اخلاق در قرآن-قسمت نهم-9
ادامه نمونه آیات قرآنی در پیرامون نهی از حسادت و رشک ورزیدن
5- پروردگار یگانه در سوره البقره ، آیه 90 می فرماید ::
ئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیًا أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُهِینٌ (90 )
وه که به چه بد بهایى خود را فروختند که به آنچه خدا نازل کرده بود از سر رشک انکار آوردند که چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد [آیاتى] فرو مى فرستد پس به خشمى بر خشم دیگر گرفتار آمدند و براى کافران عذابى خفت آور است (90)
( ترجمه :: استاد محمد مهدی فولادوند )
نکته مهم ::
حسادت و حق پوشی برخی از اهل کتاب(یهودیان ) که منکر نبوت خاتم پیامبران حضرت محمد صلی علیه و اله و سلم شدند ، از این دلیل اصلی ناشی میشد که چرا پیامبر از قوم بنی اسرائیل برنخواسته است.
در واقع با اینکه اهل کتاب بودند و در کتابشان مژده پیامبر جدید را میداد ، و آنها باید بیشتر از کافران و مشرکان دیگر به پیام نوین توحید و رهایی روی خوش نشان میدادند و از بذل مال و جان برای گسترش نوای الهی و مردمی اسلام و قرآن کوتاهی نمی ورزیدند ، ولی متاسفانه بدلیل غرور و حسادت که از باورهای دگم و نژادپرستانه آنها برمیخواست و چنین می اندیشیدند که قوم خاص و برتر خداوند هستند! ، چرا پیامبر از قوم ما یعنی بنی اسرائیل نبود؟
غافل از اینکه بزرگانی چون حضرت موسی( ع ) و حضرت عیسی( ع ) از پیروان صادق دین حنیف و توحیدی حضرت ابراهیم بزرگ بودند.
6-حضرت حق در سوره حشر ، آیه شریف 10 میفرماید ::
وَالَّذِینَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُـولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ.
و نیز برای کسانی است که از پی آنان آمدند [=پیوستگان بعدی به پیشتازان اولیه؛ که] میگویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دل ما [انگیزه اختلاف و] دشمنی نسبت به مؤمنین قرار مده. پروردگارا! تو بسیار رئوف و مهربانی.
______________
نکته ها ::
[ «غِل» در اصل به آبی میگویند که به میان مزرعه و درختان میرود و آن را غرق میکند. هر آنچه از حسد، خیانت و دشمنی که بر روابط برادرانه مسلط شود و آن را فرا گیرد، غِل نامیده میشود.
(1)]مترجم :: (1)=م.ع.ب
بخشی از این آیه ، با یک دعای قرآنی مواجه میشویم ، که به همه انسانها صرف نظر از جنسیت و نژاد و زبان و هر آنچه موهومات طبقاتی که توسط اسلام حذف و باطل شده است ، درسی عالی و تکامل بخش میدهد.
پروردگار یکتا میفرماید ::
.....پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دل ما [انگیزه اختلاف و] دشمنی نسبت به مؤمنین قرار مده. پروردگارا! تو بسیار رئوف و مهربانی.
نکته مهمی که نباید از آن غافل بود این است که بر اساس قاعده تغلیب ، مخاطب این آیه هم زنان و هم مردان و بطور کلی همه انسانها را در برمیگیرد.
در واقع خطابهای قرآن در مورد مرد و زن یکسان است؛ گرچه صیغه های آن مذکر است.
این مسأله به جهت قاعده ادبی «تغلیب» است.
در زبانهایی مانند عربی که برای مرد و زن، دو گونه فعل وجود دارد (مذکر و مؤنث)، در مواردی که جمع مورد نظر باشد، صیغه مذکر به کار میرود.
به عنوان مثال مخاطب این آیه قرآن (یا ایها الذین آمنوا) ، شامل زنان و مردان میشود.
از این رو بر اساس قاعده تغلیب ، تاکنون هیچ مفسر و یا آشنا به زبان و ادبیات عربی ، اذعان نکرده است که مجموعه خطابهای آیات قرآنی فقط اختصاص به مردان دارد ، بلکه آنرا شامل همه انسانها فارغ از جنسیت مرد و زن دانسته است.
