مومیایی فرعون مصر و اسلام آوردن پروفسور فرانسوی ::
نخستین اتحادیه های کارگری به اروپا بر می گردد که بصورت سازمانهای خودجوش تعاون و همکاری متقابل میان کارگران در قرن هجدهم پیدا شدند ؛ در آغاز این اتحادیه ها بر اساس حرفه و شغل تشکیل می شدند ، لیکن بعدها با تحول در ساخت جامعه و اقتصاد تمایل به تمرکز در آنها گسترش یافت .
با تمرکز فزاینده در سرمایه صنعتی و مالی ، تمرکز در سازمان اتحادیه های کارگری نیز ضرورت یافت ، به علاوه پیدایش سازمانها متمرکز کارفرمایان ، ضرورت اتحاد میان سازمانها ی حرفه ای کارگران در مشاغل گوناگون را پیش می آورد . طبقه کارگر صنعتی بدون وحدت سازمانی نمی توانست در مقابل قدرت سازمان یافته کارفرمایان ویا قدرت دولت بایستد(1) . بنابراین ضرورت تشکیل سندیکاهها را دو چندان میکرد .
سندیکاsyndicate) (بر هر اتحادی که خواه به طور موقت و خواه به طور دائم برای تنظیم روابط کارگر و کارفرما یا بین کارگران تشکیل شده اند ، اطلاق می شود (2) . اهداف داخلی اتحادیه کارگری بهبود وضع اقتصادی اعضاء ، تامین معاش ، افزایش دستمزدها ، پیشگیری از بیکاری و مساعدت در زمان نیاز و اضطرار بود . تامین آزادیهای سیاسی و شرکت در فعالیت های حزبی از اهداف عمده اتحادیه ها بوده است . مهمترین وسیله و ابزار قدرت اتحادیه ها ، اعتصاب) strike ( است که خود اشکال گوناگون دارد و به معنی دست کشیدن کارگران و کارمندان و مزد بگیران از کار ، برای بدست آوردن خواسته هایشان می باشد و می تواند جزئی یا کلی و به مدت معین باشد ، که برای دفاع اقتصادی و بهبود بخشیدن به وضع زندگی اعضای اتحادیه بکار می رود .
نخستین اتحادیه کارگری در ایران به سال 1289 و همزمان باانتشار روزنامه ای با عنوان اتفاق کارگران مربوط به کارگران چاپخانه تهران برمی گردد ، اما در آن زمان بیشتر اتحادیه کارگری تحت اندیشه های سوسیالیستی قرارگرفته بود ، برای نمونه از تشکیل کمیته عدالت در سال 1295 بدست ایرانیان باکو و تاسیس حزب کمونیست در ایران سال1299 بدست همان گروه موسس کمیته عدالت ، می توان اشاره کرد ، اما فعالیت اتحادیه های کارگری در دهه 1320 با هدایت حزب توده به اوج خود رسید ، طبقه کارگر صنعتی ایران در آن دوران بیشتر در صنایع نفت ، نساجی و افزارمندی اشتغال داشتند . در همان سالها حکومت به منظور جلب حمایت طبقه کارگر ، کوششهای محدودی در زمینه سهیم کردن کارگران در 20درصد از سود کارگاهها ، تعیین حداقل دستمزدها و فروش سهام کارخانه به کارگران انجام داد ، هرسال گنگره ای ملی کار به ریاست شاه به منظور تعیین سیاستهاس کارگران تشکیل می شد . بانک دولتی رفاه کارگران نیز نیز به منظور جلب حمایت طبقات کارگری تشکیل شد ، بر طبق اصلاحیه قانون کار در مورخ 1342 تنها تشکیل سندیکاهای جداگانه مجاز بود ، سندیکا ها اجازه تشکیل فدراسیون نداشتند . کارگران بر طبق قانون ، حق مذاکره دسته جمعی داشتند لیکن در عمل حکومت این کار را به جای آنها انجام می داد . با وقوع برخی اعتصابات پراکنده در اوایل دهه 1350 دولت به منظور افزایش دستمزدها بر کارفرمایان فشار وارد کرده کرد . دولت شاه در واکنش به بحرانهای داخلی خود در همان سالها از طریق تاسیس حزب رستاخیز دست به بسیج کارگری زد و به موجب قانون توسعه مالکیت صنعتی به فروش برخی سهام کارخانه ای خصوصی و دولتی به کارگران پرداخت . در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 کارگران ، تحت نفوذ تاثیر جو سیاسی متحول به اعتصابات و فعالیتهای سیاسی دست زدند . کمیته های اعتصاب کارگران در طی انقلاب ، به شوراهای کارگری تبدیل شدند ، و در صدد به دست گرفتن مدیریت کارخانه ها بر آمده اند. تقاضاهای شوراهای کارگری شامل تقلیل ساعت کار ، افزایش دستمزدها ، به رسمیت شناختن شوراها و قانونی شدن اعتصاب بود.
