دل متن های آزاد :: -7
سال نو آمد خوش آمد-
دلها همگی شاد،
لبها همه خندان، نوروز آمد از راه -
و شد آغاز ، سال جدید.
پدربزرگ پیرمان ،
مثل هر سال جدید-
در دستانش،-
یک اسکناس تا نخورده -
و بر لبانش زمزمه زبیایی،-
که به ما می گوید :: سال سال خروس است-
و خروس نماد ، بیداری ، هشیاری سحر خیزی-
و چشمها را بازکردن -
و گوشها را تیزتر کردن ،
و دلها را جایگاه عشق نمودن.
بچه ها ! و ای تو ایرانی عاشق-
مشق عید امسال شما،
صد دفتر بیداری -
یک عالم هشیاری-
و دلی برای دوست داشتن،
زبانی حقگو ، رها ، مومن ، آزاد-
دوستدار، صلح و آرامش-
عاشق امنیت،شادی،آزادی،-
و نیتی پاک و الهی گونه-
و دستی برای عمل،
و کاری سرشار از خدایی فکر کردن،-
و مردمی عمل نمودن-
بی هیچ تزویر،و دروغ و جفا.
این است مشق امسال شما.
آری ای بچه ها-
مشق امسال شما ،
صد دفتر بیداری -
و یک عالم هشیاری ،
با فکری خدایی گونه و عملی عاشقانه و مردمی-
این است-
و آری این است،-
راز و رمز ، ایمان و انسان بودن،-
و برای همیشه ، انسان ماندن.....
توجه بسیار مهم ::
[ با عذرخواهی فراوان ، به اطلاع دوستان و خوانندگان عزیز میرساند ، به علت اشکال فنی در بخش تاریخ و علوم اجتماعی مجله آرامش ، مجدداً مطالب مهدی گلمحمدی بازنشر میشود. ]
متشکرم.
پایان.
دل متن های آزاد :: -6
عید امسال ما چه زیباست-
من چقدر شادانم،
من چقدر می خندم،
من چقدر خوشبختم.
من امسال دیگر کاری خواهم کرد کارستان-
و با سلاح عشق و تدبیر و عمل،
شادمانه خندان،
دست کوبان و پاافشان-
بر هر چه غم می تازم،
و می بندم راه هر نا امیدی و یاس و استیصال-
و آرزوهایم دیگر فردی نیست،
من را در ظلمتکده منیتها انداختم-
و حالا ما برایم معنی زندگی و حرکت است-
تا برخیزیم،شادانه،
و همچون خروس در سحرگاه ،-
سرود بیداری و هشیاری و امید بخوانیم،-
و به هر چه غم-
به هر چه غیرممکن ها-
به هر چه درد و اعتیاد و رانت و ربا-
و به هر چه رنگ یاس و سیاهی دارد،-
و به شیطانک نفس افسونگر-
با فریاد ، با احساسی انسانی ،
و عملی خردورزانه ،
عاشقانه ،باعزمی جزم،-
نه بگوییم - نه یک بار - نه صدبار ، هزاران مرتبه ،
هردم،مستمر،-
به هر چه رنگ زندگی دارد،-
به هر چه رنگ صلح،
و عشق،آزادی وآبادی دارد-،
به مهربانی،انفاق،خودسازی-
دلیرانه ،آری بگوییم،بسیار-
و به هر چه،- رنگ و یاس و نامیدی هاست-
نه بگوییم،به فریاد بلند-
نه یک بار- نه صدبار،
هر لحظه، هزاران مرتبه ،
عالی و انسانی-
تا که هر روزمان نوروز باشد،
و هر نوروزمان پیروز پیروز -
و این است،-
خوشبختی ، بهروزی ، پیروزی.
دل متن های آزاد :: -5
چرا این چنین است هر دم برخی از ما-
بی خیال، فراموشکار، بی درد.
آیا می پندارید-
مرگ تنها برای پسر همسایه است؟
امان ازاین بی خبری ،
نادانی مرگ از رگ گردن ما،-
هر دم- نزدیک و نزدیک تر است.
ای هموطن ،
از خواب گران برخیز-
پاک شو،
از درون رها- و آزاده آزاد، باش،-
نه اسیرودر بند-
اسیرهیولای هفت سر مواد مخدر.
ای همه آدمهای سرزمینم-
ای عاشقان ایران،
این وطن سراسر زیبا-
ای بیداران،آزادگان،آگاهان،
ما همه هم وطنیم-
عاشق این میهنیم،
آزاده و استوار-
همچون سروی ایستاده و سربلند-
نه در شعار و حرف،-
بلکه در شعر و شعور و آگاهی-
بیا با ایمانی سترگ بیزار از موهومات طبقاتی-
با هر زبان و فرهنگ و دین و نژاد،-
آزاده ، رها، خردورزانه ،-
فریاد بر آوریم- فریادی ،
و یا سرودی از سرعشق راستین انسانی،-
از سر درد و آگاهی و مهر-
و بخوانیم با هم- همه ما انسانیم،
همه ما عاشق- عاشق ایرانیم.
و باز بخوانیم،بیشتر-
آرمان همه ما، دوستداران این مرزپرگوهر-
مهر و دوستی به همه هم نوعان،
و پیام ما به بشریت شرافتمند،-
عشق به نوع انسان و انسانیت-
فارغ از جنگ و کینه و انتقام-
در جهانی همه همدردی و زیبایی-
پر از صلح،آگاهی،آزادگی و آرامش،-
و من به چنین دنیایی می اندیشم.....
نویسنده :: مهدی گلمحمدی.