در پایان این مبحث از پروردگار یگانه ملتمسانه و آگاهانه و البته عاشقانه تمنا میکنیم ، همه ما را از عقده چرکین و سرطانی حسادت و رشک ورزیدن به دیگران رهایی بخشد و همه ما را به راه درست و توحیدی هدایت فرماید.
آمین.یارب العالمین.
ادامه دارد.
به قلم :: #م_ایرانی
اخلاق در قرآن-قسمت هشتم-8
نمونه آیات قرآنی در پیرامون نهی از حسادت و رشک ورزیدن
1-پروردگار متعال در سوره نحل ، آیات مبارکه 1 و 5 ، به رسول اکرم از جمله میفرماید ::
سوره فلق :: آیه1
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ
بگو: [من برخلاف مشرکین] به ربّ سپیده دم [=آن که تاریکی فراگیر را شکافته] پناه میبرم،.......
...سوره فلق :: آیه5
وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ
و از شرّ هر حسودى، آنگاه که حسادت ورزد [=عقده حسدش باز شود].
2-در بخشی از سوره نساء ، آیه کریمه 54 میخوانیم ::
سوره نساء :: آیه 54
أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ.....
آیا بر مردم [=پیامبر و مسلمانان]، به خاطر آنچه خدا از فضل خویش [نبوّت و کتاب] بر آنها بخشیده، حسادت میکنند!؟.....
3-حضرت حق در سوره بقره ، آیه 109 فرموده ::
وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
ترجمه فارسی ::
بسیاری از اهل کتاب به دلیل حسادتی که از تَه دلشان [=در ذات و ضمیرشان؛ نسبت به شما] دارند، آرزو میکنند، ایکاش [میتوانستند] شما را پس از ایمانتان، به حال کفر برگردانند!
[آنهم] پس از آنکه حق بر آنها کاملا روشن شده است، پس [با وجود این کینهها و حسادتها] از آنان درگذرید و چشمپوشی کنید تا خدا فرمان خویش را [در فرآیند عمل و عکسالعمل و کیفر کافران] بیاورد، چه خداوند بر هر چیز توانا [=قدر و اندازهگذار] است.
یک نکته مهم ::
برخی از اهل کتاب در ضمیر و باطن خویش به نو موحدین حسادت و کینه میورزیدند و خواسته قلبی اینها بر این امر باطل قرار گرفته بود که آرزو
می کردند ، اینک که مومنین به نور ایمان زنده و جاوید شدند ، به سوی ظلمت و حق پوشی( کفر ) عقبگردی ارتجاعی نمایند.
این حسادت آنها در رفتارها و اعمالشان بسیار هویدا و مشخص شده بود.
پروردگار متعال در برابر آن همه سنگ اندازی ها ، کینه جویی و حسد ورزی آنها ، در فرمانی الهی به پیامبر دستور به درگذشتن و چشم پوشی نمودن از اعمال و گفتارهای حاسدان را میدهد ، و نتیجه کار آنها را به خود واگذار میکند تا طبق قوانین هدفمند و منظم خدا در جهان با آنها برخورد شود ، زیرا خداوند توانا و اندازه گذار است.
4-خداوند یکتا در سوره بقره ، آیه 105 می فرماید ::
ا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَاللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ?105?
نه کسانى که از اهل کتاب کافر شده اند و نه مشرکان [هیچ کدام] دوست نمى دارند خیرى از جانب پروردگارتان بر شما فرود آید با آنکه خدا هر که را خواهد به رحمت خود اختصاص دهد و خدا داراى فزونبخشى عظیم است (105 )
? ترجمه :: مرحوم محمد مهدی فولادوند ?
به قلم :: #م_ایرانی
ادامه دارد.
اخلاق در قرآن-قسمت هفتم-7
توجه :: ادامه مبحث حسادت
انواع حسد
بدترین نوع حسد این است که انسان نه فقط آرزوی زوال نعمت دیگران داشته باشد، بلکه در مسیرآن گام بردارد، خواه از طریق ایجاد سوءظن و بدبینی نسبت به محسود یا از طریق ایجاد مانع در کار او.
