نقدی بر آرای معمول در اندیشه سرمایهداری؟
نابود باد سرمایهداری
درگذشت تاسف انگیز ریز علی خواجوی یادگار واژه عشق و فداکاری را ، به همه هموطنان عزیز و آزاده ایران زمین تسلیت عرض می نماییم.یادش گرامی باد.
از طرف :: مهدی گلمحمدی ، و دیگر نویسندگان مجله آرامش.
بنام خدا دهقان فداکار خاطره ساز دهه 50 و شصتی ها درگذشت. درگذشت تاسف انگیز ریز علی خواجوی یادگار واژه عشق و فداکاری ، را به همه هموطنان عزیز و آزاده ایران زمین تسلیت عرض می نماییم.یادش گرامی باد. از طرف :: مهدی گلمحمدی ، و دیگر نویسندگان مجله آرامش.
بدون برابری عدالت نیست و بدون عدالت، اخلاق وجود ندارد. کروپوتکین
نگاهی به عملکردهای نئولیبرالیسم در دو دهه اخیر گواهی صادق بر این مدعاست که نظام بازار آزاد روزبهروز به شکل فزایندهای تحلیل میرود و ناچار به توسل به زور و خشونت و دروغ و فریب و توطئههای رنگارنگ است. در 1989، فوکویاما تز «پایان تاریخ» خود را پیش کشید که به قول سایمون تورمی (Simon tormey. Anti - Capitalism)، درآمدی شد بر «تولد ضدسرمایهداری معاصر». او در بررسی تظاهرات تودهای سیاتل در 1999 مینویسد: «بسیاری از مفسران، چه فعالان سیاسی و چه غیرفعال، اعتراضات سیاسی در دسامبر 1999 را جنبشی ضدسرمایهداری و ضدجهان شرق دانستهاند که تازه تولد یافته است. چرا؟ در ظاهر [تظاهرات] سیاتل مانند بسیاری از تظاهرات دیگر در سالهای اخیر بود. میتینگ سازمان تجارت جهانی (WTO) بهانهای برای این تظاهرات تودهای بود اما چنین تظاهراتی رویدادهای معمول و متعارفی است که از 1992 مرتب در آمریکا برگزار شده است. تظاهرات سیاتل اما، از گونه دیگری بود.
نخست، گوناگونی گروههای شرکتکننده در آن و نیز حضور اتحادیههای کارگری که در تظاهرات و اعتراضات قبلی در آمریکای شمالی، به چشم نمیخورد – بهویژه در آمریکا تا آن زمان- دوم، کیفیت و ماهیت اعتراضات و تظاهرات که مقامات را وادار کرد ضعف نشان نداده و با جمعیت انبوه 70هزار نفری مقابله کنند؛ با استفاده از نیروی پلیس، اعمال خشونت، استفاده از گاز اشکآور، باتوم و... که نشان از رادیکالیزه شدن اعتراضات ضد نظام بود...»
پس، برخلاف تز فوکویاما و دیدگاه او مبنی بر تولد تاریخ نوی نظام بازار آزاد پس از فروپاشی اتحاد شوروی، «پایان تاریخ» موجب تولد جنبش ضدسرمایهداری در قالب عریان خشونتآمیزش شد که به گونه فزایندهای هر روزه در گوشهای از عالم گسترش مییابد و روشنفکران برجستهای چون پییر بوردیو، سوزان جورج، دیوید هاروی، نائومی کلاین، رابرت برنر، جان پیلچر، جان پرکینز و بسیاری دیگر را وامیدارد تا با احساس مسوولیت بر نقاط ضعفعلاجناپذیر نظام سرمایهداری انگشت گذارده و آن را برجسته کنند و بدیلی برای آن، به دید و نظر معترضان و مخالفان نظام بهرهکشی که به پایانش نزدیک میشود، بیاورند.
پییر بوردیو در کتابی به نام ایستادگی در برابر نئولیبرالیسم در دفاع از نوشته خود و ضرورت تاریخی آن مینویسد: «امیدوارم سلاحی سودمند برای همه آنانی باشد که میکوشند در برابر تازیانه نئولیبرالیسم بایستند.» (پییر بوردیو، ایستادگی در برابر نئولیبرالیسم، نشر اخوان) سمیر امین در شرحی که بر کتاب فردل بیاخلاق اثر بیلتاب مینویسد، تاکید میکند که این اثر «نشان میدهد انگیزه جهانیشدن ناشی از دستاوردهای عینی علم و تکنولوژی نیست بلکه استراتژی سیاسی مورد حمایت دست مرئی نظامیانی است که هدفشان گشودن بازارها به نفع گسترش سرمایه است.» (ویلیام ک.تاب، فعل بیاخلاق، ترجمه حسن مرتضوی، نشر دیگر) و شرح دیگری بر همین کتاب توسط دوگ دود مولف سرمایهداری و اقتصاد آن. او میگوید: کتاب بینظیر بیلتاب نشان میدهد جهانیشدن پدیدهای تازه نیست و سرمایهداری از همان ابتدای زایش خود نیازمند استعمار بیرحمانه در سدههای شانزدهم و هفدهم بود؛ تبدیل سرمایهداری به یک نظام، مستلزم امپریالیسم بیرحمانهتر سده نوزدهم بود و اکنون همین فرآیند نیز ادامه مییابد.
نفوذ آن همه جانبهتر و لطمات انسانی، اجتماعی و محیطزیستی آن ویرانگرتر است و سلطه اجتماعی – سیاسی سرمایه بیش از هر زمانی گسترده شده است. «فیل بیاخلاق» نشان میدهد که چرا «سیاتلها» باید تکرار شوند و گسترش یابند (قابل توجه استاد! که مبارزات و اعتراضات سراسری مردم جهان را بازیگوشی عدهای بیکار میداند که برای تفریح «سدمعبر!» کردهاند!!)