در پاسخ به نظر چند دین ستیز و اهل ناسزا و ...به دین مبین اسلام ::
چند نکته مهم ::
1-سوء استفاده نمودن ازاسلام تاریخی که در کتابهای مختلف ، آمده است،هیچ ربطی به اسلام راستین علوی و مردمی نداردو نخواهد داشت.حکام اموی،عباسی،عثمانی،و صفوی،در زیز پوشش نام اسلام دست به جنایتها و قتل و غارتها و کشورگشاییهای متعددی زدند، که در تاریخ تاحدودی بصورت صحیح و مستند ثبت است.
2-به عنوان مثال اگر در کوچه ما ، یک حادثه ای روی دهد، هر شخصی به فراخور فکر،حافظه و سواد و اعتقاداتی که در ضمیر ناخودآگاهش نهادینه شده ، و در غالب آرزو و یا تحلیلش شکل گرفته، سخنهایی ، حتی ضد و نقیض را نقل می کند.
3-اسلام راستین در همان کتاب قرآن مبین ، نهج البلاغه ، صحیفه سجادیه و .....می باشد. غیر از قرآن کریم،هر نوشته و یاا سخنی را با ید با متد رجوع به آیات محکم قرآن و نه آیات متشابه ای که شرایط تحلیلی خاص خود را دارد و همچنین با ارجاع به سنت ثابت ، و متواترپیامبر اسلام ، که وحدت زا است سنجید.
4-ما دو نوع اسلام عمده و متضاد داشته و داریم ، اسلام امویان و یا تشیع سیاه ناله ، گریه،قمه،خرافات و اعتقاد تخدیری و باورهای تحمیلی سنتی،بدون تفکر و تدبر و خردورزی صفوی ، و اسلام راستین مردمی و عقلانی و توحیدی ، اسلام راستین علوی میباشد.
5-در اسلام تاریخی می بینیم، خاندان مروانها و اموی ها همچون یزید ها و معاویه ها و گماشتگان و مزدورانشان ، در وهله اول سر نوه همان پیامبرشان را بریدند و خاندانشان را لگد کوب سم اسبان نمودند ، و با نام اسلام ، ومثلث شوم زرو زور و تزویر ، آزادیخواهان عدالتجو را به قتل رساندند ، وبا انجام دادن جهان گشایی ها تا مرزاروپا و ... دست به غارت و کشتار بسیار زیادی زدند ، و همه این اعمال را بنام اسلام و مسلمانی انجام می دادند.
6-در اسلام تاریخی و نه اسلام توحیدی و مردمی ، بویژه دوران حاکمیت پیامبر اسلام{ص} و پیشوای آزادگان و عدالتجویان امام علی بن ابیطالب{ع}ما نه کشور گشایی داریم ، نه جنگ ابتدایی و تعرضی برای مسلمان کردن دیگر کشورها و نه زرو زور و تزویر.
7-افسانه قتل و عام بنی قریظه ، اولا سند تاریخی صحیح ندارد و دوما با آیات محکم و سنت ثابت ، متواتر، مشخص و خردپذیر حضرت محمد{ص} و حضرت امام علی{ع} کاملا مغایرت دارد.
به عنوان نمونه کتاب تاریخ تحلیلی اسلام ، نوشته:دکترجعفر شهیدی ، تا حدود زیادی به این افسانه سوزناک! و در عین حال دروغین از نوع اسرائیلیات تاریخی می پردازد و علاوه برآن نویسنده خارجی کتاب محمد پیامبری که از نو باید شناخت ، کشته شدگان جنگ بنی قریظه را در عین درگیری می داند و سوما، در تاریخ اسلام افراد وابسته و مزدور بسیاری بودند که جاعل حدیث بوده ، که دهها هزار حدیث را بنام محمد و علی و .....جعل نمودند ، که از جمله در جلد پنجم کتاب ارزنده الغدیر،نوشته مرحوم علامه امینی مکتوب شده است.
توضیح بیشتر در مورد افسانه قتل صدها یهودی در جنگ بنی قریظه را ، در زمان مناسب می پردازیم.
8-برای آشنایی با روایات و احادیث جعلی ، در صورت علاقه و یا تحقیق ، می توانید به کتابهای ::
+ تحف العقول ، صفحه405 به بعد
+ اصول کافی-جلد اول-صفحه85 به بعد
+ کتاب احتجاج-جلد اول-از صفحه 597 به بعد
+ جلد پنجم کتاب الغدیر، نوشته علامه امینی-درباره حدیث سازان و .....
+ جلد چهارم کتاب ارزنده شرح نهج البلاغه ابن الحدید معتزلی
+ کتاب قرآن مبین،سوره نساء،آیه 83
+ مقدمه ترجمه نهج البلاغه،دکتر افتخارزاده
+ مقدمه کتاب نهج الفصاحه
+ مقدمه کتاب پیام پیامبر، نوشته استاد خرمشاهی و استاد مسعود انصاری
+ اخلاق اسلامی در روابط سیاسی،نوشته مهندس عبدلعلی بازرگان،حدیث35 در مورد غلو و ... از صفحه39 الی52
+ و مهمتر از همه سخنرانی و یا همان خطبه شماره 201 ، ترجمه مرحوم استاد فیض الاسلام(که البته در بعضی نسخه ها خطبه210میباشد) و ..... مراجعه نمایید.
در همه منابع بالا که به فرمایش روشنگر پیشوا و رهبر آزادگان و عدالتجویان حضرت علی{ع}میپردازند ، دقیقا شناخت احادیث جعلی از غیر واقعی را مشخص نموده است.