در چند سال گذشته بیشتر گروهها برای احقاق حقوق خود دست به تجمع می زدند که نسبت به اعتصاب از شدت کمتری برخوردار می باشد ، ولی امروزه بار دیگر بعد از سالها ، شاهد کارگرانی هستیم که بخاطر منافع گروهی در دور هم جمع شده و از سازمانهای زیربط خواستار توجه هر چه بیشتر ، به گروه صنفی خود می باشند، خانه کارگر اولین نهادی است که مسئول رسیدگی به نیازها و خواسته های کارگران می باشد ، ولی این نهاد چون دولتی بوده بخاطر همین اهداف و برنامه های خود را در راستای برنامه دولت تهیه و تدوین می کند لذا نمی تواند پاسخگوی نیازهای تمامی کارگران باشد ؛ سندیکای ثبت نشده شرکت واحد یک نهاد غیر دولتی بوده که در چند سال گذشته از طریق نمایندگان خود برای دریافت خواسته های خود بوجود آمده اند و اولین حرکت آنها مربوط به 27 اسفند ماه سال 83 می باشد که رانندگان دور میدان آزادی را گرفته و اتوبوسها را متوقف کرده بودند و خواستار رسیدگی به وضعیت خود بودند ، از آن زمان تاکنون فعالیت نمایندگان این اتحادیه به نحو قابل توجهی گسترش یافته ، که نمونه بارز آن انتشار فراخوان و توزیع گسترده آن برای رانندگان برای اعتصاب دسته جمعی برای رسیدن به حقوق خود می باشد. از سوی دیگر این اعتصاب این قشر تنها به ایران برنمی گررد و ما در چند روز گذشته شاهد اعتصاب رانندگان مترو لندن و نیویورک نیز بوده ایم ، که در صورت موفق شدن آنها می تواند بعنوان الگو و گروه مرجعی برای سایر گروهها شناخته شود. اما هر کدام از این اعتصاب کنندگان با شیوها و برخوردهای مختلفی از طرف دولت مواجه شدند. برخی از اندیشمندان معتقدند هستند که وجود اعتصابات نشان دهنده وجود آزادی در یک جامعه هست ، چرا که گروههای صنفی در یک کشور مستبد جرات اجرای همچین برنامه هایی را ندارند و نمی توانند از حقوق خود دفاع کنند . برخی هم معتقدند که عدم دست یابی کارگران به خواسته های خود ، آنها را ناخواسته به طرف سندیکاها می کشاند .
