سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مایه توانگری خردمند، حکمتش و مایه عزّت وی قناعتش باشد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، پهلوی اول ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، مشاوره و روانشناسی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، تاریخ معاصر ایران ، رضاشاه ، پرتوی از قرآن ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، رضاخان ، تاریخ عصر پهلوی ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، پهلویها ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، شبه مدرنیته مستبدانه ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، احمد شاملو ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، مناسبتهای ملی و دینی ، ویروس کرونا؟! ، سردار سپه ، سرگرمی ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، رضاشاه ، پهلوی اول ، فروغ فرخزاد ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، توحید و رهایی ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، احمدشاملو ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، اندیشه های متعهد و انسانی ، انقلاب مشروطیت ایران ، توحید،عرفان،رهایی ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر شفیعی کدکنی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، دکترشفیعی کدکنی ، راه انسانیت ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، پرتوی از قرآن حکیم ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، فال روزانه حافظ ، فال ، فلسفه و عرفان ، گفتگو و مصاحبه ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تسلیت ، پیام توحید و رهایی ، سیاوش کسرایی ، شعر و زندگی ، علیمردان خان بختیاری ، روزها و یادها ، کلمات راهگشاء و طلایی ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، هموطن تسلیت و یاری ، مناسبتهای غم انگیز ملی ، ، هنر و ادبیات متعهد ایران ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، محمدرضاشاه پهلوی ، مرتضی کیوان ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :11
کل بازدید :501525
تعداد کل یاداشته ها : 483
103/9/22
12:41 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[3] «ش56آبان1402خورشیدی»[2] «ش57-آذر1402خورشیدی»[4] «ش58-دی1402خورشیدی»[3] «ش59 -اسفند1402خورشیدی»[3] «ش60-فروردین1403خ»[1] «ش61-اردیبهشت1403خ»[1] «ش62-شهریور -1403خ»[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
یا صاحب الزمان (عج) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) مجله آرامش « تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

رضاشاه از نگاه میلسپو

 

رضاشاه از نگاه دکتر آرتور میلسپو

رضاشاهی که من شناختم

  دکتر آرتور میلسپو در تاریخ معاصر ایران به عنوان خزانه دار آمریکایی ایران مشهور است . او یک بار در فاصله سالهای 1301 تا 1306 در زمان رضاخان و یک بار در دی ماه 1321 در بحبوحه جنگ جهانی دوم و اشغال ایران به عنوان رئیس کل دارائی ایران استخدام شد و به ایران آمد و تا بهمن ماه 1323 همراه با 60 کارشناس آمریکایی به اداره امور مالیه ایران پرداخت.

 

9کتاب « آمریکایی‌ها در ایران » خاطرات ماموریت دکتر آرتور میلسپو در ایران است . در این کتاب وی برداشت ها و دیدگاههای خود را راجع به شخصیت رضاشاه منعکس کرده است . در بخشی از این کتاب چنین می خوانیم :

بخش بزرگی از برنامه های عمرانی رضاخان با توجه به نیازهای اساسی کشور زود رس و بی فایده بود . بسیاری از اقدامات رضاشاه هیچ کمکی به روشن شدن افکار ، تقویت نهادها و پیشرفت دراز مدت کشور نکرد . او کارهایی برای مردم انجام داد ولی از نظر مردم کار عمده ای صورت نگرفت . کشاورزی ، بهداشت و آموزش ، اساس پیشرفت یک کشور به شمار می رود . کشاورزی به آب بستگی دارد و آب در ایران وابسته به آبیاری است . با این حال در هیچیک از فعالیتهای رضاشاه حتی یک طرح بزرگ آبیاری وجود نداشت.

 

قحطی که در اثر خشکسالی و توزیع نامناسب محصول غله وقوع می یابد ، از جمله اسفناکترین بلایای ایران بود . هیچ گامی در راه درمان این بیماری برداشته نشد . رضاشاه کشاورزان را که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می‌دادند بی رحمانه استثمار کرد.

او به نحوی عاقلانه مساله عشایر و ارتباط آن با وحدت ملی را درک کرد ولی به نحوی غیر عاقلانه رفاه عشایر را نادیده گرفت.

او کوشید شیوه زندگی آنان را عوض کند . روسای آنان را زندانی کرد یا کشت و به جای ایجاد وحدت عملا تفرقه را در کشور تشدید کرد . مصادره املاک نیز به مقدار زیادی به بی اعتبار شدن اسناد زمینها کمک کرد.

در زمینه بهداشت ، کار خود را با احداث بیمارستانها آغاز کرد ولی به طرز گسترده ای طب پیشگیری و بهداشت جامعه را نادیده گرفت . در هیچیک از شهرهای ایران لوله کشی آب ایجاد نکرد . در نتیجه خوردنیها و آشامیدنیها همچنان آلوده ماند . رضاشاه به مساله آموزش علاقه مند بود . او از تعداد بی سوادان کاست و در مقایسه با آنچه برای صنعت کرده بود ، پیشرفتهای آموزشی اساسی به نظر می‌رسید ، ولی در عمل برنامه صنعتی او با آرمانهای آموزشی که ادعا می‌کرد تناقض داشت.

زیرا برای کارخانه های خصوصی و دولتی ایران از کار زنان و کودکان به حد اعلای آن استفاده می‌کرد . او خیابانهای وسیع و سنگفرش احداث کرد ولی از پیش بینی محل برای پارکهای عمومی غافل ماند.

اگر پهلوی بیشتر شبیه به جورج واشینگتن می‌شد و نقش محدودتری را بر عهده می‌گرفت احتمال می‌رفت که دولت و مردم بسیاری از کارهای خوب و تعدادی از کارهای بد را که در این دوره به شاه نسبت داده می شد خودشان انجام دهند . علاوه بر آن کشور در دراز مدت به پیشرفت های واقعی تری نائل می‌گردید.

 

در طول این سالها بسیاری از دگرگونیهای عمده اقتصادی که در ایران صورت گرفت در عراق و سوریه و فلسطین نیز انجام شد . در این کشورها نیز کارخانه هایی احداث شد ، شهرها گسترش یافت و خانه های سبک جدید پدیدار شد . هر یک از این کشورها هتلهای امروزی ساختند و بر خلاف ایران اشخاص ماهر را برای اداره آنها تربیت کردند . افزون بر آن در عراق و سوریه و فلسطین مردم نیز از لحاظ نیرو و ابتکار رشد کردند . با این همه اگر کسی برنامه های مزبور را ارزیابی کند معلوم می‌شود که زیانبارترین کاستیهای رضاشاه دروسایلی بود که به کار می‌برد: دیکتاتوری ، فساد و ترور .

رضاشاه قانون اساسی را لغو نکرد ، تصویبنامه ها را جانشین قوانین نساخت ، پارلمان را تعطیل نکرد و یا هیات وزیران را منحل ننمود . مشروطیت ، قانون اساسی و دیگر قوانین مجلس و هیات وزیران به جای خود باقی ماندند ولی در عمل او به کلی بر خلاف روح قانون اساسی عمل و بسیاری از مواد آن را نقض کرد ؛ به ویژه آنچه که به حقوق مردم مربوط می‌شد.

 

انتخابات انجام می‌شد ، ولی شاه بر آن نظارت می‌کرد . پارلمان دست نشانده فاسد وترسو قوانینی به روال عادی تصویب می‌کرد ولی دقیقا طبق دستور و نظر شاه ، نخست وزیر و وزیران از سوی شاه عزل و نصب می‌شدند و دستورات خود را از او دریافت می‌کردند.

او آزادی مطبوعات و همچنین آزادی گفتار و اجتماعات را که قبلا وجود داشت به کلی از بین برد .

هنگامی که من با رضاشاه آشنا شدم او را بیشتر فاقد قیود اخلاقی یافتم تا هرزه و فاسد . در ایران ضرب المثلی وجود دارد که اشخاص درستکار تنبل و بیکاره ‌اند و اشخاص نادرست زرنگ.

رضاشاه بی شک به فعالیت و زرنگی بیشتر اهمیت می داد و نادرستی را هم بی شک با سلیقه اش جور می‌یافت و بیشتر مایل بود آن را وسیله کارش قرار دهد ؛ از نظر کسب پول نیز این شیوه را رضایتبخش تر می‌دانست.

در هر حال با گذشت زمان او مشاوران کم و بیش نجیب خود را کنار گذاشت و بدترین عناصر کشور را پیرامون خودش جمع کرد . او این عده را همدست خویش ساخت.

به آنها امتیازات گوناگون داد . با دقت شگفت انگیزی هر رذالتی را پاداش و هر فضیلتی را مجازات داد . در عین حال خودش را به ملت تاثیر پذیرش به عنوان نمونه مجسم فساد معرفی کرد .

وسیله کار رضاشاه طبعا حکومت ترور بود . هنگامی که من هنوز به قدر کافی نزدیک و شاهد رویدادها بودم ، مواردی از بی رحمی توجهم را جلب کرد . ولی پس از نخستین سالهای سلطنتش ترور گسترش یافت.

او ظاهرا دست به هیچ تصفیه ای در یک زمان نزد ، هرچند گفته می‌شود ، کشتار بزرگ مشهد به دستور شخص او صورت گرفته بود.

وقتی من مجددا به ایران بازگشتم به من خبر دادند که او هزاران نفر را زندانی و صدها نفر را به قتل رسانده که بعضی از آنان به دست خودش بوده است.

به من گفتند که بسیاری از رجال و شخصیتها در زندان مسموم و یا با آمپول هوا کشته شده اند . به عنوان مثال می توان از فیروز وزیر مالیه سابق ، تیمورتاش که زمانی وزیر دربار مورد اعتمادش بود ، سردار اسعد یکی از روسای ایل بختیاری که زمانی وزارت جنگ را بر عهده داشت نام برد . داور که یک صاحب منصب فوق العاده بود ، خود کشی کرد.

 

کیخسرو شاهرخ نماینده زرتشتیان در مجلس که تاجری محترم و دوست یک هیات آمریکایی بود به قتل رسید. تقدس مذهبی یا حرمت اماکن مقدسه نیز دیکتاتور را از اعمال خشونت باز نمی داشت . او به زیارتگاهها بی احترامی کرد . روحانیون را مضروب کرد و کشت.