مرحله دیگر حسد، از این قرار است که حاسد وقتی می فهمد به یک آرزوئی به هر دلیلی دست نمی یابد ، آرزو میکند که دیگری یعنی فرد محسود هم به آن موقعیت یا نعمت مادی و معنوی دست نیابد.
نوع ساده تر حسد :
انسان در این مرحله هدفش به چنگ آوردن آن نعمت از طریق سلب کردن آن نعمت از دست دیگران است.
ناگفته نماند حسادت تا آنجا میتواند خطرناک و پیشرفته شود که فرد حسود نسبت به رقیب و محسودش ، با توجه به اندازه قدرت و توان سیاسی و اقتصادی و ....تا آنجا پیش میرود که با انواع نقشه ها ، مکرها و حقه های از قبل پیش بینی شده به جان ، مال و ناموسِ فرد یا افراد مورد نظر ، دست به تهدید ، تعرض و تجاوزِ بی رحمانه می زند.
مرحله پایین تر حسد :
انسان فقط آرزوی سلب نعمت از دیگری می کند، بی آن که کمترین سخنی بگوید و کوچکترین گامی در این راه بردارد.
سرتیترهایِ درمان حسادت از دیدگاه روانشناسی ::
بدلیل اینکه حسادت دارای آثار ویرانگر روانی ، رفتاری و اجتماعی میباشد ، لذا در واقع ضروری است که برای درمان و غلبه کردن علمی بر آن ، چاره اندیشی علمی و عینی نمود.
چون اساساً این مطالب ، در پیرامون ارزشها و ضد ارزشهای اخلاقی از منظر و دیدگاه آیات قرآن میباشد ، شرح و توضیح زیاد از نظر روانشناسی در مجال این سلسله گفتارها نیست.
اما برای آشنائی نسبی با درمان رشک و حسادت ، این بلایِ جان و دل و روان انسانها ، سرتیترهای آنرا قید میکنیم.
1-یادبگیرید خود را کنترل کنید و واکنش منفی از خود نشان ندهید.
برای کنترل درونی علاوه بر راهکارهای عملی نظیر ؛ مراقبه ، ورزش ، تلقین مثبت و ..... ، بهتر آن است که با آگاهی و مطالعه هدفمند و منظم آیات آزادیبخش قرآن کریم ، سطح ایمان قلبی و باورهای مثبت و الهی را در خود تقویت کرده و بالا ببریم ، و با کمک تقویِ رهایی بخش و اخلاق توحیدی و انسانی ( سلف کنترل=کنترل درونی با لگام و افسارزدن نفس اماره ویرانگر ) ، در نهایت کنترل هواهای نفسانی خود را بدست آوریم و حسادت را کاملاً ترک کنیم.
2-باورهای غلط ذهنی خود را اصلاح کنید.
3-شخص حسود در واقع به رفتار شخص مقابل واکنش نشان نمیدهد، بلکه به باورهای غلط خود واکنش نشان میدهد. به بیان دیگر شما نسبت به یک سناریو ذهنی واکنش نشان میدهید که از آن واهمه دارید اما هنوز اتفاق نیفتاده است و ممکن است هرگز نیز اتفاق نیفتد.
پس لاجرم برای درمان این بیماری مهلک حسادت ،اعتماد بنفس و عزت نفس خود را افزایش دهید و از قضاوت کردن دیگران شدیداً پرهیز کنیم.
4-باید یاد بگیرید که زندگی دیگران، رفتارشان و داشتههایشان هیچ ارتباطی به شما ندارد و شما زندگی خودتان را دارید همراه با علایق و اهدافی کاملاً شخصی و متفاوت.
5-خود را با دیگران مقایسه نکنید.
6-خودخواه نباشید.
7-به دیگران اعتماد کنید.
8-و در پایان سعی کنید با افزایش آگاهی علمی و قرآنی کنترل هواها و خواهشهای نفسانی خودمان را بطور دقیق بدست آوریم ، و در تمام مراحل زندگانی افرادی خوش اخلاق و مردمی باشیم.
و بکوشیم همراه با تقوی الهی و نیکی نمودن به مردم بدون هیچ چشمداشت ، توام با پشتکار ، مراقبه ، تلقین مثبت و مثبت اندیشی از جریانات اطراف خود برداشتی کاملاً مثبت و سازنده داشته باشید.