9-حمله تازیان متعصب ، نا آگاه و بعضا نادان که اسلام قرآنی در قلبهایشان نهادینه نشده بود ، برای مشغول شدن آنها به منظور عدم واکاوی در مورد رهبری باصلاحیت امام علی(ع) و خانه نشینی او و دیگر مشکلات داخلی ، در دوران خلیفه دوم و بویژه در دوران خلیفه سوم که ایران تحت اشغال کامل اعراب در آمد ، { در واقع بخاطر فامیل دوستی افراطی ، پیری و عدم تسلط و تدبیر عثمان ، پیشکش کردن ثروت و اموال بیت المال ، و مال مردم خواری و سوءاستفاده نمودن مروانها و معاویه ها و ... ، که به قتل دردناکش منجر شد} ، دوران حاکمیت امویان در واقع درآنزمان شروع شد و برخلاف قبل از دوران فتح مکه که امویان در جبهه شرک و کفر بودند ، این بار چهره عوض نمودند و در زیر پوشش و دکان اسلام پناهی شروع به غارت-کشور گشایی و کشتار شیعیان علوی و دیگر آزادیخواهان نمودند.
فقط در دوران حکومت پیامبر اسلام(ص) و دوران کوتاه زمامداری امام علی{کمتراز6سال} ، که هیچ گونه کشور ستانی و جنگ ابتدایی و تعرضی به ممالک همجوار صورت نگرفته بود ، امویان سفاک و جانی و نژاد پرست{پان عربیسم} با ادامه حملات نظامی و کشور ستانی برای کسب غنیمت و گسترش قدرت سیاسی بر مردم جهان ، مرتکب جنایتها و خیانتها ی بسیاری شدند، که استاد بزرگوار زنده یاد دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت آنرا تشریح نموده و همچنین استاد سعید نفیسی درآثارش و علاوه بر آنها دکتر محمد محمدی ملایری ، آن وطن دوست آگاه و منطقی و اندیشه ورز در 6جلدکتاب تاریخ و فرهنگ ایران ، بویژه جلد دوم وسوم آنرا بررسی و تحلیل نموده است ، که برای آشنایی با جنایت تازیان اموی که بنام اسلام و مسلمانی ، بدون هیچ دستور قرآنی و یا مطابقت با زندگی و فرمایشات محمد و علی ، دست به کسب غنیمت ، تجاوز به زنان و دختران پاک و نجیب ایرانی ، به اسارت گرفتن آنها ، و موالی خطاب کردن ایرانیان بافرهنگ و تدبیر( که از ظلم و ستم پادشاهان ناتوان ساسانی،بویژه چندسال آخر، و از جمله دریافتهای سنگین و طاقت فرسای مالیات و کفاره های به اصطلاح دینی موبدان زرتشتی! که هیچ ربطی به پیامبر بزرگ ایران زمین حضرت زرتشت(ع) ندارد ، به تنگ آمده بودند ، ندارد) زدند.
10-اندیشه و فکر را باید با استدلات منطقی و عقلانی و منطبق با سند درست ، همراه با تحلیل صحیح ، بدون هیچ حب و بغض، تعصب ، و پیشداوری جواب داد. با توهین،ناسزا و فحاشی نه تنها چیزی حل نمی شود ، بلکه مخاطب را در تفکرش هر چند نادرست باشد، ثابت تر و استوارتر می نماید.
11-یک دختر نجیب ، آگاه و وطندوست ایرانی ، و یا یک پسر و یا مرد آزاده و میهن دوست ایران زمین ، جدا از باور و مذهبش ، اهل فحاشی سنتی و یا در کلمات به اصطلاح امروزی و آنچنانی نمیباشد ، و گرنه هر چند در برخی موارد حرفی و یا تحلیلی درست و منطقی به مخاطبانش ارائه نماید ، کسی وقعی و یا احترامی به گفته ها و نوشته هایش نمی گذارد.
12- ودر پایان بهتر است بجای پیشداوریها ، فحاشی ها و عقده پراکنی ها - گفتار، افکار و اعمالمان انسانی و پسندیده و خردورزانه باشد.
با عذرخواهی صمیمانه ، به این دلیل که مزاحم اوقات گرانبهایتان شدم. بدرود.
شاد و پیروز باشید.
کد مقاله :: ./3
« دل متن های آزاد :: -4 »
تشیع چیست؟
جز یک باور،
درقلب و زبان و عمل.
شیعه یعنی پاک بودن ، پاک ماندن.
شیعه یعنی انسانی موحد بودن،
پشت به هر شرک و کفر ونامردمی.
شیعه یعنی یک باور
باوری زیبا و رحمانی ،-
ظلم ستیز ، صبور و استوار
شرک زدا و ایمانی،-
عاشق طبیعت و سرسبزی-
دوستدار نور و روشنایی،-
و بیزار از سیاهی،تاریکی و تباهی.
شیعه راستین علوی کیست؟
جز یک پیرو اهل عمل ،
رهرو محمد و علی.
شیعه یعنی،
از غم و ناامیدی گریزان-
همدرد با دردمندان،-
خندان با دوستان -
بخشنده نادانان ،
و هشیار، اما صبور و اهل تفکر ،-
در برابر دشمنان پیدا و پنهان.
شیعه یعنی-
عاشق مردم،
همه عشق و احساس پاک انسانی.
ای دین ستیزان پیدا و پنهان،
روی صحبتم باشماست-
نه حتی فریب خوردگان و یا نادانان!
بلکه با شما
که عامدانه دیانت را نشانه گرفته اید.
ای خاورشناسان دین ستیز-
ای قلم به دستان نا آزاده -
که ما را زار می خواهید،
و شیعیان راستین علوی را ،-
بیمار می خواهید.
تشیع ما اسلام راستین علوی-
اسلامی عاشقانه و آگاهانه،
همان اسلام ناب
شریعت خالص محمدی می باشد.