وحشت بر افراد مستولی گردید.هیچ کس نمی‌دانست به چه کسی اعتماد کند و هیچ کس جرئت نمی کرد اعتراض یا انتقاد کند . بجز در اوایل کار ، به نظر نمی رسید هیچ تلاشی برای کشتن شاه به عمل آمده باشد . می‌گویند خود او بر این باور بوده که مقدر است عمر طولانی داشته باشد..

 

منبع ::

دکتر آرتور میلسپو ، آمریکایی‌ها در ایران ، ترجمه : عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، نشر البرز ، 1370 ، ص 50 تا 53
پایان.

 


  

اعدام محمد‌ولی خان اسدی پس ازواقعه مسجد گوهرشاد


  

 

 محمد‌ولی خان اسدی که به القابی چون مصباح دیوان، مصباح‌السلطنه و مصباح‌ التولیه معروف است، درتاریخ به عنوان یکی از عاملان عمده کشتار مردم بی‌گناه در حادثه مسجد گوهر شاد درسال 1314 شناخته شده است. اعدام او از سوی رضاخان حاصل یک پرونده‌سازی علیه وی بوده و فتح‌الله پاکروان استاندار خراسان در پس این پرونده‌سازی قرار داشت.

 


محمد‌ولی خان که در زمان اعدام 57 سال سن داشت از سال 1305 ش. تا واپسین روزهای آذر 1314 مقام نیابت تولیت آستان قدس رضوی در مشهد را از سوی رضاشاه بر عهده داشت و چنان که از اسناد و مدارک متقن موجود بر می‌‌آید تا پایان عمر در خدمت صادقانه به مخدومش رضاشاه از هیچ کوششی فروگذار نکرد و شخص رضا شاه هم همواره از صداقت، درستکاری و پشتکار او نسبت به خودش رضایت خاطری تام داشت.
ولی‌خان در 1257ش. در بیرجند متولد شد و به تدریج با همت امیرابراهیم‌خان شوکت‌الملک پلکان ترقی را طی کرد و در استان خراسان، نفوذ فوق‌العاده‌ای به دست آورد. او در دوره‌های 4، 5 و 6 از حوزه نمایندگی زاهدان به مجلس شورای ملی راه یافت در جریان کودتای 1299 در صف حامیان رضاخان قرار گرفت، به عضویت مجلس مؤسسان درآمد و به انقراض قاجاریه و سلطنت پهلوی رأی داد. به پاس این خدمات در 1305 به مقام نیابت تولیت آستان قدس رضوی درآمد.

 


محمد‌ولی خان اسدی تا واپسین زمان تصدی این سمت قدرتمندترین مقام استان خراسان محسوب می‌شد و عموماً استانداران و رؤسای وقت قشون و سایر مقامات ریز و درشت محلی بالاخص به خاطر جایگاه رفیع وی نزد رضا شاه اعتبار ویژه‌ای برای او قائل بودند. فقط از اوایل سال 1314 ش. و همزمان با آغاز استانداری فتح‌الله پاکروان در خراسان بود که این نظم بر هم خورد و پاکروان بر خلاف استانداران سابق نسبت به اسدی عنایتی نداشت و در همان حال اسدی هم اعتباری برای استاندار قائل نبود.
در این میان به ویژه پاکروان توانسته بود با همراهی برخی مقامات سیاسی ـ نظامی استان به تدریج مشکلاتی برای نایب‌التولیه قدرتمند آستان قدس رضوی فراهم آورد و احتمالاً توانسته بود در روندی تدریجی ولی مداوم، ذهن رضا شاه را نسبت به اسدی مشوب ساخته او را از چشم شاه بیندازد. بدین ترتیب و به رغم اینکه تمام شواهد و قراین و اسناد و مدارک موجود حاکی از آن است که در واقعه مسجد گوهر شاد اسدی از هیچ تلاشی برای پایان دادن به حادثه فروگذار نکرده است، با این احوال به ویژه با دسایس استاندار و برخی مقامات سیاسی و نظامی استان چنین به رضا شاه وانمود شد که اسدی به طور پیدا و پنهان از معترضان به سیاستهای شاه حمایت نموده و حتی موجبات فرار رهبر مخالفان «شیخ محمد‌تقی گنابادی» معروف به «بهلول» را از مشهد تا مرز افغانستان فراهم آورده است.

 

لازم به ذکر است که به دنبال اعلام تغییر لباس اجباری مردان و کشف حجاب، مخالفتهای گسترده‌ای در سراسر کشور شکل گرفت که مهم‌ترین آن در مشهد اتفاق افتاد.
رضاخان در پیگری این سیاست دستور داده بود تا حجاب از سرزنان مسلمان برگیرند، مردان کلاه غربی به سر کنند، روحانیون لباس روحانیت را از تن بیرون کنند و ...
در پاسخ به این اقدامات علما و روحانیون مشهد طی جلساتی پنهانی تصمیم گرفتند با این حرکت رضاخان مقابله کنند و او را از این کار بازدارند. در یکی از این جلسات پیشنهاد شد که آیت‌ الله حاج‌آقا حسین قمی به تهران برود و در مرحله اول با رضاخان مذاکره نماید تا شاید بتواند او را از اجرای تصمیماتش بازدارد. وقتی آیت‌الله قمی به تهران آمد بلافاصله از سوی حکومت دستگیر و ممنوع‌الملاقات شد. سایر روحانیون نیز در مساجد و مجالس، به آگاه کردن مردم پرداختند. مسجد گوهر شاد ازجمله مکانهای تجمع مردم و روشنگری رهبران روحانی بود. اجتماعات مردم در این مسجد هر روز بیشتر می‌شد و شهر حالت عادی خود را از دست می‌داد و سخنرانان نیز به ایراد بیانات آتشین می‌پرداختند.
همزمان با بازداشت حاج آقاحسین قمی، در مشهد نیز به دستور حکومت، روحانیونی همچون شیخ غلامرضا طبسی و شیخ شمس نیشابوری دستگیر شدند. در صبح روز جمعه بیستم تیر 1314 نظامیان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و به روی آنان آتش‌ گشودند و تعداد زیادی را کشته و زخمی کردند. ولی مردم مقاومت کرده و سربازان نیز بنا به دستوری که به آنها رسید، مراجعت کردند. به دنبال این حادثه مردم اطراف مشهد به سوی مسجد حرکت کردند.
فردای آن روز 21 تیر جمعیت زیادتری در مسجد گوهر شاد تجمع کردند و علیه اقدامات دولت اعتراض نمودند. سران نظامی و انتظامی مشهد این بار بنا به دستور رضاخان با تجهیزات کامل و افراد فراوان در نقاط حساس مستقر شدند و تفنگها، سلاحهای خودکار و حتی توپها را به منظور سرکوب مردم به میدان آوردند. در حوالی ظهر مأمورین نظامی و انتظامی از هر سو به مردم هجوم آورده و در داخل مسجد به طور وحشیانه‌ای به کشتار آنان پرداختند. در این فاجعه عده زیادی شهید و مجروح و یا بازداشت شدند. کشتار مردم در این مسجد به اندازه‌‌ای زیاد بود که به نقل از شاهدان عینی، چند کامیون جنازه از صحنه کشتار خارج کردند. یک روز پس از این فاجعه رژیم رضاخان به طور گسترده عملیات دستگیری علما و روحانیون را آغاز کرد و تعداد کثیری از آنان را بازداشت و روانه زندان نمود.
قیام گوهر شاد یک سال پس از بازگشت رضاخان از سفر به ترکیه و مشاهدات وی در مورد بی‌بند و باری و بی‌حجابی زنان ترکیه به وقوع پیوست.
به دنبال این واقعه فتح‌الله پاکروان استاندار، با کمک برخی مقامات محلی، محمد‌ولی خان اسدی نایب‌التولیه آستان قدس رضوی را متهم کردند که در گسترش اعتراضات دست داشته است. به رغم اینکه هیچ گونه سند و مدرک معتبری دال بر این ادعا وجود نداشت اما از آنجا که احتمالاً رأی رضا شاه هم بر لزوم محکومیت و برانداختن نهایی اسدی قرار گرفته بود، با پرونده سازی‌های مقامات محلی نهایتاً دادگاه نظامی در روز 28 آذر 1314 اسدی را مجرم اعلام کرده محکوم به مرگ نمود و این حکم در ساعت 30/6 روز 29 آذر 1314 اجرا شد.
گفته می‌شود فتح‌الله پاکروان از عوامل اصلی سرکوب مردم در حادثه مسجد گوهر شاد بود. از دوران صدارت او در سمت استانداری خراسان در واقعه کشف حجاب نامه‌های فراوانی در دست است. در ابتدا، خوی «دمکرات منشانه» این تحصیلکرده سن سیر فرانسه مانع از آن بود که برای اجرای کشف حجاب دست به دامن «زور» شود: «این اقدامات باید خیلی عاقلانه و با متانت و بدون اینکه کسی را عنفاً مجبور به کشف حجاب نمایید اجرا گردد».
این عبارت در زمانی بود که هنوز صبح دولتش ندمیده بود. دو سال بعد در مقام استاندار خراسان بخشنامه‌ای صادر کرد بدین شرح: «... لازم است به تمام مأمورین محلی اخطار نمایید که عموم آنها موظفند در پیشرفت نهضت بانوان تشریک مساعی نموده و خود آنها در این امر پیشقدم باشند و در جشنها نیز عموماً باید با بانوان خود حضور به هم رسانند و همچنین باید بدانند اندک قصور در این بابت موجب مسئولیت شدید و ممکن است منجر به انفصال و تعقیب آنها بشود. سایر اهالی نیز باید در نهضت بانوان شرکت نموده و آنهایی که در این قسمت ساعی هستند باید تشویق و کسان دیگر توبیخ و مورد مواخذه واقع شوند و مخصوصاً به اشخاصی که بانوان خود را در خانه نگاه می‌دارند باید اخطار شود که این امر ناپسندیده عاقبت خوبی برای آنها نخواهد داشت، زیرا اشخاص مخل نهضت نسوان بدون هیچ گونه ملاحظه تبعید خواهند شد. وصول این بخشنامه و نتیجه‌ی اقدامات و عملیات خود را مرتباً گزارش دهید».
استاندار نهم: فتح‌الله پاکروان
مدتی بعد به رئیس‌ الوزرا اطلاع داد: «تا چند روز دیگر هیچ صنفی در مشهد باقی نخواهد ماند که جشن [کشف حجاب] نگرفته باشد. در نظر است پس از خاتمه جشنها ورود به صحن و حرم مطهر و بیوتات شریفه برای زنهای با چادر قدغن شود.»