اولین کسی که بحث اعتصابات و سندیکاههای کارگران بیشتر از همه مورد توجه قرارداده است ، کارل مارکس می باشد. به نظر مارکس طبقه درخود (class-in-itself ( طبقه ای است که خود آگاهی و شعور طبقاتی نداشته و خام است و طبقه ای برای خود ( (class-for-it self از وضعیت خود آگاهی داشته و خام نیست . مارکس معتقد است برای اینکه طبقه در خود به طبقه برای خود برسد ، چهار شرط لازم است ، او معتقد است طبقه در خود در ابتدا دچار نابسامانیهایی بسیاری از قبیل فقر ، بیکاری می باشد از این رو به طبقه ناراضی تبدیل می شود . ولی آیا پی به علت ناراضایتی خود می برد ؟ پاسخ منفی است چراکه اصلاً نمی داند مشکلش چیست ، اما زمانی که قشر روشنفکر پیشرو کارگر ، شروع به آگاهی رسانی می کند ، این طبقه با کسب آگاهی ، علل و عوارض نارضایتی خویش را در می یابد ، و متوجه می شوند که حق واقعی خود را در یافت نمی کنند . مرحله دوم وقتی است که "طبقه در خود" راهی را برای رهایی از استثمار می یابد و مرحله سوم در سندیکاهای کارگری و احزاب خلاصه می شود ، که سعس می کنند در قالب سندیکا به حقوق خود برسند ، شرط چهارم شکل گرفتن انقلاب است (3) .
اما رابرت مرتون (( Robert k. merton جامعه شناس کارکردگرا معتقد است ، افراد برای تشکیل گروه باید ، نیازها و راهها ، اهداف مشترکی داشته و باهمدیگر در ارتباط باشند . وی در مدل تبیین ارزشی خود همنواگرایان را کسانی می داند که در مسیر رسیدن به اهداف مقبول جامعه از مسیرها ی مجاز جامعه می گذرند ، اما مرتون در مقابل همین گروه از گروه نابهجاری به نام عصیانگران و یا شورشیان نام می برد ، یعنی افرادی که که راهها و اهدافی که جامعه برای آنها تعیین کرده مطلوب نمی دانند و از ابزارها و شیوهای مطلوب خود برای رسیدن به اهداف خود که مورد تایید جامعه نمی باشد ، استفاده می نمایند (4) با این اوصاف اعتصاب کنندگان گروهی هستند که اهداف خاصی را برای خود تعریف کرده اندکه جامعه در شرایط کنونی آن را نفی می کند و اعتصاب گنندگان نیز مجبور هستند برای دستیابی به اهداف از شیوه های غیر مجاز جامعه استفاده کنند . اما لازم به ذکر است اعتصاب کنندگان شرکت واحد نه شورشی هستند نه عصاینگر و نه انقلابی ، چراکه همین رانندگان اهداف جامعه را قبول دارند و به آرمان کشورشان احترام می گذرند ، اما خواسته ها و انتظارات آنها بیش از ان چیزی است که تعریف شده است . برای رخداد هر پدیدهای عوامل زیادی وجود دارد که دست به دست هم داده تا پدیده ای را بوجود آورند ، در پدیده اعتصاب نیز چندین عوامل از جمله ، عوامل اقتصادی ، اجتماعی ، و سیاسی دخیل هستند ، ولی عوامل باید نسبت به درجه اهمیت و میزان تاثیر گذاری باید مورد توجه قرار گیرند. نیل اسملسر(Smelser) ¹ بیان میکند که هر کجا عوامل مختلفی در جامعه جمع میشوند و بر یک مسئله عظیم و بحرانی تأثیر میگذارند. مسئله به بحرانیترین شکل خود میرسد و بی