ادامه دارد.
به قلم :: #م_ایرانی
اخلاق در قرآن-قسمت ششم-6
[ 2-نهی از حسد و رشک ورزیدن در قرآن کریم ]
{ ادامه مطالب از قسمت پنجم
/ یک مثال:: در مورد حسادت برخی از والدین }
خلق و خوی زشت حسد ورزی ، آنچنان در قلب و روان این گونه انسانها ریشه دوانیده که در بهترین حالت اگر فرض را به هر دلیلی بر این بگذارند که پسر یا دخترشان در کنکور سراسری احیاناً قبول نشود ، خیلی دوست می دارند و از صمیم قلبشان آرزو میکنند ، دوست یا همکلاسی نوجوانشان امتحان کنکور را بد بدهند ، و در نتیجه در هیچ رشته ای قبول نشوند.
چرا؟
چون محصل آنها قبول نشده است!
چون عفریت حسادت و رشک ورزی در آنها به حدی قوی است که چشم دیدن مردم را ندارند و هر چه از خنده و شادی و موفقیت در دلشان آرزو میکنند ، تنها ِو تنها برای خودشان و اعضای خانواده شان میباشد.
حسادت نمودن تا این حد و حدودِ غیر اخلاقی ، نشان از درغلطیدن برخی از مردم در چاه ویل ضلالت و لغزشی بزرگ در دنیای فرد گرایی و منفعت طلبی خودخواهانه و فروبرنده اخلاقیات انسانی می دهد.
این نوع پندارها ، گفتارها و رفتارهای متکبرانه و منفعت طلبانه محض ، علاوه بر دلایل فردی و شخصی ، ریشه در یک سری ناهنجاریها و تصمیم گیریهای نادرست فرهنگی و اجتماعی دارد.
پادزهر آن هم آگاهی ، ایمان توحیدی ، توام با یک کار عملی همراه با مطالعه ، مراقبه و ترک تدریجی و گام به گام میباشد ، تا با ایمان و خودسازی ،
این اخلاقیات غیر انسانی و ضدقرآنی را بطور اصولی و کامل کامل ترک گویند.
جنبه افتراقی حسد با غبطه
حسد با غبطه فرق می کند؛ غبطه به معنی این که انسان آرزو کند، نعمتی همانند دیگران یا بیشتر از آن ها داشته باشد بی آن که آرزوی زوال نعمت کسی را در دل داشته باشد.
فرد حسود تا جائی پیش میرود که ذهن و روانش را آزار میدهد و بسوی غم و افسردگی افزون تر منحرف میسازد.
انسان حسود آنچه را خود ندارد و یا تصور میکند ، نمیتواند به آن نعمت دست یابد ، با تمامی توان و از ته قلب آرزو دارد که شخص محسود یا کسی که طرف حسادتش قرار گرفته ، تحت هیچ شرایطی به آن نعمت و موفقیت مادی و معنوی مورد نظر او دست نیابد.
معنی حسادت در فرهنگ نامه دهخدا
حسود. [ ح َ ] (ع ص ) بدخواه . (دهار). رشکور. رشک آور. رَشگن . رشگین.
بدخواه وکینه رو. (مهذب الاسماء). بدسگال . (تاریخ بیهقی ).
تنگ چشم.رشک بر=آنکه زوال نعمت کسی را تمنی کند.
صاحب حَسد. کینه ورز......
ادامه دارد.
به قلم :: #م_ایرانی
اخلاق در قرآن-قسمت پنجم-5
[ 2-نهی از حسد و رشک در قرآن کریم ]
حسد هرجا که آتش برفروزد
هم از اول حسودان را بسوزد
بعد از مبحث رباخواری و حرمت و نهی شدید آن در قرآن مبین، به یکی دیگر از ضد ارزشهای اخلاقی ، انسانی و توحیدی میپردازیم.
موضوع این قسمت را به حسادت و رشک ورزیدن به هم نوع اختصاص داده ایم.
معنی حسد و حسادت ::
تعریف :: کلمه حسد که در زبان فارسی که از آن تعبیر به رشک می شود ، به این معنی که انسانی در دلش آرزوی زوال نعمت از دیگران میکند ، خواه آن نعمت به شخص حسود برسد یا نرسد.