و والدن بلو، مدیر اجرایی مرکز مطالعات جهانی جنوب تایلند درباره همین کتاب چنین اظهارنظر میکند:
فیل بیاخلاق بررسی خرمندانه و جامع پویشها و تضادهای سرمایهداری در زمان ماست بیل تاب به نحو قانعکنندهای نشان میدهد که جهان طی سالهای آینده با بحرانهای بیشتر و ناپایداری فزونتر و مقاومت گستردهتر در مقابل جهانیشدن روبهرو خواهد بود.(17)
کالینیکوس اندیشهور و منتقد برجسته و بسیار مشهور انگلیسی در اثرش به نام «مانیفست ضدسرمایهداری»، هدفش را از نوشتن این کتاب «مخالفت با چنین استدلالی» میداند که عدهای مشکلات موجود را نه از خود سرمایهداری، بلکه از مجموعه مشخصی از برنامههای انحرافی [میدانند] که دولتهای غربی و موسسات مالی بینالمللی دنبال میکنند. به عینه دیدگاههای مدافعان وطنی ما از نظام بازار آزاد! در حالی که به دید کالینی لوکس: این خود سرمایهداری و منطق حاکم بر آن منطق استثمار و انباشت رقابتی است که معضل است.
نئولیبرالیسم با کنار نهادن بسیاری از موسسات و روشهایی که سرمایهداری را دست کم در شمال ثروتمند و مرفه قابل تحمل می کرد نقایص ساختاریاش را عیانتر کرده است؛ اما این نقایص همیشه وجود داشتهاند و به باور من، تنها از طریق واژگونیاش میتوان آنها را کنار نهاد.(18)
این اظهارنظرهای صریح اندیشمندان غرب که طیف وسیعی از اقتصاددانان، جامعهشناسان، فیلسوفان علمای علم سیاست و حتی هنرمندانی که به اصطلاح از نعمت «آزادی» و «رفاه» در کشورهای خود برخوردارند را در برمیگیرد و همگی نیز از جنبههای مختلف، نظام سرمایه سالار که تمامی مناسبات و روابط و پیوندهای انسانی را فروکاستنشان به روابط پولی، به تباهی کشانده است را به تازیانه انتقاد میکوبند و سیمای آن را کریه و بدمنظر نشان میدهند که مشاطهگری نیز ممکن نیست این زشتی رعشهانگیز را اصلاح کند مگر آنکه آن چشم دیگر هم کور شود!
چگونه است که به اصطلاح روشنفکران ما را برنمیانگیزد تا با بازنگری و بررسی انتقادی باورهای سخیف و غیرعلمیشان، تاثیرات ایدئولوژیک را از ذهنشان بزدایند، پردهها را کنار زنند و شفافیت و گرمی «نور معرفت» را به گفته عرفا! با دیده جانشان احساس کنند؟
آقایان مدافع «نظام اقتصاد آزاد، باید با دقت و بینش بیشتری به دفاع از نظام مورد حمایتشان بپردازند، چرا که ممکن است در دادگاه تاریخ، هم متهم بر سکو نشسته به اشد مجازات محکوم شود و هم «پروانه وکالت» وکیل مدافع لغو و روانه جای دیگری شود! «نه از تاک نشانی و نه از تاک نشان»! که این سرنوشت در خور شأن آقایان نیست.
سرمایهداری در شکل نئولیبرالیستیاش از دهه 70 به اینسو، بهویژه پس از کودتای خونبار شیلی « ضد حکومت سالوادور آلنده که به طور دموکراتیک انتخاب شده بود» آنچنان در صحنه بینالمللی بیشرمانه اسب تازانده که هیچ دفاعی از آن ممکن نیست. «حرکت آلنده به سوی سوسیالیسم» به قول دیوید هاروی، نویسنده تاریخ مختصر نئولیبرالیسم، «منافع نخبگان تجاری داخلی (که منافعشانبا منافع سلطهگران خارجی گره خورده بود) و از سوی آنها حمایت میشد» و اکنون با سیاست آلنده به خطر افتاده بود، در همدستی با «شرکتهای آمریکایی، سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) و هنری کیسینجر» کودتایی را ضد حکومت قانونی، دموکراتیک و مردمی آلنده سازمان دادند.
کودتا با خشونت، همه جنبشهای اجتماعی و سازمانهای چپگرا را سرکوب کرد و تمام سازمانهای مردمی نظیر مراکز بهداشتی در محلههای فقیرنشین را برچید، [از آقایان مدافعان باید پرسید آیا این اعمال ضدبشری است یا دموکراتیک؟!] بازار کار از موانع مقرراتی و نهادی (مثلا، قدرت اتحادیههای کارگری) رها شد و... خواندنی است به گفته هاروی: «گروهی از اقتصاددانان معروف به بچههای شیکاگو» به علت تمایلشان به نظریههای نئولیبرالی میلتون فریدمن(19) که در آن زمان در دانشگاه شیکاگو تدریس میکرد برای «بازسازی اقتصادی شیلی!» فراخوانده شدند...
داستان چگونگی انتخاب آنها داستانی شنیدنی است، از زبان هاروی بشنویم:ایالات متحده بودجه کارآموزی اقتصاددانان شیلیایی در دانشگاه شیکاگو را از دهه 50 به عنوان بخشی از برنامه جنگ سرد، برای مقابله با گرایشهای چپگرایانه در آمریکای لاتین، تامین کرده بود. اقتصاددانان آموزش دیده در شیکاگو به تدریج بر دانشگاه خصوصی کاتولیک در سانتیاگو مسلط شدند.
