در قیام امام حسین علیهالسلام چند عامل را باید بررسی کرد ::
الف - از امام حسین براى خلافت یزید بیعت و امضاء مى خواستند. آثار و لوازم این بیعت و امضاء چقدر بود؟ و چقدر تفاوت بود میان بیعت با ابوبکر یا عمر یا عثمان و صلح با معاویه و میان بیعت با یزید. به قول عقاد اولین اثر این بیعت امضاء سب و لعن على علیه السلام بود که در زمان معاویه شروع شده بود، و هم امضاء ولایت عهد و وراثت خلافت بود.
ب - خودش مى فرماید: اصلى در اسلام است که در مقابل ظلم و فساد نباید سکوت کرد، اصل امر به معروف و نهى از منکر.
ج - مردم کوفه از او دعوت به عمل آوردند و نامه ها نوشتند و هجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند. باید دید آیا عامل اصلى ، دعوت اهل کوفه بود، و الا ابا عبدالله هرگز قیام با مخالفت نمى کرد و بیعت مى کرد؟ این مطلب خلاف راى و عقیده حسین علیه السلام بود و قطعا چنین نمى کرد؟ بلکه تاریخ مى گوید: چون خبر امتناع امام حسین از بیعت به کوفه رسید، مردم کوفه اجتماع کردند و هم عهد شدند و نامه دعوت نوشتند. روز اول که در مدینه بود از او بیعت خواستند، بلکه معاویه در زمان حیات خود از او بیعت خواست و حسین علیه السلام امتناع کرد.
بیعت کردن با یزید صحه گذاشتن بر حکومت او بود که ملازم بود با امضاء بر نابودى اسلام : و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید پس موضوع امتناع از بیعت خود اصالت داشت . حسین علیه السلام حاضر بود کشته بشود، و بیعت نکند؛ زیرا خطر بیعت خطرى بود که متوجه اسلام بود نه متوجه شخص او، بلکه متوجه اساس اسلام ، یعنى حکومت اسلامى بود، نه یک مسئله جزئى فرعى قابل تقیه .
{دکتر علی شریعتی در کتاب فاطمه فاطمه است و مجموعه کتبهای دیگرش از جمله کتاب شیعه ،در مورد تقیه چنین مفهومی را میرساند،تقیه برای حفظ ایمان است نه حفظ مومن، و تقیه مانند یک تاکتیک حزبی و یا جنگی است و هیچ ربطی به ترس ندارد،آنچنانکه دشمنان اسلام به تقیه ایراد گرفته اند. تقیه یک اصل مترقی برای حفظ و عمل به اصول و عقاید ائمه اطهار-ع- و مبارزه شیعیان علوی در طول تاریخ اسلام بوده است.}
اما موضوع دوم نیز به نوبه خود اصالت داشت . از این نظر جهت را باید مطالعه کرد که آیا شرط امر به معروف ؛ یعنى احتمال اثر و منتج بودن در آن یا نه .
ایشان در وداع دوم به اهل بیت خودش فرمود: استعدوا للبلاء واعلموا ان الله حافظکم و منجیکم من شر الهداء و یعذب عادیکم یانواع البلاء از اینها معلوم مى شود که امام حسین توجه داشت که خونش بعد از خودش خواهد جوشید و شهادتش سبب بیدارى مردم مى شود. پس شهادتش ماثر بود.
اما از نظر سوم : از این جهت همین قدر مؤثر بود که امام را متوجه کوفه کرد. امام آیا اگر به کوفه نمى رفت ، در محل امن و امانى بود؟ اگر در مکه یا مدینه هم بود چون از بیعت امتناع مى کرد و به علاوه به خلافت یزید معترض بود دچار خطر بود و امام حسین ابا داشت که در مکه حرم خدا کشته شود و شاید از اینکه در حرم پیغمبر هم کشته شود ابا داشت . اینکه در وسط راه به اصحاب حر گفت و از نامه عمر سعد به این زیاد برمى آید که در خود کربلا به عمر سعد هم گفته است : اگر نمى خواهید بر مى گردم ، فقط ناظر به این قسمت است که چرا به عراق آمد به اینکه قضیه فقط یک جنبه دارد و آن هم جنبه دعوت و بعد هم پشیمانى از آمدن به عراق است . امام حسین که نگفت حالا که مردم کوفه نقض عهد کردند پس من بیعت مى کنم یا اینکه دیگر موضوع اعتراض به خلافت یزید را پس مى گیرم و ساکت مى شوم .(1)
من تن به بیعت نمى دهم !
امام حسین حاضر بود که کشته شود ولى به هیچ وجه حاضر به بیعت نبود. وظیفه امام از این نظر فقط امتناع بود. این وظیفه را با خروج از کشور، با متحصن شدن به شعاب جبال (آنچنانکه این عباس پیشنهاد کرد)، با مخفى شدن هم مى توانست انجام دهد. به عبارت دیگر روش و متد امام از این نظر جز زیر بار رفتن به هر شکل ولو به خروج از مرز و تا سر حد کشته شدن نیست .
روش امام در مقابل عامل بیعت خواستن، محدود به حد امکانات براى بدست گرفتن حکومت نیست و محدود به حد کشته نشدن هم نیست ، ولى هیچ وظیفه اى مثبت از قبیل توسعه انقلاب و گسترش دعوت و غیره را ایجاد نمى کند. جلوگیرى از خونریزى دیگران لازم مى شود، از این نظر امام فقط باید بگوید: نه .
در آن زمان بیعت امام قطعا جدى و از روى رضا تلقى مى شد و واقعا صحه گذاشتن به خلافت یزید بود. قرائنى در دست است که امام به هیچ وجه حاضر به بیعت نبود. آقاى صالحى از مقتل خوارزمى نقل مى کند که : امام در مذاکراتش با محمد بن حنفیه فرمود: لو لم یکن فى الدنیا ملجا و لاماوى لما بایعت یزید بن معاویه .(2)
مرد بیعت و تسلیم نبود!
امام نه حاضر شد به بیعت و تسلیم ، و خود گفته بود به هر حال من بیعت نخواهم کرد و لو لم یکن ملجا و لا ماوى ، یعنى خواه کوفه مرا بپذیرد بیعت نخواهم کرد؛ و هم اینکه پس از یاس از یاورى کوفیان نیز دست از انتقاد نکشید. خطبه هاى داغش را پس از برخورد با حر و اطلاع از وضع کوفه ایراد کرد.
بعد از اطلاع از شهادت مسلم یا قیس بن مسهر یا عبدالله ین یقطر تازه این آیه را مى خواند: من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه …(3) پافشارى امام پس از تغییر اوضاع کوفه شاید بیشتر براى این بود که بفهماند امتناع از بیعت و هم اعتراض و انتقادش مقدم به قدرت رسیدن و تسلط بر کوفه نیست و امام از بیعت و نه از اعتراض و انتقاد و امر به معروف و نهى از منکر. ترک بیعت و اقدام به اعتراض امام منوط به زمینه کوفه نبود که با سقوط این زمینه ، هم حاضر به بیعت شود و هم ترک اعتراض را هم مى دانست و به اثر این اعتراض خونین هم واقف بود، مى خواست اعلام جرم خود را با خون بنویسد که هرگز پاک نشود و هم اینکه راهى پیش نگرفت که لااقل از کشته شدن فرزندان و یارانش جلوگیرى کند؛ زیرا فرضا بگوییم خود را در خطر مى دید، اصحاب و خاندان خود را که قطعا در خطر نمى دید، چرا حاضر شد آنها کشته شوند؟ به علاوه چرا حتى پس از برخورد با حر بن یزید، عبیدالله بن حر جعفى و ضحاک بن عبدالله مشرقى (رجوع شود به تاریخ که این کار پس از برخورد با حر بوده است یا نه ) (آنها را) و مخصوصا بنى اسد را در شب عاشورا به همراهى و نصرت مى خواند؟(4)
استفاده از تبلیغ
استفاده از تبلیغ در نهضت حسینى ، آن وقت درست است که عامل نهضت را تنها امتناع از بیعت ندانیم . استفاده از تبلیغ با دو عامل دیگر یعنى اجابت مردم کوفه براى در دست گرفتن زمام امور، و دیگر امر به معروف و نهى از منکر جور مى آید، و البته از زمان سقوط کوفه به بعد هر اندازه از عنصر تبلیغ استفاده شده باشد اختصاص دارد به امر به معروف و نهى از منکر.(5)
پی نوشت ها:
1? حماسه حسینى-استاد شهید مرتضی مطهری ، جلد 3، ص 103?
2? حماسه حسینى ، ج 3، 178?
3? سوره احزاب ، آیه 23?
4? حماسه حسینى ، ج 3، ص 186?
5? حماسه حسینى ، ج 3، ص 339?
پایان.
ای حسین! ::
با تو چه بگویم ؟
«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل»
و تو ای چراغ راه، ای کشتی رهایی، ای خونی که از آن نقطه صحرا ، جاودان میطپی، و میجوشی، و در بستر زمان جاری هستی، و بر همه نسلها میگذری، و هر زمین حاصلخیزی را سیراب خون میکنی، و هر بذر شایسته را، در زیر خاک ، میشکافی و میشکوفایی، و هر نهال تشنهای را به برگ و بار حیات و خرمی مینشانی،
ای آموزگار بزرگ شهادت !
برقی از آن نور را بر این شبستان سیاه و نومید ما بیفکن، قطرهای از آن خون را در بستر خشکیده و نیم مرده ما جاری ساز، و تفی از آتش آن صحرای آتش خیز را به این زمستان سرد و فسرده ما ببخش.
ای که "مرگ سرخ" را برگزیدی تا عاشقانت را از "مرگ سیاه" برهانی، تا با قطره خونت، ملتی را حیات بخشی، و تاریخی را به طپش آری، و کالبد مرده و فسرده عصری را گرم کنی، و بدان جوشش و خروش زندگی و عشق و امید دهی!
ایمان ما ، ملت ما ، تاریخ فردای ما ، کالبد زمان ما
"به خون تو محتاج است "
ای زینب ::
ای زبان علی در کام! با ملت خویش حرف بزن!
ای زن ! ای که مردانگی، در رکاب تو، جوانمردی آموخت
زنان ملت ما اینان که نام تو، آتش و درد بر جانشان میافکند بتو محتاجاند.