 

منبع :: نشریه «ایام» ویژه تاریخ معاصر، جام‌جم، شماره اول دی 1383
پایان.

  

رضاشاه از دیدگاه 5 آمریکایی!

 


 

یادداشت‌های 5 آمریکایی درباره رضاشاه


  دکتر محمدقلی مجد

  «جان گونتر» نویسنده آمریکایی در کتابش با عنوان «در درون آسیا» که در سال 1939 منتشر ساخت، فصلی را به رضاشاه اختصاص داده است. گونتر درباره زندانیان سیاسی عصر رضاشاه می‌نویسد: «نه محاکمه‌ای وجود دارد، و نه حکم دادگاهی. خصم باید از میان برداشته شود، و اگر مرگش بنا به مصلحت ضرورت یابد، نه با تبر میرغضب و گلوله تفنگ جوخة اعدام که با روش ملودرام‌تر خوراندن سم به سراغش می‌آید. آنهایی که روش فوق را نمی‌پسندند با ملال خاطر آن را مصون‌سازی به روش پهلوی می‌نامند. یک روز خوب و دلپذیر حبّی در چای ناشتایی می‌اندازند و فاتحه. احتمالاً هم اعلام می‌کنند که بخت برگشته بر اثر سکته مغزی مرده است.» گونتر فاش می‌کند که حتی سگ‌ها هم از قساوت اعلیحضرت بی‌نصیب نمی‌ماندند: «وقتی شاه در سفر است (که البته بی‌وقفه در سفر است)، در هر روستا و قریه‌ای که شب را منزل می‌کند سگ‌ها را می‌کشند، زیرا ایشان خواب سبکی دارند، و هر صدایی خوابشان را پریشان می‌کند.» گونتر همچنین اشاره می‌کند که: «می‌گویند شاه بزرگ‌ترین ملاک آسیاست، البته احتمالاً بعد از امپراطور ژاپن. در سرتاسر ایران املاک وسیعی دارد که عمدتاً از صاحبان یاغی سابق‌شان مصادره کرده است. ... از عجایب اینکه اعلیحضرت همایونی تنها پادشاه این عالم هستند که به هتل‌داری اشتغال دارند. امور سیر و سیاحت در ایران در انحصار دولت است؛ و اکثر هتل‌ها، علی‌الخصوص هتل‌های حاشیه دریای خزر، به شخص شاه تعلق دارد.»(1)

 

 

توصیفاتی که معاصران رضاشاه، نظیر میلسپو، و همچنین مقامات سفارت آمریکا در گزارش‌های دیپلماتیک محرمانه‌شان از او به دست می‌دهند، با زندگینامه «رسمی» رضاشاه از زمین تا آسمان تفاوت دارد. به گفته میلسپو، رضا «یک دهاتی مازندرانی» است؛ «موجودی با غرایز بدوی، تربیت نیافته و تجربه ندیده، در حلقه نوکرانی متملق، و مشاورینی بزدل و خودخواه... قساوت و طمع، که قبلاً هم در خُلق و خوی او بارز بود، چنان رشد یافته که به صفات غالبش مبدل گشته است. ... به مرور زمان، مشاوران کم و بیش شرافتمندش را کنار گذاشت و بدترین آدم‌های مملکت را به دور خود جمع کرد، و همه را همدست خویش ساخت. به آنها لطف و مرحمت می‌کرد و امتیاز می‌بخشید. با دقت حیرت‌آوری، رذایل را پاداش می‌داد و فضایل را مکافات می‌کرد. و در همان حال، شخصاً سرمشقی عالی از فساد گسترده را پیش روی مردمش می‌گذاشت که خیلی خوب از آن تقلید می‌کردند.»(2)

 

 

شرح زندگانی رضاشاه در گزارش بسیار محرمانه‌ای که با زحمت به دست سفارت آمریکا در لندن افتاده بود، با زندگینامه رسمی او که از طرف دولت ایران ارائه شده و بخش امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه آمریکا آن را ویراسته و اصلاح کرده بود، بسیار تفاوت داشت. نامه بسیار محرمانه مورخ 29 می 1939 «ری اترتن» کنسول سفارت آمریکا در لندن، به «والاس اس. موری» رئیس بخش امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه آمریکا، شامل بخشی از گزارش محرمانه آن وزارتخانه است. اترتن از هیو میلارد، دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران در سال 1930 نام می‌برد.

 

 

والاس عزیز؛ عطف به نامه مورخ 7 آوریل شما درباره گذشته شاه ایران، در زیر بخشی از زندگینامه بسیار محرمانه‌ای که سفارت با لطف خود در حق اینجانب اجازه تهیه رونوشت از آن را داده، و به موضوع نامه مربوط می‌شود، ایفاد می‌گردد.

«پهلوی، رضاشاه. متولد حدود 1873. فرزند خانواده‌ای کوچک از اهالی سوادکوه مازندران. پدرش ایرانی و مادرش زن قفقازی‌تبار بود که والدینش پس از الحاق بخش‌هایی از قفقاز به روسیه به موجب عهدنامه ترکمنچای به ایران پناه آورده بودند. در سن 15 سالگی به بریگاد قزاق ایران پیوست و او را به اصطبل‌بانی گماشتند.

به تدریج مدارج ترقی را طی کرد و به سبب شجاعت و بی‌باکی‌اش مورد توجه مربیان نظامی روس قرار گرفت، و ظاهراً هرگاه نیرویی برای دستگیری راهزنان و یا سرکوب آشوب‌ها به هر نقطه از کشور اعزام می‌شد، او نیز در آن شرکت داشت. در ابتدای جنگ به درجه سرهنگی ترفیع یافته بود، و در سال 1921 که بریگاد قزاق، که حال به لشکر تبدیل شده بود، در شمال کشور از داشتن افسران روس محروم شد و نیازمند فرماندهی قاطع بود، رضاخان برای این امر انتخاب شد.» در گزارش فوق به این مطلب که شاه قبلاً «اصطبل‌‌بان سفارت بریتانیا در تهران بود» اشاره‌ای نشده است. میلارد می‌گوید که وقتی در تهران بوده از شخصی به نام ویلکینسن، که به گمان او رئیس بانک شاهنشاهی ایران بود، می‌پرسد که آیا حقیقت دارد که شاه زمانی که قزاق بوده در بیرون بانک نگهبانی می‌داده و یک عکس هم در حال نگهبانی از او هست، و او نیز این مطلب را تأیید می‌کند. میلارد همچنین می‌گوید که عکس دیگری هم از شاه در حال نگهبانی جلوی در سفارت بریتانیا وجود دارد. البته میلارد خودش هیچ‌یک از عکس‌های فوق را ندیده بود. او همچنین می‌گوید که آشپز ایرانی‌اش گفته است که قبلاً‌ (احتمالاً قبل از جنگ) آشپز دوم سفارت آلمان بوده و چند بار در شب‌های سرد، وقتی که سفارت میهمانی داشته، برای رفیق قدیمی‌اش، رضاخان، که جلوی در سفارت نگهبانی می‌داده، یک فنجان قهوه فرستاده است.(3)

 

 

در تاریخ 16 ژوئن، موری این پاسخ محرمانه را برای اترتن فرستاد: «ری عزیز؛ از نامه مورخ 29 مه 1936، که در آن قسمتی از زندگینامه بسیار محرمانه شاه را برایم نقل کرده بودی، بسیار سپاسگزارم. این خلاصه دقیقاً همان چیزی بود که به دنبالش بودیم،‌ و اطلاعاتی را که داشتیم تأیید کرد. اطمینان می‌دهم که این خلاصه و همچنین منبعی که از آن به دست آمده کاملاً محرمانه باقی خواهد ماند.»(4) در سال 1939، همین موری زندگینامه «رسمی» رضاخان را که قرار بود بین روزنامه‌نگاران توزیع شود، ویراست و شسته و رفته کرد.

 

 

گزارش‌های دیپلماتیک سفارت آمریکا در تهران مملو از اشاراتی از این دست به دهاتی بودن رضاشاه و نداشتن تحصیلات رسمی و بی‌فرهنگی‌اش است. مثلاً، چارلز سی. هارت، وزیرمختار آمریکا، در گزارشی محرمانه رضاشاه را «یک دهاتی بی‌سواد از پدری به همان اندازه بی‌سواد» می‌نامد.(5) هارت در گزارش دیگری می‌نویسد: «حتی پنج سال پادشاهی بر تخت طاووس شاهنشاهان ایران نیز خشونت و وقاحت سرگروهبانی بنیانگذار سلسله پهلوی را صیقل نداده است. البته گمان می‌کنم که نیازی به توضیح نباشد. از وقایعی که در گزارش‌هایم شرح داده‌ام، و آنهایی که پیش از من گزارش شده است، و همچنین نظر کلی ناظران ذیصلاح ایرانی این مطلب باید تقریباً بدیهی باشد.»(6)

 

 

هارت در گزارشش از اولین ملاقاتی که در فوریه 1930 با رضاشاه داشت،‌ می‌نویسد: «البته شاید نظرم عوض شود، ولی از نزد رضاشاه که برگشتم، ایمان داشتم مردی که ملاقات کرده بودم چند قدم بیشتر باتوحش فاصله ندارد.»(7)

 

 

وقتی هارت چهار سال بعد ایران را ترک کرد، نه فقط نظرش عوض نشده بود، بلکه متقاعد بود که برداشت اولیه‌اش از شخصیت رضاشاه بسیار بلندنظرانه بوده است.