در اوایل دهه 70 نخبگان تجاری مخالفت خود را از طریق گروهی که «باشگاه دوشنبه» نامیده میشد، سازمان دادند و رابطهای کاری با این اقتصاددانان برقرار کردند.
و این به اصطلاح علمای اقتصادی حمایتگران نظام اقتصاد آزاد هستند که ما هم کم نداریم و به قول اسکار وایلد: «جانوران! یا موجوداتی که بهای همه چیز را میدانند ولی ارزش هیچ چیز را نمیدانند!»(20) حال که با سیاستهای «آزادیبخش و دموکراتیک» غرب و نظام اقتصاد آزاد! آن آشنا شدیم که برای مردم محروم جهان با بمبارانهای مهیب و تفنگ و اورانیوم ضعیفشده و موشکهای رهیاب، آزادی و دموکراسی به ارمغان میبرد! بیمناسبت نیست به پیشنهاد پل برمر(21) «رییس گروه موقت ائتلاف» نظری بیفکنیم. او در 19 سپتامبر 2003 در چارچوب چهار فرمان دولت بوش به این سوال پاسخ داد: (تاریخ مختصر نئولیبرالیسم، هاروی)
خصوصیسازی کامل شرکتهای دولتی، حقوق کامل تملک شرکتهای عراقی توسط شرکتهای خارجی، حق خارج کردن تمام سود از عراق توسط شرکتهای خارجی!... باز کردن بانکهای عراق به روی کنترل خارجیان، رفتار یکسان با شرکتهای خارجی... برداشتن تقریبا تمام موانع تجاری ... . این فرامین باید در تمام حوزههای اقتصادی از جمله خدمات عمومی، رسانهها، تولید، خدمات حملونقل، امور مالی و عمرانی اعمال شود... [استقلال ملتها و حاکم شدن ملتها بر سرنوشتشان از دید «دنیای آزاد» یعنی آین؟!] البته «آزادیطلبان کاخ سفید» و «والاستریتنشینها» فقط نفت را از این امر معاف میکنند، به دلیل منطقی «جایگاه خاص» آن بهعنوان تولیدکننده درآمد برای پرداخت هزینههای جنگ. حتی در عصر ظلمت نخست، پیش از نظام فئودالی به قول مکین تایر، نویسنده عصرظلمت(22) با انسانها چنین «آزادمنشانه!» رفتار نشده است که مدافعان وطنی نظام اقتصاد آزاد اصرار میورزند که آن را باور کنیم و با دشمنانش در براندازی آن، همصدا نشویم. اما چه آنها به دلیل «اصلاحطلبی» و چه «انسان دوستی لیبرالی، ما را از پایکوبی و دستافشانی- که هرگز قصد آن نکردیم- بر حذر دارند؛ خوشحالیمان را همراه با میلیونها نفر در سراسر جهان، از افول مناسبات سرمایهداری، پنهان نتوانیم کرد، چراکه حق خود میدانیم که زندگی کنیم... اگر به قول نوام چامسکی «دکترین نئولیبرالی» به نقل از شخصیتهای برجسته اقتصاد کلاسیک بر آن بود و هست که «علم جدید با قاطعیت قوانین نیوتن ثابت کرده است که ما با کمک به تهیدستان، فقط به آنان آسیب میرسانیم و بهترین هدیهای که میتوانیم به تهیدستان رنجبر بدهیم این است که آنان را از این توهم برهانیم که حق زندگی دارند!»(23)
رنجبران عالم اکنون یکصدا فریاد میزنند که ما حق زندگی داریم و این حق را خواهیم گرفت... و اگر بنا به ادعای مدعیان «پایان تاریخ» که چامسکی آن را به انتقاد کوبندهای میگیرد که «وضعیت کنونی به بالاترین سطح پیشرفت خود رسیده است!» این «حق» گرفتنیتر از هر زمان دیگری است. ولی او نشان میدهد که: دورههای دیگری هم در گذشته بوده که مهر «پایان تاریخ» بر آنها خورده است. به عنوان نمونه در دهههای 1920 و 1950، نخبگان آمریکایی ادعا میکردند که نظام از کارآیی برخوردار است و سکون توده نشانه رضایت گسترده مردم از وضعیت موجود است. رویدادهایی که کمی بعد اتفاق افتاد (و اکنون افتاده است به بدترین وجه!) بلاهت چنین اعتقاداتی را نشان داد...(24)
ما پیوسته مورد هجوم «اندیشههای نادرستی» هستیم که به گفته چامسکی «به دلیل اینکه به نفع گروههای قدرتمند هستند، رشد میکنند.» از جمله اندیشههای نادرست که در دست «معماران اصلی» خود به «اندیشههای بسیار درستی» تبدیل میشوند، بیماری همهگیر سوسیالیسم است که باید برای ریشهکن کردن آن اقدام کرد. چامسکی مینویسد:
از اسناد درونی حکومتهای غربی چنین برمیآید که در دهه 60 رهبران غربی میترسیدند که رشد اقتصادی شوروی الهامبخش ناسیونالیسم رادیکال شود و کشورهای دیگر نیز به بیماری مبتلا شوند که در 1917روسیه را مبتلا کرده بود... طبق تحقیقات به عملآمده در 1955، روسیه انقلابی تمایلی نداشت مکمل اقتصاد غرب باشد، بنابراین تجاوز غرب به روسیه در 1918، اقدامی تدافعی برای حفظ موجودیت نظام سرمایهداری در مقابل تهدیدات ناشی از تغییرات اجتماعی در آن کشور بود...(25)
