پیام امید به روشنفکر مسئول بخش 2 دکتر علی شریعتی
|
همه اینها راست است اما همه سخن در سوره روم این نیست - غیب گفتنی که تحقق پیدا کرده است - در این سوره، حقیقت زندهتر و علمیتری وجود دارد که بسیاری از مفسران، ندیدهاند و گذشتهاند.
پیغمبر احساس میکند که عمار در یک حالت ناخودآگاه و بعد از آن منظرهها و شکنجههای مادر و پدرش، دیگر متوجه نشده، چون بالاخره اعصاب او اعصاب یک انسان است، روح او، روح یک انسان، نتوانسته خودآگاهی خودش را حفظ کند و در یک حالت غیر عادی آن کلمهای که ابوجهل دوست داشت و عمار دوست نداشت، از دهانش خارج شده، و آنها هم او را آزاد کردهاند.
و عمار میماند، تا کی؟ از 13 سال قبل از هجرت تا جنگ صفین 40 سال بعد از هجرت تا 53 سال بعد که آنچنان پیر و فرتوت شده که دیگر قدرت جنگ ندارد.
از این روایت به نفع علی استفاده میکند، او میگوید پس من میتوانم خودم را بر شمشیرهای معاویه عرضه کنم و آنها را کشنده خودم بسازم و جهادی بکنم تا شمشیر آنها را بر فرق خودم حس کنم، مردم بدانند که آن گروه ستمکاری که پیغمبر پیش بینی کرد دشمنان علی هستند. این است که در جنگ صفین بیآنکه بتواند کوچکترین شمشیشری بزند شرکت میکند و تنها میجنگد و گروه معاویه همیشه از جلوی این پیرمردی که این همه بر مرگش حریص است، فرار میکنند، کوچه میدهند، اما عمار چنان تلاش میکند تا موفق میشود که کشته شود، و بعد فریاد عمار کشته شد روایت پیغمبر را - که عمار به وسیله گروه ستمکار کشته خواهد شد - تداعی میکند. آن وقت درگیری و تردید در سپاه معاویه و هیجان امید و قاطعیت و ایمان به درستی راه علی، در سپاه علی پیدا میشود و با چنین جهادی که در دنیا منحصر به عمار است، زندگیاش را خاتمه میدهد.
ادامه دارد.
|