هنجاریهای عظیم را منجر میگردد5) ). از نظر هال Hall) ( شرایط اقتصادی هر فردی که در جامعه قرار دارد و در آن جامعه فعالیت میکند متغیر اساسی و شاید متغیری است که به فرد تاثیر میگذارد . به نظر هال اینگونه تغییرات بر همه قسمتهای جامعه به یک اندازه تاثیر میگذارد در دورههای بحران اقتصادی ممکن است جامعه دارای برنامههایی باشد که ابن برنامهها باعث میشود ، بسیاری از برنامههای جامعه نادیده گرفته شود و دارای اهمیت کمتری گردد . به نظر او به همین دلیل است که شرایط متغیر اقتصادی در واقع بهترین شاخصهای هدفهای اصلی جامعه میباشد ، به عبارت دیگر میتوان گفت : هر فردی که در جامعه به کاری دست میزند در واقع کاری که او انجام میدهد ناشی از شرایط اقتصادی او و جامعه او میباشد ، اما نمی توان تنها عامل اقتصادی را برای اعتصاب کنندگان برشمرد ، چراکه در جامعه کارگرانی وچود دارند که در مقایسه با رانندگان از مزایای کمی برخوردارند ، ولی هیچگونه به اعتصاب دست نمی زنند ، در این بعد عامل سیاسی نیز می تواند دخیل باشد ، چراکه کسانی دست به اعتصاب می زنند که از شعور سیاسی برخوردار باشند ، و بدانند که از این طریق می توانند به حق و حقوق خود می رسند ، رانندگان بخاطر اینکه روزانه هزار نفر را در شهری بزرگی مثل تهران بر مقصد می رسانند ، می دانند که با یک روز اعتصاب کل نظام اجتماعی مدخل شده و ضربه های زیادی بر جامعه می توانند وارد کنند ، پس یک رابطه بین امید و اعتصاب وجود دارد ، چرا که کارگران دیگری مثل کارگران معادن وجود دارند که هیج وقت دست به اعتصاب نمی زنند ، چون می دانند با اعتصاب کردن آنها هیج تاثیری در روند کار ممکن است رخ ندهد ، چرا که در صورت اعتصاب کردن تنها به کارفرما ضرر می رسانند و چون تعداد نفراتشان خیلی کم است بنابراین از همبستگی زیادی برخوردار نیستند. بنابراین کارفرما هر گونه برخورداری می تواند داشته باشد ، ولی رانندگان فقط روزانه با سه میلیون مسافر در ارتباط هستند ، و در صورت اعتصاب کردن پیامدهای آن به همه مردم بر می گردد.
اما از نظر اجتماعی ، باید گفت رانندگان بویژه در جامعه ایران از جایگاه منزلت زیادی برخوردار هستند ، و کمتر مورد تحقیر قرار می گیرند ، وهمیشه مورد احترام قرار مردم قرار می گیرند ، و واقعیت اینکه که هیج کارگرانی به اندازه آنها از آن منزلت برخوردار نیستند.
نویسنده مقاله : غفار پارسا
منابع ::
1: بشیریه ، حسین . جامعه شناسی سیاسی . تهران . نشر نی. 1374 . ص176
2: آقا بخشی ، علی . افشاری راد ، مینو . فرهنگ علوم سیاسی .تهران . نشر چاپار . 1383 . ص 671
3 : تنهایی، حسین ابوالحسن . درآمدی برمکاتب و نظریه های جامعه شناسی . مشهد . نشر مرندیز .1383. ص229
4 : تنهایی، حسین ابوالحسن . جامعه شناسی نظری . تهران . انتشارات بهمن برنا .1382 .ص 75
5 : گیدنز، آنتونی . جامعه شناسی .ترجمه منوچهر صبوری . تهران . نشر نی 1378 . ص678
پایان.
