارد دایره المعارف فلسفه شد.
وی متفکرانی را که با اندیشه های به طور تمام و کمال در اختیار و خدمت خودکامگان و ایده پرداز حکومت های ستمگر و اقتدارگرا بودند را پیامبران کاذب می نامد و معتقد است بشر امروزی باید در انتقاد از میراث فرهنگی خود روشن سخن بگوید و عادت دفاع از بزرگمردان را از خود دور کند.
چراکه بسیاری از این پیامبران کاذب با نقد نادرست آزادی و عقل، خطا های جبران ناپذیری را مرتکب شده اند و تسلط ایده ها و افکار ایشان منشأ گمراهی انسان ها است. از این رو پیامبران کاذب در آثار پوپر به دقت ردیابی و در نهایت مقابل قاضی دادگاه عقل قرار می گیرند.
از نظر پوپر افلاطون و هگل از این دسته اند که با نظریات دگم( متعصب در عقاید) خود آنچه را که می توانند از اندیشه هایشان، در خدمت دشمنی با آزادی و ارتقای نظام های توتالیتر مصرف می کنند. از دیگر متهمانی که در مقابل قاضی دادگاه عقل پوپر قرار می گیرند می توان به مارکس و مارکسیسم اشاره کرد. پوپر، مارکسیسم را یکی از خطا های بزرگ اندیشه بشری می داند چراکه تلاش در راستای ساختن جهانی بهتر را بی فایده می دانست. وی در تحلیل آرا و نظرات مارکس متذکر می شود که پیش بینی های مارکس در مورد آینده نظام سرمایه داری نادرست از آب درآمده است چراکه مطابق نظر مارکس این نظریه که با رشد سرمایه داری، کارگران و طبقات تهی دست جامعه دچار فقر و نگون بختی می شوند و طبقات متوسط جامعه را با خود به پایین می کشند، به انجام نرسید.
با این رویکرد پوپر مارکس را دچار یک تعارض درونی می داند و علت آن را این امر می داند که نمی توان همواره تولید انبوه کالا را افزایش داد و از طرف دیگر ادعا کرد که همواره بر شمار تهی دستان افزوده می شود، چراکه این سوال پیش می آید «مصرف کننده کیست؟»
پوپر جواب اینگونه سوال ها را در دفاع از برآیند دموکراسی مطرح می کند و با وجود ذکر ضعف هایی در آن چنین نظامی را عادلانه ترین و مناسب ترین نظام ها می داند که در تاریخ بشریت تحقق یافته است.
از نظر پوپر تمام نظام هایی که وعده تحقق بهشت در زمین را داده اند، در نهایت به دوزخ منجر شده اند اما در این میان دموکراسی تنها نظامی است که فقط با تلاش و اراده مردم و فقط خود مردم می تواند باقی بماند.
در نگاه پوپر آزادی صوری محض است می تواند تنها دلیل تحقق دموکراسی اقتصادی یا همان عدالت اجتماعی باشد. به واقع در کنار آزادی این نوع از آزادی را ضمانت اجرایی عدالت اقتصادی و اجتماعی می داند. با نگاه مجرد به نظریه های مارکس، پوپر تاکید می کندمارکس دولت را وسیله یا ابزاری برای از بین بردن طبقه پرولتار معرفی می کند با آنکه وعده جامعه بدون طبقه را می دهد.
با این نگاه پوپر سعی در تصریح این مطلب دارد که مارکس هرگز به جواب معمای آزادی دست پیدا نکرده و نمی داند که دولت در تامین آزادی انسان ها چه خدماتی می تواند یا باید ارائه دهد. نگاه پوپر به بوته نقد مارکس، اینگونه ادامه می یابد که از طریق استقرار آزادی است که می توان قدرت را در مشت خود نگه داشت یا به عبارتی آن را رام کرد.
سپس بعد از این مرحله می توان به وسیله ایجاد بنگاه هایی در حیطه نظام دموکراتیک قدرت اقتصادی را نیز مهار و مانع بردگی انسان ها شد، اما با از بین رفتن آزادی حتی برابری میان تهی دستان نیز معنایی نخواهد یافت.
همان طور که قبلاً اشاره شد افلاطون نیز در زمره پیامبران کاذب از دیدگاه پوپر قرار دارد و در باب مباحث عدالت در بخشی از کتاب جامعه باز و دشمنان آن تحت عنوان افسون افلاطون به بررسی دیدگاه عدالت تام گرا از منظر پوپر در فلسفه کلاسیک یونان باستان به خصوص به افلاطون می پردازد. وی به شدت افلاطون را به بوته نقد و انتقاد می کشد. از نظر پوپر آنچه از مفهوم عدالت در فلسفه افلاطون مطرح می شود مزایای طبقاتی است این در حالی است که مفهوم عدالت در فلسفه پوپر عبارت است از تقسیم مساوی در قبال مسوولیت های شهروندی. به عبارتی دیگر تقسیم برابرمحدودیت های آزادی و برابری است که در مقابل قانون و غیرجانبدار بودن محاکم قضایی را مشخص می سازد.
از نگاه پوپر دریافت عادلانه از عدالت به این معنا است که برابری در میان انسان ها با حذف مزایای طبیعی برقرار باشد ضمن اینکه فردیت حفظ شود و در نهایت پاسداری از آزادی های شهروندان وظیفه دولت قرار گیرد. به واقع پوپر سعی در تصریح این مطلب دارد که هر یک خواست های سیاسی و اقتصادی افلاطون در نگاه بر عدالت بر پایه یک اصل است و آن هم اصل برتری طبیعی، اصل تام گرایی که توجه به آن منجر به تقویت دولت توسط فرد به عنوان هدف اصلی می شود.
پوپر باز هم در نقد افلاطون در ساختار نظام عادلانه سیاسی و اقتصادی افلاطون سعی می کند با به چالش کشیدن نظام های حاکم بر این ساختارها به پاسخی منطقی برسد.
