وَ مِن دُونهِمَا جَنَّتَانِ(62)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(63)
مُدْهَامَّتَانِ(64)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(65)
فِیهِمَا عَیْنَانِ نَضاخَتَانِ(66)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(67)
فِیهِمَا فَکِهَةٌ وَ نخْلٌ وَ رُمَّانٌ(68)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(69)
ترجمه :
62 - و پائین تر از آنها دو بهشت دیگر است .
63 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟
64 - هر دو کاملا خرم و سرسبزند!
65 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟
66 - در آنها دو چشمه در حال فوران است .
67 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟
68 - در آنها میوه هاى فراوان و درخت نخل و انار است .
69 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟
-----------------------------------------------------------
تفسیر:
دو بهشت دیگر بااوصاف شگفت آورش:
در ادامه بحث گذشته که پیرامون دو بهشت خائفان با ویژگیهاى والا سخن مى گفت در این آیات از دو بهشت سخن مى گوید که در مرحله پائینترى و طبعا براى افرادى است که در سطح پائینترى از ایمان و خوف از پروردگار قرار دارند، و به تعبیر دیگر هدف بیان وجود سلسله مراتب به تناسب ایمان و عمل صالح است .
نخست مى فرماید: ((و پائینتر از آنها دو بهشت دیگر است )) (و من دونهما جنتان ).
براى این جمله دو تفسیر ذکر کرده اند نخست همان که در بالا گفتیم تفسیر دیگر اینکه : تعبیر ((من دونهما)) یعنى غیر از آن دو بهشت ، دو بهشت دیگر براى همان مؤ منان است که به عنوان تنوع در میان این باغهاى بهشتى در گردشند، چرا که طبع آدمى تنوع طلب است و از آن لذت مى برد.
ولى با توجه به لحن این آیات ، و همچنین روایاتى که در تفسیر آن وارد شده تفسیر اول مناسبتر به نظر مى رسد.
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله ) مى خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: جنتان من فضة ، آنیتهما و ما فیهما، جنتان من ذهب آنیتهما و ما فیهما: ((دو بهشت که بناى آنها و هر چه در آنها است از نقره است ، و دو بهشت است که بناى آنها و هر چه در آنها است از طلا است )) (تعبیر به طلا و نقره ممکن است اشاره به تفاوت ارزش مواهب آنها باشد.)
ادامه دارد.
فِیهِنَّ قَصِرَت الطرْفِ لَمْ یَطمِثهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانُّ(56) فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(57) کَأَنهُنَّ الْیَاقُوت وَ الْمَرْجَانُ(58) فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(59) هَلْ جَزَاءُ الاحْسنِ إِلا الاحْسنُ(60) فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(61) ترجمه : 56 - در باغهاى بهشتى زنانى هستند که جز به همسران عشق نمى ورزند و هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است . 57 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟ 58 - آنها همچون یاقوت و مرجانند! 59 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟ 60 - آیا جزاى نیکى جز نیکى خواهد بود؟ 61 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟ ________________________________________ تفسیر: همسران زیباى بهشتى در آیات گذشته پنج قسمت از مواهب و ویژگیهاى این دو باغ بهشتى عنوان شده بود، در اینجا به سراغ ششمین نعمت مى رویم ، و آن همسران پاک بهشتى است ، مى فرماید: ((در این قصرهاى بهشتى زنانى هستند که جز به همسران خود چشم ندوخته ، و جز به آنها عشق نمى ورزند)) (فیهن قاصرات الطرف ). ((و هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است )) (لم یطمثهن انس قبلهم و لا جان ). بنابراین آنها دوشیزه اند، و دست نخورده ، و پاک از هر نظر. از ((ابوذر)) نقل شده است که ((همسر بهشتى به شوهرش مى گوید: سوگند به عزت پروردگارم که در بهشت چیزى را بهتر از تو نمى یابم ، سپاس مخصوص خداوندى است که مرا همسر تو، و تو را همسر من قرار داد)). ((طرف )) (بر وزن حرف ) به معنى پلک چشمها است ، و از آنجا که به هنگام نگاه کردن پلکها به حرکت در مى آید کنایه از نگاه کردن است ، بنابراین تعبیر به ((قاصرات الطرف )) اشاره به زنانى است که نگاهى کوتاه دارند، یعنى فقط به همسرانشان عشق مى ورزند، و این یکى از بزرگترین امتیازات همسر است که جز به همسرش نیندیشد و به غیر او علاقه نداشته باشد.
وَ لِمَنْ خَاف مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ(46)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(47)
ذَوَاتَا أَفْنَانٍ(48)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(49)
فِیهِمَا عَیْنَانِ تجْرِیَانِ(50)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(51)
فِیهِمَا مِن کلِّ فَکِهَةٍ زَوْجَانِ(52)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(53)
مُتَّکِئِینَ عَلى فُرُشِ بَطائنهَا مِنْ إِستَبرَقٍ وَ جَنى الْجَنَّتَینِ دَانٍ(54)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(55)
________________________________________
ترجمه :
46 - و براى کسى که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است .
47 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟
48 - آن دو باغ بهشتى داراى انواع نعمتها و درختان پرطراوت است .
49 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟
50 - در آنها دو چشمه ، دائما در جریان است .
51 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟
52 - در آن دو از هر میوه اى دو نوع وجود دارد.
53 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟
54 - این در حالى است که آنها بر فرشهائى تکیه کرده اند که آستر آنها از پارچه هاى ابریشمین است و میوه هاى رسیده آن دو باغ بهشتى در دسترس است .
55 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟
تفسیر:
این دو بهشت در انتظار خائفان است
در این آیات دوزخیان را به حال خود رها کرده ، به سراغ بهشتیان مى رود، و از نعمتهاى دلپذیر و بى نظیر و شوق انگیز بهشت قسمتهائى را بر مى شمرد، تا در مقایسه با کیفرهاى شدید و دردناک دوزخیان اهمیت هر کدام روشنتر گردد.
مى فرماید: براى کسى که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است (و لمن خاف مقام ربه جنتان ).
((خوف از مقام پروردگار)) یا به معنى خوف از مواقف قیامت و حضور در پیشگاه او براى حساب است ، و یا به معنى خوف از مقام علمى خدا و مراقبت دائمى او نسبت به همه انسانها است .
سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَا الثَّقَلَانِ ?31?
فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ?32?
یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ?33?
فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ?34?
یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ ?35?
فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ?36?
فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاء فَکَانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهَانِ ?37?
فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ?38?
فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ ?39?
فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ?40?
یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ ?41?
فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ?42?
هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ?43?
یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ?44?
فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ?45?