سوره 21: الأنبیاء - جزء 17 - ترجمه : شادروان محمدمهدی فولادوند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَکَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِینَ (11)
و چه بسیار شهرها را که [مردمش] ستمکار بودند در هم شکستیم و پس از آنها قومى دیگر پدید آوردیم (11)
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا یَرْکُضُونَ (12)
پس چون عذاب ما را احساس کردند بناگاه از آن مى گریختند (12)
لَا تَرْکُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ (13)
[هان] مگریزید و به سوى آنچه در آن متنعم بودید و [به سوى] سراهایتان بازگردید باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید (13)
قَالُوا یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (14)
گفتند اى واى بر ما که ما واقعا ستمگر بودیم (14)
فَمَا زَالَتْ تِلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ (15)
سخنشان پیوسته همین بود تا آنان را دروشده بى جان گردانیدیم (15)
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ (16)
و آسمان و زمین و آنچه را که میان آن دو است به بازیچه نیافریدیم (16)
لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کُنَّا فَاعِلِینَ (17)
اگر مى خواستیم بازیچه اى بگیریم قطعا آن را از پیش خود اختیار میکردیم (17)
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ (18)
بلکه حق را بر باطل فرو مى افکنیم پس آن را در هم مى شکند و بناگاه آن نابود مى گردد واى بر شما از آنچه وصف مى کنید (18)
وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا یَسْتَحْسِرُونَ (19)
و هر که در آسمانها و زمین است براى اوست و کسانى که نزد اویند از پرستش وى تکبر نمى ورزند و درمانده نمى شوند (19)
یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ (20)
شبانه روز بىآنکه سستى ورزند نیایش مى کنند (20)
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنْشِرُونَ (21)
آیا براى خود خدایانى از زمین اختیار کرده اند که آنها [مردگان را] زنده مى کنند (21)
لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ (22)
اگر در آنها [=زمین و آسمان] جز خدا خدایانى [دیگر] وجود داشت قطعا [زمین و آسمان] تباه مى شد پس منزه است خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى کنند (22)
لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ (23)
در آنچه [خدا] انجام مى دهد چون و چرا راه ندارد و[لى] آنان [=انسانها] سؤال خواهند شد (23)
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ هَذَا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَذِکْرُ مَنْ قَبْلِی بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ (24)
آیا به جاى او خدایانى براى خود گرفته اند بگو برهانتان را بیاورید این است یادنامه هر که با من است و یادنامه هر که پیش از من بوده [نه] بلکه بیشترشان حق را نمى شناسند و در نتیجه از آن رویگردانند (24)
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ (25)
و پیش از تو هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم که خدایى جز من نیست پس مرا بپرستید (25)
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ (26)
و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختیار کرده منزه است او بلکه [فرشتگان] بندگانى ارجمندند (26)
لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ (27)
که در سخن بر او پیشى نمى گیرند و خود به دستور او کار مى کنند (27)
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ (28)
آنچه فراروى آنان و آنچه پشت سرشان است مى داند و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد شفاعت نمى کنند و خود از بیم او هراسانند (28)
وَمَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلَهٌ مِنْ دُونِهِ فَذَلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ (29)
و هر کس از آنان بگوید من [نیز] جز او خدایى هستم او را به دوزخ کیفر مى دهیم [آرى] سزاى ستمکاران را این گونه مى دهیم (29)
أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ (30)
آیا کسانى که کفر ورزیدند ندانستند که آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده اى را از آب پدید آوردیم آیا [باز هم] ایمان نمى آورند (30)
وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ (31)
و در زمین کوههایى استوار نهادیم تا مبادا [زمین] آنان [=مردم] را بجنباند و در آن راههایى فراخ پدید آوردیم باشد که راه یابند (31)
ادامه دارد.
بنام خدا
مراقب افکارت باش که به گفتارت تبدیل می شوند.
مراقب گفتارت باش که آنها به کردارت تبدیل می شوند.
مراقب کردارت باش که آنها به عادت تبدیل می شوند.
مراقب عادتت باش که آنها به شخصیتت تبدیل میشوند.
مراقب شخصیتت باش که آنها به سرنوشتت تبدیل می شوند.