پوپر با نقد این جمله از افلاطون که چه کسانی باید حکومت کنند، معتقد است پاسخی کلاسیک و بر مبنای دیدی رادیکال و اقتدارگرایانه پرداخته شده است به عنوان مثال: فرزانگان، یا در حالتی دیگر اکثریت، پوپر تاکید می کند که پاسخ های ارائه شده با خود نه تنها تناقضاتی را به همراه می آورند، بلکه به بدیل های دیگری چون حکومت کارگران یا سرمایه داران یا... تبدیل می شوند. پوپر بیشتر در زمینه حکومت، پرسش چه کسی؟ را مطرح نمی داند، بلکه اصل تاثیرگذار در این پرسش را سوال چگونه، می داند.
به عبارتی از منظر پوپر چه فعالیتی می توانیم انجام دهیم تا نهادهای سیاسی خود را به گونه ایی سازماندهی کنیم که امکان صدمه رساندن حاکمانی که نالایق و فراوان هم هستند به حداقل برسند. پوپر معتقد است جز با تغییری اینچنینی هرگز نمی توان به دولت و موسسات آن با یک نظام عادلانه در همه زمینه ها نائل شد. در اینجا می توان پرسید: کدام شکل حکومتی اجازه می دهد یک حکومت زورگو را برکنار کنیم. پوپر نام چنین نظام هایی را جامعه بازمی گذارد و مهم ترین ویژگی آن را رقابت آزاد بر نظریات علمی در بازتاب های مختلف آن می داند.
این جوامع درست در تقابل با جوامع توتالیتر هستند چرا که در این جوامع (جامعه باز) روش خشونت آمیز در حذف نظریات مخالف نقشی ندارد، به واقع نقدی است عاری از خشونت که راه را برای انکشاف(آشکار) خرد می گشاید. پوپر مصادیق این چنین نظام هایی(جامعه باز) را دموکراسی های حاکم بر غرب می داند اما معتقد است این نوع حکومت به معنای حکومت مردم نامی است فریبنده چرا که هیچ کجا مردم حکومت نمی کنند و اصلاً نباید هم حکومت کنند چرا که حکومت آن هم به شکل اکثریت به راحتی می تواند به بدترین شکل دیکتاتوری تبدیل شود.
پوپر تصریح می کند دموکراسی حتی با نام فریبنده خود و با مشکلات همراه خود تنها شکل حکومتی است که توانسته با وضع قوانین مشروط، ایده های عدالت و انسانیت و آزادی را در چارچوب قانون تا آخرین حدممکن اجرا سازد. به عبارتی دیگر از نگاه پوپر دموکراسی نه حکومت مردم، بلکه تجهیز نهادی در مقابله با اقتدارگرایی است.
هر چند که این تلاش ها همواره با موفقیت همراه نبوده است. از نظر پوپر دموکراسی چارچوبی مناسب برای تعاملات اعضای یک جامعه نیست و معتقد است اجازه نداریم دموکراسی و آزادی را با رفاه و معجزه اقتصادی همسو بدانیم.
از نگاه پوپر خطای بزرگ در زمانی رخ می دهد که فرآیند دموکراسی را به سرانجامی منتهی بدانیم که آزادی در معنای دموکراسی آزادی برای همگان و اعتلای اقتصادی پدید خواهد آورد چرا که معتقد استآزادی هرگز به معنای رفاه و خوشبختی انسان ها نیست. از این رو به طور واقع بینانه باید مرزهای دولت رفاه را در نظر گرفت. به عقیده پوپر آنچه که درباره مفاهیم و تعاملات دموکراسی و آزادی می توان گفت این است که لیاقت شخصی افراد تاثیر به سزایی روی رفاه او دارد.
پوپر در زمینه عدالت اجتماعی نیز مطرح می کند که امروزه فن آوری و رشد اقتصادی برای بشریت ممکن شده است تا گرسنگی و فقر را ریشه کن کنند. اما مشکلات دیگری بر سر این راه است. از جمله این مشکلات که پوپر سرسختانه به نقد آن می پردازد همان حکومت های سیاسی فاسد و زورگو در کشورهای توسعه نیافته است و متذکر می شود که مردم اینچنین کشورها از بلوغ معنوی برخوردار نیستند تا در سرنوشت خود تاثیرگذار باشند.
نویسنده :: حمید جعفری
منابع:
تاریخ فلسفه غرب
اثر برتراند راسل/ انتشارات امیرکبیر
ترجمه نجف دریابندری
- تاریخ فلسفه غرب/ کاپلستون
- جامعه بذر و دشمنان آن
انتشارات خوارزمی
به گزارش هفت روز، آسیب اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق می شود که در چارچوب اصول اخلاقی و قوامد عام عمل جمعی رسمی و غیر رسمی جامعه محل فعالیت کنشگران قرار نمی گیرد و در نتیجه با منبع قانونی و یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبرومی گردد. به همین دلیل ، کجروان سعی دارند کجروی ها خود را از دید ناظران قانون ، اخلاق عمومی و نظم اجتماعی پنهان نمایند ؛ زیرا در غیر این صورت با پیگرد قانونی ، تکفیر اخلاقی ، طرد اجتماعی مواجه می شوند(عبدالهی ،1383:15).
آسیبهای اجتماعی پدیده هایی واقعی، متغیر، قانونمند و قابل کنترل و پیش گیری اند. کنترل پذیری آسیبهای اجتماعی شناخت علمی آنها را در هر جامعه ای برای پاسخ به پرسشهای نظری و عملی و کاربردی از ایده ها و یافته های علمی تولید شده در برنامه ریزی های کوتاه و بلند مدت برای مقابله صحیح با آسیبهای اجتماعی، درمان یا پیشگیری از گسترش و پیدایش آنها را ضروری و پر اهمیت می سازد.