بیش از همه وقت... "جهل" از یکسو به اسارت پنهان و ذلت تازهشان میکشاند و از خویش و از تو بیگانهشان میسازد، آنان را بر "استحمار کهنه و نو"، بر بندگی "سنتهای پوسیده" و "دعوتهای عفن"، برملعبه سازان "تعصب قدیم" و "تفنن جدید" به نیروی فریادهائی که بر سر یک شهر- شهر قساوت و وحشت - میکوبیدی، و پایههای یک قصر - قصر جنایت و قدرت را میلرزاندی - بر آشوب!
تا در خویش برآشوباند، و تار و پود این پردههای عنکبوت فریب را بدرند، و تا در برابر این طوفان برباد دهندهای که وزیدن آغاز کرده است "ایستادن" را بیاموزند ، و این "ماشین هولناک" را که از آنها "بازیچههای جدیدی" میسازد، باز برای بلعیدن حریصانه آنچه سرمایهداری به بازار میآورد، برای لذت بخشیدن به هوسهای کثیف بورژوازی، برای شور آفریدن به تالارها و خلوتهای بیشور و بی روح "اشرافیت جدید"، و برای سرگرمی زندگی پوچ و بیهدف و سرد "جامعه" رفاه در هم بشکنند، و خود را، از "حرمهای اسارت قدیم"، و "بازارهای بیحرمت جدید" ، به امامت تو نجات بخشند !
ای زبان علی در کام، ای رسالت حسین بر دوش!
ای که از کربلا میآیی، و پیام شهیدان را، در میان هیاهوی همیشگی قداره بندان و جلادان ، همچنان به گوش تاریخ میرسانی،
زینب! با ما سخن بگو.
مگو بر شما چه گذشت، مگو در آن صحرای سرخ چه دیدی، مگو جنایت آنجا تا به کجا رسید، مگو خداوند، آن روز، عزیزترین و پر شکوهترین ارزشها و عظمتهایی را که آفریده است، یکجا، در ساحل فرات، و بر روی ریگزارهای تفتیده بیابان تف، چگونه به نمایش آورد، و بر فرشتگانش عرضه کرد، تا بدانند که چرا میبایست بر آدم سجده میکردند!؟
آری زینب !
مگو که در آن جا بر شما چه رفت، مگو که دشمنانتان چه کردند، و دوستانتان چه کردند؟ آری ای پیامبر انقلاب حسین!
ما میدانیم، ما همه را شنیدهایم، تو پیام کربلا را، پیام شهیدان را به درستی گذاردهای،
اما بگو، ای خواهر، بگو که ما چه کنیم!؟
لحظهای بنگر که ما چه میکشیم! دمی به ما گوش کن تا مصائب خویش را با تو باز گوییم،
با تو ای خواهر مهربان! این تو هستی که باید بر ما بگریی،
ای رسول امین برادر، که از کربلا میآیی و در طول تاریخ، بر همه نسلها میگذری و پیام شهیدان را میرسانی،
ای که از باغهای سرخ شهادت میآیی و بوی گلهای نو شکفته آن دیار را، در پیراهن داری،
ای دختر علی، ایخواهر، ای که قافله سالار کاروان اسیرانی،
ما را نیز، در پی این قافله، با خود ببر.
حضرت امام حسین(ع)ازدیدگاه دکترعلی شریعتی
شهادت حسین علیه السلام::
“شهادت حسینى کشته شدن مردى است که خود براى کشته شدن خویش قیام کرده است… امام حسینعلیه السلام از مقوله دیگرى است؛ او نیامده است که دشمن را با زور شمشیر بشکند و خود پیروز شود، و بعد موفق نشده و یا در یک تصادف یا ترور توسط وحشى، کشته شده باشد. این طور نیست، او در حالى که مى توانسته است در خانه اش بنشیند و زنده بماند، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه، مرگ و نفى خویشتن را انتخاب کرده است.....
امام حسین علیه السلام یک شهید است که حتى پیش از کشته شدن خویش به شهادت رسیده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلکه در درون خانه خویش، از آن لحظه که به دعوت ولید – حاکم مدینه – که از او بیعت مطالبه مى کرد، «نه» گفت، این، «نه» طرد و نفى چیزى بود که در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است.” سمبل شهادت حسینى در این تعریف، تنها سلاح پیروز است.
البته شهادت حسینى شرایط ویژه خود را مى طلبد. وقتى ظلم، انحطاط و انحراف همه گیر مى شود و ارزشهاى والاى اسلامى مسخ مى گردد و موعظه ها بر گوشهاى سنگین کارگر نمى افتد؛
حسین با همه دانایى به عدم توانایى خود در پیروزى ظاهرى بر دشمن، علناً به پیشواز مرگ مىرود و با انتخاب شهادت، بزرگترین کارى را که مى شد کرد، انجام مى دهد. ثمره شهادت امام حسین علیه السلام آگاهى و بازگشت مردم به هویّت اصیل اسلامى و زدن داغ رسوایى کُشتن فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر پیشانى کریه حکومت یزید است. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه اسلامى براى یارى دین خدا، شهادت است؛ در این جا مجاهد فى سبیل الله با شهادت خود، دین خدا را یارى مى کند. شهادت عمار یاسر نیز از این قبیل است؛ لیکن انعکاس شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام به دلایلى گسترده و خارج از ظرف زمان است.
در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مى شود و در شهادت حمزه اى، با خوب کشتن. در شهادت حسینى، شهید با شکست ظاهرى از دشمن پیروز مى شود و در شهادت حمزه اى، شهید با پیروزى بر دشمن. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه شهید، شهادت است و در شهادت حمزهاى، وظیفه اولیه شهید، مجاهدت و تلاش براى شکست دشمن است.
الف) شرایط نهضت امام حسین علیه السلام ::
شکل مبارزهاى که حسین انتخاب کرده، قابل فهمیدن نیست مگر این که اوضاع و شرایطى که حسین در آن شرایط، قیام خاصّ خودش را آغاز کرد، فهمیده بشود… اکنون حسین مسئول نگاهبانى انقلابى است که آخرین پایگاههاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، یعنى حکومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت، یک شمشیر برایش نمانده و حتى یک سرباز! سالهایى است که بنى امیه همه پایگاههاى اجتماعى را فتح کرده است.” اسلام در این زمان، چون پوستین وارونه شده است؛ ارزشهاى اسلامى رنگ باخته و دین با حاکمیت افراد فاسد و غاصب، رو به انحطاط و انحراف مى رود.
امام حسین علیه السلام در چنین شرایطى براى اصلاح دین جدش قیام مى کند؛ از یک سو، نیرویى براى تغییر وضع موجود ندارد و از دیگر سو، در سکوت خود مشعل امیدى نمى بیند. بنابراین، با تنهاترین و برندهترین سلاح، سلاح شهادت، به رویارویى با یزید، مظهر باطل مى شتابد و با شهادت خویش بر آنها پیروز مى شود. این که حسین فریاد مى زند – پس از این که همه عزیزانش را در خون مى بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمى بیند – فریاد مى زند که: «آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمى داند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد؟ این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مىکند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى نماید.
ب) بایستن و نتوانستن:
فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست؛ براى او زندگى، عقیده و جهاد است. بنابراین، اگر او زنده است و به دلیل این که زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین، زنده تر کیست؟ در تاریخ ما، کیست که به اندازه او حق داشته باشد که زندگى کند؟ و شایسته باشد که زنده بماند؟
نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگى کردن، آدمى را مسئول جهاد مىکند و حسین مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده، عاشق و آگاه است. توانستن یا نتوانستن، ضعف یا قدرت، تنهایى یا جمعیت، فقط شکل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مى کند نه وجود آن را.” «بایستن» یعنى براى انجام دادن وظیفه مسئولیت دینى و شرعى، تلاش نمودن و تا حد توان براى پیشبرد آن، به تناسب زمان و شرایط، اقدام کردن.
ج) هنر خوب مردن::
او (امام حسین علیه السلام) فرزند خانواده اى است که هنر خوب مردن را در مکتب حیات، خوب آموخته است… آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها در توانستن مى فهمند و به همه آنها که پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد که شهادت نه یک باختن، که یک انتخاب است؛ انتخابى که در آن، مجاهد با قربانى کردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مى شود و حسین «وارث آدم» – که به بنىآدم زیستن داد – و «وارث پیامبران بزرگ» – که به انسان چگونه باید زیست را آموختند – اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزند.
شهادت، هنر مردان خداست؛ چنان که خوب زیستن و خوب زندگى کردن، هنر مردان الهى مى باشد. خوب مردن نیز هنرى است که در درجه اول، شهدا آن را به ارث مى برند. شهدا شمع هاى فروزانى هستند که با نثار هستى و وجود خود در محضر حق تعالى، پیروز مى شوند. سیدالشهداء سمبل و الگوى خوب مردن (شهادت) در همه اعصار است. مقتدایان امام حسین علیه السلام کسانى هستند که از مایه جان خویش در راه خدا نثار مىکنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است که هنر خوب مردن را در جان بىتاب انسانهاى عاشق، تزریق می کند.
د) آثار شهادت امام حسین علیه السلام::
“برخى درباره آثار شهادت حسینى تردید کردند! و آن را قیامى خوانده اند که شکست خورده است؛ شگفتا! کدام جهاد و کدام جنگِ پیروزى بوده است که دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ، این همه گسترده و عمیق و بارآور باشد؟… حسین با شهادت «ید بیضاء» کرد، از خون شهیدان «دم مسیحائى» ساخت که کور را بینا مى کند و مرده را حیات مىبخشد… اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش، که «شهادت» جنگ نیست، رسالت است؛ سلاح نیست، پیام است؛ کلمهاى است که با خون تلفظ مى شود.” تأثیر حادثه کربلا، هم در بستر زمان خود و هم در طول تاریخ، عمیق و فراگیر بوده است.