هر کس از آن روی گردان شود، روز قیامت بار سنگینی (از گناه و مسؤولیت) بر دوش خواهد داشت! (100)
در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند; و بد باری است برای آنها در روز قیامت! (101)
همان روزی که در «صور» دمیده میشود; و مجرمان را با بدنهای کبود، در آن روز جمع میکنیم! (102)
آنها آهسته با هم گفتگو میکنند; (بعضی میگویند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقف کردید! (و نمیدانند چقدر طولانی بوده است!) (103)
ما به آنچه آنها میگویند آگاهتریم، هنگامی که نیکوروشترین آنها میگوید:«شما تنها یک روز درنگ کردید!» (104)
و از تو درباره کوهها سؤال میکنند; بگو: «پروردگارم آنها را (متلاشی کرده) برباد میدهد! (105)
سپس زمین را صاف و هموار و بیآب و گیاه رها میسازد... (106)
به گونهای که در آن، هیچ پستی و بلندی نمیبینی!» (107)
در آن روز، همه از دعوت کننده الهی پیروی نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگی از قبرها برمیخیزند); و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع میشود; و جز صدای آهسته چیزی نمیشنوی! (108)
در آن روز، شفاعت هیچ کس سودی نمیبخشد، جز کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضی است. (109)
آنچه را پیش رو دارند، و آنچه را (در دنیا) پشت سرگذاشتهاند میداند; ولی آنها به (علم) او احاطه ندارند! (110)
و (در آن روز) همه چهرهها در برابر خداوند حی قیوم، خاضع میشود; و مایوس (و زیانکار) است آن که بار ستمی بر دوش دارد! (111)
(اما) آن کس که کارهای شایسته انجام دهد، در حالی که مؤمن باشد، نه از ظلمی میترسد، و نه از نقصان حقش. (112)
و این گونه آن را قرآنی عربی ( فصیح و گویا) نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذارها) را در آن بازگو نمودیم، شاید تقوا پیشه کنند; یا برای آنان تذکری پدید آورد! (113)
پس بلندمرتبه است خداوندی که سلطان حق است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود; و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!» (114)
پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم; اما او فراموش کرد; و عزم استواری برای او نیافتیم! (115)
و به یاد آور هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید!» همگی سجده کردند; جز ابلیس که سرباز زد (و سجده نکرد)! (116)
پس گفتیم: «ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بیرون کند; که به زحمت و رنج خواهی افتاد! (117)
(اما تو در بهشت راحت هستی! و مزیتش) برای تو این است که در آن گرسنه و برهنه نخواهی شد; (118)
و در آن تشنه نمیشوی، و حرارت آفتاب آزارت نمیدهد!» (119)
ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «ای آدم! آیا میخواهی تو را به درخت زندگی جاوید، و ملکی بیزوال راهنمایی کنم؟!» (120)
سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورتشان آشکار گشت و برای پوشاندن خود، از برگهای (درختان) بهشتی جامه دوختند! (آری) آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، و از پاداش او محروم شد! (121)
سپس پروردگارش او را برگزید، و توبهاش را پذیرفت، و هدایتش نمود. (122)
(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آیید، در حالی که دشمن یکدیگر خواهید بود! ولی هرگاه هدایت من به سراغ شما آید، هر کس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه میشود، و نه در رنج خواهد بود! (123)
و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت; و روز قیامت، او را نابینا محشور میکنیم!» (124)
میگوید: «پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی؟! من که بینا بودم!» (125)
میفرماید: «آن گونه که آیات من برای تو آمد، و تو آنها را فراموش کردی; امروز نیز تو فراموش خواهی شد!» (126)
و این گونه جزا میدهیم کسی را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد! و عذاب آخرت، شدیدتر و پایدارتر است! (127)
آیا برای هدایت آنان کافی نیست که بسیاری از نسلهای پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، و اینها در مسکنهای (ویران شده) آنان راه میروند! مسلما در این امر، نشانههای روشنی برای خردمندان است. (128)
و اگر سنت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهی بزودی دامان آنان را میگرفت! (129)
پس در برابر آنچه میگویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن; تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور; و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی; باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی! (130)
و هرگز چشمان خود را به نعمتهای مادی، که به گروههایی از آنان دادهایم، میفکن! اینها شکوفههای زندگی دنیاست; تا آنان را در آن بیازماییم; و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است! (131)
خانواده خود را به نماز فرمان ده; و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزی نمیخواهیم; (بلکه) ما به تو روزی میدهیم; و عاقبت نیک برای تقواست! (132)
گفتند: «چرا (پیامبر) معجزه و نشانهای از سوی پروردگارش برای ما نمیآورد؟! (بگو:) آیا خبرهای روشنی که در کتابهای (آسمانی) نخستین بوده، برای آنها نیامد؟! (133)
اگر ما آنان را پیش از آن (که قرآن نازل شود) با عذابی هلاک میکردیم، (در قیامت) میگفتند: «پروردگارا! چرا پیامبری برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم، پیش از آنکهذلیل و رسوا شویم!» (134)
بگو: «همه (ما و شما) در انتظاریم! (ما در انتظار وعده پیروزی، و شما در انتظار شکست ما!) حال که چنین است، انتظار بکشید! اما بزودی میدانید چه کسی از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسی هدایت یافته است! (135)
پایان سوره مبارکه طه.