*31 *زود باشد ( از اشتغال به کارهای دنیا ) برای ( حساب و رسیدگی با عمال و کردار و جزاء و سزا ) شما فارغ شده و دست بکشیم ، ای دو گروه با قدرت و منزلت و پایه( عرب آنچه را قدرت و پایه باشد ثقل گوید ، چنانکه حضرت رسول « صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه »فرموده : اِنّی تارِکٌ فیکُمُ التَّقَلَََینَ : کِتابَ اللهِ وَ عِترَتی « من دو چیز با قدرت و منزلت را در میان شما میگذارم ، آن کتاب خدا ( قرآن کریم ) و خویشاوندان من ( فاطمه و امیر المومنین و یازده فرزند آن بزرگوار ، عَلَیهِمُ السَّلامُ ) است »
*32*پس ( چون ثواب و پاداش دادن بمومنین و عذاب و شکنجه نمودن بکفّار نعمتهای بسیار را دربر دارد ، میفرمایند : ) بکدام نعمتهای پروردگارتان شما جّن و انس تکذیب میکنید ؟!
*33* ای گروه جّن و پری و انس و آدمی اگر می توانید از نواحی و کناره های آسمان و زمین بیرون روید( از عذاب و شکنجه ی من برهید ) پس بیرون روید ( از آن بگریزید ، ولیکن ) نمی توانید بیرون روید ( بگریزید ) مگر با قدرت و توانائی ( در حالیکه قدرت و نیروی گریختن ندارد )
*34* پس ( چون آگاه ساختن بندگان بقدرت نداشتن بر گریختن از عذاب سبب توجّه و روی آوردن بدرگاه خدای قادر و توانای بر هرچیزی است ، و روی آوردن بدرگاه خدای تعالی یکی از نعمت های بسیار بزرگ است ، میفرمایند : ) به کدام نعمتهای پروردگارتان شما جّن و انس تکذیب می کنید ؟!
*35* ( ای کناهکاران جّن و انس روز قیامت ) شعله و زبانه بی دود از آتش ( دوزخ ) و دود بی شعله و زبانه بر شما فرستاده می شود ( تا شما را به سوی دوزخ بکشد ) پس نتوانید یکدیگر را یاری کنید یاری نمود ( و عذاب را منع کرده و باز دارید )
*36* پس ( چون خبر دادن از عذاب های دوزخ سبب اجتناب و دوری گزیدن از کفر و گرویدن به خدا و رسول می شود ، و این یکی از نعمت های بسیار بزرگ است ، میفرماید : ) بکدام نعمتهای پروردگارتان شما جّن وانس تکذیب می نمائید ؟!
*37* پس ( روز رستاخیز ) هنگامی که آسمان شکافته شود ، و ( از حرارت و گرمی دوزخ ) رنگ آن سرخ گردد مانند چرم سرخ ( ای بیننده ) چیز بزرگ ترسناکی را خواهی دید ( ناگفته نماند : جواب فَاِذا نشَقَّتِ السّماءُِ « هنگامی که آسمان شکافته شود » که رَاَیتَ اَمرً اعَظیماً هائلاً «چیز بزرگ ترسناک را خواهی دید » است حذف شده )
*38* پس به کدام نعمت های پروردگارتان شما جّن و انس تکذیب می کنید ؟!
*39* پس در آن روز ( هنگام زنده شدن و برخاستن از قبرها ) هیچ آدمی و پری از گناهانش پرسیده نمی شود ( که آیا فلان گاه را بجا آورده ای ؟ زیرا خدای تعالی بآن گناه داناتر است ، و لیکن هنگام حساب و رسیدگی بکارها برای استنطاق و بسخن آوردن آنان از روی تربیخ و سرزنش از ایشان پرسیده می شود : چرا فلان گناه را بجا آوردی ؟ چنانکه «س15 ی92» میفرماید فَورَبِّک َلَنَسئَلَنَّهُم اَجمَعینَ، و از حضرت رضا عَلَیهِ السَّلام ُرسیده که در تفسیر این آیه فرموده : کسیکه حقّ و درستی «خدا و رسول امام » را اعتقاد و باور داشته باشد ، پس گناه کند و در دنیا توبه ننماید در برزخ « عالم و جهان میان مرگ و قیامت » او را عذاب نموده و بکیفرش می رسانند ، و در قیامت می آید در حالیکه گناهی برای او نیست تا از آن سوال و پرسش شود )
*40*پس بکدام نعمت های پروردگارتان شما جّن وانس تکذیب می نمائید ؟!
*41*گناهکاران به ( علامت و نشانه ای که در ) چهره ایشان ( است مانند سیاهی رو ، و کبودی چشم ) شناخته می شوند ،
پس آنان را بمویهای پیشانی و به پاها میگیرند ( و بدوزخ میافکنند )
*42* پس به کدام نعمت های پروردگارتان شما جّن و انس تکذیب می کنید ؟!
*43* ( پس از آن با ایشان گفته شود : ) این است آن دوزخی که گناهکاران ( در دنیا ) آن را تکذیب کرده و دروغ می دانستند.
*44* میان آن دوزخ و میان آب گرمی که جوشان با صدا است گردش می کنند ( اینانرا به آتش دوزخ عذاب و شکنجه می نمایند ،
و هنگام تشنگی آب گرم جوشان به ایشان می آشامانند. )
*45* پس به کدام نعمتهای پروردگارتان شما جّن و انس تکذیب می نمائید ؟!
ادامه دارد.
رَب المَْشرِقَینِ وَ رَب المَْغْرِبَینِ(17)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(18)مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ(19)بَیْنهُمَا بَرْزَخٌ لا یَبْغِیَانِ(20)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(21)یخْرُجُ مِنهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ(22)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(23)وَ لَهُ الجَْوَارِ المُْنشئَات فى الْبَحْرِ کالاَعْلَمِ(24)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(25)کلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ(26)وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّک ذُو الجَْلَلِ وَ الاکْرَامِ(27)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(28)یَسئَلُهُ مَن فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ کلَّ یَوْمٍ هُوَ فى شأْنٍ(29)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(30)
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 154
ترجمه آیات
و جن را از شعله اى از آتش خلق کرد (15).
پس اى جن و انس ! دیگر کدامیک از نعمت هاى پروردگارتان را کفران مى کنید؟ (16).
پروردگارى که پروردگار دو مشرق و دو مغرب (تابستانى و زمستانى )(17).
پس اى جن و انس دیگر کدامیک از نعمت هاى پروردگارتان را کفران مى کنید؟ (18).
دو دریا (یکى شیرین در مخازن زیر زمینى و یکى شور در اقیانوس ها) را بهم متصل کرد (19).
و بین آن دو فاصله اى قرار داد تا به یکدیگر تجاوز نکنند (20).
پس اى جن و انس دیگر کدامیک از نعمت هاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید؟ (21).
و از آن دو لولو و مرجان بیرون مى آید (22).
پس دیگر کدامیک از نعمت هاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید؟ (23).
و براى او است کشتى هایى که در دریا چون کوه پدید آمده (24).
دیگر کدامیک از نعمت هاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید؟ (25).
هر چه بر گرده زمین است نابود مى شود (26).
تنها ذات پروردگارت باقى مى ماند، چون او داراى صفات جلال و جمال است (27).
پس دیگر کدامیک از نعمت هاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید؟ (28).
همه کسانى که در آسمان ها و زمینند از او در خواست مى کنند، و او روزه مشغول کارى نو است (29).
پس دیگر کدامیک از نعمت هاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید (30).