ه) زندگانی جاوید::
“آنها که تن به هر ذلتى مى دهند تا زنده بمانند، مرده هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا کسانى که سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده اند و مرگ خویش را انتخاب کرده اند – در حالى که صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود – توجیه و تأویل نکرده اند و مرده اند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها که براى ماندنشان تن به ذلت و پستى، رها کردن حسین و تحمل کردن یزید دادند، کدام هنوز زنده اند؟
هر کس زنده بودن را فقط در یک لَشِ متحرک نمى بیند، زنده بودن و شاهد بودن حسین را با همه وجودش مى بیند، حس مى کند و مرگ کسانى را که به ذلتها تن داده اند تا زنده بمانند، مى بیند.” شهدا زنده اند و سیدالشهداء زنده ترین شهید تاریخ است. نام او، یاد او، خاطره او و داستان شگرف کربلاى او، همه و همه در طول تاریخ براى همه نسلها نیروبخش، حیات آفرین، امیدزا و انقلاب گستر است. به راستى کدامین ملت را مى توان سراغ گرفت که با روح و خون حسین همگرایى کنند و به افتخار یکى از دو پیروزى نرسند؟ خون حسین، مایه حیات بخشى است که در گذر زمان بر کالبد ملتها دمیده مى شود و آنها را به زندگى فرا مى خواند و حسین علیه السلام زنده جاویدى است که هر سال، دوباره شهید مى شود و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود، دعوت مى کند.
و) ساعات آخر شهادت::
“عصر عاشورا، امام حسین علیه السلام با آن دقت نظافت مى کند، با آن دقت آرایش مى کند، بهترین لباسهایش را مى پوشد و بهترین عطرهایش را مى زند، در اوج خون و در اوج مرگ و در اوج نابودىِ همه کسانش و در آستانه رفتن خودش، هر ساعتى که مى گذشت و شهدا هم بر هم انباشته مى شدند، چهره او گلگون تر و برافروخته تر و قلبش بیشتر به تپش مى آمد، که مى دانست فاصله حضور، اندک است؛ چه «شهادت» حضور نیز هست.” حضور شایسته در محضر خدا، آرزوى سرشار از اشتیاقى است که مردان خدا همواره براى آن، لحظه شمارى مى کنند و شهادت، شایسته ترین وسیله حضور در پیشگاه الهى است. آرایش با دقّت امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا نیز به خاطر شایسته ترین حضورى است که یک امام مى تواند در محضر الهى داشته باشد.
ز ) مسئولیت ما::
“این که حسین فریاد مى زند – پس از این که همه عزیزانش را در خون مى بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمى بیند – فریاد مى زند که: «آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمى داند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد؟ این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مىکند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى نماید.
.” امام حسین علیه السلام مظهر و سمبل حق است که در همه عصرها، چون نمادى زنده و خروشان، ظهور پیدا مى کند و همه کسانى را که از پاسدارى حقیقت زمان خود طفره مى
روند، به یارى مى طلبد و در واقع یارى طلبیدن امامِ عشق در کربلا، انعکاس موج اندیشه اسلامى براى کمک به حق در همه زمان هاست. «هل من ناصر ینصرنى»، یعنى آیا کمک کننده اى هست که حق را یارى کند؟
حضرت زینب علیها السلام::
نمى توان از کربلاى حسین نوشت و در آن، از کار بزرگ زینبى یادى نکرد؛ چرا که حادثه کربلا با نقش مکمّل و بى بدیل حضرت زینب علیها السلام کامل مى شود.
معلم شهید دکتر علی شریعتى در نقش بی بدلیل حضرت زینب(س)مى گوید: “رسالت پیام از امروز عصر، آغاز مى شود.
.....این رسالت بر دوشهاى ظریف یک زن، «زینب» – زنى که مردانگى در رکاب او جوانمردى آموخته است و رسالت زینب دشوارتر و سنگینتر از رسالت برادرش. آنهایى که گستاخى آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زدهاند؛ اما کار آنها که از آن پس زنده مىمانند، دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، کاروان اسیران در پىاش، و صفهاى دشمن تا افق در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش. وارد شهر مىشود، از صحنه بر مىگردد. آن باغهاى سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوى گلهاى سرخ به مشام مىرسد. وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادى شده است؛ آرام و پیروز، سراپا افتخار؛ بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد مى زند: «سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد، افتخار نبوت، افتخار شهادت.....»
اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ باز نگوید، کربلا در تاریخ مى ماند.”
بدون شک حضور حضرت زینب علیهاالسلام در کربلا به عنوان پیام رسان شهیدان، حیاتى ترین عنصر در ماندگارى «حماسه حسینى» است. اگر زینب نبود، کربلا در کربلا مى ماند و حماسه درخشان حسینى اسیر حصار زمان خود مى شد. حضرت زینب علیها السلام خود سرود حماسه اى بود که درخشید و حماسه سترگ کربلا را در همه زمانها سارى و جارى ساخت.
پی نوشت ها::
1- حسین وارث آدم، مجموعه آثار 19، صص 216، 222 و 223?
2-همان، ص 136?
3- همان، صص 166 و 167?
4- حسین وارث آدم، ص 171?
5- همان، صص 187 و 188?
6- همان، صص 203 و 204?
7- همان، ص 195?
8- همان، ص 203?
در کشور ما نور خدا هادی فضل است
وز نور خدا جان گرفت دانش آموز
با آن که همه روز و همه مکتب علم است
لیکن که یکی روز بود ثابت و پیروز
روز دانش آموز مبارک
*******اس ام اس روز دانش آموز*******
هرکسی در جستجوی دانش است
اجر او تا منزلش در زایش است
او قدم هایش در راه خداست
علم نافع مایه ی آرامش است
روز دانش آموز مبارک
*******اس ام اس روز دانش آموز*******
شعار جدید روز دانش آموز !
ما خواهان آزاد شدن تقلب در امتحانات هستیم !
*******اس ام اس روز دانش آموز*******
روز به ذلت کشیدن استکبار جهانی
توسط دانش آموزان ایران زمین مبارک
*******اس ام اس روز دانش آموز*******
از ستم جبر به جان آمدم
از غم املا به فغان آمدم
خسته شدم بنده ز جغرافیا
هم ز اروپا و هم از آسیا
من چه کنم آب و هوایش بد است
یا که فلان رود به رویش سد است؟
یا که فلان چشمه فلان جا بود
رقص کنان راهی دریا بود؟
این که نشد آب و نشد نان من
نمره بده نمره بده جان من
نمره ی بیست تو بود دلپذیر
بنده فدای تو شوم ای دبیر
*******اس ام اس روز دانش آموز*******
اختر و ماهی فروزانی محصل
تو آن جویا ی عرفانی محصل
به دنیای که تاریک است ازجهل
همان خــورشید تابانی محصل
*******اس ام اس روز دانش آموز*******
در مدرسه از نشاط من کم کردند
از فرصت ارتباط من کم کردند
هر وقت به هم عشق تعارف کردیم
از نمره ی انضباط ما کم کردند
*******اس ام اس روز دانش آموز*******
به به شده امروز چه پرشور و دل افروز چون حفظ شده حرمت و وجهه دانش آموز
هر یوم در این عصر به ازیوم گذشته است وین سیزده آبان به ازسیزده نوروز
*******اس ام اس روز دانش آموز*******
این سیزده آبان همان ثابت روز است ، کین روز شده ثبت به دیباچه هرروز
هر سال به و ماه به و روز به وبه امروز زدیروز و دگر روز به امروز
زندگی نامه حضرت محمد (ص):
نام: محمد بن عبد الله
حضرت محمد (ص) در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.
کنیه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهیم.
القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه و…
منصب حضرت محمد (ص): آخرین پیامبر الهى، بنیانگذار حکومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.
تاریخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانستهاند.
عام الفیل، همان سالى است که ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مکه یورش آورد تا خانه خدا (کعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مکه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاکت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.
محل تولد حضرت محمد (ص): مکه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر (قریش) بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.
حضرت محمد (ص) روایت شده است که هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در کتابهاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است که فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مىرسد.
مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.
این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، کم نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى کرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى که به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمهاش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مکانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.
و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، کفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگهدارى کند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار کرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى کرد.
زندگی نامه حضرت محمد (ص)
مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، که در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، که رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهدهدار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص) علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.
همسران حضرت محمد (ص):
1? خدیجه بنت خویلد.
2? سوده بنت زمعه.
3? عایشه بنت ابى بکر.
4? امّ شریک بنت دودان.
5? حفصه بنت عمر.
6? ام حبیبه بنت ابى سفیان.
7? امّ سلمه بنت عاتکه.
8? زینب بنت جحش.
9? زینب بنت خزیمه.
10? میمونه بنت حارث.
11? جویریه بنت حارث.
12? صفیّه بنت حىّ بن اخطب
13?ماریه قبطیه
نخستین زنى که افتخار همسرى حضرت محمد (ص) را یافت، خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با این بانوى بزرگوار ازدواج نمود.
خدیجه کبرى (س) با موقعیت و اموال خویش، خدمات شایانى به پیامبر اکرم(ص) در اظهار رسالتش کرد. این بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در ردیف بانوان قدسى، همانند مریم و آسیه، قرار دارد. حضرت محمد (ص) به احترام خدیجه کبرى (س) تا هنگامى که وى زنده بود، با هیچ زن دیگرى ازدواج نکرد. همو بود که دردها و رنجهاى پیامبر(ص) را، که سران شرک و کفر متوجه آن حضرت مىکردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش یارى میداد.
خدیجه کبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى که در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. به همین جهت روزى جبرئیل امین به محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خدیجه برسان. پیامبر اکرم(ص) به همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال به تو سلام مىرساند. خدیجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».
حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى با حضرت محمد (ص) از احترام ویژه رسول خدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نیز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نیکى یاد میکرد.
از عایشه، سومین حضرت محمد (ص)، روایت شده است:
«کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْکُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ. (1)
حضرت محمد (ص) هیچگاه از خانه بیرون نمیرفت مگر این که یادى از خدیجه مىکرد و از او به نیکى نام مىبرد. یک روز که حضرت محمد (ص) از خدیجه (س) یاد کرده و خوبىهاى او را بیان میکرد، غیرت زنانگى بر من غالب شد و به پیامبر(ص) گفتم: آیا او یک پیرزن بیشتر بود و حال آن که خداوند بهتر از آن (یعنى عایشه) را به تو داده است؟ پیامبر اکرم(ص) از این گفتار من، خشمگین شد، به طورى که موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حرکت درآمد.
زندگی نامه حضرت محمد (ص)
فرزندان حضرت محمد (ص):
الف) پسران ان حضرت محمد (ص):
1? قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.
2? عبدالله. این کودک چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را «طیّب» و «طاهر» مىگفتند.
3? ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت.
عبدالله و قاسم از خدیجه کبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین کودکى از دنیا رفتند.