شرح موارد متعددی از رفتار وحشیانه و خشن شخص شاه با نوکران، باغبانان، مدیران سالخورده روزنامه‌ها، افسران ارشد ارتش، و وزیران کابینه در گزارش‌های دیپلماتیک سفارت آمریکا پراکنده است. طبق گزارش‌ها، هر وقت اعلیحضرت گمان می‌کرد کارگران راه‌آهن آن قدر که باید تن به کار نمی‌دهند، دستور می‌داد تا آنها را به باد شلاق بگیرند؛ خود شاه اگر از کار عمله و بناهایی که برای اعلیحضرت کاخ می‌ساختند راضی نبود،‌ آنها را زیر مشت و لگد می‌گرفت؛ و با مدیران روزنامه‌ها نیز رفتار خشنی داشت.

سروان «فرانک سی. جدلیکا» وابسته نظامی آمریکا در گزارشی با عنوان «خلق و خوی رضاخان» می‌نویسد:

رضاخان، رئیس‌الوزرای جدید ایران، اگر چه به عالی‌‌ترین مقام سیاسی کشور رسیده است، هنوز نتوانسته لااقل یکی از اخلاق روزهای گذشته‌اش را که سرباز و افسر قزاق بود به کنار بگذارد. ... رضاخان هنوز میل دارد اشخاصی را که خلاف اراده‌اش عمل می‌کنند شخصاً‌ تنبیه کند. وقتی وزیر جنگ بود هم به هنگام غضب به صورت فرد مقابل سیلی می‌زد یا او را به باد کتک می‌گرفت؛ حال می‌خواست طرف رئیس‌الوزرا باشد یا رئیس نظمیه، مدیر روزنامه، افسر و یا هر مقام دیگر. طی دو هفته گذشته نیز وی از دست چند نفر غضبناک شد، که البته بلافاصله شخصاً‌ آنها را کتک زد. طبق گزارش‌ها، تازه‌ترین قربانیانش یک افسر پلیس و یک ملا بودند. شکی نیست که عدم خویشتنداری رضاخان در مقابل این غرایز بدوی نفرت‌انگیز است. چنین رفتاری ذهنیت نامطلوبی، علی‌الخصوص در بین خارجی‌ها ایجاد می‌کند. یک روزنامه تهرانی که جسارت کرده و از این رفتار رضاخان انتقاد کرده بود، بلافاصله توقیف شد. برای آنکه درک بهتری از رفتار رئیس‌الوزرا داشته باشیم، باید محیطی را که در آن بزرگ شده و شرایط جسمی و ذهنی او را مدنظر قرار دهیم.......

پی‌نوشت‌ها

1- گونتر، در درون آسیا، صص 516-499.

2- میلسپو، آمریکایی‌ها در ایران، صص 37-21.

3- اترتن به موری (569/9111، 701، پرونده محرمانه)، مورخ 29 مه 1936.

4- موری به اترتن (569/9111، 701، پرونده محرمانه)، مورخ 16 ژوئن 1936.

5- هارت، گزارش شماره 282 (36/بی 00، 891)، مورخ 10 ژانویه 1931.

6- هارت، گزارش شماره 765 (1/45، 891)، مورخ 7 اوت 1931.

7- هارت، گزارش شماره 16 (75/255 اچ 123)، مورخ 11 فوریه 1930.

 


منبع :: 
رضاشاه و بریتانیا ، دکتر محمد قلی مجد ؛
 صص 45 تا 50

 

پایان.

  

( قرآن ، آزادی ، حقوق بشر-قسمت دهم_10 )

تدکر مهم :: خوانندگان گرامی ، انتشار برخی از نظرات نویسندگان و محققان امور دینی و اعتقادی ، لزوماً به معنای تائید آن نوشته یا همه عقاید شخصی و اجتماعی آن نویسندگان نمی باشد.

 

هدف اصلی مولف این سطور فقط آشنایی با دیدگاههای مختلف محققان و علمایِ مذهبی میباشد و بس.

 

 

 

سوره توبه ، آیه 6 ::

 

 

 وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ ?6? 

 

 

 ترجمه فارسی :: و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان چرا که آنان قومى نادانند.{ 6 }

 

ادامه نکات در پیرامون سوره توبه ، آیه 6 ::

 

 

 

نکته جالب توجه این است که امر پروردگار عالم ، در دریافت و شنیدن سخن حق ، توسط مشرکان ، و رساندن آنها به محلی امن ، بخاطر چه افرادی است و چرا؟

 

 

پاسخ سوالِ بالا ::

 

مهندس بازرگان به دیدگاه زیر باور دارد و این آیه مورد نظر را چنین تشریح میکند  ::

[ مشرکان بر اساس منافع جمعی و دنیوی که از آن برخوردارند ، معمولاً دوست و یاور دیگر همکیشان خود بودند ، پس لاجرم و و علی الظاهر بصورت طبیعی مزاحم دوستان مشرک خود نمیشدند ، ولی در اینجا ما با یک گروه و قبیله ای تندرو و متعصب سر و کار داریم که ظاهراً تازه مسلمان شدند ، ولی هنوز پیام سراسر صلح ، رحمت و آزادی دین مبین اسلام ، به عمق وجودشان رسوخ نکرده و در جان و ضمیرشان حکاکی و  نهادینه نشده است. 

 

  این نو مسلمانان در برخی مواقع ،به قول مثال معروف ، از پاپ پاپ تر و از کاتولیک کاتولیک تر میشوند ، و یا به سخن مرسوم و عامیانه امروزی ، آنها همان کاسه های داغ تر از آش می باشند ، که شاید بخاطر جهالت و تعصب نهفته در وجودشان ، برخلاف دستورات و فرامین قرآن کریم  و سنت و رسالت پیامبر اکرم( ص ) عمل میکنند.

آنها به مشرکینی که خواهان شنیدن کلام توحید هستند ، برخوردی ظاهراً تند می نمودند ، و از این رو است که خداوندِ رحمان و رحیم به مومنین راستین ، و بویژه به پیامبر عشق و رحمت حضرت محمد{ص} ، یک وظیفه الهی و دستوری مستقیم و محکم را صادر میکند ، که همانا باید آن مشرکانی که کلام خدا را شنیدند ، در آرامش کامل و بدور از آسیب افراد تند و خشن (که معمولاً در هر جوامعی حضور دارند) ، به منطقه و محلی امن برساند ، و این ماموریت ، به منزله یک وظیفه انسانی و الهی تلقی میشد ، که بر دوش مبارک حضرت رسول اکرم(ص) و همه مومنین و موحدین محمدی و علوی گذاشته شده بود.

 

 

 تامین یک شریطِ کاملاً آزاد برای دریافت پیام حق ، همراه با محافظت و رساندن آن مشرکان به محلی امن ، به منظور ایجاد فضائی توام با آرامش و امنیت است که آن مشرکین ، در اوج اختیار کامل و انتخابی آزاد و انسانی  به بررسی ، تفکر و نهایتاً تصمیم گیری در پیرامون شنیده هایِ جدیدِ خود بپردازند ، و لاجرم آگاهانه و آزاد خود تصمیم نهایی را اتخاذ نمایند.

 

 

به بیانی دیگر در این آیه شریف ، حضرت حق به همه مومنین و مسلمانان راستین  می آموزد که ، مشرکان و دگر اندیشان در شنیدن کلام وحی و انتخاب نهایی در پذیرفتن و یا عدم پذیرش دعوت رسول اکرم ، کاملاً آزاد و مختار هستند و هیچ جبر و اجباری در کار نمی باشد.

 

 

 این است سیمای راستین اسلام قرآنی ، که در نقطه اوج و در نوک قله رفیع انسانی ، و در مداری بسا بسیار بالاتر و فراتر از حقوق بشرِ قرن بیست و یکمی امروزی ، میباشد.

 

 

نکته مهمی که نباید از خاطر ببریم این است که ، این مشرکین کسانی هستند که طالب شنیدن پیام حقیقت اسلام هستند.

 

نکته اساسی و مهم این است که این افراد با کافران و مشرکانی که که بصورت فردی و جمعی، مسلمانان را مورد آزار و اذیت قرار‌‌داده اند و  به جان ، مال و نوامیس پیروان رسول اکرم دست به تعدی و تعرض دراز کرده اند ،فرق ماهوی دارند.

این گروه از مشرکانی هستند که طالب پیام الهی میباشند ، و حتی در برخی موارد گروه و قبیله ای از آنها با مسلمین قرارداد و پیمان نامه ای مبنی بر ترک مخاصمه و ادامه یک زندگانی و همزیستی مسالمت آمیز دارند.

 

اما مشرکین و کافران و حق پوشانی که بصورت مسلحانه و خشونت گرایانه مانع آزادی بیان و اندیشه ، و انجام شعائر و اعمال توحیدی ، و حق زندگانی آزاد مسلمانان می شدند ، در آن هنگام بر پیامبر اسلام(ص)و یارانش پیکار و جهاد دفاعی برای مقاومت ، و دفاع از حریم و حرمت انسانی ، امری کاملاً واجب ، مسلم و حتمی می بود ، تا زمانی که جنگ بار فتنه را بر زمین بگذارد ، و یا جناح حق پوشانِ کافر و  تجاوزگر ، تن به صلح و اتمام جنگ و خونریزی بدهند.

 

 

 

به قلم :: #مهدی_گلمحمدی 

 

#قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر 

#پرتوی_از_قرآن

 

 

ادامه دارد.


  

 

( قرآن ، آزادی ، حقوق بشر _
  قسمت نهم-9 )

 

 

[ آیه جامع ، کلی ،  و بین الملل آزادی و حقوق بشر ]

اسلام ستیزانی که به صورت سیستماتیک ، هدفمند و گروهی به جنگ تمام عیار با دین مبین اسلام ، برخواسته اند ،  با سوء استفاده بسیار از مشکلات و معضلات حاد و مهمِ بخصوص مسائل اقتصادی و سیاسی مردم مسلمان  ، بویژه در جوامع اسلامی در کشورهای خاورمیانه ، به مخاطبان عموماً ناآگاه و کم اطلاع چنین القاء می کنند که گویا ظاهراً ،
این دین توحیدی و مردمی ، فرسنگها با مقوله دیالوگ ، تعقل ، اندیشیدن ، تفکر ، تمدن و فرهنگ سازی به دور است ، و یا اساساً اسلام بصورت ریشه ای سر ستیز و تضاد با موضوعاتی انسانی همچون آزادی و حقوق بشر دارد؟!!!!.....