بعنوان یک مثال جامع و جالب در پیرامون حسادت ، که متاسفانه این روزها در بین مردم ما بسیار گسترش یافته است ، عبارت از حسد ورزیدن مادران و پدران جوان و امروزی ، به پسر یا دختر از میان دوستان ، آشنایان و بستگانِ نزدیک و دور ، که احیاناً در کنکور سراسری رتبه بالایی آورده و در یک رشته خاصی! قبول شده اند ، میباشد.
تازه بعد از آمدن نمرات کنکور طوفان اصلی آغاز میشود ، و وای به حال دانش آموزی که از این پُلِ نجات و بدبختی رد شده باشد و یا امتیاز چشمگیری کسب نکرده باشد ، آنگاه هر چه از طعنه زدن ، مقایسه کردن و شکستن غرور و شرف انسانی است ، نثار آن نوجوانِ پر از استعداد و آرزو میشود.
که صد البته اینگونه کارها ، از اساس باطل و نادرست است ، که علاوه بر حسادت پنهانی در نهاد برخی از والدین ، ناشی از کم اطلاعی و یا کمبود دانش در پیرامون نحوه تعامل و برخورد درست و منطبق بر قوانین اصولی در علوم روانشناسی و حوزه های مربوط به تعلیم و تربیت میباشد.
شوربختانه در دنیای به شدت مادی و فردگرایانه امروزی در کمال بهت و ناباوری مادران و پدرانی را مشاهده میکنیم ، که آن قدر غرق دنیای تحصیلی فرزندانشان شده اند ، که تمام تلاش و همت خود را در حد افراط و تندروی ، در مسیر خرجهای کلان برای کلاسهای خصوصی فرزندانشان به هدر میدهند ، و غالباً به نتیجه دلخواه که هوای نفس خودپرست و خودخواهانه آنها را ارضاء کند ، نمی رسند.
آن والدین ناآگاه آنچنان در این امید واهی غرق شده اند که در نقش یک مستبد زورگو ، هم رشته تحصیلی دانش آموزشان را یک طرفه و بدون نظرخواهی از نوجوانشان ، همراه با درنظر گرفتن سطح هوشی و استعداد آنها ، با مشورت و گفتگو با متخصصان این علم ، انتخاب میکنند و یا از دوران کودکی با عناوین مختلف به فرزندانشان بصورت بیمارگونه تلقین و دیکته میکنند ، که حتماً و باید در رشته های نظیر پزشکی ، دندانپزشکی ، داروسازی و .....قبول شوند.
آن والدین برای قبولی فرزندانشان در رشته خاصی در کنکورسراسری ، بدون در نظر گرفتن عوامل و پارمترهای دیگر هوشی و روانشناسی و ...، مستبدانه به نوجوان خود باصدای گوشخراشی میگویند :: تو در این امتحان سرنوشت ساز هر طوری که هست ، بدون هیچ اما و اگری باید قبول شوی،از فلانی که کمتر نیستی ، آری برای آخرین مرتبه تذکرت میدهم که تو باید قبول شوی ، همین و ختم کلام؟!...
چنین والدینی چنان در دنیای توهمی و خوش خیالانه اشان غوطه ور هستند که تصوری نادرست از درس ، تحصیل و موفقیت شغلی دارند که گویا با انتخاب یک سری رشته های دانشگاهی خاص ، آن هم در شهرهای بزرگ کشور برای نونهالانشان موجب میگردند که آنها به قله موفقیت دست یابند ، و از حیث شغل ، شهرت ، ثروت و سایر دستاوردهای مادی ، گویِ سبقت و ترقی را از دیگر رقبا و یا دوستانشان بربایند و قله اورست تفاخر و کلاس گذاشتن را به نحو شایسته و بایسته ای فتح نمایند!
نقطه سیاه و چرکین کارهای نابخردانه این والدین در آنجا است ، علاوه بر اینکه تمام موفقیتهای ظاهری را برای فرزندانشان میخواهند ، بلکه در ذهن و روانشان عدم موفقیت و قبولی دیگر دانش آموزان آشنا و فامیل را خواستارند.