ب) دختران حضرت محمد (ص):
1.حضرت زینب (س). 2? حضرت رقیه (س). 3? حضرت ام کلثوم (س). 4? حضرت فاطمه زهرا (س)سرور و بانوی عالم بشریت.
دختران حضرت محمد(ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى که از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مکرّمه، افتخار بانوان عالم، بلکه همه انسانها و مورد تقدیس و تکریم فرشتگان عرشى است. همو است که مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.
گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقهمند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه کبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقهمند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.
زندگی نامه حضرت محمد (ص)
آغاز بعثت حضرت محمد (ص):
محمد امین ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نیاز با آفریننده جهان می پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذیرش وحی – کم کم – آماده می شد .
درآن شب بزرگ جبرئیل فرشته وحی مأمور شد آیاتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در این هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهایی و توجه خاص به خالق یگانه جهان جبرئیل از محمد ( ص ) خواست این آیات را بخواند : ” اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی علم بالقلم . علم الانسان ما لم یعلم ” . یعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفرید . او انسان را از خون بسته آفرید . بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است . خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست .
زندگی نامه حضرت محمد (ص)
حضرت محمد (ص) – از آنجا که امی و درس ناخوانده بود – گفت : من توانایی خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که ” لوح ” را بخواند . اما همان جواب را شنید – در دفعه سوم – محمد ( ص ) احساس کرد می تواند ” لوحی ” را که در دست جبرئیل است بخواند . این آیات سرآغاز مأموریت بسیار توانفرسا و مشکلش بود .
جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نیز از کوه حرا پایین آمد و به سوی خانه خدیجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خدیجه دانست که مأموریت بزرگ ” محمد ” آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : ” بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمی دارد زیرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بینوایان کمک می کنی و ستمدیدگان را یاری می نمایی ” . سپس محمد ( ص ) گفت : ” مرابپوشان ” خدیجه او را پوشاند .
حضرت محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خدیجه نزد ” ورقة بن نوفل ” عمو زاده اش که از دانایان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنین گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پیش آمده است آغاز پیغمبری است و ” ناموس بزرگ ” رسالت بر او فرود می آید . خدیجه با دلگرمی به خانه برگشت .
معراج حضرت محمد (ص):
پیش از هجرت به مدینه که در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پیش آمد که به ذکر مختصری از آن می پردازیم : در سال دهم بعثت “معراج ” پیغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امین وحی (جبرئیل ) و بر مرکب فضا پیمایی به نام “براق ” انجام شد.
حضرت محمد (ص) این سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امیر المومنین علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بیت المقدس یا مسجد اقصی روانه شد، و از بیت اللحم که زادگاه حضرت مسیح است و منازل انبیا (ع ) دیدن فرمود.
سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازدید به عمل آورد، و در نتیجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پایان حق تعالی آگاه شد و به “سدرة المنتهی ” رفت و آنرا سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید. سپس از همان راهی که آمده بود به زادگاه خود “مکه ” بازگشت و از مرکب فضا پیمای خود پیش از طلوع فجر در خانه “ام هانی ” پائین آمد.
به عقیده شیعه این سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی گفته اند. در قرآن کریم در سوره “اسرا” از این سفر با شکوه بدین صورت یاد شده است : “منزه است خدایی که شبانگاه بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سیر داد، تا آیتهای خویش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بیناست “. در همین سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پیامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمایند، که نماز معراج روحانی مومن است .
اصحاب و یاران حضرت محمد (ص):
پیامبر اسلام(ص) چه در مکّه معظمه و چه در مدینه، داراى اصحاب و یاران باوفایى بود که برخى از آنان پیش از آن حضرت و برخى دیگر پس از ایشان از دنیا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مىرسد. در این جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره میشود:
1. على بن ابىطالب(ع).
2? ابوطالب بن عبد المطلب.
3? حمزة بن عبدالمطلب.
4? جعفربن ابىطالب.
5? عباس بن عبدالمطلب.
6? عبداللّه بن عباس.
7? فضل بن عباس.
8? معاذبن جبل.
9? سلمان فارسى.
10? ابوذر غفارى (جندب بن جناده).
11? مقداد بن اسود.
12? بلال حبشى.
13? مصعب بن عمیر.
14? زبیر بن عوام.
15? سعد بن ابى وقاص.
16? ابو دجانه.
17? سهل بن حنیف.
18? سعد بن معاذ.
19? سعد بن عباده.
20? محمد بن مسلمه.
21? زید بن ارقم.
22? ابو ایوب انصارى.
23? جابر بن عبدالله انصارى.
24? حذیفة بن یمان عنسى.
25? خالد بن سعید اموى.
26? خزیمة بن ثابت انصارى.
27? زید بن حارثه.
28? عبدالله بن مسعود.
29? عمار بن یاسر.
30? قیس بن عاصم.
31? مالک بن نویره.
32? ابوبکر بن ابى قحافه.
33? عثمان بن عفان.
34? عبدالله بن رواحه.
35? عمر بن خطّاب.
36? طلحة بن عبیدالله.
37? عثمان بن مظعون.
38? ابو موسى اشعرى.
39? عاصم بن ثابت.
40? عبدالرحمن بن عوف.
41? ابوعبیده جراح.
42? ابو سلمه.
43? ارقم بن ابى ارقم.
44? قدامة بن مظعون.
45? عبدالله بن مظعون.
46? عبیدة بن حارث.
47? سعید بن زید.
48? خَبّاب بن اَرَت.
49? بریده اسلمى.
50? عثمان بن حنیف.
51? ابو هیثم تیهان.
52? ابىّ بن کعب.
تاریخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص):
دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اکثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى که زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است که پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مىفرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.
محل دفن حضرت محمد (ص):
مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى) در همان خانهاى که وفات یافته بود. هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.
فال دوشنبه 13 آبان 92
امروز بر شما چگونه خواهد گذشت ؟
فروردین: باوجود اینکه امروز وسوسه شدهاید که در کارتان ریسک پذیری داشته باشید، ولی الان بهتر است برنامه ثابت و مشخصی برای خود ترتیب دهید. حتی اگر نتیجه این نوع استراتژی شهرت و ثروت هم باشد، ولی برای شما مفید و سودمند نخواهد بود. به جای اینکه به فکر پول درآوردن باشید، با کسانی که دور و برتان هستند بیشتر همکاری کنید.
اردیبهشت: وقتی که به دیگران میگویید دوست دارید برای مسافرت به یک جزیره در دریاهای جنوبی و یا به کوههای آلپ بروید کاملاً جدی حرف میزنید!! حتی اگر این مسافرتها ظاهراً غیر ممکن به نظر میرسند، ولی قوه تشخیص شما میتواند برایتان راهی پیدا کند. اگر افرادی هستند که خیلی بهتان سخت میگیرند، آنها را در جریان تمام برنامههایتان قرار ندهید. آرزوها و رویاهایتان را به فردی بگویید که دوست دارید همسفرتان باشد!
خرداد: امروز شاید دوست داشتنی ترین فرد در تمام زندگی تان برای شما تبدیل به فردی عادی شود. درست وقتی که شما خیلی خوب او را شناختید، نظریات عاطفی تان یکباره تغییر میکند و فرضیههای غلط به ذهنتان راه پیدا میکند. هم اکنون شما روابط دوستانه خیلی خوبی دارید. قبل از تصمیم گیریهای بزرگ و قبل از اینکه پشیمان شوید به خودتان زمانی کافی داده تا خوب فکر کنید.
تیر: شما احساس میکنید که برای تغییرات احساسی جدید کاملاً آمادگی دارید، اما باید تا موقعی که کسی به کمکتان نیامده است صبر کنید. امروز ضعفها و سستیهایتان خودشان را نشان دادهاند و باید با بیشتر کار کردن آنها را بپوشانید. اگر تصمیم بگیرید که احساسات خود را سرکوب کنید، فرصت بزرگی نصیبتان میشود که بیشترین تغییر در زندگیتان را به همراه دارد.
مرداد: با توجه به هم ترازی ماه با ژوپیتر شما نباید فراموش کنید که با کمک برنامه ریزی مناسب و اجرای عاقلانه هر کاری امکان پذیری میشود. با این حال شما در اطراف خود سدی از مقاومت را میبینید. باوجود اینکه آنها ادعا میکنند که به آن توجه دارند، ولی حوادثی اتفاق میافتد که تا مدتی از شما دورمیشوند و شما نیز وقت کافی دارید، قبل از اینکه آنها برای انجام دادن کاری جدید تحت فشار قرارتان دهند کارهای قبلی خود راتمام کنید.
شهریور: شما امروز نسبت به احساسات عاشقانه خود خیلی جدی هستید، ولی انتظار روابط رمانتیک را ندارید. در حقیقت رفتار و سلوک آرام شما در روابط عاشقانه تان شما را به فردی جذاب تبدیل کرده است، بدون اینکه صرفاً مسائل جنسی مدنظر باشد. فراموش نکنید که تا جایی که دلتان بخواهد میتوانید در جهت به تکامل رسیدن بکوشید و این تکامل منافاتی با محبوبیت ندارد. هرقدر که بیشتر به وظایف و مسئولیتهایتان میپردازید، دلایل بیشتری به دست دیگران میدهید که دوستتان داشته باشند.
مهر: امروز که ماه و سه سیاره دیگر در نشانه شما فعال هستند، بهتر است منصف و بیطرف باقی بمانید. حتی اگر شما فکر می کنید که احساسات خود را از دیگران مخفی کردهاید، ولی آنها بالاخره فاش میشوند. با احساسات خود نجنگید؛ اگر برای پنهان کردن آنها بیهوده تلاش کنید، فقط انرژی تان را هدر دادهاید. به جای تظاهر کردن سعی کنید که خودتان باشید.
آبان: شما امروز دغدغه زیادی ندارید، اما نمیتوانید به راحتی در مورد نگرانیهای خود با دیگران صحبت کنید. دلیل این کارتان این است که با وجود تمام مشکلاتی که وجود دارد نمیخواهید مشکل جدیدی به وجود بیاید. با این حال شما اطلاعات ارزشمندی دارید که باید گفته شوند. فراموش نکنید حرفی که شما میخواهید بزنید نمیتواند ایجاد آشوب و ناآرامی کند، بلکه روش بیان شما ممکن است تاثیر نامناسبی برجا بگذارد. بدون اینکه از کسی خجالت بکشید بدون داشتن هیچ نوع چشم داشتی از احساسات خود حرف بزنید.