که صد البته این القائات اسلام ستیزان و دشمنان دین صلح و رهایی اسلام محمدی و قرآنی ، از اساس باطل و نادرست است ، و تضادی عمیق و ماهوی با دنیای حقیقت و واقعیت داشته و دارد و فرسنگها از خرد و اندیشه پاکِ وجدانی و انسانی دور و دورتر است.

اما حقیقت مطلب این است که ، بعد از نام مبارک الله ، از نظر آماری مشتقات کلمه قال یعنی دیالوگ و گفتمان ، بیشتر از کلمات دیگر در کتاب قرآن میباشد.

نام الله مجوعاً 2697 مرتبه و مشتقات کلمه قال( قالوا ، یقولون ، قل .....) ، جمعاً 1721 مرتبه در قرآن کریم ، به کار رفته است. { 1 }

نکته بسیار قابل توجه این میباشد که ، پیامبر اسلام( ص ) ، به اندازه ای به مقوله گفتگو و دیالوگ نمودن با مردم اهمیت میداد ، که از عمق جان و عاشقانه  دل به سخنان و درد و دل مردمش میداد.
و چه بسا صبورانه و صمیمانه به گفته های نه چندان درستِ ملتی که هنوز از دنیای سیاهِ نادانی و جهالت فاصله نگرفتند جان و دل میسپرد ، تا جائیکه به او لقب ( گوش) میدادند.

پروردگار یکتا در سوره توبه ، آیه مبارکه61 در این رابطه به مردم که به رسول اکرم لقب گوش میدادند ، میفرماید ::
[ ..... یقولون هو اذن قل اذن خیر لَکُم یُومن بِالله و یُومن للمومنینَ..... ::

ترجمه :: .....میگویند او گوش است ، بگو گوشِ خوبی برای شما است ، به خدا ایمان دارد و به نفع مومنین باور دارد..... ]  { 2 }

4- سوره حجرات ، آیه 13 ، یکی از آیاتِ مهم و حقوق بشری قرآن مبین است که ، خدای یگانه بصورت مشخص و مبرهن ، بر روی تمامی فرهنگ جاهلانه نظیر ؛ برتریهای مادی و طبقاتی ، قومی ، ملیت ، نژادی ، زبانی ، نابرابری ما بین زنان و مردان و هر آنچه رنگ و بوی تبعیض و تفاخرات جاهلانه دارد ، بسیار روشن و محکم مهر باطل و پایانی برای همیشه تاریخ انسانی زد.

در این آیه بسیار مهم و راهگشاء  میخوانیم ::

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ?13?

ترجمه فارسی ::
اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى‏ تردید خداوند داناى آگاه است ( 13 ) 3-

5-امنیت کامل و کافی برای دگر اندیشان ::

سوره توبه ، آیه 6 ::

وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ ?6?

ترجمه فارسی :: و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان چرا که آنان قومى نادانند.{ 6 }

نکته ها ::
این آیه زیبا در مقابل و رو در رویِ آنهائیکه بر خلاف وجدان انسانی در بوق و کرنا چنین به مخاطبان عموماً جوان خود تلقین میکنند ، که گویا اسلام دستور به قلع و قمع همه مشرکین داده است ، میباشد.
خداوند به پیامبر اسلام و مومنین دستور صادر میکند ؛ که اگر یکی از مشرکین پناه خواست ، پناهش ده تا کلام توحیدی حضرت حق که از زبان بنده صالحش محمد-ص- بیان میگردد را گوش فرا دهند  ، و سپس امر میکند آن مشرکان را همراهی کند و به محل امنی برساند.

منابع تا این قسمت ::
1 و 2 = در عرصه اصلاحات... صفحه 134.
3-مترجم قرآن = زنده یاد استاد محمد مهدی فولادوند.

ادامه دارد.

 

 

به قلم :: #مهدی_گلمحمدی

#قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
#پرتوی_از_قرآن

 


  

 

تاریخ تحلیلی ایران ما ::

#یادها_و_نامها-1

 


 

 

13 مرداد 1335،پاداش دکتر مصدق پس از تحمل سه سال زندان انفرادی؛ تبعید غیر قانونی و بازداشت خانگی 10 ساله تا پایان زندگانی دکتر مصدق دوره سه ساله زندان مجرد را در لشکر 2 زرهی قصر گذراند.

 

 

در این مدت تنها خانواده اش اجازه داشتند با او ملاقات کنند. پس از پایان یافتن دوره زندان، در 13 مرداد 1335 به احمدآباد منتقل شد و تا اواسط بهمن 1345 که به علت شدت یافتن بیماری‌اش برای ادامه درمان در بیمارستان به تهران آمد، به مدت ده سال و پنج ماه در آنجا زیر نظر ماموران سازمان امنیت(ساواک) بود. دکتر مصدق در پاسخ نامه یکی از آشنایان در شهریور 1344 می‌نویسد:

«اکنون در حدود ده سال است که از این قلعه نتوانسته‌ام خارج شوم و از روی حقیقت از این زندگی سیر شده‌ام. باری یقین دارم که به شما هم بد گذشته است ولی چون محبوس نبوده‌اید و کسی مانع ملاقات شما نبوده و از این بابت آزاد بوده‌اید، با زندگی بنده که در یک اتاق زندگی می‌کنم و گاه می‌شود که در روز چند کلمه هم صحبت نمی‌کنم بسیار فرق دارد. این است وضع زندگی اشخاصی که یک عقیده‌ای دارند و تسلیم هوا و هوس دیگران نمی‌شوند.»

 

 

او به پسرش، احمد مصدق شکوه کرد «شما نمی‌دانید از تنهایی و حرف نزدن با کسی چقدر به من بد می‌گذرد.» (23 بهمن 1338) دکتر مصدق خانه اش در احمدآباد «زندان ثانوی» می‌نامید.

نامه‌هایی که از قلعه بدر آمد حکایت پیر در حصری بود که هیچ علاقه ای به ادامه زندگی نداشت:

«کماکان در این زندان ثانوی بسر می‌برم. با کسی حق ملاقات ندارم و از این محوطه قلعه نمی‌توانم پای به خارج گذارم و بر این طریق می‌گذرانم تا ببینم چه وقت خداوند به این زندگی خاتمه می‌دهد.»

او این نامه به سلطنت فاطمی خواهر دکتر فاطمی، اول فروردین 1340 نوشت. دکتر مصدق سرانجام در اسفند 1345 به آخرین آرزویش یعنی«مرگ» رسید. با وجود آن‌ که مصدق وصیت کرده بود پیکرش در «قبرستان ابن‌بابویه» در کنار شهدای 30 تیر 1331 دفن شود، اما شاه در پاسخ به این خواسته خانواده مصدق گفت: «زنده و مرده در احمدآباد.» بدین‌ترتیب مصدق به‌طور امانی در سالن پذیرایی عمارت احمدآباد به خاک سپرده شد. با وجود آن که شاه در این اندیشه بود که مصدق در روستایی دور از تهران و در غربت مدفون شود، اما نام مصدق، آرامگاهش را به نمادی برای آزادی‌خواهان و ملت ایران در تلاش‌شان برای رسیدن به آزادی و استقلال تبدیل کرد.

منابع : 

کانال #مصدق_به_روایت_تاریخ_و_اسناد

 مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت- سرهنگ غلامرضا نجاتی- جلد دوم، ص 481 نامه های دکتر مصدق، محمد ترکمان، ص 281، 286 و 347


  

قرآن، آزادی و حقوق بشر-8


 ‍ قرآن ، آزادی ، حقوق بشر :: قسمت هشتم-8


 25- ازدیدگاه اسلام و راهنمای عمل مسلمین یعنی کتاب قرآن ، همه مردم از نعمت آزادی ، حق حیات ، امنیت اجتماعی و .... ، برخوردارند.
پروردگار یگانه در سوره مائده ، آیه 32 می فرماید ::
مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (32)

 از این روى بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم ، که هر کس کسى را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادى در زمین بکشد چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد ، و هر کس کسى را زنده بدارد چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است و قطعا پیامبران ما دلایل آشکار براى آنان آوردند [با این همه] پس از آن بسیارى از ایشان در زمین زیاده‏ روى مى کنند (32)
 [ مترجم : محمد مهدی فولادوند ]


نکته ها :: 
 حرمت جان انسان یکی از مهمترین حق و حقوق لازم و واجب برای هر فردی ، فارغ از هر دین ، آئین ، ملیت ، نژاد، زبان و رنگ پوست و ... ، میباشد. بر اساس فرامین الهی در کتاب قرآن حکیم ، هرکسی یک انسان را بی گناه کشته باشد ، گویا تمام مردم عالم را به قتل رسانده است. به بیانی دیگر ، ارزش و کرامت جان نوع انسان آنقدر مهم و حیاتی است ، که فرد قاتلی که به عمل ننگین آدم کشی و قتل دست زده است ، چه بسا در موقعیتی دیگر به جان و مال افراد دیگری تعرض نماید. کشتن یک انسان بی گناه ،این نیست که هر فرد باگناه! باید کشته شود ، بقول معروف اثبات شی نفی ما اعداء نمیکند.
یعنی مثلاً وقتی به فردی میگوئیم به پدرت سلام برسان ، منظور این نیست به مادرت سلام نرسان ، یا به او ناسزا بگو ، و یا لعنت بفرست.
صد البته منظور قرآن در این آیه مشخص و مبرهن است ، که اگر فردی یا افرادی که مرتکب قتل یا فسادی ( تجاوزِ فردی و گروهی به جان ، مال و نوامیس مردم ) ؛ نشده اند را به قتل برسانیم و از نعمت همگانی حیات و امنیت محروم کنیم ، پستی و بار منفی این عمل به آن اندازه گناه ، قبیح و تنفرانگیز میباشد ، که گویا تمام بشریت را کشته باشیم.
از آنجاکه ملاک فضیلت و برتری هر انسان در نزد پروردگار عالم ، تنها تقوی الهی است ، پس لاجرم اگر هرفردی جان انسانی را صرف نظر از هر دین ، قوم ، نژاد و .....از مرگ و نیستی نجات دهد ، مانند آن است که جان تمام بشریت را نجات داده است.