توجه :: البته نباید از خاطر برد که شکل گیری ، افزایش و گستردگی آمار حسادت و منفعت طلبی برخی از مردم در نقش والدین ، ریشه در دیگر امورِ فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و ...دارد ، که چون مطلبمان در این قسمت عمدتاً در پیرامون عدم حسادت و رشک ورزی میباشد ، لذا بررسی کلی و عمیق در موارد دیگر را به وقتی دیگر و مجالی دیگر موکول می نمائیم.
ادامه دارد.
به قلم :: #م_ایرانی
اخلاق در قرآن-قسمت چهارم-4
نتیجه ممنوعیت رباخواری ::
رباخواری و یا معامله ربوی در جامعه موجب گسترش فساد اقتصادی و شکل گیری یک طبقه کلان سرمایه داری با تمرکز روی بهره کشی و استثمار انسان از انسان میشود.
رباخواری کاری به غایت نادرست و از نظر قرآن ، عملی حرام ، ضد توحیدی و ضد انسانی است ، که کسانی به هر توجیه دروغین بقول دکتر علی شریعتی در غالب کلاه شرعی و ....به این عمل زشت و ضدقرآنی آلوده هستند ، بهتر آن است که هر چه زودتر توبه راستین و بی بازگشت بکنند ، در آن صورت با توجه به آیه صریح قرآنی ، اصل سرمایه در نزدشان باقی می ماند و هر چه از ربا باقی مانده است ، به دامان اجتماع بر میگردد ، تا در آن صورت مگر مشمول بخشایش حضرت حقتعالی قرار گیرند و آمرزیده شوند.
شوربختانه در پیرامون رباخواری به برخی از مسلمانان ظاهری به اصطلاح باسواد و دانشگاهی برمیخوریم ، که با فریفتن نفس خود و با این توجیه که بانکها هم چنین میکنند ، مبالغی کم یا زیادی از وام یا پول پس انداز شده را به برخی رباخواران یا همان حرامخواران ضداسلام و قرآن میدهند ، تا درصدی بالاتر به آنها بهره و سود تعلق گیرد.
متاسفانه هم ربادهنده و هم رباگیرنده ، هر دو به کار باطل و حرامی چون رباخواری مشغول هستند ، و تا وقتی از این عمل زشت و شرم آور توبه نکنند و به جبران مافات نکوشند ، باید دقیقاً بدانند که هر دم و هر لحظه به جنگ الله و رسول خدا رفته و میروند.
نکته پایانی ::
همچنان که در آیات قرآن کریم ، ربا گرفتن حرام است ، ربا دادن هم حرام است ، و بلکه شاهد و کاتب و نویسنده بیع و قرض ربوی هم حرام است. در انتهای این قسمت ، برای یادآوری دوباره ، در پیرامون زشتی و گناه رباخواری ، از سوره بقره ، آیات شریف 278 و 279 را مجدداً برایتان نقل میکنیم ::
سوره بقره :: آیه 278
یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِین
ترجمه فارسی :: [ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید و اگر [به راستی] مؤمن هستید، هرآنچه را از رِبا باقی مانده است واگذارید[ از دریافت اقساط بعدی صرف نظر کنید. ]
سوره بقره :: آیه 279
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِکُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ.
ترجمه فارسی :: [ پس اگر چنین نکردید، در این صورت پذیرای جنگی از سوی خدا و رسولش باشید. و اگر توبه کردید [=از اینکار برگشتید؛ اصل] سرمایههای شما متعلق به خودتان؛ [در این صورت] نه ستمی میکنید و نه مورد ستم واقع میشوید. ]
به قلم :: #م_ایرانی
کد مطلب :: 1/4
ادامه دارد.