بیان آیات
وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ
کلمه ((مارج )) به معناى زبانه خالص و بدون دود از آتش است
و بعضى گفته اند: به معناى زبانه آمیخته با سیاهى است .
و مراد از ((جان )) نیز مانند انس نوع جن است ، و اگر جن را مخلوق از آتش دانسته به اعتبار این است که خلقت جن منتهى به آتش است.
و بعضى گفته اند: مراد از کلمه جان پدر جن است ، (همان طور که گفتند: مراد از انس ، پدر انسان ها، آدم (علیه السلام ) است ).
مقصود از مشرقین و مغربین و معناى آیه : ((مرج البحرین یلتقیان ...))
رَب المَْشرِقَینِ وَ رَب المَْغْرِبَینِ
منظور از ((دو مشرق ))، مشرق تابستان و مشرق زمستان است ، که به خاطر دو جا بودن آن دو چهار فصل پدید مى آید، و ارزاق
روزى خواران انتظام مى پذیرد.
بعضى هم گفته اند: مراد از دو مشرق ، مشرق خورشید و مشرق ماه است ، و مراد از دو مغرب هم دو مغرب آن دو است .
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ بَیْنهُمَا بَرْزَخٌ لا یَبْغِیَانِ
کلمه ((مرج )) - با سکون راء - که مصدر فعل ماضى ((مرج )) است به معناى مخلوط کردن و نیز به معناى رها و روانه کردن است ، هم موقعى که مى خواهى به طرف بفهمانى که فلانى فلان چیز را مخلوط کرد، مى گویى ((مرجه ))، و هم هنگامى که مى خواهى بفهمانى فلان چیز را رها و یا روانه کرد، مى گویى ((مرجه ))، ولى در آیه مورد بحث معناى اول روشن تر به ذهن مى رسد و ظاهرا مراد از ((بحرین - دو دریا)) دریایى شیرین و گوارا، و دریایى شور و تلخ است ، هم چنان که در جایى دیگر ازدو دریا یاد کرده فرموده : ((و ما یستوى البحران هذا عذب فرات سائغ شرابه و هذا ملح اجاج و من کل تاکلون لحما طریا و تستخرجون حلیه تلبسونها)).
قابل قبول ترین تفسیرى که درباره این دو آیه کرده اند این که : مراد از دو دریا دو دریاى معین نیست ، بلکه دو نوع دریا است ، یکى شور که قریب سه چهارم کره زمین را در خود فرو برده است.
ادامه دارد.
? بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ? الرَّحْمَنُ (1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ (2) خَلَقَ الإنْسَانَ (3) عَلَّمَهُ الْبَیَانَ (4) الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ (5) وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ (6) وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ (7) أَلا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ (8) وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ (9) وَالأرْضَ وَضَعَهَا لِلأنَامِ (10) فِیهَا فَاکِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الأکْمَامِ (11) وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّیْحَانُ (12) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (13) خَلَقَ الإنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ (14) وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ (15) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (16) . In the name of Allah, Most Gracious, Most Merciful . 1. ((Allah)) Most Gracious! 2. it is He who has taught the Qur"an. 3. He has created man: 4. He has taught Him speech (and intelligence).5. the sun and the moon follow courses (exactly) computed; 6. and the herbs and the trees - both (alike) bow In adoration. 7. and the firmament has He raised High, and He has set up the balance (of Justice), 8. In order that ye may not transgress (due) balance. 9. so establish weight with justice and fall not short In the balance. 10. it is He who has spread out the earth for (His) creatures: 11. therein is fruit and date-palms, producing spathes (enclosing dates); 12. also corn, with (its) leaves and stalk for fodder, and sweet-smelling plants. 13. then which of the favours of your Lord will ye deny? 14. He created man from sounding clay like unto pottery, 15. and He created Jinns from Fire free of smoke: 16. then which of the favours of your Lord will ye deny? معنی آیات : ? به نام خداوند بخشنده مهربان ? 1* خداوند رحمن. 2* قرآن را آموخت. 3* او انسان را آفرید. 4* به او بیان آموخت. 5* خورشید و ماه، حساب معینی دارند. 6* و گیاه و درخت برای او سجده می کنند. 7* و آسمان را بالا برد و میزان را مقرر کرد. 8* تا در میزان تجاوز نکنید. 9* و و زن را براساس عدل بر پا دارید و در ترازو کم نگذارید. 10* و زمین را برای زمینیان قرارا داد. 11* که در آن هر گونه میوه و خرمای غلافدار. 12* و دانه پوست دار و گیاه خوش بو است. 13* پس (ای جن و انس)، کدام نعمت پروردگارتان را انکار می کنید؟ 14* انسان را از گل خشکیده ای هم چون سفال آفرید. 15* و جن را از شعله آتشی بی دود آفرید. 16* پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟
این سوره هفتاد و هشت آیه دارد و در مدینه نازل شده است.
نام سوره بر گرفته از آیه اول است و «الرّحمن» هم چون «الله» از نام ها و صفات مخصوص خداوند می باشد.
امام کاظم(ع) فرمود: هر چیزی عروسی دارد و عروس قرآن، سوره الرّحمن است.
در این سوره، آیه "فبایّ آلاء ربّکما تکذّبان" سی و سه مرتبه تکرار شده که بیشترین تکرار در کل قرآن است. جالب آن که این آیه تکراری، هم انسان را مورد خطاب قرار داده و هم جنیان را، که کدام یک از نعمت های بی شمار الهی را تکذیب می کنید؟
در سوره قبل، هشدار تکرار شده بود "عذابی و نذر"، در این سوره نعمت ها تکرار می شود "فبایّ آلاء ربّکما...".
سوره قبل با قیامت شروع و با قدرت الهی تمام شد "اقتربت الساعة... ملیک مقتدر"، ولی این سوره با رحمت شروع و با اکرام الهی پایان می پذیرد "الرّحمن... ذی الجلال و الاکرام".
تفسیر:
? خداوند، رحمان است "الرّحمن". پیامبرش، مایه رحمت است "و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین". قرآنش نیز رحمت است "هدیً و رحمة للمؤمنین".
"رحمن" نام مخصوص خداوند است که 169 بار در قرآن آمده و 114 مرتبه در هر "بسم الله" تکرار شده است.
در مواردی از قرآن، کلمه "الرّحمن" به جای "الله" به کار رفته است:
"قالوا اتّخذ الله الواحد" ؛ "قالوا اتّخذ الرّحمن ولدا" .
"اتاکم عذاب الله" ؛ "یَمسّک عذاب من الرّحمن".
"قل ادعوا الله او ادعوا الرّحمن".
? حضرت علی(ع) می فرماید: "لا تجعلنّ ذرب لسانک علی من انطقک و بلاغة قولک علی من سدّدک" تندی و تیزی زبانت را برای کسی که تو را سخن گفتن تعلیم داده قرار مده و بلاغت و زیبایی کلامت را به رخ کسی که گفتار تو را قاعده مند و زیبا کرده، مکش.