دم زدن از دموکراسی، آزادی، جامعه رفاه و... بسیاری مفاهیم نظیر اینها که لقلقه زبان دستاندرکاران «دنیای آزاد» و مدافعان آن در این سوی جهان شده است، به هیچروی انطباقی با واقعیتهای موجود، حتی در کشورهای متروپل ندارد. چامسکی میگوید: «آمریکا بالاترین سطح کودکان فقیر را در جوامع صنعتی و جهان انگلیسیزبان دارد. همچنین در فهرست آشنای بیماریهای جهان سوم صاحب مقام است!» ادعای بشردوستی و دفاع از حقوق دموکراتیک مردم که «دنیای آزاد» از آن دم میزند و برای «آزادی و رهایی مردم در بند» اقدام به لشکرکشی میکند به راستی مثالزدنی است. در جریان جنگ ایران و عراق صدام حسین و حکومت خودکامه و ضدمردمی او، از کدام کشور کمک دریافت میکرد؟ ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران برای حمایت از مردم زجرکشیده و ناآزاد ایران بود و بشردوستی! یا «بربریت مدرن»؟! از حکومتهای فرومایه سالار آن سوی تاریخ! (آناکرونیستیک)(26) مانند حکومتهای ایدی امین امپراتور بوکاسا، طالبان، سوهارتو، پینوشه و... چه کسانی حمایت کردند و سر پا نگاهشان داشتند؟ بر دستهای قذافی چه کسی و کسانی بوسه زدند؟! مبتکر کمربند سبز به دور منطقه خاورمیانه چه کسی و کسانی بودند؟ دستگاه تبلیغاتی جهان آزاد که به گفته پژوهشگران غربی که از مارکسیسم و حتی سوسیالیسم اومانیستی نیز دل خوشی ندارند، گونهای «امپریالیسم خبری» است که به تبلیغ دیدگاههایی میپردازد که «راست» را «ناراست» و «ناراست» را «راست» جلوه دهد.
این «امر نامعقول» یکسان پنداشتن دموکراسی با سرمایهداری به گفته چامسکی و «این تصور که در جوامع سرمایهداری حتی در بهترین اوضاع و احوال، دستیابی آزاد به اطلاعات یا تصمیمگیری در فراسوی محدودترین یا هدایتشدهترین زمینهها امکانپذیر است که وی نسبت به آن تردید دارد» برای مردم کشورهای پیرامونی پدیده ناآشنایی نیست و امروزه حتی مشاهده میکنیم که مردم خود کشورهای به اصطلاح آزاد دموکراتیک نسبت به آن – نبود آزادی و دموکراسی- دچار تردید شدهاند.
نئولیبرالیسم چنان که چامسکی اظهار میدارد صرفا شکل تازهای از مبارزه اقلیت (همان یک درصد!) ثروتمند برای محدود کردن حقوق سیاسی و قدرتهای مدنی اکثریت است که اکنون به عیان چهره گشوده و با بیپروایی آنچه در چنته دارد، بیرون میریزد. اگر در گذشته نظام سرمایه با جدا کردن انسانها و قرار دادن آنها در طبقات مختلف اجتماعی و تعیین «سهمی» برای هرکس «فرآیند محرومسازی» و ناآزادی انسانها را بیوقفه ادامه داده است و این پدیده نویی نیست، اکنون میتوان با خانم سوزان جورج موافقت کرد که:
اگر در گذشته سیاست عمدتا درباره حکومتگران بود و اینکه چه کسی سهم خود را از سفره برمیدارد؛ اما امروز پرسش اصلی به دید من چنین است: چه کسی حق دارد زندگی کند و چه کسی حق ندارد و فرآیند محرومسازی انسانها از زندگی نظم امروز جهان شده است.
خانم سوزان جرج که از منتقدان برجسته و با نفوذ سیاستهای مخرب نئولیبرالیستی است، دیدگاه خود را درباره آن چنین به نمایش میگذارد:
در دهههای 40 و 50 اگر کسی جرأت میکرد عقیده و نظری ابراز دارد از قماش مهملات نئولیبرالی امروز، او را با هو و تمسخر از صحنه پایین میکشیدند و یک راست روانه دارالمجانینش میکردند... عقیدهای مبنی بر اینکه بازار باید رخصت یابد تا تصمیمات عمده و اساسی اجتماعی و سیاسی اتخاذ کند؛ یا دولت داوطلبانه نقش خود را در امور اقتصادی کاهش دهد، انحصارات آزادی مطلق داشته باشند؛ از فعالیتهای صنفی اتحادیههای کارگری ممانعت به عمل آید و شهروندان به جای برخورداری بیشتر از خدمات حمایتگر دولتی از هیچ حمایتی برخوردار نباشند. چنین عقایدی کاملا با روح زمان بیگانه بود، حتی اگر کسی به واقع با این عقاید مخالفتی نداشت و میخواست اظهارنظری در این مورد کند، در نشان دادن موضع خود احتیاط میکرد. زیرا برایش بسیار دشوار بود که مخاطبی پیدا کند!