26- ثروت و اموال دنیوی موجب هیچ برتری ما بین انسانها نمیشود.
در سوره سباء ، آیه 37 می خوانیم ::
 وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ (37) 
ترجمه فارسی :: 
 و اموال و فرزندانتان چیزى نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند مگر کسانى که ایمان آورده و کار شایسته کرده باشند پس براى آنان دو برابر آنچه انجام داده‏ اند پاداش است و آنها در غرفه ‏ها[ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود ( 37 )


نکته ها ::
تنها و تنها معیار و شاخص برتری و فضیلت در نزد خدا نه نزد انسانها ، فقط و فقط ایمان و تقویِ آزادیبخشِ الهی است و بس. ثروت ، مال و اموال دنیوی و تعداد بالای فرزندان که در زمان نزول آیات جزوِ قدرت اقتصادی ، بزرگی و برتری هر خانواده یا قبیله ای در مقابل قبایل دیگر به حساب می آمد ، به همراه دیگر برتریهای نژادی ، قومی ، جنسیتی ، رنگ پوست ، نوع زبان ، و دیگر نمادها و مظاهر رژیمهای طبقاتی ، در دین مبین اسلام از میان رفت و محو و پاک شد.
چون تنها معیار فضیلت در نزد خدا ، فقط تقویِ رهایی بخش قرآنی میباشد ، از این رو هیچ فرد موحد و مسلمان راستینی نباید و نمیتواند به پول و دارائی پدران و مادران خویش بنازد ، و آن اموال و ثروت دنیوی را ( که تازه اگر هم پاک و حلال باشد و از اختلاس ، احتکار ، دزدی و استثمار بندگان خدا به دست نیاورده باشد ) ، طبق دستورات انسان ساز و قوانین ضد استثماری و ضد بهره کشانه توحیدی که قرآن از آن سخن می گوید ، در این دنیا موجب هیچ فخر و مباهاتی نمیشود.

این آیه راهگشا ، آن هم در بیش از 1400 سال قبل به خوبی این مطلب را به ذهن هر فرد منصف و باوجدانی متبادر میکند ، که خداوند یاری رسان در آن عصری که هنوز مردمی زیادی بودند که از جهالت و توحش نظام طبقاتی کاملاً پاک و مبرا نشده بودند ، چنان از درجه و مداری بسیار بالا ، از مقوله حقوق بشر سخن میگوید ، که در این عصر تکنولوژی و ترقی قرن بیست و یکم هم ، دستوراتش مترقی ، جدید و قابل استفاده می باشد.
 _________________________________________

 توجه مهم ؛ 
آیات حقوق بشری در قرآن کریم ::

 در این قسمت ، بصورت مستقیم و غیر مستقیم به آیاتی که در پیرامون حق و حقوق بشریت میباشد ، می پردازیم ؛


عفو و صفح در برابر انتقاد و کارشکنی دگر اندیشان ::

1-خداوند در سوره مائده ، آیه مبارکه 13 میفرماید :: 
 (..... وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِّنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین)
ترجمه فارسی ::
 (.....روزی نیست که بر خیانتی از آنان مطلع نگردی ، به استثنای قلیلی از آنان.پس عفو را پیشه کن و به روی خویش نیاور که خداوند محسنین را دوست دارد. )


2- مجادله و دیالوگ با اهل کتاب به بهترین صورت ممکن :: 

 حضرت حق در سوره عنکبوت آیه 46 می فرماید ::
عنکبوت:46 وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ.
ترجمه فارسی ::
با اهل کتاب [=یهودیان و مسیحیان] مجادله نکنید ، جز به نیکوترین شیوه، مگر با ستمگران‌شان [که اهل منطق نیستند و ممکن است سوء استفاده کنند] و بگوئید به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر شما نازل شده ایمان آورده‌ایم و معبود ما و شما یکی است و ما [نه تابع تعصبات قومی خود، بلکه] تسلیم او هستیم [لذا نیکوترین شیوه، پرهیز از بحث پیرامون تفاوت‌ها و پرداختن به اشتراکات است].


3-حقِ همزیستی مسالمت آمیز با دگراندیشان ::

 اساس و پایه همه ادیان توحیدی ، ایجاد یک جامعه اخلاقی و انسانی ، توام با همزیستی مسالمت آمیز میباشد. در واقع از ابتدا تا پایان رسالت حضرت محمد مصطفی( ص ) ، طبق فرمایشات حضرت حق ، آن پروردگار یگانه ، ما تنها دارای یک دین بوده و هستیم ، که همانا دین رهائی بخش اسلام توحیدی و قرآنی است.
دین مبین اسلام ، یعنی دین تسلیم آگاهانه ، آزادانه و خردمندانه در برابر قوانین و قواعدِ هدفمند و منظم الهی در سراسر جهان و طبیعت برپا شده است.
حکمتها و احکام گوناگون دینی را ، میتوانیم به کلاسها و پایه های درسیِ تکامل بخش و رو به رشد و تعالیِ دورانهایِ ابتدائی ، دبیرستان و دانشگاه برای کسب علم و ارتقاء دانش و فنون فرض کرد. و یا به دیگر سخن حضرت توح(ع) ، حضرت زرتشت(ع) ، حضرت موسی( ع ) و حضرت عیسی( ع ) به مثابه کلاسهای دروس مکتب دین و اخلاق از پایه ابتدایی ، متوسطه ، عالی ، و فراتر از آنها ، آخرین و کاملترین ، و متکامل ترینِ دانشگاه توحید و اخلاق انسانی ، همان دیانت پاک و سراسر رحمانیت و عشق ، یعنی همین دین مردمی و رهایی بخش اسلام میباشد.

.
پروردگار احد و واحد در سوره آل عمران ، آیه 64 ، همه مومنان و مسلمانان را دعوت به حفظ اتحاد و وحدت ، حول محورهای مشترک سه گانه زیر ، با دگر اندیشان اهل کتاب میکند و چنین قاطع و مُسَلَم می فرماید ::
قُلْ یَاأَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ.
ترجمه فارسی ::
    بگو: ای اهل کتاب [از موضع لجاجت و جدایی و جفا] به حقیقت مشترکی میان ما و خودتان [برای تفاهم و تقریب] فراآیید[بدین وسیله که] جز خدا را بندگی نکنیم و هیچ چیزی را با او شریک نسازیم و بعضی از ما [آدمیان] بعضی دیگر را به جای خدا ارباب [=صاحب اختیار] نگیریم. پس اگر [به این پیشنهادات وحدت‌بخش] پُشت کردند، بگویید: شاهد باشید که ما [به حکم خدا در پیوند توحیدی با شما] تسلیم شده‌ایم.
( سایت و نرم افزار قرآنی م.ع.ب )

نویسنده مقاله :: #مهدی_گلمحمدی

 #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
 #پرتوی_از_قرآن

 ادامه دارد.

  

قرآن،آزادی و حقوق بشر-7

 


 قرآن ، آزادی و حقوق بشر : قسمت هفتم-7

 16-سوره احزاب ، آیه 48 :: 
 وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا
 و از کافران و منافقان اطاعت مکن و آزارشان را رها ساز و به خدا توکل کن که خدا در سپردن امور به او کافی است.
( مترجم :: م.ع.ب )



17-خداوند رحمان و رحیم در سوره النساء ، آیه 79 می فرماید :: مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُـولًا وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا

[درست است] هر پیشامد نیکویی بر تو رسد از جانب خداست، و[لی] هر پیشامد ناگواری بر تو رسد از خود توست ، [نه دیگران] و ما تو را به پیامبری برای [هدایت] مردم فرستادیم و خدا در مقام گواه بودن کافی است.
( ترجمه:: سایت و نرم افزار م.ع.ب )



 نکته ها ::

همچنانکه در توضیح سوره یونس ، آیه 99 ، به نگارش درآوردیم ، چون خداوند آفریدگار تمام عالم و جهان میباشد ، هر کاری از خوب و بد از انسانها با اختیار و اراده آزادی که دارند سر میزند ، حضرت حق آن اعمال را به صورت صریح یا تلویحی به خود نسبت میدهد ، زیرا علاوه بر اینکه خود مالک و آفریننده تمام مخلوقات جهان است ، به انسانها عقل و اختیار اعطا کرده ، تا با پیروی از پیامبران الهی ، راه حقیقت و روشنائی را از چاه باطل و سیاهی بازشناسند.
درسی دیگری که این آیه الهی به ما میدهد ، این است که ، آنکه پیامبر و رسولِ حضرت احدیت است ، تنها وظیفه رسالتش ابلاغ و پیام رسانی آشکارِ حُکم و حکمت آیات آفریدگار به خلق خدا است ، بی آنکه حق تحمیل ، اجبار و اکراه عقاید دینی را به مردم داشته باشد.

ما انسانها هم باید از سنن و دستورات خدا که در گفتار و اعمال پیامبر اسلام( ص ) ، متجلی و عیان شده است ، دقیق و بطور کامل پیروی کنیم ، و از اجبار و تحمیل عقاید به مردم خودداری نمائیم ، وتنها دعوت ما به سوی پندارها ، گفتارها ، اعمال و رفتارهایِ ، معروف و نیکی ها باشد ، زیرا در برخی اوقات بدی ها و زشتکاری ها و عواقب سوء آنها که منشاء زیان و خسارت فردی و گاهاً جمعی و اجتماعی َو ....را در پی دارد.

ولی در پروسه دعوت به نیکی ها و فراخوان به دوری کردن از بدیها ، حقِ تحمیل عقایدی که طبق فطرت الهی مسئله ای قلبی و درونی است، به دیگران ، از جمله آشنایان و نزدیکانِ خود را نداریم.
زیرا ما در عمل به دستورات الهی ، و از جمله یکی از شعائر مهم دینی آن ، یعنی امر به معروف و نهی از منکر توحیدی و قرآنی ؛ [ که عمدتاً یکی از وظایف مهم آن ، نقشهایِ نظارتی ملت بر اعمال و تدبیر حاکمان برای دستیابی به ترقی و تکامل نوع بشر میباشد ؛ دقیقاً باید طبق فرامین حضرت حق ، با تواضع و فروتنی در گفتار و رفتار ، همراه با استدلال درست ، آگاهانه و هشیارانه ، مسیر و راهِ مستقیمِ حقیقت ، توحید و اخلاق انسانی و اسلامی را ، از چاهِ نادرستِ باطل و کژراهه ، بطور مشخص ، دقیق و ملموس مشخص کنیم.
 بعد از بیان نمودن و روشنگری در پیرامون دستورات حضرت حق به فرد و یا افراد جسجوگر ، حالا مخاطبِ ما در پذیرش و یا عدم پذیرش عقاید و باورهای دینی و مذهبی مطرح شده ، کاملاً آزاد و مختار میباشد.