آسیب شناسی اجتماعی
آسیب شناسی اجتماعی به بررسی انواع مشکلات میپردازد که در سطح اجتماعی مطرح هستند و سعی میکنند علل مختلف آنها را از جنبههای مختلف فردی ، اجتماعی و غیره مورد بررسی قرار دهد.
آسیب های اجتماعی که به تعبیر بعضی از اندیشمندان حاصل و معلول مستقیم انقلاب صنعتی هستند، در اکثر جوامع وجود دارند و تاثیرات خود را می گذارند. اما آن چه جوامع مختلف را در این مورد از هم متفاوت می سازد، نوع نگرش این جوامع به علل به وجود آورنده آسیب ها و راهکارهای اصلاح وبهبود آن است. در مورد نگرش، آن چه مهم است این که این آسیب ها چرا به وجود آمده اند؟ آیا وجود آسیب ها در جوامع امری لازم وضروری است یا می توان جامعه ای بدون آسیب داشت؟ پاسخ به این پرسش ها مستلزم شناخت نظریه های مختلف جامعه شناسی و روان شناسی است که هرکدام سعی درتبیین مسائل ،آسیب ها وبحران های اجتماعی از نظر گاه های مختلف دارند.این دید گاه ها متاثر از باورهای سیاسی و اقتصادی هر جامعه است.
آسیب های اجتماعی از چند جنبه قابل بررسی هستند :
1- از زوایه انسان ،که هر انسان با هر دین وآئین واعتقاد وفکر ،ومذهب وگرایش ومسلک وارتباط با جناح یا حزب خاصی یا با ترحم یا با هدایت ویا با همراهی اعتقاد دارند که به گروههای آسیب پذیر یاری نمایند مثلاً هر انسانی دوست دارد به پیر مرد یا پیرزنی کمک کند وهر انسانی دوست دارد به نابینایی کمک کند و...
2- از زاویه اجتماعی اگر به این آسیب های اجتماعی بموقع رسیدگی نشود افزایش جرم وجنایت را در پی دارد که مخرب انضباط اجتماعی است
3- از جنبه سیاسی ، که اگر توجه نشود کشوررا به دامن بیگانگان سوق می دهد وبجای فرهنگ خودی فرهنگ بیگانه در کشور پیاده می شود وبه اعتقادات دینی ومذهبی جامعه لطمه وارد می نماید ، وجود آسیب های اجتماعی ، بزرگنمایی وتبلیغات دشمنان کشور را در پی دارد ضمن آنکه وجود آسیب های اجتماعی در کشور اسلامی عامل تبلیغ منفی بر ضد اسلام است لذا لازم است که آسیب های اجتماعی ریشه یابی شود واز کلی گویی در جامعه پرهیز گردد وبا ارائه راهکارها ی مدرن به جزئیات آسیب های اجتماعی توجه شود
در برخورد با آسیب های اجتماعی تقلید کورکورانه از بیگانگان جایز نیست به دلیل اینکه آسیب های اجتماعی ارتباط کاملی با سنتهای هر جامعه دارد والگو برداری از جوامع دیگر صلاح نیست
ئوال ، وظیفه حکومت در این مورد چیست ؟ حکومت خوب حکومتی است که برای حل آسیب های اجتماعی قرمول صحیح ومنطقی همراه با نو آوری وارائه ابتکارات وخلاقیتها در جهت رسیدن به شکوفایی داشته باشد
سیاست های اجتماعی هر جامعه ای روش های مختلفی را در برخورد با آسیب های اجتماعی پیشنهاد می کند.شیوه ی برخورد با این مسائل هم چنان که پیشتر گفته شد،ارتباط مستقیمی با این سیاست ها دارد.این سیاست ها را هم نهادهایی که در تمامی جوامع وجود دارد تعیین می کند. در مورد راهکارهای اصلاح وبهبود آسیب های اجتماعی هم نظرگاه های مختلفی وجود دارد. عده ای روش انکار و پرده پوشی را تجویز می کنند وعده ای دیگر به روش های پلیسی وسرکوب اعتقاد دارند. جوامعی هم وجود دارند که به این مسائل نگرشی علمی و منطقی دارند وسعی می کنند با قبول وجود این آسیب ها، علت آن ها را با استفاده از روش های علمی بشناسند و برای حذف یا به حداقل رساندن آن ها از روش های منطقی سود ببرند.این جوامع، آنهایی هستند که در آن ها انباشت علمی صورت گرفته و در اثر ارتباط با فرهنگ های مختلف به سطحی از آگاهی رسیده اند که به حق آزادی و برابری انسان ها و حق برخورداری تمامی انسان ها از حقوق مادی ومعنوی اعتقاد داشته باشند.
آن چه در مورد آسیب های اجتماعی در ایران می توان گفت این است که به وضعیت خاص سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه، آسیب های اجتماعی علاوه بر این که مسئله ای اجتماعی شمرده می شوند، بار ارزشی نیز دارند. یعنی یک آسیب که در یک جامعه ی با سیاست لیبرال، فقط یک جرم محسوب می شود، در ایران علاوه بر جرم بودن، گناه به شمار می رود. این نگرش خاص به مسئله ی اجتماعی باعث می شود که مجرم یا منحرف بیشتر از آن که جامعه و روابط حاکم بر آن را عامل انحراف خود بداند، خودش را گناه کار می بیند و این می تواند یکی دیگر از آسیب های فردی و اجتماعی باشد.