( یادداشتهای یک زندانی سیاسی در عصر رضاشاهی )-7
موضوع این قسمت ::
( بگومگوی دکتر ارانی با رئیس زندان قصر )
نیرومند [رئیس زندان قصر] فریاد میکرد: «ارانی!... من نمیتوانم به تو اجازه بدهم در اینجا مثل یک فرمانده به نفرات خود دستور مبارزه با پلیس را بدهی... سپردهام اگر این کارهای خلاف مقررات تو ادامه پیدا کند؛ با دستبند و پابند، توی حبس تاریک نگهت دارند و روزی دویست ضربه شلاقت بزنند. فهمیدی آقای دکتر ارانی؟!»... دکتر ارانی... قدمی به سوی او برداشت و با ملایمت و خیلی شمرده گفت: «آقای نیرومند! ... میخواهم به شما نصیحتی کرده و بگویم، با ما و با مردم طوری رفتار کنید که وقتی با شما آنطور رفتار کردند خیلی ناراحت و معذب نباشید.»... نیرومند... بعد از چند ثانیه تفکر با خونسردی عجیبی در حال خروج از اطاق گفت: «تو این آرزو را به گور خواهی برد».
{( روزی که ده نفر از عده 53 نفر را از زندان شهر به «قصر» انتقال دادند، ما پشت میلههای کریدور 7 با ولع خاصی آنها را تماشا میکردیم. پیشهوری وقتی کله آقای خلیل ملکی را دید نگاهی به اطراف کرده و چون از عدم حضور آقای عبدالقدیر آزاد (که پیشهوری از او خیلی حساب میبرد) مطمئن شد، با اشاره به سر ایشان به ما گفت: «این آقا هم نتوانست رکورد آزاد را بشکند و آزاد با امتیاز هم شده باشد باز قهرمانی خود را همچنان حفظ کرده است»! از این حرف پیشهوری همه ما خندیدیم.
بیشتر بخوانیم ::
{( این عده را در کریدور 9 که حیاط مستقلی از خود نداشت منزل دادند و چون سر و صدی آنها برای گردش و هواخوری بلند شده بود مقرر گردید بعد از ساعت پنج بعدازظهر روزها که کارخانه نجاری زندان تعطیل و کارگران هریک به کریدورهای خود میرفتند، آقایان را برای گردش به حیاط کارخانه ببرند. حیاط مزبور پشت کریدور 7 و موازی اطاقهای سمت چپ بود و ما میتوانستیم با استفاده از تختخوابهای سفری خود، از طریق پنجره کوچکی با آقایان آشنا شده و صحبت کنیم. با اولین نفری که نویسنده موفق به صحبت شد آقای فریدون منو بود که سابقه آشنایی ما از دبستان شروع شده و موقعی که در زندان رشت به انتظار سرنوشت خود زندانی بودم، ایشان که سمت دادیاری دادسرای شهرستان را داشتند برای بازرسی به زندان آمده و متاسفانه چون زور شهربانی وقت به تمام مقامات قضایی میچربید به ایشان اجازه سرکشی به اطاقهای محبوسین سیاسی را ندادند و فقط از پشت پنجره کوتاه اطاق توانستم قیافه همیشه متبسم ایشان را ببینم. چند ماه بعد، خود آقای منو هم به روز نویسنده افتاده و ضمن 53 نفر بازداشت شدند! در برخورد اولیه، از احتیاطات ایشان دانستم که خیانت دوستان و به چاه انداختن او، این جوان رؤف و مهربان را به همه کس ظنین کرده و من نخواهم توانست از چگونگی کشف عده 53 و حقایق امر از ایشان کسب اطلاعی کنم، و چون آشنای دیگری بین آقایان نداشتم به انتظار فرصت مناسبی ماندم و دیگر چون بعضی از رفقای عجول، ساعتها در پشت پنجره آویزان نمانده و جوانانی را که به علت توقف چندماهه در سلولهای مجرد شهر خسته و فرسوده شده بودند با سوالات پیدرپی بیجا خسته نمیکردم. انتقال تمام این عده از زندان شهر به قصر به تدریج انجام میگرفت و بعد از چهار پنج روز که تمام آنها به قصر منتقل شدند، زندان ناچار شد در تعیین جا برای آنها تصمیم نهایی خود را اتخاذ کند. چون از یک طرف تحقیقات از هر 53 نفر در اداره سیاسی شهربانی خاتمه یافته و دیگر بیم «تبانی» نمیرفت