استاد بازرگان در توضیح این آیه ، از جمله می نگارد :: این آیه به ظاهر همان ادّعای مسلمان نماها (منافقان) را تأیید می‌کند که حوادث نیکو (پیروزی) را به حساب خدا و ناخوشایندی‌ها (شکست‌ها) را به حساب پیامبر می‌گذاشتند. حال آنکه در آیة قبل بر آنان خرده گرفته بود که چرا نمی‌فهمند!؟ به نظر می‌رسد پاسخ را باید در تفاوت زاویة نگرش به مسئله یافت؛ در آیه قبل از زاویة مشیّت خدا مسئله را مطرح می‌سازد که حوادث نیک و بد تماماً تابع نظاماتی هستند که او مقدّر کرده است، اما در این آیه موضوع را در ارتباط با نقش انسان، در نیک و بد سرنوشتی که برای خود رقم می‌زند، عنوان می‌نماید.
 مثال مدرسه الگوی ساده‌ای برای فهم آسان‌تر این مسئله است:
1- کارنامة قبولی و رفوزگی (هر دو) از طرف مدرسه داده می‌شود؛
 
 2- توفیق هر شاگردی در حقیقت ناشی از امکانات و آموزش‌هایی است که در مدرسه توسط معلمین عرضه می‌شود، در حالی که رَد شدن شاگرد در امتحانات ناشی از بی‌همّتی خود اوست؛
 (مدرسه برای رد کردن تأسیس نشده است).



18- سوره احقاف ، آیه مبارکه 8 ::
 أَمْ یَقُـولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلَا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْئًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِیضُونَ فِیهِ کَفَى بِهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.
 یا می‌گویند: [محمّد] قرآن را از خودش بافته است. بگو: اگر آن را از خودم بافته [و به خدا نسبت داده] باشم، شما در برابر [کیفر] خدا کاری برای من نتوانید کرد. او بر آنچه [از مشغولیات باطل که] در آن غرق شده‌اید آگاه‌تر [از من] است و شاهد بودن خدا میان من و شما کافی است، و او آمرزنده و مهربان است. 
( ترجمه : م.ع.ب )



19-آفریدگار عالم در سوره احزاب ، آیه مبارکه 39 می فرماید ::
الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا
ترجمه فارسی :: 
 ـ [همان] کسانی که رسالت‌های خدائی را [به مردم] می‌رسانند و [فقط] از او بیم دارند و از هیچکس جز خدا نمی‌هراسند و خدا در حساب‌گری کافی است.
ترجمه :: ( م.ع.ب )



20-سوره فرقان ،آیه مبارکه 58 ::
وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَىبِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا
و [در برابر توطئه‌های مخالفان] بر آن [خدای] زندة جاویدی که هرگز نمی‌میرد توکل کن و به ستایش او [با ایفای نقش مثبت و اصلاحی] بکوش و [حسابرسی] خدا نسبت به [آثار و عوارض] گناهان بندگانش کافی است [=نیازی نیست کسی دخالت کند].



21-سوره مدثر ، آیه 11 ::
 .........ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا
مرا و کسی را که خود به تنهایی [بدون مشارکت دیگران] آفریدم به حال خود وا گذار [=خود را مسئول و مشغول او مدار].
 ( ترجمه : م.ع.ب )



22-سوره حجر ، آیات 2 و 3 ::

سوره حجرآیه 2 :
رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کَانُوا
 مُسْلِمِینَ چه بسا کسانی که [توحید و آخرت را] انکار کردند، [در دنیا یا آخرت] آرزو کنند ای کاش [در برابر خدا] تسلیم بودند.

سوره حجر ، آیه3 ::
ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ـ
 [به حال خود] واگذارشان کن تا بخورند و [از نعمات مادّی] بهره‌مند شوند و آرزو [های دنیائی] سرگرم‌شان کند. به زودی [سرانجام خود را] خواهند دانست.
( مترجم :: م.ع.ب )



23-در سوره قلم ، آیات مبارکه 43 و 44 می خوانیم ::
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ کَانُوا یُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ ( 43 )
دیدگانشان به زیر افتاده خوارى آنان را فرو مى‏ گیرد در حالى که [پیش از این] به سجده دعوت مى ‏شدند و تندرست بودند (43)

فَذَرْنِی وَمَنْ یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ (44)
پس مرا با کسى که این گفتار را تکذیب مى ‏کند واگذار به تدریج آنان را به گونه‏ اى که در نیابند [گریبان] خواهیم گرفت (44)
 (مترجم :: زنده یاد استاد محمد مهدی فولادوند)



24-سوره معارج ، آیه 42 ::
فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتَّى یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ.
پس به حال خود رهایشان کن ، تا [در بیهودگی‌ها] فرو روند و به بازی [های دنیا] مشغول باشند تا به روزی [برسند] که بیم داده شده‌اند.
(م.ع.ب )



نویسنده مقاله :: #مهدی_گلمحمدی

 #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
#پرتوی_از_قرآن

ادامه دارد.

  

قرآن،آزادی و حقوق بشر-6

 


  قرآن ، آزادی ،‌ حقوق بشر-قسمت ششم-6
 سوره یونس :: آیه 99 :: 
 وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَن فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ.
و اگر پروردگارت می‌خواست، همه اهل زمین [جبراً] ایمان می‌آوردند [اما انسان را موهبت اختیار و حق انتخاب داده است]. [حال] آیا تو می‌خواهی مردم را [با وجود چنین مشیتی] وادار کنی تا ایمان بیاورند؟ 
 به عنوان مثال:: در قرآن می خوانیم که باید از مواد مخدر و مشروبات الکلی و قمار دوری نمود ، و حتی به آنها نزدیک نشد ، ولی فردی عادت به نوشیدن مشروبات الکلی یا مصرف مواد صنعتی همچون شیشه پیدا می کند ، و در حین عمل رانندگی از خود بیخود شده ، و یا دچار خیالات و توهمات مالیخولیایی میشود ، و نهایتاً به تپه ای برخورد می کند و جان عزیزش را از دست میدهد.
آیا در این تصادف دلخراش می توانیم قانونِ علمی و هدفمندِ حاکم بر جهان ، و یا پروردگار تمام عالم و کائنات را بعنوان سازنده و آفریننده آن محکوم کنیم ، یا در واقع بینیِ خردورزانه کمال جویانه ، مقصر اصلی آن حادثه هولناک تصادف ، آن راننده مست یا نشئه از مواد مخدرِ صنعتی بود ، که برخلاف قانون و دستورات انسان سازِ خدا در کتاب قرآن حکیم عمل نمود ، و به نفسِ خود بسیار ستم کرد ، و عاقبت با بهره جوییِ نادرست از اراده و اختیار آزادش ، خود را به ورطه مرگ و  هلاکت انداخت؟
یا در مثالی دیگر :: ( ...دست زدن به آتش دردناک است و موجب میشود تا دستمان را سریعاً عقب بکشیم. ما مجبور نیستیم این پاسخ را یاد بگیریم ، این پاسخ به صورت فطری توسط ساختار دستگاه عصبی ما تعیین تکلیف شده است. ما انسانها به این مسئله واقفیم که هر گاه به آتش دست بزنیم ، دستمان خواهد سوزد.
در نتیجه ، صرفاً با دیدن و مشاهده شعله آتش ، از دست بردن به درون آن حذر میکنیم ، زیرا دیدن شعله آتش جایِ دست زدن به شیء داغ را می گیرد و این شیء .محرکی برای تولید ترس و اجتناب نمودن از آن عمل اشتباه می شود. ) 
 منبع : [=کتاب روانشناسی یادگیری ، یحیی سید محمدی ، ص6 ] 
 سوال مشخص :: آیا در مطلب بالا فردی که برخلاف نظم و نظام ، و قوانین هدفمند حضرت حق در تمام عالم و هستی ، رفتار کند و به آتش سوزان دست بزند و دستانش دچار سوزش و درد شود و بسوزد ، می توانیم خام خیالانه چنین مدعی شویم که گویا خداوند در این عمل مقصر است ، و یا نه فرد خاطی را سرزنش خواهیم نمود که از تعقل و قوانین عینی و علمی جهانِ بزرگ و مرتبط به هَم ، سر پیچیده است و عملی نادرست را برگزیده و به اجرا گذاشته است؟
14-سوره انعام ، آیه 104 ::
قَدْ جَاءَکُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ.
برای شما از جانب پروردگارتان بینش‌هایی [=حقایقی رهگشا / کتابی روشنگر] آمده است؛ پس هر کس دیده [بصیرت] گشاید، به سود اوست و هرکس دیده بربندد، به زیان اوست و من پاسدار [ایمانِ] شما نیستم.
( ترجمه : م.ع.ب )
15-سوره نساء ، آیه 81 :
پرورد گار یگانه در این آیه مبارکه می فرماید ::
 وَیَقُـولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِکَ بَیَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُـولُ وَاللَّهُ یَکْتُبُ مَا یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا
 [در حضور تو] اظهار فرمانبرداری [برای مشارکت در جهاد] می‌کنند، با این حال وقتی از [حالت پنهان‌کاری] نزد تو بیرون می‌آیند، گروهی از آنها خلاف آنچه [از ضرورت همبستگی علیه تجاوز دشمن] می‌گویی، شبانه توطئه می‌کنند. حال آنکه خدا آنچه در پنهان توطئه می‌کنند ثبت می‌کند. پس [با وجود این خیانت‌ها] درگیرشان مشو و به خدا توکل کن که خدا در وکالت [=سپردن کارها به مشیّت او] کفایت می‌کند.
 ( ترجمه :: م.ع.ب )
نکته ها :: در این آیه بر خلاف تبلیغات نادرست و فریبکارانه اسلامستیزان ، می توانیم دریابیم ، مقوله آزادی و حقوق نوع انسان چقدر مورد توجه اسلام می باشد. خداوند در این آیه ،حتی به پیامبر عشق و رحمت گوشزد می کند ، از خیانت  دورویان مسلمان نما یا همان منافقان که جلسه و گردهمائی مخفی شبانه بر علیه رسول اکرم بعنوان فرمانده جنگی تشکیل می دهند ، بگذرد و توطئه و کارشان را بخدای عالم واگذار نماید.
 یکی از عالمان و مفسران قرآن حکیم در مورد این آیه می نویسد :
( نکته بس مهمی در ارتباط با آزادی مخالفین در این آیه آموزش داده شده است؛ آزادی برای تشکیل جلسة مخفی شبانه علیه نظریات پیامبر در مقام حاکم و فرمانده سپاه در مقابله با دشمن! درست است که توطئه منافقانه آنان محکوم شده است، ولی کیفری دنیایی برای چنین اقدامی، که به هنگام جنگ توسط نظام‌های سیاسی دمکرات هم تحمّل نمی‌گردد، تعیین نشده است.
سیاق جنگی و محور بودن موضوع جنگ در این آیات را که در متن آیات جهادی (66 تا 104) قرار گرفته است، به وضوح می‌توان دریافت، بنابراین بدیهی است که اعلام مواضع موافق منافقین با تصمیمات پیامبر در دفاع از مدینه هنگام ملاقات با او، و اتّخاذ مواضع خلاف آن در محافل پنهانی شبانه، در مورد جنگ بوده است، نه احکام شرعی و عبادی. )  
? سایت و نرم افزار قرآنی م.ع.ب ?
نکته ای که نباید از آن غفلت کرد این است که ، کافران و مشرکان و آحاد ملت تا زمانی که عقیده و تفکری را در غالب فردی ، یا جمعی بصورت انجمن ، احزاب و گروههای سیاسی و عقیدتی تشکیل می دهند و به تبلیغ آثار و اندیشه های خود دست می زنند ، کارشان آزاد و اندوخته های ذهنی اشان تحمل میشود ، ولی مانند قوانین همه دنیای دموکرات امروزین ، وقتی در دوران پیامبر گروهی از کافران و مشرکان بصورت فردی یا دسته جمعی به کشتار و خونریزی و تجاوز به جان و مال و نوامیس از نفوس مسلمین و آحاد ملت پرداختند ، در مقابل آنها بحث جنگ و جهاد دفاعی مطرح میشود تا جلوی جنگ و تعدی جنایتکارانه متجاوزان و جنگ طلبان را بصورت قاطع سد نمایند ، تا زمانی که متعدی تن به شکست یا صلح بدهد و جنگ بار فتنه اَش را بر زمین بگذارد‌ ، بعد از صلح ، اسارت ، عقب نشینی و یا پایان جنگ از طرف دشمن ، و بیرون رفتن یا عقب زدن آنها تا مرز تعیین شده اولیه ، هر گونه حرکتی مقابله جویانه جنگی در حکم ستمکاری ، تجاوز و تعدی است ، و خداوند ظالمان و  تجاوزکاران را هرگز دوست ندارد.
زیرا در قوانین جاری و ساری الهی ، حرمت جان انسانها به منظور یکی از اصول مهم و فسخ ناشدنی دین رهائی بخش اسلام قرآنی و محمدی میباشد و بس.
 نویسنده مقاله :: #مهدی_گلمحمدی
 #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
#پرتوی_از_قرآن
ادامه دارد.