در جوامع مدرن امروز تمایل بر این است که این سیاست ها هرچه بیشتر توسط نهاد آموزش و پرورش و نهاد خانواده به جامعه تزریق شده و نهاد سیاست حداقل دخالت را در این امور دارد.اما در جوامعی که در آن ها نهاد سیاست قدرتمندتر است، این سیاست ها توسط این نهاد وضع و به جامعه دیکته می شود.تجربه نشان داده است که جوامع نوع اول در مهار بحران های اجتماعی موفق تر عمل کرده اند.چون مردم راهکارهای مقابله با آسیب های اجتماعی را وضع واز آن ها حمایت می کنند.اما در جوامعی که سیاست های اجتماعی را نهاد سیاست وضع می کند،لاجرم باید ضمانت های اجرایی آن ها را هم تعیین کند که در این حال استفاده از نیروهای حافظ قوانین و حامی نظام سیاسی مثل پلیس ضرورت پیدا می کند.
حمایت از آسیب دیدگان اجتماعی نیزبه سیاست های اجتماعی مربوط است.دراین مورد نیز وقتی حمایت از آسیب دیدگان به طور کامل در اختیار نهاد سیاست قرار می گیرد،این نهاد از دیدگاه منافع خود به آن ها نگاه می کند،اما وقتی مردم یک جامعه به حمایت از این آسیب دیدگان می پردازند،بسیار عمیق تر و کامل تر عمل می کنند.چون مردم در متن این آسیب ها قرار دارند،آن ها را خوب می شناسند وبرای حمایت ازافرادی که دچار بحران هستند انگیزه های قدرتمندی دارند.
یکی از راهکارهای حمایت از آسیب دیدگان اجتماعی،سازمان ها وتشکل های غیر دولتی است.این سازمان ها که در تمامی جوامع ریشه دارند در عصر کنونی کارکردهای مختلف و موثری پیدا کرده اند و نقش مهمی در حیات جوامع ایفا می کنند.سازمان های غیردولتی با تاثیرگذاری در وضع و اجرای سیاست های اجتماعی،در نقش های مختلفی مثل مشاور دولت،منتقد دولت وگاه حتی به عنوان بازوی اجرایی سیاست های اجتماعی دولتها فعالیت دارند.این سازمان ها با ویژگی های منحصر به فردی که دارند،امروزه به نماد حکومت مردم تبدیل شده اند و به نظر می رسد در هر جامعه ای که این سازمان ها فعال تر و گسترده تر عمل می کنند،آرمان حکومت مردم بر مردم دست یافتنی تر می نماید.
موضوعات مورد بحث در آسیب شناسی اجتماعی
آنچه روشن است اینکه بحث آسیب شناسی اجتماعی عمدتا با مسائل و مشکلات سر و کار دارد. پژوهشها و تحقیقات متعدد برای شناخت انواع این آسیبها و علل بروز آنها صورت میدهد و نظریاتی را برای حل آن مسائل پیشنهاد میکند.
بر این اساس زمینههایی چون فرهنگ و هنجارهای یک جامعه ، ویژگیهای اقتصادی و سیاسی و جغرافیایی یک جامعه نیز در حوزه مطالعات آسیب شناسی اجتماعی قرار میگیرد. چرا که بررسی آسیبهای اجتماعی بدون در نظر گرفتن شرایط زمینهای یک جامعه میسر نخواهد بود.
چه چیزی به عنوان آسیب شناخته میشود؟ حدود و شخور آن چقدر است؟ عوامل زمینه ساز و علل آشکار کننده آن کدامها هستند؟ در کدام طبقات گسترش بیشتری دارند؟ در کدام سنین گسترش بیشتری دارند؟ توانایی جامعه برای کنترل و نظارت بر آنها چقدر است؟ از چه راههایی میتوان به کاهش آنها مبادرت کرد؟ همه اینها سوالاتی هستند که در حوزه آسیب شناسی اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرند.
اهمیت آسیب شناسی اجتماعی
هر جامعهای متناسب با شرایط خود ، فرهنگ ، رشد و انحطاط خود با انواعی از انحرافات و مشکلات روبروست که تاثیرات مخربی روی فرآیند ترقی آن جامعه دارد. شناخت چنین عواملی میتواند مسیر حرکت جامعه را بسوی ترقی و تعامل هموار سازد، بطوری که علاوه بر درک عمل آنها و جلوگیری از تداوم آن عمل با ارائه راه حلهایی به سلامت جامعه کمک نماید. به عنوان مثال مسأله اعتیاد را در نظر بگیریم. این مساله هم به عنوان یک مشکل فردی و هم یک معضل اجتماعی مطرح است. روشن است در سطح اجتماعی منجر به از بین رفتن نیروها و انرژی بارآور جامعه میشود. شناسایی علل اساسی و کنترل آنها میتواند بسیاری از نیروهای از دست رفته جامعه را تجدید نموده ، در مسیر کار سالم جامعه هدایت کند.
شیوه عمل آسیب شناسی اجتماعی
آسیب شناسی اجتماعی همچون سایر حوزههای اجتماعی و عللی ، از شیوه عملی برای بررسی موضوعات مورد نظر خود استفاده میکند. به عبارتی برای مطالعه و بررسی علل ، زمینهها و راه حلها در زمینه کجرویها و آسیبها ، هم از لحاظ ذهنی به صورت شناخت مفاهیم خاص و هم به کمک ابزار وسایل تحقیق عینی به صورت پژوهشهای علمی استفاده میشود. چنین پژوهشهایی پیرامون انحرافات اجتماعی به صورت تحقیق علمی به حدود 80 – 90 سال پیش باز میگردد. البته در آن زمان این پژوهشها کمتر جنبه واقع بینانه داشتهاند. ولی پس از مدتی پژوهشها بر شالودهای صحیحتر استوار شد و تلاش شد از شیوههایی که دقت و اعتبار بیشتری در برآورد مشکلات اجتماعی دارند استفاده گردد.
پرسشنامههای مختلف تهیه شد، شیوههای اعتبار یابی و استفاده از روشهای معتبر معمول شد و از اصول روش تحقیق که در علوم انسانی کاربرد مفیدی دارد استفاده گردید. به این ترتیب اطلاعات لازم در زمینه انواع انحرافات و مشکلات در سطح یک جامعه جمع آوری گردید. این فعالیتها سیر تکاملی خود را سیر میکند و همچون پیشرفت سایر علوم شیوههای متکاملتری برای بررسی و ارزیابی در زمینه آسیبهای اجتماعی بدست میآید.