تشیع علوی ،
پیرو راه محمد،علی-
راه سرور آزادگاه حسین بن علی
همان راه ابوذر ، -
راه سلمان ایرانی.
تشیع هر زمان زنده و پویا
و شیعیان جاویدان و برقرار
و هر دم امیدوار و پایدار.....
یک انسان بافرهنگ ، خردورز ، آگاه ، و بخصوص یک شیعه راستین علوی(نه یک شیعه صفوی به قول دکتر علی شریعتی) اهل بی منطقی ، فحاشی و سبکسری نیست.
آنکه اندیشه و منطق درست دارد به فحاشی و توهین و ناسزا که کاری به غایت غیر انسانی و ضد اسلامی است مبادرت نمی ورزد.
حضرت امیر المومنین علی(ع) الگو و امام موحدان ، عدالتجویان و آزادگان جهان ، در خطبه 197نهج البلاغه ، هنگامی که شنید یارانش درجنگ صفین به لشکر شام ،دشنام میدهند، بسیار برآشفت و با لحنی توبیخ آمیز خطاب به یارانش فرمود :
من برای شما نمی پسندم که دشنام دهنده باشد ، اما اگر بجای دشنام،کردارآنها را بیان کرده و حالشان(مواضع و اندیشه های آنها )را یادآوری نمائید،اینکار از نظر گفتار بهتر و در مقام حجت و عذر موثرتر است.
و بهتر است که به جای دشنام چنین بگویید : بارخدایا خونهای ما و ایشان را از ریختن حفظ فرما و میان ما و آنها را اصلاح کن و آنانرا از گمراهیشان برهان تا کسانیکه نادان به حق است،آنرا بشناسد و آنکه حریص و شیفته گمراهی و دشمنی است از آن باز ایستد. {خطبه 197 نهج البلاغه-ترجمه : فیض الاسلام}
سرور و مولای آزاداندیشان و موحدان راستین محمدی و علوی،در نامه 14نهج البلاغه ، ترجمه : مرحوم استاد سید علینقی فیض الاسلام ، در وصیت نامه ای راهگشا ، به لشگر خود پیش از روبرو شدن با دشمن در جنگ صفین از جمله فرمود : با آنها نجنگید تا اینکه ایشان جنگ با شما را آغاز نمایند. زیرا -سپاس خدا را-که شما دارای حجت و دلیل هستید ......پس اگر به امر و خواست خداوند فرار و شکست روی داد،گریخته را نکشید، و درمانده را زخمی نکنید ، و زخم خورده را از پا در میاورید ، و زنان را با آزار رساندن(به آنها )بر میانگیزید ، هر چند دشنام به شرافت و بزرگواری شما داده ، و به سرداران و بزرگانتان، ناسزا و دشنام گویند ......در زمان جاهلیت اگر مردی،زنی را به سنگ یا چماغ می زد، بر اثر آن او را و بعد از او فرزندانش را سرنش می نمودند. { جلد پنجم-نامه ها-صفحه 800}
حالا با توجه به سخنان امام اول شیعیان راستین علوی ، ببینیم ما در کجا ی این خط و راه خدایی و مردمی ایستاده ایم، در خط پیشوای آزادگان و موحدان هستیم ، و یا خدای ناکرده در جبهه دروغ و دشنام و نفاق صفوی و امویانی چون معاویه و عمروعاص های مکار .
انشاءالله خداوند یگانه و مهربان ، همه ما انسانها را، صرف نظر از هر باور و مذهب به راه مستقیم ، هدایت نماید، و ما را ازهر گونه انحراف ، آلودگی و اعمال، پندار، و گفتارهای زشت،کفرآلود،شرک آلود، ضد خردوزی و ترقی ، وضد تکامل انسانی ، نجات دهد.
متن های آزاد::
از چه می نالی تو
از دردهایی که پنداری
درد بی درمان است.
می پنداری ،-
قصه پر غصه ات پایان ناپذیر است-
میبینی که موهایت سفیده ،
و دلت در هول و هراسی مداوم،-
شب را به صبح می دوزد-
ولی تو هنوز ،
در بند اژدهای هفت سر، اسیری ،
و نداری هیچ راه چاره.
ای دوست منفعل بودن گناه است-
برخیز،برخیز-
آگاهی شرط نخستین آزادگی ست
و تو رهایی را نخواهی دید،-
آنگاه آزاد نگردی از درون.
خوشبختی برایت افسانه خواهد ماند
پس برخیز-
آگاه،مصصمم،عاشق حضرت حق
یکبار برای همیشه
گام به گام و تدریجی
رها شو از سم هر گونه اعتیاد.
آهای ای دوستان
ای یاران دور و نزدیک
ای اسیران در بندزنجیز اعتیاد
ای جسم و جان داده-
به دود و تباهی.
ای در حلقه عجوزه شیطانی به دام افتاده
ای در زنجیر شیشه و کراک و افیون
دست بسته و دل و جان واداده-
بیا تدریجی،
اول درد رابشناس
زیرا درمان در شناخت درد است.
آنگاه یکبار برای همیشه
به هر چه جز قدرت لایزال حق است،
نه بگو-و بخوان با آوازی بلند
لااله الا الله.
بیانه بگو به تریاک-
این سم سیاه،سنتی استعماری،
سوغات بریتانیای کبیر!
برای استثمار کرامت انسانی-
و انفعال جوان و پیر.
نه و صدها بار نه بگو به شیشه-
این دژخیم،کشنده مقام انسانی
و به انفعال کشاننده تا اسفل السافلین،-
آن شکنجه گر انسانیت از درون.
ای رفیق،ای همراه-
نه بگو،به کراک.