? "حُسبان" بر وزن "غُفران"، مصدر به معنای "حساب" است. خورشید و ماه حساب دارند. حجم آنها، وزن و جرم آنها، حرکات گوناگون، مدار حرکت، فاصله آنها نسبت به یکدیگر و نسبت به کرات دیگر، مقدار حرکت و مقدار تاثیر آنها بر روی یکدیگر، همه و همه حساب دارد و حساب آنها به قدری دقیق است که دانشمندان، زمان دقیق ماه گرفتگی، خورشید گرفتگی و تحویل سال نو را از مدت ها پیش اندازه گیری و پیش بینی می کنند.
"نجم" هر روییدنی است که ساقه ندارد و "شجر" روییدنی است که ساقه دارد. مراد از "نجم" در این آیه به قرینه "شجر"، گیاه است، نه ستاره آسمان.
منظور از سجده گیاه و درخت در این آیه، خضوع تکوینی آنها در برابر فرامین الهی است که مسیری را که خدا برای آنها تعیین کرده، بی کم و کاست می پیمایند و تسلیم قوانین آفرینش اند.
? قسط در میزان، آن است که نه زیاده خواهی شود نه خسارت و زیان.
بی توجهی به میزان و عدم رعایت انصاف و عدالت در حق مردم، انسان را به فسق و فجور می کشاند و فسق و فجور انسان را به تکذیب وا می دارد. در سوره مطففین می خوانیم: "ویل للمطفّفین" وای بر کم فروشان. سپس می فرماید: "اِنّ کتاب الفجّار..." و آنگاه "ویل یومئذ للمکذّبین" گویا لقمه حرام، مقدمه فجور و فجور مقدمه کفر و تکذیب می شود.
برای برقراری عدل و میزان، اسلام دستورات دقیق و مهمی دارد تا آنجا که در روایات امده است: اگر کفش قاضی تنگ است، نباید در آن هنگام قضاوت کند تا مبادا فشاری که به پای او وارد می شود در قضاوتش اثر بگذارد و او را به عجله و بد خلقی وادارد و از قضاوت بر حق منحرف کند!
? "أنام" به معنای آفریده ها، اعم از جن و انس و همه موجودات روی زمین است. "فاکهة" به هر نوع میوه و "ریحان" به هر گیاه خوش بو گفته می شود. "اکمال" جمع "کِمّ" به معنای پوششی است که میوه را در بر می گیرد، همان گونه که "کُمّ" به معنای آستین است که دست را می پوشند و "کُمّه" بر وزن "قُبّه" به کلاهی گفته می شود که سر را می پوشاند. شاید مراد از "اکمام" در آیه" الیافی باشد که هم چون الیاف روی نارگیل، دور درخت خرما را فرا می گیرد.
"حَبّ" به معنای دانه و "عَصف" به معنای برگ ها و اجزایی است که از گیاه جدا می شود و لذا به کاه نیز "عصف" گفته می شود.
"آلاء" جمع "اِلَی" به معنای نعمت است.
در حدیث می خوانیم: کسی که سوره مبارکه الرحمن را می خواند، هر بار که به آیه "فبایّ آلاءِ ربّکما تکذّبان" می رسد بگوید:
"لا بشیءٍ من آلائک ربّ اُکذّب" یعنی ای پروردگار من! هیچ یک از نعمت های تو را تکذیب نمی کنم.
? "صلصال" به معنای گل خشکیده است، "فخّار" به معنای سفال (گل پخته شده) و "مارج" به معنای شعله است.
نوشته شده توسط: گروه کهکشانی
|
گاهی در سطح جهان با قوانینی برخورد میکنیم که بسیار عجیب و در عین حال خنده دار هستند. در این مطلب با بعضی از این قوانین عجیب و خنده دار آشنا میشوید.
1. جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.
2. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.
3. مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.
4. در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود.
5. در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.
6. در تایلند همه سینما روها مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.
7. در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک کردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است.
8. در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن ازخانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.
9. در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان رد شدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.
10. در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شدن، به اعدام محکوم می شد.
11. در فنلاند زمانی پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشیدن شخصیت اصلی سریال ممنوع بود.
12. تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری در روزهای ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند.
13. در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.
14. اتریش اولین کشوری بود که مجازات مرگ را در سال 1787 حذف کرد.
15. صد ها سال پیش هر فردی که قصد داشت از کشور خارج شود، به سرعت اعدام می شد.
16. در زمان حکومت طالبان در افعانستان، پوشیدن جوراب سفید برای زنان به علت تحریک آمیز بودن آن برای مردان ممنوع بود. در ضمن ماموران پلیس دستور داشتند پنجره خانه ها را با رنگ سیاه بپوشانند تا زنان حاضر در خانه ها دیده نشوند.
17. در ایالت میسوری بخش سنت لوئیس، هنوز هم نجات دادن زنان با لباس خواب، برای ماموران آتش نشانی ممنوع است.
18. در انگلستان، سر لاشه هر نهنگی که پیدا شود متعلق به پادشاه است و دم آن متعلق به ملکه.
19. در فرانسه صدا زدن خوک با نام ناپلئون ممنوع است.
20. در ویکتوریای استرالیا پوشیدن شلوارک های صورتی تحریک آمیز در غروب های شنبه ممنوع است.
21. در ویکتوریای استرالیا، تنها متخصصان برق اجازه تعویض لامپ برق را دارند.
22. در انگلستان چسباندن برعکس تمبر حاوی عکس ملکه، نشانگر خیانت و پیمان شکنی با سلطنت است.
23. در ورمونت، زنان تنها با اجازه کتبی همسرانشان حق استفاده از دندان مصنوعی را دارند.
24. در واشنگتون، وانمود کردن به داشتن خانواده پولدار ممنوع است.
25. در اوهایو آمریکا, ماهیگیری در زمان مستی ممنوع است.
26. در بخش اروکای ایالت نوادا، بوسیدن زنان توسط مردان سبیلو ممنوع است.
27. در میامی آمریکا، تقلید کردن رفتار جانواران ممنوع است.
28. در لوای آمریکا، بوسیدن بیش از 5 دقیقه مجاز نیست.
29. زمانی در کشور سوئیس، محکم بستن در خودرو جرم به حساب می آمد.
30. در روآتای ایتالیا، عبور افراد غیر مسیحی از 20 متری کلیسا ممنوع است. اما عبور بزرگراهی از فاصله 15 متری کلیسای آن منطقه موجب دردسر پلیس شده بود، زیرا امکان توقف خودرو ها در آن منطقه بزرگراه برای چک کردن مسیحی بودن یا نبودن شان وجود نداشت.
31. در سوئیس داشتن یک پناهگاه برای شهروند الزامی است.
32. در لینوئیس آمریکا دادن سیگار روشن به حیوانات ممنوع است.
نوشته شده توسط: FUN MAX
بنام خداوند یگانه و فریادرس
سلام کاربران اندیشمند و بزرگوار.