آذر: امروز شما مجبورید حتی به مسائل خیلی جزئی هم توجه کنید، چرا که در غیر این صورت زندگیتان آشفته و بینظم می شود. اگر مهلتی برای کارهایتان در نظر گرفته شده خیلی مهم است که به آن اهمیت بدهید، برای اینکه عدم توجه شما به این موضوع باعث میشود افراد زیر دستتان عمل شما را سوء تعبیر کنند. هم اکنون نباید با رئیس خود بحث کنید، فقط باید تا جایی که می توانید به نحو احسن وظایف خود را انجام دهید.
دی: با وجود اینکه امروز روز استراحت شماست، شما میتوانید احترامی که دوستان و خانواده برای شما قائلند را در چشمان آنها ببینید. از نظر آنها شما قادر هستید هرکاری انجام بدهید و میتوانید موقعیت خود را در اجتماع تثبیت کنید. شما خیلی دوست دارید که از بودن در جمع آنها لذت ببرید، ولی اهداف خیلی جدی درسرتان دارید و باید به روابطی بیشتر توجه کنید که شما را به اهدافتان نزدیکتر کند.
بهمن: امروز شما مجبور نخواهید شد با ناراحتیهای جدی دست و پنجه نرم کنید، اما آنها در پس زمینه وجود دارند. از نظر معنوی شما حس و حال خوبی دارید، برای اینکه میتوانید خوشیهای خود را با دیگران سهیم شوید. اما نباید دوباره این کار را انجام دهید؛ شما باید محدودیتهای خود را نیز قبول کنید و این موضوع در حین تفریح کردن امنیت شما را تضمین می کند.
اسفند: شما امروز سعی می کنید تا جایی که امکان دارد با کمک دیگران به مقصود خود برسید، اما نیازهای شما برایتان دردسرساز نیز خواهند بود؛ چراکه اگر آنهایی که بهتان کمک کردهاند هر خواسته بدون دلیلی هم از شما داشتند شما مجبور میشوید بهشان کمک کنید. نگران نباشید؛ شما باید قبل از اینکه خودتان را در اختیار دیگران قرار بدهید، مرزهایی برای خود تعیین کنید.
پایان.
فال روزانه یکشنبه 12 آبان 92
امروز بر شما چگونه خواهد گذشت ؟
فروردین: شما امروز احساسات دو گانهای دارید. از یک طرف برای شکستن قواعد منظم روزانه آمادگی دارید و سعی میکنید کاری کاملاً متفاوت انجام دهید. از طرف دیگر کارهای زیادی دارید که باید انجام دهید و همین مانع میشود کارهایی که دوست دارید را انجام دهید. به جای اینکه سعی در حل کردن این مشکل داشته باشید، میتوانید هردو کار را انجام دهید. شما توانایی روبرو شدن با وظایفتان را دارید، اما میتوانید بخشی از زمانتان را هم به کارهای دیگر اختصاص بدهید.
اردیبهشت: شما در جستجوی برقراری ارتباط با کسی هستید که بتواند حال و هوایتان را تغییر دهد. اما نمیتوانید به راحتی نگرانی های خود رها کرده و همین نگرانی ها مانع بزرگی بین شما و دوست خاصتان ایجاد میکند. به جای اینکه به ترسهایتان اجازه ظهور بدهید، کاری خاص انجام داده و درباره احساساتتان صحبت کنید. صحبت کردن حتی سنگ را نیز آب میکند!!
خرداد: هم اکنون نزدیک شدن به یک دوست چالش برانگیز شده است، برای اینکه مشکلاتی که به وجود میآید مانع از این میشود که بتوانید تمام افکارتان را مطرح کنید. شما باید به حرفهایی که میزنید دقت کنید، وگرنه حرفی خواهید زد که به ضرر هردویتان تمام میشود. اگر در رابطهتان با کسی دچار مشکل شدید، قبل از اینکه عکس العمل نادرستی نشان دهید آن را به یک یا دو روز دیگر بسپارید.
تیر: شما امروز نمیدانید که باید چه کار کنید! برای اینکه فعالیتهای منظم روزانه تان تحت تاثیر چیزی واقع شده که کاملاً از کنترل شما خارج است. خوشبختانه نگرش مثبتتان بهتان کمک میکند، اما باید نسبت به قبل کمتر راحت طلب باشید. فراموش نکنید هر اتفاقی که میافتد میتواند حرکتی بزرگ به سوی پیشرفت و موفقیتتان باشد.
مرداد: حتی اگر بدانید چه میخواهید، نمیتوانید روشی منطقی برای دست یافتن به آنها تعیین کنید. افکار و رویاهای شما به عشق و عاشقی تمایل دارند، اما در این زمان پرداختن به این جور مسائل کمی مشکل است. شما اعتقاد دارید که در نهایت همه چیز درست میشود، اما امروز شاید با عدم امنیت و کمبود اعتماد به نفس خود مشکل داشته باشید. به خاطر مشکلات خارجی ذهن خود را آشفته نکنید؛ بلکه فقط در جستجوی لذت بردن از شرایط جدید خود باشید.
شهریور: شما حس میکنید اتفاقی افتاده است که کاملاً قادر نیستید آن را درک کنید و به خاطر همین مطمئن نیستید که چه کاری از دستتان بر میآید. ظاهراً ریسک کردن غیر ممکن است؛ شما ترجیح میدهید در خانه استراحت کرده و بگذارید دیگران این کار را برایتان انجام دهند. ولی شما حداقل باید به سر کار برگشته و قبل از اینکه کار جدیدی را شروع کرده کارهای ناتمامتان را به اتمام برسانید.
مهر: امروز ونوس یعنی سیاره بخت شما به این ور و آن ور کشیده میشود و یافتن آسایش و آرامش سخت شده است. شما انگار روی یک الاکلنگ هستید! و تنشهایی که درزندگی تان وجود دارد خستهتان کرده است. کاری کنید رویاهایتان زنده بمانند، ولی برای اینکه تعادل خود را حفظ کنید آرامتر حرکت کنید.
آبان: شما ایدههای مالی فوق العادهای دارید، اما هنوز هم موانعی وجود دارد که باید ازشان گذر کنید. تا موقعی که به جای نشان دادن عکسالعمل تند و سریع نسبت به شرایط بر روی اهداف بلند مدتان تمرکز کنید، رسیدن به چیزهایی که میخواهید غیر ممکن نیست. به یاد داشته باشید افکار عالی و بزرگ تا موقعی که با حقیقت همراه شوند چیز بدی نیستند.
آذر: امروز باید چشمتان به روی حقایق باز باشد و اگر اینگونه شد میفهمید که حقایق آنقدر که فکر میکردید بد نیستند. حالا فرصت این را دارید که جهان را آنگونه که هست ببینید، نه آنگونه که دوست دارید باشد. وقتی که رویاهایتان از حقیقت فاصله میگیرند، پس مجبور میشوید تمام جزئیات را بفهمید تا بتوانید تصمیمی منطقی بگیرید. در عین حال که به قدم بعدی خود فکر میکنید به مسائل جزئی و پیش پا افتاده هم دقت کنید.
دی: امروز تغییرات زیادی در زندگیتان رخ میدهد که شما را عصبی میکند. شما فکر میکنید باید زندگی خود را تثبیت کنید و با توجه به مشکلات فراوانی که تحت کنترلتان نیستند، اینک کار غیر ممکن است. به جای اینکه سعی کینید کاری غیر ممکن انجام دهید، به واکنش خود نسبت به این اتفاقات دقت کنید. اگر یک بار در برابر این تغییرات تسلیم شوید زندگی تان سادهتر خواهد شد.
بهمن: شما امروز دوست دارید فکر کنید، اما وقتی که فکرتان از این شاخه به آن شاخه میرود ناامید میشوید. حالا که میخواهید جلوی این افکار را بگیرید مشکلاتی پدید میآید. زیاد به خودتان سخت نگیرید. بهترین راه این است که انعطاف پذیریتان را بیشتر کنید.
اسفند: شما امروز اشتیاق دارید که بهترین قدم را در طول زندگیتان بردارید، اما مشکلاتی که افراد دیگر به وجود میآورند سد راهتان میشود. اما وقتی که شما قصد دارید به عقب برگردید، آنها چون نگران موفقیتتان هستند، دوباره به این آتش شور و اشتیاق که در شما فروکش کرده دامن میزنند. شما باید فراتر از سر و صداهای شرایط جدید حرکت کنید تا در روزهای آینده استقامت و تواناییتان بیشتر شود.
پایان.
با توجه به روایات مختلف، ظاهراً تعداد شهدای کربلا بیشاز هفتاد و دو نفر است پس چرا همواره از عدد هفتاد و دو نفر به عنوان تعداد شهدای کربلا نام میبرند؟
روایات مشهوری است، که اسلام را (دینالهی) 1000 نفر حفظ کردند. که 313 نفر یاران پیامبر در جنگ بدر بودند و 313 نفر صحابه امام زمان(عج) و 313 نفر یاران طالوت بودند، و بقیه یاران حضرت اباعبدالله(ع) بودند، مانده اعداد از 1000 نفر را گفتهاند صحابه خالص اباعبدالله(ع) بهجز بنیهاشم بودهاند. نکته قابلتوجه این است که اگر با 18 نفر بنی هاشم جمع شوند با یاران اماممساوی میشود.
در زیارت ناحیه 10 نفر بیشتر از عدد مشهور 72 نفر است. در زیارت رجبیه جز 82 نفر کسانی دیگری نیز هستند. در نتیجه تعداد یاران قطعاً بیشاز 72 نفر خواهد بود. امام سجاد(ع) یاران اباعبدالله را در روز عاشورا 145 نفر معرفی کرده است، که تعدادی از آنها زنده میمانند، احتمالاً عدد 72 صحابه حضرت اباعبدالله بهجز بنیهاشم باشند ، جز کسانی که بعد از کربلا یا پیشاز کربلا به شهادت رسیدند مانند هانی، مسلم و…..