نه بزرگی بگو-
به هر چه مواد و افیون و الکل است.
نه بگو به هر چه ویرانگر-
نه بگو به هرچه اسارت بار است.
نه بگو به بردگی نوین اعتیاد-
نه بگو به هر چه مرگ افزا است.
ای در بند مواد و الکل اسیر!
از خود بپرس-
آنچه که باید پرسی،
ریشه ها را بکاو
در عمق کودکی هایت جستجو کن-
آن روزهای خوش
روزهای خوش سلامتی-
و روشنی و امید و زندگی.
سوال نما از خود
آن خود واقعی،
نه آن نقابی که بر چهره زده ای.
بپرس،هر سوالی که راگشاست
بپرس از خود
و بنویس با قلم
بر صفحه سفید کاغذ رهایی،
چرا معتاد شدم؟
چرا به این اسارت تن دادم؟
ضعفهای درونی ام چه بود؟
اولین روز مصرفم کی بود؟
چرا جذب این مکاره شدم؟
و حالا چه باید کرد؟
آری اینک چه باید کرد؟
شتاب مکن-
شتاب مکر شیطان است،
همچون مشقهای نانوشته دیگر زندگی-
و ترکهای بی سروته سالها قبل-
این بار با توکلی عاشقانه،آگاهانه
به آن فریاد رس یگانه-
با پرسشهای مشخص،
و با عزمی خلل ناپذیر-
گام به گام و تدریجی،
اندک اندک ،آرام اما مصمم-
سم را کمتر و کمتر نما
و با مصرفی کمتر
وابستگی ات کوچکتر،
و کوچکتر و محوتر خواهد شد.
تعجیل مکن
تا جسم و روانت تعادل گیرند-
و تو آزاد گردی-
از شر این دیو پلید صدرنگ.
برای پاک گشتن،و انسان ماندن
فاصله به تار مویی است-
و این راه زیبا
راه دل دادن -
به مکتب یگانگی و توحید است.
تو پاک گردی و آزاد از درون-
و زندگانی به تو سلام می گوید.
و نرود یادت تا آخر عمر پربارت-
ای رفیق-
این چند نه بزرگ
لا لا لا و لاااااااااا
نه به تریاک
آن سم کشنده-
نه به کراک
نه به شیشه،
آن کشنده مقام انسانی.
نه به هر مواد افیونی،
و هرقرص اسارت زا
و هر چه در بند اسیرت میکند.
تو می توانی ای هموطن
ای رفیق شفیق-
و لحظه انتخابت
لحظه آغاز رهایی یک انسان دیگر است،-
انسانی پاک،موحد-
آزاده،اندیشمند،آگاه
و آن لحظه چه زیبا خواهد بود
و در خاطره ها خواهد ماند
و من و تو و ما با هم-
به چه قرص و الکل و مواد
نه خواهیم گفت
پاک خواهیم ماند
و خوب می دانیم
دنیا مزرعه آخرت است
و بهشت زیبای ما،
که با دستان ما ساخته خواهد شد
از این سرزمین آغاز می شود-
و حیات جاودانه ادامه خواهد داشت......
متن آزاد ::
چه خوش بود،
در این روز خدا
در پایان ماهی سراسر عشق و عبادت،
با عزمی جزم و انسان گونه-
رها و پاک از درون-
با تقوایی آزادکننده از زشتیها،-
همه آدم شوند؟
*****
چه خوش بود،
در همین نزدیکیها -
بارور می شد-
گلی از جنس صداقت
و عطری از مهر و وفا-
در قلبهای تک تکمان-
و می تابیدنوری از ایمان
ایمانی از انسانیت و علم و تقوی،-
تقوایی الهی گونه-
آگاهی دهنده و نجات بخش،
که پاکمان سازد-
از هر سیاهی های زمانه،
همه زشتی ها،همه تباهی ها،
و از هر چه بد است-
ازافکار و کردار و گفتار.
*****
چه خوش بود
من، تو و ما-
نه در شعر و شعار،
بلکه در این لحظه بینهایت،
با تیک و تیک ساعت عمر-
پاک سازی درون آغاز نماییم-
اندک اندک ، گام به گام،
با خلقی انسانی و خدایی گونه-
مصمم،آگاه و آزاد-
دور از خشم و ترس و حرص و غرور-
وهمه ناپاکی های هوای نفسانی،-
و در ستیز مداوم باشیم-
با همه شیطانهای بیرونی-
که ما را به شرک می راند،
و تا همیشه بیگانه باشیم ،
با هر چه پلشتی و غیر انسانی ،-
رودررو با اصل زیبای توحید است.
*****
چه خوش بود
آخر این ماه قشنگ
این عید سعید فطر،
با پالایشی هر روزه ،
این لحظه و هر لحظه زیبای حیات-
با تقوایی، راستین و الهی
محمد وار و علی گونه،-
دل و جان می سپردیم
به ندای سیاهی افکن -
لا اله الا الله،
و زمزمه می کردیم
آرام و قشنگ و زیبا،
نیست خدایی جز پروردگار یکتا-
و همین اکنون و نه حتی فردا،
به هر چه رنگ اعتیاد و ننگ و فریب،-
نه می گفتیم.
و یکبار برای همیشه آدم میشدیم،-
آری آدم ، آدم
همان آدمی که آن حضرت حق-
به خود آفرین گفت و به آدم نازید.
« اسلام،اختیار،آزادی »
5- « عدم اجبار و اکراه در دین انسان ساز اسلام »
دین رهایی بخش اسلام ، دینی سراسر امید،آزادی، و عشق به خالق و مخلوق می باشد.