اندیشه نئولیبرال با بیاعتبار کردن و کمبها دادن به باوری مبنی بر سودآوری به مثابه ماهیت دموکراسی، و تعریف او از شهروندی چون پرش پرقدرتی به درون مصرفگرایی، همه مقررات دولتی درباره نیروی بازار را لغو کرد و رقابت بیرحمانه فردگرایانه را در این عرصه خوشامد گفت و نهادهای موثر و تبیینکننده سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را به دست منافع انحصاری قدرتمند سپرد، صاحبان منافع مستقر مشتی افراد متعصب مذهبی بیپروا...(27)
جای بسی شگفتی است که مدافعان نظام اقتصاد آزاد که جنبههای مخرب و ضدبشری آن را به پای «سیاست و سیاست مداران بیخرد!»(28) میگذارند و نه خود نظام اقتصادی که زاینده این نکبت و پلیدی است؛ نهتنها انتقادات دشمنان و براندازان، بلکه دوستان «سرمایهداری با چهره انسانی»! را به چیزی نمیگیرند، بر آن دیده فرو میبندند و همه انتقادها را به پای چپهای استالینیست و دشمنان آزادی و دموکراسی میگذارند! هانری گیرو نویسنده کتاب وحشت نئولیبرالیسم بر این نکته تاکید میکند که ایدئولوژی نئولیبرال از یک سو برای خصوصیسازی حوزههای عمومی کالایی نشده (29) و توزیع رو به بالای ثروت فشار میآورد و از سوی دیگر از سیاستهایی حمایت میکند که به طور روبه تزایدی شکل فضای عمومی را برای تامین امتیاز و سود برگزیدگان انحصارات و (مدیران) خیلی ثروتمند میلیتاریزه (نظامی) میکند.
پینوشتها:
17- همانجا
18- الکسی کالینی بوکس مانیفست ضد سرمایهداری
19- Mitton Friedman
20-Oskar Wild, “Aneconomist is a ereatura voho knows the price& every thing and the value & nothing
21- Paul Bremer
22-The Age of Darkness
این کتاب به ترجمه من زیر چاپ است.
23- نوام چامسکی، بهرهکشی از مردم: نئولیبرالیسم و نظم جهانی، حسن مرتضوی، نشر دیگر
24- همانجا
25- همانجا anachronistic
26- Henry A.Giroux.The Terror of Neolibralism: Athoritaranism and the Elipse & Democracy
27- همانجا، ص، 18
28- دیدگاه مدافعان وطنی نئولیبرالیسم!
29- noncommodified
نویسنده مقاله :: مجید مددی
پایان.
افزایش آمار اعتیاد در میان کودکان خصوصا کودکان کار موجب نگرانی مسئولان وفعالان حوزه کودک شده است. بر اساس نتایج تحقیق مصطفی آقاجانی، استاد مددکاری اعتیاد به عنوان یکی از آسیبهای اجتماعی در زمینه تکدی گری 20 درصد از کودکان خیابانی را در گیر کرده است که از این تعداد نزدیک به 15 درصدشان معتاد به سیگار و 5 درصد دیگر به انواع مواد مخدر معتاد هستند.
اگر چه کشورمان در سال 1373، پیمان نامه جهانی حقوق کودک را امضا کرد و تعهدات مربوط به کودکان کار و خیابانی را به صراحت پذیرفت اما با گذشت 17سال، هنوز این کودکان به رسمیت شناخته نشدهاند و هیچ سازمان و ارگانی مسئولیت ساماندهی آنها را به عهده نمیگیرد. این در حالی است که مهمترین وظیفه دولت ایجاد حق هویت برای کودکان، صدور کارت شناسایی و اجازه تحصیل در مدارس است، اما آنچه در عمل مشاهده میشود چیزی جز سیاستهای نافرجام ضربتی و سرکوبی نبوده است.
کودکان کار واقعیت انکار ناپذیری هستند که در همه جای شهر دیده میشوند. کودکانی که مجبور شدهاند به جای تحصیل در مدرسه و تفریح از صبح تا شب در خیابانها باشند و در معرض انواع آسیبهای اجتماعی قرار دارند. این کودکان به علت فقر اقتصادی خانوادهها، مجبور به کار در خیابان هستند و بیشتر آنها در استانهای خراسان، تهران، لرستان و کردستان به سر میبرند.
بر اساس آماری که اخیرا در این زمینه ارائه شده، 15 درصد کودکان مبتلا به افسردگی، مورد سوءاستفاده جنسى قرار گرفتهاند. هر چند وقت یک بار زمزمه ساماندهی کودکان کار و کودکان خیابانی به گوش میرسد و مراکز دولتی و غیردولتی با طرحی ضربتی به میدان میآیند و سعی میکنند این کودکان را از خیابانها جمع کرده و ساماندهی کنند اما چند روز بعد، باز روال سابق از سر گرفته میشود و این کاسبان کوچک به خیابانهای شهر باز میگردند.
با این حال به نظر میرسد فعالیت سازمانهای غیر دولتی و خیریه موثرتر از سازمانهای دولتی باشد اگر چه دولت به این نهادها هیچ کمکی نمیکند و نهادهای دولتی نیز از آنها پشتیبانی نمیکنند. اما آخرین خبر در خصوص کودکان خیابانی طرح سنجش ایدز در این افراد است. در این طرح قرار است رفتارهای پرخطر مرتبط با HIV در کودکان خیابانی مورد ارزیابی قرار گیرد و بر اساس این ارزیابی طرحهای مداخلهای طراحی میشود تا بتوان این رفتارها را در این کودکان کاهش داد. به گفته مجید رضا زاده، دبیر کمیته پیشگیری از ایدز سازمان بهزیستی، در صورتی که نتیجه مداخلات آزمایشی در تهران موفق باشد، این طرح به استانها ابلاغ میشود تا آن را اجرا کنند. حال باید منتظر ماند و دید این طرح نیز همانند طرحهای مشابهی که اجرا شده است به نتیجه خواهد رسید یا در وسط راه به دست فراموشی سپرده میشود وکودکان خیابانی میمانند و خیابانهایی که هیچ جای آنها برای کودکان امنیت ندارد.
نویسنده :: مهدیه تقوی راد
پایان.