چرا امامحسین(ع) مانند برادرش امامحسن(ع) صلح نکرد؟
یکی از دلایل اینکه امام با یزید صلح نکرد، این بود که یزید با معاویه کاملاً متفاوت بود. اگر معاویه برخی از شئون را حفظ میکرد، یزید هیچچیزی را حفظ نمیکرد. یزد« شاربَ الخمر مُعلِمً بالفسق و قاتلالنفس المحترمه» ، یعنی هم قاتل است، هم فساد علنی دارد وهم شرب خمر دارد و« مثل لایبُالُ» ،مثل منی هرگز صلح نمیکند، یزید علناً قصد کشتن اباعبدلله (ع) را کرده بود. بنابراین اباعبدلله (ع) چاره ای جز نپذیرفتن صلح نداشت. کما این که جابربن عبدالله انصاری وقتی گفت، چرا مثل برادرت حسن (ع)صلح نمیکنی، فرمود: اگر پیامبر بیاید و با تو سخن بگوید میپذیری ، در یک عالم مشاهده و مکاشفه ایشان میفرماید هر چیزی فرزندم تصمیم بگیرد تصیم من است.
فضای عصر امامحسین(ع) قابل مقایسه با امامحسن(ع) نبود. پساز شهادت امامحسن(ع) تا عصر یزد 10 سال فاصله است و امامحسین(ع) ده سال در زمان معاویه زندگی کرده است و قیام نکرده است. معلوم است که شرایط و زمینههای زندگی او مثل عصر امام مجتبی (ع) بوده است.
اگر یزید از امامحسین(ع) تقاضای بیعت نمیکرد، آیا باز هم آن حضرت قیام میکرد؟
بیشک یزد با شخصیت و با جهتگیریهای سیاسی خاصی که داشت، هرگز امامحسین (ع) در مقابل اعمال او ساکت و آرام نمینشست، کما این که در یکی از سخنرانیهای خودش که در آغاز حرکت دارد فرمود: من از زبان رسولخدا شنیدم که هر کسی پادشاه ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده و«ونا منشأ لا حد الله» عهد خدا را شکسته است و بر علیه او برنخیزد، خداوند او را با آن ظالم مشهور می کند. بنابراین در فرهنگ ابا عبدالله سازشکاری با شخصی مثل یزید محال بود.امام قطعاً درمقابل یزید مقاومت میکند.«من مرا تا سلطاناً بی اورمتهل حرام الله»
آیا یزید قصد کشتن امامحسین(ع) را داشت یا فقط بیعت آن حضرت را میخواست؟
آن چه که مشخص و مسلم است، در مدینه بیعت میخواست اما در زمانی که ا مامحسین(ع) در مجلس ولید آمد، امام حسین (ع) با زیرکی و ترفند خاصی فرمود که مسئله را به فردا بگذارید تا مردم هم باشند، من می دانم که دوست نداری که این جا در شهر وقتی کسی نیست با تو بیعت کنم، بگذار فردا باشد.اما مروان متوجه شد و گفت اگر حسین از مجلس بیرون برود، نه او را خواهی یافت و نه او بیعت خواهد کرد. پس او را در همینجا به قتل برسان.امام با زیرکی خاصی از قبل کسانی را اطراف دارالعماره قرار داده بود و گفته بود تا صدای من بلند شد بریزید در آنجا. وقتی آنها ریختند،عوامل یزید هیچ اقدامی نمیتوانستند بکنند.
امّا امام در مکه زمانی که قصد طواف دارد، متوجه میشود که مأمورانی از طرف یزید قصد کشتنش را دارند، زیر احرام شمشیر بستهاند و چون امام نمیخواست حرمت خانه خدا شکسته شود، در این حال امام فرمود: من از خانه کعبه دور میشوم، و اگر قرار است خونم ریخته شود، اگر یک وجب هم دور از خانه خدا باشد بهتر است. حضرت اباعبدالله نخواست حرمت خانه خدا شکسته شود.
در حادثه کربلا چند نفر از سپاه یزید به امامحسین(ع) پیوستند؟ ظاهراً غیر از حربنریاحی افراد دیگری هم بودند؟
تعداد کسانی که به حضرت اباعبدالله پیوستند بیشاز 12 نفر بودند، جز حضرت حّر، فرزند حضرت حرّ ، علی هم به او پیوست و شهید شد. ابوالفتوح آخرین نفری است که از سپاه عمرسعد به اباعبدالله میپیوندد، آن هم پساز شهادت اباعبدالله، پساز فریاد زینب، آیا در میان شما مسلمانی وجود ندارد، ابوالفتوح و دو برادرش میجنگند و به شهادت میرسند.
یکدسته، کسانی هستند که اصلاً از کوفه به قصد پیوستن به اباعبدالله (ع) در سپاه عمرسعد آمدند، چون راهها را بسته بودند. نمیتوانستند بیایند.امّا بعضیها متحول شدند، از جمله حضرت حر و ابوالفتوح بودند.
آیا پساز شهادت امامحسین(ع)، افراد دیگری هم در همان روز به شهادت رسیدند؟ این افراد چند نفر بوده و چه کسانی هستند؟
بعداز حضرتاباعبدالله (ع)کسانی در سپاه خودش به شهادت رسیدند. یکی از آنها کسی است که زخمی میشود به اسم روید بن ابی المتاع است، افتاده زمین و بیهوش شده، خنجری در میآورد میجنگد و به شهادت میرسد.
دیگر حفخاذ بن محند راصبی است که از بصره حرکت کرده برای یاری امام، وقتی میرسد که کربلا تمام شده است، و میشنود که حسین (ع) را کشتند، شمشیر میکشد و پساز کشتن چند نفر از سپاه کفر به شهادت میرسد. کسانی هم داریم که یکسال پساز کربلا به علت زخمهای وارده شهید میشوند. مجموعاً آثاری که خودم استخراج کردهام ، برایم روشن شده که 136 نفر شهدای کربلا بودند، طبق زیارتنامههای موجود و منابع موثق فهرست تهیه شده است.
امامحسین(ع) چند سفیر قبلاز حرکت خودشان به سمت کوفه اعزام کردند؟ این افراد چه کسانی هستند؟
اولین سفیر ابا عبدالله الحسین (ع) مسلم بن عقیل است.دو سفیر دیگر هم دارد، قیس بن مسهر سیداوی و دیگری عبدالله بن یقطر یا بقتر یا بُختُر که برادر رضاعی ابا عبدالله الحسین (ع) بوده است.
در کاروان اسرای کربلا، غیر از حضرتسجاد(ع) چند مرد و کودک پسر وجود داشت و این افراد چه کسانی بودند؟
84 نفر مجموعه قافله اسرا بودند که بخشی در کوفه جدا میشوند، مثل بعضی از شهدای کربلا که همراه کاروان ابا عبدالله در حرکت بود، مانند مادر عَمربنجناده ، قمر، مادر عبدالهبن عُمیر ، مثل زن زُهیر.
85 از خانواده حضرت امامحسین(ع) 19 نفر زن بودند، یک تعداد از اینها زخمی بودند مثل حسن مثنی فرزند امامحسن مجتبی(ع) ، در کوفه میماند به علت جراحات زیاد، بقیه کودکان، زنان و دختربچهها که بزرگترین آنها امام سجاد(ع) بود و بقیه کودک بودند.
چرا امامحسین(ع) با آن که میدانست کشته میشود، اهل بیت خود را به کربلا برد؟
انقلاب کربلا را نباید با معیارهای عادی تبیین کرد و چون یک حادثه تمام و کامل است، باید در این عالیترین الگو همه حاضر باشند، باید کودک باشد، زن باشد، تا کودکان و زنان الگو داشته باشند. اگر زمینهای برا ی انتقال پیام نبود،کربلا بدون اینها کامل نمیشد.
سر نی در نینوا میماند، اگر زینب نبود.
کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود.
امام حسین (ع) فرمود، خدا اراده کرده است خانواده مرا اسیر ببیند. اسارت قسمتی از نهضت کربلا بوده است. قصه صبوری زینب(س) ، فاطمه صغری (س) و …
چرا یزید میخواست قبلاز حرکت امامحسین(ع) از مکه، آن حضرت را در آن شهر و دیار ترور کند؟
یزید بزرگترین مانع خود را امامحسین(ع) میدید. یزید عنصری نبود که اهل تفکر و منطق باشد. بهترین راه این بود که بهخاطر بیعت مردم کوفه، حسین(ع) را در مکّه به شهادت برساند و ماجرا را جوری مسخ کند، چون میدانست مردم کوفه نامه نوشتند و ممکن است مردم کوفه قیام کنند و نتواند در آنجا به مقصود خود برسد، تصمیم گرفت در مکه کار را تمام بکند و قائله را تمام کند و به اسم کسانی دیگر که شناخته شده نبودند تمام کند و یا به عنوان دعوای فردی مطرح کند.
چرا حربنیزید ریاحی زودتر از روز عاشورا به کاروان امامحسین(ع) ملحق نشد؟
حربنیزید ریاحی احساس روشنی در خود داشت و به حقانیت امام ایمان داشت، ولی هنوز رشتههای تعلق را سست نکرده بود تا از سپاه عبیداللهبنزیاد بریده شود. از طرف دیگر تصور میکرد اگر در صحنه باشد بتواند بدون جنگ و خونریزی مسئله را پایان دهد و قصد داشت امام را متقاعد کند که برگردد. اما روز تاسوعا دید قصه کاملاً جدی است و گفت من احساس کردم دیگر راه کاملاًبسته است. و به عمرسعد گفت ای عمر تو با حسین میجنگی؟ گفت: آری میجنگم و هیچ پیروایی هم ندارم که بر اجساد آنها اسب بتازانم. وقتی دید نمیشود مسئله را به شیوه سیاسی یا با مماشات حل کرد ، تصمیم خود را گرفت و به یاران امام پیوست.
چه عواملی باعث شد تا حربنیزید ریاحی به امامحسین(ع) بپیوندد؟
خداوند نوعی هدایت برای او ایجاد کرد. انسانها دو دستهاند، یا سالک مجذوباند یا مجذوب سالکاند. سالک مخدوب کسی است که خود راه میرود و خدا دستش را میگیرد و مجذوب سالک کسی است که خدا دستش را میگیرد تا راه بیفتد، گاهی اوقات با یک الهام انسان از جا کنده میشود.
حرّ در آخرین لحظات تصمیماش فهمید که خداوند چه تقدیری را برایاش چیده است. زمانی حر تصمیم گرفت به اباعبدالله بپیوندد که ترفیع درجه گرفته بود، از فرماندهی 1000 نفر به 4000 نفر رسیده بود. در موقعیت بالاتری که به دست آورد به آن پشتپا زد.