برخلاف نظر و شبهه افکنی های افراد ناآگاه و یا بعضا مغرض ، که چنین به دروغ به مخاطبان جوانشان القاء میکنند، که گویا اسلام دینی خشونت بار،تحمیلی و مربوط به دوران قدیم است، باید به این نکته مهم اشاره نماییم که دین انسان ساز اسلام آیینی سرشار از عشق به خالق یکتا و مخلوقش میباشد و احترام خاصی به حق و حقوق و کرامت نوع انسان،صرف نظر از جنسیت،نژاد،رنگ پوست،زبان،ملیت و باورهای متفاوت دارد.
برخی از افراد ناآگاه، و یا کسانی که به انواع مختلف از رفتار و گفتار شخص و یا اشخاصی که مدعی مسلمانی و دینداری بوده اند،گزیده و ناراحت شده و یا ناخالصی های گوناگون در بین برخی ازدوستان و آشنایان دیده اند، متاسفانه آن رفتارها و گفتارهای نابخردانه ای که با روح و جوهره انسانی و توحیدی دین مبین اسلام شدیدا مغایرت و تضاد دارد ، را به پای پیامبرعشق و رحمت حضرت محمد(ص} و امامان بزرگوار تشییع، که در واقع الگو و نمونه ای روشن از اسلام راستین محمدی و علوی بوده اند، می گذارند، که کاری بسیار نادرست و خطا میباشد.زیرا معیار شناخت اسلام در وهله اول کتاب انسان ساز قرآن کریم است،که با خواندن آیاتش همراه با تدبر و تعقل، می توانیم به حقیقت و راستی دست یابیم.
بویژه با مطالعه آیات محکم قرآن کریم و همچنین با پیروی از رفتار و کردار و گفتار نجات بخش حضرت امیر المومنین امام علی{ع} و .....که در کتابهای راهگشایی نظیر نهج البلاغه،تحف العقول،صحیفه سجادیه و .....متبلور و مشهود است، به شناختی درست و اساسی از اسلام محمدی و علوی برسیم.
البته ناگفته نماند متد اصلی شناخت احادیث و روایاتی که از امامان معصوم در کتابهای مختلف دینی از سوی راویان مختلف نقل شده است، با توجه به رهنمودهای مهم و اصولی حضرت امام علی(ع)که در خطبه201 نهج البلاغه(فیض الاسلام} بیان شده است، ارجاع دادن سخنان و روایات نقل شده به آیات محکم قرآن کریم و سنت صحیح و پسندیده پیامبر اسلام{ص}که وحدت زا و متواتر است، میباشد.
1-خداوند یگانه در قرآن مجید،سوره نساء، آیه 59 می فرماید:: ای ایمان آورندگان،از خدا و رسول و متصدیان امور که از خودتان هستند،اطاعت کنید و هرگاه در امری دچار اختلاف شدید،اگر به خدا و روز واپسین باور دارید،آن را به {کتاب}خدا و (روش) رسول ارجاع دهید ، که این بهتر و خوش فرجام تر است.{قرآن مبین-صفحه87}
2-امام صادق {ع} می فرماید : هر موضوعی باید به قرآن و سنت ارجاع شود و هر حدیثی که وافق قرآن نباشد،دروغی است خوش نما.{ اصول کافی-جلد اول ، صفحه 89 }
3-رسول اکرم(ص) فرمود : ای مردم آنچه از جانب من به شما رسید و موافق قرآن بود، آنرا من گفته ام، و آنچه به شما رسید و مخالف قرآن بود، من آنرا نگفته ام. { اصول کافی-حدیث11-صفحه89}
4-رسول خدا(ص)می فرماید : هیچ گفتاری جز با کردار ارزش ندارد و هیچ گفتار و کرداری جز با نیت ارزش ندارد، و هیچ گفتار و کردار و نیتی جز با موافقت سنت ارزش ندارد. {اصول کافی-جلد اول-حدیث9-صفحه90}
در اینجا به اصل موضوع این گفتار،مبنی بر عدم اجبار و اکراه در دین اسلام بر می گردیم:
دعوت و گسترش دین اسلام دردوران پیامبر اسلام{ص} و در زمان امام علی{ع} در دوره کوتاه5ساله خلافتش، نشان دهنده اثبات آیات قرآن کریم، در عدم اجبار و اکراه بودن دین مبین اسلام و احترام ویژه به حق و حقوق و آزادی نوع انسان می باشد.
مولا و پیشوایمان علی-ع- در قسمتی از عهدنامه گهربارش به مالک اشتر،زمانی که اورابه استانداری مصر روانه می کرد ، در این ارتباط می فرماید : ای مالک.....و مبادا نسبت به ایشان { چون } جانور درنده بوده ، خوردنشان را غنیمت دانی، که آنان دو دسته اند: یا با تو برادر دینی اند،یا در آفرینش مانند تو هستند.....(نهج البلاغه،ترجمه مرحوم فیض الاسلام-صفحه936-جزء پنجم-تهران1381)
حرکات و رفتارهای ضد اسلامی و ضد انسانی برخی مدعیان دروغین و ریاکار و منافق در دوران اموی ها،عباسیها، صفوی ها، همچون معاویه ها،عمروعاصها، یزیدها،مروان بن حکم ها،،متوکل عباسیها،حجاج بن ثقفی ها ، که برای ارضای تمایلات نفسانی و دنیوی خود دست به کشور گشایی همراه با قتل و غارت، و تجاوز به جان و مال و ناموس مردم زدند، هیچ ارتباطی با دین سراسر رحمت،عدالت، و آزادی بخش اسلام و دستورات سعادت بخش قرآن و سنت گرانقدر پیامبر و زندگانی سرشار از انسانیت،تقوی و مردم داری ائمه اطهار{ع} نداشته،ندارد و هرگز نخواهد داشت.