اجتماعی مطالعه بی نظمی ها و آسیب های اجتماعی همراه با علل و انگیزه های پیدایی آنها و نیز شیوه های پیشگیری و درمان این پدیده ها ، به انضمام مطالعه شرایط بیمار گونه اجتماعی است ؛ زیرا خاستگاه اصلی آسیب ها و گژ رفتاری های اجتماعی را باید در کل حیات اجتماعی و نوع خاص روابط انسانی جستجو کرد. نابسامانی های اقتصادی – اجتماعی چون : فقر ، تورم ، گرانی ، بیکاری ، فقدان امنیت مالی و حقوقی و دیگر عواملی که باعث محرومیت» می شوند ، زمینه مساعدی را برای انواع مختلف آسیب های اجتماعی چون: خود کشی ، سرقت ، اعتیاد به مواد مخدر ، الکیسم ، فرزند آزادی ، زور گیری ، طلاق ، گدایی و ... فراهم می آورند . از این رو مفهوم آسیب شناسی گسترده وسیعی پیدا می کند و از ابعاد ارزشی و کاربردی فراوانی برخوردار می گردد.
مطالب موجود به سه بخش جداگانه و در عین حال به هم پیوسته ، تقسیم شده است.بخش اول شامل چیستی آسیب های اجتماعی ، کژرفتاری ها و جرایم و انواع آنها است و بخش دوم به تبیین سه گانه زیست شناختی ، روان شناختی و جامعه شناختی می پردازد و بخش سوم به بررسی برخی از انواع آسیب های اجتماعی خاص اشاره دارد. در این بخش سعی شده است هریک از آسیب های اجتماعی مورد بررسی دقیق قرار گیرد و با ذکر یک یا چند "مورد" نسبت به تبیین و ریشه یابی آنها اقدام گردد.
. گونه شناسی آسیب های اجتماعی
در گونه شناسی آسیب های اجتماعی از ملاک های متفاوتی می توان استفاده نمود. این ملاک ها ، در هر جامعه ای حداقل چهار خرده نظام فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی خاص دارند که در هر یک از این حوزه ها کنشگران فردی و جمعی می توانند با رعایت اصول و قواعد عمل جمعی مورد قبول در آن حوزه ها به چهار نوع سرمایه یا منبع ارزشمند-سرمایه فرهنگی یا دانش ، سرمایه اجتماعی یا تعهد منزلت ، سرمایه سیاسی یا قدرت و سرمایه اقتصادی یا ثروت- مورد نیاز هر جامعه دست یابند( عبدالهی ، 1383:20). هر نوع فعالیتی که خارج از چارچوب اصول و قواعد عام عمل جمعی برای رسیدن به منابع ارزشمند صورت گیرد ، کجروی محسوب می شود. بنابر این ، در مجموع با چهار گونه کجروی روبه رو هستیم (ر.ش: شکل 1-1).
تعریف و هدف های آسیب شناسی
در پزشکی به مطالعه و شناخت ریشه بی نظمی های ارگانیسم( موجود زنده) آسیب شناسی
می گویند. در مشابهت کالبد انسانی با کالبد جامعه(نظریه اندام وارگی) می توان آسیب شناسی را مطالعه و ریشه یابی بی نظمی های اجتماعی تعریف کرد.
به گزارش هفت روز؛ درواقع آسیب شناسی اجتماعی ، مطالعه ناهنجاری ها و نابسامانی های اجتماعی نظیر بیکاری ، فقر ، اعتیاد ، خود کشی ، روسپیگیری ، رشوه خواری ، ولگردی ، زورگیری ، گدایی و ... همراه با علل و شیوه های پیشگیری و درمان آنها و نیز شرایط بیمار گونه اجتماعی است.
هدف ها و مقاصد آسیب شناسی اجتماعی را چنین می توان بر شمرد:
1. مطالعه و شناخت آسیب های آسیب های اجتماعی و علل و انگیزه های پیدایی آنها و نیز بررسی شخصیت کژرفتاران و ویژگی های جسمانی ، روانی ، فرهنگی و اجتماعی آنان. شناخت درست درد ها و آسیب ها ، نخسین شرط چاره جویی و بیش از نیمی از درمان است ؛ درد تشخیص ناداده را درمان نتوان کرد ؛ زیرا هر گونه ساختن بدون شناختن ، تیر در تاریکی رها کردن است.
2. پیشگیری از آسیب های اجتماعی به منظور بهسازی محیط زندگی و جمعی خانوادگی.از آنجا که پیشگیری همواره ساده تر ، عملی تر و کم هزینه تر از درمان است ، دارای اهمیت بسیار می باشد.
3. درمان آسیب دیدگان اجتماعی یا بکارگیری روش های علمی و استفاده از شیوه های مناسب برای قطع ریشه ها و انگیزه های آنان.
4. تداوم درمان برای پیشگیری و جلوگیری از بازگشت مجدد کژ رفتاری و بررسی شیوه های بازپذیری اجتماعی.
در عصر ما پیشگیری مهمتر از درمان است. بسیاری از آسیب شناسان اجتماعی برآنند که برای مبارزه با کژرفتاری ها باید زمینه اجتماعی آنها را از میان برداشت و برای حصول این منظور رعایت دو اصل ضروری است.
مقالات جامعه شناسی
پایان.