چرا امامحسین(ع) در شب عاشورا که لشکر عمر سعد قصد حمله بهآن حضرت را داشت، از آنان مهلت خواست تا جنگ را به تعویق بیاندازند؟
امام میخواست آمادگی روانی یارانش را به نهایت برساند. فرمود «انی احب الصلوه» بهآنها بگو من عاشق عبادتام و میخواهم امروز دوستانم و یارانم زمینه رشد روحی و روانی را داشته باشند و هم چنین خواست خانواده خودش را آماده کند و اگر کسی میخواهد برگردد یا از سپاه عمرسعد به امام بپیوندد این فرصت را داشته باشد.
اطلاعات و آمار واقعه کربلا و روز عاشوار توسط چه کسانی نقل شده و تا چه حد صحت دارد؟
از چند جهت و از چند منبع اطلاعات رسیده است .از خیل کسانی که در کنار امام بودند و زنده ماندهاند یاران امامحسین(ع)، ناظران صحنه بودهاند.
دسته دوم اطلاعات در عصر مختار به دست آمد. مختار وقتی قاتلان و ظالمان را دستگیر کرد پیش از آن که آنها را به قتل برساند میگفت : بگویید در کربلا چه کردید، آنها گزارش میدادند.
نکته سوم، اصلاً در خود سپاه عمرسعد گزارشگرانی وجود داشتند که معروفترین آنها حمیدبنمسلم است که گزارش مینوشت. اطلاعات از این سه طریق نوشته شده است و ثبت و ضبط شده است.
آخرینبار که آب به خیمههای امامحسین(ع) رسید چه زمانی بود و این کار توسط چه کسانی انجام شد؟
تا روز ششم آب بود. روز هفتم امام حفر چاه میکند، آب وجود دارد بعداً عمرسعد تهدید میکند و امام چاه را میبندد، و از روز هفتم آب نبوده ولی به نظر میرسد در شب نهم و حتی شب عاشورا هم آب بوده است، در شب عاشورا ابا عبدالله دستور داد مشکها را آب کردند و آوردند که از این آب برای غسل استفاده کردند شبانه دعا خواندند، اما آب مصرفی دیگر نبوده است. در روز عاشورا کاملاً آب قطع بوده است.
جنگ روز عاشورا توسط چه کسی آغاز شد؟
جنگ از صبح روز عاشورا که به نظر میرسد که حدود ساعت 9 تا 5/9 صبح است توسط عمرسعد آغاز شد. و فریاد زد ای لشکریان خدا سوار شوید، میخواهم شما را به بهشت ببرم. خودش اولین تیر را رها کرد .پسازآن 10000 چوبه تیر به سمت یاران امام پرتاب کردند که هیچ تن از یاران نبود که تیر نخورده باشد و پس از آن جنگ تنبهتن شروع شد.
اولین شهید روز عاشورا کیست؟
درباره اولین شهید روز عاشورا چند قول وجود دارد،چون در اولین لحظات، بیشاز 40 نفر شهید شدند، که تعیین اولین شهید بسیار مشکل است. اما در جنگ تن به تن میگویند اولین شهید عبدالله بن عمیر است که خودش و همسرش شهید شدند. بعضیها گفتهاند حربنیزید ریاحی اولین شهید است، اولین شهید از بنیهاشم علیاکبر(ع) است.
در صحنه کربلا چند زن به شهادت رسیدند؟
دختر ام وهب همسر عبدالله بن عمیر اولین زن شهید بود.
از خاندان امامحسین(ع) در کربلا چند نفر به شهادت رسیدند؟
از خانواده حسین(ع) 5 برادر شهید شدند که چهار برادر حضرت ابوالفضل العباس(ع)، عبدالله و جعفر و عثمان بودند، یکی هم ابا بکر است که حضورش تردیده کردهاند.که اگر ایشان هم آنجا باشند 5 برادر شهید شدهاند. از فرزندانش حضرت علیاصغر(ع) است. حضرت علیاکبر(ع) است که شهید شدند. در بعد از کربلا محسن یا مُحَسّین به شهادت میرسد و سقط میشود ودر پای کوه جوشن در سوریه دفن میشود و بعضیها معتقدند که عبداله رضی غیر از علیاصغر(ع) است، طفلی بوده که در کربلا متولد میشود و ظاهراً دو روزه یا سه روزه بوده وشهید میشود.
آیا حضرت علیاکبر(ع) از امامسجاد(ع) بزرگتر بود؟
حضرت علیاکبر همان طور که با اسمش است فرزند بزرگ اباعبدالله بودند، ایشان در کربلا حدود 27 سال داشتند و برادرشان امامسجاد(ع) حدود 23 ساله بودند.
فرزند ارشد علی اکبر است امام سجاد (ع) علی اوسط و علی اصغر فرزند کوچک بودند.
آیا صحت دارد که امامباقر(ع) هم در روز عاشورا در کربلا حضور داشتند؟ اگر چنین است آن حضرت چند سال داشت؟
بله ، بعضی از اقوال هست که امام باقر(ع) بوده و دلیل قطعی هم داریم برای این امر، همانطور که در شهر شام امام محمّد باقر را میبینیم و به نظر میرسد تازه به 5 سالگی رسیده است.
دفن شهدا در کربلا توسط چه کسانی و در چه زمانی انجام شد؟
بعداز حادثه کربلا تا روز بعدش سپاه عمرسعد در کربلاست و غروب روز یازدهم قافله اسرا را از کربلا حرکت میدهند. عمرسعد کشته شدگان خود را دفن میکند، خودش نماز میخواند و از کربلا میروند، اجساد شهدای کربلا میمانند. قبیله بنیریاح حضرت حر را میبرند ویک مقدار دورتر دفن میکنند، اما روز سوم امامسجاد(ع) خودشان میآیند، چون بنابر اعتقاد ما شیعیان در دفن امام باید امام بعدی حضور داشته باشند، امام سجاد (ع) میآید و به شناسایی اجساد بدون سر میپردازند. قبیله بنیاسد که آمدند بدنها را نمیشناسند، امام سجاد(ع) همه را شناسایی میکنند، و همه شهدا را در قبر بزرگی که آماده شده میچینند، و بعد حضرت امامحسین(ع) را جداگانه دفن میکند و حضرت ابوالفضل (ع) را در کنار علقمه دفن میکند .
آخرین کسی را که دفن کردند جَون بود، جون غلام ابوذر بود، میگویند یک هفته بعد که بدنش را پیدا کردند بوی خوش می داد و معطر بود، جون از امام حسین (ع) خواسته بود که او را دعا کند تا پس از مرگ بدنش زیبا و معطر شود.
آیا دشمنان سرهای تمام شهدا را از پیکر آنان جدا کردند؟
همه را خیر. سر حضرت حر را جدا نکردند. سر حسن مثنی را جدا نکردند،چون هنوز زنده بود و یک نفر آمد شفاعت کرد ،آشنایی داشت با حسن مثنی و او را برد و بعداً زنده ماند.
ولی آنقدر که مشخص است هفتاد و دو تن، هفتاد و دو سر است.
مدفن حضرت زینب(س) کجاست؟
در مورد مزار حضرت زینب اختلاف اقوال بین مصر و شام زیاد است. بسیاری میگویند، در تبعید در مصر از دنیا میرود، ولی به نظر میرسد قول درستتر این باشد که در برگشت به شام برای دیدار آشنایان از جمله همسرش عبدالله بن جعفر که آن جا بود و در شام از دنیا میرود و قبر ایشان در شام است.
اولین زائر قبر امامحسین(ع) چه کسی است؟
جابر بن عبدالله اولین کسی است که در روز اربعین به زیارت ابا عبدالله الحسین (ع) میآید، واولین کسی که در کربلا ساکن شد و در آنجا خانه برگزید، سیدابراهیم مجاب بود.
اولینبار توسط چه کسانی و در چه تارخی برای مزار امامحسین(ع) ضریح و بارگاه درست شد؟
بعد از کربلا با فاصله بسیار کمی قبر اباعبدالله(ع) شاخص میشود ،آنجا را آماده میکنند.
آن طور که از تاریخ معلوم است یک درخت سدری نزدیک قبر امامحسین(ع) بوده، کم کم آنجا آبادانی میشود به طوری که گروههای انقلابی برای آغاز حرکت خودشان میآمدند و از آنجا حرکت خود را آغاز میکردند. مثل گروه توابین و …مانند جریان حضرت مختار . در زمان متوکل تصمیم گرفتند قبر اباعبدالله را تخریب کنند حتی دستور داد شخم بزنند و آب ببندند تا قبر امام (ع) گم شود اما شیعیان علامتگذاری کردند، و قبر ابا عبدالله (ع) محفوظ ماند .
ضریح فعلی حضرت امامحسین(ع) چه زمانی و توسط چه کسانی ساخته و نصب شد؟
در عصر صفویه به طور جدی ضریح و بارگاه ساخته شد.
البته ناگفته نماند در دوران سلطنت پادشاهان صفوی از جمله شاه اسماعیل صفوی و فرزندانش تندرویها و افراطی گریهای بسیاری،همراه با غلو و تحریف،توسط پادشاهان صفوی بنام شیعه صورت گرفت که هیچ ارتباطی به تشیع علوی و سیره پاک و مطهر14معصوم(ع) نداشت.
در دوران قاجار شرایط فعلی تثبیت شد، در عصر ناصرالدین شاه جدیتر بود به طوری که ناصرالدین شاه خود به کربلا رفت.
سرهای شهدای کربلا در کجا دفن شده است؟
بعد از انتقال سرهای شهدا ، از کوفه به شام، سرها را در چند نقطه دفن کردند، به طور مشخص در محلی است که بابالصغیر گفتهاند ، 16 سر از سرهای شهدا ی کربلا در آنجا است، علامه حسن امین اعتقاد دارد که 4 سر آنجا هست، سر حضرت ابوالفضل العباس، علی اکبر، قاسم و حضرت حبیب را ایشان مسلم میداند.
قسمت دیگر تحتعنوان رأسالحسین وجود دارد که تعدادی از سرها آنجا دفن شدهاست . به نظر میرسد که در چند نقطه این سرها را دفن کردهاند.
برای زیارت قبر امامحسین(ع) ثوابهای مختلفی از سوی امامان و بزرگان دینی ما نقل شده است. چرا میان این ثوابها تفاوت وجود دارد؟ به طور مثال یک حدیث گفته که زیارت امامحسین(ع) برابر یک حج و دیگری ثواب چند حج را نقل کرده است.