دین اسلام، دین رحمت، دین صلح،عشق پروری و احترام به نوع انسان،همزیستی مسالمت آمیز ، شورا و دموکراسی می باشد، و در ایمان و یا عدم باور به آن هیچ اکراه ،تحمیل و اجباری نیست.
برای آشنایی بهتر و کامل تر در مورد عدم اجبار و اکراه در دین مبین اسلام، به نگارش چند نمونه از آیات مبارک و راهگشای قرآن کریم می پردازیم ::
1-قسمتی از سوره بقره،آیه256 : « در{پذیرش } دین اکراه {و اجباری}نیست ..... » قرآن مبین-صفحه42
2-سوره یونس،آیه99 :: « آیا پس تو مردم را با اکراه وامیداری تا از مومنان باشند؟ {در حالیکه} هیچکس را نرسد که جز به اذن خدا ایمان بیاورد و {خدا} پلیدی را بر کسانیکه تعقل نمی کنند قرار میدهد. » { کتاب آزادی در قرآن-صفحه 57}
3-سوره حج،آیه78 :: « و در راه خدا آنگونه که سزاوار اوست، تلاش کنید،او شما را برگزیده است و برای شما در امر دین ، هیچ تنگنایی پدید نیاورد.....» قرآن مبین-صفحه341
4-هود،28 :: « نوح} گفت : ای قوم من، به نظر شما اگر نشانه روشنی از جانب صاحب اختیارم داشته باشم و رحمتی از جانب خود به من داده باشد که بر شما پوشیده مانده باشد، چگونه{من و یارانم}شما را به { پذیرش } آن ملزم سازیم ، در حالی که از آن ناخشنود هستید؟ » قرآن مبین-صفحه224.
5-سوره کافرون-آیات مبارکه 1 الی 6 :: « به نام خداوند بخشنده مهربان
1) بگو هان ای کافران.
2) من معبود شما را نمی پرستم.
3) و شما هم پرستندگان معبود من نیستید.
4)و من پرستنده آنچه شما می پرستید نیستم.
5) و شما هم پرستندگان معبود من نیستید.
6) شما را دین شما، و مرا دین من. ( قرآن کریم،صفحه603 ، ترجمه:بهاء الدین خرمشاهی )
6-سوره انعام، آیه107 :: « اگر خدا می خواست شرک نمی ورزیدند{ ولی نظام خلقت انسان را بر اساس اختیار قرار داد} ، و تو را نگاهبان آنان تعیین نکرده ایم ، و کارگزار آنان نیستی. » قرآن مبین-صفحه141
7-سوره انعام،آیه 104 :: « از جانب صاحب اختیارتان موجبات بصیرت برای شما آمده است، هر که دیده بصیرت گشاید، به سود اوست، و هر که دیده بربندد ، به زیان خود اوست ، و من نگاهبان شما نیستم. » {قرآن مبین-صفحه141}
8-سوره غاشیه،آیات21 و 22 :: « پس{مردم را} تذکر بده، که تو فقط تذکر دهنده ای. سیطره بر آنان نداری. » قرآن مبین-صفحه 592.
9-سوره ق-آیه 45 :: « ما انت علیهم بجبار=تو بر آنها جبار{تحمیل کننده}نیستی. » { کتاب آزادی در قرآن - صفحه38}.
10-سوره نور،آیه54 :: « بگو: از خدا و رسول اطاعت کنید ، اگر روی برتابید، پیامبرمسئولیتهای خود را دارد و شما مسئولیتهای خود را ، و اگر از او اطاعت کنید، خود هدایت یافته اید ، رسول وظیفه ای جز ابلاغ آشکار ندارد. » قرآن مبین-صفحه357.
توجه : منابع و ماخذی که مستقیم و یا غیر مستقیم در نگارش این گفتار کمک کار مولف بوده است،به ترتیب زیر می باشد ::
1-کتاب قرآن مبین،ترجمه-توضیح و تفسیر فشرده قرآن به قرآن:مهندس علی اکبر طاهری قزوینی.
2-قرآن کریم-ترجمه: استاد بهاء الدین خرمشاهی.
3-آزادی در قرآن، نویسنده: مهندس عبدلعلی بازرگان.
4-نهج البلاغه، ترجمه: استاد مرحوم فیض الاسلام.
5-حقوق بشر از نظر اندیشمندان-محمد بسته نگار.
6-اصول کافی.
کد مطلب :15 / کد مقاله : 1/4{ مقاله اول،قسمت چهارم و پایانی. }
پایان.
ابلاغ مبین-3 ::
« اسلام ، اختیار ، آزادی-3 »
4-«.....ما تورا نگاهبان آنان نفرستادیم. / سوره نساء،آیه80 »
پیامبر اسلام(ص)با توجه به دستورات مکرر خداوند در قرآن مجید، در ارتباط با ابلاغ رسالت که به او وحی می گردید، تنها تذکر دهنده ،بیم دهنده، و هشدار دهنده به مردم معرفی شده است.
پروردگار متعال به رسولش امر میکند، که در مقابل اعراض و روی گردانی کفار و مشرکان، خونسرد و شکیبا باشد، و خود را محافظ، وکیل،نگهبان و تحمیل کننده بشارت الهی به مردم نداند ، و تنها به هشدار،تذکر و نشان دادن راه از چاه بسنده نماید.
در آیات بسیاری حضرت حق به حضرت محمد(ص) توصیه می نماید، که از مشرکان و کافرانی که برای عدم پذیرش توحید و دین رهایی بخش اسلام ، پافشاری میکنند ، و به انواع دروغ ، افترا و برچسب زدن مبادرت می نمایند، دوری گرداند و آنها را به حال خودشان بگذارد، زیرا خدا تنهابه عنوان شاهد ، ناظر و حسابرس اعمال و کردار بندگانش کافی می باشد.