به نام خداوند بخشنده ومهربان
پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی -که گرداگردش را پربرکت ساختهایم- برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم; چرا که او شنوا و بیناست. (1)
ما به موسی کتاب آسمانی دادیم; و آن را وسیله هدایت بنی اسرائیل ساختیم; (و گفتیم:) غیر ما را تکیهگاه خود قرار ندهید! (2)
ای فرزندان کسانی که با نوح (بر کشتی) سوار کردیم! او بنده شکرگزاری بود. (شما هم مانند او باشید، تا نجات یابید!) (3)
ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد، و برتریجویی بزرگی خواهید نمود. (4)
هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضد شما میانگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند; حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانهها را جستجو میکنند; و این وعدهای است قطعی! (5)
سپس شما را بر آنها چیره میکنیم; و شما را به وسیله داراییها و فرزندانی کمک خواهیم کرد; و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرارمیدهیم. (6)
اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی میکنید; و اگر بدی کنید باز هم به خود میکنید. و هنگامی که وعده دوم فرا رسد، (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و اندوه در صورتهایتان ظاهر میشود; و داخل مسجد (الاقصی) میشوند همان گونه که بار اول وارد شدند; و آنچه را زیر سلطه خود میگیرند، در هم میکوبند. (7)
امید است پروردگارتان به شما رحم کند! هرگاه برگردید، ما هم بازمیگردیم; و جهنم را برای کافران، زندان سختی قرار دادیم. (8)
این قرآن، به راهی که استوارترین راههاست، هدایت میکند; و به مؤمنانی که اعمال صالح انجام میدهند، بشارت میدهد که برای آنها پاداش بزرگی است. (9)
و اینکه آنها که به قیامت ایمان نمیآورند، عذاب دردناکی برای آنان آماده ساختهایم. (10)
انسان (بر اثر شتابزدگی)، بدیها را طلب میکند آن گونه که نیکیها را میطلبد; و انسان، همیشه عجول بوده است! (11)
ما شب و روز را دو نشانه توحید و عظمت خود قرار دادیم; سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنیبخش ساختیم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگی برخیزید)، و عدد سالها و حساب را بدانید; و هر چیزی را بطور مشخص و آشکار، بیان کردیم. (12)
و هر انسانی، اعمالش را بر گردنش آویختهایم; و روز قیامت، کتابی برای او بیرون میآوریم که آن را در برابر خود، گشوده میبیند! (این همان نامه اعمال اوست!) (13)
(و به او میگوییم:) کتابت را بخوان، کافی است که امروز، خود حسابگر خویش باشی! (14)
هر کس هدایت شود، برای خود هدایت یافته; و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است; و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد; و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.) (15)
و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان میداریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدت درهم میکوبیم. (16)
چه بسیار مردمی که در قرون بعد از نوح، زندگی میکردند; (و طبق همین سنت،) آنها را هلاک کردیم! و کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه، و نسبت به آن بیناست. (17)
آن کس که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را میطلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم -و به هر کس اراده کنیم- میدهیم; سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش میسوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است. (18)
و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند -در حالی که ایمان داشته باشد- سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد. (19)
هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت، بهره و کمک میدهیم; و عطای پروردگارت هرگز (از کسی) منع نشده است. (20)
ببین چگونه بعضی را (در دنیا بخاطر تلاششان) بر بعضی دیگر برتری بخشیدهایم; درجات آخرت و برتریهایش، از این هم بیشتر است! (21)
هرگز معبود دیگری را با خدا قرار مده، که نکوهیده و بییار و یاور خواهی نشست! (22)
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو! (23)
و بالهای تواضع خویش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!» (24)
پروردگار شما از درون دلهایتان آگاهتر است; (اگر لغزشی در این زمینه داشتید) هر گاه صالح باشید (و جبران کنید) او بازگشتکنندگان را میبخشد. (25)
و حق نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مکن، (26)
چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند; و شیطان در برابر پروردگارش، بسیار ناسپاس بود! (27)
و هرگاه از آنان ( مستمندان) روی برتابی، و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشی (تا گشایشی در کارت پدید آید و به آنها کمک کنی)، با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آنها سخن بگو! (28)
هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد (نیز) دست خود را مگشای، تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی! (29)
به یقین، پروردگارت روزی را برای هر کس بخواهد، گشاده یا تنگ میدارد; او نسبت به بندگانش، آگاه و بیناست. (30)
ادامه دارد.
بنام خدا
هموطنان ارجمند::
از طریق زیر می توانید،نظرات،انتقادات و پیشنهادات خودتان را به مدیریت تارنمای شخصی مهدی گل محمدی ارسال نماییدو دیدگاههای خود را برای پربارکردن مطالب این تارنما ارایه نمایید.::
آدرس ایمیل مهدی گل محمدی ::maramesh92@gmail.com
خوانندگان محترم:: برای ارایه انتقادات و پیشنهادات به نویسندگان این وبلاگ گروهی آرامش (آقای امید + خانم بهار + آقای محمد حسینی + آقای علی + ، مدیریت مجله آرامش:آرمان + آقای مهدی گل محمدی ) با دو طریق زیر می توانید،ارتباط برقرار نمایید ::
1-ارسال از قسمت دیدگاهای مشخص وبلاگ
2-از طریق آدرس ایمیل :: maramesh1391@gmail.com
با تشکر و قدردانی :: مدیر وبلاگ گروهی آرامش: آرمان
1395/4/23 تیرماه 1395خورشیدی
بنام خدا
با سلام و درود به شما خوانندگان عزیز مجله آرامش.
فرا رسیدن عید سعید فطر را به همه مسلمانان ایران و جهان تبریک و شاد باش عرض می نماییم.
عیدتان مبارک باد.
مبارک.مبارک.مبارک......