ما به موسی وحی فرستادیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر; و برای آنها راهی خشک در دریا بگشا; که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهی ترسید، و نه از غرق شدن در دریا! سذللّه (77)
(به این ترتیب) فرعون با لشکریانش آنها را دنبال کردند; و دریا آنان را (در میان امواج خروشان خود) بطور کامل پوشانید! (78)
فرعون قوم خود را گمراه ساخت; و هرگز هدایت نکرد! (79)
ای بنی اسرائیل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات دادیم; و در طرف راست کوه طور، با شما وعده گذاردیم; و «من» و «سلوی» بر شما نازل کردیم! (80)
بخوریداز روزیهای پاکیزهای که به شما دادهایم; و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوب میکند! (81)
و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، میآمرزم! (82)
ای موسی! چه چیز سبب شد که از قومت پیشی گیری، و (برای آمدن به کوه طور)عجله کنی؟! (83)
عرض کرد: «پروردگارا! آنان در پی منند; و من به سوی تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوی! سذللّه (84)
فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم و سامری آنها را گمراه ساخت!» (85)
موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و گفت: «ای قوم من! مگر پروردگارتان وعده نیکویی به شما نداد؟! آیا مدت جدایی من از شما به طول انجامید، یا میخواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید؟!» (86)
گفتند: «ما به میل و اراده خود از وعده تو تخلف نکردیم; بلکه مقداری از زیورهای قوم را که با خود داشتیم افکندیم!» و سامری اینچنین القا کرد... (87)
و برای آنان مجسمه گوسالهای که صدایی همچون صدای گوساله (واقعی) داشت پدید آورد; و (به یکدیگر) گفتند: «این خدای شما، و خدای موسی است!» و او فراموش کرد (پیمانی را که با خدا بسته بود)! (88)
آیا نمیبینند که (این گوساله) هیچ پاسخی به آنان نمیدهد، و مالک هیچ گونه سود و زیانی برای آنها نیست؟! (89)
و پیش از آن، هارون به آنها گفته بود: «ای قوم من! شما به این وسیله مورد آزمایش قرار گرفتهاید! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پیروی کنید، و فرمانم را اطاعت نمایید!» (90)
ولی آنها گفتند: «ما همچنان گرد آن میگردیم (و به پرستش گوساله ادامه میدهیم) تا موسی به سوی ما بازگردد!» (91)
(موسی) گفت: «ای هارون! چرا هنگامی که دیدی آنها گمراه شدند... (92)
از من پیروی نکردی؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودی؟!» (93)
(هارون) گفت: «ای فرزند مادرم! ( ای برادر!) ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستی!» (94)
(موسی رو به سامری کرد و) گفت: «تو چرا این کار را کردی، ای سامری؟!» (95)
گفت: «من چیزی دیدم که آنها ندیدند; من قسمتی از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اینچنین (هوای) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد!» (96)
(موسی) گفت: «برو، که بهره تو در زندگی دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) بگوئی سخللّهبا من تماس نگیر!» و تو میعادی (از عذاب خدا) داری، که هرگز تخلف نخواهد شد! (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش میکردی! و ببین ما آن را نخست میسوزانیم; سپس ذرات آن را به دریا میپاشیم! (97)
معبود شما تنها خداوندی است که جز او معبودی نیست; و علم او همه چیز را فرا گرفته است! سذللّه (98)
این گونه بخشی از اخبار پیشین را برای تو بازگو میکنیم; و ما از نزد خود، ذکر (و قرآنی) به تو دادیم! (99)
هر کس از آن روی گردان شود، روز قیامت بار سنگینی (از گناه و مسؤولیت) بر دوش خواهد داشت! (100)
در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند; و بد باری است برای آنها در روز قیامت! (101)
ادامه دارد.
(به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خداوند تو را به کلمهای ( وجود باعظمتی) از طرف خودش بشارت میدهد که نامش «مسیح، عیسی پسر مریم» است; در حالی که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود; و از مقربان (الهی) است. (45)
و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و میانسال شدن) سخن خواهد گفت; و از شایستگان است.» (46)
(مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که انسانی با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، اینگونه هر چه را بخواهد میآفریند! هنگامی که چیزی را مقرر دارد (و فرمان هستی آن را صادر کند)، فقط به آن میگوید: «موجود باش!» آن نیز فورا موجود میشود. (47)
و به او، کتاب و دانش و تورات و انجیل، میآموزد. (48)
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوی بنی اسرائیل (قرار داده، که به آنها میگوید:) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام; من از گل، چیزی به شکل پرنده میسازم; سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد. و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص ( پیسی) را بهبودی میبخشم; و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم; و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم; مسلما در اینها، نشانهای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید! (49)
و آنچه را پیش از من از تورات بوده، تصدیق میکنم; و (آمدهام) تا پارهای از چیزهایی را که (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضی از چهارپایان و ماهیها،) حلال کنم; و نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام; پس از خدا بترسید، و مرا اطاعت کنید! (50)
خداوند، پروردگار من و شماست; او را بپرستید (نه من، و نه چیز دیگر را)! این است راه راست!; سذللّه (51)
هنگامی که عیسی از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کیست که یاور من به سوی خدا (برای تبلیغ آیین او) گردد؟» حواریان ( شاگردان مخصوص او) گفتند: «ما یاوران خداییم; به خدا ایمان آوردیم; و تو (نیز) گواه باش که ما اسلام آوردهایم. (52)
پروردگارا! به آنچه نازل کردهای، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو) پیروی نمودیم; ما را در زمره گواهان بنویس!» (53)
و (یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش،) نقشه کشیدند; و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چارهجویی کرد; و خداوند، بهترین چارهجویان است. (54)