خوانندگان محترم مجله آرامش ، برای ارسال نظرات،پیشنهادات و انتقادات سازنده خود-و بویژه برای ارسال شعر،مقاله،دل نوشته،عکس و .....در مورد تفسیر قرآن،بررسی و تحلیل تشیع علوی و بیان دستورات دینی 14معصوم ، تاریخ اسلام،نهج البلاغه، زندگی و فرمایشات گرانقدرپیامبر اکرم(ص)-امام علی(ع)-امام حسین(ع)و .....می توانید به آدرس ایمیل مدیریت مجله آرامش تماس حاصل نمایید.
بی شک مطالب زیبا و زندگی ساز شما در این وبلاگ و وبسایتهای دیگر انتشار می یابد،و بعد از جمع آوری مطالب با توجه به نوع مطلب در یک مجموعه کتاب منتشر و در دست دوستداران قرار خواهد گرفت.
کاربران گرامی،با نگارش نظرات در بخش عمومی و یا قسمت خصوص و یا از طریق ایمیل مجله، به ما انگیزه پرشور معنوی ببخشید تا ما هم با انرژی مضاعف به شما خوبان بهتر و زیباتر خدمت و یاری معنوی نماییم،و در آرامش شما سهم ناچیزی داشته باشیم.
آدرس ایمیل مدیریت مجله آرامش::
دوستان عزیز :: با ارسال مطالب،مقاله،دلنوشته،شعر و.....در زمینه های روانشناسی،جامعه شناسی، خانوادگی،علمی،تفسیر قرآن و معارف اسلامی،ادبیات،اقتصاد،دلنوشته ها و ..............ما را در پیشبرد اهداف خیرخواهانه در راستای سعادت و آرامش هموطنان اندیشمند کشور عزیزمان ایران یاری نمایید.متشکریم.
آدرس ایمیل مدیریت مجله آرامش::
شادکام و پیروز باشید.
مدیریت و نویسندگان مجله آرامش.
پایان.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
(تا اندیشه کنید) درباره دنیا و آخرت! و از تو در باره یتیمان سؤال مىکنند، بگو: «اصلاح کار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بیامیزید، (مانعى ندارد؛) آنها برادر (دینى) شما هستند.» (و همچون یک برادر با آنها رفتار کنید!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، بازمىشناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت مىاندازد؛ (و دستور مىدهد در عین سرپرستى یتیمان، زندگى و اموال آنها را بکلى از اموال خود، جدا سازید؛ ولى خداوند چنین نمىکند؛) زیرا او توانا و حکیم است. (220)
و با زنان مشرک و بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید! (اگر چه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسى نداشته باشید؛ زیرا) کنیز باایمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است؛ هر چند (زیبایى، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، در نیاورید! (اگر چه ناچار شوید آنها را به همسرى غلامان باایمان درآورید؛ زیرا) یک غلام باایمان، از یک مرد آزاد بتپرست، بهتر است؛ هر چند (مال و موقعیت و زیبایى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مىکنند؛ و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مىنماید، و آیات خویش را براى مردم روشن مىسازد؛ شاید متذکر شوند! (221)
و از تو، در باره خون حیض سؤال مىکنند، بگو: «چیز زیانبار و آلودهاى است؛ از اینرو در حالت قاعدگى، از آنان کنارهگیرى کنید! و با آنها نزدیکى ننماید، تا پاک شوند! و هنگامى که پاک شدند، از طریقى که خدا به شما فرمان داده، با آنها آمیزش کنید! خداوند، توبهکنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد. (222)
زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند؛ پس هر زمان که بخواهید، مىتوانید با آنها آمیزش کنید. و (سعى نمائید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکى براى خود، از پیش بفرستید! و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان، بشارت ده! (223)
خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید! و براى اینکه نیکى کنید، و تقوا پیشه سازید، و در میان مردم اصلاح کنید (سوگند یاد ننمایید)! و خداوند شنوا و داناست. (224)
خداوند شما را به خاطر سوگندهایى که بدون توجه یاد مىکنید، مؤاخذه نخواهد کرد، اما به آنچه دلهاى شما کسب کرده، (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار، یاد مىکنید،) مؤاخذه مىکند. و خداوند، آمرزنده و بردبار است. (225)
کسانى که زنان خود را «ایلاء» مىنمایند ( سوگند یاد مىکنند که با آنها ، آمیزشجنسى ننمایند،) حق دارند چهار ماه انتظار بکشند. (و در ضمن این چهار ماه، وضع خود را با همسر خویش، از نظر ادامه زندگى یا طلاق، روشن سازند.) اگر (در این فرصت،) بازگشت کنند، (چیزى بر آنها نیست؛ زیرا) خداوند،آمرزنده و مهربان است. (226)
و اگر تصمیم به جدایى گرفتند، (آن هم با شرایطش مانعى ندارد؛) خداوند شنوا و داناست. (227)
زنان مطلقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند! ( عده نگه دارند) و اگر به خدا و روز رستاخیز، ایمان دارند، براى آنها حلال نیست که آنچه را خدا در رحمهایشان آفریده، کتمان کنند. و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگى زناشویى) در این مدت، (از دیگران) سزاوارترند؛ در صورتى که (براستى) خواهان اصلاح باشند. و براى آنان، همانند وظایفى که بر دوش آنهاست، حقوق شایستهاى قرار داده شده؛ و مردان بر آنان برترى دارند؛ و خداوند توانا و حکیم است. (228)
طلاق، (طلاقى که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است؛ (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگاهدارى کند (و آشتى نماید)، یا با نیکى او را رها سازد (و از او جدا شود). و براى شما حلال نیست که چیزى از آنچه به آنها دادهاید، پس بگیرید؛ مگر اینکه دو همسر، بترسند که حدود الهى را برپا ندارند. اگر بترسید که حدود الهى را رعایت نکنند، مانعى براى آنها نیست که زن، فدیه و عوضى بپردازد (و طلاق بگیرد). اینها حدود و مرزهاى الهى است؛ از آن، تجاوز نکنید! و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است. (229)
اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار دیگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود؛ مگر اینکه همسر دیگرى انتخاب کند (و با او، آمیزشجنسى نماید. در این صورت،) اگر (همسر دوم) او را طلاق گفت، گناهى ندارد که بازگشت کنند؛ (و با همسر اول، دوباره ازدواج نماید؛) در صورتى که امید داشته باشند که حدود الهى را محترم میشمرند. اینها حدود الهى است که (خدا) آن را براى گروهى که آگاهند، بیان مىنماید. (230)
و هنگامى که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهاى «عده» رسیدند، یا به طرز صحیحى آنها را نگاه دارید (و آشتى کنید)، و یا به طرز پسندیدهاى آنها را رها سازید! و هیچگاه به خاطر زیان رساندن و تعدى کردن، آنها را نگاه ندارید! و کسى که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. (و با این اعمال، و سوء استفاده از قوانین الهى،) آیات خدا را به استهزا نگیرید! و به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانى و علم و دانشى که بر شما نازل کرده، و شما را با آن، پند مىدهد! و از خدا بپرهیزید! و بدانید خداوند از هر چیزى آگاه است (و از نیات کسانى که از قوانین او، سوء استفاده مىکنند، با خبر است)! (231)
و هنگامى که زنان را طلاق دادید و عده خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید که با همسران (سابق) خویش، ازدواج کنند! اگر در میان آنان، به طرز پسندیدهاى تراضى برقرار گردد. این دستورى است که تنها افرادى از شما، که ایمان به خدا و روز قیامت دارند، از آن، پند مىگیرند (و به آن، عمل مىکنند). این (دستور)، براى رشد (خانوادههاى)شما مؤثرتر، و براى شستن آلودگیها مفیدتر است؛ و خدا مىداند و شما نمىدانید. (232)
مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر مىدهند. (این) براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و بر آن کس که فرزند براى او متولد شده ( پدر)، لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد؛ حتى اگر طلاق گرفته باشد.) هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایى خود نیست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نیز لازم است این کار را انجام دهد ( هزینه مادر را در دوران شیرخوارگى تامین نماید). و اگر آن دو، با رضایت یکدیگر و مشورت، بخواهند کودک را (زودتر) از شیر بازگیرند، گناهى بر آنها نیست. و اگر (با عدم توانایى، یا عدم موافقت مادر) خواستید دایهاى براى فرزندان خود بگیرید، گناهى بر شما نیست؛ به شرط اینکه حق گذشته مادر را به طور شایسته بپردازید. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و بدانید خدا، به آنچه انجام مىدهید، بیناست! (233)
و کسانى که از شما مىمیرند و همسرانى باقى مىگذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند (و عده نگه دارند)! و هنگامى که به آخر مدتشان رسیدند، گناهى بر شما نیست که هر چه مىخواهند، در باره خودشان به طور شایسته انجام دهند (و با مرد دلخواه خود، ازدواج کنند). و خدا به آنچه عمل مىکنید، آگاه است. (234)
و گناهى بر شما نیست که به طور کنایه، (از زنانى که همسرانشان مردهاند) خواستگارى کنید، و یا در دل تصمیم بر این کار بگیرید (بدون اینکه آن را اظهار کنید). خداوند مىدانست شما به یاد آنها خواهید افتاد؛ (و با خواسته طبیعى شما به شکل معقول، مخالف نیست؛) ولى پنهانى با آنها قرار زناشویى نگذارید، مگر اینکه به طرز پسندیدهاى (به طور کنایه) اظهار کنید! (ولى در هر حال،) اقدام به ازدواج ننمایید، تا عده آنها سرآید! و بدانید خداوند آنچه را در دل دارید، مىداند! از مخالفت او بپرهیزید! و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان، عجله نمىکند)! (235)
اگر زنان را قبل از آمیزشجنسى یا تعیین مهر، (به عللى) طلاق دهید، گناهى بر شما نیست. (و در این موقع،) آنها را (با هدیهاى مناسب،) بهرهمند سازید! آن کس که توانایى دارد، به اندازه تواناییش، و آن کس که تنگدست است، به اندازه خودش، هدیهاى شایسته (که مناسب حال دهنده و گیرنده باشد) بدهد! و این بر نیکوکاران، الزامى است. (236)
و اگر آنان را، پیش از آن که با آنها تماس بگیرید و (آمیزشجنسى کنید) طلاق دهید، در حالى که مهرى براى آنها تعیین کردهاید، (لازم است) نصف آنچه را تعیین کردهاید (به آنها بدهید) مگر اینکه آنها (حق خود را) ببخشند؛ یا (در صورتى که صغیر و سفیه باشند، ولى آنها، یعنى) آن کس که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد. و گذشت کردن شما (و بخشیدن تمام مهر به آنها) به پرهیزکارى نزدیکتر است، و گذشت و نیکوکارى را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آنچه انجام مىدهید، بیناست! (237)
در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى ( نماز ظهر) کوشا باشید! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخیزید! (238)
و اگر (به خاطر جنگ، یا خطر دیگرى) بترسید، (نماز را) در حال پیاده یا سواره انجام دهید! اما هنگامى که امنیت خود را بازیافتید، خدا را یاد کنید! ( نماز را به صورت معمولى بخوانید!) همانگونه که خداوند، چیزهایى را که نمىدانستید، به شما تعلیم داد. (239)
و کسانى که از شما در آستانه مرگ قرارمىگیرند و همسرانى از خود بهجا مىگذارند، باید براى همسران خود وصیت کنند که تا یک سال، آنها را (با پرداختن هزینه زندگى) بهرهمند سازند؛ به شرط اینکه آنها (از خانه شوهر) بیرون نروند (و اقدام به ازدواج مجدد نکنند). و اگر بیرون روند، (حقى در هزینه ندارند؛ ولى) گناهى بر شما نیست نسبت به آنچه در باره خود، به طور شایسته انجام مىدهند. و خداوند، توانا و حکیم است. (240)
و براى زنان مطلقه، هدیه مناسبى لازم است (که از طرف شوهر، پرداخت گردد). این، حقى است بر مردان پرهیزکار. (241)
این چنین، خداوند آیات خود را براى شما شرح مىدهد؛ شاید اندیشه کنید! (242)
آیا ندیدى جمعیتى را که از ترس مرگ، از خانههاى خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیمارى طاعون، از شرکت در میدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! (و به همان بیمارى، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده کرد؛ (و ماجراى زندگى آنها را درس عبرتى براى آیندگان قرار داد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان مىکند؛ ولى بیشتر مردم، شکر (او را) بجا نمىآورند. (243)
و در راه خدا، پیکار کنید! و بدانید خداوند، شنوا و داناست. (244)
کیست که به خدا «قرض الحسنهاى» دهد، (و از اموالى که خدا به او بخشیده، انفاق کند،) تا آن را براى او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزى بندگان را) محدود یا گسترده مىسازد؛ (و انفاق، هرگز باعث کمبود روزى آنها نمىشود). و به سوى او باز مىگردید (و پاداش خود را خواهید گرفت). (245)
آیا مشاهده نکردى جمعى از بنى اسرائیل را بعد از موسى، که به پیامبر خود گفتند: «زمامدار (و فرماندهى) براى ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم. پیامبر آنها گفت: سخللّهشاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچى کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید!» گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالى که از خانهها و فرزندانمان رانده شدهایم، (و شهرهاى ما به وسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شدهاند)؟!؛ سذللّه اما هنگامى که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عده کمى از آنان، همه سرپیچى کردند. و خداوند از ستمکاران، آگاه است. (246)
و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند (×طالوت×) را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، مىبخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد براى منصبها) آگاه است.» (247)
و پیامبرشان به آنها گفت: «نشانه حکومت او، این است که (×صندوق عهد×) به سوى شما خواهد آمد. (همان صندوقى که) در آن، آرامشى از پروردگار شما، و یادگارهاى خاندان موسى و هارون قرار دارد؛ در حالى که فرشتگان، آن را حمل مىکنند. در این موضوع، نشانهاى (روشن) براى شماست؛ اگر ایمان داشته باشید.» (248)
و هنگامى که طالوت (به فرماندهى لشکر بنى اسرائیل منصوب شد، و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب، آزمایش مىکند؛ آنها (که به هنگام تشنگى،) از آن بنوشند، از من نیستند؛ و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده کمى، همگى از آن آب نوشیدند. سپس هنگامى که او، و افرادى که با او ایمان آورده بودند، (و از بوته آزمایش، سالم بهدر آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمى نفرات خود، ناراحت شدند؛ و عدهاى) گفتند: «امروز، ما توانایى مقابله با (×جالوت×) و سپاهیان او را نداریم.» اما آنها که مىدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروههاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروههاى عظیمى پیروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامتکنندگان) است. (249)
و هنگامى که در برابر (×جالوت×) و سپاهیان او قرارگرفتند گفتند: «پروردگارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان! (250)
ج832(152)سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزیمت واداشتند. و «داوود» (نوجوان نیرومند و شجاعى که در لشکر «طالوت» بود)، «جالوت» را کشت؛ و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشید؛ و از آنچه مىخواست به او تعلیم داد. و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمىکرد، زمین را فساد فرامىگرفت، ولى خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد. (251)