( باتشکر و شادباشهای فراوان :: از طرف مدیریت و نویسندگان وبلاگ گروهی مجله آرامش )
15/4/1395، چهارشنبه
و هنگامی که آیهای را به آیه دیگر مبدل کنیم ( حکمی را نسخ نماییم) -و خدا بهتر میداند چه حکمی را نازل کند- آنها میگویند: «تو افترا میبندی!» اما بیشترشان (حقیقت را) نمیدانند! (101)
بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحق نازل کرده، تا افراد باایمان را ثابتقدم گرداند; و هدایت و بشارتی است برای عموم مسلمانان! (102)
ما میدانیم که آنها میگویند: «این آیات را انسانی به او تعلیم میدهد!» در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت میدهند عجمی است; ولی این (قرآن)، زبان عربی آشکار است! (103)
به یقین، کسانی که به آیات الهی ایمان نمیآورند، خدا آنها را هدایت نمیکند; و برای آنان عذاب دردناکی است. (104)
تنها کسانی دروغ میبندند که به آیات خدا ایمان ندارند; (آری،) دروغگویان واقعی آنها هستند! (105)
کسانی که بعد از ایمان کافر شوند -بجز آنها که تحت فشار واقع شدهاند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است- آری، آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست; و عذاب عظیمی در انتظارشان! (106)
این به خاطر آن است که زندگی دنیا (و پست را) بر آخرت ترجیح دادند; و خداوند افراد بیایمان (لجوج) را هدایت نمیکند. (107)
آنها کسانی هستند که (بر اثر فزونی گناه،) خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده; (به همین دلیل نمیفهمند،) و غافلان واقعی همانها هستند! (108)
و ناچار آنها در آخرت زیانکارند. (109)
اما پروردگار تو نسبت به کسانی که بعد از فریبخوردن، (به ایمان بازگشتند و) هجرت کردند; سپس جهاد کردند و در راه خدا استقامت نمودند; پروردگارت، بعد از انجام این کارها، بخشنده و مهربان است (و آنها را مشمول رحمت خود میسازد). (110)
(به یاد آورید) روزی را که هر کس (در فکر خویشتن است; و تنها) به دفاع از خود برمیخیزد; و نتیجه اعمال هر کسی، بیکم و کاست، به او داده میشود; و به آنها ظلم نخواهد شد! (111)
خداوند (برای آنان که کفران نعمت میکنند،) مثلی زده است: منطقه آبادی که امن و آرام و مطمئن بود; و همواره روزیش از هر جا میرسید; اما به نعمتهای خدا ناسپاسی کردند; و خداوند به خاطر اعمالی که انجام میدادند، لباس گرسنگی و ترس را بر اندامشان پوشانید! (112)
پیامبری از خودشان به سراغ آنها آمد، او را تکذیب کردند; از این رو عذاب الهی آنها را فراگرفت در حالی که ظالم بودند! (113)
پس، از آنچه خدا روزیتان کرده است، حلال و پاکیزه بخورید; و شکر نعمت خدا را بجا آورید اگر او را میپرستید! (114)
خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غیر خدا سر بریدهاند، بر شما حرام کرده است; اما کسانی که ناچار شوند، در حالی که تجاوز و تعدی از حد ننمایند، (خدا آنها را میبخشد; چرا که) خدا بخشنده و مهربان است. (115)
به خاطر دروغی که بر زبانتان جاری میشود (و چیزی را مجاز و چیزی را ممنوع میکنید،) نگویید: «این حلال است و آن حرام»، تا بر خدا افترا ببندید به یقین کسانی که به خدا دروغ میبندند، رستگار نخواهند شد! (116)
بهره کمی است (که در این دنیا نصیبشان میشود); و عذاب دردناکی در انتظار آنان است! (117)
چیزهایی را که پیش از این برای تو شرح دادیم، بر یهود حرام کردیم; ما به آنها ستم نکردیم، اما آنها به خودشان ظلم و ستم میکردند! (118)
اما پروردگارت نسبت به آنها که از روی جهالت، بدی کردهاند، سپس توبه کرده و در مقام جبران برآمدهاند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است. (119)
ابراهیم (به تنهایی) امتی بود مطیع فرمان خدا; خالی از هر گونه انحراف; و از مشرکان نبود; (120)
شکرگزار نعمتهای پروردگار بود; خدا او را برگزید; و به راهی راست هدایت نمود! (121)
ما در دنیا به او (همت) نیکویی دادیم; و در آخرت از نیکان است! (122)
سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین ابراهیم -که ایمانی خالص داشت و از مشرکان نبود- پیروی کن! (123)
(تحریمهای) روز شنبه (برای یهود) فقط بعنوان یک مجازات بود، که در آن هم اختلاف کردند; و پروردگارت روز قیامت، در آنچه اختلاف داشتند، میان آنها داوری میکند! (124)
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه شده است; و او به هدایتیافتگان داناتر است. (125)
و هر گاه خواستید مجازات کنید، تنها بمقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید! و اگر شکیبایی کنید، این کار برای شکیبایان بهتر است. (126)
صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و بخاطر (کارهای) آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئههای آنها، در تنگنا قرار مگیر! (127)
خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کردهاند، و کسانی که نیکوکارند. (128)
پایان.