و از طرف دیگر عدم ارتباط آنها با محبوسین قدیمی برای پلیس روشن شده بود لذا در تماس و معاشرت آنها با (ما) مانعی ندیده و روزی بیستوسه نفر از آنها منجمله «حبیباللهی» برادر جوان و ناکام دانشمند گرام آقای ذبیحالله منصوری را که من از این جوان خاطراتی دارم که در یادداشتهای بعد خواهم نوشت، به کریدور 7 آوردند. چون مرحوم دکتر ارانی، در تقسیم زندانیان، به کریدور 2 برده شده بود، موجبات تاسف محبوسین تدعی کریدور 7 که علاقهمند به ملاقات آن مرحوم بودند فراهم گردیده و هریک به وسیلهای متشبث میشدیم تا به بهانه رفتن به مریضخانه قصر که جنب کریدور 2 بود دکتر را ملاقات کنیم. سه روز بعد از جابجا شدن آقایان، از آمدن دکترِ دندان استفاده کردم و به معیت پاسبان ظاهرا برای مداوای دندان و واقعا به عزم دیدار مرحوم ارانی به مریضخانه رفتم. وقتی از مقابل کریدور 2 عبور کرده به راهروی مریضخانه داخل شدم، به یکی از دسته «رشتیها» که عادتاً در زندان «همجرم» نامیده میشوند برخوردم، از او پرسیدم که «دکتر ارانی را کجا و چطور میشود دید؟» نگاهی به پاسبان همراه من کرده، آهسته گفت: «حالا در اطاق دندانسازیست با یاور نیرومند صحبت میکند» چون دانستم یاور نیرومند در مریضخانه است از ملاقات با ارانی مایوس شده جلوی درب اطاق دندانسازی مثل دیگران به انتظار نوبت خود توقف کردم. زندانیان همه ساکت و به صدای عربده نیرومند و یاور گوش میدادند او در این وقت فریاد میکرد: «ارانی! اینجا زندان است، فهمیدی؟ زندان هم مقررات خاصی دارد! من نمیتوانم به تو اجازه بدهم در اینجا مثل یک فرمانده به نفرات خود دستور مبارزه با پلیس را بدهی (این موضوع مسبوق به سابقهای است که بعدا عرض میشود) سپردهام اگر این کارهای خلاف مقررات تو ادامه پیدا کند؛ با دستبند و پابند، توی حبس تاریک نگهت دارند و روزی دویست ضربه شلاقت بزنند. فهمیدی آقای دکتر ارانی؟!» درب اطاق دندانسازی روی پاشنه چرخید، یاور نیرومند که به عزم خروج قدم اول را برداشته بود ناگاه در اثر صدای خنده خفه مخاطب خود متوقف شد. من آناً جا را تغییر و خود را در صف اول زندانیان قرار داده، به درون اطاق گردن کشیده و برای اولین دفعه دکتر ارانی را دیدم. از شدت عصبانیت رنگش سخت پریده بود و اثر خنده تلخش هنوز در گوشه لبها دیده میشد. چون یاور نیرومند را متوجه خود دید، قدمی به سوی او برداشت و با ملایمت و خیلی شمرده گفت: «آقای نیرومند! شما در زندان امثال شما در خارج از زندان، مالکالرقاب و اختیاردار جان و مال و ناموس مردم هستید! شما به جای دویست یا دو هزار ضربه شلاق، میتوانید دستور شقه کردن مرا هم بدهید! اما میخواهم به شما نصیحتی کرده و بگویم، با ما و با مردم طوری رفتار کنید که وقتی با شما آنطور رفتار کردند خیلی ناراحت و معذب نباشید.» نیرومند برای این اظهارات معنیدار و پرمغز دکتر ارانی، فورا جوابی نیافت و از حرکتی که به شلاق ظریف خود میداد معلوم بود در اجرای تصمیمی درباره ارانی گرفتار تردید شده است. با عصبانیت و صورتی برافروخته لحظهای سراپای مرحوم ارانی را نگریسته و لحظهای هم به مدیر داخلی زندان که در دو قدم فاصله به حال احترام ایستاده بود، خیره شده و بعد از چند ثانیه تفکر با خونسردی عجیبی در حال خروج از اطاق گفت: «تو این آرزو را به گور خواهی برد ». )}
منبع: فریدون جمشیدی، خواندنیها، سال یازدهم، شماره چهلونهم، شنبه 21 بهمن 1329، صص 10 و 11.
ادامه دارد.....