برای آشنایی بهتر و بیشتر با فرامین خداوند یکتا در مورد مطالب نگارش شده بالا ، به آیاتی چند از قرآن کریم اشاره می نماییم ::
1-سوره نساء،آیه 81 : « .....فاعرض عنهم و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا=.....پس از آنها روی بگردان و بر خدا توکل کن و خدا در کارگزاری امور کافی است.{آزادی در قرآن،صفحه55}
2-سوره احزاب آیه48 : « و لا تطع الکافرین و المنافقین ودع اذئهم و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا :: و از انکارورزان و دورویان اطاعت مکن و به آزارشان بی توجه باش و بر خدا توکل کن ، که خدا به عنوان کارساز کافی است. » /{قرآن مبین-صفحه424-ترجمه=مهندس علی اکبر طاهری قزوینی. }
3- « سوره نساء ، آیه79 : « ..... و ارسلناک للناس رسولا و کفی بالله شهیدا : ..... تو را برای مردم(تنها بعنوان) رسولی فرستادیم و خدا بعنوان شاهد و ناظر کافی است.{آزادی در قرآن-55}
4-ما انت علیهم بوکیل :تو بر آنها وکیل نیستی.(انعام-107 / آزادی در قرآن،صفحه 38}
5-ما انا علیکم بحفیظ : من بر شما حفیظ نیستم.{سوره انعام،آیه104 / کتاب آزادی در قرآن،صفحه38 )
6-ما انت علیهم بجبار : تو بر آنها جبار(تحمیل کننده) نیستی.{سوره ق ، آیه 45 / آزادی در قرآن،صفحه38}
7-لست علیهم بمصیطر : تو بر آنها سیطره گر نیستی.{سوره غاشیه،آیه22 / آزادی در قرآن38 )
8-ما انا من المتکلفین : من اهل تکلف{ و تصنع } نیستم. ( سوره ص ، آیه 86 / آزادی در قرآن38 )
9-سوره انعام،آیه 35 :: اگر اعراض آنها بر تو سنگین و ناگوار است{خونسرد وشکیبا باش،وگرنه}اگرمیتوانی نقبی در زمین یا نردبانی در آسمان بزنی تا معجزه ای {دیگر برای آنان}بیاوری.{بزن،ولی}اگر خدا می خواست همه را {به اجبار}به راه هدایت جمع می کرد{اما اختیار را مقرر داشت}پس در زمره جاهلان مباش.(قرآن مبین-صفحه131}
11-سوره نساء ، آیه 80 :: هر که از رسول اطاعت کند،مسلما از خدا اطاعت کرده است، و هر که {از اطاعت او} روی برتابد،{توفیق را از خودش سلب کرده است} ما تو را نگاهبان آنان نفرستادیم.(قرآن مبین-91)
12-سوره ق ، آیه 45 :: ما به گفتارشان داناتریم و تو بر آنان{رسولی} خودکامه نیستی پس هر کس را که از اعلام خطر من ترس دارد، بدین قرآن اندرز بده.{قرآن مبین-520}
13-.....فا عرض عنهم و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا : « ..... از آنان روی بگردان و بر خدا توکل کن، که خدا به عنوان کارگزار کافی است./سوره نساء-آیه81/ قرآن مبین،صفحه91 »
5- « تو فقط تذکر دهنده ای! »
خداوند یگانه مکرا به رسول اکرم{ص} توصیه نموده است، که در قبال هدایت یا عدم هدایت کافران و مشرکان مسئول نیست، و فقط بعنوان پیام آور و ابلاغ کننده دستورات الهی همراه با بیم و هشدار و تذکر به آنها وظیفه دیگری ندارد ، و هر کسی مسئول اعمال و دستاوردهای شخصی خود می باشد.
آیات نمونه ::
1-سوره غاشیه-آیات 21 و 22 :: پس( مردم را) تذکر ده ، که تو فقط تذکر دهنده ای.سیطره بر آنان نداری.{قران مبین-صفحه 592}
2-کهف-29 :: « بگو: سخن حق از جانب صاحب اختیارتان {آمده} است ، هر که خواهد، ایمان آورد و هر که خواهد کفر ورزد ..... » ( قرآن مبین،صفحه297 )
3-سوره انسان-آیه3 :: « راه را به او ارائه دادیم، خواه سپاسگزار {و پذیرای آن} باشد ، خواه ناسپاس. ( قرآن مبین-صفحه578 )
4-سوره یونس، آیه 41 :: « اگر تو را دروغ پرداز شمردند، بگو:{نتایج}تلاش من برای خودم و{نتایج} تلاش شما برای خود شماست، شما با روش من بیگانه اید و من {هم}با روش شما بیگانه هستم.(قرآن مبین-صفحه213)
5- « سوره یونس،آیه99 :: « اگر صاحب اختیارت تو می خواست ، همه اهل زمین{جبرا}ایمان می آوردند{ ولی پدیده اختیار را به انسان تفویض کرد }، آیا تو می خواهی مردم را وادار کنی که ایمان آورند؟(قرآن مبین،صفحه220)
در اینجا لازم به تذکر است، مقوله جنگ و جهاد پیامبر با متجاوزان مشرک و کافر، که تماما جنبه تحمیلی و دفاعی داشت، موضوعی قابل بحث و بررسی دیگری است ، که در زمان خود، به آن خواهیم پرداخت.انشاءالله.
کد مقاله : 1/3
ادامه دارد.