 


  

قرآن، آزادی و حقوق بشر-5

‍ قرآن ، آزادی ، حقوق بشر _ قسمت هفتم-7 



 12-سوره ص :: آیه 86 ::

قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ. ـ [ای پیامبر] بگو: من در ازای این [رسالتم] هیچ مزدی از شما نمی‌خواهم و من از تکلیف کنندگان [=تحمیل کنندگان بیش از توان‌تان] نیستم.
( مترجم : م.ع.ب )



نکته ها ::

1-خدای بزرگ به حضرت محمد( ص ) امر میکند ، تا به گوش ملت برساند ، که رسول خدا از مردم بخاطر آن همه خون دِلها و زحمتهای طاقت فرسایی که برای راه روشنگری و احیای کلمه توحید و رستگاری متقبل شده ، هیچ مزدِ مادی و دنیوی طلب نخواهد کرد. مزد معنوی را هم خداوند به همه نیکوکاران ، از جمله پیامبر خدا در دنیا و آخرت اعطا می فرماید.


2- در این آیه مجدداً این درس را فرا می گیریم ، که اسلام دینی رهایی بخش و سراسر عشق ، صلح و رحمت است ، و برخلاف آنچه اسلامستیزان آگاه و نا آگاه ، در بوق و کرنا قرار می دهند و به سمع و نظر برخی از مردم که از تفکر کردن و مطالعه نمودن ، و بخصوص با خواندن دقیق و هدفمند قرآن حکیم دور و بیگانه هستند ، می رسانند-دینِ سعادتبخش و آزادیبخش قرآنی ، از هر گونه تحمیل ، زور ، اجبار دور میباشد. در واقع این دستورات الهی مبنی بر عدم تحمیل ، اکراه و اجبار دین خدا برای همه موحدین و مسلمانان ، قابل پیروی و اجرا است.

 این دستورات حضرت حق در آیات الهی ، حتی برای رسول رحمت و مهربانی حضرت محمد صلی علیه و آله و سلم ، کاملاً الزامی ، ضروری و واجب بود.

 ________



 13-سوره یونس :: آیه 99 ::

وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَن فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ.

 و اگر پروردگارت می‌خواست، همه اهل زمین [جبراً] ایمان می‌آوردند [اما انسان را موهبت اختیار و حق انتخاب داده است]. [حال] آیا تو می‌خواهی مردم را [با وجود چنین مشیتی] وادار کنی تا ایمان بیاورند؟



نکته ها ::

 1- هیچ فردی و هیچ قانونی نمی تواند و نباید ، مردم را برخلاف دستورات انسان ساز قرآن ،مجبور به ایمان آوردن و اعتقاد تحمیلی به دین خدا نماید. مثال تاریخی وعینی این فشارهای دینی و عقیدتی به مردم ، همان کشیشان افراط کار و ضد مردمی در دوران قرون وسطی هستند ، که خود را به دروغ و ریا نماینده و واسطه ما بین خدا و خلق خدا می دانستند.

آن کشیشان علی ظاهر چنین وانمود میکردند که گویا با آن همه شکنجه و زندان و اجبار ، ملت ناآگاه را ارشاد نموده و به ضرب زور و تحمیل به سوی بهشت موعود می کشانند.

آن سردمداران دیانت مسیحی علاوه بر کشتار موحدان و دگر اندیشان ، با دریافت کفاره های بسیار از ملت، به اصطلاح بهشت خدا را به آنها پیش فروش می کردند. ظلم و جور آن ریاکاران و منادیان دروغین مذهب ، تا بدان پایه رسید ، که مردم آن روزگار را به خاک سیاه نشاندند.



2- پروردگار یگانه ، به نوع بشر اختیار و اراده آزاد انسانی اعطا نمود ، تا با خِرد و اندیشه خدادادی ، سره را از ناسره ، و حقیقت را از باطل تشخیص دهد ، و با اختیار کامل انسانی راه سعادت و یا راه شقاوت و بدبختی را انتخاب نمائید. در واقع خداوند بخشنده و مهربان ، تمامی راز و رمزهای اخلاقی برای دستیابی به سعادت و خوشبختی دنیوی و اُخروی را از طریق وحی به پیامبر اسلام( ص ) ابلاغ نمود ، و آن آیات الهی را در غالب کتاب مقدس قرآن کریم به همه انسانها در طول تاریخ بشریت اهداء نمود.



 3- هر انسان عاقل و خردمندی میتواند با عمل نمودن به آیات قرآن کریم ، راه حقیقت را از باطل باز شناسد ، و به سعادت و خوشبختی دنیوی و اُخروی برسد.
در واقع افرادی که با اراده و اختیار آزاد انسانی ، به دستورات زندگی ساز کتاب قرآن پشت می کنند ؛ و یا در نقطه متقابل آنها اشخاص موحدی که با اخلاق مترقی انسانی به راه حق قدم میگذارند ، در گرو دستاوردهای فردی خودمیباشند، و طبق اعمال حق یا باطل خویش ، در درگاه عدالت الهی مورد تعین تکلیف و حسابرسی قرار می گیرند.



4- آنهایی که در مسیر حق و حقیقت هستند ، و به قوانین و رهنمودهای الهی در جهان و نظام طبیعت احترام می کنند ، و در نقطه مقابل آنها ، افراد ستمگر ، متکبر و یا ظاهراً اهل علم و دانشی که عامدانه از قوانین و رهنمودهای توحیدی خدا روی می گردانند ، و در فضای گمراه و ملتهب ذهنی خود، آیات پروردگار را به سخره می گیرند ، دقیقاً بر خلاف شئون اخلاقیات و قوانین حقوق بشری به اعتقادات و باورهایِ بیش از یک میلیارد و نیم از مسلمانان جهان ، توهین و اهانتهای بی شرمانه می کنند.

به دیگر سخن ، آنانی که در مسیر پرهیزگاری و رستگاری هستند ، پاداش اعمال حق طلبانه خویش را از قوانین الهی کسب میکنند ، و آنهایی که برخلاف دستورات حیاتبخش خدایی عمل می کنند ، جزای عملشان را از قوانین هدفمند در طبیعت خواهند گرفت. در هر دوصورت به کسی ظلم نشده ، زیرا هر کسی محصول دستاوردهای خود را در این دنیا و در آخرت کسب میکند بس.



 نویسنده مقاله :: #مهدی_گلمحمدی

 #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
#پرتوی_از_قرآن


ادامه دارد.

100/2/14::: 3:37 ع
نظر()
  
<      1   2   3   4   5   >>   >