همانند آن زن نباشید که پشمهای تابیده خود را، پس از استحکام،وامیتابید! در حالی که (سوگند و پیمان) خود را وسیله خیانت و فساد قرار میدهید; بخاطر اینکه گروهی، جمعیتشان از گروه دیگر بیشتر است (و کثرت دشمن را بهانهای برای شکستن بیعت با پیامبر میشمرید)! خدا فقط شما را با این وسیله آزمایش میکند; و به یقین روز قیامت، آنچه را در آن اختلاف داشتید، برای شما روشن میسازد! (92)
و اگر خدا میخواست، همه شما را امت واحدی قرارمیداد; (و همه را به اجبار وادار به ایمان میکرد; اما ایمان اجباری فایدهای ندارد!) ولی خدا هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و لایق بداند) هدایت میکند! (به گروهی توفیق هدایت داده، و از گروهی سلب میکند!) و یقینا شما از آنچه انجام میدادید، بازپرسی خواهید شد! (93)
سوگندهایتان را وسیله تقلب و خیانت در میان خود قرار ندهید، مبادا گامی بعد از ثابتگشتن (بر ایمان) متزلزل شود; و به خاطر بازداشتن (مردم) از راه خدا، آثار سوء آن را بچشید! و برای شما، عذاب عظیمی خواهد بود! (94)
و (هرگز) پیمان الهی را با بهای کمی مبادله نکنید (و هر بهایی در برابر آن ناچیز است!) آنچه نزد خداست، برای شما بهتر است اگر میدانستید. (95)
آنچه نزد شماست فانی میشود; اما آنچه نزد خداست باقی است; و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالی که انجام میدادند پاداش خواهیم داد. (96)
هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم; و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد. (97)
هنگامی که قرآن میخوانی، از شر شیطان مطرود، به خدا پناه بر! (98)
چرا که او، بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل میکنند، تسلطی ندارد. (99)
تسلط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیدهاند، و آنها که نسبت به او ( خدا) شرک میورزند (و فرمان شیطان را به جای فرمان خدا، گردن مینهند) (100)
ادامه دارد.....
خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد; و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوههایی به وجود آورد; و از پاکیزهها به شما روزی داد; آیا به باطل ایمان میآورند، و نعمت خدا را انکار میکنند؟! (72)
آنها غیر از خدا، موجوداتی را میپرستند که هیچ رزقی را برای آنان از آسمانها و زمین در اختیار ندارند; و توان این کار را نیز ندارند. (73)
پس، برای خدا امثال (و شبیهها) قائل نشوید! خدا میداند، و شما نمیدانید. (74)
خداوند مثالی زده: برده مملوکی را که قادر بر هیچ چیز نیست; و انسان (با ایمانی) را که از جانب خود، رزقی نیکو به او بخشیدهایم، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق میکند; آیا این دو نفر یکسانند؟! شکر مخصوص خداست، ولی اکثر آنها نمیدانند! (75)
خداوند مثالی (دیگر) زده است: دو نفر را، که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است; و قادر بر هیچ کاری نیست; و سربار صاحبش میباشد; او را در پی هر کاری بفرستد، خوب انجام نمیدهد; آیا چنین انسانی، با کسی که امر به عدل و داد میکند، و بر راهی راست قرار دارد، برابر است؟! (76)
غیب آسمانها و زمین، مخصوص خداست (و او همه را میداند); و امر قیامت(بقدری نزدیک و آسان است) درست همانند چشم برهم زدن، و یا از آن هم نزدیکتر; چرا که خدا بر هر چیزی تواناست! (77)
و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ چیز نمیدانستید; و برای شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا آورید! (78)
آیا آنها به پرندگانی که بر فراز آسمانها نگهداشته شده، نظر نیفکندند؟ هیچ کس جز خدا آنها را نگاه نمیدارد; در این امر، نشانههایی (از عظمت و قدرت خدا) است برای کسانی که ایمان میآورند! (79)
و خدا برای شما از خانههایتان محل سکونت (و آرامش) قرار داد; و از پوست چهارپایان نیز برای شما خانههایی قرار داد که روز کوچ کردن و روز اقامتتان، به آسانی میتوانید آنها را جا به جا کنید; و از پشم و کرک و موی آنها، برای شما اثاث و متاع (و وسایل مختلف زندگی) تا زمان معینی قرار داد. (80)
و (نیز) خداوند از آنچه آفریده است سایههایی برای شما قرار داده; و از کوهها پناهگاههایی; و برای شما پیراهنهایی آفریده، که شما را از گرما (و سرما) حفظ میکند; و پیراهنهایی که به هنگام جنگ، حافظ شماست; این گونه نعمتهایش را بر شما کامل میکند، شاید تسلیم فرمان او شوید! (81)
(با این همه،) اگر روی برتابند، (نگران مباش;) تو فقط وظیفه ابلاغ آشکار داری. (82)
آنها نعمت خدا را میشناسند; سپس آن را انکار میکنند; و اکثرشان کافرند! (83)
(به خاطر بیاورید) روزی را که از هر امتی گواهی بر آنان برمیانگیزیم; سپس به آنان که کفر ورزیدند، اجازه (سخن گفتن) داده نمیشود; (بلکه دست و پا و گوش و چشم، حتی پوست تن آنها گواهی میدهند!) و (نیز) اجازه عذرخواهی و تقاضای عفو به آنان نمیدهند! (84)
و هنگامی که ظالمان عذاب را ببینند، نه به آنها تخفیف داده میشود، و نه مهلت! (85)
و هنگامی که مشرکان معبودهایی را که همتای خدا قرار دادند میبینند، میگویند: «پروردگارا! اینها همتایانی هستند که ما به جای تو، آنها را میخواندیم! «در این هنگام، معبودان به آنها میگویند: «شما دروغگو هستید! (شما هوای نفس خود را پرستش میکردید!)» (86)
و در آن روز، همگی (ناگزیر) در پیشگاه خدا تسلیم میشوند; و تمام آنچه را (نسبت به خدا) دروغ میبستند، گم و نابود میشود! (87)
کسانی که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، بخاطر فسادی که میکردند، عذابی بر عذابشان میافزاییم! (88)
(به یاد آورید) روزی را که از هر امتی، گواهی از خودشان بر آنها برمیانگیزیم; و تو را گواه بر آنان قرارمیدهیم! و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است! (89)
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان میدهد; و از فحشا و منکر و ستم، نهی میکند; خداوند به شما اندرز میدهد، شاید متذکر شوید! (90)
و هنگامی که با خدا عهد بستید، به عهد او وفا کنید! و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید، در حالی که خدا را کفیل و ضامن بر (سوگند) خود قرار دادهاید، به یقین خداوند از آنچه انجام میدهید، آگاه است! (91)
ادامه دارد.