اینها، آیات خداست که به حق، بر تو مىخوانیم؛ و تو از رسولان (ما) هستى. (252)
بعضى از آن رسولان را بر بعضى دیگر برترى دادیم؛ برخى از آنها، خدا با او سخن مىگفت؛ و بعضى را درجاتى برتر داد؛ و به عیسى بن مریم، نشانههاى روشن دادیم؛ و او را با «روح القدس سذللّه تایید نمودیم؛ (ولى فضیلت و مقام آن پیامبران، مانع اختلاف امتها نشد.) و اگر خدا مىخواست، کسانى که بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانههاى روشن که براى آنها آمد، جنگ و ستیز نمىکردند؛ (اما خدا مردم را مجبور نساخته؛ و آنها را در پیمودن راه سعادت، آزاد گذارده است؛) ولى این امتها بودند که با هم اختلاف کردند؛ بعضى ایمان آوردند و بعضى کافر شدند؛ (و جنگ و خونریزى بروز کرد. و باز) اگر خدا مىخواست، با هم پیکار نمىکردند؛ ولى خداوند، آنچه را مىخواهد، (از روى حکمت) انجام مىدهد (و هیچکس را به قبول چیزى مجبور نمىکند). (253)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از آنچه به شما روزى دادهایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است (تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را براى خود خریدارى کنید)، و نه دوستى (و رفاقتهاى مادى سودى دارد)، و نه شفاعت؛ (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند؛ (هم به خودشان ستم مىکنند، هم به دیگران). (254)
هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به اوهستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرانمىگیرد؛ (و لحظهاى از تدبیر جهان هستى، غافل نمىماند؛) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین، شفاعت شفاعتکنندگان، براى آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمىکاهد.) آنچه را در پیش روى آنها ( بندگان) و پشت سرشان است مىداند؛ (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است.) و کسى از علم او آگاه نمىگردد؛ جز به مقدارى که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است؛ و علم و دانش محدود دیگران، پرتوى از علم بىپایان و نامحدود اوست.) تخت (حکومت) او، آسمانها و زمین را دربرگرفته؛ و نگاهدارى آن دو ( آسمان و زمین )، او را خسته نمیکند. بلندى مقام و عظمت، مخصوص اوست. (255)
در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابر این، کسى که به طاغوت ( بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست. (256)
خداوند، ولى و سرپرست کسانى است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها،به سوى نور بیرون مىبرد. (اما) کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوى ظلمتها بیرون مىبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. (257)
آیا ندیدى (و آگاهى ندارى از) کسى ( نمرود) که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود؛ (و بر اثر کمى ظرفیت، از باده غرور سرمست شده بود؛) هنگامى که ابراهیم گفت: «خداى من آن کسى است که زنده مىکند و مىمیراند.» او گفت: سخللّهمن نیز زنده مىکنم و مىمیرانم!» (و براى اثبات این کار و مشتبهساختن بر مردم دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، فرمان آزادى یکى و قتل دیگرى را داد) ابراهیم گفت: سخللّهخداوند، خورشید را از افق مشرق مىآورد؛ (اگر راست مىگویى که حاکم بر جهان هستى تویى،) خورشید را از مغرب بیاور!» (در اینجا) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمىکند. (258)
یا همانند کسى که از کنار یک آبادى (ویران شده) عبور کرد، در حالى که دیوارهاى آن، به روى سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراکنده بود؛ او با خود) گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده مىکند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند؛ سپس زنده کرد؛ و به او گفت: «چهقدر درنگ کردى؟» گفت: «یک روز؛ یا بخشى از یک روز.» فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردى! نگاه کن به غذا و نوشیدنى خود (که همراه داشتى، با گذشت سالها) هیچگونه تغییر نیافته است! (خدایى که یک چنین مواد فاسدشدنى را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشى شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمینان خاطر توست، و هم) براى اینکه تو را نشانهاى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها(ى مرکب سوارى خود نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند مىدهیم، و گوشت بر آن مىپوشانیم!» هنگامى که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت: «مىدانم خدا بر هر کارى توانا است». (259)
و (به خاطر بیاور) هنگامى را که ابراهیم گفت: «خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مىکنى؟» فرمود: «مگر ایمان نیاوردهاى؟!» عرض کرد: «آرى، ولى مىخواهم قلبم آرامش یابد. سذللّه فرمود: «در این صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب کن! و آنها را (پس از ذبح کردن،) قطعه قطعه کن (و در هم بیامیز)! سپس بر هر کوهى، قسمتى از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوى تو مىآیند! و بدان خداوند قادر و حکیم است؛ (هم از ذرات بدن مردگان آگاه است، و هم توانایى بر جمع آنها دارد)». (260)
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مىکند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسیع، و (به همه چیز) داناست. (261)
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، سپس به دنبال انفاقى که کردهاند، منت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است؛ و نه ترسى دارند، و نه غمگین مىشوند. (262)
گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى که آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است؛ و خداوند، بىنیاز و بردبار است. (263)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازید! همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مىکند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمىآورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن، (قشر نازکى از) خاک باشد؛ (و بذرهایى در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند. آنها از کارى که انجام دادهاند، چیزى به دست نمىآورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمىکند. (264)
و (کار) کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبیت (ملکات انسانى در) روح خود، انفاق مىکنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد کافى بهره گیرد،) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مىدهید، بیناست. (265)
آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر درختان آن، نهرها بگذرد، و براى او در آن (باغ)، از هر گونه میوهاى وجود داشته باشد، در حالى که به سن پیرى رسیده و فرزندانى (کوچک و) ضعیف دارد؛ (در این هنگام،) گردبادى (کوبنده)، که در آن آتش (سوزانى) است، به آن برخورد کند و شعلهور گردد و بسوزد؟! (همینطور است حال کسانى که انفاقهاى خود را، با ریا و منت و آزار، باطل مىکنند.) این چنین خداوند آیات خود را براى شما آشکار مىسازد؛ شاید بیندیشید (و با اندیشه، راه حق را بیابید)! (266)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از قسمتهاى پاکیزه اموالى که (از طریق تجارت) به دست آوردهاید، و از آنچه از زمین براى شما خارج ساختهایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان)، انفاق کنید! و براى انفاق، به سراغ قسمتهاى ناپاک نروید در حالى که خود شما، (به هنگام پذیرش اموال،) حاضر نیستید آنها را بپذیرید؛ مگر از روى اغماض و کراهت! و بدانید خداوند، بىنیاز و شایسته ستایش است. (267)
شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستى مىدهد؛ و به فحشا (و زشتیها) امر مىکند؛ ولى خداوند وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مىدهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعدههاى خود، وفا مىکند.) (268)
(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىدهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمىکنند، و) متذکر نمىگردند. (269)
و هر چیز را که انفاق مىکنید، یا (اموالى را که) نذر کردهاید (در راهخدا انفاق کنید)، خداوند آنها را مىداند. و ستمگران یاورى ندارند. (270)
اگر انفاقها را آشکار کنید، خوب است! و اگر آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید، براى شما بهتر است! و قسمتى از گناهان شما را مىپوشاند؛ (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهید شد.) و خداوند به آنچه انجام مىدهید، آگاه است. (271)
هدایت آنها (بهطور اجبار،) بر تو نیست؛ (بنابر این، ترک انفاق به غیر مسلمانان، براى اجبار به اسلام، صحیح نیست؛) ولى خداوند، هر که را بخواهد (و شایسته بداند)، هدایت مىکند. و آنچه را از خوبیها و اموال انفاق مىکنید، براى خودتان است؛ (ولى) جز براى رضاى خدا، انفاق نکنید! و آنچه از خوبیها انفاق مىکنید، (پاداش آن) به طور کامل به شما داده مىشود؛ و به شما ستم نخواهد شد. (272)
(انفاق شما، مخصوصا باید) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند؛ (و توجه به آیین خدا، آنها را از وطنهاى خویش آواره ساخته؛ و شرکت در میدان جهاد، به آنها اجازه نمىدهد تا براى تامین هزینه زندگى، دست به کسب و تجارتى بزنند؛) نمىتوانند مسافرتى کنند (و سرمایهاى به دست آورند؛) و از شدت خویشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنیاز مىپندارند؛ اما آنها را از چهرههایشان مىشناسى؛ و هرگز با اصرار چیزى از مردم نمىخواهند. (این است مشخصات آنها!) و هر چیز خوبى در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است. (273)
آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق مىکنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مىشوند. (274)
کسانى که ربا مىخورند، (در قیامت) برنمىخیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده (و نمىتواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهى زمین مىخورد، گاهى بپا مىخیزد). این، به خاطر آن است که گفتند: «داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتى میان آن دو نیست.)» در حالى که خدا بیع را حلال کرده، و ربا را حرام! (زیرا فرق میان این دو، بسیار است.) و اگر کسى اندرز الهى به او رسد، و (از رباخوارى) خوددارى کند، سودهایى که در سابق ( قبل از نزول حکم تحریم) به دست آورده، مال اوست؛ (و این حکم، گذشته را شامل نمىگردد؛) و کار او به خدا واگذار مىشود؛ (و گذشته او را خواهد بخشید.) اما کسانى که بازگردند (و بار دیگر مرتکب این گناه شوند)، اهل آتشند؛ و همیشه در آن مىمانند. (275)
خداوند، ربا را نابود مىکند؛ و صدقات را افزایش مىدهد! و خداوند، هیچ انسان ناسپاس گنهکارى را دوست نمىدارد. (276)
کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مىشوند. (277)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها کنید؛ اگر ایمان دارید! (278)
اگر (چنین) نمىکنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد! و اگر توبه کنید، سرمایههاى شما، از آن شماست ( اصل سرمایه، بدون سود)؛ نه ستم مىکنید، و نه بر شما ستم وارد مىشود. (279)
و اگر (بدهکار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایى، مهلت دهید! (و در صورتى که براستى قدرت پرداخت را ندارد،) براى خدا به او ببخشید بهتر است؛ اگر (منافع این کار را) بدانید! (280)
و از روزى بپرهیزید (و بترسید) که در آن روز، شما را به سوى خدا بازمىگردانند؛ سپس به هر کس، آنچه انجام داده، به طور کامل باز پس داده مىشود، و به آنها ستم نخواهد شد. (چون هر چه مىبینند، نتایج اعمال خودشان است.) (281)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که بدهى مدتدارى (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید! و باید نویسندهاى از روى عدالت، (سند را) در میان شما بنویسد! و کسى که قدرت بر نویسندگى دارد، نباید از نوشتن -همان طور که خدا به او تعلیم داده- خوددارى کند! پس باید بنویسد، و آن کس که حق بر عهده اوست، باید املا کند، و از خدا که پروردگار اوست بپرهیزد، و چیزى را فروگذار ننماید! و اگر کسى که حق بر ذمه اوست، سفیه (یا از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،) توانایى بر املاکردن ندارد، باید ولى او (به جاى او،) با رعایت عدالت، املا کند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حق) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانى که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید! (و این دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند،) تا اگر یکى انحرافى یافت، دیگرى به او یادآورى کند. و شهود نباید به هنگامى که آنها را (براى شهادت) دعوت مىکنند، خوددارى نمایند! و از نوشتن (بدهى خود،) چه کوچک باشد یا بزرگ،ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید)! این، در نزد خدا به عدالت نزدیکتر، و براى شهادت مستقیم تر، و براى جلوگیرى از تردید و شک (و نزاع و گفتگو) بهتر مىباشد؛ مگر اینکه داد و ستد نقدى باشد که بین خود، دست به دست مىکنید. در این صورت، گناهى بر شما نیست که آن را ننویسید. ولى هنگامى که خرید و فروش (نقدى) مىکنید، شاهد بگیرید! و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویى،) زیانى برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شدهاید. از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم مىدهد؛ خداوند به همه چیز داناست. (282)
و اگر در سفر بودید، و نویسندهاى نیافتید، گروگان بگیرید! (گروگانى که در اختیار طلبکار قرار گیرد.) و اگر به یکدیگر اطمینان (کامل) داشته باشید، (گروگان لازم نیست، و) باید کسى که امین شمرده شده (و بدون گروگان، چیزى از دیگرى گرفته)، امانت (و بدهى خود را بموقع) بپردازد؛ و از خدایى که پروردگار اوست. بپرهیزد! و شهادت را کتمان نکنید! و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار است. و خداوند، به آنچه انجام مىدهید، داناست. (283)
آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. و (از این رو) اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه مىکند.سپس هر کس را بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، مىبخشد؛ و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات مىکند. و خداوند به همه چیز قدرت دارد. (284)
پیامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، کاملا مؤمن مىباشد.) و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند؛ (و مىگویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمىگذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داریم)؛ و بازگشت (ما) به سوى توست.» (285)
خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمىکند. (انسان،) هر کار (نیکى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر کار (بدى) کند، به زیان خود کرده است. (مؤمنان مىگویند:) پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینى بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان،) بر کسانى که پیش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایى، پس ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان! (286)