(به یاد آورید) هنگامی را که خدا به عیسی فرمود: «من تو را برمیگیرم و به سوی خود، بالا میبرم و تو را از کسانی که کافر شدند، پاک میسازم; و کسانی را که از تو پیروی کردند، تا روز رستاخیز، برتر از کسانی که کافر شدند، قرارمیدهم; سپس بازگشت شما به سوی من است و در میان شما، در آنچه اختلاف داشتید، داوری میکنم. (55)
اما آنها که کافر شدند، (و پس از شناختن حق، آن را انکار کردند،) در دنیا و آخرت، آنان را مجازات دردناکی خواهم کرد; و برای آنها، یاورانی نیست. (56)
اما آنها که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور کامل خواهد داد; و خداوند، ستمکاران را دوست نمیدارد.» (57)
اینها را که بر تو میخوانیم، از نشانهها(ی حقانیت تو) است، و یادآوری حکیمانه است. (58)
مثل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است; که او را از خاک آفرید، و سپس به او د: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست.) (59)
اینها حقیقتی است از جانب پروردگار تو; بنابر این، از تردید کنندگان مباش! (60)
هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. (61)
این همان سرگذشت واقعی (مسیح) است. (و ادعاهایی همچون الوهیت او، یا فرزند خدا بودنش، بیاساس است.) و هیچ معبودی، جز خداوند یگانه نیست; و خداوند توانا و حکیم است. (62)
اگر (با این همه شواهد روشن، باز هم از پذیرش حق) روی گردانند، (بدان که طالب حق نیستند; و) خداوند از مفسدهجویان، آگاه است. (63)
بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است; که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم; و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!» (64)
ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع میکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفی مینمایید)؟! در حالی که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمیکنید؟! (65)
شما کسانی هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید; چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو میکنید؟! و خدا میداند، و شما نمیدانید. (66)
ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی; بلکه موحدی خالص و مسلمان بود; و هرگز از مشرکان نبود. (67)
سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند; همچنین) این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آوردهاند (از همه سزاوارترند); و خداوند، ولی و سرپرست مؤمنان است. (68)
جمعی از اهل کتاب (از یهود)، دوست داشتند (و آرزو میکردند) شما را گمراه کنند; (اما آنها باید بدانند که نمیتوانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمیکنند مگر خودشان را، و نمیفهمند! (69)
ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر میشوید، در حالی که (به درستی آن) گواهی میدهید؟! (70)
ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل (میزمیزید و) مشتبه میکنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده میدارید در حالی که میدانید؟! (71)
و جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: «(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید; و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانی پیشین میدانند; و این توطئه کافی است که آنها را متزلزل سازد). (72)
و جز به کسی که از آیین شما پیروی میکند، (واقعا) ایمان نیاورید!» بگو: «هدایت، هدایت الهی است! (و این توطئه شما، در برابر آن بی اثر است)»! (سپس اضافه کردند: «تصور نکنید) به کسی همانند شما (کتاب آسمانی) داده میشود، یا اینکه میتوانند در پیشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو کنند، (بلکه نبوت و منطق، هر دو نزد شماست!)» بگو: «فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار کسی نیست; بلکه) به دست خداست; و به هر کس بخواهد (و شایسته بداند،) میدهد; و خداوند، واسع ( دارای مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شایسته آن) است. (73)
هر کس را بخواهد، ویژه رحمت خود میکند; و خداوند، دارای مواهب عظیم است.» (74)
و در میان اهل کتاب، کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری، به تو باز میگردانند; و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمیگردانند; مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی! این بخاطر آن است که میگویند: «ما در برابر امیین ( غیر یهود)، مسؤول نیستیم.» و بر خدا دروغ میبندند; در حالی که میدانند (این سخن دروغ است). (75)
آری، کسی که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری پیشه نماید، (خدا او را دوست میدارد; زیرا) خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. (76)
ادامه دارد.
درباره اینکه در بروز این جرایم و خشونتهای اجتماعی چه عواملی دخیل هستند باید گفت موارد زیادی دست به دست هم میدهند اما یکی از عمدهترین دلایلش میتواند این باشد که شکافهای اجتماعی در تمام عرصهها هر روز شدیدتر میشود.این شکافها بین طبقات اجتماعی و دهکهای بالا و پایین جامعه به دلیل سوءمدیریتهای اقتصادی افزایش پیدا کرده و مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را تشدید کرده است.
این شکافها همچنین در گروههای سنی افزایش پیدا کرده است بهطوری که شرایط برای فعالیت جوانها چندان فراهم نیست و میانسالان عرصههای قدرت را در تمام زمینهها چه اجتماعی و چه خانوادگی در کنترل خودشان گرفتهاند و جوانان احساس میکنند فاقد استقلال هستند و از لحاظ شغلی و خانوادگی در شرایط خوبی نیستند. در چنین حالتی، نوعی مقاومت در بین جوانان در مقابل نسلهای دیگر در عرصههای اجتماعی افزایش پیدا میکند.
این شکاف در حوزه دو جنس هم افزایش یافته و با اینکه زنان تلاش گستردهای کردند برای اینکه در جامعه به جایگاههای بالاتر دست پیدا کنند و در زمینههایی مانند تحصیلات هم موفق بودند اما در مواردی مثل اشتغال و مدیریت و عرصههای دیگر مشکلات زیادی را پیش روی خود میبینند. میتوان گفت اقبالی که به حوزه تحصیلات عالی داشتند سطح انتظارات را بالاتر برد در حالی که انتظاراتشان برآورده نمیشود و شکاف جنسی را در جامعه پدید آورده است.