ادامه دارد.
آرامش ذهن چیست؟ آرامش ذهنی یک حالت آرامش روحی و روانی است، در این حالت شخص هیچ نگرانی، ترس و استرسی ندارد. در این حالت ذهن آرام است و شما احساس خوشبختی و آزادی را تجربه می کنید.
چنین لحظات خوشایندی چندان نادر نیست. شاید شما آن ها را در گذشته تجربه کرده اید، در مواقعی که به نوعی مشغول یک فعالیت جذاب یا کار مورد علاقه تان هستید. برای رسیدن به آرامش ذهنی به متن زیر دقت کنید :
1- تماشای یک فیلم سرگرم کننده یا یک برنامه تلویزیونی
زمانی که به یاد کسی که دوستش دارید می افتید عکس ها یا فیلم هایی را که از آن دارید تماشا کنید. اگر با خواندن یک رمان آرامش می گیرید حتما یک رمان بخوانید. در تعطیلات روی ساحل دریا دراز بکشید و به رویاهایتان فکر کنید. وقتی نوعی بی حسی ذهنی را تجربه می کنید، مشغله های ذهنی خود را فراموش می کنید و گویا شما از هیچ مشکلی آگاه نیستید.
اینگونه فعالیت ها و فعالیت های مشابه، ذهن را از افکار معمول، نگرانی ها و تفکرات مداوم دور می کند و آن ها را با آرامش درونی جایگزین می کند. معمولاً این حالت فقط مدتی طول می کشد، اما از ماندگاری آن لذت می برید. سوال این است که چگونه آرامش بیشتری به زندگی خود وارد کنیم و مهمتر از همه، چگونه آن را در مواقع سختی و مصیبت تجربه کنیم؟
همچنین ممکن است بپرسید که آیا امکان تبدیل آن به یک عادت وجود دارد و همیشه و در هر شرایطی از آن لذت ببرید؟ در واقع، چند کار وجود دارد که می توانید برای لذت بردن از آرامش بیشتر در زندگی خود انجام دهید و به مرور زمان این مهارت را کسب کنید که اغلب اوقات آرامش ذهنی را تجربه کنید.
2- آرامش درونی ضروری است
در زندگی روزمره شلوغ امروز، آرامش درونی احساسات را آرام می کند، استرس، تنش عصبی و اضطراب را کاهش می دهد و منجر به شادی می شود. از نکات و توصیه هایی که برای ذهنی آرام موثرند هنگام خواندن روزنامه یا تماشای اخبار در تلویزیون استفاده کنید.
از آنجا که اخبار بیشتر منفی هستند و شما نمی توانید کاری انجام دهید، نباید به آن ها فکر کنید و احساس استرس و اضطراب در خود ایجاد کنید؟ از گفتگوهای منفی با افراد نا امید و افسرده خودداری کنید. شما که نمی خواهید افکار و کلمات آن ها به ذهن ناخودآگاه شما فرو روند و بر روحیه و وضعیت ذهنتان تأثیر منفی بگذارند.