عمدتاً اینها برای تشویق است و هم برای تجدید عهد، هم برای بازسازی معنوی خود، نوعی باب معرفت باز میشود، ائمه را بهتر میشناسند، اینها به تناسب افراد متفاوت ممکن است متفاوت باشد. ممکن است کسی برود و پاداشی را نداشته باشد.
شخص مسلمان در چند مکان میتواند نماز خود را کامل بخواند، حتی اگر مسافر باشد. آیا حرم امامحسین(ع) هم جزو این مکانهاست؟
نکته لطیف این است که ما در سفر نمازمان قصر است . در جایی گفتهاند نماز ما تمام است گویی آنجا در خانه خود هستید مانند کعبه ، مسجد کوفه. در کنار مزار اباعبدالله انسان مختار است گویی خانه خود انسان است تا احساس بیگانگی نکند.
در واقعه کربلا چند کودک و نوجوان به شهادت رسیدند. این شهدا چه کسانی هستند؟
آمار دقیقی که من کار کردهام و اسامیشان را آوردهام 31 نفر هستند، 31 نفر نوجوانان و جوانان کربلا هستند، البته بعضیها زنده میمانند.
کوچکترین شهید کربلا چه کسی است و چند سال داشت؟
عبدالله رضی که در کربلا متولد شد. دو روزه یا سه روزه بود، و اگرکودک سقط شده را در نظر بگیریم به عنوان شهید تازه متولد شده است.
سالمندترین شهید کربلا کیست؟
حبیب بن مظاهر اسدی است، ظاهراً سناش حدود 80 سال است و عابث هم هست که سناش حدود 78 سال است که چند نفر از شهدای کربلا از صحابه پیامبر بودند.
مقام شهدای کربلا با کدام گروه از شهدای اسلام برابری میکند؟
با هیچکس مقایسه نشدهاند، اباعبدالله فرمود من از یارانم وفادارتر و خوبتر نمیشناسم. به خدا همهشان را آزمودم، آنها را جز سنگهای صبور و ستبر کوهستان نیافتم. اینان آنچنان به مرگ شیفتهاند که کودک به سینه مادر.
واقعه عاشورا کدام روز از هفته اتفاق افتاد؟
ورود امامحسین(ع) به کربلا از روز پنجشنبه دوم محرم بود و شهادت امامحسین(ع) روز عاشورا، جمعهای بوده که 21 مهر ماه محرم سال 59 شمسی است.
چرا در میان امامان و بزرگان دین اسلام، تنها روز چهلم و اربعین را برای امامحسین(ع) میگیرند؟
کتابی است به نام خصائصالحسینیه، از آقای شیخجعفر شوشتری( ره)، که خصوصیات امامحسین(ع) را گفته است. این کتاب ویژگیهایی از امام حسین (ع) را برشمرده که هیچ جا نیامده است، در آن اربعین مکرر امامحسین(ع) را توضیح داده است. تنها کسی که اربعین دارد، لبیک دارد، امام حسین(ع) است. تنها کسی که اربعین مکرر دارد، چون اباعبدالله مکرر است.کل اسلام متبلور شده در وجود ابا عبدالله و اساس ما، بودن ما، زیستن ما، و بقای اسلام ریشه در فرهنگ ابا عبدالله دارد.
آیا عبدالله که نام یکی از کودکان امامحسین(ع) است همان علیاصغر است؟
عبدالله داریم به نام عبدالله رضی، یعنی عبدالله شیرخوار، به نظر میرسد غیر از علیاصغر(ع) است.
آیا امامحسین(ع) یار ایرانی هم داشت؟
به طور روشن نمیتوانیم بگوییم که در کربلا، اباعبدالله یار ایرانی داشته باشد. اما من اسلم ترکی را به احتمال بسیار زیاد ایرانی میدانم و من یک چهره میشناسم که اولین شهید کربلا ایرانی است، زمانی که حضرت مسلم را دستگیر کردند و به دارالعماره میبردند فقط یک نفربه یاری مسلم میشتابد، یک آهنگر اردبیلی بود و مسلم را میبیند با پتک آهنگری حمله میکند و تیر بارانش میکنند. پس اولین شهید از مجموعه شهدای کربلا ایرانی و اردبیلی بوده است.
در منابع هست که یک طبیب ایرانی به امامزینالعابدین(ع) کمک کرد؟ این مسئله صحت داردیا خیر؟
اینها را یک مقدار با تردید باید گفت، طبیبهای ایرانی در عصر ائمه فعال بودهاند، دانشگاه جندیشاپور اهواز از امیرالمؤمنین دعوت کردند در شورای علمی خودشان تصمیم میگیرند علی (ع) را دعوت کنند برای تدریس شیمی به آن دانشگاه بیایند، چون شنیده بودند که علی(ع) یک بیمار جذامی را با آهن مداوا کرده است. پس بعید نیست که پزشکان ایرانی با اباعبدالله ارتباط داشته باشند.
امامحسین(ع) از شهادت مسلم آگاه بود یا خیر؟
خبر شهادت مسلم پساز حرکت ایشان به امامحسین(ع) رسید. در روز هشتم ذیالحجه درست زمانی که اباعبدالله حرکت میکند، مسلم به شهادت رسیده است. اما چند منزل پساز حرکت امام خبر به ایشان میرسد. به نظر میرسد اصلیترین محل دریافت خبر در منزل سوم است، به حضرت در آنجا خبر میدهند که مسلک و هانی را شهید کردهاند.
پایان.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (1)
معبودی جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست. (2)
(همان کسی که) کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانههای کتب پیشین، منطبق است; و سخللّهتورات» و «انجیل» را. (3)
پیش از آن، برای هدایت مردم فرستاد; و (نیز) کتابی که حق را از باطل مشخص میسازد، نازل کرد; کسانی که
به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدی دارند; و خداوند (برای کیفر بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است. (4)
هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفی نمیماند. (بنابر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.) (5)
او کسی است که شما را در رحم (مادران)، آنچنان که میخواهد تصویر میکند. معبودی جز خداوند توانا و حکیم، نیست. (6)
او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» ( صریح و روشن)
است; که اساس این کتاب میباشد; (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف میگردد.)
و قسمتی از آن، «متشابه» است ( آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول،
احتمالات مختلفی در آن میرود; ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار میگردد.) اما آنها که در
قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند); و تفسیر (نادرستی)
برای آن میطلبند; در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمیدانند. (آنها که به دنبال فهم و
درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) میگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم; همه از طرف
پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمیشوند (و این حقیقت را درک نمیکنند). (7)
(راسخان در علم، میگویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهای! (8)
پروردگارا! تو مردم را، برای روزی که تردیدی در آن نیست، جمع خواهی کرد; زیرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمیکند. (ما به تو و رحمت بیپایانت، و به وعده رستاخیز و قیامت ایمان داریم.)» (9)
ثروتها و فرزندان کسانی که کافر شدند، نمیتواند آنان را از (عذاب) خداوند باز دارد; (و از کیفر، رهایی بخشد.) و آنان خود، آتشگیره دوزخند. (10)
(عادت آنان در انکار و تحریف حقایق،) همچون عادت آل فرعون و کسانی است کهپیش از آنها بودند; آیات ما را تکذیب کردند، و خداوند آنها را به (کیفر) گناهانشان گرفت; و خداوند، شدید العقاب است. (11)
به آنها که کافر شدند بگو: «(از پیروزی موقت خود در جنگ احد، شاد نباشید!) بزودی مغلوب خواهید شد; (و سپس در رستاخیز) به سوی جهنم، محشور خواهید شد. و چه بد جایگاهی است! (12)
در دو گروهی که (در میدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتی) برای شما بود: یک
گروه، در راه خدا نبرد میکرد; و جمع دیگری که کافر بود، (در راه شیطان و بت،) در حالی که آنها (گروه
مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، میدیدند. (و این خود عاملی برای وحشت و شکست آنها شد.)
و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یاری خود، تایید میکند. در این، عبرتی است برای بینایان! (
13)
محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در
نظر مردم جلوه داده شده است; (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند; ولی) اینها (در صورتی که هدف
نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است; و سرانجام نیک (و زندگی والا و جاویدان)،
نزد خداست. (14)
بگو: «آیا شما را از چیزی آگاه کنم که از این (سرمایههای مادی)، بهتر است؟» برای کسانی که پرهیزگاری
پیشه کردهاند، (و از این سرمایهها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده میکنند، ) در نزد پروردگارشان
(در جهان دیگر)، باغهایی است که نهرها از پای درختانش میگذرد; همیشه در آن خواهند بود; و همسرانی
پاکیزه، و خشنودی خداوند (نصیب آنهاست). و خدا به (امور) بندگان، بیناست. (15)
همان کسانی که میگویند: «پروردگارا! ما ایمان آوردهایم; پس گناهان ما را بیامرز، و ما را از عذاب آتش، نگاهدار!» (16)
آنها که (در برابر مشکلات، و در مسیر اطاعت و ترک گناه،) استقامت میورزند، راستگو هستند، (در برابر
خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق میکنند، و در سحرگاهان، استغفار مینمایند. (17)
خداوند، (با ایجاد نظام واحد جهان هستی،) گواهی میدهد که معبودی جز او نیست; و فرشتگان و صاحبان
دانش، (هر کدام به گونهای بر این مطلب،) گواهی میدهند; در حالی که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت
دارد; معبودی جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است. (18)
دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی
(در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود; و هر کس به آیات
خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او میرسد; زیرا) خداوند، سریع الحساب است. (19)
اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان
او)، تسلیم شدهایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند ( یهود و نصاری) و بیسوادان ( مشرکان) بگو: «آیا شما
هم تسلیم شدهاید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مییابند; و اگر سرپیچی کنند،
(نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است; و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست. (20)
کسانی که نسبت به آیات خدا کفر میورزند و پیامبران را بناحق میکشند، و (نیز) مردمی را که امر به عدالت میکنند به قتل میرسانند، و به کیفر دردناک (الهی) بشارت ده! (21)
آنها کسانی هستند که اعمال (نیکشان، به خاطر این گناهان بزرگ،) در دنیا و آخرت تباه شده، و یاور و مددکار
(و شفاعت کنندهای) ندارند. (22)