این شکاف بین بخشهای مختلف کشور از نظر قومی و فرهنگی نیز گسترش پیدا کرده است و اکنون مشاهده میکنیم که وضع رفاه یا برخورداریها در بخشهای مختلف جامعه یکسان نیست بهطوری که برخی از مناطق بسیار برخوردارند و امکانات دارند اما بخشهای دیگر جامعه و مناطق کشور بهشدت محرومند. این تفاوتها و تبعیضها درباره بخشهایی از کشور که حاشیهایتر هستند نسبت به مرکز بیشتر است و تبعیض گسترش پیدا کرده است.
این شکافها ممکن است در ظاهر کم اهمیت به نظر برسند و مسئولان توجه چندانی به آنها نداشته باشند اما باید توجه کرد که این شکافها مانند گسلهای زمینشناختی هستند که معمولا آمادگی زلزله را دارند؛ آن هم زلزلههای بسیار شدید. این گسلها امروزه فعال شدهاند و هر آن احتمال میرود این طرف و آن طرف حادثه درست کنند.
*عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران
نویسنده :: سعید معیدفر
پایان.
(موسی) گفت: «پروردگارا! سینهام را گشاده کن; (25) و کارم رابرایم آسان گردان! (26) و گره از زبانم بگشای; (27) تا سخنان مرا بفهمند! (28) و وزیری از خاندانم برای من قرار ده... (29) برادرم هارون را! (30) با او پشتم را محکم کن; (31) و او را در کارم شریک ساز; (32) تا تو را بسیار تسبیح گوییم; (33) و تو را بسیار یاد کنیم; (34) چرا که تو همیشه از حال ما آگاه بودهای!» (35) فرمود: «ای موسی! آنچه را خواستی به تو داده شد! (36) و ما بار دیگر تو را مشمول نعمت خود ساختیم... (37) آن زمان که به مادرت آنچه لازم بود الهام کردیم... (38) که: «او را در صندوقی بیفکن، و آن صندوق را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند; و دشمن من و دشمن او، آن را برگیرد!» و من محبتی از خودم بر تو افکندم، تا در برابر دیدگان ( علم) من، ساخته شوی (و پرورش یابی)! (39) در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکی کاخ فرعون) راه میرفت و میگفت: «آیا کسی را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت میکند (و دایه خوبی برای او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش به تو روشن شود; و غمگین نگردد! و تو یکی (از فرعونیان) را کشتی; اما ما تو را از اندوه نجات دادیم! و بارها تو را آزمودیم! پس از آن، سالیانی در میان مردم «مدین; سذللّه توقف نمودی; سپس در زمان مقدر (برای فرمان رسالت) به این جا آمدی، ای موسی! (40) و من تو را برای خودم ساختم (و پرورش دادم)! (41) (اکنون) تو و برادرت با آیات من بروید، و در یاد من کوتاهی نکنید! (42) بسوی فرعون بروید; که طغیان کرده است! (43) اما بنرمی با او سخن بگویید; شاید متذکر شود، یا (از خدا) بترسد! (44) ادامه دارد.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
طه (1)
ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی! (2)
آن را فقط برای یادآوری کسانی که (از خدا) میترسند نازل ساختیم. (3)
(این قرآن) از سوی کسی نازل شده که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است. (4)
همان بخشندهای که بر عرش مسلط است. (5)
از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاک (پنهان) است! (6)
اگر سخن آشکارا بگویی (یا مخفی کنی)، او اسرار -و حتی پنهانتر از آن- را نیز میداند! (7)
او خداوندی است که معبودی جز او نیست; و نامهای نیکوتر از آن اوست! (8)
و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟ (9)
هنگامی که (از دور) آتشی مشاهده کرد، و به خانواده خود گفت: «(اندکی) درنگ کنید که من آتشی دیدم! شاید شعلهای از آن برای شما بیاورم; یا بوسیله این آتش راه را پیدا کنم!» (10)
هنگامی که نزد آتش آمد، ندا داده شد که: «ای موسی! (11)
من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس «طوی» هستی! (12)
و من تو را (برای مقام رسالت) برگزیدم; اکنون به آنچه برتو وحی میشود، گوش فراده! (13)
من «الله» هستم; معبودی جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را برای یاد من بپادار! (14)
بطور قطع رستاخیز خواهد آمد! میخواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر سعی و کوشش خود، جزا داده شود! (15)
پس مبادا کسی که به آن ایمان ندارد و از هوسهای خویش پیروی میکند، تو را از آن بازدارد; که هلاک خواهی شد! (16)
و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟! (17)
گفت: «این عصای من است; بر آن تکیه میکنم، برگ درختان را با آن برای گوسفندانم فرومیریزم; و مرا با آن کارها و نیازهای دیگری است. (18)
گفت: «ای موسی! آن را بیفکن.» (19)
پس موسی آن (عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایی شد که به هر سو میشتافت. (20)
گفت: «آن را بگیر و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمیگردانیم. (21)
و دستت را به گریبانت ببر، تا سفید و بیعیب بیرون آید; این نشانه دیگری (از سوی خداوند) است. (22)
تا از نشانههای بزرگ خویش به تو نشان دهیم. (23)
اینک به سوی فرعون برو، که او طغیان کرده است.» (24)
ادامه دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
درگذشت عموی گرامیتان ، زنده یاد حاج آقاجان گل محمدی را ، به شما همکار و نویسنده عزیزمان آقای مهدی گلمحمدی
و خانواده محترم آن عزیز سفر کرده تسلیت عرض می نماییم.
برای همه شما آرزوی سلامتی و بهروزی داریم.مارادر غم خود شریک بدانید.
از طرف :: مدیریت و نویسندگان وبلاگ گروهی مجله آرامش.