3- یاد بگیرید که فراموش کنید و ببخشید
پرورش احساسات غمگین و ناراحتی ها به شما صدمه می زند و باعث کمبود خواب می شوند. به افراد دیگر حسادت نکنید، حسادت بدان معنی است که شما عزت نفس پائینی دارید و به همین دلیل خود را نسبت به افراد دیگر فرومایه می دانید. حسادت و عزت نفس پایین ، غالباً منجر به عدم آرامش خاطر می شود.
4- آنچه را نمی توانید تغییر دهید بپذیرید
اینکه بدانید، نمی توانید چیزی را تغییر دهید پس آن را به خود قبول می کنید، این کار باعث صرفه جویی در وقت، انرژی و نگرانی های زیادی می شود. هر روز با ناراحتی ها، سرزنش ها و موقعیت های بی شماری روبرو هستیم که خارج از کنترل ما است. اگر بتوانیم آن ها را تغییر دهیم، بسیار خوب است اما این همیشه ممکن نیست. ما باید یاد بگیریم که با چنین مواردی کنار بیاییم و آن ها را با خوشحالی بپذیریم.
5- به گذشته نگاه نکنید
گذشته دیگر اینجا نیست، پس چرا در مورد آن فکر کنید؟ بگذارید گذشته ها از بین بروند. گذشته را فراموش کنید و به لحظه حال توجه کنید. نیازی نیست که خاطرات ناخوشایند را برانگیزید و در آن ها غوطه ور شوید. بیاموزید که با خانواده، دوستان، همکاران، کارمندان و سایر افراد کنار بیایید.
6- به همه چیز وابسته نشوید
گاهی جدایی برای رشد عاطفی و روانی بسیار مفید است. این باعث ایجاد آرامش، هماهنگی و عقل سلیم در زندگی شما می شود. یاد بگیرید ذهن خود را متمرکز کنید، وقتی می توانید ذهن خود را متمرکز کنید، می توانید نگرانی ها و اضطراب ها را راحت تر رد کنید.
از فکر کردن به افکار منفی خودداری کنید و صدای تند و تیز ذهن خود را کاهش دهید. اگر وقت دارید و مایل هستید آن را امتحان کنید، حتی فقط چند دقیقه در روز تغییری در زندگی شما ایجاد خواهد کرد. شما آرام تر و شادتر خواهید شد. در نهایت آرامش درونی منجر به آرامش بیرونی می شود. با ایجاد آرامش در دنیای درونی ذهن خود آن را وارد دنیای خارجی خود و زندگی دیگران می کنید.
منبع : سایت سلام نو
پایان.
نظر آنان که نکردند درین مشتی خاک
الحق انصاف توان داد که صاحب نظرند
عارفان هر چه ثباتی و بقایی نکند
گر همه ملک جهانست به هیچش نخرند
تا تطاول نپسندی و تکبر نکنی
که خدا را چو تو در ملک بسی جانورند
این سراییست که البته خلل خواهد کرد
خنک آن قوم که در بند سرای دگرند
دوستی با که شنیدی که به سر برد جهان
حق عیانست ولی طایفهای بیبصرند
ای که بر پشت زمینی همه وقت آن تو نیست
دیگران در شکم مادر و پشت پدرند
کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
تا دمی چند که ماندست غنیمت شمرند
گل بیخار میسر نشود در بستان
گل بیخار جهان مردم نیکو سیرند
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
( سعدی )
چه کسی گفته است بالاتر از سیاهی
رنگی نیست؟! به وقت، که با
رویاهامان به جنگ مرگ میرویم،
در مییابیم که بالاتر از سیاهی، تازه
سرآغاز همهی رنگهای بینهایت ِ
حیات است.
... اگر گفته شود که این راه را هزاران
خطا در پی است، تو را چه باک! زیرا
در سرنوشتی چنین، سرشتی نیز
چنین باید. وقتی به راه برخاستی... تا
انتهای جهان برو! مکث، مرگ است.
نباید بردهی شرایط شد، شرایط را
باید دگرگون کرد.
مقدمه کتاب "ردپای برف تا بلوغ کامل گل سرخ"
شعر از : استاد سید علی صالحی